eitaa logo
کانال ایران مظهر قدرت الهی
1.6هزار دنبال‌کننده
13هزار عکس
11.7هزار ویدیو
448 فایل
کانال مادرایتا 👇 @Pezeshkian313 گروه مادرایتا👇 https://eitaa.com/joinchat/1632895091C842b23a7d9 ۰
مشاهده در ایتا
دانلود
32.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شیرین منی تو 😍بریم حس خوب🌈🌈🌈❤️‍🔥😍❤️‍🔥😍 🌱🤍🦋+📸 @kampeynkhob
همیشه حرفی بزن که بتوانی آنرا بنویسی چیزی را بنویس که بتوانی آنرا امضا کنی و چیزی را امضا کن که بتوانی پایش بایستی ... ✍
🌷 ﺑﮕﺬﺍﺭ ﺩﻧﯿﺎ ﺭﺍ ﺁﺏ ﺑﺒﺮﺩ! ﺩﺭ ﺩﻧﯿﺎﯾﯽ ﮐﻪ. ﺍﻗﯿﺎﻧﻮﺱ ﺁﺭﺍﻡ ﺑﻪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﺁﺭﺍﻣﺶ ﻣﯽ ﮔﺮﺩﺩ ﺳﺪ ﻫﻢ ﺑﺴﺎﺯﯼ؛ ﻓﻘﻂ. . . ﻣﺸﻖ " ﺑﭽﻪ ﻫﺎ " ﺭﺍ ﺯﯾﺎﺩ ﻣﯿﮑﻨﯽ... ﯾﮏ ﺳﯿﺐ ﺑﻪ ﺯﻣﯿﻦ ﺍﻓﺘﺎﺩ ﻭ ﻫﻤﻪ ﻣﻔﻬﻮﻡ ﺟﺎﺫﺑﻪ ﺭﺍ ﻓﻬﻤﯿﺪﻧﺪ... ﻫﺰﺍﺭﺍﻥ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺑﻪ ﺯﻣﯿﻦ ﺍﻓﺘﺎﺩند ﻭ؛ ﻫﯿﭽﮑﺲ ﻣﻔﻬﻮﻡ " ﺍﻧﺴﺎﻧﯿﺖ " ﺭﺍ ﺩﺭﮎ ﻧﮑﺮﺩ...
🔻رضایت مادر 🌻رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم بر بالین جوانی که در حال مرگ بود، حاضر شد و فرمود: ای جوان کلمه توحید (لا اله الا الله) بر زبان بیاور. جوان زبانش بند آمده بود و قادر بود ادای توحید نبود. 🌻پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم خطاب به حاضرین فرمود: آیا مادر این جوان در اینجا حاضر است؟ زنی که در بالای سر جوان ایستاده بود گفت: آری، من مادر او هستم. 🌻رسول خدا ص و سلم فرمود: آیا تو از فرزندت راضی و خشنود هستی؟ گفت: نه، من مدت شش سال است که با او حرف نزده‌ام. فرمود: ای زن او را حلال کن و از او راضی باش! گفت برای رضایت خاطر شما او را حلال کردم، خداوند از او راضی باشد. 🌻پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم رو به آن جوان نمود و کلمه توحید را به او تلقین نمود. جوان بعد از رضایت مادر زبانش باز شد و به یگانگی خدا اقرار کرد. 🌻پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: ای جوان چه می‌بینی؟ گفت: مردی بسیار زشت و بدبو را مشاهده می‌کنم و اکنون گلوی مرا گرفته است. پیامبر دعائی به این مضمون به جوان یاد داد و فرمود: بخوان: (ای خدایی که عمل اندک را می‌پذیری و از گناه و خطای بزرگ درمی گذری از من نیز عمل اندک را بپذیر و از گناه بسیار من درگذر، چرا که تو بخشنده و مهربانی). جوان دعا را آموخت و خواند؛ سپس پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم پرسید: اکنون چه می‌بینی؟ گفت: اکنون مردی (ملکی) را می‌بینم که صورتی سفید و زیبا و پیکری خوشبو و لباسی زیبا بر تن دارد و با من خوش رفتاری می‌کند (بعد از دنیا رحلت کرد). وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً...(اسراء/۲۳)
فقر آتشی ست که خوبي‌ را میسوزاند و ثروت پرده ای که بدی‌ را می‌پوشاند و چه بی‌انصافند آنها که يكی را می‌پوشانند به احترام داشته هایش و یکی را میسوزانند به جرم نداشته‌ها...
💞تقدیرمسافري خسته كه از راهي دور مي‌آمد ، به درختي رسيد و تصميم گرفت كه در سايه آن قدري اسـتراحت كند غافـل از اين كه آن درخت جـادويي بود‌، درختي كه مي‌توانست آن چه كه بر دلش مي‌گذرد برآورده سازد…! وقتي مسافر روي زمين سخت نشست با خودش فكر كرد كه چه خوب مي‌شد اگـر تخت خواب نـرمي در آن جا بود و او مي‌تـوانست قـدري روي آن بيارامد. فـوراً تختي كه آرزويـش را كرده بود در كنـارش پديـدار شـد‌!!! مسافر با خود گفت: “چقدر گـرسـنه هستم. كاش غذاي لذيـذي داشتم…” ، ناگهان ميـزي مملو از غذاهاي رنگارنگ و دلپذيـر در برابرش آشـكار شد. پس مـرد با خوشحالي خورد و نوشيد… بعـد از سیر شدن‌، كمي سـرش گيج رفت و پلـك‌هايش به خاطـر خستگي و غذايي كه خورده بود سنگين شدند. خودش را روي آن تخت رهـا كرد و در حالـي كه به اتفـاق‌هاي شـگفت‌انگيـز آن روز عجيب فكـر مي‌كرد با خودش گفت : “قدري مي‌خوابم. ولي اگر يك ببر گرسنه از اين جا بگـذرد چه؟” و ناگهان ببـري ظاهـر شـد و او را دريد… هر يك از ما در درون خود درختي جادويي داريم كه منتظر سفارش‌هايي از جانب ماست. ولي بايد حواسـمان باشد، چون اين درخت افكار منفي، ترس‌ها، و نگراني‌ها را نيز تحقق مي‌بخشد. بنابر‌اين مراقب آن چه كه به آن مي‌انديشيد باشيد… «مردم اشتباهات زندگی خود را روی هم می‌ریزند و از آنها غولی به وجود می‌آورند که نامش تقدیر است» “جان اولیورهاینر” ‌‎  ‎‌‌‎‌‌‎‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا