#عاشقانه_دو_مدافع
#قسمتچهلم
_چہ فرقے میکن خاکے بریزم تو سرم.الاݧ وضعیت ایـݧ پسر فرق میکنہ زݧ داره ،اول زندگیشہ.
_مادر مـݧ اولا کہ کے گفتہ قراره بلایے سرش بیاد دوما هم،خودش راضے هم زنش جاے بدے هم کہ نمیخواد بره...
خلاصہ یہ چیزے مـݧ میگفتم یہ چیزے زهرا باباهم همینطورے نشستہ بود و بہ یہ گوشہ خیره شده بود و حرف نمیزد
_اما ماماݧ راضے نمیشد کہ نمیشد
یہ هفتہ هم بابت ایـݧ موضوع با هیچکدومموݧ حرف نمیزد.
هر چقدر اردلاݧ و بابا باهاش حرف میزدݧ کوتاه نمیومد آخر حرفاشونم بہ بد شدݧ حال ماماݧ ختم میشد.
_اوݧ روزا اردلاݧ خیلے داغوݧ بود همش تو خودش بود زیاد حرف نمیزد همموݧ هم میدونستیم کہ بدوݧ رضایت ماماݧ نمیره.
دوهفتہ گذشت ما هر کارے میتونستیم براے راضے کردݧ ماماݧ کردیم حتے علے هم با ماماݧ حرف زد.
_یروز بعد از نماز صبح ماماݧ صداموݧ کرد کہ بریم پیشش.
نمازش رو تازه تموم کرده بود و همونطور کہ رو سجاده نشستہ بود و تسبیحش دستش بود
آهے کشیدو با بغض بہ اردلاݧ نگاه کرد و گفت:
برو مادر خدا پشت و پناهت....و قطره اے اشک از چشماش روگونہ هاش افتاد
همموݧ شوکہ شدیم.
_اردلاݧ دست مامانو بوسید،بغلش کرد و زد زیر گریہ
از گریہ اونها ماهم گریموݧ گرفتہ بود .
همونطور کہ اشکام و پاک میکردم گفتم:خوب دیگہ بستہ فیلم هندیش نکنید.
_اوݧ دوماه بہ سرعت گذشت و اردلاݧ دو هفتہ بعد از عروسیش رفت سوریہ
هیج وقت اوݧ روزے کہ داشت میرفت و یادم نمیره
ماماݧ محکم اردلاݧ و بغل کرده بود گریہ میکرد
مـݧ هم دست کمے از ماماݧ نداشتم باورم نمیشد اردلاݧ داره میره.
_میترسیدم براش اتفاقے بیوفتہ.
اما زهرا خیلے قوے بود و با یہ لبخند همسرشو راهے کرد بہ قول خودش علاوه بر ایـݧ کہ همسر اردلاݧ بود همسفرش هم بود
خیلے محکم و قوے بود وقتے ازش پرسیدم چطورے تونستے راضے بہ رفتـݧ اردلاݧ بشے،لبخندے زد و گفت همہ چیزم فداے حضرت زینب
بابا اما یہ قطره اشک هم نریخت ،اما مـݧ میدونستم چہ خبره تو دلش
علے هم اصلا حال خوبے نداشت.
_اشک نمیریخت اما میفهمیدم حالش رو بہ جاے اینکہ اوݧ منو دلدارے بده مـݧ باید دلداریش میدادم.البتہ حال خرابش بخاطر خودش بود.
روز خوبے نبود اما بالاخره تموم شد.
_تازه بعد از رفتنش شروع شد غصہ ے ماماݧ
هرروز یا درحال خوندݧ دعاے طول عمرو آیہ الکرسی براے اردلاݧ بود یا بے حوصلہ یہ گوشہ
میشست و با کسے حرف نمیزد
ولے وقتے اردلاݧ زنگ میزد چند روزے حالش خوب بود
_دوهفتہ از رفتـݧ اردلاݧ میگذشت
یکے دوروزے بود از علے خبر نداشتم.دانشگاه هم نمیومد نگرانش شدم و رفتم خونشو.
وارد کوچشوݧ شدم ماشیـݧ جلوے در بود
زنگ و زدم.
_کیہ❓
منم فاطمہ باز کـݧ
إ زݧ داداش تویے بیا تو
پلہ هارو تند تند رفتم بالا
وارد خونہ شدم و بلند گفتم
سلااااااام
سلام زنداداش خوش اومدے ازینوارا❓
اومدم یہ سرے بزنم بهتوݧ کسے خونہ نیست
نیست.اومدے بہ ما سر بزنے یا آقاتو❓
_چہ فرقے میکنہ❓
فرقے نداره دیگه
خندیدم و گفتم:حالا نوبت خودتم میشہ علے و خونست❓
آره بالا تو اتاقشہ
از پلہ ها رفتم بالا و در زدم
جواب نداد
دوباره در زدم بازم جواب نداد
نگراݧ شدم درو باز کردم
_علے روتخت خوابیده بود اتاق تاریک تاریک بود
پرده هارو کشیدم کنار نور افتاد روصورتش و چشمشو اذیت کرد
دستشو گرفت جلوے چشمش و از جاش بلند شد
سلام
علیک السلام علے آقا ساعت خواب❓
دانشگاه چرا نمیاے❓گوشیتم کہ خاموشہ نمیگے نگراݧ میشم❓
ببخشید
همیـݧ فقط❓ببخشید❓
_آهے کشید و کلافہ بہ موهاش دستے کشید
نگراݧ شدم دستم و گذاشتم رو شونش
چیشده علے
چیزے نیست
_چیزے نیست و حال روزت اینطوره چیشده دارم نگراݧ میشما
هیچے اسماء رفیقم...
رفیقت چے❓
رفیقم شهید شد...
✍ ادامه دارد ....
💞 #عاشقانه_دو_مدافع
📚 #قسمت_چهل_و_یکم
_رفیقم شهید شده...
مات و مبهوت بهش نگاه میکردم
سرشو بین دو دستاش نگہ داشت و بلند بلند شروع کرد بہ گریہ کردن
هق هق میزد دلم کباب شد
تا حالا گریہ ے علے رو بہ این شدت ندیده بودم نهایتش دو قطره اشک بود
ماما همیشہ میگفت: مردها هیچ وقت گریہ نمیکنن ، ولے اگر گریہ کـنن یعنے دیگہ چاره اے ندارند.
_حالا مــرده من داشت گریہ میکرد یعنے راه دیگہ اے براش نمونده❓
ینے شکستہ❓
علے قوے تر از ایـݧ حرفهاست خوب بالاخره رفیقش شهید شده.
اصلا کدوم رفیقش چرا چیزے بہ مـݧ نگفتہ بود تاحالا❓
گریہ هاش شدت گرفت
دیگہ طاقت نیوردم،بغضم ترکید و اشکام جارے شد.
_نا خودآگاه یاد اردلان افتادم
ترس افتاد تو جونم
اشکامو پاک کردم و سعے میکردم خودمو کنترل کنم
اسماء قوے باش،خودتو کنترل کـن ، تو الان باید تکیہ گاه علے باشے
نزار اشکاتو ببینہ.
صداے گریہ هاے علے تا پاییـن رفتہ بود
فاطمہ بانگرانے اومد بالا و سراسیمہ در اتاق و زد
_داداش❓زن داداش❓چیزے شده❓
درو باز کردم و از اتاق رفتم بیرون بیا بریم پاییـن بهت میگم.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👆🌷👆
این کلیپ هزار بار نگاه کنید...
همین الان الان الان نگاش کن...
.
حَضرَتِ عِشقْ عَجَبْ كربْ و بَلايى دارَدْ
شَبِ جُمعه حَرَمَشْ حـال و هَوايى دارَدْ:) 💔
.
سید رضا نریمانی_۲۰۲۱_۱۱_۲۵_۱۹_۵۰_۱۰_۰۰۳.mp3
5.83M
شور | دلمو دست تو دادم یاحسین
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.💔💬
شما یک تماس از طرف سید الشهدا دارید..↫📞
•
14-mazlomiat.daneshmand-panahian-shojaei-raefipoor.mp3
4.92M
💠 بگردحفـره رو پیـداکن!!
یه نفر نصفہ شبا داره اشڪ میریزه ، بقیه هم
خواباند. ما اصلا برا #امام_زمان
دلتنگینداریم...💔
کسی هست کمکم کنه من گریه کنم؟؟!!
🎙 استاد رائفی پور - استاد پناهیان - استاد شجاعی
4_5965317825881966292.ogg
731.6K
هرکس یه شب جمعه...💔🥀
بین الحرمین باشه...💔🥀
.
رزق چشمم ڪربلا را دیدن است ، اما فراق
نان چشمان مرا هربار آجر مے ڪند
#شب_جمعه
علوم و معارف اسلامی .m4a
3.4M
♦️ روضه هفتگی | شب جمعه است هوایت نکنم می میرم ...😭
#شب_جمعه شب زیارتی آقا اباعبدالله الحسین علیه السلام
باز هم زائرت نیستیم آقاجان
از دور سلام....
السلام علی الحسین(علیه السلام)❤️
وعلی علی بن الحسین (علیه السلام)
وعلی اولاد الحسین (علیه السلام)
وعلی اصحاب الحسین(علیه السلام)
⚜داستان ناراحتی بی بی حضرت زهرا سلام الله علیها از شیخ انصار قمی
حتماً دانلود کنید.
التماس دعا...
🎤 #حاج_حیدر_خمسه
مداحی+مهدی+رسولی+مخصوص+شب+جمعه.mp3
3.64M
دوباره تویِ شهر بویِ خدا پیچید
شهید آوردنُ بارونِ غم بارید
بین گُلای شهر خورشیدِ خون تابید
شهدامون مدافعای زینبن
شب جمعه هوایت نکنم میمیرم💔😭
#مداحی
____
#دلنوشته💔
#خادم
دنبال شهادتم ولی عرضه ندارم💔😞
یک نگاه به من بکن مادر میدونم الوده گناهم💔
مادر خیلی سخته از سفر شهادت جابمونم💔
اونقدر دلم گرفته که دلم اروم نمیشه💔
مادر پرسیدن تو می میری
چی بگم روم نمیشه💔
همه ارزوم اینه روی زانوت شهید بشم😞💔
پیشت رو سفید بشم💔
مادر نمی دونم قراره مرگ من کجا باشه😞
همه ترسم اینه که مجلس گناه باشه💔
خوشا به حال اونی که برای
چادرت جون میده خوشا به حال اونی که روی پای شما جون میده💔
یا زهرا
چیزی تا فاطمیه نمانده💔🖤
| پـٰاتـوقمهدویـون |
#دلنوشته💔 #خادم دنبال شهادتم ولی عرضه ندارم💔😞 یک نگاه به من بکن مادر میدونم الوده گناهم💔 مادر خیلی
سخت است بمونی و رفیقات شهید بشن💔
دائم تو مسیر مزارشهدا موندم…
رفتن رفقا دونه دونه و جا موندم…
| پـٰاتـوقمهدویـون |
#دلنوشته💔 #خادم دنبال شهادتم ولی عرضه ندارم💔😞 یک نگاه به من بکن مادر میدونم الوده گناهم💔 مادر خیلی
خوش بحال شهدا وقتی خواستن جون بدن
دردی حس نکردنو
غرق در لبخند بودن😔
روحشون پر میکشه توی بین الحرمین💔
| پـٰاتـوقمهدویـون |
خوش بحال شهدا وقتی خواستن جون بدن دردی حس نکردنو غرق در لبخند بودن😔 روحشون پر میکشه توی بین الحرمی
تنها دلخوشی من شده یک سنگ مزار
توی این دنیا فقط همین مونده یاد گار
به یاد همسران شهدا💔🕊
در اغوش مادر جون دادن💔
خوش بحالت که شدی اخر عاقبت بخیر💔
دعا کن منم بشم یک مثل ذهیل 💔
من کجا و شما کجا😔
| پـٰاتـوقمهدویـون |
#دلنوشته💔 #خادم دنبال شهادتم ولی عرضه ندارم💔😞 یک نگاه به من بکن مادر میدونم الوده گناهم💔 مادر خیلی
تو موندی تنها درمونم
نگاهم کنی ممنونم💔😞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
«﷽»
✨« قرار🌑
شـــــبانـــــه»✨
♡نماهنگـــ شـ🌷ـہدایے♡
الهـے عَظُـــــمَ البلاء...
خداے من بلا و مصائبـــــ ما بزرگـــــ شد...
اَللّهـُــمَ ؏َجَّلِ لِوَلیِڪَ الْفَـــرَجْ
4_5942767924728039229.mp3
15.54M
کربلا 💔🥀😭
من حسرتی که حرم ندیده 💔🥀
همونی که خیلی وقته کربلا هیچ
دیگه خواب کربلاهم ندیدم 😔😭
چشمام 👀 می ببندم می گریم میخندم😭
کربلا 💔🥀
🌸الهم رزقنا کربلا 🌸
#شب_جمعه
☆شبتونمهدیوار🖐🌺
[بمونیدبرامونانشاءاللهفردامطالبوعکسای
بیشتروزیباتریمیزاریم🌺بابودنتونبهمونانرژی
بدید🙂🖐🌸✨]