eitaa logo
کانال پرسمان دینی
829 دنبال‌کننده
44 عکس
13 ویدیو
81 فایل
بحول و قوه الهی؛پاسخگوی شبهات وسوالات دینی در« گروه »و «کانالهای پرسمان» می باشیم. http://eitaa.com/joinchat/2121924619Ce5ff3b4f6e @ebadi_porseman
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اولین و آخرین شهید کربلا که بود؟ @Porseman_channel ✅طبق نقل تاریخ اولین تیر را عمرسعد پرتاب کرد و با آن تیر جنگ شروع شد... حمله دسته جمعی انجام شد و نقل شده در این اولین حمله دسته جمعی 41 تن از و به قولی 50 نفر از یاران حضرت شهید شدند 📙نفس المهموم ص215 📘الدمعه الساکبه ص295 📕منتهی الامال ج1ص249 از جمله شهدای این حمله؛ نعیم بن عجلان و عمران بن کعب بن حارث و حنظله بن عمرو و...بودند مناقب ابن شهر آشوب ج4ص113 📚عوالم ج17ص341 بنابراین اولین شهید کربلا دقیق مشخص نیست 🔴اما آخرین شهید کربلا سوید بن ابی المطاع خثمعی بود که در نبرد خود با لشکر عمرسعد زخمی و بیهوش شده بود چون به هوش آمد دید امام حسین ع به شهادت رسیده است. دوباره جنگید و توسط عروه بن بکار وزید بن ورقاء به شهادت رسید 📙تاریخ طبری ج4ص346 📘الکامل فی التاریخ ج2ص573 📙انساب الاشراف ج3ص204 📕مقتل الحسین ع مقرم ص254 @Porseman_channel 🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴 🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴 🔴🔴🔴🔴🔴🔴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💢خروج یمانی💢 @Porseman_channel خروج یمانی از روشن ترین علایم است که بیش از چهارده ماه فاصله با ظهور آن حضرت نخواهد داشت. آنگاه که یمانی قیام کند فروش اسلحه به مردم حرام است. و آنگاه که خروج کند به سوی او بشتاب که درفش هدایت است و بر هیچ مسلمانی سرپیچی از آن روا نیست. اگر کسی سرپیچی کند از اهل آتش خواهد بود؛ زیرا که او مردم را به راه حق دعوت می کند.(امام باقر) امام صادق(ع) می‌فرمایند: «در میان درفش‌ها (پرچم‌ها)، هدایت‌گرتر از درفش یمانی وجود ندارد، چون درفش حق است و شما را به سوی صاحبتان دعوت می‌کند». و خاستگاه خروج یمانی سرزمین صنعای یمن است. امام باقر علیه السّلام می فرمایند: سفیانی از شام و یمانی از یمن خروج می کند. که خروج این دو خیلی سریع و به دنبال هم می باشد، یعنی در ماه رجب المرجّب. امام صادق علیه السّلام می فرمایند: خروج یمانی و سفیانی همانند دو اسب مسابقه است که همزمان با هم و به دنبال یکدیگر است همراه با یمانی 2نفر از خراسان قیام میکنند1-سید حسنی 2-سید خراسانی که این سه نفر در یک ماه یعنی رجب قیام میکنند. رسول اکرم صلّی الله علیه و آله می فرماید: سه پرچم در یک سال و یک ماه و یک روز خروج می کند: سفیانی، خراسانی و یمانی، که در میان آن ها خالص تر از پرچم یمانی نیست. او مردم را به سوی حق فرا می خواند. در خصوص پرچم نهضت یمانی، از امام صادق(ع) نقل شده است: «یمانی از یمن با پرچم‌های سفید خروج می‌کند» روایات می گویند: یمانی در پی نبرد سفیانی با وی وارد عراق می شود. یمانی با مدد از نیروی خراسانی وارد صحنه کارزار با لشگریان سفیانی می شود. لسان روایات دلالت بر این مطلب دارد که در این نبرد سپاه یمنی پشتیبانی سپاه خراسانی را بر عهده دارد. ✅نکاتی در مورد یمانی از بلاد یمن خروج میکند از اولاد زید عموی امام صادق ع است هم زمان با سفیانی قیام میکند @Porseman_channel 🌕🌕🌕🌕🌕🌕🌕🌕🌕🌕🌕 🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴 🔴🔴🔴🔴🔴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💢حضور حسنین ع در جنگهای خلفاء💢 @Porseman_channel هيچيك از منابع و مآخذ معتبر شيعى از حضور حسنين در فتوحات ايران، چه در طبرستان و چه در غير آن و حتى در ديگر مناطق دنيا مانند شام و يا آفريقا سخنى نگفتهاند. اما برخى از منابع اهل سنت از حضور امام حسن (ع) و امام حسين (ع) در بعضى از فتوحات آن هم در زمان خلفا (و نه زمان امام على (ع)) خبر دادهاند كه به بررسى آن مى پردازيم: ✅بررسى و نقد گزارشهاى اهل سنت: بخشى از گزارشها فاقد هرگونه سندى مىباشند (مانند نقل بلاذرى كه به آن بعدا مى پردازيم) آن دسته از گزارشهاى تاريخى اهل سنت هم كه سند ارائه كرده اند، (كه مهمترين آنها طبرى است) سندشان معتبر نمىباشد بدين معنا كه نقل كننده آن خبر يا فردى دروغ گو و جاعل است و يا فردى ناشناخته و مجهول و يا اينكه اصلا تضاد عجيبى در بين روايات آن ديده مى شود. (كه بعدا به اين مورد هم مى پردازيم) دستهاى از گزارشهاى تاريخى نيز فقط اشاره به حضور امام حسن (ع) و امام حسين (ع) در ايران دارند و در آنها هيچ گونه اشارهاى نشده كه حضور آنان براى جنگ بوده است. افزون بر ايرادهايى كه بيان شد، دو مسئله ديگر نيز وجود دارد كه درستى گزارشهاى ياد شده را در اين باره، سخت مورد ترديد و حتى غير قابل قبول مىكند: يكى آن كه تمام روايات تاريخى كه متعرض سال شركت حسنين (ع) در فتوحات شدهاند، بر حضور آنان در فتوحات عصر عثمان ناظراند. عصرى كه امير مومنان حتى در حد مشاوره حاضر به همكارى با عثمان در امر فتوحات نبود تا چه رسد به اينكه فرزندان خويش را جهت انجام فتوحات به همراه لشكريان تحت فرمان عثمان به جبهه نبرد گسيل دارد. مسئله ديگر آنكه على بن ابىطالب (ع) در عصر امامت و خلافت خويش حسنين (ع) را از شركت در معركه صفين باز ميداشت و چون در يكى از روزها آن حضرت متوجه شد كه امام حسن آماده كارزار است فرمود: «از طرف من جلوى جوان را بگيريد تا با مرگش پشت مرا نشكند كه من از رفتن اين دو (امام حسن (ع) و امام حسين (ع)) به ميدان نبرد دريغ دارم تا مبادا با مرگ آن دو نسل رسول خدا (ص) قطع شود». حال با چنين اكراه و امتناعى از سوى حضرت نسبت به حضور حسنين (ع) در نبردهايى كه به فرمان پيشواى عادلى همچون خويش صورت مىگرفت، چگونه آن بزرگوار حاضر مى شود كه تحت زعامت زمامداران مورد اعتراض و انتقادش، فرزندان خويش را كه پيشوايان آينده جامعه اسلامى هستند به جبهه جنگ بفرستد؟ بنابر اين با توجه به وجود چنين اشكال هاى سندى و محتوايى و نيز استبعادهايى كه بيان شد، حضور حسنين (ع) در فتوحات عصر خلفا نميتواند مورد پذيرش قرار گيرد. به گمان قوى، دست تحريفگران و وارونه نويسان حقايق تاريخى در جعل چنين گزارشهايى بى تاثير نبوده است. با اين همه اگر بر فرض پذيرفته شود كه حسنين (ع) در ايام جوانى به برخى از شهرهاى ايران همانند اصفهان و گرگان و... مسافرت كردهاند به سبب امور ديگرى (غير از شركت در فتوحات) بوده است و يا اصلا در عصر خلافت امام على (ع) بوده است همچنانكه يكى از مورخين قديمى به نام سهمى در: تاريخ جرجان ص 19 نيز به اين مطلب اشاره كردهاست. (جهت كسب اطلاعات بيشتر در اين زمينه اين پرسشتان مىتوانيد به: مجله «تاريخ در آيينه پژوهش، پيش شماره دوم، بهار 1382، مقاله: مواضع امام على (ع) در برابر فتوحات خلفا»، مراجعه فرماييد). حال به بررسى ريشه اى در مورد سند اين مطالب مى پردازيم: در اين ادعاها حضور امام حسن و حسين (عليهما السلام) تنها در دو بن مايه وجود دارد، كه شامل فتوح البلدان و تاريخ طبرى است بنابر اين صحت اين روايات را بررسى ميكنيم، تا صحت ادعا روشن گردد: بن مايه اول: فتوح البلدان جبلاذرى: در فتوح البلدان- البلاذرى- ج 2- ص 411 و ترجمه آن صفحه 468 آمده است: جرجان وطبرستان ونواحيها قالوا: ولى عثمان بن عفان رحمه الله سعيد بن العاصى بن سعيد ابن العاصى بن أميه الكوفه فى سنه تسع وعشرين. فكتب مرزبان طوس إليه وإلى عبد الله بن عامر بن كريز بن ربيعه بن حبيب بن عبد شمس، وهو على البصره، يدعوهما إلى خراسان، على أن يملكه عليها أيهما غلب وظفر. فخرج ابن عامر يريدها، وخرج سعيد. فسبقه ابن عامر، فغزا سعيد طبرستان، ومعه فى غزاته فيما يقال الحسن والحسين أبناء على بن أبى طالب عليهم السلام. گرگان- جرجان- و طبرستان: گفته اند كه عثمان بن عفان (خليفه سوم) سعيد بن العاصى بن اميه را در سال 29 (هجرى) والى كوفه قرار داد. پس مرزبان توس بدو و عبد الله بن عامر بن كريز بن ربيعه بن حبيب بن عبد شمس، والى بصره، نامه اى نگاشت و آنان را بسوى خراسان دعوت نمود... پس سعيد و عامر هر دو آهنگ خراسان نمودند اما عامر برو پيشى گرفت پس سعيد آهنگ طبرستان نمود در حاليكه گفته ميشود حسن و حسين فرزندان على بن ابيطالب در شمار همراهان وى بوده اند. ايرادهايى كه بر اين روايت وارد است:
ما وقتى به تاريخ رجوع مى كنيم دليل جاعلان اينگونه مطالب را در اين زمينه را خواهيم ديد: اعراب در طبرستان نبردهاى سخت و طولانى و خونينى داشتند، و اكثر اين نبردها به دستور خليفه دوم و سوم و لشكريان معاويه بود، در اواخر دوره امويان ايرانيان به ائمه شيعه خيلى علاقه پيدا كردند به طورى كه طبرستان كه روزى مركز مخالفت با اعراب بود و دژى در مقابل انان بود به يك پايگاه شيعى تبديل شده بود از آنجا كه اين كتب بعد از دوره امويان است در نتيجه احاديث بسيارى كه به گفته همه در دوره امويان جعل شده بود به آنها راه پيدا مى كند. احتمالا اين روايتها براى اين بوده كه مردم طبرستان را از ائمه شيعه دور كنند با اين حربه كه آنها در جنگ با شما شركت داشتند حال آنكه ديديم در كتب خودشان هم اين روايتها ضعيف است. 🔴پس در نتيجه با وجود چنين تناقضات و اسناد نامعتبرى نمى توان قائل به حضور امام حسن و امام حسين (عليهما السلام) در جنگ ايران شد و آنچه كه در طبرستان اتفاق افتاده اصلا هيچ ربطى به امام حسن و امام حسين عليهما السلام ندارد بلكه خلفا و دست نشانده هاى آنان براى سرپوش گذاشتن به جنايات خود و بد نام كردن اهل بيت دست به اينگونه تحريفات تاريخى زده اند. @Porseman_channel
1- در اينجا واژه گفته ميشود بكار رفته كه ناقل و راوى آن دقيق مشخص نشده و اين كار روايت را ازاعتبار ساقط مى كند چون سلسله سند دقيقا ذكر نشده است. 2- اما اگر مو شكافانه روايت را به نقد بكشيد ميبينيد در ابتداى روايت نويسنده ميگويد: گفته اند سپس آنگاه كه به حضور حسنين در تبرستان رسيده زيركانه و در يك چرخش مينويسد: ميگويند به عبارتى ابتدا فعل قالوا كه فعل ماضى- گذشته- است آورده ميشود و سپس فعل مضارع ج حال و آينده ج آورده شده است يعنى كسانى كه نويسنده اصل روايت را از آنها گرفته كسانى بوده اند كه در گذشته ميزيسته اند و اين روايت بدانها منتقل شده اما درباره حضور حسنين بكار بردن فعل مضارع حاكى از آنستكه كسانى هم عصر نويسنده ج بلاذرى- كه هم عصر عباسيان است- به او گفته اند كه احتمالا حسنين حضور داشته اند و اين كار بكلى و به يكباره روايت را از هستى ساقط ميكند چنانكه دانشمندان علم رجال و درايه دقيقا چنين شيوه اى را در آناليز نهايى صحت يك روايت بكار ميبرند. اما بن مايه دوم: تاريخ طبرى تاريخ الطبرى- الطبرى- ج 3- ص 324 ج 325 مى نويسد: وحدثنى عمر بن شبه قال حدثنا على بن محمد قال أخبرنى على بن مجاهد عن حنش بن مالك التغلبى قال غزا سعيد سنه ثلاثين فأتى جرجان وطبرستان معه عبد الله بن العباس وعبد الله ابن عمر وابن الزبير وعبد الله بن عمرو بن العاص فحدثنى علج كان يخدمهم قال كنت آتيهم بالسفره فإذا أكلوا أمرونى فنفضتها وعلقتها فإذا أمسوا أعطونى باقيه قال وهلك مع سعيد بن العاص محمد بن الحكم بن أبى عقيل الثقفى جد يوسف ابن عمر فقال يوسف لقحذم يا قحذم أتدرى أين مات محمد بن الحكم قال نعم استشهد مع سعيد بن العاص بطبرستان قال لا مات بها وهو مع سعيد ثم قفل سعيد إلى الكوفه فمدحه كعب بن جعيل فقال فنعم الفتى إذ جال جيلان دونه* وإذ هبطوا من (دستب)؟ ثم أبهرا صفحه 325 تعلم سعيد الخير أن مطيتى* إذا هبطت أشفقت من أن تعقرا كأنك يوم الشعب ليث خفيه* تحرد من ليث العرين وأصحرا تسوس الذى ما ساس قبلك واحد* ثمانين ألفا دارعين وحسرا حنش بن مالك تغلبى گويد:... سعيد سال سيام آهنگ غزا كرد و سوى گرگان و طبرستان رفت. عبدالله بن عباس و عبدالله بن عمر وابن زبير و عبدالله بن عمرو بن عاص با وى بودند... همانطور كه در اين روايت مشاهده مى كنيد طبرى در اينجا باز جريان لشكر كشى سعيد را به گرگان و طبرستان مطرح ميكند و حال آنكه اساسا نامى از امام حسن امام حسين (عليهما السلام (و حضور آنها در اين جنگ نميبرد. و اين در حالى است كه طبرى بر خلاف بلاذرى سلسله سند روايت خويش را دقيقا بيان داشته است ولى با اين حال نامى از امام حسن و امام حسين (عليهماالسلام) نمى برند. بهر روى نشانگر آنستكه راوى اوليه سخنى از حضور حسنين به ميان نياورده است اما در جاى ديگر از تاريخ الطبرى (تاريخ طبرى ج 3- ص 323 ج 325) مى بينيم كه در صفحه 323 مى نويسد: حدثنى عمر بن شبه قال حدثنى على بن محمد عن على بن مجاهد عن حنش بن مالك قال غزا سعيد بن العاص من الكوفه سنه ثلاثين يريد خراسان ومعه حذيفه ابن اليمان وناس من أصحاب رسول الله صلى الله عليه وسلم ومعه الحسن والحسين وعبد الله بن عباس وعبد الله بن عمر وعبد الله بن عمرو بن العاص وعبد الله بن الزبير وخرج عبد الله بن عامر من البصره يريد خراسان فسبق سعيدا ونزل.... حنش بن مالك گويد: سعيد بن عاص به سال سى ام از كوفه به منظور غزا آهنگ خراسان كرد. حذيفه بن يمان و كسانى از ياران پيمبر خدا (ص) باوى بودند حسن و حسين و عبدالله بن عباس و عبدالله بن عمرو بن عاص و عبدالله بن زبير نيز با وى بودند... اما در صفحه 325 مى نويسد: وحدثنى عمر بن شبه قال حدثنا على بن محمد قال أخبرنى على بن مجاهد عن حنش بن مالك التغلبى قال غزا سعيد سنه ثلاثين فأتى جرجان وطبرستان معه عبد الله بن العباس وعبد الله ابن عمر وابن الزبير وعبد الله بن عمرو بن العاص فحدثنى علج كان يخدمهم قال كنت آتيهم بالسفره فإذا أكلوا أمرونى فنفضتها وعلقتها فإذا أمسوا أعطونى باقيه قال وهلك مع سعيد بن العاص محمد بن الحكم بن أبى عقيل الثقفى جد يوسف ابن عمر فقال يوسف لقحذم يا قحذم أتدرى أين مات محمد بن الحكم قال نعم استشهد مع سعيد بن العاص بطبرستان قال لا مات بها وهو مع سعيد ثم قفل سعيد إلى الكوفه.... در اين دو روايت باز تناقضاتى مى بينيم كه بسيار عجيب است، در اين دو روايت ميبينيم كه طبرى در صفحه 323 كتاب خود اشاره به همراهان سعيد در جنگ تبرستان دارد و در آن نام حسنين (ع) را مى برد اما در روايتى ديگر و اتفاقا با همان سلسله سند در صفحه 325 نامى از حسنين در حضور در تبرستان نميبرد و اين همان چيزى است كه فرضيه اضافه شدن نام امام حسن و امام حسين در شمار همراهان را بعدها و در زمانى معاصر خود نويسندگان- بلاذرى و تبرى- بيش از پيش تقويت ميكند
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پرسمان استفاده از واژه «ارباب» براي امام حسين (عليه السلام) مناسب نيست؟ @Porseman_channel قطعاً در به كار بردن الفاظ و تعابیری كه ما در بیان ارادت خویش به ائمه اطهار علیهم السلام استفاده میکنیم كمال دقت را باید به كار ببریم و تمامی زوایای عبارات بکار برده شده را بررسی کنیم تا خدای ناكرده هم كلامی خلاف شأن آن بزرگواران نباشد و هم بهانه به دست دشمنان اهلبیت علیهم السلام داده نشود. ارباب از ریشه (ربب) گرفته شده و جمع (ربّ) است، ارباب اگر چه جمع است اما غیر عرب این کلمه را در مفرد نیز بکار می گیرند، برای مثال در گذشته که مسئله ارباب و رعیتی مطرح بود، «بنده» به مولای خود ارباب می‌گفته است. این کلمه به معنای مالک، صاحب و غالب است و اگر در موضوع اسمای افعالیه خدا مورد بحث قرار گیرد، به معنای «مربی، منعم، متمم» است؛ پس اگر فرمود: «الله رب العالمین»، یعنی آن تنها پرستش شونده‌ای که عقول از شناخت او در حیران هستند و مالک، صاحب، منعم و تربیت‌کننده‌همه‌امور عالم است. ربّ اسم عام است و در مورد غیر خدای سبحان هم بکار برده می شود؛ به عنوان نمونه: «وَ قالَ لِلَّذي ظَنَّ أَنَّهُ ناجٍ مِنْهُمَا اذْكُرْني عِنْدَ رَبِّكَ فَأَنْساهُ الشَّيْطانُ ذِكْرَ رَبِّهِ فَلَبِثَ فِي السِّجْنِ بِضْعَ سِنينَ» (یوسف/42) و به آن يكى از آن دو نفر، كه مى‌دانست رهايى مى يابد، گفت: «مرا نزد صاحبت [سلطان مصر] يادآورى كن!» ولى شيطان يادآورى او را نزد صاحبش از خاطر وى برد و بدنبال آن، (يوسف) چند سال در زندان باقى ماند. «وَ قالَ الْمَلِكُ ائْتُوني بِهِ فَلَمَّا جاءَهُ الرَّسُولُ قالَ ارْجِعْ إِلى رَبِّكَ فَسْئَلْهُ ما بالُ النِّسْوَةِ اللاَّتي قَطَّعْنَ أَيْدِيَهُنَّ إِنَّ رَبِّي بِكَيْدِهِنَّ عَليمٌ» (یوسف/50) پادشاه گفت: «او را نزد من آوريد!» ولى هنگامى كه فرستاده او نزد وى [يوسف] آمد گفت: «به سوى صاحبت بازگرد، و از او بپرس ماجراى زنانى كه دست‌هاى خود را بريدند چه بود؟ كه خداى من به نيرنگ آن‌ها آگاه است.» علاوه بر مستندات قرآنی در کتب لغت نیز عبارت «ربّ» به معنی صاحب و مُنعِم نیز آمده است «يطلق الرب على السيد أيضا و المربي و المتمم و المنعم و الصاحب (كتابالعين ج : 8 ص : 256) بنابراین با توجه به اینکه عبارت «ربّ» در مورد غیر خدا هم بکار گرفته می شود، می توان گفت وقتی به امام حسین علیه السلام ارباب گفته می شود منظور این است که امام حسین علیه السلام صاحب اختیار ماست و ما غلام وی هستیم، یقینا کسانی که امام حسین علیه السلام را ارباب می خوانند این معنی مدّ نظرشان هست. در زبان فارسی هم ارباب ابدا به معنی خدا به کار نمی رود و به معنای سرور و شخصی که امرش مطاع باشد استعمال می گردد. لیکن در آيه 80 سوره آل عمران به صراحت بيان شده است كه چنين تعبيري را براي فرشتگان و انبياء و به طريق اولي براي فرزندان ايشان به كار نبريد. استخدام اين كلمه براي وجود مقدس امام حسين (عليه السلام) علاوه بر اين كه خلاف فصاحت است، بهانه‌اي به دست مخالفان تشيع خواهد داد كه شيعيان، امامان خود را پرستش مي‌كنند. نه تنها ائمه معصومين (عليهم السلام) بل كه هيچ عرب زباني در گذشته و حال، ذوات مقدسه‌ي ايشان را با چنين تعابيري در ادعيه و منثورات مورد خطاب قرار نداده است. آن گونه كه خود از نزديك شاهد بوده‌ام، شيعيان عراق در عاشقانه‌ترين و خاضعانه‌ترين حالات، امام حسين و حضرت ابوالفضل (عليهما السلام) را سيد و مولا خطاب كرده‌اند. نوع رابطه شيعيان با امامان امت، مطابق آيات و احاديث وارده منطبق بر الگوي امام-شيعه يا رهبر-پيرو است و آن چه در قرآن از شيعيان خواسته شده است، محبت ورزيدن به اهل بيت و تبعيت از دستورهاي ايشان است... @Porseman_channel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا