💢علي اكبر ع بزرگتر بودند يا امام سجاد ع؟💢
@Porseman_channel
در اين زمينه اختلاف آراء شديدي ميان محققان و مورخان و انساب شناسان وجود دارد كه نتيجه گيري را سخت كرده است اما با بررسي دقيق موضوع و اقوال وارد شده به اين نتيجه مي رسيم كه حضرت علي اكبر از امام سجاد عليهما السلام بزرگتر بوده است.
توضيح بيشتر:
علي اكبر بين سالهاي 33 تا 35 هـ ق از مادري بزرگوار به نام ليلي دختر ابنمرة بن مسعود ثقفي در شهر مدينه چشم به جهان گشود. دانشمندان و مورخان سن شريف او را مختلف نقل كردهاند كه ما آنها را به سه دسته تقسيم ميكنيم.
اول. ابنشهر آشوب در مناقب و طبرسي در اعلام الوري و شيخ مفيد در ارشاد، هيجده يا نوزده ساله نوشتهاند.
دوم. ابننماي حلي در مثير الاحزان، بيست و سه ساله آورده است.
سوم. ابنادريس حلي در خاتمهي كتاب حج سرائر (ص 655) مينويسد: علي اكبر درامارت عثمان به دنيا آمده است.
بنابراين عمر شريف آن حضرت بين بيست و پنج و بيست و هفت سال بوده است و مرحوم محدث قمي در نفس المهموم(نفس المهموم، ص 192)و مقرم در رسالهي علياكبر و ذبيح الله محلاتي در فرسان الهيجاء و عماد اصفهاني در زندگاني علي اكبر اين قول را به دلايل ذيل بر ساير اقوال ترجيح دادهاند.
دليل اول: اتفاق مورخان و نسب شناسان
مقرم مينويسد: علي اكبر در روز عاشورا نزديك بيست و هفت سال داشته و مورخان و نسبت شناسان بزرگتر بودن او را از امام سجاد عليهالسلام كه در آن روز بيست و سه ساله بوده تأكيد ميكنند و بر آن اتفاق دارند(علي اكبر، ص 12)
محمد بن ادريس مينويسد: دربارهي سن و بزرگتر بودن علي اكبر از امام سجاد بايد به خبرگان و نسب شناسان رجوع نمود مانند زبير بن بكار، ابوالفرج اصفهاني، بلاذري، مزني، صاحب كتاب لباب اخبار الخلفاء، عمري، صاحب كتاب زواجر و مواعظ، ابنقتيبه، در كتاب معارف، محمد بن جرير طبري، ابنابيالازهر، ابوحنيفهي دينوري و ابوعلي بن همام.
ابنادريس ميافزايد: همهي اين نويسندگان و دانشمندان و نسب شناسان بزرگ بر بزرگتر بودن علي اكبر از امام سجاد عليهالسلام اتفاق نظر دارند و آنان در اظهار نظر دراين باره از ديگران آگاهترند(سرائر، ج 1، مزار حج، ص 656-655)
دليل دوم: تولد او در عصر عثمان
محمد بن ادريس حلي مينويسد: اين علي بن الحسين (همان كه مادرش ليلي) است در امارت عثمان به دنيا آمده است (همان)
محدث قمي نيز اين نظر را تأييد ميكند(نفس المهموم، ص 192)
مقرم در رسالهي خود مينويسد: علي اكبر در يازدهم ماه شعبان سال 33 هجري دو سال قبل از كشته شدن عثمان به دنيا آمد(علي اكبر، ص 12)
محلاتي، در فرسان الهيجاء از هدية الزائر علامهي نوري نقل ميكند كه علي اكبر بيست و پنج سال داشت.
دليل سوم:
حضرت علي اكبر از جد بزرگوارش حضرت اميرالمؤمنين علي عليهالسلام روايت نقل ميكند.( محدث قمي، نفس المهموم، ص 192)
توضيح اينكه اگر حضرت علي اكبر دو سال قبل از كشته شدن عثمان به دنيا آمده باشد، تقريبا هفت سال از زندگي پربارش در زمان حيات جدش اميرالمؤمنين بوده و با اين حساب، نقل روايت ميتواند صحيح و دال بر بيست و هفت سالگيش در كربلا باشد.
در مقابل اين نظرات شيخ مفيد امام سجاد (ع) را بزرگ تر از حضرت علي اكبر مي داند .( ارشاد،ج 2،ص 137،شيخ مفيد، ترجمه رسولي محلاتي، تهران، انتشارات علميه اسلاميه) نويسنده «البدع» و نويسنده «شرح الاخبار» نيز چنين نظري دارند.
نتيجه گيري:
همان طور كه در بحث پيش بيان شد حضرت علي اكبر در سال 33 تا 35 ه ق، به دنيا آمده و از آنجايي كه حضرت امام سجاد عليهالسلام درسال 38 ه ق، به دنيا آمده است و بر اين نظر اكثر بزرگان است و از مقايسهي تاريخ تولد آن دو بزرگوار حقيقت روشن ميشود كه حضرت علي بن الحسين الاكبر از برادر بزرگوارش حضرت امام زين العابدين بزرگتر بوده است. او در كربلا بين بيست و پنج و بيست و هفت سال داشته در حالي كه سن حضرت سجاد عليهالسلام را بين نوزده تا بيست و سه سال نوشتهاند.
مقرم ضمن اينكه سن امام سجاد عليهالسلام را در هنگام واقعهي عاشورا بيست و سه سال ميداند، مينويسد كه مورخان ونسب شناسان بر بزرگتر بودن حضرت علي اكبر از امام سجاد عليهالسلام اتفاق نظر دارند(مقرم ،علي اكبر، ص 12)
يعقوبي در تاريخ خود مينويسد: يكي از فرزندان امام حسين عليهالسلام علي اكبر است كه در طف (كربلا) شهيد شد و مادرش ليلي دختر ابيمرة بن مسعود ثقفي است.( تاريخ يعقوبي، ج 2 ص 247-246)
ابوالفرج اصفهاني مينويسد:
ثم دعي يزيد لعنه الله بعلي بن الحسين[عليهالسلام ]فقال له مااسمك قال علي قال اللعين او لم يقتل الله عليا قال قد كان لي اخ اكبر مني يسمي عليا فقلتموه... (مقاتل الطالبين، ص 80)
@Porseman_channel
پرسمان #احکام
💢مقدار مسح پا💢
مقدار مسح پا از درازا چقدر است؟
@Porseman_channel
آيات عظام امام، بهجت، فاضل، مكارم، نورى و وحيد: بايد پا را از سر يكى از انگشتها تا برآمدگى روى پا، مسح كند و بنا بر احتياط مستحب تا مفصل پا مسح نمايد.
آيات عظام تبريزى و صافى: بايد پا را از سر يكى از انگشتها تا برآمدگى روى پا، مسح كند و بنابر احتياط واجب، تا مفصل پا مسح نمايد.
آيات عظام خامنه اى و سيستانى: بايد پا را از سر يكى از انگشتها تا مفصل، مسح كند.
@Porseman_channel
💢یادمرگ💢
@Porseman_channel
ياد مرگ و پايان زندگى هنگامى اثربخش تر مى شود كه انسان در حادثه مرگ كاملا دقّت ورزد و امورى را كه مولاى ما اميرمؤمنان(عليه السلام) بر آن انگشت نهاده را بررسى كند، جدا شدن از عزيزان، فاصله گرفتن از ثروت ها، كاخ ها و مقام ها، بيگانه شدن از همه دوستان و فرود آمدن در وادى خاموشان و پنهان شدن زير توده هاى خاك تيره و از همه مهم تر بسته شدن پرونده زندگى و عدم امكان جبران خطاهاى گذشته، همه اينها به راستى بهترين واعظ و اندرزگوست. به همين دليل پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) در حديث معروفی مى فرمایند: «إنّ أَكْيَسَ الْمُؤْمِنينَ، أَكْثَرُهُم ذِكْراً لِلْمَوْتِ وَ أَشَدُّهُمْ لَهُ اِسْتِعْدَاداً»
📚الكافي، كلينى ج 3، ص 258، (باب النوادر)
(با هوش ترين مؤمنان كسى است كه بيش از همه به ياد مرگ باشد و بيش از همه آماده آن باشد).
هم چنین در حديث ديگرى از آن بزرگوار مى خوانيم: از آن حضرت پرسيدند: «هَلْ يَحْشُرُ مَعَ الشُّهَداءِ أَحَدٌ»؛ (آيا احدى از غير شهيدان با شهدا محشور مى شود؟) فرمود: «نَعَمْ مَنْ يَذْكُرُ الْمَوْتَ فِى الْيَوْمِ وَ اللَّيْلَةِ عِشْرينَ مَرَّةً»
📚مجموعة ورّام، ورام بن أبي فراس،ج 1، ص 268، (بيان ذكر الموت).
(آرى كسى كه در شبانه روز، بيست بار به ياد مرگ بيفتد [و خود را با اعمال صالح و توبه از گناه آماده سازد]).
اين بحث را با حديث عبرت انگيزى از اميرمؤمنان علي(عليه السلام) پايان مى دهيم كه مى فرمايد: «انسان هنگامى كه در آخرين روز دنيا و نخستين روز آخرت قرار گيرد اموال و فرزندان و اعمال او در برابرش مجسّم مى شوند؛ نخست به اموالش مى نگرد و مى گويد: به خدا قسم من در جمع آورى تو حريص و بخيل بودم، حال بگو: سهم من نزد تو چيست؟ مى گويد: فقط به اندازه كفنت از من برگير و با خود ببر! سپس رو به فرزندانش مى كند و مى گويد: من شما را دوست مى داشتم و از هر جهت شما را حمايت مى كردم. بهره من نزد شما چيست؟ مى گويند: همين اندازه كه ما تو را به سوى قبر مى بريم و در زير خاك ها پنهان مى سازيم! سپس متوجّه عملش مى شود و به آن مى گويد: به خدا سوگند! من نسبت به تو [اعمال] بى رغبت بودم و تو بر من سنگين بودى، اكنون من چه بهره اى نزد تو دارم! مى گويد: من در قبر و قيامت با تو هستم».
📚الكافي، همان، ج 3، ص 231، (باب أن الميت يمثل له ماله و ولده و عمله قبل موته)؛
🔴برای توضیح بیشتر می توانید مراجعه کنید به: پيام امام امير المؤمنين(عليه السلام)، مكارم شيرازى، ج 3 ص 431 به بعد؛
@Porseman_channel
💢حکم قمه زنی💢
@Porseman_channel
مسئلۀ جواز یا عدم جواز قمه زنی از دیر باز مورد اختلاف علما و مراجع تقلید بوده است و همواره عدهای از فقها حکم به جواز آن داده و گروهی دیگر آنرا جایز ندانستهاند.
برای اولین بار حکم این مسئله از مرحوم آیت ا..العظمی نائینی سؤال شد و فتوای ایشان محور فتوای دیگر مراجع معاصر و بعد از ایشان شد.
ایشان بعد از ذکر این نکته که هیچ آیه و روایتی در تأیید یا رد قمه زنی نداریم، به شرط اینکه ترس از ضرر در کار نباشد، به جواز آن فتوا داد. بعد از ایشان دهها تن از مراجع تقلید بدون دادن فتوای جدیدی نظر ایشان را قبول کردهاند. در مقابل این گروه - از آنجا که قمه زدن و خون از سر جاری کردن در دید برخی از غیر مسلمانان تأثیر سوء داشت و موجب بدبینی و تبلیغات سوء بر علیه تشیع میشد -، برخی از علما از جمله آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی به حرمت آن فتوا دادند.
البته فقهایی هم که در گذشته قائل به جواز بودهاند، در صورت داشتن ضرر بدنی آنرا جایز نمیدانستند.
اما امروزه، این شیوه عزاداری جدا از اینکه نصی دربارۀ شعائر بودن آن وجود ندارد، و حتی نمیتوان حکم به استحباب آن داد،موجب سوء استفادههای تبلیغاتی دشمنان اسلام نیز شده است. به طوری که با پوشش خبری گستردهای این مراسم را پخش کرده و نتایج اسفباری میگیرند که موجب وهن اسلام و مذهب در نگاه بینندگان میشود.
به همین جهت امام خمینی در پاسخ به استفتایی در این زمینه میگوید: در وضع موجود قمه نزنند.."
همچنین با توجه به همین تبلیغات منحرف کننده غرب از این مراسم است که مراجع معظم تقلید، حضرات آیات عظام خامنهای، فاضل، مکارم، نوری همدانی و تبریزی در استفتائاتی که از آنان شده است، انجام این مراسم را در زمان حاضر، جایز ندانستند.
البته بعضی از مراجع معظم تقلید امروزه نیز حکم به جواز آن دادهاند، و این به دلیل آن است که چنین اعمال و شیوههایی را موجب وهن و بدنام شدن مذهب نمیدانند.
@Porseman_channel
💢اسارت 💢
اسارت اسرای روز عاشورا چند مدت طول کشید؟
@Porseman_channel
در رابطه با مدت اسارت، هر چند زمان آغاز اسارت که در واقع از عصر روز عاشورا بوده است مشخص است، ولی از آنجایی که تاریخ دقیق آزاد شدن آنها که یزید ملعون بعد از سخنرانی های کوبنده امام سجاد(ع) و حضرت زینب(س) از دگرگونی اوضاع شام هراسان شده و به اهل بیت(ع) اجازه داد تا به مدینه برگردند،مشخص نیست، لذا نمی توان بطور دقیق مدت اسارت را بیان کرد.
در ضمن مدت اقامت اهلبیت(ع) در دمشق، مورد اتّفاق مورّخان نیست. برخی از آنان با تعبیر مجمل: «چند روز اقامت داشتند» از مدّت اقامت اسرای كربلا، سخن گفتهاند(۱) ، امّا برخی دیگر، به مدّت اقامت یا عزاداری اهلبیت در دمشق تصریح كردهاند. در این میان اكثر مورّخان مدت برپاداشتن عزاداری توسّط اهلبیت و زنان خاندان معاویه در این شهر را سه روز دانستهاند.(۲) عمادالدّین طبری مدّت حضور اهلبیت و عزاداری آنان در دمشق را هفت روز(۳)، سید ابنطاووس بنا به روایتی یك ماه(۴)، و قاضی نعمان مغربی، چهل و پنج روز نوشتهاند.(۵)
در جمع بندی این چند گزارش میتوان گفت: صرف نظر از قول متفرد قاضی نعمان كه قائل به اقامت یك ماه و نیم اسرا در شام است و همچنین دیدگاه ابنطاووس كه قول به یك ماه ماندن اهلبیت در شام را با تعبیر «قیل» بیان كرده است، وجه جمع بین عزاداری سه روزه زنان خاندان معاویه و سوگواری هفت روزه اهلبیت این است كه؛ چون زنان خاندان معاویه عزاداری اهلبیت را مشاهده كردند و پی به حقّانیت آنان بردند، از روز پنجم با آنان هم سو شده و آنان نیز مشغول عزاداری شدند. بنابراین میتوان نتیجه گرفت؛ با توجّه به مدّت حضور چند روزة اهلبیت در ساختمان مخروبه (خرابه شام) و همچنین مدّت حضور آنان در یكی از خانههای قصر، در مجموع، اهلبیت از آغاز ورود به شام حداكثر بیش از ده روز در شام اقامت نداشتند. به ویژه با توجّه به این امر كه اقامت بیشتر آنان، به هیچ رو به سود یزید نبوده و سبب بروز نارضایتی افكار عمومی و انتقاد بیشتر، از دستگاه حاكم میشد، از اینرو یزید با شتاب، درصدد استمالت و دلجویی از اهلبیت برآمد و آنان را رهسپار مدینه كرد.
علاوه بر این با توجه به نقل صحیحی که اسیران اهل بیت در روز بیستم ماه صفر سال ۶۱ هجری مطابق با اولین اربعین شهادت امام حسین(ع) به کربلا رسیده باشند باید بیش از چند روز در دمشق نمانده باشند که شهید قاضی طباطبایی در کتاب گرانسنگ «تحقیق در اولین اربعین سیدالشهدا(ع)» این قول را تقویت کرده است، بنابراین میتوان گفت مدت اسارت اهل بیت حدود یک ماه بوده است.
۱ .شیخ مفید، الارشاد، ج۲، ص۱۲۲؛ إعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۲۴۹).
۲ . محمد بنسعد، ترجمة الحسین و مقتله، فصلنامه «تراثنا»، سال سوم، شماره۱۰، ص۱۹۲؛ طبری، تاریخ الامم و الملوك، ج۵، ص۴۶۲.
۳. عمادالدّین طبری، كامل بهائی، ج۲، ص۳۰۲؛ مجلسی، بحارالانوار، ج ۴۵، ص ۱۹۶.
۴. سید ابنطاووس، الاقبال بالاعمال الحسنه، ج۳، ص۱۰۱.
۵. شرح الاخبار فی فضائل الائمة الاطهار، ج۳، ص ۲۶۹.
@Porseman_channel
💢صبرجمیل چیست؟💢
@Porseman_channel
«صبر جمیل» به معناى «شکیبایى زیبا» است، و آن صبر و استقامتى است که برای خدا صورت گیرد و تداوم داشته باشد؛ یأس و ناامیدى به آن راه نیابد؛ و توأم با بیتابى، شکوه و آه و ناله نگردد. صبر جمیل؛ شکیبایى در برابر حوادث سخت و آزمایشهای سنگینی است که نشانه شخصیت و وسعت روح آدمى است.
صبر و بردباری از اوصاف برجسته پیام آوران الهی است که در بهرهمندی آنان از ولایت و رسالت تأثیرگذار بوده است.
صبر جمیل؛ صبرى است که پیامبران الهی در برابر اذیت و آزار مخالفان و مشرکان میدیدند؛ مشرکان و مخالفان آنان را ساحر و دروغگو میخواندند؛ بشارتهای آنان را تکذیب میکردند، اما آنان لب به شکوه باز نمیکردند.
مؤمنان کسانى هستند که در برابر حوادث هرگز پیمانه صبرشان لبریز نمىگردد، و سخنى که نشان دهنده ناسپاسى و کفران و بىتابى باشد بر زبانشان جارى نمى شود؛ صبر آنها، صبر زیبا و جمیل است.
همانگونه که بیان شد؛ صبر و بردباری از اوصاف برجسته پیام آوران و اولیای الهی است، اما برخی از آنان نمونه بارز شکیباییاند؛ نظیر صبر حضرت ایوب(ع) در برابر رنجهای فراوان، بیماریهای بسیار شدید که موجب شد تا خانواده و بستگان نزدیکش از او فاصله بگیرند، به گونهای که تنها ماند، نه یارای حرکت داشت و نه کسی بود تا او را کمک کند، اما هرگز لب به ناله و شکوه نگشود و جز به خدای متعال به کسی متوسل نشد.[1] شکیبایی حضرت ایوب در برابر حوادث و ناملایمات به اندازهای زیبا و برجسته است که در فرهنگ دینی ما «صبر ایوب» عنوان نمادینی شده که زبانزد خاص و عام است.
صبر یعقوب در فراق یوسف(ع)،[2] صبر پیامبر اسلام(ص) در برابر استهزاء و تکذیب و آزار مخالفان،[3] بویژه تحمل شرایط سخت محاصره در شعب ابیطالب، صبر امام علی(ع) به مدت 25 سال برای صیانت از کیان اسلام،[4] صبر امام حسین(ع) در روز عاشورا[5] و صبر زینب کبری(س) در برابر حوادث روز عاشورا، کوفه و شام.[6]
این نوع صبرها از مصادیق روشن صبر جمیل در تعالیم و آموزههای دینی ما است.
نکتهای که در این موضوع قابل دقت است، این است که اگر کسی سؤال کند در قرآن کریم در داستان حضرت یعقوب(ع) آمده است که وی در فراق یوسف آنقدر گریه کرد که چشمانش را از دست داد، آیا این بیتابی با صبر جمیل در تقابل نیست؟![7] پاسخ آن است که قلب انسان کانون عواطف است، جاى تعجب نیست که در فراق فرزند، اشک انسان جارى شود، این یک امر عاطفى است، آنچه در این مورد مهم است؛ آن است که انسان کنترل خویشتن را از دست ندهد و سخنی بر خلاف رضاى خدا نگوید و یا کاری بر خلاف خواست الهی مرتکب نشود.
از روایات استفاده مى شود همین اشکال را هنگامى که پیامبر اکرم(ص) در مرگ فرزندش ابراهیم اشک مىریخت به آنحضرت گرفتند که شما ما را از بی صبری نهى میکنید، اما خودتان اشک مىریزید؟! پیامبر در جواب فرمود: چشم مىگرید و قلب اندوهناک مىشود، ولى چیزى که خدا را به خشم آورد نمىگویم.[8]
[1]. ر. ک: جوادی آملی، عبد الله، سیره پیامبران در قرآن، ج 7، ص 73 – 74،
[2]. یوسف، 18.
[3]. «فَاصْبِرْ صَبْراً جَمیلاً»؛معارج، 5.
[4]. «فَصَبَرْتُ وَ فِی الْعَیْنِ قَذًى وَ فِی الْحَلْقِ شَجًا»، نهج البلاغة ، ص ۴۸،
[5]. که در برابر انبوه مشکلات میفرمود: «إلهى رضى بقضائک لا معبود سواک»؛ شرح أصول الکافی، ج 1، ص 96،
[6]. «فَقَالَ ابْنُ زِیَادٍ کَیْفَ رَأَیْتِ صُنْعَ اللَّهِ بِأَخِیکِ وَ أَهْلِ بَیْتِکِ فَقَالَتْ مَا رَأَیْتُ إِلَّا جَمِیلا»؛ ابن زیاد گفت کار خدا را نسبت به برادر و اهل بیتت چگونه دیدى، حضرت زینب فرمود: من جز زیبایى چیزى ندیدم. اللهوف على قتلى الطفوف،ص160،
[7]. ر. ک: ، تفسیر نمونه، ج 9، ص 351- 353،
[8]. حر عاملی، وسائل الشیعة، ج 3، ص 280، مؤسسة آل البیت علیهم السلام، قم، 1409ق. «عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (ع) فِی حَدِیثٍ قَالَ: لَمَّا مَاتَ إِبْرَاهِیمُ بْنُ رَسُولِ اللَّهِ (ص) هَمَلَتْ عَیْنُ رَسُولِ اللَّهِ (ص) بِالدُّمُوعِ ثُمَو قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) تَدْمَعُ الْعَیْنُ وَ یَحْزَنُ الْقَلْبُ وَ لَا نَقُولُ مَا یُسْخِطُ الرَّب».
@Porseman_channel