eitaa logo
پله پله تا خدا
144 دنبال‌کننده
314 عکس
223 ویدیو
7 فایل
یٰا قَریٖبِ لٰا یُبعدُ عَن القُلُوبْ ... حرف‌های نگفته‌ام را از سکوتم بخوان! یک جای دنج برای اهل #دل❤️
مشاهده در ایتا
دانلود
؟ این قسمت 👈 راهزن کاروان کربلا، کربلایی شد 💠ماجرای ، برجسته اهل بیت (ع) از آن داستان‌های پر فراز و نشیبی است که پایانی غافلگیرکننده دارد. داستان ابوالحسن جمال‌الدین علی بن عبدالعزیز بن ابی محمد الخلعی (یا خلیعی)» قبل از شروع شد. 💠خانواده او اهل «موصل» و پدر و مادرش، بودند. ناصبی‌ها با (ع) دشمنی داشتند و با نسبت‌دادن و ، به ساحت ایشان بی‌احترامی می‌کردند. القصه، مادر خلیعی عجیبی کرد. از خدا خواست اگر به او عنایت کند، به شکرانه‌اش، او را برای خواهد فرستاد! ❓ اما راهزنی از چه کسانی؟ نذر مادر خلیعی این بود که پسرش را برای راهزنی و آزار و اذیت و کشتن (ع)، سر راه کاروان زائران کربلا بفرستد! 💠خداوند آرزوی مادر را برآورده کرد و پسر هم وقتی به سن جوانی رسید، پاشنه‌هایش را ورکشید تا را ادا کند! خلیعی به مسیر تردد کاروان زائران امام حسین (ع) رفت و در نشست تا به‌محض ورودشان به آنها حمله کند. 💠 طولانی شدن انتظار اما باعث شد از خستگی چشم‌هایش سنگین شود. اینطور بود که آمد و آن منطقه را با سر و صدای حرکت شترها و اسب‌ها پشت‌سر گذاشت و حتی گرد و غبار کاروان بر سر و روی خلیعی هم نشست، اما او از خواب بیدار نشد. 💠اما بشنوید از . او در همان دقایق در عالم خواب، خود را در صحنه و می‌دید. فرمان رسید او را در بیندازند. در آتش افتاد اما نسوخت! 💠گرد و غباری بر و بود که میان او و آتش، شده‌ بود. خلیعی در همان فهمید این گرد و غبار حرکت که بر تن و لباسش نشسته و او را از آتش در امان نگه‌داشته است. بیدار شدن خلیعی، مساوی بود با . توبه کرد و از همان‌جا راهی کربلا شد 🌺🍃پله پله تا خدا 👇 @Pelle_Pelle_ta_Khodaa
😈 به خدا عرض کرد: من چند فقره بحث و عرض دارم ولی از اظهار او می ترسم خطاب شد مترس و سئوال کن، عرض کرد: ☄من اعتراف و اقرار دارم بر اینکه خدای من قادر و عالم و حکیم است در افعال خود. او می دانست قبل از ایجاد من که چه می کنم چرا مرا خلق کرد؟ ☄دوم: این که چرا مرا امر کردی بر طاعت و عبادت خود و حال آنکه از اطاعت من نفعی به تو نمی رسید و چیزی بر خدائی تو نمی افزود و از نافرمانی من چیزی از سلطنت و خدائی تو کم نمی شد. ☄سوم: اینکه من ملتزم به طاعت و معرفت شدم چرا مرا امر کردی به آدم؟ ☄چهارم: این که چرا مرا به واسطه سجده نکردن لعنت کردی؟ و حال آنکه سالها بندگی کردم و به محض اینکه گفتم: غیر تو را سجده نمی کنم به من خشم کردی. ☄پنجم: اینکه چرا مرا در راه دادی که آدم را فریب دهم و اغواء کنم. ☄ششم: اینکه مرا با آدم می دانستی چرا مرا بر اولادش مسلط گردانیدی؟ ☄هفتم: اینکه چرا تا مهلت دادی؟ اگر مرا هلاک کرده بودی همه راحت بودند، این هفت بحث را کرد و یک جواب شنید: 🌺 خطاب شد: ای شیطان، مرا می دانی؟ شیطان گفت: بله. خداوند فرمود: پس تمام این بحث های تو بی جا است. 🌺🍃پله پله تا خدا 👇 🆔 @Pelle_Pelle_ta_Khodaa