🔖 قسمت قبل | نقد و بررسی مکاتب اخلاقی ٢٣
🧩 قدرتگرایی (واقعگرایی) ۲
✍ نقد و بررسی اصول اخلاقی نیچه
۱. نقاط قوت قدرتگرایی:
نظریه اخلاقی نیچه، علیرغم سستیها و كاستیهایی كه دارد، خالی از نكات آموزنده هم نیست. تأكید بر عزت و كرامت انسانی ـ كه در اسلام عزیز نیز فراوان بدان اشاره رفته است ـ از نقاط قوت این دیدگاه به شمار میرود. همچنین میبینیم كه نیچه ارباب كلیسا را به دلیل توصیه به ریشهكنی غرایز سرزنش میكند و معتقد است روش درست در برخورد با غرایز سركش، مهار آنها است نه نابودسازی آنها.
۲. واكنشی در برابر اخلاق مسیحی:
نیچه در این باره میگوید: «از دیدگاه من، مسیحیت نهائیترین صورتِ تصورپذیر تباهی است، من مسیحیت را نفرین و لعنتی عظیم مینامم.» به نظر میرسد كه انتقاد نیچه از نظام اخلاقی مسیحی و رواقی تا اندازهای قابل توجیه باشد و افراط در حالت تواضع و تسلیم و انقیاد و سر به زیر بودن در اخلاق مسیحی و رواقی ناپذیرفتنی است. با این همه، متأسفانه، خود نیچه نیز به وادی تفریط گرائید و با مطلق دانستن ارزش قدرت و بیارزش پنداشتن هر گونه ترحم و عطوفتی، با عقل سلیم به مخالفت پرداخته است. به عبارت دیگر، برای فرار از چاله ظلم پذیری به چاه ظلم كردن و ستمگری سقوط كرده است. وی حسن و قبح ذاتی عدل و ظلم را نادیده گرفته و لذا حتی كارهای عادلانهای كه عامل ضعف یا معلول آن باشند، بد و كارهای ظالمانهای كه علت یا معلول قدرت باشند، خوب میداند.
۳. تكیه بر تكامل داروینی:
برخی از نویسندگان، با استناد به كلماتی از نیچه، بر تأثیرپذیری وی از نظریه تكاملی داروین صحه گذاشتهاند. اما نیچه در برخی از سخنانش به شدت بر نظریه داروین میتازد و میگوید گزینش طبیعت به نفع «نیرومندتران» و «نیك بنیادتران» نیست.
در عین حال اشكال اساسی به این نظریه اخلاقی این است كه میخواهد قانون اخلاقی را به قانون حاكم بر یك واقعیت طبیعی و غیر اختیاری تشبیه كرده و بر اساس قانون طبیعت، قوانین اخلاقی را استخراج كند. و حال آن كه طبیعت بیجان و عاری از انگیزه نمیتواند مبنایی برای اخلاق، كه در آن نیت و انگیزه و اختیار نقش محوری دارد، قرار گیرد و ملاك خوبی و بدی افعال دانسته شود. قلمرو طبیعت، قلمرو پدیدههای جبری و موجودات بیاراده و بیشعور است؛ در حالی كه قلمرو اخلاق و قوانین اخلاقی، قلمرو پدیدههای انتخابی و اختیاری است و قوام اخلاق به ادراك و اختیار و شعور و انتخاب و نیت و قصد و امثال آن است.
۴. فروكاستن منزلت انسانی در حد درندگان:
قدرتگرایی نیچه شباهت زیادی با لذتگرایی حسی آریستیپوس دارد. آریستیپوس «لذت» را صوت طبیعت و لذتجویی را امری مطابق فطرت و طبیعت آدمی میپنداشت و در نتیجه ارزش آدمی را تا سطح حیوانات و چهارپایان تنزل میداد. و نیچه نیز بر این پندار است كه قدرت و قدرتطلبی صوت طبیعت و مقتضای فطرت و طبیعت آدمی و قانون حیات است، و در نتیجه ارزش آدمی را تا حد حیوانات درنده پایین میآورد. مكتب آریستیپوس بُعد شهوانی آدمی را تقویت میكرد و مكتب نیچه بُعد درندهخویی او را. و هر دو مكتب در حقیقت به یكسان اساس ارزش اخلاقی را نشانه گرفته و آن را نابود میكنند. بر اساس نظام اخلاقی نیچه به هیچ وجه نمیتوان از این دو اصل اخلاقی مورد قبول همه نظامهای اخلاقی و همه انسانهای عاقل كه «عدالت خوب است» و «ظلم بد است» دفاع كرد.
📘#محمدتقی_مصباح_یزدی، نقد و بررسی مکاتب اخلاقی، ۲۱۶-۲۱۹
📚 #فلسفه_اخلاق | #تخصصی
📮 ایتا | تلگرام | اینستاگرام | آپارات
🔖 قسمت قبل | نقد و بررسی مکاتب اخلاقی ٢۴
🧩 تطورگرایی (واقعگرایی)
💠 در حقیقت مبدع و طراح اصلی این نظریه، اسپنسر انگلیسی است. وی به دنبال آن بود كه اخلاق طبیعی جدیدی را جایگزین اخلاق ناشی از عقاید كهن کند. و بر این باور بود كه قانونی اخلاقی كه سازگار با اصل تنازع بقا و انتخاب طبیعی نباشد، از همان ابتدا، بیهودگی و یاوه بودن خود را نشان داده است. رفتار خوب یا رفتار بد را باید بر اساس تطابق یا عدم تطابق آن با مقاصد حیات تعریف و تبیین كرد.
🗿 او معتقد بود انسان اولیه خودگزین بوده و تنها به لذت شخصی خودش میاندیشید. انسان در نخستین مرحله تكاملی خود، همه چیز و همه كس را تنها برای خود میخواسته است. اما در اثر قانون تطور، آدمیان تكامل پیدا كرده و به مرحلهای از رشد و انسانیت رسیدند كه سود و لذت دیگران نیز برای آنان اهمیت دارد.
🔚 از دیدگاه اسپنسر، رفتار، به طور كلی و در یك تعریف عام، عبارت است از كاری كه ناظر به غایت و هدفی است. اما هر اندازه كه در نردبان تكامل به پلههای بالاتری صعود كنیم، شاهد كارهای هدفمند بیشتری خواهیم بود: كارهایی كه در جهت خیر و صلاح فرد یا نوع انسانی هستند. او در یک تقسیمبندی رفتار را به نیمه متکامل و کاملا متکامل و اخلاق را به نسبی و مطلق تقسیم میکند.
✍ نقد و بررسی تطورگرایی
۱. مبنایی اثبات ناشده؛
نخستین ایراد این مكتب این است كه مبتنی بر فرضیهای اثبات ناشده است. این فرضیه كه قانون تطور در طبیعت ثابت است یا نه، هر چند یك فرضیه مشهور و گرایشی مسلط در نزد زیست شناسان است، اما تاكنون هیچ دلیل قاطعی برای اثبات آن اقامه نشده است.
۲. دلیل بیربط؛
حتی اگر بپذیریم كه قانون تكامل در طبیعت امری مسلم و قطعی است، باز هم منطقاً نمیتوان این قانون را، به صرف این كه در طبیعت جریان و سریان دارد، به عالم اخلاق نیز سرایت داد. مسائل اخلاقی یك سلسله مفاهیم خاصی است كه مربوط به اختیار و اراده انسان است. در حالی كه این قانون، قانونی است مربوط به طبیعت بیشعور و بیاراده كه همه فعل و انفعالات آن به صورت جبری تحقق مییابد. یك قانون جبری طبیعی چگونه میتواند منشأ ارزشهای اخلاقی، كه قوام آنها به اراده و اختیار و نیّت است، شود.
۳. همان دیگرگرایی است؛
حتی اگر از دو اشكال پیشگفته نیز صرف نظر كنیم، حاصل این نظریه این است كه انسانها در این مرحله از تكامل خود، دارای عاطفه دیگرگزینی هستند. و انسان اخلاقی به كسی گفته میشود كه در تزاحم میان منافع و لذات شخصی و فردیاش با منافع و لذات گروهی و اجتماعی جانب اجتماع و گروه را مقدّم بدارد. اما این سخن چیزی جز همان مدّعای مكتب دیگرگرایی نیست. در نتیجه همان اشكالاتی كه بر آن مكتب وارد بود، بر این مكتب نیز وارد خواهد شد.
📘#محمدتقی_مصباح_یزدی، نقد و بررسی مکاتب اخلاقی، ۲۲۱-۲۲۹
📚 #فلسفه_اخلاق | #تخصصی
📮 ایتا | تلگرام | اینستاگرام | آپارات
🔖 قسمت قبل | نقد و بررسی مکاتب اخلاقی ٢۵
🧩 وجدانگرایی (واقعگرایی)
🎭 مدعای كلی این مكتب این است كه معیار و منشأ همه ارزشهای اخلاقی، مطابقت یا مخالفت آنها با «وجدان اخلاقی» انسان است. هر چیزی كه مورد پذیرش وجدان اخلاقی باشد خوب، و هر چیزی كه با وجدان اخلاقی انسانها ناسازگار باشد و موجب آزردگی و رنجش وجدان آنان شود، بد است.
🧘♂ بنیانگذار و طراح اصلی این دیدگاه ژان ژاك روسو فیلسوف و متفكر برجسته فرانسوی، بود. وی معتقد بود كه انسان طبیعتاً خوب آفریده شده است و اگر سیر طبیعی خودش را طی كند به گونهای كه اگر عوامل اجتماعی انسان را از سیر طبیعی زندگیاش منحرف نكنند، هر انسانی به صورت طبیعی انسانی اخلاقی خواهد بود. و به ارزشها و فضایل اخلاقی عمل خواهد كرد. یكی از مهمترین كاركردهای وجدان اخلاقی این است كه در برابر انجام كارهای خوب یا بد بیتفاوت نیست؛ بلكه انسان را در قبال انجام كارهای بد مورد سرزنش و نكوهش قرار میدهد.
🍁 دلیل روسو برای وجود وجدان اخلاقی در درون همه انسانها این است كه: مگر نمیبینید كه عموم جهانیان كه در هر موضوعی با هم اختلاف نظر دارند فقط در باب وجدان كاملاً متفق الرأی میباشند؟ این وجدان اخلاقی تا آنجا نیرومند و مؤثر است كه با وجود آنْ انسان نیازمند به مربی اخلاق نیست. به همین دلیل روسو در مباحث اخلاقی و تربیتی بر این باور است كه وظیفه اولیاء و مربیان این است كه بچهها و كودكان را آزاد گذارند تا بر اساس طبیعت اولیه خودشان رفتار كنند.
✍ نقد و بررسی وجدانگرایی
🔻 هرچند تعبیراتی در آیات و روایات هست كه قابل تطبیق بر مدعیات این مكتب است. اما اگر نیك بنگریم این نظریه و مكتب نیز از بیان حقیقت اخلاق و اخلاقیات عاجز است. آنچه را كه ما به عنوان وجدان اخلاقی مینامیم و خیلی هم برای آن قداست قائلیم، یك نیروی خاصی در وجود ما نیست. حقیقت مسأله این است كه اگر وجدان را تحلیل كنیم خواهیم دید كه وجدان اخلاقی در جهتی كه مربوط به شناخت خوب و بد است، همان عقل است. شناخت، كار عقل است.
🔻 اما این كه انسان را پس از انجام كار ستایش یا سرزنش میكند این هم یك تحلیل روانشناختی دیگری دارد. علت ندامت پس از انجام كار بد این است كه وقتی انسان میفهمد كه كمالی را از دست داده و نقصی در انسانیتش پدید آمده است، این حالت ندامت برای او حاصل میشود.
🔻 پس به طور خلاصه، میتوان گفت این سخن كه وجدان چیزی است كه هم درك میكند و هم دادگاه تشكیل میدهد و افراد را مورد ستایش یا سرزنش قرار میدهد، بیشتر برای خطابه و شعر مفید است؛ اما هیچ مبنای فلسفی و عقلانی ندارد.
📘#محمدتقی_مصباح_یزدی، نقد و بررسی مکاتب اخلاقی، ۲۲۹-۲۳۶
📚 #فلسفه_اخلاق | #تخصصی
📮 ایتا | تلگرام | اینستاگرام | آپارات
🔖 قسمت قبل | نقد و بررسی مکاتب اخلاقی ۲۶
🧩 مکتب کلبی (واقعگرایی)
مكتب كلبی یا سگمنشان یکی از مكاتب واقعگرای مابعدالطبیعی است که در قرن پنجم و چهارم پیش از میلاد توسط شاگردان سقراط مطرح شد. این مكتب به رغم مخالفتهای زیاد، تأثیر زیادی بر اندیشمندان بعدی گذاشت و مقدمهای برای مكاتب مشابه مانند رواقیان شد. علت پیدایش این مكتب به فساد اجتماعی و ناهنجاریهای زندگی در یونان برمیگردد. كلبیان به بازگشت به طبیعت و زندگی ساده تأکید داشتند و به دوری از آداب و رسوم اجتماعی معروف بودند.
درباره بنیانگذار این مكتب نظر واحدی وجود ندارد. برخی را عقیده بر این است كه بنیانگذار این مكتب شخصی است به نام آنتیستنس، از شاگردان سقراط و معاصران افلاطون. و برخی دیگر دیوجانس، شاگرد آنتیستنس و معاصر افلاطون و ارسطو، را به عنوان بنیانگذار این مكتب معرفی كردهاند. آنتیستنس بر این باور بود که فضیلت در بینیازی از داراییهای دنیوی است و فضیلت را علت سعادت میدانست. او به فضیلت به عنوان وارستگی از خواستهها و امیال دنیوی نگاه میکرد. دیوجانس نیز به زندگی ساده و دوری از تعلقات دنیوی تأکید داشت و به دنبال زندگی طبیعی بود.
🪜 اصول کلی مکتب کلبی
۱. دوری از تعلقات دنیوی: کلبیان بر این باور بودند که فضیلت و سعادت در بینیازی از داراییهای دنیوی و لذتهای مادی است. آنها زندگی ساده و طبیعی را ترجیح میدادند.
۲. تکیه بر عمل به جای نظر : این مکتب بر این عقیده بود که فضیلت از طریق تمرین و ریاضت عملی به دست میآید و نه از طریق نظریهپردازی یا تحصیل علم.
۳. تأکید بر تربیت دیگران: کلبیان به تربیت و هدایت دیگران اهمیت میدادند و خود را به عنوان الگوهایی برای دیگران معرفی میکردند.
۴. دعوت به بازگشت به طبیعت: آنها زندگی بر اساس طبیعت و غریزه را توصیه میکردند و به تحقیر قراردادها و سنن اجتماعی میپرداختند.
✍ نقد و بررسی مکتب کلبی
این مکتب بیشتر به عنوان یک روش زندگی شناخته میشود و بُعد نظری و فلسفی آن ضعیف است. کلبیان دنیا و زندگی اجتماعی را منبع مصیبتها و رنجها میدانستند و تنها راه رهایی را در کنارهگیری از آن میدیدند. ایراد اصلی این مکتب در نوع جهانبینی آن است که بر اساس آن، زندگی اجتماعی و طبیعت شر مطلق تلقی میشود. در مقابل، جهانبینی الهی بر این باور است که زندگی اجتماعی نعمت است و مشکلات آن ناشی از رفتار نادرست انسانهاست. امیر مؤمنان در پاسخ كسی كه دنیا را سرزنش كرده و در مذمت آن سخن میگفت، در حالی كه خود فریفته آن بود، فرمود: دنیا برای کسانی که آن را درک کرده و از آن بهرهبرداری میکنند، خانه صدق و بینیازی است و میتواند محل رحمت و آمرزش الهی باشد.
📘#محمدتقی_مصباح_یزدی، نقد و بررسی مکاتب اخلاقی، ۲۳۹-۲۵۲
📚 #فلسفه_اخلاق | #تخصصی
📮 ایتا | تلگرام | اینستاگرام | آپارات
🔖 قسمت قبل | نقد و بررسی مکاتب اخلاقی ۲۷
🧩 مكتب رواقی (واقعگرایی)
🍁 مکتب رواقی یکی از مؤثرترین مکتبهای اخلاقی یونان باستان است که به عنوان یک جهانبینی جامع، بر تفکر فلسفی، دینی و اخلاقی مغرب زمین تأثیر عمیقی گذاشته است.
↕️ این مکتب دارای دو مرحله تاریخی است: رواقی متقدم و متأخر. رواقیان متقدم روح را مادی میپنداشتند، در حالی که رواقیان متأخر به تبعیت از افلاطون، آن را مجرد و غیرمادی میدانستند. با این حال، دیدگاه اخلاقی رواقیان در هر دو مرحله تقریباً ثابت باقی ماند.
🧘♂ بنیانگذار این مكتب زنون اهل كیتیون بود که در آتن حوزه فلسفی خود را بنا نهاد. شخصیتهای شاخص دیگر این مكتب شامل خروسیپوس، اپیكتتوس و ماركوس اورلیوس هستند. رواقیان به اوضاع نابسامان اجتماعی آن زمان سرخورده بودند و وظیفه خود را در پند و اندرز به مردم برای نیل به رستگاری میدانستند.
🪜 اصول جهانبینی رواقیان
۱. اعتقاد به وحدت وجود: در فلسفه رواقیان، جهان دارای دو جنبه مادی و باطنی است و خداوند روح جهان به شمار میآید. آنها بر این باور بودند که زیبایی و نظم طبیعت نشانهای از وجود خداست که همه چیز را برای خیر انسانها ساماندهی کرده است. نسبت خدا و طبیعت مانند نسبت نفس و بدن انسان است.
۲. جسمانی دانستن عالم: رواقیان معتقد بودند که عالم سراسر جسمانی است و حتی خداوند را نیز جسمانی میدانستند. البته اجسام را به دو دسته تقسیم میکردند: جسم فاعل و جسم منفعل. منظور از جسم فاعل، جسمی است كه قوه و قدرت عالم است كه در انسان، روح یا نفس نامیده میشود و در مقیاس كلیتر، یعنی نسبت به همه عالمْ به آن خدا گفته میشود. و جسم منفعل چیزی است كه در انسان بدن گفته میشود.
۳. اعتقاد به قضای تغییرناپذیر الهی: حوادث جهان بر اساس تقدیر الهی تحقق مییابند و هیچ چیز خارج از مشیت خدا نیست.
۴. اعتقاد به آزادی اراده: رواقیان بر این باور بودند که اراده انسان تنها چیزی است که از جبر مستثنی است و انسان میتواند اراده خود را تغییر دهد.
۵. خیر دانستن نظام عالم: رواقیان بر این باور بودند که نظام طبیعت ذاتاً خیر است و وجود شرور در عالم برای خیر کل ضروری است.
📏 معیار ارزش اخلاقی از دیدگاه رواقیان
رواقیان بر این باورند که معیار خوب و بد «آرامش روحی» و «آسودگی خاطر» است. آنها توصیه میکنند که انسان باید نسبت به تأثیرات خارجی سهلگیر و بیاعتنا باشد و از دلبستگی به دنیا و حوادث طبیعی پرهیز کند.
✍ نقد و بررسی:
۱. تفسیر نادرست از زهد: دنیاگریزی رواقیان با زهد اسلامی متفاوت است و در اسلام، تعلق به امور دنیوی تا حدی که با کمالات معنوی منافات نداشته باشد، ناپسند نیست.
۲. مخالفت با فهم متعارف از اخلاق: توصیه رواقیان به بیاعتنایی و سهلگیری، مخالف با فهم متعارف از اخلاق است. اگر كسی نسبت به مرگ دوستش، بیاعتنا و بیقید باشد، در نظر اكثر مردم، فردی سنگدل و بیمهر تلقی میشود و نه فردی صاحب فضیلت و اخلاق والا.
۳. نادیده گرفتن عواطف و امیال: رواقیان عواطف را نادیده میگیرند و این ممکن است در روابط اجتماعی مشکلساز شود.
۴. بطلان وحدت وجود رواقی: اعتقاد به وحدت وجود به گونهای كه در مكتب رواقی وجود دارد از دیدگاه اسلامی اعتقادی مردود و نادرست است. نسبت خدا و جهان مانند نسبت روح و بدن نیست. نمیتوان عالم را به منزله پیكری برای خدا تلقی كرد. و یا این كه عقول انسانها را به عنوان جزئی از عقل خداوند پنداشت.
۵. ارائه تفسیری نادرست از قضا و قدر الهی: قضا و قدر الهی با اختیار انسان منافات ندارد زیرا حوادثی كه به نحوی با انسان و افعال اختیاری او مربوط میشود وجوبش را از اراده انسان میگیرد. یعنی اراده انسان هم جزئی از اجزاء علت تامه آن حوادث است و در سلسله علل آن حادثه قرار میگیرد.
۶. تناقض در مبانی: اعتقاد به قضا و قدر الهی به شیوهای كه رواقیان گفتهاند نتیجهای جز جبر مطلق در پی ندارد. این در حالی است كه رواقیان بر این مسأله تأكید دارند كه آدمیان میتوانند شخصیت و سیرت خویش را تغییر دهند. بنابراین، آشكار است كه در بنیاد نظریه رواقیان تناقضی اساسی وجود دارد: انسان هم آزاد است و هم آزاد نیست.
۷. تنگنظرانه بودن: رواقیان به سختگیری در برابر حوادث تأکید دارند. اولاً سایر شؤون آدمی مانند روابط اجتماعی او با دیگر انسانها در این چارچوب نمیگنجد، ثانیا ممکن است برای همه افراد قابل اجرا نباشد.
📘#محمدتقی_مصباح_یزدی، نقد و بررسی مکاتب اخلاقی، ۲۵۳_۲۷۳
📚 #فلسفه_اخلاق | #تخصصی
📮 ایتا | تلگرام | اینستاگرام | آپارات
🔖 قسمت قبل | نقد و بررسی مکاتب اخلاقی ۲۸
🧩 نظریه كانت (واقعگرایی) ۱
🔻 نظریه اخلاقی امانوئل کانت یکی از مهمترین نظریات اخلاقی در غرب است. کانت دیدگاه خود را در دو کتاب "بنیاد مابعدالطبیعه اخلاق" و "نقد عقل عملی" ارائه کرده است. نظریه او بر عنصر وظیفه و تکلیف تأکید دارد و معتقد است که عقل یک قوه ذاتی است که در همه انسانها وجود دارد و میتواند مشکلات اخلاقی را به شیوهای مشابه حل کند. کانت بر این باور است که منشأ تکلیف اخلاقی عقل است و نه تجارب بیرونی.
🔰 بدیهیات عقل عملی
کانت معتقد بود همانطور كه در عقل نظری دستهای از احكام بدیهی داریم كه مقدم بر تجربه و پیشینی به حساب میآیند، در عقل عملی نیز احکام پیشینی وجود دارد که عقل انسان میتواند آنها را درک کند. او تأکید میکند که عقل در کارکرد عملیاش، منشأ و مبدأ متعلقات خود است و منشأ تکلیف اخلاقی عقل است.
🔮 اراده خیر
در "بنیاد مابعدالطبیعه اخلاق" آمده است: هیچ چیز را در جهان و حتی بیرون از جهان نمیتوان در اندیشه آورد كه بیقید و شرط، خوب دانسته شود مگر نیت یا اراده خوب. کانت میان اعمالی که مطابق با تکلیف هستند و اعمالی که به نیت ادای تکلیف انجام میگیرند تمایز قائل میشود.
📏 وظیفهگرایی کانت
کانت تأکید میکند که اراده خیر هرگز نمیتواند بر اساس نتایج آن تشخیص داده شود. یک انسان پلید ممکن است ناخواسته کار خوبی انجام دهد، اما این نتیجه نمیتواند اراده او را به اراده خیر تبدیل کند. حسن فعلی به تنهایی نمیتواند معیار تشخیص اراده خیر باشد. بنابراین آنچه اهمیت دارد، انگیزه و نیت فرد است و کارها باید بر اساس حسن فاعلی آنها ارزشگذاری شود. کار خوب، کاری است که بر اساس نیت خوب انجام شده باشد، حتی اگر در عمل بد تلقی شود.
⚖ تکلیف و قانون
عمل کردن برای ادای تکلیف به معنای احترام به قانون است. نظریه اخلاقی كانت از نوع نظریات وظیفهگرایانه است و نه نظریات غایتگرایانه. یعنی كانت معتقد است كه ارزش اخلاقی كارهای اختیاری انسان، محصول و معلول نتایج آنها نیست؛ بلكه معلول «قاعدهای است كه عامل آن اتخاذ كرده، و این قاعده برای این كه به اعمال او ارزش اخلاقی ببخشد باید ناشی از اطاعت از قانون و احترام به قانون باشد.»
🪧 تعمیمپذیری و امر مطلق
تا اینجا دقیقاً معیار و منشأ احكام اخلاقی برای ما مشخص نشد به همین دلیل كانت در ادامه میگوید یكی دیگر از معیارهای تشخیص وظیفه این است كه تعمیمپذیر باشد؛ یعنی دارای كاربردی عام باشد. کانت سه صورت مختلف از امر مطلق را ارائه میدهد که همگی بیانگر یک قانون واحد هستند. او میگوید که باید به گونهای عمل کنیم که رفتارمان به عنوان قانونی عمومی قابل قبول باشد و بشریت را همیشه به عنوان هدف در نظر بگیریم، نه وسیله.
🏵 مملکت غایات
مفهوم "مملکت غایات" به پیوستگی ذاتهای خردمند از طریق قوانین مشترک اشاره دارد. در این مملکت، هر فرد باید به عنوان یک غایت مستقل رفتار کند و نه به عنوان وسیلهای برای دیگران. هر انسانی به خودی خود یک غایت است و باید با خود و دیگران به این شکل رفتار کند.
📘#محمدتقی_مصباح_یزدی، نقد و بررسی مکاتب اخلاقی، ۲۷۵-۲۹۲
📚 #فلسفه_اخلاق | #تخصصی
📮 ایتا | تلگرام | اینستاگرام | آپارات
🔖 قسمت قبل | نقد و بررسی مکاتب اخلاقی ۲۹
🧩 نظریه كانت (واقعگرایی) ۲
✍نقد و بررسی نظریه اخلاقی کانت
📌 نظریه اخلاقی کانت با نقدهای متعددی مواجه شده است که برخی از آنها به مبانی نظری و اصولی مربوط میشوند و برخی دیگر نقدهای جدی و مبنایی به شمار میآیند.
🔻 ۱. تنگنظرانه بودن
یکی از ایرادها این است که بر اساس این مبنا، تعداد کارهای اخلاقی در عالم بسیار کم خواهد شد. به عبارت دیگر، انسانهای بسیار اندکی وجود دارند که کارهای خود را صرفاً به انگیزه تبعیت از قانون انجام دهند و هیچ چشمداشتی به پاداش یا نتایج نداشته باشند. این نقد به این معناست که فهم متعارف از اخلاق، که شامل انگیزههای مختلف انسانی است، با نظریه کانت همخوانی ندارد. البته کانت میتواند در پاسخ بگوید که کمیّت مهم نیست و باید به استدلالهای نظریه توجه کرد. او میگوید که ارزش کارهای اخلاقی به کیفیت و نیّت آنها بستگی دارد و نه به تعداد آنها.
🔻 ۲. افراطی بودن معیار
در نقد دیگری گفته شده است: کانت بر این باور است که راستگویی همواره خوب است و هیچ استثنایی ندارد. در حالیكه ما میبینیم راستگویی همواره و در همه جا خوب نیست؛ به عنوان مثال، در شرایطی که راستگویی ممکن است منجر به کشتن چندین انسان بیگناه شود. کانت ممکن است در پاسخ به این اشکال بگوید که وظیفه ما همواره راست گفتن است و نتایج آن اهمیتی ندارد.
🔻 ۳. بطلان پیشینی دانستن احکام عقل عملی
کانت بر این باور بود که احکام عقل عملی پیشینی و مستقل از تجربهاند. اما باید دانست؛ ما دو نوع عقل نداریم و سخن از عقل عملی و نظری به معنای تنوع مدرکات عقل است. یکی از احکام مستقل عقل عملی، حسن عدل و قبح ظلم است. در تعریف عدالت گفته شده است: «حق هر کسی را به او دادن». اکنون سوال میشود که منظور از «حق» چیست؟ بهترین تعریفی كه برای «حق» میگویند: این است كه «حق» چیزی است كه مطابق عدالت باشد. با اندك دقتی دانسته میشود كه این مطلب، مبتلا به دور است. بنابراین تعیین حق هر فرد نیازمند شناخت موازین نظری و واقعیات عینی است. به عنوان مثال، برای قضاوت درباره حکم ارث، باید تفاوتها و نقشهای اجتماعی زن و مرد را شناخت.
🔻 ۴. بطلان مطلقگرایی کانتی
یكی دیگر از اشكالات نظریه اخلاقی كانت، افراط در مطلقگرایی است. توضیح آن كه كانت بر این باور است كه احكام اخلاقی همیشه و همه جا و برای همه كس ثابتاند و هیچ گونه استثنایی هم ندارند. به عنوان مثال، اگر راستگویی موجب قتل هزاران انسان بیگناه شود باز هم كاری نیكو است و وظیفه ما این است كه از آن تخلف نكنیم. اما روشن است كه این حكم خلاف عقل و فطرت انسانی است. خود كانت مدعی بود كه احكام عقل عملی احكامی بدیهی هستند و همه انسانها آنها را درك میكنند. حق آن است كه حسن راستگویی و دیگر افعال اختیاری انسان را بدون توجه به نتیجه و غایت آنها نمیتوان فهمید.
🔻 ۵. رابطه «تکلیف» و «واقعیت»
کانت میگوید که عمل اخلاقی باید مطابق با وظیفه باشد. وظیفهای که به بداهت قابل درک است؛ درحالیکه مسؤولیت و تكلیف، یك مفهوم فلسفی انتزاعی است و تصدیق به این كه انسان دارای وظایفی است متوقف بر وجود حقایقی است كه باید آنها را به عنوان یك واقعیتهای موجود درك كند.
🔻 ۶. جایگاه «نیت» در فلسفه اخلاق کانت
توجه به مسأله نیت در حقیقت یكی از نقاط قوت نظریه اخلاقی كانت است. اما متأسفانه ایشان درباره متعلق نیت به كج راهه رفته است. در اینجا به ذكر این نكته بسنده میكنیم كه نیّت صورت گزافی و گترهای در انسان پدید نمیآید، بلکه نیازمند مقدمات و مبادی نفسانی خاصی است که مبتنی بر شناختهای عقل نظری است. سخن اینجاست که ورای نیت انجام وظیفه، نیّتی دیگر وجود دارد که فرد به دنبال کمال است. و اگر چنین نباشد به تسلسل میانجامد. اما کانت تأکید میکند که اگر کسی برای رسیدن به کمال کاری انجام دهد، آن عمل اخلاقی نخواهد بود.
🔻 ۷. ناکافی بودن معیار
كانت معیار اخلاقی بودن یك كار را تعمیم پذیری قاعدهای كه آن كار بر اساس آن صورت میگیرد میدانست؛ در حالی كه تعمیمپذیری یك قاعده، به خودی خود، اخلاقی بودن، آن را تضمین نمیكند.
🔻 ۸. عدم ارائه راه حل برای موارد تزاحم
کانت ادعا میکند که وظایف اخلاقی همگی مطلق بوده و هیچ گونه استثنایی را نمیپذیرند. با این وجود وی نمیتواند برای مواردی که وظایف با هم در تعارض افتند، پاسخی ارائه دهد. در واقع برای رفع تزاحم رفتاری، برنامهای ندارد.
📘#محمدتقی_مصباح_یزدی، نقد و بررسی مکاتب اخلاقی، ۲۹۲-۲۹۸
📚 #فلسفه_اخلاق | #تخصصی
📮 ایتا | تلگرام | اینستاگرام | آپارات
🔖 قسمت قبل | نقد و بررسی مکاتب اخلاقی ۳۰
🧩 مکتب سعادتگرایی (واقعگرایی)
سعادتگرایی ریشه در اندیشههای حکمای یونان باستان دارد. این مکتب بر این باور است که سعادت و کمال، هدف نهایی اخلاق و ارزشهای اخلاقی هستند. هرچند در تعریف سعادت و کمال اختلاف نظر وجود دارد، اما همگی بر اهمیت آن تأکید دارند. در این فصل، دیدگاه سه فیلسوف بزرگ یونان، سقراط، افلاطون و ارسطو، مورد بررسی قرار میگیرد.
۱. دیدگاه سقراط:
سقراط بر خودشناسی و اهمیت فضیلت تأکید دارد و معتقد است که فضیلت و دانش ارتباط نزدیکی دارند. او به حیات اخروی و جاودانگی روح نیز اعتقاد داشت و بر این باور بود که انسانها باید خود را بشناسند و از طریق تحصیل فضیلت و حکمت به سعادت دست یابند. او همچنین بر اهمیت تعریف مفاهیم اخلاقی تأکید میکرد و میکوشید تعاریف کلی و صحیحی از مفاهیم مانند عدالت و دوستی ارائه دهد. وی معتقد بود که علم و فضیلت یکی هستند و هیچ کس آگاهانه بدی نمیکند. به این ترتیب، شناخت صحیح از مفاهیم اخلاقی میتواند انسان را از نسبیگرایی اخلاقی نجات دهد و به او کمک کند تا به فضیلت و سعادت واقعی دست یابد.
۲. دیدگاه افلاطون:
افلاطون، که شاگرد سقراط بود، با نظریه «مُثُل» خود، مفاهیم کلی را واقعی و مستقل از اشیاء محسوس میداند. او معتقد است که این مُثُل، واقعیتهای عینی و ابدی هستند که انسانها باید به شناخت آنها بپردازند. افلاطون بر این باور است که سعادت حقیقی در پیروی از فضیلت و شناخت حقایق نهفته است. او همچنین به ازلی و ابدی بودن روح اعتقاد دارد و میگوید که روح قبل از تعلق به بدن، با عالم مُثُل ارتباط داشته و پس از ورود به این دنیا، آن دانستهها را فراموش کرده است. بنابراین، سعادت در بازگشت به آن عالم و شناخت مجدد حقایق است.
۳. دیدگاه ارسطو:
ارسطو، در مقایسه با سقراط و افلاطون، نظریهای نظاممند ارائه میدهد و سعادت را به عنوان هدف نهایی انسان معرفی میکند. او فضیلت را به دو دسته عقلانی و اخلاقی تقسیم میکند و معتقد است که فضیلت در انتخاب حد وسط میان افراط و تفریط نهفته است. ارسطو همچنین بر این نکته تأکید دارد که سعادت باید در طول زندگی تحقق یابد و نه فقط در لحظات خاص. او بر این باور است که فضیلت اخلاقی چیزی است که انسان را در وصول به این هدف فطری یاری میدهد.
✍ نقد و بررسی:
۱. مسأله حیات ابدی:
نقطه مثبتی که در نظریه سقراط وجود دارد و به نظر میرسد از اهمیت زیادی برخوردار است، تأکید بر حیات ابدی و جاودانگی روح است. در حالی که ارسطو به این حقیقت توجه چندانی ندارد. آیا میتوان سخن از خوشبختی واقعی به میان آورد بدون توجه به حیات ابدی و حقیقی انسان؟
۲. نظریه مُثُل:
سعادتگرایی افلاطونی مبتنی بر نظریه مُثُل است. درستی این مبنا محل بحث است. آیا واقعاً مثالهایی که افلاطون معتقد است، واقعیت دارند و با ادله عقلی قابل اثباتاند؟ این مسأله نیاز به بررسیهای عمیقتری در مباحث فلسفی و معرفتشناسی دارد.
۳. علم به عنوان علت تامه عمل:
سقراط و افلاطون علم را علت تامه عمل میدانستند و حکمتی را که به فضیلت منجر میشود، ام الفضایل تلقی میکردند. اما این سخن قطعاً درست نیست. تجربیات شخصی هر فرد نشان میدهد که دانستن، علت تامه عمل کردن نیست. بسیاری از افراد با وجود آگاهی از بدی یک عمل، به آن عمل دست میزنند. این موضوع در آیات قرآن نیز مورد تأکید قرار گرفته است؛ «وَ جَحَدُوا بِهَا وَاسْتَیْقَنَتْهَا أَنفُسُهُمْ ظُلْمًا وَعُلُوّاً»
۴. ناکافی بودن معیار اعتدال:
نقطه مثبتی که در نظریه ارسطو وجود دارد، مسأله اعتدال است. اما به نظر میرسد این معیار از کارآیی لازم برخوردار نیست. با این معیار نمیتوان فضایل و رذایل اخلاقی را به درستی شناخت. برای شناخت فضایل و رذایل، ابتدا باید همه قوای انسانی و هدف نهایی را شناخت و سپس به بررسی تزاحم این قوا پرداخت.
۵. ناکافی بودن علم حصولی:
اشکال دیگری که به طور مشترک بر نظریه سقراط، افلاطون و ارسطو وارد است، این است که کمال حقیقی انسان تنها در سایه علوم حصولی نیست. علم حصولی هرچند قوه عاقله را تقویت میکند، اما این همه مقام انسانیت نیست. بسیاری از افراد با وجود داشتن علم، از نظر اخلاقی و معنوی در سطح پایینی قرار دارند. این موضوع نشان میدهد که کمال و سعادت انسانی نیازمند ارتباط با خدا و علم حضوری است.
📘#محمدتقی_مصباح_یزدی، نقد و بررسی مکاتب اخلاقی، ۲۹۹-۳۲۴
📚 #فلسفه_اخلاق | #تخصصی
📮 ایتا | تلگرام | اینستاگرام | آپارات
🔖 قسمت قبل | نقد و بررسی مکاتب اخلاقی ٣١
🧩 نظریه اخلاقی اسلام (واقعگرایی) ١
1⃣ شرایط یک نظام اخلاقی معقول و مقبول
🔻 انتزاعی بودن مفاهیم اخلاقی: موضوع قضیه اخلاقی مثل عدالتورزی، ستمگری، از دسته عناوین انتزاعی است كه بر افعال اختیاری انسان صدق میكند؛ بنابراین، فعل اختیاری از آن جهت كه دارای یك ماهیت خاصی است، موضوع قضیه اخلاقی قرار نمیگیرد. همچنین مفاهیمی كه در ناحیه محمول قضایای اخلاقی واقع میشوند، از قبیل مفهوم باید، نباید، خوب، بد و امثال آن، در واقع از ضرورت بالقیاس حكایت میكنند. و از نوع مفاهیم فلسفی هستند؛ یعنی ذهن ما با تلاش خود، روی عناوین اولیه از تأثیر مثبت یا منفیای كه موضوع قضیه در وصول به اهداف اخلاقی دارد آنها را انتزاع میكند.
🔻 اخباری بودن جملات اخلاقی: احکام اخلاقی به عنوان جملات خبری، حقیقتی را از واقعیتهای نفسالامری بیان میکنند و قابلیت صدق و کذب دارند. به تعبیر دیگر، حقیقت احكام و جملات اخلاقی، از نظر حكایتگری و كاشفیت از واقع، هیچ تفاوتی با احكام و جملات تجربی و ریاضی ندارد.
🔻 بدیهی اولی نبودن قضایای اخلاقی: احکام اخلاقی همواره نیاز به کبرای کلی برای اثبات دارند و نمیتوان آنها را به صورت بدیهی و بدون استدلال پذیرفت.
🔻 جایگاه عقل، تجربه و وحی در حكم اخلاقی: تطبیق کبرای کلی بر مصادیق ممکن است به کمک عقل، تجربه یا وحی باشد. در مواردی که عقل به تنهایی قادر به تشخیص نیست، وحی و هدایتهای الهی ضروری است.
🔻 كمال حقیقی به عنوان مصداق نتیجه مطلوب در حكم اخلاقی: مصداق نتیجه مطلوبی كه در كبرای عقلی منظور شده، در واقع كمال حقیقی انسان خواهد بود كه اگر آن را بشناسیم خواهیم دانست كه ملازم با سعادت انسان هم هست. یعنی سعادت حقیقی انسان از كمال حقیقیاش منفك نیست.
🔻 معیار ارزشگذاری افعال اخلاقی: ارزش افعال بر اساس تأثیر آنها در کمال و سعادت انسان تعیین میشود. افعالی که تأثیر مثبت دارند، ارزش مثبت و افعالی که تأثیر منفی دارند، ارزش منفی خواهند داشت.
🔻 نقش اختیار و آگاهی: ارزش اخلاقی در سایه انتخاب آزادانه و آگاهانه حاصل میشود بر این اساس اگر كاری از روی غفلت و بدون توجه به تأثیر آن در كمال مطلوب انجام بگیرد، ارزشی نخواهد داشت.
🔻 اختلاف مرتبه در ارزشهای اخلاقی: ارزشهای اخلاقی از نظر تأثیر بر کمال انسان متفاوتند و برخی افعال سریعتر و مؤثرتر به کمال میرسند.
🔻 منشأ و راه حل اختلافات اخلاقی: اختلافات اخلاقی ناشی از عدم شناخت درست کمال مطلوب و نقص در جهانبینی است. برای رفع این اختلافات، نیاز به هدایتهای وحیانی وجود دارد.
🔻 رابطه اخلاق و جهانبینی: اخلاق مسألهای جدا و بریده از جهانبینی نیست؛ شناختن كمال مطلوب انسان، مسألهای فلسفی است و به نوع جهانبینی افراد بستگی دارد.
📘#محمدتقی_مصباح_یزدی، نقد و بررسی مکاتب اخلاقی، ۳۲۵-۳۳۱
📚 #فلسفه_اخلاق | #تخصصی
📮 ایتا | تلگرام | اینستاگرام | آپارات
🔖 قسمت قبل | نقد و بررسی مکاتب اخلاقی ٣٢
🧩 نظریه اخلاقی اسلام (واقعگرایی) ٢
2⃣ اصول لازم برای تبیین نظام اخلاقی اسلام
🔸 واقعگرایی در اخلاق: مفاهیمی كه در اخلاق به عنوان مفاهیمی ارزشی به كار میرود، مستقل از مفاهیم نظری و عینی نیست. به عبارت دیگر، ایدئولوژی مبتنی بر جهان بینی است. با پذیرفتن این اصلْ بسیاری از نظریات اخلاقی خود به خود ابطال میشوند. نظریاتی كه مبتنی است بر این كه مفاهیم اخلاقی از مفاهیمی است كه عقل عملی، مستقیماً درك میكند و هیچ رابطهای با واقعیات عینی ندارد و یا این كه مفاهیمی است انشائی و حكایت از واقعیات و حقایق خارجی نمیكند و به وسیله امر و نهیِ آمر و ناهی تحقق پیدا میكند، اعم از این كه آمر و ناهی خداوند باشد یا عقل یا اجتماع و یا هر منبع دیگری.
🔸 رابطه فعل اختیاری و نتیجه آن: رابطه میان افعال اختیاری و نتایج آن از نوع ضرورت بالقیاس است و باید و نبایدهای اخلاقی بیانگر این رابطه هستند.
🔸 پذیرش روح، جاودانگی، اصالت و تکامل آن: انسان دارای روحی است که مستقل و جاودانه است یعنی انسان فقط همین بدن مادی نیست. بلكه دارای روحی است كه میتواند تا ابد باقی بماند. با پذیرفتن این اصل، زندگی انسانْ بعد بینهایت پیدا میكند. همچنین باید دانست قوام انسانیت به روح اوست و روح در ذات خود قابلیت تکامل دارد. و این تکامل از طریق افعال اختیاری و اراده انسان حاصل میشود.
🔸 حب ذات: انسان نه تنها خودش را دوست میدارد بلكه در ذاتش جوشش و میلی به سوی تكامل وجود دارد. و حب كمالات از شؤون حب ذات است؛ انسان چون كمالش را دوست میدارد اراده میكند كه یك كاری را انجام دهد.
🔸 گرایش روح به سمت بینهایت: روح به سمت کمال بینهایت گرایش دارد و این گرایش هیچگاه متوقف نمیشود.
🔸 مراتب طولی و عرضی روح: نفس با این كه موجود واحد بسیطی است ولی وجود ذومراتبی است. مراتبی كه معمولاً فیلسوفان برای آن ذكر میكنند حسی، خیالی، و عقلی است. ولی ما روی تعدادش تكیه نمیكنیم. اجمالاً نفس دارای مراتبی است و دست كم در بعضی از مراتب، شؤون مختلفی دارد. توجه به شؤون مختلف روح موجب انگیزه برای کسب کمال میشود و انسان باید بین این شؤون انتخاب کند.
🔸 لزوم جهتگیری کمالات به سوی کمال نهایی: کمالات نازله باید به کمال نهایی منتهی شوند و این کمال نهایی باید در راستای قرب الهی باشد.
🔸 نقش نیت در تکامل نفس: روح افعال اختیاری، نیت است. انگیزة نفس برای انجام این كار، چیزی است كه از خود نفس سرچشمه میگیرد. آن توجهی كه نفس پیدا میكند و انگیزه میشود تا بدن را به كار گیرد و كاری را انجام دهد همان است كه به این كار ارزش میبخشد. واین كار را مؤثر قرار میدهد، تا كمال برای نفس حاصل شود. اگر اراده نبود و اگر توجه نفس به این فعل بدنی نبود، هیچ كار بدنی موجب كمال نفس نمیشد.
🔸 تناسب نیت با شکل کار: هر انگیزه خاص رابطه مخصوصی با نوع كار و كمیت و كیفیت خاصی دارد، انگیزه تأمین سلامتی از راه تغذیه اقتضاء نمیكند كه انسان، سنگ بخورد یا مطالعه كند، بلكه مقتضیْ آن است كه ماده غذایی متناسب را انتخاب كند. كمیت و كیفیت این كار هم تابع آن انگیزه است. هر قدر قویتر و شدیدتر باشد و یا ویژگیهای خاصی داشته باشد در شكل و قالب كار، متجلی میشود. ولی نكته قابل توجه این كه گاهی كاری ممكن است با انگیزههای مختلف انجام گیرد. از هر انگیزهای هر كاری سرچشمه نمیگیرد. هر كاری را هم به هر نیتی نمیشود انجام داد.
🔸 انگیزههای طولی: یک کار ممکن است به چند انگیزه مختلف انجام شود، اما ارزش آن به انگیزه اصلی بستگی دارد. به عنوان مثال، اگر شخصی تحصیل علم را تنها برای کسب مال و سیر کردن شکم انجام دهد، ارزش کار او تابع همان انگیزه اولیه است و در نهایت به یک ارزش حیوانی و پست محدود میشود. بنابراین، تعیین ارزش کارها زمانی که چند انگیزه وجود دارد، به آنچه که اصالتاً مورد توجه نفس است وابسته است.
📘#محمدتقی_مصباح_یزدی، نقد و بررسی مکاتب اخلاقی، ۳۳۱-۳۴۰
📚 #فلسفه_اخلاق | #تخصصی
📮 ایتا | تلگرام | اینستاگرام | آپارات
🔖 قسمت قبل | نقد و بررسی مکاتب اخلاقی ۳۳
🧩 نظریه اخلاقی اسلام (واقعگرایی) ۳
3⃣ عناصر اصلی نظریه اخلاقی اسلام
🩸 ملاک ارزش: ارزش هر کار بر اساس تأثیر آن در کمال نفس تعیین میشود و هر کاری که به کمال حقیقی انسان کمک کند، ارزشمند است.
🩸 عالیترین ارزش: کارهایی که موجب تقرب به خدا میشوند، بالاترین ارزش را دارند و هر کار که انسان را از خدا دور کند، بدترین رذیلتها خواهد بود.
🩸 بیارزش بودن: کارهایی که تأثیری در حرکت به سوی خدا ندارند، بیارزش هستند و ارزش آنها صفر است.
🩸 حسن فعلی و فاعلی: ارزشهای اخلاقی تابع حسن فعلی و حسن فاعلی هستند و هر دو باید در نظر گرفته شوند.
🩸 حد نصاب ارزشها: ارزشها در اسلام حد نصابی دارند که باید رعایت شود و افعالی که از ایمان به خدا و قیامت نشأت نگیرند، کمالی برای نفس ایجاد نمیکنند.
4⃣ کمال نهایی از دیدگاه اسلام
📌 قرآن كریم كمال نهایی انسان را قرب الهی میداند. وقتی قرب را تحلیل میكنیم میبینیم كه منظور از آن، قرب مكانی یا زمانی نیست؛ چون چنین رابطهای فقط میتواند بین دو موجود جسمانی برقرار باشد. اما اگر یكی از طرفین خارج از ظرف زمان و مكان باشد رابطه زمانی و مكانی بین آن و امری كه خارج از زمان و مكان است، حاصل نخواهد شد. همینطور این قرب، یك امر اعتباری و تشریفاتی محض نیست بلكه دارای یك منشأ تكوینی است. قرب دارای معانی اعتباری، فلسفی و ارزشی است مقصود از قرب مورد بحث، قربی است كه علم و اراده انسان نقش اساسی را در آن ایفا میكند. یعنی قربی است كه محصول و معلول آگاهی و شناخت و اراده انسان است.
➖ ارتباط اطاعت با قرب: اطاعت از خدا موجب قرب به او میشود و این قرب باید در راستای شناخت و تسلیم به خدا باشد.
➖ راه رسیدن به کمال نهایی: عبادت و شناخت خدا شرط لازم برای رسیدن به کمال است و انسان باید به دنبال تقویت رابطه وجودی خود با خدا باشد.
5⃣ ویژگیهای نظام اخلاقی اسلام
🔹 شمول نظام ارزشی: نظام اخلاقی اسلام شامل تمامی ابعاد زندگی انسان است و هیچ مسألهای از مسائل زندگی نیست که تحت پوشش ارزشهای اخلاقی اسلام قرار نگیرد.
🔹 انسجام درونی: بین ارزشهای اسلامی آن چنان ارتباط معقول و منطقی وجود دارد كه میتوان این مجموعه را به صورت درختی ترسیم كرد كه دارای ریشهای قوی و مستحكم و تنهای قدرتمند است. این درخت دارای شاخههای اصلی و فرعی است و جهت حركت تمامی آنها نیز به سمت بالا است.
🔹 قابلیت تبیین عقلانی: از آنجا كه اسلام به وجود نیازهای فطری در انسان قائل است و از طرف دیگر برای رسیدن انسان به آن هدفها، افعال اخلاقی را واسطه میداند، میتوان رابطه عقلانی بین اهداف و افعال را كشف كرد، از این جهت نظام ارزشی اسلام قابل تبیین عقلانی و فلسفی است. اگرچه نمیتوان این ویژگی را به نظام اخلاقی اسلام منحصر كرد، اما به عنوان یكی از ویژگیهای بارز آن محسوب میشود.
🔹 ترکیبی از ملاکها: نظام اخلاقی اسلام به ابعاد مختلف وجودی انسان توجه دارد و محاسن و ویژگیهای مثبت همه مکتبها را در خود جمع کرده است.
🔹 حسن فعلی و فاعلی: از دیدگاه اسلام، تنها معیار ارزش، حسن فعلی نیست، بلكه باید حسن فاعلی نیز مد نظر قرار گیرد. لذا در بسیاری از آیات قرآن مجید «آمنوا»، حسن فاعلی و «عملوا الصالحات»، حسن فعلی، را در كنار هم ذكر میكند. كار صالحی كه از شخص بیایمان صادر شود، انگیزه الهی نخواهد داشت، حداكثر این است كه محبوبیت پیش مردم و اشتهار را ایجاد میكند كه این همان مزد زحمات او است. البته موضوع نیت و انگیزه قلبی در مكتب اخلاقی «كانت» هم تا حدودی مطرح شده است، اما او حسن فاعلی را در پاسخ دادن به ندای وجدان و اطاعت از دستور عقل میداند، در حالی كه در اسلام، ملاك ارزشمندی اعمال، ارتباط قلبی فاعل با ذات لایزال الهی است.
🔹 مراتب داشتن ارزشها: اسلام برای ارزشها مراحلی را قائل است. دسترسی به بعضی از مراحل آن برای عموم میسّر است، اما رسیدن به مراحل بالا و بالاتر برای همه انسانها میسّر نیست و این منحنی هر چه بیشتر به طرف بالا صعود كند، از بالا روندگان آن كاسته خواهد شد. مراتب ارزش اخلاقی در مكتب اسلام طیف وسیعی از ارزشها را شامل میشود كه میتوان برای آن مراحلی را تا بینهایت قائل شد.
📘#محمدتقی_مصباح_یزدی، نقد و بررسی مکاتب اخلاقی، ۳۴۰-۳۵۷
🔚 پایان
📚 #فلسفه_اخلاق | #تخصصی
📮 ایتا | تلگرام | اینستاگرام | آپارات
نقد و بررسی مکاتب اخلاقی.pdf
حجم:
28.24M
🔖 #خلاصه | نقد و بررسی مکاتب اخلاقی
✍ نویسنده: آیت الله #محمدتقی_مصباح_یزدی
🧏 پایبندی به هر یک از مکاتب اخلاقی جهت و نظم خاصی را به زندگی هریک از ما انسان ها میدهد و تأثیرات شگرفی را در انتخاب رفتارهای اختیاری ما میگذارد.
نقد و بررسی مکاتب اخلاقی کتابی است که به صورت مفصل به دسته بندی مکاتب و نظریات اخلاقی پرداخته و ضمن اقدام به شرح و توضیح این مکاتب که در دو دسته کلی واقعگرا و غیر واقعگرا جای میگیرند آنها را به آوردگاه بررسی و نقد فرا میخواند.
📌 مجموعه ساندویچ فلسفه سعی کرده تا در این pdf مجموعه مباحث کتاب را به صورت خلاصه و موجز بدون کاستن از محتوای اصلی ارائه دهد.
📚 #فلسفه_اخلاق | #تخصصی
📮 ایتا | تلگرام | اینستاگرام | آپارات