💢زیارت طلبی دعوتی💢
زیارت ائمه ع طلبیدن می خواهد؟
@Porseman_channel
شاید اگر همه زیارت به این بود كه: بار سفر ببندیم و با قطار یا اتوبوس یا ماشین شخصی، خود را به مشهد برسانیم، چند روز بمانیم و برگردیم، كار خیلی ساده بود و همه طلبیده میشدند! اما موضوع به همین سادگی نیست، نمیتواند باشد. زیارت، یعنی تلاش برای ارتباط برقرار كردن با انسان كاملی كه واسطه فیض خداوند است و مسئول راهبری تو، هم ملزوماتی میخواهد و هم الزاماتی دارد. مگر انسان برای طی یك سفر فقط به كنسرو و كالباس و بنزین و بلیط احتیاج دارد؟ چشم و گوش و دل و جانت باید آماده، گوش به زنگ و هوشیار باشد. با تمام وجود باید بجهی در این دریای فیض و محبت. مقصود از اين کلام آنست که انسان بداند زمينه اين عمل از طرف خداوند وکششي است که از طرف معصومين(ع) فراهم مي شودو اعمالي سبب پيدايش اين موفقيت مي گردد.تا که از جانب معشوق نباشد کششی کوشش عاشق بیچاره به جایی نرسد.گفتني است طلبيدن ،همان توفيق و موفقيت در اعمال است.
عواملي كه در موفقيت زيارت دخالت مي كنند متعدد است؛
1. تلاش و همت خود انسان،
2. فراهم شدن شرايط از سوي ديگران.
3 خواست خداوند و جور شدن امور.
اما برتر از همه اراده ها و موفقيت ها و عدم موفقيت ها اراده الهي است. البته اراده الهي براساس عدالت، حكمت و رحمت او مي باشد. اين جاست كه فاكتورهاي متعددي در موفقيت و عدم موفقيت ما دخالت دارد كه از ان به عوامل ظاهري مادي و عوامل ناپيداي معنوي ياد مي كنند. آنچه مهم است. اين است كه ما طبق وظيفه خود عمل كنيم و موانع را تا جايي كه مي توانيم برطرف كنيم و نسبت به ديگران حسادت و يا نگاه كم ارزشي، نداشته باشيم.آنچه مهم است، آن است كه انسان با معرفت به زيارت رود، لذا در روايت دارد «چه بسيارند ضجه زنندگان و چه كم هستند حاجيان» و اگر كسي مي بيند خودش سستي نكرده و تلاش كرده اما باز هم قسمت نشده بداند كه خداوند او را دوست داشته و مي خواسته تشنگي او بيشتر شود و يا غرور او را بشكند. در هر صورت وظيفه ما عمل به وظيفه و رضايت به آنچه خداوند روزي كرده است.بنابر آنچه از مجموع زيارت و روايات به دست مي آيد رحمت خدا بيش تر و پيش تر از غضب اوست. و براي همه انسانها و حتي براي كساني كه داراي خطا هستند اول راه هدايت را باز مي گذارد. مگر آن كه خطاها به قدري تكرار شود كه انسان قابليت هدايت را از دست بدهد. پيامبر(ص) و امامان (ع) و اولياي خداوند نيز همين روش را دارند يعني جاذبه هدايتي آنان بيش تر و پيش تر است و همه را حتي كساني كه داراي خطا هستند مي پذيرند و حتي چه بسا ميل و رغبت معنوي را به طور تكويني در دل پيروان خود بوجود مي آورند. كساني كه مشمول لطف و رحمت شده اند . و رو به سوي خداوند آورده اند و يا موفق به زيارت شده اند. دو گروه مي شوند برخي معنويات آنان بيشتر مي شود و يا از خطاي گذشته پشيمان مي شوند در اين صورت لطف و رحمت به سوي آنان بيشتر سرازير مي شود و برخي نه تنها اصلاح نمي شوند بلكه چه بسا از عنوان حاجي و كربلايي سواستفاده مي كنند. اينان علاوه بر اينكه از بهره هاي معنوي محروم مي شوند و لذت مناجات و زيارت را نمي چشند نزد مردم نيز احترام خود را از دست مي دهند و در آخرت نيز سودي نخواهند داشت.
@Porseman_channel
💢برادران حضرت رسول ص و اصحابش💢
@Porseman_channel
روزى رسول خدا (ص) فرمود: اى كاش برادرانم را مىديدم، ابو بكر و عمر گفتند: آيا ما برادران شما نيستيم؟ ما به شما ايمان آورده و با شما هجرت نمودهايم؟ حضرت فرمود: البته شما ايمان آورده و هجرت نمودهايد، اما اى كاش من برادرانم را مىديدم. آن دو نفر سخن خود را
تكرار كردند، حضرت فرمود: شما اصحاب منيد لكن برادران من كسانى هستند كه پس از من مىآيند، به من ايمان آوردند و مرا دوست داشته و تصديقم نمايند و حال آنكه مرا نديدهاند، اى كاش برادرانم را مىديدم.
الأمالي (للمفيد) ص: 77
كما في الحديث:" أ تدرون أي الإيمان أفضل؟... قلنا فمن هم يا رسول الله؟ قال: أقوام يأتون من بعدي في أصلاب الرجال فيؤمنون بي و لم يروني و يجدون الورق المعلق فيعملون بما فيه، فهؤلاء أفضل أهل الإيمان إيمانا" و في لفظ" أعجب الناس إيمانا، و أعظمهم يقينا" لأنهم آمنوا بسواد على بياض.
مكاتيب الرسول صلى الله عليه و آله و سلم ؛ ج1 ؛ ص387
پيامبر خدا ص فرمود: «به من بگوييد كه ايمان كدام مؤمنان، برتر است؟».
ياران گفتند: فرشتگان، اى پيامبر خدا!
فرمود: «آنها چنيناند (مؤمناند) و بايد هم چنين باشند. با آن منزلتى كه خداوند بديشان داده است، چرا نبايد اين گونه باشند؟ نه، مقصودم غير اينهاست».
گفتند: پيامبران- اى پيامبر خدا- كه خداوند، آنان را به رسالت خويش و پيامبرى، گرامى داشته است.
فرمود: «آنها نيز چنيناند و بايد هم چنين باشند. با آن منزلتى كه خداوند بديشان داده است، چرا نبايد اين گونه باشند؟!».
گفتند: اى پيامبر خدا! شهيدانى كه در ركاب پيامبران، به شهادت رسيدند.
فرمود: «آنها نيز چنيناند و بايد هم چنين باشند. چرا چنين نباشند، در حالى كه خداوند، آنان را به شهادت در ركاب پيامبران، گرامى داشته است!؟ نه، مقصودم كسان ديگرى است».
گفتند: پس، چه كسى؟ اى پيامبر خدا!
فرمود: «اقوامى كه [اينك] در صُلب مرداناند؛ پس از من مىآيند و به من ايمان مىآورند و تصديقم مىكنند، با اين كه مرا نديدهاند. كاغذى آويخته مىبينند و به آنچه در آن است، عمل مىكنند. پس ايمان اينان، برترين ايمان است».
مكاتيب الرسول صلى الله عليه و آله و سلم / ج1 / ص367
@Porseman_channel
پرسمان #احکام
💢جراحی برای زیبایی چه حکمی دارد؟💢
@Porseman_channel
امام خمینی(ره):
اگر جراح زن باشد و موجب ضرر هم نشود مانع ندارد.
آیة الله خامنه ای(دام ظلّه):
این کار فی نفسه اشکال ندارد (ولی در صورتی که پزشک مرد باشد چون) عمل جراحی زیبایی، درمان بیماری محسوب نمی شود، نگاه کردن و لمس حرام به خاطر آن جایز نیست مگر در مواردی که برای درمان سوختگی و مانند آن باشد و پزشک مجبور به لمس و نگاه کردن باشد.
آیة الله سیستانی(دام ظلّه):
با پرهیز از لمس و نظر حرام، جایز است.
آیة الله صافی گلپایگانی(دام ظلّه):
اگر غرض عقلانی در بین باشد اشکال ندارد.
آیة الله فاضل لنکرانی(ره):
فی نفسه مانعی ندارد و اما اگر مستلزم فعل حرامی شود، مثل این که پزشک نامحرم جراحی کند جایز نیست.
آیة الله مکارم شیرازی(دام ظلّه):
در صورتی که آمیخته با حرام دیگری نباشد در هیچ صورت اشکال ندارد و در صورتی که مستلزم حرامی باشد (مثل نظر و لمس نامحرم) تنها در صورت ضرورت، جایز است.
آیة الله بهجت(ره):
برای صرف زیبایی باشد جایز نیست بنابر احتیاط (واجب)
آیة الله نوری همدانی(دام ظلّه):
اگر در جراحی مذکور غرض عقلانی وجود داشته باشد و اسراف نباشد جایز است.
@Porseman_channel
💢کفر بی نماز💢
کسی که نماز نمی خواند کافر است؟
@Porseman_channel
کافر کسی است که وجود خدا یا وحدانیت او یا روز جزا یا رسالت انبیاء الاهی و یا یکی از ضروریات دین را منکر باشد. چنین شخصی از نظر شرع، احکام خاصی دارد که در رساله های عملیه بیان شده است. همه کسانی که نماز نمی خوانند کافر نیستند. تنها در صورتی که کسی آگاهانه و از روی انکار وجوب نماز، آن را ترک کند چون منکر ضروری دین شده است کافر و مرتد خواهد بود. اما کسانی که از روی جهل و تنبلی و یا بی مبالاتی نماز را ترک می کنند کافر نیستند و باید با امید به رحمت الاهی واجبات ترک شده خود را قضا نمایند.
کافر در لغت به معنای پوشاننده است، همان طور که زارع را کافر می گویند؛ زیرا که پوشاننده دانه در خاک است، هم چنین افراد ناسپاس را کافر می نامند، چرا که نعمت حق را نادیده می گیرد و گویی پرده بر آن می افکند.
کافر در اصطلاح شرع و قرآن کسی است که وجود پروردگار و یکتایی او را منکر است و نیز روز معاد و قیامت و رسالت انبیاء الاهی و یا یکی از ضروریات دین را انکار می نماید.
بنابراین اگر کسی نماز نخواند دو صورت دارد یا به این دلیل است که آن را انکار می کند و می داند انکار نماز به انکار خدا و وحدانیت پروردگار و یا انکار نبوت و رسالت و معاد و قیامت بر می گردد، در این صورت چنین شخصی کافر است و احکام کافر (که در رساله های عملیه آمده است)بر او مترتب می گردد. حضرت آیت الله العظمی خامنه ای در پاسخ به این سؤال که : اگر کسی بعضی از ضروریات دین مانند روزه و غیر آن (مانند نماز) را انکار کند، حکم کافر را دارد یا خیر؟ می فرمایند: «اگر انکار هر یک از ضروریات دین به انکار رسالت یا تکذیب پیامبر اکرم اسلام (ص) یا وارد کردن نقصی به شریعت منجر شود، باعث کفر و ارتداد است.»
اما اگر شخصی کاهل به نماز باشد و از روی بی مبالاتی نماز نخواند و آن را ترک کند در حالی که پروردگار و وحدانیت او و دیگر ضروریات دین و وجوب نماز را قبول دارد، کافر نمی باشد. چنان که مقام معظم رهبری در پاسخ به سؤالی، این چنین می فرمایند: «مجرد ترک نماز و روزه و سایر واجبات شرعی باعث ارتداد مسلمان و کافر شدن و نجاست وی نمی گردد و تا زمانی که ارتداد وی احراز نشده است، حکم سایر مسلمانان را دارد».
از این رو روایاتی که تارک عمدی نماز را کافر معرفی می کند
مَنْ تَرَکَ الصَّلَاةَ مُتَعَمِّداً فَقَدْ کَفَرَ...؛
بحارالأنوار، ج 30، ص 673 و 674.
یا ناظر به قسم اول است و اگر هم شامل قسم دوم نیز شود باید بگوییم که منظور از کافر کفر نعمت است نه کفر عقیدتی و فکری.
@Porseman_channel
💢حکم پیدا کردن گنج و خرید و فروش اشیاء عتیقه 💢
@Porseman_channel
در گنج شرط است که صاحب آن معلوم نباشد، خواه در سرزمین کفار یا در زمین موات(زمینی که مالکی ندارد) و یا در خرابههاى کشورهای اسلامی، و چه اثر اسلام (نشانه ای از این که مثلا سکه ها، اسلامی هستند) بر آن باشد یا نه، و در همه این موارد، کسى که آن را پیدا کرده مالک است، و(در صورتی که به حد نصاب برسد) باید خمس آن را بدهد.
البته در مورد پیداکردن و یا خرید و فروش گنج، اگر در کشور اسلامی، قانونی وجود داشته باشد، باید بر طبق آن عمل شود.
حضرت آیة الله العظمی خامنه ای (مد ظله العالی):
میزان دربارهی گنجی که افرا در زمینی که مالک آن هستند پیدا میکند، مقررات نظام جمهوری اسلامی است، بنابراین اگر مقداری سکهی نقره که تاریخ آن به حدود صدسال پیش بر میگردد از زیر خاک ساختمان ملکی شخصی پیدا شود بایستی در این مورد به مقررات جمهوری اسلامی رجوع کنند.
حضرت آیة الله العظمی مکارم شیرازی (مد ظله العالی):
عنوان اولی در گنج ها آن است که با شرایطی، متعلق به صاحبان زمین و در اراضی مباح متعلق به یابنده آن است ولی هرگاه حکومت به خاطر مصالحی که در عناوین ثانویه می گنجد لازم ببیند که گنج در اختیار بیت المال اسلام قرار گیرد باید مطابق آن عمل شود.
حضرت آیة الله العظمی صافی گلپایگانی (مد ظله العالی):
چنانچه مالک خصوصی نداشته باشد فی نفسه مانعی ندارد.
حضرت آیة الله العظمی نوری همدانی(مد ظله العالی):
طبق موازین شرعی و با شرایطی، گنج از آن پیدا کننده است مگر قانونی بر خلاف این وجود داشته باشد و حاکم اسلامی دستور خاصی داشته باشد.
آیة الله بهجت(ره):
با دادن خمس گنج با شرایط آن، گنج براى یابنده حلال است.
@Porseman_channel
💢تهمت 💢
@Porseman_channel
تهمت به ديگران يكى از گناهان كبيره است و از روايات استفاده مى شود كه حتى از گناه غيبت و زنا بزرگتر است. در صورتى كه خداى ناكرده به كسى اتهامى وارد ساخته ايد كه حقيقت ندارد، بايد از آن توبه كنيد و در صورت امكان از كسيكه به او اتهام واردساخته ايد، كسب رضايت نماييد. در ادامه از شما دعوت مى كنيم در زمينه تهمت و بهتان به مطلب زير توجه نماييد.
🍁تعريف لغوى تهمت 🍁
بهتان و تهمت عبارتست از اينكه انسان در حق غير به چيزى كه راضى نيست دروغ بگويد به عبارت ديگر چيزى را به دروغ به ديگرى نسبت دهد و شخصى كه مرتكب گناه و عمل زشتى نشده به انجام آن متهم كند و يا عيب و نقصى را كه در او نيست به او بچسباند و فرقى نيست كه اين نسبت دروغ در حضور او باشد يا در غياب.
بهتان و تهمت از گناهان كبيره است و در قرآن مجيد به شدت از آن نهى، و عذاب شديدى براى آن ذكر گرديده كه به آن اشاره خواهد شد.
👌بدترين نوع دروغ
در حقيقت بهتان بدترين نوع دروغ است و چنانچه اتهام شخص در غياب وى باشد غيبت هم بشمار مىآيد و انسان در واقع مرتكب دو گناه شده است يكى دورغ و ديگرى غيبت و بزرگترين ظلم در حق برادر مؤمن آنست كه او را متهم به ارتكاب گناهى كنى كه هرگز آنرا انجام نداده است. بهتان باصطلاح همين برچسب زدن به اين و آن است كه متاسفانه همواره در جوامع بشرى مطرح بوده و امروزه نيز بزرگترين ابزار دشمنان و مخالفان است.
⭕️آثار سوء اجتماعى تهمت
نتيجه بهتان و افتراء به اين و آن اينست كه نظام اجتماعى دير يا زود از هم بپاشد و عدالت اجتماعى از بين برود، حق باطل و باطل حق جلوه كند، بيگناهان متهم و گرفتار، و گناهكاران تبرئه و آزاد باشند، حسن ظن به سوء ظن نسبت بكديگر تبديل گردد و اعتماد عمومى مردم از يكديگر سلب شود و زمينه ى هرج و مرج فراهم گردد و نا امنى و نار ضايتى رشد يابد، دوستى و صميميت جايش را به كينه و عداوت بدهد، مردم پراكنده و متفرق و بدون ارتباط با يكديگر زندگى كنند و از تجمع و تشكل و انسجام خبرى نباشد. بدون شك چنين جامعهاى نمىتواند دوام و بقاء داشته باشد بلكه بزودى سقوط خواهد كرد و مردم آن هلاك و گرفتار انواع مشكلات و بلايا خواهند شد.
و لذا امام صادق عليه السلام فرمود: هر گاه مؤمنى برادر مؤمن خويش را متهم سازد و به او تهمت بزند ايمان از قلب او محو مىشود همچنانكه نمك در آب ذوب مىگردد. و وقتى ايمان مؤمن ذوب شد و ديگر اثرى از ايمان در قلبش باقى نماند جايگاهش دوزخ است چنانكه پيامبر اكرم صلّى الله عليه و آله و سلّم فرمود: هر كس به مرد يا زن با ايمانى بهتان بزند يا درباره ى كسى چيزى بگويد كه در او نيست خداوند در قيامت او را بر تلى از آتش قرار مىدهد تا از آنچه گفته است خارج شود. و از عهده ى گفته ى خود بيرون آيد.
در قرآن كريم بيش از چهل آيه درباره تهمت و بهتان به مردم در رابطه با جريانات مختلفى نازل شده كه چند نمونه مهم آن ذكر مىشود.
⭕️چند نكته مهم:
تهمت دو صورت دارد:
افتراء: تهمت زننده با علم و آگاهى، گناه يا عيبى را به شخصى نسبت مىدهد يعنى مىداند كه آن شخص داراى اين عيب نيست و يا اين گناه از او صادر نشده است مع الوصف آن را به او نسبت مىدهد و حتى گاهى خود او مرتكب عمل زشتى شده ولى براى نجات خود از گرفتارى و فرار از مجازات آنرا به ديگرى نسبت مىدهد، كه در اصطلاح به آن افتراء گويند.
بهتان: تهمت زننده بدون علم بلكه از روى ظن و گمان چيزى را به شخصى نسبت مىدهد مانند نمونه ى اول و دوم كه در اصطلاح به آن بهتان گويند. ريشه ى صورت دوم همان سوء ظن و بدبينى نسبت به ديگران است كه موجب مىشود هر كارى كه از ديگران صادر شود آنرا حمل بر فساد و بدى كند. و اكثر تهمتها بخاطر ناآگاهى و سوء ظن است، و لذا خداوند در قرآن مىفرمايد: اى مؤمنان از بسيارى از گمانها بپرهيزيد زيرا بعضى از گمانها گناه است.
البته كاملاً روشن است كه پيدايش ظن و گمان يا وهم و خيال در ذهن امرى غير اختيارى مىباشد و حسن و قبح، ثواب و عقاب در قلمرو افعال اختيارى است نه غير اختيارى، بنابراين مراد اينستكه به گمان خود ترتيب اثر ندهيد و از عمل بدون علم اجتناب ورزيد زيرا بسيارى از كسانى كه بدون علم و بر اساس حدس و گمان عمل مىكنند مرتكب گناه و معصيت مىشوند. چنانچه در آيه ديگر فرمود: از آنچه بدان علم ندارى پيروى مكن و در جاى ديگر گروهى را بخاطر اينكه به سوء ظن خود ترتيب اثر دادند ملامت و سرزنش مىكند و مىفرمايد: شما بدگمان شديد و سوء ظن پيدا كرديد و بر اساس آن عمل كرديد پس هلاك و تباه گشتيد. و نيز مىفرمايد: مشركان پيروى نمىكنند مگر گمان را و آنان گمان آوران هستند.
👇👇👇👇👇👇👇
يكى از گناهان كبيرهاى كه مربوط به حقّ النّاس مىشود تهمت است.
تهمت آن است كه درباره برادر مسلمان چيزى گفتهشود كه در اووجود ندارد. مثلًا گفته شود فلانى دزد، خائن، چشم چران است در حاليكه او چنين نيست. قرآن مىفرمايد:
«مَنْ يَكْسِبْ خَطيئَةً اوْ اثْماً ثُمَّ يَرْمِ بِهِ بَريئاً فَقَدْ احْتَمَلَ بُهْتاناً واثْماً مُبيناً»
هركسى خطا يا گناهى مرتكب شود سپس آنرا به گردن بىگناهى بيفكند بار بهتان و گناه آشكارى را به دوش گرفتهاست.
امام صادق عليه السلام فرمود:
الْبُهْتانُ عَلَى الْبَرىءِ اثْقَلُ مِنْ جبالٍ راسياتٍ.
بهتان و تهمت زدن به بىگناه از كوههاى بزرگ سنگينتر است.
رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: كسى كه به مرد يا زن با ايمان تهمت بزند و درباره او چيزى بگويد كه در او نيست. خداوند روز قيامت او را بر تلّى از آتش قرار مىدهد تا از مسؤليت آنچه گفتهاست برآيد.
تهمت آن است كه دربارهى برادر مسلمان چيزى گفته شود كه در او وجود ندارد.
على عليه السلام مىفرمايد:
المُؤمِنُ لا يَغُشُّ اخاه و لا يَخُونُهُ و لايَخذُلُهُ وَ لا يَتَّهِمُهُ
مؤمن برادر مؤمنش را گول نمىزند، به او خيانت نمىكند، او را خوار نمىسازد و به او تهمت نمىزند.
اگر شخصى به كسى تهمت زده باشد و او مطلع شده باشد بايد او را راضى كند تا توبهى او قبول شود و اگر مطلع نشده باشد، در توبه رضايت او شرط نيست.
ولى علاوه بر لزوم دعا و استغفار براى او، بايد اگر قدرت دارد رفع آن تهمت بنمايد و اگر قدرت بر آن ندارد بايد به واسطه تعريف او و امثال آن به اندازه ممكن جبران آن خسارت را بنمايد.
شنيدن تهمت مانند تهمت زدن، حرام است و بايد علاوه بر جلوگيرى از تهمت زننده از كسى كه تهمت به او وارد شده دفاع كند و اگر قدرت ندارد يا فايده ندارد بايد توجه نكند و ترتيب اثر ندهد.
@Porseman_channel
💢خطاب غیر خدا در قنوت💢
آیا دعای «الهی عظم البلاء و برح الخفاء» را در قنوت می توان خواند؟
@Porseman_channel
پاسخ:
مقام معظم رهبری: خواندن دعای مذکور تا جایی که مخاطب خداست اشکال ندارد ولی مابقی که مخاطب غیر خدا می باشد جایز نیست و باعث بطلان نماز می شود.
مخاطب قرار دادن غير خدا در نماز موجب بطلان نماز است.
آیت الله مکارم: احتیاط آن است که ترک شود.
آیت الله فاضل: خواندن دعای الهی عظم البلاء از جهت آنکه در آخر دعا اشاره به پیامبر اسلام و امام علی دارد و خطاب به خداوند نیست جایز نیست. البته دعاهایی که ذکر خداوند و خطاب به خداوند باشد در قنوت صحیح است.
آیت الله شبیری زنجانی: خواندن آن بخش از این دعا که خطاب به امیر المؤمنین و امام زمان صلوات الله علیهما است، در نماز جایز نیست و موجب بطلان نماز است.
@Porseman_channel
💢ادله مشروعیت صیغه موقت💢
@Porseman_channel
بدون ترديد، ازدواج موقت و يا به تعبير برخى از كتاب هاى فقهى و قانون مدنى ايران، نكاح منقطع، از ابتدا در اسلام مشروع شناخته شده است و تمام فرق اسلامى، بر جواز آن در صدر اسلام، اتفاق نظر دارند، و تنها اختلاف در اين مطلب است كه آيا اين نوع ازدواج در زمان پيامبرصلى الله عليه وآله يا بعد از رحلت آن بزرگوار نسخ شده است يا به جواز اوليه خود باقى است؟
براى مثال ابن حزم اندلسى كه از فقهاى مشهور اهل سنّت است در موسوعه فقهى خويش به نام المحلّى قبول مى كند كه متعه در آغاز اسلام رواج داشته و مشروع بوده است، اما مانند بقيه فقهاى اهل سنّت آن را منسوخ مى داند.
مرحوم محقّق ثانى نيز مى گويد: «أجمع اهل الإسلام قاطبه على أن النكاح المنقطع، و هو نكاح المتعه كان مشروعاً فى صدر الإسلام و اتفق اهل البيت عليه السلام على بقاء شرعيته...»
«پيروان آيين اسلام تماماً اجماع دارند كه نكاح منقطع (متعه) در صدر اسلام مشروع بوده است و اهل بيت عليه السلام نيز بر بقاء جواز آن، اتّفاق دارند...».
بنابراين مشروعيت ازدواج موقت مورد اجماع همه علماى اسلام است. و حتى بالاتر از اجماع، مى توان ادعاى ضرورت كرد «چرا كه در شيعه ضرورت مذهب و در عامه ضرورت فقه است»
به عبارت ديگر با مراجعه و تتبع در فتاواى علماى اسلام، براى انسان يقين و اطمينان لازم حاصل مى شود كه در زمان حيات پيامبرصلى الله عليه وآله، متعه مباح بوده است.
علاوه بر اجماع و ضرورت دين، انديشه ورزان اسلامى، بر جواز (متعه) به آيات و روايات متواترى استناد جسته اند كه به اختصار به نمونه هايى از آنها اشاره مى گردد:
ازدواج موقت نوعى از نكاح است و مشمول آيات مطلق نكاح مى شود، مانند آيه شريفه:
«وَ أُحِلَّ لَكُمْ ما وَراءَ ذلِكُمْ أَنْ تَبْتَغُوا بِأَمْوالِكُمْ مُحْصِنِينَ غَيْرَ مُسافِحِينَ فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِيضَهً»
«براى شما حلال است كه (- (زنان ديگر را)-) به وسيله اموال خود طلب كنيد- در صورتى كه پاكدامن باشيد و زناكار نباشيد- و زنانى را كه متعه كرده ايد، مَهرشان را به عنوان فريضه اى به آنان بدهيد».
با مراجعه به كلمات اصحاب مى بينيم كه (استمتاع)، حقيقت شرعيه براى نكاح موقت است و روايات فراوانى در صحاح اهل سنّت و غير آن وجود دارد كه متعه را به عنوان عقد موقت دانسته، و اين آيه را در مورد نكاح موقت مى دانند: «اخرج الإمام أحمد باسناد رجاله كلهم ثقات عن عنوان بن حصين قال: نزلت آيه المتعه فى كتاب الله و عملنا بها مع رسول الله صلى الله عليه وآله فلم تنزل آيه ننسخها و لم ينه عنها النبى صلى الله عليه وآله حتى مات»(5) «اين روايت در كتاب مسند احمد كه از كتب معتبر عامه است آمده و با صراحت آيه را در مورد متعه مى داند و ضمناً معتقد است كه نسخ و نهى نشده است و اين حكم تا رحلت رسول گرامى اسلام صلى الله عليه وآله، باقى بود و ما به آن عمل مى كرديم».
بنابراين مراد از استمتاع، بيان عقد موقت است، هر چند كه برخى از اهل سنّت اصرار دارند كه معناى لغوى آن، يعنى بهره گيرى و تلذّذ مراد است ولى اين گونه استفاده اولاً، با ظاهر آيه در تعارض است، زيرا لزوم مهر در ازدواج دائم به مجرد عقد است و نيازى به تمتع و تلذّذ ندارد. اما در اين آيه پرداخت مهريه را مشروط به استمتاع و بهره ورى جنسى كرده است، پس مقصود عقد ازدواج دائم نيست.
و ثانياً با فهم بزرگان اصحاب و تابعين و بالاتر از همه، اهل بيت عليهم السلام به عنوان مفسّران اصلى قرآن، در تنافى است. چنانچه يكى از مفسّران در اين زمينه مى گويد: بزرگان اصحاب و تابعين مانند ابن عباس مفسّر معروف اسلام، ابى بن كعب، جابربن عبدالله، عمران حصين، سعيدبن جبير، مجاهد، قتاده، سدى و گروه زيادى از مفسران اهل تسنن و تمام مفسّران اهل بيت عليهم السلام تماماً از آيه فوق، حكم ازدواج موقت را فهميده اند، تا آنجا كه فخر رازى با تمام شهرتى كه در روحيه شكاك بودن دارد و به امام المشكّكين معروف است بعد از بحث مشروحى، درباره آيه مى گويد: «ما بحث نداريم كه از آيه فوق حكم جواز متعه استفاده مى شود، بلكه ما مى گوييم حكم مزبور بعد از مدتى نسخ شده است».
و از همين رو، ابن عباس، ابى بن كعب، سعيدبن جبير، و سدير آيه را چنين قرائت مى كردند: «فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ إِلى أَجَلٍ مُسَمًّى فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِيضَهً» كه به عنوان تفسير آيه «إِلى أَجَلٍ مُسَمًّى» تا وقت محدودى را اضافه مى كردند تا روشن كنند كه مقصود آيه، ازدواج موقت است نه دايم.
بنابراين جاى هيچ گونه شبهه باقى نمى ماند كه (آيه 24 سوره نساء) درباره ازدواج موقت است زيرا تعبير استمتاع صريح در متعه است. و در فرهنگ قرآنى ازدواج دايم با تعبير نكاح يادشده است. لذا در قرائت عبدالله بن مسعود و ابى بن كعب (اين دو صحابى بزرگ) و...، به عنوان تفسير، عبارت «إِلى أَجَلٍ مُسَمًّى» اضافه شده است تا هيچ ابهامى باقى نماند كه مقصود آيه، ازدواج موقت است.
@Porseman_channel
💢بهشت آدم ع 💢
@Porseman_channel
در پاسخ اين پرسش بايد به اين نكته توجه داشت كه گرچه بعضى آن را بهشت موعود نيكان و پاكان مىدانند، ولى ظاهر اين است كه آن بهشت نبود. بلكه يكى از باغهاى پر نعمت و روحافزاى يكى از مناطق سر سبز زمين بوده است.
زيرا اولا بهشت موعود قيامت، نعمت جاودانى است كه در آيات بسيارى از قرآن به اين جاودانگى بودنش اشاره شده، و بيرون رفتن از آن ممكن نيست و ثانيا ابليس آلوده و بىايمان را در آن بهشت راهى نخواهد بود، نه وسوسههاى شيطانى است و نه نافرمانى خدا.
ثالثا در رواياتى كه از طرق اهل بيت ع بما رسيده اين موضوع صريحا آمده است.
يكى از راويان حديث مىگويد از امام صادق ع راجع به بهشت آدم پرسيدم امام ع در جواب فرمود: باغى از باغهاى دنيا بود كه خورشيد و ماه بر آن مىتابيد، و اگر بهشت جاودان بود هرگز آدم از آن بيرون رانده نمىشد (
جنة من جنات الدنيا يطلع فيها الشمس و القمر و لو كان من جنان الاخرة ما خرج منها ابدا
)
و از اينجا روشن مىشود كه منظور از هبوط و نزول آدم به زمين نزول مقامى است نه مكانى يعنى از مقام ارجمند خود و از آن بهشت سر سبز پائين آمد.
اين احتمال نيز داده شده كه اين بهشت در يكى از كرات آسمانى بوده است هر چند بهشت جاويدان نبوده، در بعضى از روايات اسلامى نيز اشاره به بودن اين بهشت در آسمان شده است ولى ممكن است كلمه سماء (آسمان) در اين گونه روايات اشاره به" مقام بالا" باشد، نه" مكان بالا".
ولى بهر حال شواهد فراوانى نشان مىدهد كه اين بهشت غير از بهشت سراى ديگر است چرا كه آن پايان سير انسان است و اين آغاز سير او بود، اين مقدمه اعمال و برنامههاى او است و آن نتيجه اعمال و برنامههايش.
@Porseman_channel
💢مصادیق شادی دراسلام💢
@Porseman_channel
اسلام دين تعادل است و اهل البيت (ع) مظهر اسلام و نمونه عينى صراط مستقيم هستند. ائمه (ع) شاداب ترين و بانشاط ترين افراد بوده اند زيرا قرآن مى گويد: لاخوف عليهم و لاهم يحزنون مومنين واقعى نه ترسى از آينده دارند و نه غصه اى از گذشته خويش. آنها انسانهاى با معرفتى هستند كه به خدا اعتماد و توكل دارند مى دانند خداوند مهربان و حكيم است اين خود عامل شادابى است مشكل از ماست كه يا آنها را درست نشناختيم و يا يك بعد از زندگى آنان را بيان مى كنيم خود آنها فرموده اند شيعيان در شادى ما شاد هستند و در غم ما غمگين اقامه عزا و شركت در مجلس و مصائب اهل بيت كارى پسنديده است اما بايد در شادى آنان هم شاد بود و هم اظهار شادى كرد و هم ياران را شاد كرد. پس اشكال متوجه ماست.
اسلام دين شادى است آن هم شادى عاقلانه و آگاهانه، شاديهاى پايدار، نه شاديهاى زودگذر كه خودش غصه آور است. شادى كه انسان را از ياد خدا و قيامت غافل نكند.
ائمه (ع) اهل شوخى هم بوده اند و با شوخى و گره گشائى و خوش روئى و خوش گوئى و خوش خلقى ديگران را شاد مى كرده اند البته با دشمنان و معاندان رفتار ديگرى داشته اند.
در نماز و مناجات گريه و ناله داشته اند و...
در زندگى آنان هر چيزى سر جاى خودش بوده است انشاء الله ما هم روز به روز آگاه تر و متعادل تر شويم و از شيعيان و پيروان واقعى آنان شويم.
1 با توجه به آموزه ى موجود در منابع دينى، يعنى قرآن و سيره ى پيشوايان معصوم، دين اسلام نه تنها موافق نشاط و شادى بلكه تأمين كننده نشاط و شادى حقيقى است. امّا برخى به جاى اينكه دين را از منابع آن گرفته در مورد آن قضاوت نمايند به باورهاى دينداران سطحى مراجعه نموده بر اساس آن درباره ى دين اسلام قضاوت مى كنند.
در اسلام سفارش به نشاط و سرزندگى و پرهيز از كسالت و بى حالى و افسردگى چندان زياد است كه اگر روايات مربوط به آن يكجا گرد آورده شود كتابى از آن ساخته خواهد شد. در سطور زير به چند نمونه از اين روايات اشاره مى شود.
«قَالَ ع إِيَّاكَ وَ الْكَسَلَ وَ الضَّجَرَ فَإِنَّهُمَا مِفْتَاحُ كُلِّ شَرٍّ- مَنْ كَسِلَ لَمْ يُؤَدِّ حَقّاً- وَ مَنْ ضَجِرَ لَمْ يَصْبِرْ عَلَى حقّ. معصوم (ع) فرمود: بر تو باد پرهيز از كسل بودن و افسردگى، كه همانا آن دو كليد هر شرّى هستند. هر كه كسل باشد حقّ خدا را اداء نمى كند و هر كه افسرده و غمگين باشد بر حقّ و حقيقت صبر نمى كند.» (بحار الأنوار، ج 75، ص 175)
«... وَ النَّشَاطُ وَ ضِدَّهُ الْكَسَلَ وَ الْفَرَحُ وَ ضِدَّهُ الْحَزَنَ وَ الْأُلْفَهُ وَ ضِدَّهَا الْفُرْقَه... امام صادق (ع) هنگام شمارش لشكر عقل و ضدّ آنها (لشكرجهل) فرمودند:... و نشاط كه ضدّ آن كسل بودن است و شادمانى كه ضدّ آن غصّه است و الفت كه ضدّ آن جدايى است....» (بحار الأنوار، ج 1، ص 111)
«... فَعَدُوُّ الْإِيمَانِ الْكُفْرُ وَ عَدُوُّ الْحِلْمِ الْحُمْقُ وَ عَدُوُّ الْعَقْلِ الْغَىُّ وَ عَدُوُّ الْعِلْمِ الْجَهْلُ وَ عَدُوُّ الْعَمَلِ الْكَسَل... دشمن ايمان كفر است، و دشمن حلم، حماقت، و دشمن عقل، گمراهى و دشمن علم، جهل و دشمن عمل، كسالت و بى حالى....» (بحار الأنوار، ج 58، ص 288)
«إِيَّاكَ وَ الضَّجَرَ وَ الْكَسَلَ فَإِنَّهُمَا يَمْنَعَانِكَ حَظَّ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَه. بپرهيز از افسردگى و كسالت همانا آن دو تو را از به دست آوردن حظّ دنيا و آخرت باز مى دارند.» (بحار الأنوار، ج 66، ص 395)
«إِنَّ الْأَشْيَاءَ لَمَّا ازْدَوَجَتْ ازْدَوَجَ الْكَسَلُ وَ الْعَجْزُ- فَنُتِجَ مِنْهُمَا الْفَقْر. زمانى كه اشياء با يكديگر ازدواج مى كردند، كسلى با ناتوانى ازدواج نمود و از آن دو فقر زاده شد.» (بحار الأنوار، ج 75، ص 59)
«الْكَسَلُ يُضِرُّ بِالدِّينِ وَ الدُّنْيَا. كسل بودن زيانبار است نسبت به دين و دنيا» (بحار الأنوار، ج 75، ص 180)
«... غَسْلُ الثِّيَابِ يَذْهَبُ بِالْهَمِّ وَ الْحُزْنِ وَ هُوَ طَهُورٌ لِلصَّلَاهِ. شستن لباسها غم و غصّه را از بين مى برد همچنين پاكيزگى است براى نماز.» (بحار الأنوار، ج 10، ص 91)
«النَّشَاطُ فِى قِيَامِ اللَّيْلِ وَ الْيَأْسُ مِمَّا فِى أَيْدِى النَّاسِ وَ الْحِفْظُ لِأَمْرِ اللَّهِ وَ نَهْيِهِ عَزَّ وَ جَل. نشاط در شب زنده دارى (نماز شب خواندن) است، و در چشم نداشتن به آن چيزى است كه در دست مردم است، و در رعايت امر و نهى خداوند عَزَّ وَ جَل است.» (بحار الأنوار، ج 27، ص 78)
«وَ رُوِىَ أَنَّهُ ص كَانَ يَمْزَحُ وَ لَا يَقُولُ إِلَّا حَقّاً وَ لَا يُؤْذِى قَلْباً وَ لَا يُفْرِطُ فِيه. روايت شده كه همانا او (پيامبر (ص)) همواره شوخى مى كرد ولى در شوخى جز سخن حقّ نمى گفت و قلب كسى را آزرده نمى كرد و در شوخى زياده روى نمى نمود.» (بحار الأنوار، ج 69، ص 235)
2 احكام الهى نيز همگى براى نشاط بخشى و سرزندگى وضع شده اند. براى مثال روزه با سم زدايى از بدن، و تقويت اعصاب زمينه ى نشاط را فراهم مى كند. آمارها نشان داده كه در ماه رمضان ميزان جرم و جنايت و خشونت و طلاق و امثال اين امور به شدّت كاهش مى يابند و با اينكه مردم گرسنه اند ولى خوشرويى و نشاط در چهره ها به وضوح ديده مى شود. همچنين تحقيقات روانشناسان نشان داده كه افراد اهل دعا و نيايش كمتر از افراد ديگر دچار مشكلات روانى مى شوند حتّى ثابت شده درصد بيماريهاى جسمى اين افراد نيز كمتر از ديگر افراد است. جالب است كه حتّى گريه براى اهل بيت (ع) نيز موجب نشاط خاصّى در افراد مومن مى شود به نحوى كه بعد از گريه بر امام حسين (ع) افراد نوعى سبكى و نشاط معنوى در وجود خود احساس مى كنند. همچنين آمارها نشان داده كه در محرّم جرم و جنايت و بزهكاريها به شدّت پايين مى آيد و در مقابل همدلى ها و خيرات و حسنات و الفتها افزونى مى گيرند. همچنين تحقيقات نشان مى دهد كه وضو با آب سرد كه مستحبّ است باعث نشاط مى شود. باز ثابت شده كه در حالت سجده بيشتر مقدار خون به مغز مى رسد كه موجب فعّالتر شدن مغز مى شود. استنشاق آب كه قبل از وضو مستحبّ است مانع از سينوزيت و ديگر دردهاى سر و صورت مى شود. مسواك زدن كه مستحبّ است يكى ديگر از علل نشاط است. خواب قيلوله خواب دم ظهر كه مستحبّ است باعث تقويت حافظه و نشاط در بقيّه ساعات روز است. پوشيدن لباس تيره و سياه جز در عزاى اهل بيت و علما و شهدا مكروه است و بر عكس پوشيدن لباس روشن و بخصوص سفيد مستحبّ است. همچنين وسواس كه از عوامل اضطراب است حرام و عبادت با وسواس خروج از حكم دين است.
و...
البته در دين اسلام، سرخوشى و مستانگى، قهقه زدن، شوخى هاى زشت و زننده، زياده روى در شوخى، الكى خوشى و امثال اين امور نيز جايز نيستند چرا كه اينگونه امور نيز انسان مثل افسردگى و كسلى و غم و غصّه ى منفى باعث ركود بوده عقل را زائل مى كنند.
3 با كندوكاوى اجمالى در نظريات و گفتههاى دانشمندان و متون معتبر، مىتوان موارد ذيل را در زمره ى عوامل نشاط و انبساط درونى بر شمرد.
1 ايمان. 2 داشتن روحيّه ى رضايتمندى و تحمّل. 3 پرهيز از گناه. 4 مبارزه با نگرانى. 5 تبسّم و خنده. 6 مزاح و شوخى منطقى. 7 استعمال بوى خوش. 8 آراستگى ظاهرى در حدّ متعارف. 9 پوشيدن لباسهاى روشن. 10 پرهيز از مجالست با افراد افسرده. 11 ورزش و كار و فعّاليّت بدنى. 12 داشتن روحيّه ى توكّل و اميدوارى. 13 سير و سفر. 14 نماز شب. 15 تفريح و مشاهده طبيعت بخصوص فضاهاى سبز. 16 تلاوت قرآن. 17 تفكر در آفريدههاى خداوند. 18 صدقه دادن و...
چه بسيارند افراد غافلى كه دين و آخرت خود را براى خوشحالى و خوشگذرانى و عيش و نوش ديگران مىفروشند و بر آن افتخار نيز مىكنند. حال كه شما مىخواهيد زندگى مشترك خود را با جلب رضاى خدا و بدون هرگونه كجروى و انحرافى آغاز كنيد، بدانيد كه خداوند نيز توفيق بيشترى نصيب شما خواهد كرد و در اين راه از ملامت و سرزنش كسى ترس و دلهرهاى نداشته باشيد و قوى و محكم براى رعايت اصول اخلاقى و دينى تلاش كنيد، تا هم اجر دنيوى و اخروى شما محفوظ باشد و هم الگو و نمونهى ديگر جوانان باشيد و اثبات كنيد كه هم مىتوان مراسم شاد و گرم و با صفايى را داشت و هم از هرگونه گناه و خلاف و بدون استفاده از ابزارآلات حرام به دور بود.
@Porseman_channel
5 تا جايى كه توان مالى داريد، پذيرايى خوبى از ميهمانها داشته باشيد زيرا پذيرايى، يكى از وسايل شادىبخش است و مىتواند جانشين خوبى براى ابزارهاى حرام شادى باشد.
@Porseman_channel
چگونه جشن عروسى برگزار كنيم؟
@Porseman_channel
از ديدگاه برخى شادى كردن و شاد بودن، تنها به وسيله كارهايى محقق مىشود كه از نظر اسلام حرام و ممنوع است كارهايى از قبيل، موسيقى مبتذل، رقص مختلط، استفاده از نوشيدنىهاى حرام كه گاهى بعضى افراد ناآگاه آنها را انجام مىدهند. اما اگر ما براى شاد بودن و شادمانى، معناى وسيعترى در نظر بگيريم و در به كار بردن روشهاى شادىبخش، به جاى راههاى ممنوع، از راههاى مجاز استفاده كنيم، نه تنها شادمانى عميقتر خواهد بود، بلكه از دوام بيشترى هم برخوردار مىشود.
ارمغان دين براى بشر، شادى، بهجت و سرور به معناى واقعى و عميق آن مىباشد. دين هم بشر را با شادى واقعى آشنا كرده و هم راه رسيدن به آن و بهرهمندى كامل از آن را پيش روى او نهاده است.
نگاهى گذرا به تعاليم دينى نشان مىدهد كه شادى و سرزندگى، از آثار ايمان مذهبى است زيرا مذهب، به زمينههاى پيدايش شادى سفارش كرده و نشانههايش را ستوده است.
نداشتن نگرانى، اضطراب و غم و اندوه و رسيدن به اطمينان قلبى، اساس هر نوع شادى است و اين ممكن نيست مگر با ايمان به قدرت مطلقى كه سرچشمه همه نيكىهاست.
در دين اسلام، دستورهاى فراوانى براى ايجاد شادى و سرور، وارد شده است. در روايت در اين باره، چنين آمده است: «با رويى گشاده، با برادران ملاقات كن». «هر مسلمانى كه مسلمانى را ببيند و او را مسرور كند، خداوند را شاد كرده است. 5 «در بهشت خانهاى است به نام خانه شادى كه تنها كسى كه يتيمان و بچهها را خوشحال كند، به آن داخل مىشود».
بوى خوش، عامل مهم شادمانى و بوى بد، عامل نااميدى و افسردگى است. در روايات اسلامى توجه ويژهاى به استفاده از عطر و بوى خوش شده است و خوشبو بودن، از ويژگىهاى پيامبر اسلام صلىاللهعليهوآله و از سنتهاى آن حضرت شمرده شده است. حضرت صادق عليهالسلام مىفرمايد: «رسول خدا صلىاللهعليهوآله، براى بوى خوش، بيشتر از خوراك خرج مىكرد.
رنگ روشن، شادىآفرين است و در دين نيز به پوشيدن لباسهاى روشن و به ويژه سفيد، توجه زيادى شده است و در حال نماز، بر پوشيدن لباس سفيد تأكيد شده و پوشيدن لباس سياه در اين حال، مكروه شمرده شده است. پيامبر بزرگ اسلام صلىاللهعليهوآله مىفرمايد: «لباس سفيد بپوشيد چون بهتر و پاكتر است و مردگان خود را در آنها كفن كنيد».
در اسلام، آراستگى ظاهرى، امتيازى براى فرد و يكى از نشانههاى ايمان شمرده شده است. هر مسلمان مؤمنى از كودكى با حديث «النظافه من الايمان»، آشناست. نقش آراستگى ظاهر، در آرامش و نشاط روحى و ايجاد شادى و انبساط فردى و اجتماعى، انكارناپذير است.
كار، جوهر آدمى و نشانه حيات اوست و انسان تنبل، بهرهاش از زندگى اندك و سلامتىاش در معرض خطر و شادابىاش برباد است. كار و تلاش، از انحرافات و لغزشها جلوگيرى مىكند و زمينه بسيارى از مفاسد اخلاقى و اجتماعى را از بين مىبرد و بر شادى و نشاط مىافزايد. در روايات اسلامى به حدى بر اهميت كار و تلاش در راه كسب روزى حلال و تأمين هزينههاى زندگى تأكيد شده كه انسان غرق در شگفتى و حيرت مىشود. حضرت صادق عليهالسلام در روايتى مىفرمايد: «فرد زحمتكشى كه براى رفاه خانوادهاش مىكوشد، همانند مجاهد در راه خداست».
سير و سفر در شهرها و سرزمينهاى مختلف و گشت و گذار در طبيعت و ديدن منظرههاى زيبا و آشنايى با آداب و رسوم ملتها، گذشته از فايدههاى فراوان مادى و معنوى، آدمى را از افسردگى مىرهاند و به سلامتى جسم و روان و ايجاد شادابى كمك شايانى مىكند. از اين رو، دين مقدس اسلام، مردم را بسيار بدان سفارش كرده است و تعبير «سيروا فى الارض» را در آيات متعددى از قرآن مىتوان يافت.
شادمانى تنها در لذتهاى مادى گذرا خلاصه نمىشود شادمانى واقعى در نزديك شدن به هدف والاى آفرينش و آراسته شدن به خصلتهاى انسانى و الهى است. ارسطو مىگويد: «شادمانى عبارت است از پروراندن عالىترين صفات و خصايص انسانى».
بنابراين، لذت و خوشى، تنها با عوامل مادى به دست نمىآيد و عوامل معنوى نيز در ايجاد شادى مؤثرند. گاهى انجام كارهايى كه عادتاً بايد لذتبخش باشند، نه تنها لذتى به انسان نمىبخشد، بلكه عذاب وجدان و تشويش روحى نيز مىآورد زيرا روح و وجدان، آماده لذت بردن نيستند. غذاى لذيذ، رابطه جنسى و خانه بسيار زيبا، اگر حرام و نامشروع و غير معقول باشند، براى انسان سالم و طبيعى، تلخ و ناگوار مىباشند.
پرهيز از گناه در بيشتر مواقع، پرهيز از لذتهاى مادى سطحى است ولى در عين حال، شادىآور است زيرا روح آدمى به گونهاى است كه گاه از پرهيز و رياضت معقول سرخوش مىشود. ارضاى تمايلات به هر صورت و در هر شرايط، شادىآور نيست و گاهى پرهيز از لذت، لذت بخشتر از نيل به لذت است.
اگر مادرى برخلاف ميل فرزند دلبندش، او را از خوردن غذايى زيانبار بازداشت، آيا مانع شادمانى او شده است؟