eitaa logo
| پـٰاتـوق‌مهدویـون |
1.8هزار دنبال‌کننده
12.2هزار عکس
8.2هزار ویدیو
187 فایل
بی‌توآوارم‌‌و‌بر‌‌خویش‌‌فروریخته‌‌ام ای‌همه‌‌سقف‌و‌ستون‌و‌همه‌آبادی‌من(:🌿 . [ وقف لبخند آسیدمهدی💚 ] . _سعی داریم مفید باشیم! .. گوش شنوای حرفاتون🌚 : https://daigo.ir/secret/1796928
مشاهده در ایتا
دانلود
Γ🌿🌻🔗°○ همیشه‌میگفت: زیباترین‌شهادت‌رامیخواهم! یڪ‌بارپرسیدم: شهادت‌خودش‌زیباست؛ زیباترین‌شهادت‌چگونه‌است؟! درجواب‌گفت: زیباترین‌شهادت‌این‌است‌ڪه جنازه‌ای‌هم‌ازانسان‌باقی‌نماند :) ♥️ 🦋 •°•خاص فقط خدا•°• ╔❁•°•♡•°•❁╗ @KhasfaghatKhodaa ╚❁•°•♡•°•❁╝
ازش‌پرسیدم: . این‌همہ‌بہ‌فقیرا‌کمک‌میکنی ‌چیزی‌برای‌خودت‌باقی‌میمونه؟! . خیلی‌آروم‌گفت: من‌کاره‌ای‌نیستم،من‌فقط‌وسیله‌هستم، روزی‌دهنده‌خداست... . 🌱
وقتے بهش می‌گفتیم چرا کار می‌ڪنۍ..! میگفت : ای بابا، همیشه کاری ڪن ڪه اگه تو رو دید خوشش‌ بیاد نه مـردم 🌸
✨ بهش گفتن آقا ابراهیم..🌱 چرا جبهہ رو ول نمیکنے بیاے دیدار امام خمینی؟ گفت ما امام رو براے اطاعت میخوایم نہ براے تماشا💛 🌸 ➣ @Patoghemahdaviyoon🍃
بہ‌یکےازدوستاش‌گفتم: جملہ‌اۍ‌ازشهید‌بہ‌یاددارید؟! گفت: یکبارکہ‌جلوۍدوستانم‌قیافہ‌گرفتہ‌بودم ابراهیم‌کنارم‌آمدوآرام‌گفت: نعمتے‌کہ‌خداوند‌بہ‌تو‌داده بہ‌رخ‌دیگران‌نکش...‼️ 🌿 •°@Patoghemahdaviyoon•°
| پـٰاتـوق‌مهدویـون |
💚🌱 اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ الله
💚🌱 اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبیمُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبیعَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ، فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم .
~🕊 💌 می‌گُفت: چادُر یادِگار حَضرت زهرا است.. ایمانِ یڪ زَن وَقتی کامِل می‌شَود ڪه حِجاب را کامِل رعایَت کُند.. @Patoghemahdaviyoon🌱
ابراهیم در جمع بچه ها شروع به مداحی کرد. صدای ابراهیم به خاطر خستگی و طولانی شدن مجالس گرفته بود. بعد از تمام شدن مراسم، یکی دو نفر از رفقا با ابراهیم شوخی کردند و صدایش را تقلید کردند. ابراهیم عصبانی شد و گفت: من مهم نیستم، اینها مجلس حضرت را شوخی گرفتند. قسم خورد که دیگر مداحی نمی کنم! قبل از اذان صبح احساس کردم کسی دستم را تکان میدهد. چهره نورانی ابراهیم بالای سرم بود. گفت: پاشو، موقع اذانه. بچه های دیگر را هم صدا زد. بعد هم اذان گفت و جماعت را برپا کرد. بعد از نماز و تسبیحات، ابراهیم شروع کرد به مداحی حضرت زهرا(س)! بعد از صبحانه به همراه بچه ها به سمت سومار برگشتیم. بین راه دائم در فکر کارهای او بودم. ابراهیم نگاه معنی داری به من کرد و گفت: می خواهی بپرسی با اینکه قسم خوردم، چرا روضه خواندم؟! گفتم: خوب آره، شما دیشب قسم خوردی که... گفت: چیزی که می گویم تا زنده ام جایی نقل نکن. دیشب خواب به چشمم نمی آمد. اما نیمه های شب کمی خوابم برد. یکدفعه دیدم وجود مقدس حضرت زهرا(س) تشریف آوردند و گفتند: نگو نمی خوانم، ما تو را دوست داریم... @Patoghemahdaviyoon🌱
‌ ‌: ‌: بہ‌یکےازدوستاش‌گفتم: جملہ‌اۍ‌ازشهید‌بہ‌یاددارید؟! گفت: یکبارکہ‌جلوۍدوستانم‌قیافہ‌گرفتہ‌بودم ابراهیم‌کنارم‌آمدوآرام‌گفت: نعمتے‌کہ‌خداوند‌بہ‌تو‌داده بہ‌رخ‌دیگران‌نکش...‼️ @Patoghemahdaviyoon🌱
توی کوچه بود همش به آسمون نگاه میکرد سرش رو پایین می‌انداخت.. بهش گفتم داداش ابراهیم چیزی شده؟ گفت: تا این موقع یکی از بندگان خدا به ما مراجعه میکرد و مشکلش رو حل میکردیم.. میترسم کاری کرده باشم که خدا توفیق خدمت رو ازم گرفته باشه..
| پـٰاتـوق‌مهدویـون |
علامه والد: اهل خانه و خودتان را عادت دهید حتما در بین الطلوعین بیدار بمانید #راه‌سلوکی
توی کوچه بود همش به آسمون نگاه میکرد سرش رو پایین می‌انداخت.. بهش گفتم داداش ابراهیم چیزی شده؟ گفت: تا این موقع یکی از بندگان خدا به ما مراجعه میکرد و مشکلش رو حل میکردیم.. میترسم کاری کرده باشم که خدا توفیق خدمت رو ازم گرفته باشه..