eitaa logo
کانال پرسمان دینی
892 دنبال‌کننده
45 عکس
13 ویدیو
82 فایل
بحول و قوه الهی؛پاسخگوی شبهات وسوالات دینی در« گروه »و «کانالهای پرسمان» می باشیم. http://eitaa.com/joinchat/2121924619Ce5ff3b4f6e @ebadi_porseman
مشاهده در ایتا
دانلود
پرسمان استفاده از واژه «ارباب» براي امام حسين (عليه السلام) مناسب نيست؟ @Porseman_channel قطعاً در به كار بردن الفاظ و تعابیری كه ما در بیان ارادت خویش به ائمه اطهار علیهم السلام استفاده میکنیم كمال دقت را باید به كار ببریم و تمامی زوایای عبارات بکار برده شده را بررسی کنیم تا خدای ناكرده هم كلامی خلاف شأن آن بزرگواران نباشد و هم بهانه به دست دشمنان اهلبیت علیهم السلام داده نشود. ارباب از ریشه (ربب) گرفته شده و جمع (ربّ) است، ارباب اگر چه جمع است اما غیر عرب این کلمه را در مفرد نیز بکار می گیرند، برای مثال در گذشته که مسئله ارباب و رعیتی مطرح بود، «بنده» به مولای خود ارباب می‌گفته است. این کلمه به معنای مالک، صاحب و غالب است و اگر در موضوع اسمای افعالیه خدا مورد بحث قرار گیرد، به معنای «مربی، منعم، متمم» است؛ پس اگر فرمود: «الله رب العالمین»، یعنی آن تنها پرستش شونده‌ای که عقول از شناخت او در حیران هستند و مالک، صاحب، منعم و تربیت‌کننده‌همه‌امور عالم است. ربّ اسم عام است و در مورد غیر خدای سبحان هم بکار برده می شود؛ به عنوان نمونه: «وَ قالَ لِلَّذي ظَنَّ أَنَّهُ ناجٍ مِنْهُمَا اذْكُرْني عِنْدَ رَبِّكَ فَأَنْساهُ الشَّيْطانُ ذِكْرَ رَبِّهِ فَلَبِثَ فِي السِّجْنِ بِضْعَ سِنينَ» (یوسف/42) و به آن يكى از آن دو نفر، كه مى‌دانست رهايى مى يابد، گفت: «مرا نزد صاحبت [سلطان مصر] يادآورى كن!» ولى شيطان يادآورى او را نزد صاحبش از خاطر وى برد و بدنبال آن، (يوسف) چند سال در زندان باقى ماند. «وَ قالَ الْمَلِكُ ائْتُوني بِهِ فَلَمَّا جاءَهُ الرَّسُولُ قالَ ارْجِعْ إِلى رَبِّكَ فَسْئَلْهُ ما بالُ النِّسْوَةِ اللاَّتي قَطَّعْنَ أَيْدِيَهُنَّ إِنَّ رَبِّي بِكَيْدِهِنَّ عَليمٌ» (یوسف/50) پادشاه گفت: «او را نزد من آوريد!» ولى هنگامى كه فرستاده او نزد وى [يوسف] آمد گفت: «به سوى صاحبت بازگرد، و از او بپرس ماجراى زنانى كه دست‌هاى خود را بريدند چه بود؟ كه خداى من به نيرنگ آن‌ها آگاه است.» علاوه بر مستندات قرآنی در کتب لغت نیز عبارت «ربّ» به معنی صاحب و مُنعِم نیز آمده است «يطلق الرب على السيد أيضا و المربي و المتمم و المنعم و الصاحب (كتابالعين ج : 8 ص : 256) بنابراین با توجه به اینکه عبارت «ربّ» در مورد غیر خدا هم بکار گرفته می شود، می توان گفت وقتی به امام حسین علیه السلام ارباب گفته می شود منظور این است که امام حسین علیه السلام صاحب اختیار ماست و ما غلام وی هستیم، یقینا کسانی که امام حسین علیه السلام را ارباب می خوانند این معنی مدّ نظرشان هست. در زبان فارسی هم ارباب ابدا به معنی خدا به کار نمی رود و به معنای سرور و شخصی که امرش مطاع باشد استعمال می گردد. لیکن در آيه 80 سوره آل عمران به صراحت بيان شده است كه چنين تعبيري را براي فرشتگان و انبياء و به طريق اولي براي فرزندان ايشان به كار نبريد. استخدام اين كلمه براي وجود مقدس امام حسين (عليه السلام) علاوه بر اين كه خلاف فصاحت است، بهانه‌اي به دست مخالفان تشيع خواهد داد كه شيعيان، امامان خود را پرستش مي‌كنند. نه تنها ائمه معصومين (عليهم السلام) بل كه هيچ عرب زباني در گذشته و حال، ذوات مقدسه‌ي ايشان را با چنين تعابيري در ادعيه و منثورات مورد خطاب قرار نداده است. آن گونه كه خود از نزديك شاهد بوده‌ام، شيعيان عراق در عاشقانه‌ترين و خاضعانه‌ترين حالات، امام حسين و حضرت ابوالفضل (عليهما السلام) را سيد و مولا خطاب كرده‌اند. نوع رابطه شيعيان با امامان امت، مطابق آيات و احاديث وارده منطبق بر الگوي امام-شيعه يا رهبر-پيرو است و آن چه در قرآن از شيعيان خواسته شده است، محبت ورزيدن به اهل بيت و تبعيت از دستورهاي ايشان است... @Porseman_channel
پرسمان ثواب گریه بر امام حسین علیه السلام بخشش همه گناهان است؟ @Porseman_channel اینکه گریه بر امام حسین ع ثواب بسیار زیادی دارد غیر قابل انکار است و بلاکلام می باشد. اما اینکه ما گریه بر ایشان را تمام مطلب بدانیم و واژه نجاه الامه بکار ببریم طوری که مخاطب تصور نماید طول سال هر واجبی را ترک کند و هر گناه کبیره ای را مرتکب شود و دهه محرم با چند قطره اشک ؛همه را پاک خواهد نمود ؛ تصور کاملا اشتباه و بدون وجه و دلیل می باشد.وسر از اندیشه تفدیه مسیحیت در می آورد که مسیح به صلیب کشیده شد تا بهشت مسیحیان را تضمین نماید. این تحلیل با هیچ یک از اصول و مبانى مسلّم دینى سازگار نیست. همچنین، با نص صریح قرآن در تشریح احکام منافات دارد وآنها را بی اثر و لغو میکند. و هم با سیره و آموزه اهل بیت ع در تضاد است. «يَا جَابِرُ بَلِّغْ شِيعَتِي عَنِّي السَّلَامَ وَ أَعْلِمْهُمْ أَنَّهُ لَا قَرَابَةَ بَيْنَنَا وَ بَيْنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لَا يُتَقَرَّبُ إِلَيْهِ إِلَّا بِالطَّاعَةِ لَهُ يَا جَابِرُ مَنْ أَطَاعَ اللَّهَ وَ أَحَبَّنَا فَهُوَ وَلِيُّنَا وَ مَنْ عَصَى اللَّهَ لَمْ يَنْفَعْهُ حُبُّنَا ؛ بحار الانوار ج 68 ، ص 179. اى جابر! سلام مرا به شیعیان برسان و به آنها اعلام کن که هیچ گونه قرابت و خویشاوندى بین ما و خدا نیست . فقط با طاعت و بندگى به درگاه الهى تقرب جسته مىشود. اى جابر! هرکس اطاعت خدا را کند و - همراه آن - به ما محبت ورزد ، دوست ما است . هر کس معصیت خدا را کند ، تنها محبت ما برایش سودی ندارد». حضرت على علیه السلام مىفرمایند: «أَنَا مَعَ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ مَعِي عِتْرَتِي عَلَى الْحَوْضِ فَمَنْ أَرَادَنَا فَلْيَأْخُذْ بِقَوْلِنَا وَ لْيَعْمَلْ بِعَمَلِنَا ؛ بحار الانوار ، ج 10 ، ص 102. من با رسول الله (ص) هستم و در حالى که عترت با من هستند بر حوض [کوثر ]اشراف داریم. پس هر کس ما را مىخواهد، هم باید گفتار ما را بگیرد و هم عمل ما را عمل کند...». بنا بر این این حب اهل بیت (ع) باید در عمل نیز خود را نشان بدهد. اشک ریختن نوعی بیعت و امضا کردن پیمان و قرارداد دوستی با سید الشّهدا، ونیز ابراز انزجار و تنفّر از قاتلان امام حسین ع است. هم چنین نشانه پیوند قلبی با اهل بیت و سیدالشّهدا (ع) است. ونیز نشانه همدلی و هماهنگی روحی با ائمه اطهار است. پس گریه حقیقی اتصال شخص را با حضرت بیشتر میکند و موجب معیت با ایشان خواهد شد.چطور ممکن است بر حسین ع بگرییم و در لشکر یزید باشیم؟! در کربلا دشمنان نیز بر حضرت گریستند ولی فائده ای خواهد داشت؟!! بحار الانوارج45ص59 در نتیجه مساله واضح شد که گریه کسی اثر تمام و کمال خواهد داشت که در خیمه حضرت باشد نه در لشکر دشمن حضرت یزید.... ما باید گریه کنندگان اهل بیت ع را از کارهای زشتشان بازداریم نه که بگوییم کار زشت میکنی گریه نکن.... @Porseman_channel
پرسمان 💢دلیل آب ریختن روی قبر ؟💢 @Porseman_channel در باره آب ریختن بر قبر میت باید گفت: یکی از مستحبات پس از دفن میّت، آب ریختن روی قبر است، بدین ترتیب که رو به قبله بایستی و از طرف سر میت دور تا دور قبر را آب بریزی و بقیة آب را به وسط قبر بریزی.(1) در مورد کم شدن عذاب میت روایاتی وارد شده است. امام صادق(ع) فرمود: "تا وقتی که خاک های قبر بر اثر پاشیدن آب نم داشته باشد، عذاب از میّت برداشته می شود.(2) البته نمی توان چنین روایتی را قطعی و یقینی دانست و شاید این روایت ناظر به شخص خاصی باشد ، اما استحباب این عمل به جای خود باقی است. در وسائل الشیعه در مورد آب پاشیدن روی قبر روایاتی نقل شده است که دلالت بر استحباب آن دارد. از ظاهر روایات استفاده می شود که استحباب مربوط به موقعی است که میت را دفن کرده و پس از آن که قبر را از خاک پر کردند، روی آن آب بریزند. فقط از یک روایت استفاده می شود که امام رضا(ع) دستور داد روی قبر یونس بن یعقوب تا چهل ماه یا چهل روز آب بریزند.(3) ریختن آب بر قبر به هنگام دفن میت از سنت رسول خدا و مستحبات است و بنا بر روایت تا زمانی که خیسی آب باشد، عذاب از میت دفع می گردد.(4) با توجه به این روایات نمی توان استحباب آن را بعد از گذشت مدت استفاده کرد. اما برخی از فقها آب پاشیدن روی قبر را مختصّ به بعد از دفن نکرده اند، بلکه گفته اند که هر موقع انسان موفق به زیارت اهل قبور شد، مستحب است روی قبر آب بپاشد.(5) در روایات برای این کار علت خاصی ذکر نشده است، اما شاید حد اقل علّت آن این باشد که خاک قبر در اثر پاشیدن آب سفت و محکم شود تا بدن میّت از دستبرد حیوانات مانند گورکن مصون بماند. کشتن مورچه هم به واسطه ریختن آب اشکال ندارد . با توجه به این استحباب و روایات مربوط به آن، در بین عوام مردم شستن قبرها مرسوم شده و این کار حرام یا بدعت نیست که از آن منع شود در عین این که با این شستن سنگ قبر هم تمیز می شود و نوشته های بر قبر، واضح می گردد. و ممکن است احترام به میت هم باشد. 1. امام خمینی، تحریرالوسیله، نشر موسسه آثار امام خمینی، ج 1، ص 91. 2. شیخ عباس قمی سفینه البحار، نشر موسسه انتشارات معصومه قم ج 2، ص 396، مادة قبر. 3. حرعاملی، وسائل الشیعه، نشر دار احجه بیروت 1412 ق، ج 2، ص 860؛ و نیز: سید کاضم یزدی عروه الوثقی، نشر دار الکتبالاسلامیه تهران بی تا ج 1، ص 442. 4. امام خمینی(ره)، تحریرالوسیله، نشر پیشیین، ج 1، ص 91؛ و نیز : شیخ عباس قمی، سفینه البحار، نشر پیشیین، ج 2، مادة قبر.396، 5. کلینی، کافی، تهران، اسلامیه، 1367 ش، ج 3، ص 200. @Porseman_channel
پرسمان 💢مرد بالاتر از زن است؟💢 @Porseman_channel بدون شک بین زن و مرد هم از لحاظ جسمی و هم از لحاظ روحی تفاوت هایی وجود دارد و این تفاوت نشانه برتری و یا پست بودن یکی نسبت به دیگری نیست بلکه زن و مرد با خصوصیات جسمس و روحی متفاوت و گوهر وجودی مشترک (انسانیت) برای هدف بزرگی یعنی حیات بشری توسط خدا ساخته شده است. و ملاک و معیار برتری هر کدام به دیگری تقوی است «ان اکرمکم عند الله اتقاکم» اگر در یک محیط زنی به دستورهای خدا عمل کرد و مردان مخالفت کردند این زن می شود مقرب درگاه الهی و حتی اسوه برای مردان و زنان عالم مانند حضرت آسیه همسر فرعون. خدا این زن و مرد را با گوهر واحد انسانی در دو گروه مختلف زن و مرد آفرید و به هر کدام از این دو گروه ویژگی هایی عطا کرد که به دیگری نداد و این اعطای ویژگی و تکوین مبنای ساختن یک خانواده برای ادامه یافتن نسل بشریت و رسیدن این زن و مرد و فرزندان آنها به کمال شد. خداوند بر اساس همین اختلاف های بدنی و روحی احکامی برای زن و مرد وضع کرد که کمال آنها در گرو انجام این احکام است و هر چقدر از این احکام تخطی شود این زن و مرد از مسیر اصلی تکوینی خود خارج شده اند. خدا زن را انسانی لطیف پر از عاطفه و دارای زیبایی های ظاهری و باطنی ، دارای عقلی عاطفی، دارای جسمی لطیف و ظریف، ریز بین، جزئی نگر ، دارای دقت های فراوان آفرید و مرد را کلی نگر، دارای عقلی معاش نگر و دارای جسمی زمخت و مناسب کارهای یدی، کل نگر و بدون دقت های ریزبینانه و ... آفرید بر اساس همین آفرینش زن را مسئول فرزند آوری، پرورش فرزند و خانه داری و نفقه بگیر قرار داد و مرد را مسئول کسب و کار و فعالیت های بیرون از خانه و مسئول نفقه دادن و به خاطر آن کلی نگری که دارد مسئول خانه قرار داد. حال اگر به این تفاوت های وجودی زن و مرد دقت نشود و زن و مرد را یکسان بنگریم و حکمی که درباره آن دو می شود یکسان باشد این یک ظلم و تبعیض آشکار است. مثلا اگر زن را در غیر از مشاغل خانه داری و مشاغلی مثل پرستاری و معلمی به کار بگیرند واقعا به او ظلم کرده اند و در واقع دارند از وی بیگاری می کشند چرا که سیستم بدنی زن به گونه ای نیست که مقتضای کار های جسمی باشد. یا اگر بخواهیم از زنان در مسئولیت های کلان استفاده شود با در نظر نگرفتن خصوصیاتی مانند جزئی نگری و لطافت و .. زن در حقیقت به او ظلم کرده و باعث رنجش او شده ایم «به زن بیش از حد خود تحمیل مكن! زیرا زن ،همچون شاخه گلی است.نه قهرمان خشن، احترامش را به حدی نگهدار كه او را به فكر نیندازد كه برای دیگری شفاعت كند. بر حذر باش از اینكه در غیر جایی كه باید غیرت به خرج داد اظهار غیرت كنی، (كه نشانه سوء ظن تو نسبت به او باشد) زیرا اظهار بی اعتمادی و سوءظن، زنان را به ناپاكی و بیگناهان را به آلودگی سوق میدهد».(نهج البلاغه ترجمه محمد رضا آشتیانی و محمد جعفر امامی) و این که گفته شده از زنان مشورت نگیرید منظور در مسائلی است که کلی و فرای توانایی زنان است چنانكه پیامبر(صلی الله علیه وآله) فرمودند: «پیرامون دخترانتان با زنها مشورت كنید». از محتوای این سخن به دست میآید كه در هر مورد زنان از آگاهی، بینش یا تخصص بهرهمند باشند میتوان با آنان رایزنی كرد و از نظراتشان بهرهمند شد. نکته پایانی: هرگز رفتار مسلمانان را با اسلام و حقایق اسلامی در هم نیامیزیم چه بسیار کار هایی که مسلمانان به نام دین و بر خلاف آن انجام می دهند. 🌺 @Porseman_channel
پرسمان 💢سعد و نحس ایام؟💢 @Porseman_channel گرچه ميان مردم معروف شده كه بعضي روزها مبارك و بعضي روزها مانند ماه صفر شوم و نحس مي باشد. يكي از مسايلي كه امروزه ميان عموم مطرح شده و به عنوان امر جدي نگريسته مي شود، خوشحالي پايان ماه صفر و ورود به ماه ربيع الاول از ماه هاي قمري است. اين خوشحالي كه ريشه در برخي نقل ها دارد ، احيانا توجه به صحت مطالب ديگري كه درباره ماه ربيع گفته مي شود را كمتر مي كند و احاديثي بعضا غير مقبول منتشر مي گردد. از نظر عقل نيز چنين مطلبي صحيح به نظر نمي رسد، زيرا در اجزاي زمان تفاوتي نيست و همه روزها و شب ها آفريده خدايند. معنا ندارد يكي از روزهاي خدا را نحس بدانيم. معروف بودن سعد و نحس ايام در ميان مردم در ارتباط با حوادثي است كه در آن واقع شده است. از امير مؤمنان علي (ع) نقل شده است: در روز چهارشنبه قتل هابيل به دست قابيل واقع شد، يا گفته شده روز سوم ماه نحس است، چون آدم و حواء از بهشت بيرون رانده شدند.(1) بنا بر اين نحس بودن در اين موارد مربوط به وقايع مي شود. علامه طباطبايي (ره) پس از نقل روايات مي گويد: «اخبار و (آياتي ) كه درباره نحوست و سعادت ايام وارد شده (2)، بيش از اين دلالت ندارد كه اين سعادت و نحوست به جهت حوادث ديني است كه بر حسب ذوق ديني و يا بر حسب تأثير نفوس يا در فلان روز، ايجاد حسن كرده و يا باعث قبح و زشتي آن شده؛ اما اين كه خود آن روز و يا آن قطعه از زمان، متصّف به ميمنت و يا نحوست شود و تكويناً خواص ديگري داشته باشد كه ساير زمانها آن خواص را نداشته باشد، از آن روايات برنمي آيد. هر روايتي كه بر خلاف آنچه گفتيم ظهور داشته باشد، بايد حمل بر تقيه كرد و يا به كلي، [آن را] طرح (بي اعتبار) نمود». (3) پس طبق اين روايات وآيات، روزها نحس نيستند؛ بلكه نتايج اعمال ما آن روز يا شب را به خوب يا بد بودن متصّف مي كند. شهيد مطهري با دقت در مسايل علمي، ضمن روشنگري اين مطلب، ذاتي بودن نحوست ايام را رد كرده است و شوم بودن را منتسب به اتفاقات شوم مي‌داند نه خود آن ايام. ايشان مي آورند كه: در موضوع نحوست ايام دو مسئله است. يك مسئله اين است كه ما برخى روزهاى سال را مبارك مىشماريم و برخى را نحس و شوم، به اعتبار حادثهاى كه در آن روز واقع شده است؛ و مقصود ما اين نيست كه اين روز از آن جهت كه اين روز است مبارك است يا اين روز از آن جهت كه اين روز است شوم است، ... مثلًا ما روز عيد غدير را روز مبارك مىدانيم ولى نه به اعتبار اين كه هجدهم ذىالحجه است يا چنين نيست كه دهم محرم روزى بوده كه از اوّلى كه عالم ساخته شده اصلًا اين روز، بد ساخته شده، شوم ساخته شده و حادثه كربلا در روزى واقع شد كه بالذات شوم بود، حادثه كربلا هم در يك روز شوم واقع شد. يك وقت انسان اين طور فكر مىكند. اين طرز فكر،اساسى نمىتواند داشته باشد.(4) اما چه بايد كرد: برخي روايات براي رفع نحوست اعمال، دعاها يا اذكار خاصي را بيان كرده اند، مثل آنچه از امام صادق (ع) نقل شده است: «كسي كه اول صبح صدقه دهد، خداوند نحوست در آن روز را از او دفع سازد». (5) و يا فرموده: «اگر روز چهار شنبه سفر مي كني، صدقه بده و آيت الكرسي بخوان». (6) 1. تفسير نمونه، ، ج 23، ص 41-43. 2. قمر (54) آيه 19؛ فصلت (41) آيه 16؛ دخان (44) آيه 3. 3. تفسير الميزان ج 19، ص 144. 4. مجموعهآثار، شهيدمطهرى، ج۲۶، ص ۷۳۳ - ۷۳۹. 5. مستدرك الوسائل، ج 56، ص 31. 6. همان، ص 28. @Porseman_channel
پرسمان 💢نحوست ماه صفر💢 @Porseman_channel ما درباره نحوست ماه صفر روایتی ندیده ایم اما برخی علما نحوست این ماه را به شهرت نسبت داده اند وفرموده اند طبق مشهور این ماه شوم ونحس است.چنان که علامه مجلسی می گوید: "هذا الشهر مشهور بالنحوسه والشوم" "ماه صفر مشهور است به نحوست وشوم بودن" زاد المعاد،ص274 شیخ عباس قمی می گوید: "بدانکه این ماه معروف به نحوست است" مفاتیح الجنان،ص508 ودر برخی روایات، اهل بیت برای شهرت اهمیت ویژه ای قائل شده اند چنان که امام صادق فرمود: "خذ ما اشتهر بین اصحابک" "به آنچه بین علمای شیعه مشهور است عمل کن" عوالی اللئالی،ج3 ص129 روی این جهت، افرادی که می خواهند چنین اظهار کنند که از آنجایی که ماه صفر نحوستش به مشهور نسبت داده شده لذا قابل اعتنا نیست احساس می شود طریقه خوبی را در پیش نگرفته اند. اما درمورد چرایی این نحوست: ایت الله مکارم تصریح می کند که در موارد متعدد، ایام به نحوست نسبت داده شده به دلیل اتفاقاتی که درآن واقع شده است، البته افرادی در این مساله راه افراط را پیموده اند وبه هرکاری که دست می زنند قبلا به سراغ سعد ونحس بودن ایام می روند وشکست های خودرا به گردن ایام می اندازند،این خرافه ای است که جدا باید از آن پرهیز کرد وتصریح می کنند که در روایات اهل بیت آمده است که در روزهایی که نام نحس بر آن گذارده شده است، شما می توانید با دادن صدقه، یا خواندن دعا و استمداد از لطف الهی وتوکل بر خدا به دنبال کارها بروید وپیروز باشید تفسیر نمونه،ج23 ص44 شیخ عباس قمی نیز تصریح می کند برای دفع نحوست ماه صفر،هیچ چیز بهتر از تصدق وادعیه واستعاذات نیست مفاتیح الجنان،ص508 علامه مجلسی نیز روایاتی را ذکر می کند که انسان می تواند با پرداخت صدقه وتوکل بر خدا نحوست ایام را برطرف کند بحار الانوار،ج56 ص18 باب 15 حاصل آنکه، به هیچ وجه نباید درباره نحوست ماه صفر راه افراط را پیمود واگر نحوستی نیز برای این ماه است با پرداخت صدقه،دعا،وتوکل بر خدا رفع میشود @Porseman_channel
پرسمان 💢آیا عدد۱۳ نحس است؟💢 @Porseman_channel 🔶یکی از مسائلی که باعث ضربه زدن به ریشه های اعتقادی و فرهنگی ما می شود اعتقاد به مسائل خرافی است. 🔸مثلاً درباره اعداد، از همه مظلوم تر عدد ۱۳ است. این خرافه فقط مختص ملت ما هم نیست، ملت های به اصطلاح پیشرفته، اروپایی ها و آمریکایی ها بیشتر از ما به این عدد حمله کرده اند. مثلاً سازمان ملل طبقه ۱۳ندارد! در ایتالیا پلاک خانه ها را به جای سیزده، ۱۲+۱ می نویسند! مسیحیان هیچ وقت سیزده نفری سر یک میز غذا نمی خورند! مردم سوئد اگر تعطیلات آخر هفته شان به سیزدهم بیفتد می گویند هفته نحسی در راه دارند! در برخي كشورها درون هواپيماها جاي صندلي شماره ۱۳ را خالي مي گذارند! گويا اگر هواپيما خواست سقوط كند فقط صندلي شماره ۱۳ سقوط مي كند! يا گاه ديده مي شود كه برخي از ورزشكاران از پوشيدن لباس شماره ۱۳خود داري مي كنند! 🔷اعداد و روزها چه جرم و جنایتی مرتکب شده اند که آنها را نحس بدانیم!! اصلاً اختیاری دارند؟! ما نتیجه ی بدِ افکار و کارهای اشتباه خود را به گردن روزها و اعداد بی گناه انداخته ایم، به جای اینکه مسیولیت کار خود را بپذیریم. عطسه می کنیم می گوییم صبر آمد! خطای خود را به گردن گربه و کلاغ و جغد بی گناه می اندازیم! با سبزه عید گره زدن از نحسی خارج نخواهیم شد، ۱۳ چه گناهی دارد؟! اگر سیزده عدد نحسی بود 👈 هجرت پیامبر از مکه به مدینه در سال ۱۳ بعثت نبود، اگر ۱۳ نحس بود خدا حضرت علی با آن همه عظمت را در خانه خدا روز سیزده رجب به دنیا نمی فرستاد. 🔶کلمه نحس در قرآن درباره نزول عذاب بر قوم عاد آمده است. آن روزی که مردم با عمل اشتباه، سرنوشت خود را به تباهی می کشاند، آن روز، روز نحس است. 🔷 این حرف‌ها که ایام را گناهکار بدانیم و برای آنها نحوست قائل شویم، نه تنها فایده‌ای به حالمان ندارد، بلکه خدا علیه ما اعلام جرم خواهد کرد و در قیامت از ما سوال خواهد کرد که چرا مخلوق بی‌گناه مرا مجرم دانستید؟ 🔶اگر بخواهيم اين مسائل خرافی را ريشه يابي كنيم، مي بينيم كه عدد ۱۳ بر مي گردد به روز ولادت امير المومنين علي(ع). 🔸یا مقدس بودن نعل اسب در برخي مناطق که ريشه آن بر مي گردد به روز عاشورا كه اسبها توسط حرام زادگان يزيد بر پيكر مطهر امام حسين (ع) تاختند. 🔸یااستفاده از اسم امامان معصوم در ضرب المثل هاي منفي و... مثلا: طرف خودش را زده به كوچه علي چپ! یا اسامی ای كه در مورد چيزهاي بنجول به كار مي برند، مثلاً فلان چيز جواده! به نظر شما آيا اسم ديگري وجود نداشت كه از اسم امامان معصوم در چنين مواردي استفاده مي شود⁉️ ✍️برگرفته از کتاب ده گفتار شهید مطهری @Porseman_channel
پرسمان 💢معنای عرش خدا💢 @Porseman_channel عرش در لغت به معنى چيزى است كه داراى سقف بوده باشد و گاهى به خود سقف نيز عرش گفته مىشود مانند: أَوْ كَالَّذِي مَرَّ عَلى قَرْيَةٍ وَ هِيَ خاوِيَةٌ عَلى عُرُوشِها (مانند كسى كه از كنار قريهاى گذشت در حالى كه آن چنان ويران شده بود كه سقفهايش فرو ريخته و ديوار بر سقفها در غلطيده بود) (بقره آيه 259). گاهى به معنى تختهاى بلند همانند تخت سلاطين نيز آمده است، چنان كه در داستان سليمان مىخوانيم كه مىگويد: أَيُّكُمْ يَأْتِينِي بِعَرْشِها: كداميك از شما مىتوانيد تخت او (بلقيس) را براى من حاضر كنيد (سوره نمل آيه 38). و نيز به داربستهايى كه براى برپا نگهداشتن بعضى از درختان مىزنند، عرش گفته مىشود: همانطور كه در قرآن مىخوانيم وَ هُوَ الَّذِي أَنْشَأَ جَنَّاتٍ مَعْرُوشاتٍ وَ غَيْرَ مَعْرُوشاتٍ: او كسى است كه باغهايى از درختان داربستدار و بدون داربست آفريد (انعام آيه 141). ولى هنگامى كه در مورد خداوند به كار مىرود و گفته مىشود عرش خدا، منظور از آن مجموعه جهان هستى است كه در حقيقت تخت حكومت پروردگار محسوب مىشود. اصولا جمله اسْتَوى عَلَى الْعَرْشِ كنايه از تسلط يك زمامدار بر امور كشور خويش است، همانطور كه جمله ثل عرشه (تختش فرو ريخت) به معنى از دست دادن قدرت مىباشد، در فارسى نيز اين تعبير كنايى زياد به كار مىرود، مثلا مىگوئيم در فلان كشور، جمعى شورش كردند و زمامدارشان را از تخت فرو كشيدند، در حالى كه ممكن است اصلا تختى نداشته باشد، يا تفسير نمونه، ج6، ص: 205 جمعى به هواخواهى فلان برخاستند و او را بر تخت نشاندند، همه اينها كنايه از قدرت يافتن يا از قدرت افتادن است. بنا بر اين در آيه مورد بحث جمله اسْتَوى عَلَى الْعَرْشِ كنايه از احاطه كامل پروردگار و تسلط او بر تدبير امور آسمانها و زمين بعد از خلقت آنها است. و از اينجا روشن مىشود: آنها كه جمله فوق را دليل بر تجسم خدا گرفتهاند گويا توجه به موارد استعمالات فراوان اين جمله در اين معنى كنايى نكردهاند. معنى ديگرى براى عرش نيز هست، و آن در مواردى است كه در مقابل كرسى قرار گيرد، در اين گونه موارد كرسى (كه معمولا به تختهاى پايه كوتاه گفته مىشود) ممكن است كنايه از جهان ماده بوده باشد و عرش كنايه از جهان ما فوق ماده (عالم ارواح و فرشتگان) . بسياري از مفسرين برآنند كه مُراد از «عرش» و «كرسي» خدا، معنايي كنايي است ولي در اينكه منظور از آن معناي كنايي چيست، سخن بسيار گفته اند. گاهي با استناد به حديثي كه حفص ابن غياث از امام صادق (عليه السلام) نقل مي كند كه از امام (عليه السلام) درباره ي تفسير «وسع كرسيه السماوات و الارض» سؤال كردند، فرمود: منظور علم او است. مي گويند مُراد علم بي پايان پروردگار است. و گاه با استناد به آيه ي شريفه «ثم استوي علي العرش» و... به معناي مالكيت و حاكميت خدا دانسته اند و گاه به معناي هر يك از صفات كماليه و جلاليه ي او گرفته اند. معاصريني چون مرحوم علامه طباطبايي و... گفته اند: «عرش» و «كرسي» داراي وجودي حقيقي اند، اگر چه از لفظ آن دو معناي كنايي اراده شده، طبق اين نظريه عرش و كرسي در حقيقت امر واحدي هستند كه به حسب اجمال و تفصيل داراي دو مرتبه هستند و اختلافاتشان رتبي است و هر دو از حقايق وجودي هستند، ولي نه آن طور كه عده اي پنداشته اند كه تختي هستند و خداوند را بر آنها حمل مي كنند. بلكه «عرش» مرحله ي اعلاي عالم وجود است كه زمام جميع حوادث و اسمايي كه علّت وجود آن حوادثند و ترتيب و رديف كردن سلسله ي اسباب و علل منتهي به آن مرحله مي باشد و «كرسي» در مرتبه اي پايين تر، مقام ربوبي اي است كه تمامي موجودات آسمان ها و زمين قائم به آن هستند. و روايات زيادي نيز بر صحت همين قول دلالت مي نمايند. از حضرت صادق (عليه السلام) معناي عرش و كرسي را پرسيده شد فرمود: عرش صفات كثير و مختلفي دارد; در هر جاي قرآن به هر مناسبتي كه اسم عرش برده شده صفات مربوط به همان جهت ذكر شده است. كه عرش در اين روايت در معاني ملك و مشيت و اراده و علم بكار رفته است. و از عرش و كرسي به عنوان دو درب مقرون به هم نام برده شده كه علم عرش، نهان تر از علم كرسي است. اصلا در خارج چيزي به نام عرش متعارف وجود ندارد و جمله «اَلرَّحمن عَلي العَرش اسْتَوي» طه/5. كنايه از سلطنت و استيلاي علمي و قدرت خدا بر جهان خلقت است؛ يعني آيه «ثُمَّ اسْتَوي عَلَي العَرش» سجده/4. مثلا در عين حال كه مثالي است، كه احاطه تدبير خدا را در مملكتش ممثل مي سازد، نيز دلالت دارد كه زمام همه امور به دست قدرت و علم بي نهايت خداست. و اوست پروردگار عرش بزرگ: «وَهُوَ رَبُّ العَرش العَظيم». توبه/129. به نقل كليني (رحمه الله) جاثليق به اميرالمؤمنين(ع) عرض كرد خبر ده مرا از معناي «وَيَحمِل عَرش رَبِّك فَوقَهُم يَومَئِذ ثَمانيه». اميرالمؤمنين(ع) فرمود: مراد از عرش آن علمي است كه
پرسمان 💢نشانه های قبولی اعمال عبادی از جمله حجّ وبخشش گناهان💢 @Porseman_channel 1. عدم رجوع به گناهان و عادات منفی قبلی قال رسول الله (ص): (آیه قبول الحجِّ تَرکُ ما کان علیه العَبدُ مُقیماً مِنَ الذُّنُوبِ.) «نشانه ی قبولی حجّ، ترک گناهانی است که بنده قبلاً به آنها عادت کرده بود.» 2. تصمیم گرفتن بر انجام کارهای خیری که بنده قبلاً آنها را انجام نمی داده است. (مانند نماز اول وقت، انفاق و ...) 3. احساس تغییر مثبت در خود و تصمیم بر برنامه ریزی جدید در زندگی آینده و کسب فضائل اخلاقی 4. پشیمانی از رذائل اخلاقی و گناهان قبلی و تصمیم بر اصلاح آنها 5. استجابت همه یا بخشی از دعاها 6. دریافت بشارتهای الهی مانند: رؤیای صادقه، دیدار با اولیای خاصّ الهی و مشاهده ی تغییر مثبت در روند زندگی 7. ازدیاد عشق و محبّت به خدا و اولیای او در دل 8. احساس شوق نسبت به عبادت، مناجات با خدا، خدمت به مردم و تکرار حجّ @Porseman_channel
پرسمان 💢مژده خروج ماه صفر💢 آیا روایتی در مژده خارج شدن ماه صفر وجود دارد؟ @Porseman_channel چنین روایتی نه در منابع و نه در جوامع روایی وجود ندارد چیزی که هست روایتی است که کاملا غریبه از این برداشت اشتباه مردم می باشدوهیچ اشاره و دلالتی بر مژده بر خروج ماه صفر ندارد... @Porseman_channel ابن عبّاس گويد: روزى پيغمبر صلى اللَّه عليه و آله به چند تن از اصحابشان كه در مسجد قبا در خدمت وى بودند فرمود: نخستين شخصى كه اكنون بر شما وارد شود مردى از اهل بهشت است، چون اين سخن را از آن بزرگوار شنيدند، گروهى از ايشان برخاسته و بيرون رفتند، و هر يك از آنان قصد داشت كه سريعتر مراجعت نمايد تا خود نخستين واردشونده باشد و در نتيجه بهشتى گردد، پيغمبر صلى اللَّه عليه و آله به نيّت آنان پىبرد، و به باقى مانده اصحابش كه نزد وى بودند فرمود؛ بزودى چندتن بر شما وارد مىشوند كه از جهت زودتر رسيدن در حال سبقت از يك ديگرند، پس هر كدام از آنان كه مرا به خروج «آذر» مژده دهد اهل بهشت است. سپس آنان كه بيرون رفته بودند بازگشتند و أبو ذر نيز همراهشان بود، آنگاه پيغمبر صلى اللَّه عليه و آله به ايشان فرمود: ما اكنون در كدام يك از ماههاى رومى بسر مىبريم؟ أبو ذر گفت: يا رسول اللَّه آذر بپايان رسيده است. پيغمبر صلى اللَّه عليه و آله فرمود: اى أبا ذرّ آن را مىدانستم و ليكن دوست داشتم قوم من بفهمند كه تو مردى از اهل بهشت مىباشى، و چگونه چنان نباشد، حال آنكه پس از من بدليل علاقهات به اهل بيتم تو را از حرم من دور گردانند، و تنها زندگى خواهى نمود، و تنها خواهى مرد، و قومى كه عهده دار مراسم كفن و دفنت بشوند بسبب تو سعادتمند گردند و در بهشت جاودانى كه به پرهيزگاران نويد داده شده همراه من خواهند بود. معاني الأخبار، النص، ص: 205 @Porseman_channel
پرسمان 💢وصلت بين خلفاء و پيامبر ص💢 آيا وصلت پيامبر ص با خلفاء دليل فضيلت آنها و دختران شان ونشانه رابطه عميق دوستي مي باشد؟ @porseman_sound ✅پاسخ اينكه ازدواج پيامبر با اشخاص دليل عاقبت بخيري زنان و اطرافيان آنها و برحق بودن باشد.وفضيلتي براي آنها حساب شود؛ درست نمي باشدزيراكه 1⃣اولا در فرهنگ و آموزه قرآن؛صرف وصلت پيامبري با اشخاص موجب بهشتي بودن آنها و اهل فضل بودن شان نيست. چراكه خدا در قرآن به صراحت از ازدواج حضرت نوح و لوط ع با همسران ناصالح خبرداده و اين به وضوح بيان ميكند كه صرف همسر پيامبر بودن نشانه برحق بودن نيست و ميتواند زني در عين اينكه همسر پيامبر است ليكن بخاطر خيانتش ؛مورد مذمت خدا قرار گرفته بلكه مثلي براي افراد ناصالح گردد. «خداوند براى كسانى كه كافر شدهاند به همسر نوح و همسر لوط مثَل زده است، آن دو تحت سرپرستى دو بنده از بندگان صالح ما بودند، ولى به آن دو خيانت كردند و ارتباط با اين دو (پيامبر) سودى به حالشان (در برابر عذاب الهى) نداشت، و به آنها گفته شد: «وارد آتش شويد همراه كسانى كه وارد مىشوند!» 📚تحريم (10) اين آيه به وضوح تمام ؛ فضيلت بودن صرف ازدواج با پيامبران را رد كرده وآن را ملاك برحق بودن و فضيلت و بلكه اهل نجات شدن نمي داند. پس صرف اينكه پيامبربا كسي وصلت كرده نشانه صلاح و اهل حق بودن او نيست و او را از آتش جهنم نجات نمي دهد بلكه معيار ايمان و عمل صالح است. ⭕️نمونه ديگرقرآني پيشنهاد ازدواج لوط ع به قوم بدكار خود با دخترانش است. اينكه لوط پيامبر تحت شرائطي قرار گرفته و پيشنهادازدواج افرادخاطي قومش با دخترانش را مي دهد 📗حجر71 بيانگر اين حقيقت است كه در تزويج و وصلت پيامبران با امت خود غرض هايي سياسي و عقيدتي وجود داشته و كفويت و برحق بودن ملاك نيست.بلكه بخاطر تامين مصالح كلان و دوري از فتنه و فساد ؛ چه بسا تن به وصلتهايي داده ميشود. پس با وجود اين نمونه قرآني نميتوان به صرف دامادي شخصي (مثل عثمان) با پيامبر او را برحق جلوه دادو بهشتي و اهل فضل دانست... ⭕️نمونه ديگر در مورد حضرت نوح ع ؛ خداوند درمورد پسر نوح ع ؛كه از خون و گوشت نوح ع بوده و راه را كج رفته ؛اهليت او را خدا نفي كرده و عذاب خود را بخاطر پسر پيامبر بودن از او رفع و دفع ننموده است. اين نشانه آن است كه ملاك ايمان و عمل صالح است نه رابطه نسبي و سببي... چراكه وقتي رابطه تنگاتنگ نسبي كفايت از حق نكند.رابطه سببي به طريق اولي چنين خواهد بود.... نمونه قرآني در مورد زنان پيامبر ص در مورد همسران پيامبر ص به روشني ،قرآن بيان ميكند كه نقش اجتماعي سياسي آنها حساس تر و گناه و لغزش آنها عقاب مضاعف خواهد داشت. 📒احزاب30و32 و در سوره تحريم زنان پيامبر اسلام ص تهديد به طلاق دادن شده اند و به روشني از هم مسير نبودن برخي زنان با آنها خبر ميدهد. 📕تحريم1-5 پس در فرهنگ قرآن،صرف وصلت با پيامبر ؛ فضيلت و حقانيتي براي خودزنان و اطرافيان و تضميني بر عاقبت بخيري آنها نيست. درموردخصوص عايشه در اصح كتب خود روايت دارند كه قَامَ النَّبِيُّ صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ خَطِيبًا فَأَشَارَ نَحْوَ مَسْكَنِ عَائِشَةَ فَقَالَ هُنَا الْفِتْنَةُ ثَلَاثًا مِنْ حَيْثُ يَطْلُعُ قَرْنُ الشَّيْطَانِ 📘صحيح بخاري كتاب فرض الخمس باب ما جاء في بيوت ازواج النبي صلي الله عليه وسلم رسول خدا به سخن ايستادند ، پس به سمت خانه عائشه اشاره كردند و سه بار فرمودند اينجاست فتنه ؛ همان جايي كه امت شيطان ظهور مي كنند . 2⃣ثانيا پيامبر ص در شرائط سياسي خاص قرار داشت و براي گسترش اسلام وتاليف قلوب اقوام و قبائل وهمراه كردن آنهااز اهرم وصلت استفاده نموده است. لذا وصلتي كه زيربناي آن،سياست و تاليف قلوب ومصالح كلان نشراسلام بوده ؛نميتوانددليل برحق بودن و فضيلت باشد. ازدواج در اين شرائط، بهترين عامل بازدارنده از جنگها و عامل وحدت و اُلفت ، بوده است. 👌گيورگيو ، نويسنده مسيحي مي نويسد: محمد ص ام حبيبه را به ازدواج خود درآورد تا بدين ترتيب داماد ابوسفيان شود و از دشمني قريش نسبت به خود بكاهد. در نتيجه پيامبر با خاندان بني اميه و هند زن ابوسفيان وساير دشمنان خونين خود خويشاوند شد و ام حبيبه عامل بسيار مؤثري براي تبليغ اسلام در خانواده هاي مكه شد. 📗محمد پيامبري كه از نو بايد شناخت، ص 207. 3⃣ثالثا پیامبر گرامی اسلام در امور عادی و طبیعی زندگي خود؛ بر اساس علم غیب خود عمل نمی کرد، بلکه تکلیف داشت تا براساس علم عادی و زندگی ظاهری عمل کند...لذا اقدام به اين وصلتها نمودند... @porseman_sound 🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂 🍁🍁🍁
پرسمان 💢نامگذاری فرزندان به اسم خلفاء💢 @Porseman_channel 1⃣بدون تردید شیعیان از یزید ومعاویه بیزارند اما در عین حال برخی از یاران امامان نامشان یزید بوده است مانند یزید بن حاتم از اصحاب امام سجاد،یزید بن عبدالملک، یزید صایغ،یزید کناسی از اصحاب امام باقر، یزید الشعر، یزید بن خلیفه، یزید بن خلیل، یزید بن عمر بن طلحه، یزید بن فرقد ویزید بن مولی حکم از اصحاب امام صادق. حتی یکی از اصحاب امام صادق شمر بن یزید بوده است 📚جامع الرواه،ج1 ص402 ایا می توان گفت این نامگذاری ها به دلیل دوست داشتن یزید ویزیدیان بوده است 2⃣اگر نامگذاری به دلیل ابراز محبت است چرا خلیفه دوم بخشنامه کرد کسی حق ندارد نام پیامبران از جمله پیامبر اکرم را برخود بگذارد. ابن بطال وابن حجر عسقلانی در شرحشان بر صحیح بخاری می آورند: "عمر به اهالی کوفه فرمان داد تا نام هیچ پیامبری را بر فرزندان خود نگذارند" 📚شرح صحیح بخاری،ابن بطال،ج9 ص334 📚فتح الباری،ابن حجر،ج10 ص572 3⃣چرا خلفا نام فرزندان خودرا علی،حسن وحسین، فاطمه نگذاشتند؟اگر نامگذاری دلیل بر دوستی است ایا دوستی می تواند یک طرفه باشد؟ 4⃣اگر نامگذاری دلیل بر ارادتمندی است باید ابوبکر را از ارادتمندان بت بزرگ مشرکین "عزی"بدانیم چرا که وی نام یکی از فرزندانش را عبدالعزی گذارده بود که پیامبر نامش را به عبدالرحمان تغییر داد 📚المستدرک،ج3 ص538 رقم 5999 5⃣ بسیاری از عربها در دوره قبل از اسلام، نام فرزندانشان را ابوبکر، عمر و عثمان میگذاشتند. این اسمها در زمره اسمهای رایج آن زمان بود. تعدادی از صحابه پیامبر نامهایشان ابوبکر، عمر و یا عثمان است. همه این ها قبل از نامگذاری فرزندان امام علی بدین اسمها است. مانند عثمان بن حنیف. حضرت علی می گوید: "فرزندم ( عثمان را) به نام برادرم عثمان بن مظعون نامیدم" مقاتل الطالبین،ج1 ص23 ابن حجر از علمای شما در الاصابه از 21 تن از صحابه نام می برد که نامشان عمر بوده است 📚الاصابه،ج4 ص578 باب ذکر من اسمه عمر واز 26 تن از صحابه نام می برد که نامشان عثمان بوده است 📚الاصابه،ج4 ص447 می بینیم که نامگذاری به این اسامی در آن زمان کاملا رایج بوده است وبه هیچ وجه این اسامی اختصاص به خلفا نداشته است 6⃣اگر علی علیه السلام با ابوبکر وعمر مشکل نداشته است چگونه مسلم نقل می کند که علی علیه السلام ابوبکر وعمر را دروغگو،گناهگار، مکار وحیله گر می دانست 📚صحیح مسلم،ج3 ص1378 ح1757 وچگونه حضرت علی در خطبه شقشقیه ( خطبه 3 نهج البلاغه) که علامه امینی در الغدیر جلد 7 ص82 به بعد آن خطبه را از 28 کتاب نام می برد از خلفا مذمت می کند 7⃣در مبغوضیت خلفا در نزد اهل بیت جای هیچ شکی نیست. علامه مجلسی در بحار الانوار جلد 30 ص145 باب 20 ،173 روایت خاصه در مذمت خلفا از اهل بیت نقل می کند ومی گوید اخبار این قدر زیاد است که نمی توان همه آنها را دریک جلد یا چند جلد بحار جمع اوری کنم 📚بحار الانوار،ج30 ص398 @Porseman_channel
پرسمان 💢تاثير منفي لقمه حرام برفرزند بي گناه💢 @Porseman_channel دنیا دار اسباب و مسببات است هر معلولی علتی دارد و هر علتی معلول خاص خود را. در روابط خانوادگی برخی از رفتار های پدر و مادر در آینده فرزندانشان تاثیر بسزایی داشته و گاها مسیر را برای سعادت او هموار ساخته و یا موانعی را پدید می آورد ولی این بدان معنا نیست که اختیار از فرد سلب شود و مجبور به راهی شود بلکه این رفتارهای والدین شرایط را سخت یا آسان می کند و خدا بنا بر همین شرایط پیش آمده از او عمل می خواهد و به اندازه سختی و آسانی این شرایط و میزان عمل وی به او پاداش و جزا خواهد داد. نظام علی و معلولی حاکم بر جهان اقتضا می کند که هر عملی که ما انجام می دهیم اثری در خارج داشته باشد و اگر این را از دنیا بگیریم دنیا را از دنیا بودن انداخته ایم( نظام آفرینش بر علت و معلول استوار است) پس ناگزیر باید اثرات وارده بر معلول را از طرف علت پذیرا باشیم. از طرفی فردی که به دنیا می آید محیط خانوادگی(نطفه و لقمه و ..) بر آن از همان باب علت و معلول بر او اثر گذاشته و از نظر تکوینی یک سری آثاری بر او وضع می شود اما از نظر تشریعی نه برای او ثواب و نه عقاب دارد. بدین معنی که نه برای این حالت که از خانواده اخذ کرده ثوابی به او داده می شود نه عذاب می شود چرا که در اختیار او نبوده است . حال این فرد که بر اثر وراثت یک سری امتیازات یا نواقص تکوینی کسب کرده است با همین پیش زمینه وارد میدان امتحان می شود و بر اساس همین پیش زمینه به او امتیاز داده می شود اصلا با همین اختلافی که هست زمینه امتحان فراهم می شود. بر فرض این فرد 10 امتیاز از وراثت دارا است با تکالیفی که به او می شود جهت گیری او محاسبه می شود اگر جهت او مثبت بود به همان اندازه که تلاش کرده امتیاز( ثواب ) می گیرد اما اگر جهت گیری اش منفی بود نمره منفی( عقاب) می گیرد. و این گونه نیست که کسی که از وراثت نمره 10 دارد با کسی که نمره 20 دارد هر دو به یک گونه لحاظ شوند مثلا اگر نفر اول یک پله سقوط کرد بگویند تو 19 هستی پس از فلان که 11 است جلو تر هستی نه مهم جهت گیری است نه داشته ها. همین را قرآن می فرماید"لیس للانسان الا ما سعی " از طرفی خدا انسان را به گونه آفریده که عوامل محیطی و وراثتی نتواند تاثیر صد در صد بر او داشته باشد بلکه زمینه ساز برای اوست اما حرف آخر را اراده و اختیار انسان می زند به عبارت دیگر نه این که لقمه حرام بر فرد تاثیر نگذارد بلکه تام در ایجاد افعال از انسان نیست. همه این ها معد هستند اما آنچه که کار را تمام می کند اختیار انسان است . ما نمونه های بسیار داریم که نطفه و لقمه و محیط در نهایت خرابی ولی فرزند راه سعادت در پیش گرفته است. مانند فرزند عبد الله ابن ابی( عبدالله ابن ابی از بزرگترین منافقان زمان پیامبر بود ولی پسری داشت که از صحابی مخصوص پیامبر شد)و فرزند يزيد(معاويه صغير) و .. @Porseman_channel
پرسمان 💢دیدگاه اسلام در مورد شعر و شاعرى چیست؟💢 @Porseman_channel ارزیابى اسلام در مورد شعر و شاعرى روى «هدف ها»، «جهت گیرى ها» و «نتیجه ها» است، به گفته امیرمومنان على(علیه السلام) هنگامى که گروهى از یارانش در یکى از شب هاى ماه مبارک «رمضان» به هنگام افطار، سخن به شعر و شاعران کشیدند، آنها را مخاطب ساخته فرمود: «اِعْلَمُوا اَنَّ مِلاکَ اَمْرِکُمْ الدِّیْنُ، وَ عِصْمَتَکُمْ التَّقْوى، وَ زِیْنَتَکُمْ الاَدَبُ، وَ حُصُونَ اَعْراضِکُمْ الحِلْمُ»؛ (بدانید ملاک کار شما دین است، و مایه حفظ شما تقوااست، زینت شما ادب و دژهاى محکم آبروى شما، حلمو بردبارى است).(1) اشاره به این که شعر، وسیله اى است و معیار ارزیابى آن هدفى است که شعر در راه آن به کار گرفته مى شود. اما متاسفانه در طول تاریخ ادبیات اقوام و ملل جهان، از شعر سوء استفاده فراوان شده است، و این ذوق لطیف الهى در محیط هاى آلوده آنچنان به ننگ کشیده شده است که گاه از موثرترین عوامل فساد و تخریب بوده است. مخصوصاً در عصر جاهلیتکه دوران انحطاط فکرى و اخلاقى قوم عرب بود، «شعر»، «شراب» و «غارت» همواره در کنار هم قرار داشتند!. ولى چه کسى مى تواند این حقیقت را انکار کند که اشعار سازنده و هدفدار در طول تاریخ، حماسه هاى فراوان آفریده است، و گاه قوم و ملتى را در برابر دشمنان خونخوار و ستمگر آنچنان بسیج کرده که بى پروا از همه چیز، بر صف دشمن زده و قلب او را شکافته اند. در دورانى که شاهد و ناظر بارور شدن انقلاب اسلامى بودیم، با چشم خود دیدیم که: اشعار موزون و شعارهایى که در قالب شعر ریخته مى شد، چه شور و هیجان و جنبشى مى آفرید، و چگونه خون ها را در رگ ها به جوش مى آورد، و صفوف انسان ها را به خروش وامى داشت؟ و چگونه این اشعار کوتاه و ساده، اما حماسى و هیجان انگیز لرزه بر اندام دشمن مى انداخت، و پایه هاى کاخشان را متزلزل مى ساخت.(2) و نیز چه کسى مى تواند انکار کند که گاه یک شعر اخلاقى آنچنان در اعماق جان انسان نفوذ مى کند که یک کتاب بزرگ و پر محتوا کار آن را انجام نمى دهد. آرى، همان گونه که در حدیثمعروف از پیامبر گرامى اسلام(صلى الله علیه وآله) نقل شده: «اِنَّ مِنَ الشِّعْرِ لَحِکْمَهً، وَ اِنَّ مِنَ الْبَیَانِ لَسِحْر»؛ (بعضى از اشعار، حکمتاست، و پاره اى از سخنان، سحر)! گاهى اشعار غوغا به پا مى کند.(3) گاه، کلمات موزون شاعرانه، برندگى شمشیر، و نفوذ تیر را در قلب دشمن دارد، چنان که در حدیثى از پیامبر اسلام(صلى اللهعلیه وآله) مى خوانیم که در مورد چنین اشعارى فرمود: «وَ الَّذِى نَفْسُ مُحَمَّد بِیَدِهِ فَکَاَنَّما تَنْضَهُونَهُمْ بِالْنَّبْلِ!»؛ (به آن کسى که جان محمّد(صلى اللهعلیه وآله) در دست قدرت او است، با این اشعار، گویى تیرهایى به سوى آنها پرتاب مى کنید)!.(4) این سخن را آنجا فرمود: که دشمن با اشعار هجو آمیزش، براى تضعیف روحیه مسلمانان تلاش مى کرد، پیامبر(صلى الله علیه وآله) دستور داد: در مذمت آنان و تقویت روحیه مومنین، شعر بسرایند. و در مورد یکى از شعراى مدافع اسلامفرمود: «اُهْجُهُمْ فَاِنَّ جَبْرَیِیْلَ مَعَکَ!»؛ (آنها را هجو کن که جبرییل با تو است).(5) مخصوصاً هنگامى که «کعب بن مالک» شاعر با ایمانى که در تقویت اسلامشعر مى سرود، از پیامبر(صلى اللهعلیه وآله) پرسید: یا رسول اللّه درباره شعر، این آیات مذمت آمیز نازل شده، چه کنم؟ فرمود: «اِنَّ الْمُوْمِنَ یُجاهِدَ بِنَفْسِهِ وَ سَیْفِهِ وَ لِسانِهِ»؛ (مومن با جان، شمشیر و زبانش در راه خداجهاد مى کند).(6) از ایمه اهلبیت(علیهم السلام) نیز توصیف فراوانى درباره اشعار و شعراى با هدف، و دعا در حق آنان، و جایزه فراوان به آنها، رسیده است که اگر بخواهیم به نقل آنها بپردازیم سخن به درازا مى کشد. ولى افسوس که در طول تاریخ، گروهى این هنر بزرگ و ذوق لطیف ملکوتى را که از زیباترین مظاهر آفرینش است آلوده کرده اند، و از اوج آسمان به حضیض مادیگرى سقوطش دادند، آن قدر دروغگفتند که ضرب المثل معروف: «اَحْسَنُهُ اَکْذَبُهُ»؛ (بهترین شعر دروغترین آن است) به وجود آمد. گاه آن را در خدمت ظالمان و جباران درآوردند و به خاطر صله ناچیزى آنچنان تملق و چاپلوسى کردند که نُه کرسى فلک را اندیشه آنان به زیر پاى نهاد، «تا بوسه بر رکاب قزل ارسلان زند»!. و گاه در وصف عیش، شراب، رسوایى و ننگ آن قدر پیش رفتند که قلم از ذکر آن شرم دارد. گاه آتش جنگ هایى با اشعار خود برافروختند، و انسان ها را براى غارت و کشتار به جان هم انداختند و صفحه زمین را از خون بى گناهان رنگین ساختند. ولى در مقابل، شعراى با ایمانو پر همتى بودند که باج به فلک نمى دادند، و این قریحه ملکوتى را در طریق آزادگى انسان ها، پاکى و تقوا، و مبارزه با دزدان و غارتگران و جباران به کار گرفتند و به اوج افتخار رسیدند. گاهى در دفاع از حق، اشعارى گفتند که: با هر بیتى، بیتى در جنّت براى خود خریدند.(7
پرسمان 💢بختک از نظر دینی واقعیت دارد؟💢 @Porseman_channel ظاهرا منظور شما بختک یا کا بوس است که نام های دیگری چون برخفج و استنبه و بو شاسب و فرنجگ نیز دارد . این حالتی است که به انسان در حال خواب دست می دهد و او می زندارد که شخص یا چیز سنگینی بر سینه او افتاده و او را می فشارد . در نتیجه نفس او تنگ می شود و می خواهد حرکت کند و فریاد بزند اما نمی تواند . این حالتی هیجان ناراحت کننده ای است که در خواب عارض می شود و معمولا بر اثر خوردن غذایی سنگین و ثقیل که هضم آن مشکل است و یا پس از شنیدن وقایع وحشتناک و ناراخت کننده از قبیل مطالب مربوط به جن و غول و دیو و اژدها و غیره و یا خواندن کتاب ها و قصه های ترسناک و خیالی بر انسان عارض می شود . فرهنگ معین ، ج 3 ، ص 2778 بختک یک پدیده طبیعی است که عده بسیاری آن را تجربه کرده اند. به این شکل که از خواب بیدار شده و هشیاری خود را به دست می آورند، اما قادر به تکان دادن هیچ کدام از اجزای بدن نیستند و بعد از لحظات کوتاهی این حالت برطرف می شود. باور خرافی رایج در میان مردم این است که موجودی مثل اجنه بر روی سینه می نشیند و به همین دلیل احساس خفگی ایجاد می‌شود. حتی نقاشی معروفی توسط هنری فوسلی نیز در این باره کشیده شده است. بیمار بلغمى بسیار به سنگینى سینه مبتلا مى‌شود، چنان كه گاهى تخیل چیزى را در روى سینه‌اش مجسم میكند كه از آن تعبیر به بختك می‌نمایند. طب الرضا- طب و بهداشت از امام رضا علیه السلام، ص: ۱۹۳. @Porseman_channel و راه حلی که برای جلوگیری از بختک در افرادی که مبتلا به آن می شوند، می تواند توصیه هایی نظیر: پرهیز از خوردن زیاد غذا و نوشیدن كافئین به مقدار زیاد و كشیدن سیگار پیش از خواب، كاهش سطح استرس، خوابیدن به اندازه كافی، انجام ورزش‌های منظم و ... باشد. حتی در برخی موارد از دارو نیز استفاده می شود. خوردن شام سبک و پرهیز از تماشای فیلم های ترسناک و وحشتناک و کتاب های رمان رعب آور و بی اساس و نیز خوابیدن با ذکر خدا و استغفار و تسبیحات حضرت زهرا -ع- در جلوگیری از چنین حالتی موثر است . حفظ آرامش قبل از خواب و نداشتن استرس و خيال پردازي هاي ذهني و نيز اهميت ندادن به محتواي کابوس، مي تواند تا حدودي در درمان بختک مؤثر باشد. در منابع اسلامي نيز براي خوابيدن آدابي ذکر شده است و تجربه ثابت کرده که در درمان اين مشکل مؤثر است. بعضي از اين آداب از قرار زير است: 1. خواندن بعضي از سوره هاي قرآن مثل سوره توحيد و فلق و ناس و آيت الکرسي قبل از خوابيدن. 2. تنها نخوابيدن در اتاق، خصوصا مرد تنها نخوابد. 3. نوشتن آيه «بسم الله الرحمن الرحيم» بر روي يک کاغذ و نصب آن در بالاي سر (روي ديوار اتاق) هنگام خواب که تأثير فراواني دارد. 4. قبل از خواب وضو داشتن. 5. امام صادق(ع) فرمود: هر کس در خواب دچار ترس مي شود، قبل از خواب ده مرتبه بگويد: «لا اله الا الله وحده لا شريک له يحيي و يميت و يميت و يحيي و هو حي لا يموت». @Porseman_channel
پرسمان 💢اسم اعظم چيست ؟💢 @Porseman_channel در روايات زيادي روي مسأله «اسم اعظم خدا» تكيه شده، و از آنها استفاده ميشود كه اگر كسي خدا را به اسم اعظمش بخواند دعاي او مستجاب ميگردد، و هرچه از خدا بخواهد به او ميدهد، و لذا در ذيل بعضي از اين روايات آمده است «وَالَّذي نَفْسي بِيَدِهِ لَقْد سَئَلَ اَللهَ باسمِهِ الاَعْظَمِ الَّذي اِذا سُئلَ بِه اَعْطاهُ وَ اِذا ادُعِي بِه اَجابَ» (بحار الانوار 93/ 225 مرحوم علامه مجلسي در بحارالانوار روايات زيادي درباره اسم اعظم و اين كه كدام يك از نامهاي خدا است؟ نقل ميكند كه ذكر همه آنها به درازا ميكشد، از جمله در روايتي از امام صادق (ع) آمده است «اسم الله الاعظم در سوره حمد پراكنده است». و نيز در بعضي از روايات ميخوانيم «بسم الله الرحمن الرحيم به اسم اعظم خدا از سياهي چشم به سفيدي آن نزديكتر است». در روايات ديگري نامهاي مقدس ديگري از نامهاي خداوند و اسماءِ حسني و آيات قرآن ذكر شده كه هريك از ديگري پرمعنيتر ميباشد (بحارالانوار 93/ 223 تا 232) ولي سخن در اينجا است كه آيا اسم اعظم يك كلمه يا يك جمله يا آيهاي از آيات قرآن مجيد است، و اين همه تأثير و قدرت در الفاظ و حروف آن نهفته شده، بيآنكه هيچ قيد و شرطي داشته باشد؟ يا اين كه اثر از آن اين الفاظ است به ضميمه حالات و شرائطي در گوينده از نظر تقوا و پاكي و حضور قلب و توجه خاص به خدا و قطع اميد از غير او و توكل كامل بر ذات پاك او. يا اين كه اسم اعظم اصولاً از مقوله لفظ نيست، و اگر پاي الفاظ به ميان آمده اشاره به حقايق و محتواي اين الفاظ است، و به تعبير ديگر مفاهيم اين الفاظ بايد در جان انسان پياده شود و او متخلق به معني آن گردد، و به مرحلهاي از كمال برسد كه دعاي او مستجاب و حتي تصرف او در موجودات تكويني به فرمان خدا نافذ گردد. از اين سه احتمال، احتمال اول بسيار بعيد به نظر ميرسد كه حروف و الفاظ بدون تكيه بر محتوا و بدون توجه به اوصاف و حالات گوينده چنان اثري داشته باشد، هرچند در افسانههايي كه به نظم و نثر در بعضي از كتب آمده چنين منعكس است كه حتي اهريمن ميتوانست با در اختيار گرفتن اسم اعظ تكيه بر جاي سليمان زند و كارهاي او را انجام دهد!! اينگونه برداشت از اسم اعظم بسيار از روح تعليمات اسلام دور است، بعلاوه همان داستان «بلعم باعورا» كه نشان ميدهد بعد از انحراف از مسير پاكي و تقوا اسم اعظم را از دست داد، گواه بر اين است كه اين نام رابطه نزديكي با اوصاف و حالات گوينده دارد. بنابراين حق مطلب يكي از دو تفسير اخير است و يا هر دو توأم با هم. مرحوم علامه طباطبائي در تفسير الميزان بعد از اشاره به مسأله اسم اعظم چنين ميگويد «نامهاي خداوندي عموماً، و اسم اعظمش خصوصاً، هرچند در عالم هستي و وسائط و اسباب نزول فيض در اين جهان مؤثر است، ولي تأثير آن مربوط به حقايق اين اسماء است نه خود الفاظي كه دلالت بر آن ميكند و نه به معاني متصوره در ذهن»الميزان 8/ 372) . اين سخن نيز تأكيدي است بر آنچه در بالا گفته شد. مرحوم علام طبا طبايي در اين مورد مي فرمايد : نوع مردم تصور مى كنند كه اسم اعظم الهى , اسمى لفظى از اسماى الهى است كه اگرخدا را با آن بخوانيم , دعاى ما را اجابت مى نمايد . اما از آنجا كه آنها چنين اثرى را در هيچ يك از اسماى معروف خداوند نيافته اند , حتى در اسم اللّه ,معتقد شده اند كه اين اسم مركب است از حروفى ناشناخته و رمزى . برخى از كسانى كه اهل دعا و به ظاهر متخصص در ادعيه اند نيز معتقدند كه دلالت اسم اعظم به طبع است نه به وضع لغوى . البته حروف اسم اعظم با توجه به نياز و مورد تركيبات گوناگون به خود مى گيرد . اما بايد توجه داشت كه خداوند تبارك و تعالى نظام على و معلولى را بر جهان حاكم كرده است . لذا نمى توان گفت صرف لفظ يا صورت يا حتى معنا توانايى خلق كارهاى عظيم دارد . بلكه آنچه تاثير دارد حقايق اسماى الهى است كه از دسترس انسان عادى به دور است . از ايـن رو بـايـد گـفت كه معناى تعليم اسماى اعظم به برخى انبياء (ع ) اين است كه خداوند راه انـقـطاع به سوى خودش را به آنها تعليم داده است ; و در اين مسير اگراسم يا لفظى نيز باشد به ايـن دلـيل است كه الفاظ و معانى آنها وسيله و اسباب اند كه به وسيله آنها حقايق به گونه خاصى حفظ مى گردند . تفسير الميزان ج 8 ص 354 از اينجا معلوم مي شود كه اگر در مورد آيه و يا آياتي مانند آيات پاياني سوره مبارك حشر گفته شده كه مشتمل بر اسم اعظم است و هر كس آنها را بگويد به خواسته اي خود مي رسد و دعايش مستجاب مي گردد معناي اين سخن صرف گفتن لفظي و به زبان آوردن آن نيست بلكه مقصود محقق شدن به حقيقت آن آيه و محتواي آن و حقايق اسماي الهي موجود در آن است . @Porseman_channel
پرسمان آيا در برزخ و سپس در آخرت هم امكان علم آموزي هست؟ @Porseman_channel علم آموزي به معني اكتساب اختياري علم منحصر در دنياست و در عالم برزخ و عالم آخرت راه ندارد؛ اما تكامل علمي به يك معنا درعالم برزخ و آخرت نيز وجود دارد. اولاً كسي كه در دنيا براي كسب علم تلاش كرده ولي به دلايلي مثل كندذهني يا كمبود حافظه يا نبود استاد يا كتاب يا ... نتوانسته است به علم دلخواه خود دست يابد در عالم برزخ به ميزان تلاش خود از علم بهره خواهد برد. حفص يكي از اصحاب امام هفتم (ع)مي فرمايد: شنيدم امام موسي بن جعفر(ع) از مردي پرسيدند: « آيا دوست داري هميشه در دنيا باشي؟» گفت: بلي. امام پرسيدند: « براي چه؟» گفت: براي اين كه سوره قل هوالله احد را قرائت كنم پس امام ساكت شدند و بعد از دقايقي فرمودند اي حفص هر كه از دوستان و شيعيان ما بميرد در حالي كه قرآن را خوب فرانگرفته است در قبر(برزخ) به او تعليم مي شود تا خدا به آن طريق درجه اش را بالا ببرد همانا درجات بهشت به قدر آيات قرآن است. به او گفته مي شود بخوان و بالا برو پس او مي خواند و بالا مي رود ... .»(كافي ج2 ص607) ثانيا اگر كسي به علوم حصولي و اكتسابي خود عمل كند در برزخ و قيامت اين علوم به شكل علم حضوري ظاهر مي شوند كه يك نوع ترقي و تكامل علمي است. ثالثا اعمال نيز نتيجه علمي دارند يعني انسان به واسطه اعمالش از نعمت هاي برزخي و اخروي بهره مند مي شود و نعمت هاي بهشتي همگي معرفت زا هستند ؛ يعني انسان بهشتي با مصرف نمودن نعمات بهشتي از نظر معرفت الهي تكامل مي يابد. كما اينكه در دنيا نيز عمل خالص، موجب افزايش معرفت است. بنابراين آدمي دائما در حال تكامل علمي است اما استكمال و تكامل اختياري فقط در دنياست و تكامل برزخي و اخروي نيز تابع استكمال دنيوي است. در واقع تكامل علمي برزخي و اخروي ظهور همين استكمال دنيوي است. استكمال دنيوي همواره با حركت جوهري بدن همراه است،‌ چون نفس به واسطه ارتباطش با بدن است كه اكتساب كمالات مي كند- حتي كمالات علمي- اين اكتساب تدريجي دنيوي در آخرت به صورت تجدد امثال ظاهر مي شود كه حركت نيست بلكه ظهور تجردي آن است.حتي ترقي حاصل ازشفاعت و ترقي حاصل از عذاب جهنم يا عذاب قبر نيز به نوعي در گرو اكتسابات دنيوي است . @Porseman_channel
پرسمان 💢آل محمد ص كيستند؟💢 @Porseman_channel اولا باید به دید خود پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) مقصودش از "آل محمد" در صلوات چه کسی است چراکه برترین مبیّن و مفسر گفتار یک شخص خود همان شخص است. ام سلمه، همسر رسول خدا(صلی‌الله‌علیه‌وآله) گفته است: «پیامبر اکرم(صلی‌الله‌علیه‌وآله) به فاطمه فرمود: همسر و دو پسرت را نزد من بیاور. فاطمه آنها را خدمت حضرت آورد. رسول اکرم(صلی‌الله‌علیه‌وآله) کسای فدکی بر روی آنها افکند و دست مبارک خویش را بر آنها نهاد و عرض کرد: بار خدایا! اینان آل من هستند، پس صلوات و برکات خودت را بر محمد و آل محمد قرار بده، به درستی که حمید [ستوده] و بزرگواری». ام سلمه می‌گوید: من هم گوشه کسا را بالا زدم تا در این جمع مقدس آل محمد داخل شوم، اما حضرت کسا را از من گرفت و به من فرمود: تو بر خیر هستی [اما اجازه عضویت در آل محمد را به من نداد] مسند احمد بن حنبل، ج6، ص323 بنابر این روایت در زمان حیات طیبه پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) "آل محمد" تنها بر علی، فاطمه، حسن و حسین(علیهم‌السلام) صدق می‌کرد و مصداق دیگری نداشت. گرچه کلمه «اهل» و «آل» در لغت به معنای خانواده و خاندان است که بالتبع شامل همسر و فرزندان و نوه‌ها نیز می‌شود ولیکن به جهت آنکه در مورد «اهل بیت پیامبر» و «آل بیت النبی» دلیل خاص بر محدودیت مفهوم آن از نظر پیامبر اکرم(صلی‌الله‌علیه‌وآله) داریم بنابراین نمی‌شود آن را شامل همسران و همه فرزندان پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) بشماریم. یعنی این روایت، دایره مصداقی "آل" را محدود به آل کساء نموده و دیگران را از این دایره خارج ساخته است چراکه پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) حتی ام سلمه همسرش را اجازه نداد تا در زیر کساء وارد شود و از آل محمد به حساب آید. حال، باید دید که چه خصوصیتی سبب گشته که پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) همسران خویش و دیگر دختران و نوه‌های خود را در روز مباهله و قضیه کساء داخل نکرده؟ تنها خصوصیتی که فارق بین اهل بیت و غیر ایشان است همان عصمت می‌باشد که از این‌رو هر کس از نسل پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) خصوصیت عصمت را داشته باشد از "آل محمد" و "اهل بیت" محسوب می‌شود. ثانيا ابن حجر هیثمی در صواعق بر خروج همسران از مفهوم آل محمد اذعان می‌کند و می‌گويد: «يقينا لفظ آل، همسران پيامبر را در بر نمی‌گيرد...». الصواعق المحرقه، ص225 و ابن قیم جوزی نیز می‌گوید: «قول صحیح در مورد آل محمد، اینکه آنان کسانی‌ هستند که صدقه بر آنها حرام است» جلاء الافهام، ص173 و بر همسران پیامبر و اصحاب و امت پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) صدقه حرام نیست. ثالثا مامون از امام رضا(علیه‌السلام) پرسيد: آيا آل پیامبر، همان عترت پيامبر هستند؟ حضرت فرمودند: بلی. مامون گفت: در احاديث پيامبر آمده است که پيامبر فرمودند: «امت من همان آل من هستند»، و صحابه هم می‌گويند: «آل محمد، امت او هستند». حضرت رضا(عليهالسلام) از مامون و حضار پرسيدند: آیا صدقه[زکات واجب] بر آل محمد حرام است يا نه؟ گفتند : آری! امام رضا(عليه‌السلام) فرمودند: آيا صدقه بر همه امت حرام است؟ گفتند: نه. امام(عليه‌السلام) فرمودند: تفاوت ميان آل پيامبر و امت همين است....» امالی شیخ صدوق، ص422؛ (روايات شيعه كه آل را به اهل بيت معصوم معنا كرده؛ بسيار است؛ البرهان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 627.؛انوار درخشان، ج 13، ص 113.) پر واضح است که همسران پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) و اصحاب از آل محمد محسوب نمی‌شوند چراکه صدقه بر آنها حرام نیست. رابعا اگر منظور از آل همسران پيامبر يا صحابه ايشان است؛وآن فهميده ميشود،باید اهل سنت بر این شیوه صلوات، که شیعیان بر اساس روایات وارده به آن عمل می کنند،(اللهم صل علی محمد و آل محمد)، بر شیعیان پیشی و سبقت می گرفتند. زیرا که اهل سنت بر خلاف نگاه مذهب تشیع، برای همه صحابه و تابعین و همه زنان پیامبر جایگاه و مقام و شأنیت خاصی قائل اند تا جائیکه قول و عمل همۀ صحابی و تابعین ... را حجت و واجد اعتبار می دانند. چرا اهل سنت آن را نميگويند و حذفش نموده اند؟ @Porseman_channel در نتیجه: "آل" تنها به معنا پیرو نیست بلکه در صلوات به معنای اهل و نزدیکان خاص است. گرچه مفهوم آل در لغت گسترده است اما لزوما هر مفهوم گسترده‌ای در خارج مصداقش گسترده نخواهد بود و خود پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) مصادیق مفهوم «آل محمد» را بیان نمود و دایره مصداقی آن را در محدوده چهارده معصوم ضیق و منحصر ساخت و حتی اجازه نداده تا ام سلمه داخل در کساء شود تا از آل محمد به حساب آید لذا در نظر پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) همسران حضرت از حوزه مصداقی "آل محمد خارجند چه رسد به اصحاب و دیگر افراد از امت حضرت. بنابراین: مصادیق آل محمد در خارج تنها و تنها اهل بیت(علیهم‌السلام) هستند و غیر آنان هرگز در دایره مصداقی آل محمد قرار نمی‌گیرند. شاید از همین رو بوده که رَیّان‌بن‌الصَّلْت قمی کتا
پرسمان 💢چرا دو دهه فاطمیه داریم؟💢 @Porseman_channel روز شهادت حضرت فاطمه (س) بنابر فاطميه اول روز سيزدهم جمادى الاولى شروع مى شود. علت اين كه ايام فاطميه چنين شده، و بنابر فاطمه روز سوم جمادى الثانى است. اين است كه در برخى روايات آمده است كه حضرت فاطمه زهرا سلام الله عليها، پس از وفات پيامبر اسلام (ص)، 75 روز زنده مانده است و بر اساس اين روايات، روز شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله عليها روز سيزدهم جمادى الاولى است. و در برخى روايات آمده است كه حضرت فاطمه زهرا سلام الله عليها پس از پيامبر تاريخ شهادت آن حضرت سوم جمادى الاخره است و چون دقيقا معلوم نيست كدام است، به هر دو عمل مى كنيم. شيخ عباس قمى، در منتهى آلامال فرموده است كه بهتر است به هر دو روايت عمل بكنيم و در هر دو تاريخ عزادارى كنيم. (منتهى آلامال عربى، ج 1، ص 267) دهه اى را كه روز شهادت در آن واقع شده دهه فاطميه مى گويند دهم تا بيستم ماه جمادى الاولى را دهه اول واول تا دهم ماه جمادى الاخر را دهه دوم گويند. 75 روز (خمسه و سبعين) يا 95 (خمسه و تسعين). پس از وفات پدر، با توجه به اينكه رسم الخط در صدر اسلام بيشتر بدون نقطه و اعراب بود و از آنجا كه لفظ «تسعين» و «سبعين» از جهت شكل كلمه يكسان است و تنها با نقطه گذارى متفاوت مى شود چه بسا نزد تاريخ نويسان در قرن هاى بعد موجب اختلاف شده است. @Porseman_channel
پرسمان 💢نماز پيامبر ص قبل بعثت💢 @Porseman_channel سوره علق، اولين سوره نازل شده بعد از بعثت، حاكي از آن است كه حضرت قبل از نزول اين سوره، نماز به جاي مي آورد چون در اين سوره آمده است: "آيا ديدي آن كسي را كه بندهاي را از اينكه نماز بخواند نهي ميكرد، تو اي نهي كننده هيچ ميداني كه اگر آن بنده بر راه راست باشد، و يا به پرهيزكاري دستور دهد، ديگر جا ندارد كه تو او را از نمازش نهي كني. . .(1)؛ از اين آيات استفاده ميشود كه رسول خدا(ص) قبل از نازل شدن اولين سوره از قرآن هم نماز ميخوانده است.(2) البته جزئيات و كيفيت عبادت‌هاي پيامبراكرم(ص) قبل از بعثت در تاريخ نقل نشده است. علامه طباطبايي مي نويسد: بعضي گفته اند كه: نماز قبل از بعثت آن جناب واجب نبوده و از اخبار بر مي آيد نمازهاي فريضه در شب معراج واجب شده، و در سوره اسراء فرموده: " أَقِمِ الصَّلاةَ لِدُلُوكِ الشَّمْسِ إِلي غَسَقِ اللَّيْلِ وَ قُرْآنَ الْفَجْرِ"(3). اما اين سخن درست نيست، براي اينكه آنچه از داستان شب معراج مسلم است و روايات معراج بر آن دلالت دارد تنها اين است كه نمازهاي پنجگانه يوميه در آن شب با شكل خاص خود يعني دو ركعت دو ركعت واجب شد، و هيچ دلالتي ندارد بر اينكه قبل از آن شب به صورت ديگر تشريع نشده بود بلكه در بسياري از آيات سوره هاي مكي و از آن جمله سوره هايي كه قبل از سوره اسراء نازل شده، نظير سوره مدثر و مزمل و غير آن دو سخن از نماز كرده، و به تعبيرهايي مختلف از آن ياد نموده، هر چند كه كيفيت آن را ذكر نكرده، اما اينقدر هست كه نمازهاي قبل از معراج مشتمل بر مقداري تلاوت قرآن و نيز مشتمل بر سجده بوده است. در بعضي از روايات هم آمده كه رسول خدا(ص) در اوايل بعثت با خديجه و علي(عليهما السلام) نماز ميخواند، در اين روايات هم نيامده كه نماز آن روز به چه صورت بوده است(4). از روايات استفاده مي شود كه نماز در ابتداء به صورت دو ركعت دو ركعت بوده و بعد از جانب خداوند به برخي از نمازها دو يا يك ركعت ديگر اضافه شد. در روايات ديگري نيز نقل شده است كه علي بن حسين(ع) نقل شده كه نماز در ابتدا كه بر مسلمانان واجب گشت، 10 ركعت بود كه در پنج نوبت خوانده مي شد و بعد هفت ركعت را رسول خدا(ص) اضافه نمود، دو ركعت در ظهر و دو ركعت در عصر و يك ركعت در مغرب و دو ركعت در عشاء و خدا امضا كرد(5). با توجه به اين روايات به نظر مي رسد نماز در ابتداء تبليغ اسلام بنا به برخي از مصالحي، حكمي متفاوت و سبكتر داشته است يعني در ابتداء نماز هاي واجب ده ركعت بوده، ولي بعدها به هفده ركعت افزايش يافت و آنچه امروزه به جاي مي آوريم همان چيزي است كه بعدها از جانب پيامبر و خداوند به آن افزوده شد و شخص پيامبر(ص) و ائمه بعدي به آن عمل مي كردند. 1. علق(96) آيات 9-12. 2. الميزان ج 20، ص551. 3. اسراء(17) آيه 78. 4. طباطبايي، همان. 5. من لا يحضره الفقيه، ج 1، ص455. @Porseman_channel
پرسمان 💢ترس و اولياء خدا 💢 آيا اولياء خدا ؛ مي ترسند؟ @Porseman_channel ابتدا بايد بيان نمود كه ما سه نوع خوف و ترس داريم. 1- خوف طبيعى. 2- خوف مذموم. 3- خوف ممدوح. 🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂 خوف طبيعي ازحالات نفس است و اين حالت براى حفظ جان از حوادثى چون بيمارى، تصادف، دور شدن از منطقه خطر، چگونگى مواجهه با حيوانات درنده، زلزله، رعد و برق، سيل، بادهاى خطرناك، به كار گرفته مىشود. نمونه اين ترس درقرآن در مورد پيامبراني چون ابراهيم ع 📗سوره هود/70 📘ذاريات/28 حضرت داود ع 📒ص/22 حضرت موسي ع 📚سوره طه/21/68 📙نمل/10 📕قصص/25/31 درقرآن ذكر شده است. ⭕️اما تفصيل مطلب درمورد موسي ع: همه ترس ها، مثل هم نيستند و بايد بين آنها تفكيك قائل شويم. بعضى از ترس ها بد هستند و در شأن اولياء اللَّه نمى باشند ولى بعضى ترس ها طبيعى بوده، بد نيستند. ترس از عصاى اژدها شده، مذموم نيست. شما تصور كنيد بدون هيچ آمادگى قبلى، در مقابل شما، عصا تبديل به يك موجود خطرناك شود. هر انسانى بنا بر طبيعت اوليه اش، مى ترسد و جا مى خورد. اين ترس، نشانه ضعف ايمان نيست مثل اين كه كسى يك باره جلوى انسان بپرد. حال اگر اين انسان از اولياى خدا باشد و بترسد، آيا براى او كسر شأن و نقص است؟ بالاخره بشر است و مقتضاى بشر بودن او هم اين است كه از چيزهايى بترسد چه به خاطر سيستم عصبى باشد و چه به جهت خلقيات انسان. این اثر طبیعت و سرشت آدمی است که وقتی به منظره‌ای ترسناک آن هم بی‌سابقه برمی‌خورد که هیچ راهی به نظرش نمی‌رسد، مگر فرار کردن و قهراً پا به فرار می‌گذارد. مخصوصاً کسی که هیچ سلاحی برای دفاع ندارد، عصایی که هم تنها سلاح او بود، خود به آن صورت هول‌انگیز درآمده، قبلاً هم از ناحیه خدا دستوری نگرفته بود، که اگر عصایت اژدها شد، ‌فرار مکن، و در جای خود بایست؛ بلکه تنها این دستور رسیده بود که «الق عصاک»؛ عصایت را بینداز و او هم امتثال کرد و معلوم است که فرار از خطرهای بزرگ آن هم از کسی که دافع و چاره‌ای جز فرار ندارد، جزو ترس‌های مذموم و ناپسند نیست تا کسی موسی را به داشتن آن مذمت کند. ⭕️اما آيه 62 سوره يونس به نظر برخي ، اين آيه «أَلا إِنَّ أَوْلِياءَ اللَّهِ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ»، مربوط به قيامت و آخرت است. تفسير ديگر اينكه: آيه شريفه «لا خوف عليهم» را عام بگيريم و مقيد به آخرت نكنيم به اين معنى كه اولياى الهى از آن ترس و خوفى كه پيروان شيطان هميشه و همواره با آن درگير مى باشند، در امان هستند مؤيد اين تفسير، آيه 175 سوره آل عمران مى باشد «إِنَّما ذلِكُمُ الشَّيْطانُ يُخَوِّفُ أَوْلِياءَهُ فَلا تَخافُوهُمْ وَ خافُونِ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنينَ» «در واقع، اين شيطان است كه دوستانش را مى ترساند پس اگر مؤمنيد، از آنان مترسيد و از من بترسيد». 👇👇👇👇 در اين آيه، به خوبى معلوم مى شود كه يك ترس پوشالى است كه پيروان شيطان به انواع و اقسام آن گرفتارند ترس از سختى و گرفتارى ها ترس از دست دادن مقام ترس از انتقاد مردم ترس از فقر و... ولى خداى متعال مى فرمايد: از من بترسيد زيرا همه چيز در قدرت من است و خدا اين ترس ها را از دوستانش برداشته است و مى فرمايد: كسانى كه تحت ولايت الهى قرار گرفتند، ترسى بر ايشان نيست و اين منافاتى ندارد با اين كه اولياى خدا در لحظاتى، به خاطر طبيعت بشرى، دچار ترس شوند و لحظه اى كه موسى از ديدن اژدها ترسيد، تحت ولايت الهى نيز قرار داشت و به همين دليل به آرامش و اطمينان رسيد. 👌در نتيجه، ترس اولياى الهى از عوامل طبيعى و مزاحمت هاى دنيايى، مقطعى و زودگذر است و آرامش و اطمينان آنها، به لطف و امداد الهى، هميشگى و پايدار است. طبق اين توضيح، آيه «أَلا إِنَّ أَوْلِياءَ اللَّهِ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ» مربوط به دنيا نيز مى شود ولى مراد از خوف و حزن، خوف و حزنى است كه منشأ شيطانى دارد نه منشأ طبيعى يا الهى. @Porseman_channel 🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂 🍁🍁🍁🍁
پرسمان 💢طهارت اهل سنت💢 آيا همه اهل سنت در نظر شيعه نجس و كافر هستند؟ @Porseman_channel برخي از وهابيون ميگويند: شيعه ؛ كل اهل سنت را كافر مي دانند و در نماز جماعت آنها شركت نميكنند مگر از باب تقيه و بعد ؛نماز خود را قضا ميكنند... ميگويند: (الشيعه يعتقدون نجاسه الواحد منا ومتي صافحناهم غسلوا ايديهم بعدنا) شيعه همه اهل سنت را نجس مي داند و وقتي با آنها دست دادند دست خود را تطهير ميكنند 📚الفتاوي المعاصره في الرافضه ج1ص42 1⃣اولا اين بهتان بزرگي است و در ايران كنار شيعيان برادران اهل سنت زندگي ميكنند و اصلا چنين ملاحظه اي نيست و نديده اند. شيعه ؛ همه اهل سنت را نجس و كافر نمي داند واين تهمتي بيش نيست و علماء شيعه همه در مساله حكم كافر رساله هاي عمليه خود اهل سنت را پاك و مسلمان دانسته اند. 📙الحدائق ج5ص175 📔بحارالانوارج65ص300-244 📕مرآة العقول ، ج‌7، ص: 121 ذبيحه اهل سنت به اتفاق همه علماء شيعه حلال است 📗مختلف الشيعه ج8ص300 📙غاية المرام في شرح شرائع الإسلام، ج‌4، ص: 18 📘رياض المسائل ج12 ص102 📔مستند الشيعه ج15ص415 📕كتاب الطهاره سيد خويي ج2ص83 و اصل ازدواج باآنها جايز مي باشد. https://t.me/Porseman_channel/4191 همه اين موارد دلالت بر دروغ بودن نسبت مذكور دارد. 2⃣ثانيا دقت كنيد: اگر در مواردي برخي مراجع در اقتدا به اهل سنت، فتوا به اعاده نماز داده اند. اين دليل بر كفر اهل سنت نيست بلكه نظر و فتواي مجتهد است. 👇👇👇👇👇 همانطور كه در مورد وقف به سكون و وصل به حركت اگر مجتهد كسي؛فتوا به عدم جواز داده باشد؛مقلد نمي تواند به امام جماعت شيعه اي كه مراعات نميكند اقتدا كند و اگر كرد بعدا بايد قضا كند. اين مساله غير از تكفير و اعتقاد به كفر طرف بوده و فقط اختلاف فتواست... وحتي در اقتدا به امام جماعت شيعه نير اگر نماز او مطابق فتواي مرجع تقليد ماموم نباشد؛ نبايد اقتدا نمايد.... @Porseman_channel 🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂 🍁🍁🍁
پرسمان 💢چرا از آمدن ماه رمضان ناراحت هستيم؟؟💢 @Porseman_channel وقتي نيمه شعبان مي رسد غالب مردم متدين ؛آه و واي شان بلند ميشود كه خدايا ماه رمضان دارد مي رسد و احساس اندوه و ناراحتي ميكنند... اما واقعا علت اين امر چيست؟ و آيا واقعا ماه رمضان ماه ناراحتي ونگراني و مشقتهاست؟؟ وقتي به متون اسلامي و روايات و سيره اهل بيت ع نگاه ميكنيم مي بينيم كه نگاه آنها به ماه رمضان كاملا متفاوت تر از نگاه ماست... آنها ماه رمضان را ماه مبارك ؛ ماه رحمت؛ ماه مغفره مي دانند. 📘امالي صدوق ص 93 اين ماه را ماه غل و زنجير شدن شياطين مي دانند... 📕فضائل الأشهر الثلاثة ؛ ص 79 اين ماه را عيد ميدانند.. 📒مصباح المتهجد و سلاح المتعبد / ج2 / 644 و در خطبه هايي كه رسول خاتم ص و اميرمومنان ع قبل از رسيدن ماه رمضان و ابتداي آن بيان فرموده اند؛بياناتي مملو از فضيلت و كمالات بي بديل اين ماه نموده اند... 📙فضائل الأشهر الثلاثة ؛ ص74و 107 كه تحت همين عنوان در كتاب مستقلي، شيخ صدوق ره تاليف نموده است. اما اينكه چرا ما چنين نيستيم و انها چه چيزي ديده اند كه چنين بوده اند و ما از آن محروميم... به نظر مي رسد اشكال كار در معرفت و يقين است. ما به عمق فضائل اين ماه ،معرفت نداريم لذا تكليف را نه تشريف بلكه مشقت دانسته پوسته ظاهري مطلب را ديده و عمق حكمت و فضيلت آن غافليم... ما وليً خدا نشده ايم لذا ماه رمضان ماه عيد ما نيست ماه عزاي ماست... بي معرفتي بلاي خانمان سوزي است كه دامن ما را گرفته لذا از عالم و آدم شاكي بوده و دچار كجي ها ميشويم... حضرت رسول ص فرمود: اگر مردم ميدانستند ماه رمضان چه فضيلتي داردآرزو ميكردند اي كاش همه ماهها ماه رمضان ميشد... 📚مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل / ج7 / 424 / طبق اين روايت؛مشكل در عدم علم اليقين ماست چه رسد به عين و حق اليقين...مشكل در نبود معرفتِ كافي است... امام سجاد ع فرمود: َ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا شَهْرَ اللَّهِ الْأَكْرَمَ وَ يَا عِيدَ أَوْلِيَاءِ [اللَّهِ] الْأَعْظَم 📕📕مصباح المتهجد و سلاح المتعبد / ج2 / 644 طبق اين روايت ؛ مشكل ما در ولي خدا نبودن ماست.ولي الله نيستيم كه ماه رمضان براي ما عيد نيست... @Porseman_channel 🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁 🍂🍂🍂🍂
هدایت شده از کانال پرسمان دینی
پرسمان 💢نحوست ماه صفر💢 @Porseman_channel ما درباره نحوست ماه صفر روایتی ندیده ایم اما برخی علما نحوست این ماه را به شهرت نسبت داده اند وفرموده اند طبق مشهور این ماه شوم ونحس است.چنان که علامه مجلسی می گوید: "هذا الشهر مشهور بالنحوسه والشوم" "ماه صفر مشهور است به نحوست وشوم بودن" زاد المعاد،ص274 شیخ عباس قمی می گوید: "بدانکه این ماه معروف به نحوست است" مفاتیح الجنان،ص508 ودر برخی روایات، اهل بیت برای شهرت اهمیت ویژه ای قائل شده اند چنان که امام صادق فرمود: "خذ ما اشتهر بین اصحابک" "به آنچه بین علمای شیعه مشهور است عمل کن" عوالی اللئالی،ج3 ص129 روی این جهت، افرادی که می خواهند چنین اظهار کنند که از آنجایی که ماه صفر نحوستش به مشهور نسبت داده شده لذا قابل اعتنا نیست احساس می شود طریقه خوبی را در پیش نگرفته اند. اما درمورد چرایی این نحوست: ایت الله مکارم تصریح می کند که در موارد متعدد، ایام به نحوست نسبت داده شده به دلیل اتفاقاتی که درآن واقع شده است، البته افرادی در این مساله راه افراط را پیموده اند وبه هرکاری که دست می زنند قبلا به سراغ سعد ونحس بودن ایام می روند وشکست های خودرا به گردن ایام می اندازند،این خرافه ای است که جدا باید از آن پرهیز کرد وتصریح می کنند که در روایات اهل بیت آمده است که در روزهایی که نام نحس بر آن گذارده شده است، شما می توانید با دادن صدقه، یا خواندن دعا و استمداد از لطف الهی وتوکل بر خدا به دنبال کارها بروید وپیروز باشید تفسیر نمونه،ج23 ص44 شیخ عباس قمی نیز تصریح می کند برای دفع نحوست ماه صفر،هیچ چیز بهتر از تصدق وادعیه واستعاذات نیست مفاتیح الجنان،ص508 علامه مجلسی نیز روایاتی را ذکر می کند که انسان می تواند با پرداخت صدقه وتوکل بر خدا نحوست ایام را برطرف کند بحار الانوار،ج56 ص18 باب 15 حاصل آنکه، به هیچ وجه نباید درباره نحوست ماه صفر راه افراط را پیمود واگر نحوستی نیز برای این ماه است با پرداخت صدقه،دعا،وتوکل بر خدا رفع میشود @Porseman_channel
پرسمان 💢آیا عدد۱۳ نحس است؟💢 @Porseman_channel 🔶یکی از مسائلی که باعث ضربه زدن به ریشه های اعتقادی و فرهنگی ما می شود اعتقاد به مسائل خرافی است. 🔸مثلاً درباره اعداد، از همه مظلوم تر عدد ۱۳ است. این خرافه فقط مختص ملت ما هم نیست، ملت های به اصطلاح پیشرفته، اروپایی ها و آمریکایی ها بیشتر از ما به این عدد حمله کرده اند. مثلاً سازمان ملل طبقه ۱۳ندارد! در ایتالیا پلاک خانه ها را به جای سیزده، ۱۲+۱ می نویسند! مسیحیان هیچ وقت سیزده نفری سر یک میز غذا نمی خورند! مردم سوئد اگر تعطیلات آخر هفته شان به سیزدهم بیفتد می گویند هفته نحسی در راه دارند! در برخي كشورها درون هواپيماها جاي صندلي شماره ۱۳ را خالي مي گذارند! گويا اگر هواپيما خواست سقوط كند فقط صندلي شماره ۱۳ سقوط مي كند! يا گاه ديده مي شود كه برخي از ورزشكاران از پوشيدن لباس شماره ۱۳خود داري مي كنند! 🔷اعداد و روزها چه جرم و جنایتی مرتکب شده اند که آنها را نحس بدانیم!! اصلاً اختیاری دارند؟! ما نتیجه ی بدِ افکار و کارهای اشتباه خود را به گردن روزها و اعداد بی گناه انداخته ایم، به جای اینکه مسیولیت کار خود را بپذیریم. عطسه می کنیم می گوییم صبر آمد! خطای خود را به گردن گربه و کلاغ و جغد بی گناه می اندازیم! با سبزه عید گره زدن از نحسی خارج نخواهیم شد، ۱۳ چه گناهی دارد؟! اگر سیزده عدد نحسی بود 👈 هجرت پیامبر از مکه به مدینه در سال ۱۳ بعثت نبود، اگر ۱۳ نحس بود خدا حضرت علی با آن همه عظمت را در خانه خدا روز سیزده رجب به دنیا نمی فرستاد. 🔶کلمه نحس در قرآن درباره نزول عذاب بر قوم عاد آمده است. آن روزی که مردم با عمل اشتباه، سرنوشت خود را به تباهی می کشاند، آن روز، روز نحس است. 🔷 این حرف‌ها که ایام را گناهکار بدانیم و برای آنها نحوست قائل شویم، نه تنها فایده‌ای به حالمان ندارد، بلکه خدا علیه ما اعلام جرم خواهد کرد و در قیامت از ما سوال خواهد کرد که چرا مخلوق بی‌گناه مرا مجرم دانستید؟ 🔶اگر بخواهيم اين مسائل خرافی را ريشه يابي كنيم، مي بينيم كه عدد ۱۳ بر مي گردد به روز ولادت امير المومنين علي(ع). 🔸یا مقدس بودن نعل اسب در برخي مناطق که ريشه آن بر مي گردد به روز عاشورا كه اسبها توسط حرام زادگان يزيد بر پيكر مطهر امام حسين (ع) تاختند. 🔸یااستفاده از اسم امامان معصوم در ضرب المثل هاي منفي و... مثلا: طرف خودش را زده به كوچه علي چپ! یا اسامی ای كه در مورد چيزهاي بنجول به كار مي برند، مثلاً فلان چيز جواده! به نظر شما آيا اسم ديگري وجود نداشت كه از اسم امامان معصوم در چنين مواردي استفاده مي شود⁉️ ✍️برگرفته از کتاب ده گفتار شهید مطهری @Porseman_channel
پرسمان 💢مشکل اعتقادی نسل جوان💢 @Porseman_channel به نظر می رسد اساسی ترین مشکل نسل جوان ما در مسائل دینی، مشکل اعتقادی و ضعف بنیه های اعتقادی است. تا پایه های اعتقادی شخص مستحکم نباشد همیشه درگیر شبهات و سوالات متعدد بوده و نخواهد توانست سر انقیاد یه فرمایشات خدا و معصومین ع فرود آورد. مشکل اینجاست که هیچ سرمایه گزاری در مورد مبانی اعتقادی جوانان نمی شود و بلکه جوان با ورود به فضاهای آلوده های چون اینترنت و مجازی و رسانه ها و شبکه های ماهواره ای قافیه را می بازد. مبانی اعتقادی ریشه همه اعتقادات و باورهای یک انسان است. تا یک انسان با براهین قطعی اعتقاد و باور به وجود خدای واجب الوجود پیدا نکند.و قرآن را به عنوان کتاب آسمانی الهی برای هدایت مردم نداند.وپیامبران الهی را معصوم و فرستاده خدا نداند.همیشه و در هر مبحثی لنگ خواهد بود. لنگ بودن در اعتقاد و باور انسان را از خدا دور و روحیه تعبد را زائل میگرداند.بدون روحیه تعبد در همه احکام و فروعات مشکل خواهد داشت و همیشه و تا ثریا دیوار باورهایش کج خواهد بود... ما با سابقه ای که در برخورد با جوانان و بخصوص دانشجویان داشته وداریم به این مساله به روشنی رسیدیم و جایگاه خطیر اعتقادات را با تمام وجود حس نموده ایم. جوانان ما وقتی خدا را نشناخته اند و مطالبات خدا را در قالب قرآن کریم درک نکرده اند.بدیهی است که برای خدای ساخته ذهن علیل خود تره هم خرد نکرده و او را لال و کر و نابینا خواهد دانست... 🍁🍁🍁🍁🍁 ما همیشه در بین جوانان و نوجوانان ؛ باید پاسخگوی فلسفه احکام باشیم و اگر دلیل نجاست سگ و کافر و خوک و شراب را ندانند گویا نمی خواهند بپذیرند... در حالیکه سوال از فلسفه احکام با ضعف اساسی در بنیه های اعتقادی آب در هاون کوبیدن بوده و هیچ ثمره هدایتی ندارد. 👌عزیزانی که در عرصه های پاسخگویی به شبهات کار میکنند.متوجه هستند که خدای نسل جوان ما کمتر از یک پزشک متخصص است و تعبد و روحیه تسلیمی که این جوانان در برابر یک آرایشگر و پزشک و میکانیک ماهر دارند؛ در مورد خدایشان ندارند. اعتماد به خدا و توکل به او وجود ندارد و حتی در حد یک متخصص و ماهر نیز نتوانسته ایم به خدا اعتماد کنیم. همه ما بیمار شده ایم و نسخه پزشک را دریافت کرده ایم همه ما بخاطر تعمیر وسائل و لوازم خود به تعمیرکار مراجعه کرده ایم همه ما برای اصلاح سر و صورت به نزد آرایشگر رفته ایم و... همیشه در نزد اینها کمال تعبد و تسلیم داریم و چون و چرا و سوال پیچ نمیکنیم. لیکن در نزد احکام الهی و کلام اهل بیت ع سوالات و ان قلت های ما گل میکند... این یعنی به اندازه یک ماهر و استادکار به خدا اعتماد و شناخت نداریم. اگر ما درگیر قبول نکردن خمس و نجاست سگ و حرمت رقص و موسیقی وپوشش هستیم نه بخاطر اینست که ادله آنها تمام نیست بلکه بخاطر روحیه گریز ما از بند تکلیف و اداء وظیفه است و این نیست مگر از ضعف بنیه های اعتقادی ما.... ✅ما حاضریم پول خود را در هر ناکجا آبادی پس انداز کنیم و پول از پارو بالا برود ولی چون اعتقاد و باور به خمس و زکات نداریم آنها را پول زور دانسته و با توجیهاتی که لایعنی و لایسمن من جوع هستند و بلکه با فرافکنی ها شانه خالی میکنیم... 👍لیکن هیهات که این توجیهات ما را رها نخواهد کرد وما را از عذاب وجدان خلاص نخواهد کرد... 🍂🍂🍂🍂🍂 کلام آخر اینکه تنهاترین راه در برابر شبهات مطرح شده و سوالات بی انتهای جوانان ، تقویت بنیه های اعتقادی جوانان است و بس 👇👇👇👇👇 اگر کسی در فروعات و احکام شرعی دچار مشکل شده نباید با او در این فرعات بحث های بی فایده کرد که قطعا تضییع عمر خواهد بود بلکه باید سراغ اعتقادات رفت و آنها را بازخوانی و بازیابی نمود.... @Porseman_channel 🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂 🍂🍂🍂🍂
پرسمان 💢طهارت اهل سنت💢 آيا همه اهل سنت در نظر شيعه نجس و كافر هستند؟ @Porseman_channel برخي از وهابيون ميگويند: شيعه ؛ كل اهل سنت را كافر مي دانند و در نماز جماعت آنها شركت نميكنند مگر از باب تقيه و بعد ؛نماز خود را قضا ميكنند... ميگويند: (الشيعه يعتقدون نجاسه الواحد منا ومتي صافحناهم غسلوا ايديهم بعدنا) شيعه همه اهل سنت را نجس مي داند و وقتي با آنها دست دادند دست خود را تطهير ميكنند 📚الفتاوي المعاصره في الرافضه ج1ص42 1️⃣اولا اين بهتان بزرگي است و در ايران كنار شيعيان برادران اهل سنت زندگي ميكنند و اصلا چنين ملاحظه اي نيست و نديده اند. شيعه ؛ همه اهل سنت را نجس و كافر نمي داند واين تهمتي بيش نيست و علماء شيعه همه در مساله حكم كافر رساله هاي عمليه خود اهل سنت را پاك و مسلمان دانسته اند. 📙الحدائق ج5ص175 📔بحارالانوارج65ص300-244 📕مرآة العقول ، ج‌7، ص: 121 ذبيحه اهل سنت به اتفاق همه علماء شيعه حلال است 📗مختلف الشيعه ج8ص300 📙غاية المرام في شرح شرائع الإسلام، ج‌4، ص: 18 📘رياض المسائل ج12 ص102 📔مستند الشيعه ج15ص415 📕كتاب الطهاره سيد خويي ج2ص83 و اصل ازدواج باآنها جايز مي باشد. https://t.me/Porseman_channel/4191 همه اين موارد دلالت بر دروغ بودن نسبت مذكور دارد. 2️⃣ثانيا دقت كنيد: اگر در مواردي برخي مراجع در اقتدا به اهل سنت، فتوا به اعاده نماز داده اند. اين دليل بر كفر اهل سنت نيست بلكه نظر و فتواي مجتهد است. 👇👇👇👇👇 همانطور كه در مورد وقف به سكون و وصل به حركت اگر مجتهد كسي؛فتوا به عدم جواز داده باشد؛مقلد نمي تواند به امام جماعت شيعه اي كه مراعات نميكند اقتدا كند و اگر كرد بعدا بايد قضا كند. اين مساله غير از تكفير و اعتقاد به كفر طرف بوده و فقط اختلاف فتواست... وحتي در اقتدا به امام جماعت شيعه نير اگر نماز او مطابق فتواي مرجع تقليد ماموم نباشد؛ نبايد اقتدا نمايد.... @Porseman_channel 🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂 🍁🍁🍁
پرسمان روات خبر ولادت و وجود امام زمان ع را چه کسانی هستند؟ @Porseman_channel اینکه برخی ادعا کرده اند خبر ولادت امام مهدی ع فقط از طریق حکیمه خاتون نقل شده است؛ حرف درستی نیست. 👌بلکه عده زیادی از اصحاب امام عسکری ع و دیگران از ولادت امام زمان ع در غیبت صغری و کبری وجود دارد. از جمله آنها 1⃣حسن بن حسين علوىّ گويد: بر ابو محمّد حسن بن علىّ عليهما السّلام در «سرّمن رأى» وارد شدم و به واسطه ولادت فرزندش قائم عليه السّلام بدو تهنيت گفتم. 📕كمال الدين / ج2 ؛ ص161 2⃣حسن بن حسين علوىّ گويد: بر ابو محمّد حسن بن علىّ عليهما السّلام در «سرّمن رأى» وارد شدم و به واسطه ولادت فرزندش قائم عليه السّلام بدو تهنيت گفتم. 📔كمال الدين / ج2 ؛ ص161 3⃣احمد بن محمد بن عبد اللَّه گويد: چون زبيرى ملعون كشته شد، از طرف امام حسن عسکرىعليه السلام چنين جملاتى صادر شد: «اينست كيفر كسى كه بر خدا نسبت باوليائش گستاخى كند، او گمان ميكرد مرا خواهد كشت و بدون نسل ميمانم، چگونه نيروى حق را در باره خود مشاهده كرد؟! و براى آن حضرت در سال 256 پسرى متولد شد كه نامش را «م ح م د» گذاشت. 📘أصول الكافي / ج2 ؛ ص118 4⃣نسيم- خادمه امام حسن عليه السّلام- گويد: بر صاحب الأمر عليه السّلام يك شب پس از تولّدش وارد شدم و نزد او عطسه زدم، فرمود: يرحمك اللَّه، نسيم گويد: بدان خوشحال شدم 📚كمال الدين / ؛ ج2 ؛ ص171 5⃣نسيم و ماريه گويند: چون صاحب الزّمان عليه السّلام از رحم مادر به دنيا آمد دو زانو بر زمين نهاد و دو انگشت سبّابه را به جانب آسمان بالا برد، آنگاه عطسه كرد و فرمود: الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ و صلّى اللَّه على محمّد و آله، ستمكاران پنداشتهاند كه حجّت خدا از ميان رفته است اگر براى ما اذن در كلام بود شكّ زايل مىگرديد. 📒الغيبة (للطوسي)/ كتاب الغيبة للحجة 245 6⃣محمّد بن احمد انصارى گفت گروهى از مفوضه ؛كامل ابن ابراهيم مدنى را فرستادند خدمت امام حسن عسكرى كامل گفت من در دل با خود تصميم گرفتم كه سؤال كنم: مگر نه اينست كه داخل بهشت نميشود مگر آن شخصى كه عقيدهاش مانند عقيده من باشد. وقتى خدمت امام عليه السّلام رسيدم .... من سلام كرده نشستم جلو دربى كه پرده آويختهاى داشت ناگهان بادى وزيد و پرده بالا رفت پسركى را ديدم كه چون ماه تابان بود در سن چهار سالگى مينمود بمن فرمود اى كامل بن ابراهيم تنم بلرزه افتاد از اين خطاب و بزبانم آمد گفتم لبيك آقاى من. فرمود آمدهاى پيش ولى و حجت خدا و باب اللَّه تا از او سؤال كنى جز آن كس كه عقيده ترا دارد آيا وارد بهشت مىشود عرضكردم آرى بخدا قسم. 📚غيبت طوسى ص 159 7⃣عمرو أهوازى گويد: امام حسن عسکرى ع پسرش را بمن نشان داد و فرمود، اينست صاحب شما بعد از من 📘أصول الكافي / ج2 ؛ ص118 8⃣معاوية بن حكيم و محمّد بن ايّوب و محمّد بن عثمان گويند ما چهل نفر در منزل امام حسن عليه السّلام بوديم و او فرزندش را به ما عرضه كرد و فرمود: اين امام شما پس از من و خليفه من بر شماست، از او اطاعت كنيد و پس از من در دين خود متفرّق نشويد كه هلاك خواهيد شد، بدانيد كه بعد از اين او را نخواهيد ديد، گويند: از حضورش بيرون آمديم و پس از چند روزى قليل امام حسن عليه السّلام درگذشت. 📗كمال الدين / ج2 ؛ ص162 9⃣کلینی و دیگران به سندهایشان نقل کرده اند که جماعت زیادی امام زمان ع را بعد از ولادتش ملاقات کردنداز آن جمله اند محمد بن إسماعيل بن موسى بن جعفر، و حكيمة بنت محمد بن علي، و هي عمة أبيه و أبو علي بن مطهر، و خادم لإبراهيم بن عبده و أبو عبد اللّه بن صالح و إبراهيم بن إدريس، و جعفر بن علي عمّه و عمرو الأهوازي، و ظريف الخادم و الفارسي و المدائني و غيرهم. 📕إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات ؛ ج5 ؛ ص54 @Porseman_channel 🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁 🍂🍂🍂🍂
پرسمان 💢ادله ولادت امام زمان ع💢 @Porseman_channel برای اثبات تولد امام زمان ع از امام عسکری ع ؛ (علی رغم شرائط سیاسی سخت و اختناق ها و جو تقیه ای که بوده وولادت حضرت در فشارسیاسی بی سابقه ای دچار سانسور بوده وحتی بردن نام ایشان حرام اعلام میشود تا اسباب ظاهری بر اختفاء تولد و وجود حضرت مهیا شود.اصل تولد مخفیانه بوده و موضع سیاسی نا مطلوبی از طرف حکام جور وجود داشته...) باوجود این شرائط خاص وحساسیت حکام و تضییقات سیاسی آنها بر جلوگیری ازتولد نور الهی، اگر روایات وشواهد تاریخی با سانسور وحذف و اختفا عجین شده جای تعجب نیست و دور از انتظار نمی باشد. با این وجود؛احادیثی که دلالت مطابقی برولادت حضرت و بشارت تولد او دارند،214حدیث در منابع شیعه است. 📚کمال الدین ص408-407-426-430-433و... 👌روایاتی که سال ولادت را بیان کرده 📚بحار الانوار ج51ص4و15و17و22 👌خصوصیات فردی را بیان کرده 📘کمال الدین ص475 📗الغیبه طوسی ص253و255و266و271و298 👌نص بر امامت حضرت دارد 📕کمال الدین ص435 ✅وتوقیعات ناحیه مقدسه و وکلای ناحیه و مشرف شدگان به خدمت حضرت و اعتراف علمای انساب به ولادت ایشان واجماع شیعه و مدعیان دروغین سفارت ایشان؛و شهادت هر یک از معصومین ع به ولادت ایشان...مجموع ادله و شواهد و مویداتی است که وجود ایشان و ولادتشان را ثابت میکنند. @Porseman_channel 🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁 🍁🍂🍂🍂🍂
پرسمان 💢املاء و استدراج💢 @Porseman_channel املاء در لغت به معنای مهلت دادن است و منظور از آن در اصطلاح مهلت دادن به امت هایی است که قدر نعمت هدایت خود را نمی دانند تا بلکه هوشیار شوند و توبه کنند و یا این که عذاب مهین را برای خود فراهم کنند. خداوند در قرآن می فرماید: «وَ لاَ یحْسَبَنَّ الَّذِینَ کفَرُواْ أَنَّمَا نُمْلِی لَهُمْ خَیرٌ لاِّنفُسِهِمْ إِنَّمَا نُمْلِی لَهُمْ لِیزْدَادُواْ إِثْمًا وَلَهُمْ عَذَابٌ مُّهِین: کافران مپندارند که در مهلتی که به آن ها میدهیم خیر آن ها است. به آن ها مهلت میدهیم تا بیشتر به گناهانشان بیفزایند و برای آن ها است عذابی خوارکننده»(آل عمران، 178) و در جای دیگر نیز می فرماید: «وَ أُمْلِی لَهُمْ إِنَّ کیدِی مَتِین: و به آن ها مهلت دهم که تدبیر من استوار است.»( اعراف،183 و قلم، 45) در تفسیر نمونه آمده است: نملی از ماده املاء به معنی کمک دادن است که در بسیاری از مواقع به معنی مهلت دادن که آن خود یک نوع کمک دادن نیز محسوب می شود؛ آمده است، در آیه فوق نیز به همین معنی است. یعنی آنها را مهلت می دهیم. علامه طباطبایی رحمة الله علیه، می فرماید: قضای الاهی هم همین است. قضاء مختص به خدای تعالی است و در آن کسی با او شریک نیست. به خلاف استدراج که به معنای رساندن نعمت بعد از نعمت است. و این نعمت های الاهی به وسائطی از ملائکه و امر به انسان می رسد. به همین مناسبت، استدراج را به صیغه متکلم مع الغیر آورد؛ ولی در املاء و در کیدی که نتیجه استدراج و املاء است؛ به صیغه متکلم وحده تعبیر کرد. به طوری که اهل لغت گفته اند؛ استدراج دو معنی دارد. یکی این که چیزی را تدریجا بگیرند. زیرا اصل این ماده از درجه، گرفته شده که به معنای پله، است. همان گونه که انسان در صعود و نزول از طبقات پائین عمارت به بالا، یا به عکس، از پله ها استفاده می کند. هم چنین هر گاه چیزی را تدریجا و مرحله به مرحله بگیرند یا گرفتار سازند؛ به این عمل استدراج گفته می شود. معنای دیگر استدراج، پیچیدن، است. همان گونه که یک طومار را به هم می پیچند. این دو معنی را راغب در کتاب مفردات نیز آورده است. ولی با دقت بیشتر روشن می شود که هر دو به یک مفهوم کلی و جامع یعنی انجام تدریجی، باز می گردند. در مورد مجازات استدراجی که در آیه فوق به آن اشاره شده و از آیات دیگر قرآن و احادیث استفاده می شود؛ چنین است که خداوند گناهکاران و طغیانگران جسور و زورمند را طبق یک سنت، فورا گرفتار مجازات نمی کند؛ بلکه درهای نعمت ها را به روی آن ها می گشاید. هر چه بیشتر در مسیر طغیان گام بر می دارند؛ نعمت خود را بیشتر می کند. و این از دو حال خارج نیست: یا این نعمت ها باعث تنبه و بیداریشان می شود؛ که در این حال برنامه هدایت الهی، عملی شده و یا این که بر غرور و بی خبریشان می افزاید. در این صورت مجازاتشان به هنگام رسیدن به آخرین مرحله، دردناکتر اس.، زیرا به هنگامی که غرق انواع ناز و نعمت ها می شوند؛ خداوند همه را از آن ها می گیرد و طومار زندگانی آن ها را در هم می پیچد و این گونه مجازات، بسیار سخت تر است. منابع تفسیر نمونه، ج 3، ص 182. ج7، ص 32 - 34. ترجمه المیزان، ج 8، ص 454. @Porseman_channel