به مناسبت سالروز شهادت شهید #بهناممحمدیراد🕊🌷
میخواستی یک قهرمان ملی باشی!
طوری که همه ی #ایران به خوبی یادت کنند.نمیدانستی با این غیرت و شجاعت مردانه ات در همان #سیزده_سالگی، نه فقط اینجا روی زمین، که عرش #خدا هم به تو میبالد
میبالیم به تویی که هیچ #ادعا نبودی.کاری نداشتی چه کسی میاید چه کسی نمی آید.تو بودی و خودت که با موهای ژولیده میرفتی توی دل #عراقیها ،بهانه میاوردی برایشان که دنبال مادرت میگردی و کی فکرش را میکرد یک بچه ی لاغر و استخوانی و ریز جثه آمده باشد برای #شناسایی!
چه سر نترسی داشتی #بهنام.
چه #مرد بودی تو!
چقدر هوای شهر و دیارم این روزها مردهایی مثل تو را کم دارد.
که توی وصیت نامه سه خطی شان بنویسند نمیدانم چه بگویم فقط آرزوی #شهادت دارم.
✍نویسنده : #فاطمه_زهرا_نقوی
📅 تاریخ تولد : ۱۲ بهمن ۱۳۴۵
📅 تاریخ شهادت : ۲۸ مهر ۱۳۵۹
🥀 مزار شهید : قطعه شهدای کلگه، شهرستان مسجد سلیمان
#شهــــــــــدا
#شهدا برای رد شدن از سیم خاردارها نیاز به یک نفر داشتن تا روی سیم خاردارها بخوابه و بقیه از روش رد بشن،
داوطلب زیاد بود
قرعه انداختند افتاد بنام یک جوان.
همه اعتراض کردند الا یک پیرمرد!
گفت چکار دارید بنامش افتاده دیگه،
بچه ها از پیرمرد بدشون اومد.
دوباره قرعه انداختند بازم افتاد بنام همون جوان .
جوان بدون درنگ خودش رو با صورت انداخت روی سیم خاردار.
بچه ها با بی میلی و اجبار شروع کردن به رد شدن از روی بدن جوان.
همه رفتن الا پیرمرد!
گفتن بیا!
گفت نه شما برید من باید وایسم بدن پسرم رو ببرم برای مادرش.
مادرش منتظره!
(شهدا شرمنده ایم)
#شهدا_دعا داشتند، #ادعا نداشتند. #نيايش داشتند،
#نمايش نداشتند. #حيا داشتند، #ريا نداشتند. #رسم داشتند، #اسم نداشتند