‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ڪی بھ انداختـن سـنگ پیاپـی در آب مــ🌔ـاھ را می‌شوداز حافظھ آب گرفت؟! ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌منبع #دلنوشته#شعر#آهنگ#بیو و...🚶🏻‍♂🌿 https://eitaa.com/joinchat/2136408235C1b291d82a0 دیدن ࢪوی تو دڔ خویـش ز من خواب گرفت آھ از آیــ👀ـینه که تصویࢪ تو را قاب گــࢪفت _ _ نــوࢪا _

اگـه‌بگـم… اگـه‌بگـم‌دیگـه‌بُریـدم، اگـه‌بگـم‌دیگـه‌خستـه‌شدم، اگـه‌بگـم‌دیگـه‌نفسـی‌نمونـده، اگـه‌بگـم‌یـك‌نفـسِ‌راحـت‌نکشیـدم، اگـه‌بگـم‌دیگـه‌نـایِ‌ادامـه‌دادن‌نـدارم، اگـه‌بگـم‌دیگـه‌قلبـم‌آخـرایِ‌ساعـتِ‌کاریـش‌رسیـده، اگـه‌بگـم… بـاور‌می‌کنـی؟! صـدامـو‌می‌شنـوی؟ صـدام‌بهـت‌میرسـه‌آقا؟ مـن‌دارم‌بهـت‌سـلام‌می‌کنـم‌و به‌عنـوانِ‌یك‌نوکـرِ‌رو‌سیـاه ازت‌کمـك‌می‌خـوام💔 آقـا… بهـت‌سـلام‌کـردم، جـوابِ‌سـلام‌واجبـه‌هـا🙂 تـو‌کـه‌می‌دونـی‌ چقـدر‌سختـی‌کشیـدم‌تا‌بـه‌اینجـا‌برسـم... مـن‌هر‌دفعـه‌کـه‌میـام‌کربـلا، میـام‌حـرف‌هـام‌رو‌بـزنم‌بـه‌آقـا💔 امـا‌هـر‌دفعـه‌کـه‌رسیـدم‌روبـروش انگـار‌آقـادستشـو‌میـزاره‌جلـویِ‌دهنـم‌و‌ میگـه‌می‌دونـم💔 من‌همـه‌چیـو‌می‌دونـم😔 نمی‌خـواد‌بگـی، مـن‌همیشـه‌کنـارت‌بـودم اما‌تـو؛ اما‌تـو‌حواسـت‌بـه‌مـن‌نبـود💔 شایـد‌ادامـه‌داشت🙂 حوالیِ10شب شـبِ‌تاسـوعـا از‌نوکـرِ‌بی‌پنـاه‌داخلِ‌بین‌الحرمیـن‌بـه‌آقا‌ابالفضـل💔 #دلنوشته #حضرتِ_قلب نوشتـهٔ #M_H

“توهمون‌آدمـایی‌بودی‌کـه اندازهٔ‌یِ‌ورق‌استامینوفن۵۰۰ دردمـوکـم‌نکـردن… طُـ چاله‌وتَرکِ آسفالتِ‌جـاده‌بـودی… پیچ‌خـوردگی‌مُـچِ‌پاهـام‌بـودی… طُـ نصفِ‌شبِ‌مشترک‌مورد‌نظر‌ در‌دسترس‌نمی‌باشدهابـودی… چقـدر‌تـوی‌همـهٔ‌اینـا«طُـ»بـودی؛ #طُـ همـهٔ‌ایـن‌نبـودنـا‌بـودی...” آقایِ‌امـام‌حسیـن؛) قلبـم‌داره‌از‌دسـت‌میـره قلبـم‌داره‌از‌تپـش‌میوفتـه💔 اگـه‌دوسـم‌داری، منو‌بغـل‌بگیـر که‌گرمـایِ‌وجـودِت بَـر گـردشِ‌خونَـم‌اثـر‌داره💔 شایـد‌ادامـه‌داشت🙂 حوالیِ۴ونیم‌ِ‌صبح روزِ‌تاسـوعا. #دلنوشته #حضرتِ_قلب نوشتـهٔ #M_H

انقـدر‌بـه‌همـه‌گفتـم‌التمـاس‌دعـا، خستـه‌شـده‌م🙂 آقا… نمی‌خـوای‌بـرایِ‌نوکـرَت‌کـاری‌کنـی؟💔 #دلنوشته #حضرتِ_قلب نوشتـهٔ #M_H

..آدم‌ها خیلی‌کمک‌کردن‌ من‌به‌تو‌نزدیک‌‌شم... نه‌با‌خوبیاشون، نه‌با‌دستگیریاشون، نه‌با‌معرفتاشون، با‌زخم‌زدناشون... با‌قدر‌نشناسی‌هاو‌ شکستن‌کل‌نمکدونام با‌اینکه‌بهم‌فهموندن، هرچی‌خرج‌ ِ محبت‌کنی‌براشون ‌‌چیزی‌که‌یادشون‌میمونه فقط‌کم‌داشتنامه💔... دردِ‌تَـن،یـك‌جـا‌نمی‌مانـد! كُلیـه‌می‌زنـدبـه‌كمـر، كمـر‌می‌زنـد‌بـه‌پـا، پـا‌می‌زنـد‌بـه‌قلـب، دردهِـی‌تـویِ‌تَنَـت‌تقسیـم‌می‌شـود. امـا-دردِروح-، قُلُمبـه‌می‌شـودیـك‌جـا‌و‌اَمـانَـت‌را‌می‌بُــرَد! هـركسـی‌هـم‌کـه‌از‌راه‌برسـدوبپرسـد‌چـه‌مرگـت اسـت؟! فقـط‌می‌شـود، دستـت‌رارویِ‌زانـووكمـرت‌بگـذاری‌ ونالـه‌کنـی‌كـه –تیـرمی‌كِشَـد– دردِروح‌رانمی‌شـودنشـانِ‌كسـی‌داد...💔! آیـا‌قـرار‌بـودشمـاساکـت‌بایستیـد‌و‌بـه‌مـن‌نگـاه‌کنیـد؟ مـن‌چـه‌می‌دونستـم. هـی‌حـرف‌می‌زدم‌و‌بـرای‌شکستـن‌ِ‌سکـوت‌می‌گفتـم؛ امـا‌حـالا‌هیـچ‌نمی‌فهمـم‌کـه‌-چقـدر‌پیـر‌شـدم- مـن‌چنـد‌سالـمه؟ چقـدر‌بـا‌گذشتـه‌هـا‌فـرق‌کـردم؟ خستـه‌شـدم؛)، می‌دونیـد، انگـار‌… -هـزار‌سـال‌عمـر‌کـردم‌-و‌ حوصلـه‌م‌از‌خـودم‌سـررفتـه💔 هـرآدمـی‌تـوزندگیـش، بـه‌یـه‌دوسـت‌احتیـاج‌داره کـه‌عـلاوه‌بـر دردِدل، بـراش‌از‌عمیـق‌تریـن‌و تاریـك‌تریـن‌قسمت‌هـایِ‌قلـب‌وُ وجـودش‌حـرف‌بزنـه… بـدونِ‌تـرس‌از‌قضـاوت‌شـدن‌و علنـی‌شـدنِ‌اون‌حـرف‌هـا:)💔 تقدیـم‌بـه‌ساکِـنِ‌قلبَـم❤️‍🩹 شایـدادامـه‌داشت… نمی‌دونم‌چنـدِ‌تیـرمـاه، صبـحِ‌روزِ‌عاشـورا. یِ‌گوشـه‌‌از‌صحـن‌و‌سـرات نوشتـهٔ #M_H #دلنوشته #حضرتِ_قلب

دلِ‌کوچیکـم بـرات‌خیلـی‌تنـگ‌شـده🙂 اگـه‌همـو‌ندیدیـم اگـه‌دیگـه پـانـدادبیایـم‌پیشِـت اگـه‌گرمـایِ‌راه قسمتمـون‌نشـد و دور‌از‌آغـوشِ‌تـو خامـوش‌شدیـم؛ بـدون‌کـه‌غریـب‌و‌تنهـابودیـم مثـل‌ِخـودت🙂💔 #دلنوشته #حضرتِ_قلب نوشتهٔ #M_H

ای‌تنهـا‌علّـتِ‌زندگیـم… ای‌روشنـی‌ِ‌شب‌هـای‌تـارَم… ای‌مـاه‌تریـن‌مـاهِ‌روی‌زمیـن… ای‌خورشیـدِ‌پشـتِ‌ابـر‌هـایِ‌مـن… می‌دونـی؟! حـرف‌بـرایِ‌گفتـن‌زیـاد‌دارم امـاعاشـق‌هـا‌می‌دونـن، دلتنگـی‌کـه‌به‌استخـوان‌برسـه میشـه"سکـوت💔" #دلنوشته #حضرتِ_قلب نوشتـهٔ #M_H

نمیدونـم... مـن‌خیلـی‌چیـزارو سپـردم‌ب‌خـودت قلبـی‌کـه‌ازدورونزدیـک مستقیـم‌ومایـل خـورده‌وبـدم‌خـورده‌رو تقدیـم‌کـردم بـرای‌ضربـه‌ی‌آخـر یـا التیـام نمیدونـم💔... #دلنوشته #حضرت‌ِ_قلب نوشتـهٔ #M_H

گفـت: یـک‌جایـی‌درزندگـی‌هـم‌هسـت،کـه‌آدم گمـان‌می‌کنـدکـه‌دیگـر‌هیـچ‌‌اتفاقـی‌نمی‌توانـدتکانـش‌بدهـد. گفتـم: می‌دانـی؟ بی‌حـس‌شـدن، نتیجـه‌ی‌دردوانـدوهِ‌بسیـاراست. #دلنوشته

کپی؟فـور‌قشنـگ‌تـره

.

گاهی... هرچه‌بنویسی یابگویی خسته‌ام... کافی‌نیست، عمقِ‌بعضی‌احساسات‌‌را، باهیچ‌کلمه‌و جمله‌ای نمی‌توان‌بیان‌کرد💔. #دلنوشته کپی؟فـور‌قشنـگ‌تـره🙂

بی‌رمـق… بی‌همنشیـن… افتـاده‌ام‌درگوشـه‌ای💔 کـاش! چشـمِ‌تـو، بـه‌مَـنِ‌گوشـه‌نشیـن‌روکُنَـد… #دلنوشته

حـالادیگـر، زندگـی‌‌بـه‌آدامسـی‌جویـده‌شـده‌می‌مانـد؛ مـزه‌‌اش‌رفتـه، فقـط‌کِـش‌می‌آیـدو کِـش‌می‌آیـد‌و کِـش‌می‌آیـد. #دلنوشته کپی؟فور‌قشنگ‌تره!