🇮🇷°•| #خاطرات_الشهدا |•°🇮🇷
در دانشگاه امام حسین(ع) هروقت همدیگر را میدیدیم، سلاممان رنگ خنده میگرفت. مصافحه میکردیم و یکدیگر را در آغوش میگرفتیم.
عباس به شوخی در گوشی میگفت: «ایشالا شهید بشی، تیکه تیکه بشی!»😂💣
من هم همین جمله را به خودش برمیگرداندم.
همین جمله و این شوخیها باعث میشد که لبخند بر چهره هر دوی ما نقش ببندد و خستگی هایمان برطرف شود.🌱
🔖حسین جهانشاهی_همکار شهید
https://eitaa.com/joinchat/4294049878C36a789d74a
🇮🇷°•| #خاطرات_الشهدا |•°🇮🇷
جوانتر بود. یک پیراهن آبی آسمانی و یک شلوار نظامی پوشیده بود. توی هیئتی داشت چایی میداد و خدمت میکرد.
گفتم: «عباس تویی؟» گفت: «خودمم!»
نشستیم. بهم گفت: «سید! با لباس نظامی خریدن و...به شهادت نائل نمیشی. باید از پایهکار کنی. خودسازی کن. شهادت خودش میآد.»‼️
گفتم: «عباس چه کنم؟» گفت: «به همین اهل محله خودت خدمت کن. دست این پیرمردها رو بگیر و دستهجمعی ببرشون زیارت علیبنمهزیار اهوازی.»
داشت میرفت گفتم: «عباس میری؟» گفت: «میرم باید به دوستان برسم.» گفتم: «کی تو رو میبینم؟» گفت: «به شما سر میزنم.»🌱
ناگهان از خواب بیدار شدم.
🔖حجتالاسلام اسماعیل موسوی_دوست شهید از شهرستان اهواز
@patoghemahdaviyoon🌸