eitaa logo
| پـٰاتـوق‌مهدویـون |
1.8هزار دنبال‌کننده
12.2هزار عکس
8.2هزار ویدیو
187 فایل
بی‌توآوارم‌‌و‌بر‌‌خویش‌‌فروریخته‌‌ام ای‌همه‌‌سقف‌و‌ستون‌و‌همه‌آبادی‌من(:🌿 . [ وقف لبخند آسیدمهدی💚 ] . _سعی داریم مفید باشیم! .. گوش شنوای حرفاتون🌚 : https://daigo.ir/secret/1796928
مشاهده در ایتا
دانلود
♡﷽♡ ❤️ از روے ویلچر بلند شدم. هنوز وقتے از روے صندلے بلند میشدم .سرگیجہ داشتم. دستم را بہ تخت گرفتم . چقدر آرام خوابیده بود. دقت نکرده بودم نسبت بہ روزهاے اول محاسنش بلندتر شده بود. بہ سمتش قدم برداشتم کہ پایم بہ پایہ ے تخت خورد. بالحن آرامی گفتم: " اے آفٺاب آهسٺہ نِہ پا در حريمِ یارِ من ترسم صداےِ پاےِ تو خواب اسٺ و هُشیارش ڪند ... اے پروانہ امشب پر نزن اندر حریــــم یارِ من ترسم صداےِ شَهپَرت قدرے دل آزارش کند"... 🦋 دست هایش را گرفتم . _مےدونے دو روز و نیمہ ندیدمت مرد؟ اشڪ هایم چڪید روی دستش . خوب شد که مرا نمیدید. _طوفان با دلِ من چہ ڪردے؟ یادتہ گفتے حُسنا ڪاش زودتر اومده بودے تو زندگیم؟ دیر اومدم ، زود هم میخوام برم . خوبہ کہ خوابے وگرنہ نمیتونستم این حرفہا رو بهت بزنم. من با تو ...شانه هایم لرزید. جلو دهانم را گرفتم تا صدایم بلند نشود. _من... باید برم. بخاطر همہ چیز ازت ممنونم .بخاطر اینڪہ این حس قشنگ رو در من ایجاد ڪردے. بخاطر همہ توجہاتت .حمایتات محافظ من. کم مانده بود سست شوم و وا بدهم. دستم را روے قلبش گذاشتم. _طوفان من بے تو با خاطراتت چہ ڪنم؟ سرم را بہ چپ و راست تڪان دادم. "حُسنا قوے باش" دست هایم را برداشتم. _تو فقط بلند شو. این ڪشور بهت نیاز داره. بخاطر مردم سرزمینت نہ بخاطر من ...بخاطر اونہایے کہ اون بیرون منتظرت هستند. بخاطر ِ...بخاطرِ فاطمہ چقدر گفتن این چند ڪلمہ برایم سخت بود. صورتم از گریه مچاله شد. دست هایم را بالا بردم _خدایا اگر تو اون روزهای سخت، زبونے میگفتم اسماعیلم رو قربانی میڪنم الان عملا دارم از خودم میگذرم فقط بخاطر سلامتے این مرد. من از طوفان گذشتم. بذار بمونہ و بندگیت رو کنہ. یادم به این بیت شعر افتاد: میل من سوی وصال و قصد او سوی فراق ترک کام خود گرفتم تا برآید کام دوست... خداحافظ ... ↩️ ....