💢محمدحنفیه چرا نامیده شد💢
@Porseman_channel
نام اصلی محمد بن حنفیه؛ «محمد بن على بن ابیطالب»، و نام مادر او «خوله دختر جعفر بن قیس بن مسلمة بن عبید بن ثعلبة بن یربوع بن ثعلبةمن الدؤل بن حنیفة» است. او را بخاطر نام قبیله مادرش به حنفی میخواندند.
روزی امام على(ع) به پیامبر(ص) گفت: اگر پس از شما خداوند به من پسرى ارزانى فرمود، آیا میتوانم نام و کنیه شما را بر او قرار بدهم؟ پیامبر(ص) فرمود: «بله».
لذا بعدها امام علی(ع) نام او را محمد و کنیه او را ابوالقاسم قرار داد.
او در سال 16 قمری در مدینه به دنیا آمد و در سن 65 سالگی و در سال 81 در مدینه از دنیا رفت و در بقیع به خاک سپرده شد.
اما اینکه آیا انتساب به مادر نوعی توهین به شمار نیامده و در تاریخ نیز سابقه دارد، باید گفت؛ در گزارشها و منابع گوناگونی سخن از افراد بزرگی آمده و آنها را به نام مادرشان منتسب نمودهاند، بدون آنکه توهینی به شمار آید.
در ذیل به برخی از این افراد اشاره میشود:
1. پیامبر اسلام(ص): در حرزی که برای پیامبر اکرم(ص) آمده است، آنحضرت به نام مادرشان آمنه معرفی شدهاند: «وُجِدَ فِی مَهْدِهِ تَحْتَ کَرِیمَتِهِ الشَّرِیفِ فِی حَرِیرَةٍ بَیْضَاءَ مَکْتُوبٌ أُعِیذُ مُحَمَّدَ بْنَ آمِنَةَ بِالْوَاحِدِ مِنْ شَرِّ کُلِّ حَاسِدٍ قَائِمٍ أَوْ قَاعِدٍ أَوْ نَافِثٍ عَلَى الْفَسَادِ جَاهِدٍ [مُجَاهِدٍ] وَ کُلِّ خَلْقٍ مَارِدٍ...».
2. امام حسین(ع): هنگامی که امام حسین(ع)، عبدالله بن یقطر حمیری را به سمت کوفه و به سوی مسلم بن عقیل فرستاد، سپاه حصین بن تمیم او را دستگیر کرد و به سوی عبیدالله بن زیاد فرستادند. عبیدالله به او گفت: بالای قصر برو و حسین را لعنت کن. او هم بالای قصر رفت و خود را اینگونه معرفی کرد «أیّها الناس؛ إنی رسول الحسین بن فاطمة بنت رسول الله لتنصروه و توازروه على ابن مرجانة ابن سمیّة الدعی...».
4. عمار بن یاسر: رسول خدا(ص) هنگام ساختن مسجد، عمار بن یاسر را به عمار بن سمیه خطاب و فرمودند: «وَیْحَکَ یَا ابْنَ سُمَیَّةَ تَقْتُلُکَ الْفِئَةُ الْبَاغِیَةُ».
بر این اساس، انتساب به مادر، بیاحترامی به فرد نیست، اما در مورد اینکه محمد بن حنفیه چرا به مادرش منتسب شده، میتوان چند احتمال را نیز مطرح کرد:
الف. مادر حسنین(ع) حضرت زهرا(س) و مادر محمد، خوله حنفیه است و برای فرق گذاشتن بین فرزندان آنحضرت، محمد را به مادرشان نسبت دادند.
ب. با وجود اجازه امام علی(ع) از پیامبر(ص) برای نامگذاری محمد به این نام، این نامگذاری مورد اعتراض افرادی مثل طلحه قرار گرفت که چرا نام و کنیه پسر خود را مانند نام و کنیه پیامبر(ص) قرار داده است، در حالیکه پیامبر(ص) فرمودند که نام و کنیه او را بر کسى از امتش قرار ندهند.
شاید همان معترضان بودند که نام او را به گونهای تغییر دادند که کمترین تشابه را با نام پیامبر(ص) داشته باشد.
ج. پیامبر(ص) فرمود: «مهدی از فرزندان من است و نام او نام من است و کنیه او کنیه من است ...».
شاید برای جلوگیری از سوء استفاده افرادی مثل فرقه کیسانیه از این حدیث، نام او را به گونهای تغییر دادند که گمان نشود او از فرزندان پیامبر(ص) است.
@Porseman_channel
💢جکم کفش جامانده در مسجد💢
@Porseman_channel
مسأله ۲۵۸۱ اگر کفش او را ببرند و کفش دیگری به جای آن بگذارند چنانچه بداند کفشی که مانده مال کسی است که کفش او را برده (۱) (در صورتی که از پیدا شدن صاحبش مأیوس و یا برایش مشقّت داشته باشد (۲) میتواند (۳) بجای کفش خودش بردارد (۴) ولی اگر قیمت آن از کفش خودش بیشتر باشد باید هر وقت صاحب آن پیدا شد زیادی قیمت را به او بدهد و چنانچه از پیدا شدن او ناامید شود (۵) باید با اجازه حاکم شرع زیادی قیمت را از طرف صاحبش صدقه بدهد (۶) و اگر احتمال دهد کفشی که مانده مال کسی نیست که کفش او را برده (۷) باید با آن معامله مجهول المالک نماید، یعنی از صاحبش تفحّص کند و چنانچه از پیدا کردن او مأیوس شود از طرف او به فقیر صدقه بدهد.
(۱) (اراکی): و بداند که عمداً برده و دسترسی به او ندارد..
(خوئی)، (سیستانی)، (تبریزی)، (فاضل): و راضی است که کفشش را عوض کفشی که برده است بردارد ((فاضل): بلکه اگر بداند عمداً آن را برداشته)..
(زنجانی): و نتواند کفش خود را بدست آورد..
(مکارم): و این کار عمداً انجام شده و دسترسی به آن شخص نیست..
(۲) [قسمت داخل پرانتز بجز رساله آیات عظام: (نوری) و (فاضل) در بقیّه رسالهها نیست]
(۳) (اراکی): میتواند کفش او را به عنوان تقاص..
(زنجانی): میتواند کفشی را که مانده..
(۴) (خوئی)، (سیستانی)، (تبریزی): و همچنین است اگر بداند که کفش او را به طور ناحق ّ و ظلم برده است، ولی در این فرض باید قیمت آن از کفش خودش بیشتر نباشد و الّا حکم مجهول المالک نسبت به زیادی قیمت جاری است، و در غیر این دو صورت، حکم مجهول المالک بر آن کفش جاری خواهد بود ((تبریزی): مگر آن که بداند صاحب او از آن کفش، اعراض کرده).
(صافی): به شرط آنکه قیمت آن از کفش خودش بیشتر نباشد، ولی اگر قیمتش بیشتر باشد و از دسترسی به صاحبش ناامید باشد حکم مجهول المالک را دارد و اگر بخواهد آن را بردارد باید با اذن حاکم شرع و پرداخت زیادی قیمت به حاکم شرع باشد چنانکه میتواند زیادی قیمت را با اذن حاکم شرع از طرف صاحبش صدقه بدهد و اگر احتمال دهد کفشی که مانده مال کسی نیست که کفش او را برده، در صورتی که قیمت آن از ۶/ ۱۲ نخود نقره سکّه دار کمتر باشد و مأیوس از دسترسی به صاحبش باشد احتیاطاً آن را به حکم مجهول المالک عمل نماید و اگر بیشتر باشد تا یک سال اعلان کند و بعد از یک سال احتیاطاً از طرف صاحبش صدقه بدهد.
(مکارم): و چنانچه دسترسی به حاکم شرع دارد از او اجازه بگیرد..
(۵) (اراکی): بنا بر احتیاط واجب با اجازه حاکم شرع زیادی قیمت را از طرف صاحبش به فقیر غیر سید صدقه بدهد. و اگر کسی که کفش او را برده متعمّد نبوده یا احتمال دهد کفشی که مانده مال کسی نیست که کفش او را برده و دسترسی به او نیست باید با آن معامله مجهول المالک نماید، یعنی از صاحبش تفحّص کند و چنانچه از پیدا کردن او مأیوس شود، بنا بر احتیاط واجب با اجازه حاکم شرع از طرف او به فقیر غیر سیّد صدقه بدهد.
(فاضل): باید زیادی قیمت را از طرف صاحبش صدقه بدهد و اگر احتمال دهد کفشی که مانده مال کسی نیست که کفش او را برده چنانچه از پیدا کردن صاحبش مأیوس باشد، از طرف او آن را صدقه بدهد و احتیاط واجب آن است که به اذن حاکم شرع باشد.
(مکارم): زیادی را از طرف صاحبش صدقه میدهد، ولی اگر یقین دارد یا احتمال میدهد کفشی که مانده مال کسی نیست که کفش او را برده، چنانچه از پیدا کردن صاحب آن مأیوس باشد باید آن را صدقه دهد.
(۶) (زنجانی): باید به اجازه حاکم شرع زیادی قیمت را صدقه بدهد و اگر احتمال دهد کفشی که مانده مال کسی نیست که کفش او را برده، در صورتی که قیمت آن از یک درهم کمتر باشد، میتواند برای خود بردارد و اگر بیشتر باشد، باید تا یک سال اعلان کند و بعد از یک سال احتیاطاً صدقه بدهد
(۷) (گلپایگانی)، (نوری): در صورتی که قیمت آن از ۶/ ۱۲) نخود نقره سکّه دار کمتر باشد، میتواند برای خود بردارد و اگر بیشتر باشد، باید تا یک سال اعلان کند و بعد از یک سال احتیاطاً از طرف صاحبش صدقه بدهد
@Porseman_channel
💢مطلاق بودن امام حسن مجتبی علیه السلام 💢
@Porseman_channel
مام حسن مجتبی(ع)، از شخصیتهایی است که هدف آماج احادیث مجعول قرار گرفته، اما دشمنان اینبار ایشان را به تعدّد ازدواج و بسیاری طلاق متهم کردهاند! اتهامی که بیاساس بودن آن درباره شخصیتی همانند امام حسن مجتبی(ع) کاملاً واضح است.
در بعضی از این روایات چنین آمده است:
الف. امام علی(ع) به مردی که در مورد خواستگاری حسن، حسین و عبداللّه بن جعفر از دخترش با ایشان مشورت میکرد، فرمود: «بدان! حسن، بسیار طلاق میدهد. دخترت را به حسین تزویج کن؛ زیرا برای دخترت بهتر است».[1]
📚المحاسن، ج 2، ص 601،
ب. امام صادق(ع): «حسن بن علی پنجاه زن را طلاق داد. تا آنکه حضرت علی(ع) در کوفه بپا خاست و فرمود: ای کوفیان! به حسن دختر ندهید؛ زیرا بسیار طلاق میدهد. مردی بر پا خاست و گفت: به خدا سوگند، چنین میکنیم. او فرزند رسول خدا(ص) و فاطمه(س) است، اگر خواست همسرش را نگه میدارد و اگر نخواست طلاق میدهد».
📚الکافی، ج 6، ص 56
ج. امام باقر(ع): «علی(ع)، کوفیان را مخاطب ساخت و فرمود: به حسن زن مدهید؛ زیرا بسیار طلاق میدهد».
📚دعائم الاسلام، ج 2، ص 258،
در بعضی از کتب اهل سنت نظیر: انساب الاشراف،قوت القلوب، شرح نهج البلاغه ابن ابیالحدید معتزلی
📚انساب الاشراف، ج 3، ص 25،
و ابو طالب مکى، محمد بن على، قوت القلوب، ج 2، ص 412،
وابن أبی الحدید، عبد الحمید بن هبة الله، شرح نهج البلاغه، ج 16، ص 12 – 13،
و... نیز همین مطالب تکرار شده است و از آنجایی که گفتهاند دروغ هر چه بزرگتر باشد قبول کردنش آسانتر است در بعضی از جعلها عدد همسران مطلقه آنحضرت را به سیصد نفر رساندهاند!
📚قوت القلوب، ج 2، ص 412.
که همه اینها سخیف و فاقد ارزش و به دور از عقل و منطق است.
شواهد تاریخی، عقیدتی فراوانی در دست است که بر نادرستی این نقلها دلالت دارد:
1. امام مجتبی(ع) در نیمه رمضان سال سوم هجری به دنیا آمد و بنا بر مشهور، در 28 صفر سال پنجاه هجری از دنیا رفت.
اگر اولین ازدواج آنحضرت در 20 سالگی باشد، تا سال شهادت پدر؛ یعنی سال 40 هجری، یعنی در فاصله 17 سال، باید این تعداد ازدواج و طلاق صورت گرفته باشد که با توجه به اینکه آنحضرت در دوران پنج ساله حکومت پدر در تمامی سه جنگ نهروان، جمل و صفین شرکت داشتند و با توجه به اینکه آنحضرت بیست بار پیاده از مدینه به حج رفتند و حج گذاردند چگونه ممکن است وقت کافی برای چنین ازدواجهایی داشته باشند. بنا بر این، قبول چنین احادیثی امری نامعقول است.
2. بیشتر روایاتی که در کتب حدیث آمده منقول از امام صادق(ع) است؛ یعنی این مطلب حدود نزدیک به یک قرن پس از زمان امام مجتبی(ع) مطرح میشود، چرا که وفات امام صادق(ع) در سال 148 هجری و شهادت امام مجتبی(ع) در سال پنجاه هجری رخ داد. اگر واقعاً این روایات از امام صادق(ع) باشد حضرت چه هدفی از بیان آن بعد از یک قرن داشتهاند؟ آیا درصدد بیان و افشای بحران خانوادگی امام مجتبی(ع) بودهاند؟! قابل تأمّل است که این سخن در همان اوان، بر زبان منصور دوانیقی دشمن سرسخت ائمه(ع)، جاری میشود. مسعودی، سخنرانی منصور را در جمع خراسانیها چنین نقل کرده است :«سوگند به خداوند که فرزندان ابوطالب را با خلافت وا نهادیم، و به هیچ روی متعرض آنان نشدهایم، تا آنکه علی بن ابیطالب خلافت را به دست گرفته و آن زمان که موفق نشد در حکومت، تن به حکمیت داد. مردم اختلاف کردند و سخنشان گوناگون شد تا گروهی بر او هجوم آورده و او را کشتند. پس از وی، حسن بن علی بپا خاست. او مردی نبود که اگر اموالی بر او عرضه میشد، بستاند. معاویه با حیله او را ولیعهد خود کرد. و سپس او را خلع کرد. او به زنان رو آورد. روزی نبود که ازدواج نکند یا طلاق ندهد. تا آنکه در بستر از دنیا رفت».
📚مروج الذهب، ج 3، ص 300،
3. اگر چنین امری واقع شده بود باید دشمنان قسم خورده و بهانه جویانی که بر کوچکترین امری مثل رنگ و جنس لباس ایشان اعتراض میکردند، در زمان حیات آنحضرت، این امر را بر ایشان خُرده میگرفتند و در مناظرات و اعتراضهایی که بر حضرت داشتند بر این نکته ـ که اگر صحیح بود نقطه ضعف بزرگی به شمار میرفت ـ انگشت میگذاشتند. ولی چنین امری از آن دوران، گزارش نشده است.
4. تعداد همسران و فرزندان و دامادانی که برای حضرت امام حسن در منابع تاریخی آمده، با این رقمها سازگاری ندارد. بیشترین تعداد فرزندان را 22 و کمترین را 12 گفتهاند و تنها 13 نام به عنوان همسر، برای ایشان ذکر شده که ترجمه و شرح حال بیش از سه تن آنان در دست نیست و نیز بیش از سه داماد برای آن بزرگوار در کتب تاریخ، گزارش نشده است.
📚قرشى، باقر شریف، حیاة الإمام الحسن بن على(ع)، ج 2، ص 455 – 460 و 461 ـ 469،
5. روایاتی بر مبغوضیت طلاق دلالت دارد. این روایات در کتب حدیثی شیعه و اهل سنت به نحو مکرّر، نقل شده است.
رسول خدا(ص): «منفورترین حلالها نزد خداوند، طلاق است».
📚سجستانی، أبو داود سلیمان بن أشعث، سنن ابی داود، ج 3، ص 504،
امام صادق(ع): «ازدواج کنید و طلاق ندهید؛ زیرا طلاق عرش خداوند را به لرزه درمیآورد».
📚طبرسى، حسن بن فضل، مکارم الاخلاق، ص 197
و نیز امام صادق(ع)، از پدرشان نقل میکند: «خداوند کسی را که بسیار طلاق دهد و به دنبال تنوع ذائقه جنسی باشد، دشمن میدارد».
📚وسائل الشیعة، ج 22، ص 8.
حال آیا میتوان گفت: امامی معصوم به طور مکرّر دست به چنین عملی زند و این عمل، توجیهی نداشته باشد که پدرش هم اقدام به جلوگیری از آن نماید.
6. امام حسن مجتبی(ع) عابدترین و زاهدترین انسان زمانش بود،
📚شافعی، ابراهیم بن سعد الدین، فرائد السمطین، ج 2، ص 68،
و همواره این چنین نیایش میکرد: «من از پروردگارم حیا میکنم که او را ملاقات کنم در حالی که پیاده به سوی خانه او نرفته باشم».
📚بحارالانوار، ج 43، ص 399
او بیستبار پیاده از مدینه به حج رفت و حج گذارد چگونه ممکن است مرتکب چنین اعمالی شود؟!
7. صفت «مِطلاق»(پُر طلاق)، در جاهلیت نیز مذموم بود. وقتی خدیجه(س) به پسر عمویش ورقه، از خواستگارانش سخن گفت و با وی مشورت کرد که به کدام پاسخ مثبت دهد، ورقه جواب داد: شیبه بسیار بدبین است، عقبه پیرمرد است، ابوجهل مردی متکبر و بخیل است، صلت مردی مطلاق است. آنگاه خدیجه(س) گفت: «نفرین خدا بر اینها باد، ولی آیا میدانی مرد دیگری هم از من خواستگاری کرده است؟».
و اینک جای تأمل است، چگونه خصلتی که در جاهلیت مورد ذم و سرزنش بوده و مردمان آن دوره حاضر نبودند به چنین مردی (مطلاق) زن دهند، آنوقت حضرت علی(ع) فرزند زاهد و پارسای خود را چنین وصف کرده باشد؟! و امامی معصوم به چنین خصلت ناپسندی که مبغوض خداوند است آلوده باشد.
اینها بعضی از شواهدی بود که بر دروغ و بی اساس بودن این نقل ها گواهی میدهد.
بنابر این، نمیتوان این مضامین سخیف و نقلهای ناصواب را در حق شخصیتی پذیرفت، که در روایات متعددی از قول رسول گرامی اسلام(ص) مورد تعریف و تمجید قرار گرفته است.
📚مهریزى، مهدى، تأملى در احادیث کثرت طلاق، مجله پیام زن، شماره 76، تیر 1377ش.
کتابهایی که در این زمینه میتوان به آنها رجوع کرد:
1. قرشى، باقر شریف، حیاة الامام الحسن(ع)
2. مطهرى، مرتضی، نظام حقوق زن در اسلام
3. پیشوایى، مهدى، زندگى امام حسن(ع)
4. مصطفوى، حسن، الامام المجتبى(ع)
5. شفیعى، سیدعلى، از گوشه و کنار تاریخ
6. رسولى محلاتى، سیدهاشم، زندگانى امام مجتبى(ع)
7. زمانى، احمد، حقایق پنهان
@Porseman_channel
💢فلسفه تعدد زوجات رسول خدا صلی الله علیه و آله 💢
@Porseman_channel
پيامبر اسلام (ص) خانه كوچكى داشت که این خانه دارای اطاقهاى مختلفى بود پیامبر (ص)ازدواجهای متعددی کرده بودند که هرکدام دليلى داشت، كتابهاى زيادى شايد صد كتاب در اين زمينه نوشته شده، كه چرا پيامبر ما زنان متعدّد داشت، افراد مختلفى بودندکه با پیامبر(ص)دشمنی می کردند چون يكى از راه های ارتباط با قبيله هاى مختلف اين بود كه احساس كنند كه پيغمبر داماد آن قبيله است و كارشكنى نكنند و پيامبر را از خودشان بدانند و اگر بگوييم همه زنانی که داشتند دختر و جوان بودند و چنين و چنان بودند اين چنين نیست و یک دروغی بیش نیست پيامبر(ص) اوّلين ازدواجشان در سنّ 25 سالگی باخدیجه بود که 40 سال داشت يعنى بيست و پنج سالگى تا حدود بعد از بعثتش تا حدود چهل و چند سالگى يك همسر داشته آدمى كه آن ور پنجاه سال بين پنجاه و شصت سال زنهاى مختلفى بگيرد آن ديگر نعوذ بالله، نعوذ بالله، نعوذ بالله، نعوذ بالله جسارت نباشد كسى كه آنوَرِ پنجاه سالگى و شصت سالگى داماد مى شود آن ديگر هدفش، هدف جوانى وهوس نيست.
علاوه بر اينكه هر زنى يك خصوصيّتى داشته مثلا بعضى از زنها بدلیل اینکه مسلمان شدند فاميل آنها را بيرونشان مي كرد و می گفتند حال كه مسلمان شدهاى برو كنار ديگه تو فاميل ما نيستی پيغمبر اين زنِ مسلمان را با يك مرد مسلمان عقد می كرد بعد مرد هم مىرفت جبهه شهيد مى شد، اين نه شوهر داشت و نه کس و کار و هم از نظر شوهر ضربه خورده بود هم از نظر فاميل هم چند تا يتيم داشت،پس با آنها ازدواج می کرد زنى كه يك مشت يتيم دارد و از زنهاى پيامبر غير از حضرت خديجه بقیه فقیر بودند بنابراين به چند اصل دقت كنيد:
1- پيغمبر ما كارى را روى هوس نمی كرد نعوذ بالله آدمهاى عادى هم كه روى هوس كار می كنند اين وَرِ چهل سالگى است نه آن وَرِ پنجاه و پنج سالگى است.
2 -زنان پيامبر جوان جوان نبودند، داغدار بودند، بعضى هاى آنها چند شوهر كرده بودند و از فاميل اخراج شده بودند.
اجمالٌا اخراج شده از فاميل، شهيد داده، يتيم دارد، سن بالا، آن وَرِ پنجاه سال با اين خصوصيّات ديگر وصله اى به پيغمبر نمى چسبد
ازدواجهاى پیامبر در بسیارى از موارد، مانند: ازدواج با «صفیه» دختر حىّ بن اخطب رئیس قبیله بنى نضیر، «حفصه» دختر عمر، «جویره» دختر حارث، رئیس قبیله بنى مصطلق جنبه سیاسى داشته و براى کاستن از عداوت، یا ایمان آوردن و یا طرح دوستى و جلب محبت اشخاص و یا قبایل بوده است که از رهگذر این ازدواجها تمام افراد یک قبیله مسلمان مىشدند.
2. بعضى ازدواجهاى پیامبر مانند: ازدواج با «زینب»، براى شکستن سنت جاهلى بوده است که شرح آن در تفاسیر مختلف در ذیل آیه 37 سوره احزاب آمده است.
3. برخى ازدواجهاى پیامبر براى تأمین نیاز اقتصادى بیوه زنان بود، به خصوص افرادى که سرپرست خود را در راه اسلام از دست داده بودند هم چون «سوده» و «ام سلمه».
🔴در نتیجه، با بررسى اجمالى از همسران پیامبر در مىیابیم که ازدواجهاى متعدد او از روى شهوترانى نبوده است، اگر چنین بود پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله و سلم در اوج جوانى و در سن 25 سالگى با حضرت خدیجه ازدواج نمىکرد و تا زمانى که حضرت خدیجه علیها السلام زنده بود همسرى دیگرى را انتخاب نکرد و همسران دیگر را بعد از وفات حضرت خدیجه علیها السلام و در زمان هجرت در مدینه و پایهریزى حکومت اسلامى و در سن کهولت یعنى 53 سالگى به بعد اختیار نمود و اگر چنین بود زمانى که زن جوانى به نام عایشه را اختیار کرد، دیگر به سراغ امسلمه - که زنى پیر بود - نمىرفت و...
📚ر. ک: فلسفه ازدواج دائم و موقت در اسلام، سید مجتبى ذاکرى شاندیز، ص 149-167؛
و حریت و حقوق زن در اسلام، على شریعتى و محمد عبدى، ص 39؛
وحیوةالقلوب، علامه مجلسى، ج 4، ص 1519-1570
@Porseman_channel
💢چراترتیب نزول نه💢
چرا ترتيب فعلي قرآن بر اساس ترتيب نزول قرآن جمع آوري نشده است؟
@Porseman_channel
طبق نظر محققان و مفسران قرآني، قرآن مجيد در مكه و مدينه، در حالت سفر و غير سفر،
📚اتقان في علوم القرآن، ترجمة مهدي حائري قزويني، ج1، ص75
شب و روز، هنگام جنگ و صلح، پيشامدها و حادثههاي گوناگون، هنگام پرسش و احتياجات فرهنگي و علمي، در اصول عقايد، اخلاقيات، مواعظ و احكام الهي و هزاران نكتة ديگر، در پديدههاي مختلف نازل ميشد. در مابين اين دو زمان احتياج به بيان موضوع ديگر پيش ميآمد كه آياتي در اين زمينه نزول مييافت. گاهي چند آيه از يك سوره نازل ميشد،ولي پيش از آنكه بقية همان سوره نازل شود به مناسبتي خاص آياتي از سورة ديگر وحي ميشد و پيامبر- صلي الله عليه و آله وسلم - دستور ميدادند كه هر آيه در محلش و در سورة مناسب خودش قرار داده شود.
البته چينش آيات بدستوررسول خدا- صلي الله عليه و آله وسلم – وطبق دستورخداوندمتعال بوده كه در روايتي از اهل سنت آمده است كه جلال الدين سيوطي، از عثمان بن عفان بن ابي العاص، روايتي را نقل مي كند، كه مي گويد: ما نزد رسول خدا - صلي الله عليه و آله وسلم – بوديم و ديديم كه آن حضرت ديدگان مبارك خود را بالا برده و سپس آن را در نقطه اي متمركز كرد و پس از آن فرمود: «جبرائيل هم اكنون بر من فرود آمد و گفت: آيه إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالإحْسَانِ وَإِيتَاءِ ذِي الْقُرْبَي... را در اين جاي سوره نحل قرار دهم.»
📚سيوطي، الاتقان، ج1، ص105. و ابن عطيه، مقدمتان في علوم القرآن، قاهره، 1954م، ص26ـ27.
بنابراين جايگاه آيات درسوره ها از همان ابتدا معلوم، و به دستور خداوند بوده است، و پيامبر اسلام- صلي الله عليه و آله وسلم – به منظور حفظ و صيانت نصوص قرآن علاوه بر استمداد از نيروي حافظه خود و حافظه مردم، دستور مي داد آيات قرآن را بنويسند و آنان كه دست اندركار نگارش قرآن بوده اند «كاتبان وحي» ناميده مي شدند كه جمعاً 43 يا 45 نفر بودند و اوّلين آنها و بيش از همه «امير المؤمنين علي ابن ابي طالب(عليه السلام )» بود. كه تاريخ از اين افراد به نام «كتّاب وحي» نام مي برد
📚زنجاني، تاريخ قرآن، سازمان تبليغات اسلامي، ص42. عبدالصبور، تاريخ القرآن،ص53. و ص66.
كه قرآن را در روي لوح يا كتف يا حرير يا برگ خرما يا سنگ سفيد يا پوست و.... مي نوشتند
📚سيوطي، الاتقان، ج1، ص99. و ابن نديم، الفهرست، مصر، 1348ق، ص37ـ36.
و همزمان با حيات رسول خدا- صلي الله عليه و آله وسلم – به ترتيبي كه هم اكنون در اختيار ماست جمع آوري و مرتب كردند.
📚طبرسي، مقدمه مجمع البيان، ج1، ص15.
@Porseman_channel
💢تسبیحات اربعه به جای حمد دررکعت اول💢
@Porseman_channel
1. اگر شخصی در رکعت اول یا دوم نماز، اشتباهاً تسبیحات اربعه بگوید، اگر هنوز به رکوع نرفته چه باید کند؟ 2. اگر به رکوع رفت و بعد آن فهمید چه باید بکند؟ در این فرض، آیا فرق میکند که شخص از روی حواسپرتی تسبیحات بگوید یا فکر کند رکعت سه یا چهار نماز است؟ 3. اگر شخص در این حالت امام جماعت باشد وظیفه مأمومین چیست؟
✅پاسخ
1. چنانچه قبل از رکوع متوجه شود که در تسبیحات و قرائت اشتباه عمل کرده، باید صحیح آن را انجام دهد.
2. اگر بعد از رفتن به رکوع متوجه شود، تکلیفی ندارد و نمازش صحیح است.
3. اگر چنین شخصی امام جماعت باشد، وظیفهاش مانند کسی است که نماز فرادا میخواند.
مأمومین نیز اگر بعداً متوجه این اشتباه شوند نمازشان صحیح است، ولی اگر همان موقع متوجه شوند، لازم است امام جماعت را آگاه کنند، پس اگر متوجه نشد و اصلاح نکرد، مأمومین میتوانند نماز را به صورت فرادا ادامه دهند.
]
حضرت آیت الله العظمی خامنهای (مد ظله العالی):
1. در فرض سؤال باید حمد و سوره را بخواند.
2. تکلیفی ندارد و نماز صحیح است.
3. در فرض مذکور مأمومین باید اگر میتوانند امام را آگاه کنند، در غیر این صورت نیت فرادا نموده و پس از خواندن حمد و سوره نماز را به صورت فرادا ادامه دهند.
حضرت آیت الله العظمی سیستانی (مد ظله العالی):
1 و 2. اگر قبل از رکوع باشد باید تسبیحات را قطع کرده و حمد و سوره بخواند و اگر بعد از رکوع باشد، وظیفهای ندارد و نماز صحیح است.
3. نماز مأمومین صحیح است.
حضرت آیت الله العظمی صافی گلپایگانی (مد ظله العالی):
1 و 2. اگر قبل از رکوع متوجه اشتباه خود شود باید حمد و سوره را بخواند و اگر بعد از رکوع فهمیده نمازش صحیح است ولی احتیاط، انجام سجدهی سهو است.
3. چنانچه مأمومین متوجه اشتباه امام باشند باید او را ملتفت کنند و اگر بدون التفات به رکوع برود مأموم موظف است حمد و سوره را خود بخواند.
حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (مد ظله العالی):
1. باید حمد و سوره را بخواند.
2. نماز او صحیح است.
3. باید به گونهای امام را متوجه اشتباه خود کند و چنانچه امام متوجه نشد، مأمومین باید نماز را تمام کنند و اعاده نمایند.
حضرت آیت الله العظمی نوری همدانی(مد ظله العالی):
اگر به رکوع نرفته باید حمد و سوره را بخواند در غیر این صورت لازم نیست و بهتر است سجده سهو بجا آورد.
@Porseman_channel
💢سوء ظن نسبت به علماء 💢
@Porseman_channel
علت و علاج سوء ظن نسبت به علماء چیست؟
#حیات_طیبه
✅سوء ظن به این معناست که در مورد کسی گمان بد کنی و چیزی که خلاف واقع هست را در قالب تهمتی در درون و باطن و قلب و فکر خود داشته باشی...
سوء ظن بلای بسیار بد و بلکه قاتل خاموش اعتقادات و باورهاست...
از سوء ظن طور جدی در قرآن تحذیر شده است.
" اى كسانى كه ايمان آوردهايد! از بسيارى از گمانها بپرهيزيد، چرا كه بعضى از گمانها گناه است"!
(يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثِيراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ).
📖حجرات12
در آيه 12 سوره نور مىفرمايد:
لَوْ لا إِذْ سَمِعْتُمُوهُ ظَنَّ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بِأَنْفُسِهِمْ خَيْراً:
" چرا هنگامى كه آن نسبت ناروا را شنيديد مردان و زنان با ايمان نسبت به خود (و كسى كه همچون خود آنها بود) گمان خير نبردند"؟!
متاسفانه فضای مجازی ،محل جولان سوء ظن و سمپاشی ها شده است.
می بینیم که نسبت به علماء و روحانیت به شدت تبلیغ سوء شده و به تدریج روحیه سوء ظن به آنها را در آحاد مخاطبین خود تزریق می کنند.
👌البته مامنکر وجود عالم فاسق نیستیم که عالم را فاسد می کند.
همانطور که در بین همه اقشار و اصناف و مردم چنین هست و همه خوب یا همه بد نیستند.
اینکه گفته شود همه روحانیت فاسد و مفسدند یا همه مقدس هستند؛البته حرف درستی نیست.
لیکن تزریق این اندیشه و باور که هر ملبس به لباس روحانیت را ببینی؛پولدار و متمول و بی درد و ....هست کاملا اشتباه است و اگر کسی کمترین ارتباطی با روحانی محله خود و روحانی روضه خانگی و مسجد و مجلس ترحیم ش بگیرد؛متوجه این حقیقت می شود که چنان و چنین که شایع شده نیست.
🔴به این روایت ناب توجه فرمایید:
صُحْبَةُ الْأَشْرَارِ تُورِثُ سُوءَ الظَّنِ بِالْأَخْيَارِ.
📚مجموعة ورام ؛ ج2 ؛ ص240
همراهی با افراد شرور مایه سوء ظن به خوبان را فراهم می سازد.
لذا مراقب دوستان بد و محیط های حقیقی و مجازی که در آنها فعالیت می کنیم باشیم.
@Porseman_channel
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
🌷🌷🌷🌷🌷🌷
دنیا محل استراحت است؟
@Porseman_channel
یکی از اشکالات عقیدتی و باورهای غلط؛ بین مردم که حتی بین خواص هم وجود دارد.
این است که فکر میکنیم به دنیا آمده ایم برای استراحت و عیش و نوش و کیف و حال و راحتی و آسایش...
این ضربه زیادی به اعتقادات زده و بسیاری از انسانها را شاکی و از خدا ناراضی و موجب بدبینی و سوء ظن به خدا میشود
و شکایت به خدا برده بلکه خدایی خدا را زیر سوال می برندکه چرا
فلانی چه و چه و چه دارد من ندارم؟
چرا فلانی فلان نصیب و بهره ی اقتصادی و اجتماعی و فکری و استعدادی را دارد
فلانی چه پدر پولداری دارد من ندارم و....
باید دانست که این باور قرآنی و اسلامی نیست در فرهنگ قرآن ؛ دنیا محل مسابقه و دویدن و عرق ریختن و تلاش و امتحان است.
نه مسافرخانه و هتل و تفرجگاه...
لذا نباید در این دنیا دنبال آسایش تمام بود و از ابتلاءات و بلاها و سختی ها فرار کرد و شاکی بود بلکه خود را آماده هر سختی و بلا وامتحان نمود
آیات زیر را ببینید
أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا يُفْتَنُونَ/📖📖عنکبوت2
آيا مردم پنداشتند كه تا گفتند ايمان آورديم، رها مىشوند و مورد آزمايش قرار نمىگيرند؟
همچنین
📖محمد31
📖بقره155
📖آل عمران154و 186
📖مائده48
✅و در روایات اهل بیت ع به عنوان مفسر و مبین قرآن نیز به صراحت بیان شده است.
که برای امتحان و بلا دنیا آمده ایم و مترصد آسایش نباشید آسایش در بهشت خواهد بود
ودر کتب روایی ؛باب های مبوب شده است
باب شدة ابتلاء المؤمن
📘الكافي / ج2 / 252
إِنَّ أَهْلَ الْآخِرَةِ لَا يَهْنَؤُهُمُ الطَّعَامُ مُنْذُ عَرَفُوا رَبَّهُمْ وَ لَا يَشْغَلُهُمْ مُصِيبَةٌ مُنْذُ عَرَفُوا سَيِّئَاتِهِمْ يَبْكُونَ عَلَى خَطَايَاهُمْ يَتْعَبُونَ أَنْفُسَهُمْ وَ لَا يُرِيحُونَهَا وَ إِنَّ رَاحَةَ أَهْلِ الْجَنَّةِ فِي الْمَوْتِ وَ الْآخِرَةُ مُسْتَرَاحُ الْعَابِدِين
همانا مردمان آخرت در آن هنگام كه پروردگارشان را مىشناسند غذائى برايشان گوارا نيست اندوهى آنان را سرگرم نمىكند وقتى كه گناهانشان را مىشناسند به خطاهاشان گريه ميكنند، نفس خود را به زحمت مىاندازند نفسشان را راحت نميگذارند و همانا راحتى و آسايش اهل بهشت در مرگ است. آخرت آسايشگاه عابدين است.
📕بحار الأنوار ج74 ؛ ص25
@Porseman_channel
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
🌷🌷🌷🌷🌷
💢حکم همخوانی زنان💢
@Porseman_channel
همخوانی زنان و یا زنان و مردان در سرودها و تواشیح، چه حکمی دارد و آیا شنیدن آن جایز است؟
همه مراجع (به جز بهجت، صافى و مکارم ): اگر به صورت غنا نباشد و باعث تهییج شهوت و مفسده نگردد، اشکال ندارد. .
آیات عظام بهجت، صافى و مکارم: اگر باعث مفسده شود، حرام است و بدون آن نیز بنابر احتیاط واجب، جایز نیست.
@Porseman_channel
💢نشانه های رضای خدا💢
@Porseman_channel
پیرامون موجبات رضایت خداوند و نشانه های راضی بودن خدا از خلق نکات مختلفی در روایات مطرح گردیده است.
۱. اطاعت الهی
روایت شده که موسی(علیه السلام) گفت: پروردگارا مرا از نشانه خشنودی خود از بنده ات خبر ده خدای تعالی به او وحی فرمود: هر گاه دیدی که من بنده ام را برای طاعت خود آماده و از معصیتم روی گردان می کنم این نشانه خشنودی من است.
در روایتی از امام علی(علیه السلام) نقل شده که خدای تبارک و تعالی چهار چیز را در دل چهار چیز نهفته است: خشنودی خود را در طاعتش نهفته است، پس هیچ طاعتی را کوچک نشمارید زیرا بسا که آن طاعت با خشنودی خدا همراه باشد و تو بی خبر باشی- برای کسب رضایت الهی هر کار خیر و پسندیده را انجام دهید و لو کوچک باشد زیرا احتمال دارد رضایت الهی با او کسب شود.
۲. استغفار, تواضع و صدقه دادن
سه چیز است که بنده را به خشنودی خدا می رساند: استغفار زیاد، فروتنی و صدقه دادن زیاد. نفس , انسان را به تن پروری و جمع مال و... تشویق می کند؛ اما آن کس که در پی کسب رضای الهی است, جسم و نفس خویش را به زحمت استغفار و پرهیز از مال اندوزی می کند.
امام علی(علیه السلام) فرمود: هر که بدن خود را ناخشنود سازد پروردگارش را خشنود کند و هر که بدن خود را ناخشنود نکند پروردگارش را نافرمانی کرده باشد. با راحتی بدن و تأمین خواسته های جسمانی و پیروی از خواهشها رضایت خدا تأمین نمی شود.
بنابراین استغفار زیاد- صدقه دادن زیاد و انجام هر اعمال خیر و مخالفت با هوا و هوسها سبب رضایت خداوند می شود.
۳. راضی به قضای الهی
نقل شده که حضرت موسی(علیه السلام) عرض کرد: ای پروردگار مرا به کاری که خشنودی تو از من در آن است راهنمایی فرما تا بدان عمل کنم؟ خداوند به او وحی فرمود, که همانا خشنودی من در ناخشنودی تو است و تو بر آنچه ناخوشش داری صبر نتوانی کرد. موسی عرض کرد: پروردگارا مرا به آن کار راهنمایی فرما. خداوند فرمود: خشنودی من در خرسندی تو به قضای من است.
در نتیجه راضی و تسلیم بودن در برابر قضای الهی ولو بر خلاف میل انسان باشد خشنودی خدا را در پی دارد.
نکته دیگر آن است که مقام «رضوان» از بزرگترین مواهب و مقاماتی است که خداوند به مؤمنان و مجاهدان می بخشد و این رضوان چیزی غیر از باغ های بهشت و نعمت های جاویدان و غیر از رحمت گسترده پروردگار است و رضوان من الله اکبر. هیچ کس نمی تواند آن لذت معنوی و احساس روحانی را که به یک انسان به خاطر توجه رضایت و خشنودی خدا از او دست می دهد توصیف کند. رضایت خدا از همه برتر و بزرگتر است. قرآن کریم اسماعیل(علیه السلام) را با صفت «مرضی» توصیف نموده است؛ «وَ کانَ عِنْدَ رَبِّهِ مَرْضِیًّا» (سوره مریم/۵۵) و همواره مورد رضایت پروردگارش بود.
اسماعیل (علیه السلام) ظاهر امر خدا را ندید (کارد گذاشتن به گلویش توسط ابراهیم خلیل علیه السلام) بلکه ایمان و یقین داشت که خداوند بر خلاف مصلحت او و پدرش, امر نمی کند. این در واقع اشاره به این حقیقت است که او در کل برنامه هایش رضایت خدا را جلب کرده است.
اصولا نعمتی از این بالاتر نیست که معبود و مولا و خالق انسان از او راضی و خشنود باشد؛ به همین دلیل در بعضی از آیات بعد از آنکه نعمت بهشت جاویدان را برای بندگان خاص خدا بیان می کند در پایان می گوید: «رَضِیَ اللّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ ذلِکَ الْفَوْزُ الْعَظیمُ» (سوره مائده/۱۱۹)؛ خداوند از آنها خشنود و آنها نیز از او خشنود خواهند بود و این فوز عظیم و رستگاری بزرگی است. و این نشان می دهد تا چه اندازه این رضایت دو جانبه واجد اهمیت است(رضایت پروردگار از بندگان و رضایت بندگان از پروردگار).
زیرا ممکن است انسان غرق عالی ترین نعمتها باشد، ولی هنگامی که احساس کند مولی و معبود و محبوب او از او ناراضی است تمام آن نعمتها و مواهب در کام جانش تلخ می گردد و نیز ممکن است انسان واجد همه چیز باشد ولی به آنچه دارد راضی و قانع نباشد. بدیهی است آن همه نعمت با این روحیه او را خوشبخت نخواهد کرد و ناراحتی مرموزی دائما او را آزار و شکنجه می دهد و آرامش روح و روان را که از بزرگترین مواهب الهی است از او می گیرد. لذا بالاترین نعمت این است که خداوند از انسان خشنود و او نیز از خدایش راضی باشد.
در جریان واقعه کربلا شنیده ایم که امام حسین (علیه السلام) با آنهمه رنج از دست دان فرزندان و یاران و تشنگی و... هر چه به زمان شهات نزدیک تر می شد, صورت مبارکش برافروخته تر میشد و در کمال آرامش و اطمینان می فرمود: رضا بقضائک, تسلیما لامرک, لا معبود سواک و... حضرت زینب (سلام الله علیه) در مجلس یزید (لعنةالله علیه) فرمود: ما رایت الا جمیلا من جز زیبایی ندیدم!
این جز رسیدن به مقام رضی الله عنهم و رضوا عنه نیست و این است ثمره خرسندی از خداوند؛ یعنی زندگی کردن در دنیا و آخرت در کمال آرامش و اطمینان قلبی.
از ما چه می ماند؟
@Porseman_channel
تا بحال فکر کرده ایم که اگر الان یا امروز یا فردا از دنیا بریم؛آیا آماده هستیم ؟ و چیزی پیش فرستاده ایم؟
چه چیزی فرستاده ایم؟
همه می دانیم که مرگ خبر نمی کند و در هر کس را بی هیچ اطلاع قبلی می زند؛با وجود این یقینی که داریم؛آیا مهیای این سفر هستیم و زاد و توشه راه را فراهم کرده ایم؟ً
ما برای هر سفری چند روز بلکه چند ماه پیش،برنامه ریزی می کنیم و همه مقدمات آن را فراهم کرده و مهیا می شویم.به فکر زاد و توشه و راحله و وسیله نقلیه مناسب و هتل و مسافرخانه و محل اقامت بوده و سعی می کنیم قبل از رفتن رزرو نماییم تا در شهر غریب بی سرپناه نمانیم. ماشین خود را آماده می کنیم و بنزین و روغن و فنی آن را بررسی می کنیم.
وسائل آسایش خود حتی کوچکترین وسائل و لوازم مورد نیاز را کنار می گذاریم تا وقت رفتن فراموشش نکنیم...
لیکن چقدر غافل از سفر آخرت خود هستیم و بی خیال نشسته و حتی به فکر آن نیستیم چه رسد به فراهم کردن مقدماتش!!
تا بحال شده نشسته و دقائقی اندیشه کنیم که برای آخرت خود چه کرده ایم و اگر در آخرت از ما بپرسند که قطعا می پرسند:چه آورده ای؟
چه خواهیم گفت؟
📖یس 12
یک کار اساسی ؛یک صدقه جاریه؛ یک باقیات صالحاتی...که بعد از مرگ به داد ما برسد و در آن دنیای احتیاج و تمنا؛آب راهی و روزنه امیدی برای ما باشد...
کسانی که تمول مالی دارند و با ساختن مسجد و مدرسه و امامزاده وپل وبیمارستان و...
کسانی که علم دارند با تربیت افراد صالح و مفید برای جامعه...
کسانی که پدر و مادر هستند با فرزندان متدین و متعهد...
کسانی که امکان مهربانی و کمک و دستگیری دارند...
وبالاخره هر کس نسبت به امکانی که دارد و کای که از دستش می آید به شرط قرب الی الله و اخلاص،چیزی برای خود بفرستد.
برای روز مبادا ؛روز ناداری؛روز فقر و روز سخت...
مهم این است که متوجه باشیم و در فکرش یاشیم حتما راه های زیبا و قشنگی و ایده های نابی به ذهن ما آمده و برای ما پدید می آید که بتوانیم برای آخرت خود صدقه جاریه نماییم.
ابو ذر گفت: پيغمبر اكرم- صلّى اللَّه عليه و آله- مرا به هفت خصلت وصيّت فرمود: 1- دوستى با فقرا و نزديك شدن به آنها و دورى كردن از اغنياء 2- به رحم و خويشان خود بپيوندم 3- نگويم مگر حق 4- و در راه خدا از ملامت ملامتكننده نترسم 5- و در امور دنيا به پايينتر از خودم نظر نمايم و به بالاتر از خود نظر ننمايم
6- و بسيار بگويم: سبحان اللَّه و الحمد للَّه و لا اله الا اللَّه و اللَّه اكبر و لا حول و لا قوة الّا باللَّه العلى العظيم،
كه اينها باقيات الصالحات مىباشند.
📚📚إرشاد القلوب / ص296
حضرت صادق بحصين بن عبد الرحمن فرمود محبت ما خانواده را كوچك مشمار كه آن از باقيات الصالحات است.
📚بحار الأنوار ؛ ج1 ؛ ص178
به ابو عبد اللّه صادق (ع) گفتم: كدام اجر و پاداشى است كه بعد از مرگ هم به انسان واصل مىشود؟
ابو عبد الله ع فرمود:
روش نيكى را پايه گذارى كند كه در ميان مردم متداول شود و چون مردم به آن روش كار كنند، اجر و پاداش آن به بنيانگذار آن روش مىرسد، بىآنكه اجر و پاداش ديگران كاهش يابد؛
و خيرات بادوامى كه بعد از مرگ انسان مورد استفاده و بهرهيابى مردم واقع شود؛
و فرزند صالح و شايستهاى كه بعد از مرگ والدين بر آنان دعا كند و به نيابت آنان حج بگزارد، تصدق كند، بنده آزاد كند، روزه بگيرد و نماز بخواند.
📚كافى، ج6، ص: 102
پس از مرگ بدنبال مرد نيايد مگر سه خصلت:
صدقه جاريه كه در زندگى انجام داده و پس از مرگش باقى است،
روش وعلم درستى كه به آن عمل شود، (مثلا كتابهاى علمى كه بعد از او باقى بماند)
و فرزند خوبى كه برايش دعا كند.
📚تحف العقول / ص381
اگر کسی فرزندی نداردبداند
باقیات صالحات فقط فرزند خیلی از فرزندان قره العین والدین نیستند.
مصادیق زیادی برای باقیات صالحات داریم
وقف کردن اموال ریز و درشت؛ مثل وقف کتاب مفید چون قرآن و مفاتیح و... وقف فرش و سجاده ولوازم لازم مساجد و حسینیه ها و...
ساختن بیمارستان و درمانگاه ومدرسه و مسجد و یا مشارکت در ساخت آنها و لو با چند میلیون وبه حد توان خود
گذاشتن سنت خوبی در یک منطقه و محله مثلا سنت بگذارد بعد نماز یک صفحه قرآن بخوانند
یا یاد دادن احکام و آداب و حسنات به دیگران
نوشتن کتاب خوب و مفید
و...
که تا وقتی که به آن حسنه و سنت نیک عمل میشود و تا وقتی که به آن احکام و آداب عمل بشود ثوابش به او برسد. تا وقتی که از موقوفات او استفاده شود ثواب ببرد...
@Porseman_channel
🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
🌺🌺🌺🌺🌺🌺
💢قرآن خواندن سر امام حسین ع 💢
آیا سر امام حسین ع بالای نیزه قرآن خوانده؟
@Porseman_channel
1⃣اولا
اینکه سر مطهر یک امام معصوم بالای نیزه قرآن بخواند محال عقلی نیست و هیچ استحاله عقلی پیش نمی آید.
و بحث امکان آن نیست چراکه امکان دارد خداوند جل و علا با قدرت لایزال خود چنین امری را ممکن کند و در قدرت خدا شکی نیست.
لذا فقط میتواند شک در وقوع آن باشد که با ارائه مستندات قوی و مدارک زیاد ثابت شده که این امر علاوه بر اینکه ممکن است و امکان عقلی دارد؛ واقع هم شده است...
2⃣ثانیا
مدارک این واقعه ؛ که در واقع نه یکبار بلکه چندین بار و به دفعات اتفاق افتاده است.
که آیات زیر
«اَم حَسِبتَ اَنَّ اَصحـَبَ الکَهفِ والرَّقیمِ کانوا مِن ءایـَتِنا عَجَبـا
: "فسیکفیکهم الله و هو السمیع العلیم"
"و سیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون"
سر مبارک به تلاوت آیات سوره کهف پرداخت و تا : "انهم فتیه آمنوا بربهم فزدناهم هدی و لا نزد الظالمین الا ضلالا"
📖شعراء (26) ، آیه 227.
📖غافر (40) ، آیه 71.
📖بقره(2) ، آیه 137.
📖کهف (18) ، آیه 9.
توسط سر مبارک در مکانهای مختلف تلاوت شده است.
و کتابهای زیراین واقعه را نقل و تایید کرده اند
📚الإرشاد - الشيخ المفيد - ج 2 - ص 117 - 118
📘مناقب الإمام أمير المؤمنين (ع) - محمد بن سليمان الكوفي - ج 2 - ص 267 .
📒الثاقب في المناقب - ابن حمزة الطوسي - ص 333 .
📘الخرائج والجرائح - قطب الدين الراوندي - ج 2 - ص 577 .
📙مناقب آل أبي طالب - ابن شهر آشوب - ج 3 - ص 218 .
📒الصراط المستقيم - علي بن يونس العاملي - ج 2 - ص 179
📕مدينة المعاجز - السيد هاشم البحراني - ج 4 - ص 123
👌مرحوم علامهء مجلسي رحمه الله عليه در كتاب شريف بحار الأنوار ، بابي را به همين مطلب اختصاص داده است .
📚بحار الأنوار - العلامة المجلسي - ج 45 - ص 121
🔴ضمنا در کتب اهل سنت نیز این اعجازذکرشده است
📒مختصر تاریخ دمشق ج25ص274
📕تاريخ مدينة دمشق - ابن عساكر - ج 22 - ص 117 - 118 .وج 60 - ص 369 - 370 .
📚الخصائص الکبری ج2ص127
📒الکواکب الدریه ج1ص57
📘اسعاف الراغبین ص218
📙نورالابصارص125
📕تاریخ حبیب السیرج2ص59
@Porseman_channel
🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴
🌕🌕🌕🌕🌕🌕🌕🌕
🔴🔴🔴🔴🔴