هدایت شده از شهید احمد مَشلَب 🇵🇸
📚خاطرات شهید مدافع حرم
#شهیداحمدمشلب
راوی:علی مرعی (دوست شهید)
#آخرین_وداع
قسمت دوم:
هر دو در ایستگاه اتوبوس نشستیم . #احمد گفت: چند روز دیگر می روم
با ناراحتی گفتم تازه رسیدی کجا می روی؟ قرار نیست این قدر زود برگردی!
جواب داد نگران نباش مصلحتی وجود دارد مصالح شخصی اهمیتی ندارد من هم مشتاق دیدار همه ی شما هستم و دوست دارم بمانم اما مصلحت اسلام بر هر امری ارجحیّت دارد .
روز آخر بعد از اینکه کلی به خاطرات قدیمی خندیدیم با هم خداحافظی کردیم اما این جدایی شبیه به همه وداع های قبلی نبود احساس نگرانی می کردم احمد از شهادتش مطمئن بود گاهی که در شهر تصاویر شهدا را می دید میگفت روزی عکس من نیز کنار آن ها قرار خواهد گرفت و من به شوخی می گفتم مگر در خواب ببینی اما در درون خود ناراحت بودم چون یقین داشتم که #احمد هرگز نمی میرد و قطعاً شهید خواهد شد .
✍ماه علقمه
#ملاقات_در_ملکوت
#خاطرات
#شهید_احمد_مشلب
#نویسنده_مهدی_گودرزی
#کپی_فقط_با_ذکر_لینک
@AhmadMashlab1995
#سلام_بدرالدین:
من مدتے بعد از ازدواج باردار شدم و ۳۱آگوست سال ۱۹۹۵میلادے (۹شهریور ۱۳۷۴) زندگے شیرین ما با تولد اولین فرزندم زیباتر و جذاب تر شد و همسرم بہ عشق پیامبر مکرم اسلام نامش را #احمد گذاشت🌹✨
#مادر_شهید🌷
#مبروڪولادڪیاحبیباللّٰہ🌿
#کار_خودمونہ☺️
#ملاقات_در_ملکوت
#کپی_فقط_با_ذکر_منبع
🌸| @Patoghemahdaviyoon
#سلام_بدرالدین:
چون احمد اولین فرزندمان بود، برایمان بسیار عزیز و دوست داشتنے بود...(:
کودکے آرام ،بےآزار، بسیار مؤدب و با اخلاق بود. همہ چیز را بہ دقت تحت نظر داشت و نسبت بہ هیچ چیز در اطراف خود بےتفاوت و بےاهمیت نبود..🌿
#مادر_شهید🌷
#مبروڪولادڪیاحبیباللّٰہ🌿
#ارسالے🌺
#ملاقات_در_ملکوت
🌸| @Patoghemahdaviyoon