eitaa logo
| پـٰاتـوق‌مهدویـون |
1.9هزار دنبال‌کننده
12.2هزار عکس
8.2هزار ویدیو
187 فایل
بی‌توآوارم‌‌و‌بر‌‌خویش‌‌فروریخته‌‌ام ای‌همه‌‌سقف‌و‌ستون‌و‌همه‌آبادی‌من(:🌿 . [ وقف لبخند آسیدمهدی💚 ] . _سعی داریم مفید باشیم! .. گوش شنوای حرفاتون🌚 : https://daigo.ir/secret/1796928
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خونِ ‌‌‹ ♥️‌‌ › اذانے‌بھ‌‌وقتِ‌افولِ‌آمریڪا ؛ وَڪلیدِفتحِ‌بیتـ‌المقدس‌است..! ⸤
❬قدس‌؛خرمشھر‌دیگرمےشود:❭ 🇵🇸 ʝøɨռ↷ @patoghemahdaviyoon...)
شدیداً بترس از اینڪه •••↓ هیچ قدمے براے ظهور امام زمان (عجل الله) برنداشته باشے!!! {•اَلَّلهُمـّ؏جِّل‌لِوَلیِڪَ‌الفࢪَج•}
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سـربازمھدی.؏ـج.اونیـھ‌کــھ‌تواوج‌هـم گمنـٰام‌باشـھ..!!
بروبچ!! پایـھ‌هستین‌یِ‌صـوت‌فوق‌العاده‌بذارم باهـم‌گوش‌کنیم؟! دلم‌نیومدتنھـٰایـی‌لذت‌ببرم‌ازش..!!
مرگ یا شهادت.mp3
5.52M
مـرگ‌یاشھـٰادت💔!
لبخندبنده‌یِ‌خـدابـھ‌قیمتِ‌قـھرِخـدا؟!
• . بندگیمون‌جــوری‌شده‌کـھ‌اگہ‌درمحضر خـلقِ‌خـداباشیم‌شھیدزنده‌ایـم ! ولــےاگـردرمحضرخــداوخلوت‌خـودمون باشیم🚶🏿‍♂💔. . . اللّٰھ‌اکبـر!! . •
ما مسݪح بہ سلاح الله اڪبریم 😎 ʝơıŋ➘ |❥ @Patoghemahdaviyoon
باشه همیشه گوشه‌ی میزم تـا هیـچ‌وقت یـادم نرﻫ یه سربـازم براے وطن ʝơıŋ➘ |❥ @Patoghemahdaviyoon
اے لشکࢪ صاحــب زمان آماده باش آماده باش✨ ʝơıŋ➘ |❥ @Patoghemahdaviyoon
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
* به قلم فاطمه امیری زاده * ـــ لعنت بهت صورتش را با دست پوشاند و هق هق می کرد به ذهنش رسید برود و کسی را پیدا کند تا آن ها را کمک کند خواست از جایش بلند شود ولی با شنیدن آخ کسی و داد یکی از پسرها که مدام با عصبانیت می گفت ــــ کشتیش عوضی کشتیش دیگر نتوانست بلند شود سر جایش افتاد ،فقط به در خیره بود نمی توانست بلند شود و برود ببیند که چه اتفاقی افتاده امید داشت که الان شهاب بیاید و به او بگویید همه چیز تمام شده اما خبری نشد ارام ارام دستش را روی دیوار گذاشت و بلند شد به طرف در رفت در را باز کرد به اطراف نگاهی کرد خبری از هیچکس نبود جلوتر رفت از دور کسی را دید که بر روی زمین افتاده کم کم به طرفش رفت دعا می کرد که شهاب نباشد با دیدن جسم غرق در خوِن شهاب جیغی زد... در کنار جسم خونین شهاب زانو زد شوڪه شده بود باور نمے کرد که ایڹ شهاب است نگاهی به جای زخم انداخت جا بریدگی عمیق بود حدس زد که چاقو خورده بود تکانش داد ــــ آقا ـــ شهاب .سید توروخدا یه چیزی بگو جواب نشنید شروع کرد به هق هق کردن بلند داد زد ـــ کمک کمک یکی بهم کمک کنه ولی فایده ای نداشت نبضش را گرفت کند می زد از جای خود بلند شد و سر گردان دور خودش می چرخید با دیدن تلفن عمومی به سمتش دوید تلفن را برداشت و زود شماره را گرفت ـــ الو بفرمایید * از.لاڪ.جیـغ.تـا.خــدا * * ادامه.دارد... * 💐شادے ارواح طیبہ شهدا صلوات💐 بامــــاهمـــراه باشــید