eitaa logo
ساندویچ فلسفه
8.8هزار دنبال‌کننده
117 عکس
113 ویدیو
20 فایل
🍔 فلسفه اسلامی، فلسفه غرب و فلسفه‌های مضاف را در سه سطح تجربه کنید: 🧠 عمومی علاقه‌مندان به تفکر 🪵 نیمه‌تخصصی علاقه‌مندان به فلسفه و مبانی علوم 📚 تخصصی ویژه دانش‌پژوهان علوم عقلی 👥گروه t.me/philosophy_Sandwich_Group 👤مدیر @Philosophy_Sandwich_Admin
مشاهده در ایتا
دانلود
🔖 قسمت قبل | نقد و بررسی مکاتب اخلاقی ۳۰ 🧩 مکتب سعادت‌گرایی (واقع‌گرایی) سعادت‌گرایی ریشه در اندیشه‌های حکمای یونان باستان دارد. این مکتب بر این باور است که سعادت و کمال، هدف نهایی اخلاق و ارزش‌های اخلاقی هستند. هرچند در تعریف سعادت و کمال اختلاف نظر وجود دارد، اما همگی بر اهمیت آن تأکید دارند. در این فصل، دیدگاه سه فیلسوف بزرگ یونان، سقراط، افلاطون و ارسطو، مورد بررسی قرار می‌گیرد. ۱. دیدگاه سقراط: سقراط بر خودشناسی و اهمیت فضیلت تأکید دارد و معتقد است که فضیلت و دانش ارتباط نزدیکی دارند. او به حیات اخروی و جاودانگی روح نیز اعتقاد داشت و بر این باور بود که انسان‌ها باید خود را بشناسند و از طریق تحصیل فضیلت و حکمت به سعادت دست یابند. او همچنین بر اهمیت تعریف مفاهیم اخلاقی تأکید می‌کرد و می‌کوشید تعاریف کلی و صحیحی از مفاهیم مانند عدالت و دوستی ارائه دهد. وی معتقد بود که علم و فضیلت یکی هستند و هیچ کس آگاهانه بدی نمی‌کند. به این ترتیب، شناخت صحیح از مفاهیم اخلاقی می‌تواند انسان را از نسبی‌گرایی اخلاقی نجات دهد و به او کمک کند تا به فضیلت و سعادت واقعی دست یابد. ۲. دیدگاه افلاطون: افلاطون، که شاگرد سقراط بود، با نظریه «مُثُل» خود، مفاهیم کلی را واقعی و مستقل از اشیاء محسوس می‌داند. او معتقد است که این مُثُل، واقعیت‌های عینی و ابدی هستند که انسان‌ها باید به شناخت آن‌ها بپردازند. افلاطون بر این باور است که سعادت حقیقی در پیروی از فضیلت و شناخت حقایق نهفته است. او همچنین به ازلی و ابدی بودن روح اعتقاد دارد و می‌گوید که روح قبل از تعلق به بدن، با عالم مُثُل ارتباط داشته و پس از ورود به این دنیا، آن دانسته‌ها را فراموش کرده است. بنابراین، سعادت در بازگشت به آن عالم و شناخت مجدد حقایق است. ۳. دیدگاه ارسطو: ارسطو، در مقایسه با سقراط و افلاطون، نظریه‌ای نظام‌مند ارائه می‌دهد و سعادت را به عنوان هدف نهایی انسان معرفی می‌کند. او فضیلت را به دو دسته عقلانی و اخلاقی تقسیم می‌کند و معتقد است که فضیلت در انتخاب حد وسط میان افراط و تفریط نهفته است. ارسطو همچنین بر این نکته تأکید دارد که سعادت باید در طول زندگی تحقق یابد و نه فقط در لحظات خاص. او بر این باور است که فضیلت اخلاقی چیزی است که انسان را در وصول به این هدف فطری یاری می‌دهد. ✍ نقد و بررسی: ۱. مسأله حیات ابدی: نقطه مثبتی که در نظریه سقراط وجود دارد و به نظر می‌رسد از اهمیت زیادی برخوردار است، تأکید بر حیات ابدی و جاودانگی روح است. در حالی که ارسطو به این حقیقت توجه چندانی ندارد. آیا می‌توان سخن از خوشبختی واقعی به میان آورد بدون توجه به حیات ابدی و حقیقی انسان؟ ۲. نظریه مُثُل: سعادت‌گرایی افلاطونی مبتنی بر نظریه مُثُل است. درستی این مبنا محل بحث است. آیا واقعاً مثال‌هایی که افلاطون معتقد است، واقعیت دارند و با ادله عقلی قابل اثبات‌اند؟ این مسأله نیاز به بررسی‌های عمیق‌تری در مباحث فلسفی و معرفت‌شناسی دارد. ۳. علم به عنوان علت تامه عمل: سقراط و افلاطون علم را علت تامه عمل می‌دانستند و حکمتی را که به فضیلت منجر می‌شود، ام الفضایل تلقی می‌کردند. اما این سخن قطعاً درست نیست. تجربیات شخصی هر فرد نشان می‌دهد که دانستن، علت تامه عمل کردن نیست. بسیاری از افراد با وجود آگاهی از بدی یک عمل، به آن عمل دست می‌زنند. این موضوع در آیات قرآن نیز مورد تأکید قرار گرفته است؛ «وَ جَحَدُوا بِهَا وَاسْتَیْقَنَتْهَا أَنفُسُهُمْ ظُلْمًا وَعُلُوّاً» ۴. ناکافی بودن معیار اعتدال: نقطه مثبتی که در نظریه ارسطو وجود دارد، مسأله اعتدال است. اما به نظر می‌رسد این معیار از کارآیی لازم برخوردار نیست. با این معیار نمی‌توان فضایل و رذایل اخلاقی را به درستی شناخت. برای شناخت فضایل و رذایل، ابتدا باید همه قوای انسانی و هدف نهایی را شناخت و سپس به بررسی تزاحم این قوا پرداخت. ۵. ناکافی بودن علم حصولی: اشکال دیگری که به طور مشترک بر نظریه سقراط، افلاطون و ارسطو وارد است، این است که کمال حقیقی انسان تنها در سایه علوم حصولی نیست. علم حصولی هرچند قوه عاقله را تقویت می‌کند، اما این همه مقام انسانیت نیست. بسیاری از افراد با وجود داشتن علم، از نظر اخلاقی و معنوی در سطح پایینی قرار دارند. این موضوع نشان می‌دهد که کمال و سعادت انسانی نیازمند ارتباط با خدا و علم حضوری است. 📘، نقد و بررسی مکاتب اخلاقی، ۲۹۹-۳۲۴ 📚 | 📮 ایتا | تلگرام | اینستاگرام | آپارات