💢اشتباه امام جماعت در تعداد رکعات💢
زمانی که امام جماعت در تعداد رکعتهای نماز اشتباه کند، وظیفۀ مأمومین چیست؟
@Porseman_channel
✅پاسخ
اگر امام جماعت در شمارۀ رکعتهای نماز شک کند، یا نماز را اشتباه بخواند و مأموم به شمارۀ رکعت نماز یقین داشته باشد، میتواند به امام جماعت بفهماند و او را از شمارۀ رکعتها و وظیفهاش آگاه نماید.
ولی باید این آگاه کردن به نحوی باشد که باعث باطل شدن نماز نشود؛ مثل اینکه با اشارۀ دست یا با گفتن ذکر "الله اکبر" یا ذکری دیگری باشد. ولی اگر برای آگاه کردن امام جماعت حرف بزند، نماز خودش را باطل کرده است. همچنین اگر امام جماعت حرف بزند یا روی خود را از قبله برگرداند، نمازش باطل میشود. امام جماعت اگر با اشاره یا ذکر گفتن مأموم، متوجه اشتباه خود شد، باید اشتباه خود را اصلاح کند و نماز را ادامه دهد که در این صورت، نمازش صحیح است و نیازی به اعاده یا خواندن نماز احتیاط نیست. اما اگر متوجّه نشود، دیگر مأموم وظیفهای ندارد و اگر میبیند که نماز امام جماعت باطل است، نماز خود را به نیت نماز فرادا ادامه میدهد.
به هر حال، مأموم حتی اگر متوجه اشتباه و باطل بودن نماز امام شود، نباید نماز خود را باطل نماید. همچنین دیگر نمازگزاران هم نباید کاری کنند که نمازشان باطل شود.
حضرت آیت الله العظمی خامنهای (مدظله العالی):
اگر چنین چیزى اتفاق افتاده باشد، وظیفه کسى که سهواً حرف زده ـ در صورتى که جاهل قاصر بوده ـ این است که براى کلام بیجا دو سجده سهو به جا آورد و امام جماعت اگر پشت به قبله کرده، نمازش باطل و دیگران باید همان موقع قصد فرادا کنند.
حضرت آیت الله العظمی بهجت (ره):
امام برای رفع شک به مأموم رجوع میکند و مأموم به انجام ذکر بحول الله در مثال مذکور با صدای بلند امام را مطلع میکند.
حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (مدظله العالی):
در صورتی که واقعاً آنها سخنی گفته باشند نمازشان باطل شده و باید از سر گیرند.
حضرت آیت الله العظمی فاضل لنکرانی (ره):
در نماز جماعت اگر امام یا مأموم شک کند در صورتی که دیگری میداند و به نحوی میتواند امام را مطلع کند، امام طبق علم مأموم عمل میکند و صحیح است. ولی در فرض سؤال نماز مأمومی که گفته رکعت سوم است و نماز امام جماعت باطل شده است، ولی نماز سایر مأمومین صحیح است.
@Porseman_channel
💢تنافی عدم درخواست مزد رسالت با انفال و خمس💢
@Porseman_channel
هدف اصلی پیامبران الهی تبلیغ دین بوده که در رأس آن اعتقاد و استعانت به خداوند میباشد. لازمه رسیدن به این هدف رها نمودن بسیاری از لذتها و موقعیتهای دنیایی است. در مقابل این تبلیغ، طبیعی است که بسیاری از مخالفان آنان را به پول، مقامهای دنیایی و لذات آن فرا خوانند تا دست از این راه بکشند، اما پیامبران بر راه راست خود باقی مانده و تنها خدا را ملاک قرار دادند و تنها از او اجر خواستهاند. قرآن به نقل از برخی انبیای الهی خطاب به مردم همین موضوع را بارها تکرار کرده است.در یک آیه نیز به جای «اجر» تعبیر به «مال» شده است،و میدانیم که مال نیز نوعی اجر است.
قرآن با عبارات مختلف به نقل از پیامبر اسلام(ص) نیز بر مزد نخواستن تأکید کرده است.
با این وجود آیه دیگری وجود دارد که شامل نکته مهمی است:
«بگو: هر اجر و پاداشى از شما خواستهام براى خود شما است، اجر من تنها بر خداوند است، و او بر همه چیز گواه است».
بر اساس این آیه، مقصود آیات دیگر روشن میشود که اگر پیامبر(ص) چیزی از شما درخواست کند، آن نیز به نفع خودتان خواهد بود.
اکنون به آیاتی میپردازیم که به نوعی نشانگر درخواست اجر از طرف پیامبر(ص) است:
1. «بگو: من در برابر آن (ابلاغ آیین خدا) هیچگونه پاداشى از شما نمیطلبم مگر کسى که بخواهد راهى به سوى پروردگارش برگزیند [و این پاداش من است]».
این آیه در مقام این نکته است که عمل انسانهای هدایت شده که در واقع به نفع خود آنهاست، پاداشی برای پیامبر میباشد.
2. «... بگو: من هیچ پاداشى از شما بر رسالتم درخواست نمیکنم جز دوستداشتن نزدیکانم [اهل بیتم]...».
پیرامون اینکه «قربی» در این آیه چه افرادی هستند؟ نظرات مختلفی وجود دارد.
با این حال، عموم شیعه و برخی از اهل سنت، مراد از قربی در این آیه را اهل بیت پیامبر(ص) دانستهاند.
در نگاه اول این پرسش پدید میآید که چگونه پیامبر ابتدا اجر خود را از خداوند میخواهد و سپس دوست داشتن خاندانش را به عنوان یک پاداش از مردم تقاضا میکند؟! و اینکه آیا این ترویج سنتهای غلط خویشاوندپرستی نیست؟!
در پاسخ باید گفت، با آنکه مسئله صله رحم -و لو با ارحام غیر مؤمن- در اسلام از اهمیت والایی برخوردار است. اما در این آیه، پیامبر(ص) توصیه نمیکند که خویشاوندانش را تنها به این دلیل که خویشاوند هستند، دوست بدارند، بلکه دستور به محبت خویشاوندانى است که در درجات بالای تقوای الهی و ارتباط با خداوند و دانش قرار دارند و محبت به آنها بدان خواهد انجامید که دوستدارانشان به خدا نزدیکتر شده و بر دانششان افزوده شود.
در همین راستا رسول خدا(ص) فرمودهاند: خدا مودّت و محبّت آنها را واجب نکرد، مگر اینکه میدانست هرگز از دین برنمیگردند و هیچگاه به گمراهى نمیگرایند.
بنابر این، مودّتى که اجر رسالت فرض شده چیزى وراى خود رسالت و دعوت دینى و بقاء و دوام آن نیست. پس بنابر این تفسیر، مفاد آیه شریفه هیچ تغایرى با آیات دیگر که اجر رسالت را نفى میکنند ندارد.
در ضمن باید در نظر داشت که این مودّت تنها تظاهر به دوستی نیست، بلکه قطعاً باید با ایمان و عمل صالح همراه گردد.
3. الف. «از تو درباره انفال (غنایم، و هرگونه مال بدون مالک مشخص) سؤال میکنند بگو: انفال مخصوص خدا و پیامبر است پس، از [مخالفت فرمان] خدا بپرهیزید! و خصومتهایى را که در میان شماست، آشتى دهید...».
ب. «بدانید هرگونه غنیمتى به دست آورید، خمس آن براى خدا، و براى پیامبر، و براى ذى القربى و یتیمان و مسکینان و واماندگان در راه [از آنها] است، اگر به خدا ایمان آوردهاید...».
دو آیه فوق که به اختصاص خمس و انفال به پیامبر(ص) و ائمه(ع) و سادات میپردازد، از مواردی است که برخی آن را مخالف مزد نخواستن پیامبر(ص) دانستهاند.
این ابهام را باید در دو بخش بررسی کرد:
الف. اموال و امتیازاتی که به شخص پیامبر تعلق گرفته است را نمیتوان امتیازاتی شخصی دانست، بلکه باید آنها را در راستای پیشبرد امور جانبی حکومتی ارزیابی کرد. پیامبر(ص) در مقام حاکم اسلامی طبیعتاً امور زیادی را باید انجام میداد که تأمین هزینه آن از اموال شخصی برایشان مقدور نبود.
این اختصاص اموال به پیامبر(ص) مانند آن چیزی است که امروزه به عنوان «حساب در اختیار» به مدیران شرکتها و نهادهای بزرگ واگذار میشود.
ب. امتیازاتی که برای سادات قرار داده شده تنها بدین جهت است که صدقه بر آنان حرام است، و به همین دلیل، خداوند در مقابل امتیاز صدقه که سادات فاقد آن بودند، امتیاز دیگری به نام خمس برایشان قرار داد تا توازنی به وجود آمده و سادات نیز مانند دیگران از فقر و تنگدستی رهایی یابند که اعمال این توازن را نمیتوان اجری شخصی برای پیامبر(ص) دانست.
@Porseman_channel
💢سند حرز امام جواد علیه السلام و نمازش💢
@Porseman_channel
در مورد توسل به امام جواد(ع)؛ در کتابهای ادعیهی کهن ذکرها و دعاهایی نقل شده است. به عنوان نمونه و در یکی از این گزارشها فردی به نام یاسر روایت کرده است که روزی امام جواد(ع) از من خواست تا نزد ایشان بروم. هنگامی که خدمت حضرتشان رسیدم، ایشان پوست آهویى از زمین تهامه را طلبیدند و بر روی آن حرزی را به خطّ خود نوشتند.
📚ابن طاووس، علی بن موسی، مهج الدعوات و منهج العبادات، ص 38،
✅روش استفاده از این حرز
بعد از انجام وضوی کامل و صحیح، چهار رکعت نماز بجاى آورده میشود که در هر رکعت آن، یک مرتبه سورهی «فاتحة الکتاب»(حمد) و هفت مرتبه «آیة الکرسى» و هفت مرتبه آیهی «شَهِدَ اللَّهُ» و هفت مرتبه سورهی «و الشّمس و ضحاها» و هفت مرتبه سورهی «وَ اللَّیْلِ إِذا یَغْشى» و هفت مرتبه «قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ» خوانده میشود.
📚مهج الدعوات و منهج العبادات، ص 38 – 39.
و بعد از پایان یافتن نماز، این حرز بر بازوى راست بسته میشود:
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ ... (تا آخر سوره حمد) أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ سَخَّرَ لَکُمْ ما فِی الْأَرْضِ وَ الْفُلْکَ تَجْرِی فِی الْبَحْرِ بِأَمْرِهِ وَ یُمْسِکُ السَّماءَ أَنْ تَقَعَ عَلَى الْأَرْضِ إِلَّا بِإِذْنِهِ إِنَّ اللَّهَ بِالنَّاسِ لَرَؤُفٌ رَحِیمٌ اللَّهُمَّ أَنْتَ الْوَاحِدُ الْمَلِکُ [الدَّیَّانُ] یَوْمَ الدِّینِ تَفْعَلُ مَا تَشَاءُ بِلَا مُغَالَبَةٍ وَ تُعْطِی مَنْ تَشَاءُ بِلَا مَنٍّ وَ تَفْعَلُ مَا تَشَاءُ وَ تَحْکُمُ مَا تُرِیدُ وَ تُدَاوِلُ الْأَیَّامَ بَیْنَ النَّاسِ وَ تُرَکِّبُهُمْ طَبَقاً عَنْ طَبَقٍ أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ الْمَکْتُوبِ عَلَى سُرَادِقِ الْمَجْدِ وَ أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ الْمَکْتُوبِ عَلَى سُرَادِقِ السَّرَائِرِ السَّابِقِ الْفَائِقِ الْحَسَنِ الْجَمِیلِ النَّضِیرِ رَبِّ الْمَلَائِکَةِ الثَّمَانِیَةِ وَ الْعَرْشِ الَّذِی لَا یَتَحَرَّکُ وَ أَسْأَلُکَ بِالْعَیْنِ الَّتِی لَا تَنَامُ وَ بِالْحَیَاةِ الَّتِی لَا تَمُوتُ وَ بِنُورِ وَجْهِکَ الَّذِی لَا یُطْفَأُ وَ بِالاسْمِ الْأَکْبَرِ الْأَکْبَرِ الْأَکْبَرِ وَ بِالاسْمِ الْأَعْظَمِ الْأَعْظَمِ الْأَعْظَمِ الَّذِی هُوَ مُحِیطٌ بِمَلَکُوتِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ بِالاسْمِ الَّذِی أَشْرَقَتْ بِهِ الشَّمْسُ وَ أَضَاءَ بِهِ الْقَمَرُ وَ سُجِّرَتْ بِهِ الْبُحُورُ وَ نُصِبَتْ بِهِ الْجِبَالُ وَ بِالاسْمِ الَّذِی قَامَ بِهِ الْعَرْشُ وَ الْکُرْسِیُ وَ بِاسْمِکَ الْمَکْتُوبِ عَلَى سُرَادِقِ الْعَرْشِ وَ بِالاسْمِ الْمَکْتُوبِ عَلَى سُرَادِقِ الْعَظَمَةِ وَ بِاسْمِکَ الْمَکْتُوبِ عَلَى سُرَادِقِ الْعَظَمَةِ وَ بِاسْمِکَ الْمَکْتُوبِ عَلَى سُرَادِقِ الْبَهَاءِ وَ بِاسْمِکَ الْمَکْتُوبِ عَلَى سُرَادِقِ الْقُدْرَةِ وَ بِاسْمِکَ الْعَزِیزِ وَ بِأَسْمَائِکَ الْمُقَدَّسَاتِ الْمُکَرَّمَاتِ الْمَخْزُونَاتِ فِی عِلْمِ الْغَیْبِ عِنْدَکَ وَ أَسْأَلُکَ مِنْ خَیْرِکَ خَیْراً مِمَّا أَرْجُو وَ أَعُوذُ بِعِزَّتِکَ وَ قُدْرَتِکَ مِنْ شَرِّ مَا أَخَافُ وَ أَحْذَرُ وَ مَا لَا أَحْذَرُ یَا صَاحِبَ مُحَمَّدٍ یَوْمَ حُنَیْنٍ وَ یَا صَاحِبَ عَلِیٍّ یَوْمَ صِفِّینَ أَنْتَ یَا رَبِ مُبِیرُ الْجَبَّارِینَ وَ قَاصِمُ الْمُتَکَبِّرِینَ. أَسْأَلُکَ بِحَقِّ طه وَ یس وَ الْقُرْآنِ الْعَظِیمِ وَ الْفُرْقَانِ الْحَکِیمِ أَنْ تُصَلِّیَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ تَشُدَّ بِهِ عَضُدَ صَاحِبِ هَذَا الْعَقْدِ وَ أَدْرَأُ بِکَ فِی نَحْرِ کُلِّ جَبَّارٍ عَنِیدٍ وَ کُلِّ شَیْطَانٍ مَرِیدٍ وَ عَدُوٍّ شَدِیدٍ وَ عَدُوٍّ مُنْکَرِ الْأَخْلَاقِ وَ اجْعَلْهُ مِمَّنْ أَسْلَمَ إِلَیْکَ نَفْسَهُ وَ فَوَّضَ إِلَیْکَ أَمْرَهُ وَ أَلْجَأَ إِلَیْکَ ظَهْرَهُ اللَّهُمَّ بِحَقِّ هَذِهِ الْأَسْمَاءِ الَّتِی ذَکَرْتُهَا وَ قَرَأْتُهَا وَ أَنْتَ أَعْرَفُ بِحَقِّهَا مِنِّی وَ أَسْأَلُکَ یَا ذَا الْمَنِّ الْعَظِیمِ وَ الْجُودِ الْکَرِیمِ وَلِیَّ الدَّعَوَاتِ الْمُسْتَجَابَاتِ وَ الْکَلِمَاتِ التَّامَّاتِ وَ الْأَسْمَاءِ النَّافِذَاتِ وَ أَسْأَلُکَ یَا نُورَ النَّهَارِ وَ یَا نُورَ اللَّیْلِ وَ یَا نُورَ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ وَ نُورَ النُّورِ وَ نُوراً یُضِیءُ بِهِ کُلُّ نُورٍ یَا عَالِمَ الْخَفِیَّاتِ کُلِّهَا فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ الْأَرْضِ وَ السَّمَاءِ وَ الْجِبَالِ وَ أَسْأَلُکَ یَا مَنْ لَا یَفْنَى وَ لَا یَبِیدُ وَ لَا یَزُولُ وَ لَا لَهُ شَیْءٌ مَوْصُوفٌ وَ لَا إِلَیْهِ حَدٌّ مَنْسُوبٌ وَ لَا مَعَهُ إِلَهٌ وَ لَا إِلَهَ سِوَاهُ وَ لَا لَهُ فِی مُلْکِهِ شَرِیکٌ وَ لَا تُضَافُ الْعِزَّةُ إِلَّا إِلَیْهِ لَمْ یَزَلْ بِالْعُلُومِ
عَالِماً وَ عَلَى الْعُلُومِ وَاقِفاً وَ لِلْأُمُورِ نَاظِماً وَ بِالْکَیْنُونِیَّةِ عَالِماً وَ لِلتَّدْبِیرِ مُحْکِماً وَ بِالْخَلْقِ بَصِیراً وَ بِالْأُمُورِ خَبِیراً أَنْتَ الَّذِی خَشَعَتْ لَکَ الْأَصْوَاتُ وَ ضَلَّتْ فِیکَ الْأَحْلَامُ وَ ضَاقَتْ دُونَکَ الْأَسْبَابُ وَ مَلَأَ کُلَّ شَیْءٍ نُورُکَ وَ وَجِلَ کُلُّ شَیْءٍ مِنْکَ وَ هَرَبَ کُلُّ شَیْءٍ إِلَیْکَ وَ تَوَکَّلَ کُلُّ شَیْءٍ عَلَیْکَ وَ أَنْتَ الرَّفِیعُ فِی جَلَالِکَ وَ أَنْتَ الْبَهِیُّ فِی جَمَالِکَ وَ أَنْتَ الْعَظِیمُ فِی قُدْرَتِکَ وَ أَنْتَ الَّذِی لَا یُدْرِکُکَ شَیْءٌ وَ أَنْتَ الْعَلِیُّ الْکَبِیرُ الْعَظِیمُ مُجِیبُ الدَّعَوَاتِ قَاضِی الْحَاجَاتِ مُفَرِّجُ الْکُرُبَاتِ وَلِیُّ النِّعَمَاتِ یَا مَنْ هُوَ فِی عُلُوِّهِ دَانٍ وَ فِی دُنُوِّهِ عَالٍ وَ فِی إِشْرَاقِهِ مُنِیرٌ وَ فِی سُلْطَانِهِ قَوِیٌّ وَ فِی مُلْکِهِ عَزِیزٌ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ احْرُسْ صَاحِبَ هَذَا الْعَقْدِ وَ هَذَا الْحِرْزِ وَ هَذَا الْکِتَابِ بِعَیْنِکَ الَّتِی لَا تَنَامُ وَ اکْنُفْهُ بِرُکْنِکَ الَّذِی لَا یُرَامُ وَ ارْحَمْهُ بِقُدْرَتِکَ عَلَیْهِ فَإِنَّهُ مَرْزُوقُکَ- بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ لَا صَاحِبَةَ لَهُ وَ لَا وَلَدَ بِسْمِ اللَّهِ قَوِیِّ الشَّأْنِ عَظِیمِ الْبُرْهَانِ شَدِیدِ السُّلْطَانِ-مَا شَاءَ اللَّهُ کَانَ وَ مَا لَمْ یَشَأْ لَمْ یَکُنْ أَشْهَدُ أَنَّ نُوحاً رَسُولُ اللَّهِ وَ أَنَّ إِبْرَاهِیمَ خَلِیلُ اللَّهِ وَ أَنَّ مُوسَى کَلِیمُ اللَّهِ وَ نَجِیُّهُ وَ أَنَّ عِیسَى ابْنَ مَرْیَمَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِ وَ عَلَیْهِمْ أَجْمَعِینَ کَلِمَتُهُ وَ رُوحُهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ خَاتَمُ النَّبِیِّینَ لَا نَبِیَّ بَعْدَهُ وَ أَسْأَلُکَ بِحَقِّ السَّاعَةِ الَّتِی یُؤْتَى فِیهَا بِإِبْلِیسَ اللَّعِینِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَ یَقُولُ اللَّعِینُ فِی تِلْکَ السَّاعَةِ وَ اللَّهِ مَا أَنَا إِلَّا مُهَیِّجُ مَرَدَةٍ- اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ هُوَ الْقاهِرُ وَ هُوَ الْغَالِبُ لَهُ الْقُدْرَةُ السَّابِقَةُ وَ هُوَ الْحَکِیمُ الْخَبِیرُ اللَّهُمَّ وَ أَسْأَلُکَ بِحَقِّ هَذِهِ الْأَسْمَاءِ کُلِّهَا وَ صِفَاتِهَا وَ صُوَرِهَا وَ هِیَ سُبْحَانَ الَّذِی خَلَقَ الْعَرْشَ وَ الْکُرْسِیَّ وَ اسْتَوَى عَلَیْهِ أَسْأَلُکَ أَنْ تَصْرِفَ عَنْ صَاحِبِ کِتَابِی هَذَا کُلَّ سُوءٍ وَ مَحْذُورٍ فَهُوَ عَبْدُکَ وَ ابْنُ عَبْدِکَ وَ ابْنُ أَمَتِکَ وَ أَنْتَ مَوْلَاهُ فَقِهِ اللَّهُمَّ یَا رَبِّ الْأَسْوَاءَ کُلَّهَا وَ اقْمَعْ عَنْهُ أَبْصَارَ الظَّالِمِینَ وَ أَلْسِنَةَ الْمُعَانِدِینَ وَ الْمُرِیدِینَ لَهُ السُّوءَ وَ الضُّرَّ وَ ادْفَعْ عَنْهُ کُلَّ مَحْذُورٍ وَ مَخُوفٍ وَ أَیُّ عَبْدٍ مِنْ عَبِیدِکَ أَوْ أَمَةٍ مِنْ إِمَائِکَ أَوْ سُلْطَانٍ مَارِدٍ أَوْ شَیْطَانٍ أَوْ شَیْطَانَةٍ أَوْ جِنِّیٍّ أَوْ جِنِّیَّةٍ أَوْ غُولٍ أَوْ غُولَةٍ أَرَادَ صَاحِبَ کِتَابِی هَذَا بِظُلْمٍ أَوْ ضُرٍّ أَوْ مَکْرٍ أَوْ مَکْرُوهٍ أَوْ کَیْدٍ أَوْ خَدِیعَةٍ أَوْ نِکَایَةٍ أَوْ سِعَایَةٍ أَوْ فَسَادٍ أَوْ غَرَقٍ أَوِ اصْطِلَامٍ أَوْ عَطَبٍ أَوْ مُغَالَبَةٍ أَوْ غَدْرٍ أَوْ قَهْرٍ أَوْ هَتْکِ سِتْرٍ أَوِ اقْتِدَارٍ أَوْ آفَةٍ أَوْ عَاهَةٍ أَوْ قَتْلٍ أَوْ حَرَقٍ أَوِ انْتِقَامٍ أَوْ قَطْعٍ أَوْ سِحْرٍ أَوْ مَسْخٍ أَوْ مَرَضٍ أَوْ سُقْمٍ أَوْ بَرَصٍ أَوْ جُذَامٍ أَوْ بُؤْسٍ أَوْ آفَةٍ أَوْ فَاقَةٍ أَوْ سَغَبٍ أَوْ عَطَشٍ أَوْ وَسْوَسَةٍ أَوْ نَقْصٍ فِی دِینٍ أَوْ مَعِیشَةٍ فَاکْفِنِیهِ بِمَا شِئْتَ وَ کَیْفَ شِئْتَ وَ أَنَّى شِئْتَ- إِنَّکَ عَلى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى سَیِّدِنَا مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ أَجْمَعِینَ وَ سَلَّمَ تَسْلِیماً کَثِیراً وَ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ- وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ» و این حرز داخل حرزدان نقره خالص قرار گرفته و بر روی آن نگاشته میشود: «یَا مَشْهُوراً فِی السَّمَوَاتِ یَا مَشْهُوراً فِی الْأَرَضِینَ یَا مَشْهُوراً فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ جَهَدَتِ الْجَبَابِرَةُ وَ الْمُلُوکُ عَلَى إِطْفَاءِ نُورِکَ وَ إِخْمَادِ ذِکْرِکَ فَأَبَى اللَّهُ إِلَّا أَنْ یُتِمَّ نُورَکَ وَ یَبُوحَ بِذِکْرِکَ وَ لَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُون».
📚مهج الدعوات و منهج العبادات، ص 38 – 42
در مورد سند این روایت باید گفت؛ بنابر جستوجویی که در منابع قابل دسترسی داشتیم، این روایت ابتدا در کتابی تألیفشده در قرن هفتم گزارش شده است. این کتاب از تألیفات قابل استناد شیعی است؛ اما در هر حال، نمیتوان گفت که تمام افراد موجود در سلسله سند این روایت و این حرز را افرادی تشکیل میدهند که بر اساس آن، حدیث از دیدگاه علم رجال، روایتی صحیح ارزیابی شود، علاوه بر آنکه آخرین راوی، آن همسر امام جواد(ع) است که دختر مأمون بود، اما با این وجود، نیازی به آن نیست که لزوما سلسله سند صحیح و متقنی برای این ادعیه و حرزها وجود داشته باشد، بلکه اعتبار کتاب و مؤلف آن و نیز مخالفت نداشتن محتوای روایت با عقل و نقل در پذیرش و عمل به این دسته گزارشها کفایت میکند.
@Porseman_channel
💢افراط در عزاداري و دهه سازي💢
@Porseman_channel
طبق نظر آيت الله مكارم شيرازي
توسل به ذیل عنایت معصومین (علیهم السلام) و فرزندان آنها کار بسیار خوبی است، ولی بهتر این است که برنامه های جدیدی که در میان شیعه سابقه نداشته است ترتیب داده نشود تا برنامه های موجود کم رنگ نگردد.
آيت الله شبيري زنجاني:
افراط در عزاداری ها به تفریط می انجامد. از آنجا که جامعه نمی تواند نسبت به همه عزاداری های پیاپی مراقبت داشته باشد سرانجام به انکار مجموع عزاداری روی میاورد.
افراط در عزاداری ها به تفریط می انجامد
همین طور پشت سر هم دهه درست کردن،توسط جامعه قابل پذیرش نیست و به مرور زمان زمینه انکار مجموعه عزاداری ها را به وجود می آورد.افراط در عزاداری ها به تفریط می انجامد.
موضوع هتک عزاداری را عرف تشخیص می دهد و مسأله ای شرعی نیست، خاطرنشان کردند: حدیث خاصی راجع به مدت زمان عزاداری ها وجود ندارد. از نظر شرعی هتک حرمت عزای اهل بیت – علیهم السلام- خلاف شرع است، اما این که چه کاری هتک حرمت است را خود افراد باید تشخیص بدهند.
عقیده ما درباره اینکه آیا شادی در ایامی غیر از روز شهادت، موجب هتک حرمت می شود یا خیر، حجت نیست بلکه تشخیص این موضوع بر عهده عرف است جامعه مشخص می کند تا چه زمانی باید عزا نگه داشته شود.
ایشان با ابراز نگرانی از اینکه عده ای امروزه با افراط در عزاداری ها زمینه هتک حرمت را فراهم می کنند فرمودند: این افراد در این زمینه مسئولند.آیا واقعا کسی که مدعی محب اهل بیت – علیهم السلام- بودن است موظف به چنین کارهایی است؟!
امروزه برخی از منبری ها و بعضی از مداح های بی تقوا حرفهای بی سند و مجالس بی سندی را ترویج می کنند نظر عرف، پس از ترویج آن در جامعه، ممکن است به اینکه هرگونه مجلس شادی در این ایام، هتک حرمت باشد تغییر کند البته در این صورت موضوع هتک حرمت محقق است و افراد هم شرعا موظفند هتک حرمت نکنند ولی آیا ما باید دنبال این باشیم که آنقدر در اذهان مردم بعضی از مصادیق را به عنوان هتک عزاداری مطرح کنیم و آن را تبلیغ کنیم تا واقعا عرف آن را هتک بداند؟ آیا شرع چنین سفارشی به ما کرده است؟
@Porseman_channel
سوال
امام عسکری ع عقیم بوده ؟
@Porseman_channel
✅پاسخ:
طبق روایات وکتب شیعه شکی در تولد حضرت صاحب الامر نیست ودراین باره روایات فراوانی آمده است که جهت آگاهی از برخی آز آن روایات رجوع کنید به کتب :
کمال الدین،شیخ صدوق،ج2 ص424 تا 479- منتخب الاثر، ایت الله صافی،جلد 1 ص 367 تا 437-
بحار الانوار،جلد 51 ص2 باب 1، جلد 52 ص1 باب 18 وصال 78 باب 19 و...
❗️بسیاری از علما وبزرگان اهل سنت نیز تصریح کرده اند که امام عسکری عقیم نبوده است وتصریح کرده اند برای او فرزندی به نام محمد متولد شد.
یکی از نویسندگان معاصر در این باره از 66 نفر از علمای اهل سنت نام میبرد که براین مطلب تصریح کرده اند
📚المهدی الموعود عند علمائ اهل السنه والشیعه،عسکری،ج1 ص182 -261
ایت الله صافی از 66 تن از این علما نام می برد
📚منتخب الاثر،ج2 ص369 تا 393-
ویکی از نویسندگان از 135 نفر نام می برد
📚در انتظار ققنوس، ص188 تا 198
برخی از بزرگان اهل سنت که براین مطلب تصریح کرده اند:
ابن اثیر در الکامل،ج6 ص320- سبط بن جوزی در تذکره،ص325 -326- ذهبی در العبر فی خبر من غبر ج1 ص373- شعرانی در الیواقیت،ج2 ص562- هیتمی در الصواعق، ج2 ص601- و...
@Porseman_channel
💢عسکر یا عسگر؟💢
@Porseman_channel
ما باید واژه ها را درست بکار ببریم تا از تغییر نادرست آن در طول زمان جلوگیری کنیم و به گونه ای نباشد که یک واژه غلط در گفتار و نوشتار تثبیت و متداول شود.
کار بردن صحیح واژهها و اسامی ضرورتی است که گاهی با سهلانگاری و بیتوجهی به اشتباهات بزرگی منجر میشود، یکی از این اشتباهات که بطور مداوم با آن مواجه هستیم بیان و یا نگارش "عسگری" به جای "عسکری" است .
واژه "عسکری" که در برخی آثار مکتوب و رسانه ها "عسگری" به کار می رود، در زبان عربی اصلا حرف "گ" وجود ندارد و متأسفانه برخی به جای کلمه "عسکری"، "عسگری" می گویند و یا می نویسند که این اشتباه بزرگی است.
واژه "عسکر" به معنی ارتش است؛ و به دلیل اینکه امام حسن عسکری(ع) در یک پایگاه نظامی زندگی می کردند و تحت نظر ارتش بودند به این نام مشهور شدند.
امام حسن عسکری فرزند امام هادی(ع) و نام مادرشان "حدیثه" است که هشتم ربیع الثانی سال ۲۳۲ ه.ق به دنیا آمدند. از آنجایی که امام هادی و امام حسن عسکری(علیهما السلام) اجبارا در سامرا در محلی به نام «العسکر» یا «العسکری » زندگی می کردند به "عسکریین" معروف شدند و از مشهورترین القاب دیگر حضرت، «نقی » و «زکی » و کینه ایشان «ابو محمد» است. ایشان ۲۲ ساله بود که پدر ارجمندش به شهادت رسید. مدت امامتش ۶ سال و عمر شریفش ۲۸ سال بود و در سال ۲۶۰ هجری قمری به شهادت رسیدند و در خانه خود در سامرا در کنار مرقد پدرش به خاک سپرده شدند.
@Porseman_channel
💢مسخره غیر مسلمان💢
حکم شرعی مسخره کردن غیر مسلمانان چیست؟
@Porseman_channel
✅پاسخ
چنین کاری شایسته نیست و اخلاق اسلامی اقتضا میکند نسبت به غیر مسلمانانی که در همزیستی مسالمت آمیز با مسلمانان به سر میبرند، برخوردی مناسب صورت پذیرد، اما طبیعتاً و بر اساس آموزههای قرآنی میتوان با دشمنانی که تمسخر افراد باایمان را رویکرد دائمی خود قراردادهاند، مانند خودشان برخورد کرد زیرا «کلوخانداز را پاداش سنگ است».
حضرت آیت الله العظمی خامنهای (مد ظله العالی):
جایز نیست، و حقوق انسانیّت باید نسبت به همه رعایت شود و مسلمان باید خود را از اینگونه امور منزّه بدارد و نشان بدهد که چون مسلمان است به این گونه امور نمیپردازد.
حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (مد ظله العالی):
در فرض سؤال جایز نیست.
حضرت آیت الله العظمی نوری همدانی(مد ظله العالی):
مسخره کردن مسلمان حرام است و نسبت به غیر مسلمان نیز باید مُسلم خود را از این گونه امور منزه بدارد.
حضرت آیت الله العظمی صافی گلپایگانی (مد ظله العالی):
انسان مؤمن هیچ کس را بدون علت شرعی استهزاء و مسخره نمیکند.
@Porseman_channel
💢نظر آیت الله العظمی سیستانی .....💢
@Porseman_channel
برگزاري وشرکت در مراسمي به عنوان عيدالزهرادر نه ربيع چه حکمي دارد؟
✅پاسخ:
برگزاري مراسم عيد الزهرا به خودي خود اگر موجب تفرقه نشود، اشکال ندارد؛ و شرکت کردن در آن نيز اشکال ندارد, ليکن اگر در مجلس عيد الزهرا و به بهانه عيد الزهرا کارهايي که سبب ايجاد تفرقه و آدم کشي ميان مسلمانان مي گردد، صورت بگيرد؛ برگزاري چنين مجالس و شرکت در آن حرام است جايز نيست.
سؤال تلفني از دفتر آيت الله سيستاني. (7836565-251).
@Porseman_channel
لعن فرستادن به خلفاي سه گانه چه حکمي دارد؟
✅پاسخ:
لعن کردن به خلفاي سه گانه و اهانت به مقدسات مذهبي ديگران و يا هر نوع رفتار و گفتاري ديگري که سبب ايجاد تفرقه و آدم کشي ميان مسلمانان مي گردد، حرام است و از اين نوع اهانت به مقدسات ديگران بايد خود داري شود
سؤال تلفني از دفتر آيت الله سيستاني.(7836565-251).
https://www.pasokhgoo.ir/node/27757
💢تبریک امامت امام زمان علیه السلام 💢
آیا شیعیان برای به امامت رسیدن امامی، جشن می گرفته اند؟
@Porseman_channel
دو نوع شادمانی برای به امامت رسیدن امام داریم. یک نوع وقتی است که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم، حضرت علی علیه السلام را به عنوان امام معرفی می کند. برای این امر، مراسم داشتیم و امامان هم بر آن و بزرگداشت آن تأکید کرده اند؛ البته جشنی متناسب با عرف زمانة خودش؛ یعنی وقتی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم، حضرت علی علیه السلام را به عنوان امام در غدیر مطرح می کنند که یک حالت عمومی دارد، این همراه خودش، جشن دارد؛ تا چند روز افراد به امیرالمؤمنین علیه السلام تبریک می گفتند؛ حتی بعد از این واقعه هم، وقتی کسی خبردار می شد به آن حضرت تبریک می گفت؛ چون پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرموده بودند که حاضران به غایبان بگویند. حاجیانی که به مناطق خودشان برمی گشتند و این خبر مهم را به منطقة خودشان می رساندند، عده ای که تازه خبردار می شدند باز هم به امیرالمؤمنین علیه السلام تبریک می گفتند.
جشن گرفتن در این روز در سیرة علما هم بود است. با اینکه عید قربان و عید فطر از عیدهای اسلامی است؛ اما علاوه بر این دو عید، عید غدیر را بسیار گرامی می داشتند.
اما نوع دوم، آغاز امامت، بعد از شهادت امام قبلی است. سیرة اهل بیت علیهم السلام در این مورد چگونه بوده است؟
اول اینکه طبیعی است که ایشان به مناسبت شهادت امام قبلی، محزون بوده اند. شیعیان نزد امام جدید می آمدند و ابتدا شهادت امام قبلی را تسلیت می گفتند و سپس با امام جدید بیعت می کردند. امام علیه السلام با تعابیر مختلف به اینها می گفتند خوشحال باشید که با ما هستید و شیعیان هم خوشحال بودند که گمراه نشده اند و امام بعدی را شناخته اند و مثلاً هفت امامی نمانده اند؛ به خصوص تا زمان امام رضا علیه السلام که سرآغاز دوازده امامی شدنِ شیعه است؛ یعنی ما هفت امامی و شش امامی داریم، اما هشت امامی نداریم؛ هر کسی امام رضا علیه السلام را پذیرفته است بقیة ائمه را هم قبول کرده و دوازده امامی شده است.
البته اهل بیت علیهم السلام در یک فضای حزنی زندگی می کردند و می فرمودند بنی امیه برای ما عید نگذاشتند؛ بنابراین سیرة آنها بیشتر به تسلیت و حزن متمایل بوده است.
بنابراین با نزدیک شدن به ایام نهم ربیع الاول، آغاز امامت یگانه منجی عالم بشریت و سخن از بیعت با امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف؛ برای کسی احساس غریبی پیش نیاید؛ زیرا تجدید عهد و بیعت برای جریان امامت امام علیه السلام چیز جدیدی نیست و با توجه به این که امام این عصر امام مهدی علیه السلام هستند و شیعیان هر لحظه منتظر ظهور ایشان هستند باید در مناسبت های مختلف علاوه بر تجدید پیمان قلبی به دنبال فراگیری وظایف خود در زمان غیبت باشند.
ضمنا اصل بزرگداشت آغاز امامت ولیعصر(عج)، عنوانی عرفی است و ریزبینیهای عقلی درباره آن جایی ندارد. اگر توصیه به جشن میلاد ائمه(ع) یا آغاز امامت، مستقیماً از ناحیه شرع مقدس اسلام بیان شده بود، جای آن بود که برای تعیین آن دقت عقلی میکردیم.
ولی هنگامی که اینگونه بزرگداشتها موضوعی عرفی و جهت احترام و یادآوری ذکر امام زمان(ع) است، باید ببینیم عرف مردم چه روزی را برای آغاز رهبری و امامت قرار میدهد. در عرف اجتماعی تمام ملل، به خاطر احترام به رهبر پیشین، روز بعد از رحلت او، برای رهبر جدید جشن و بزرگداشت گرفته میشود. پس معرفی نهمربیع را به عنوان سالروز آغاز امامت ولی عصر (عج) اشکالی ندارد، همچنان که عالم بزرگ شیعه سید بن طاوس بر این امر تأکید دارد.
سید بن طاوس گوید:
...فيكون ابتداء ولاية المهدي ع على الأمة يوم تاسع ربيع الأول فلعل عظيم هذا اليوم و هو يوم تاسع ربيع الأول لهذا الوقت المفضل و العناية بالمولى الأعظم [المعظم] المكمل.
📚إقبال الأعمال؛ ج2 ؛ ص598
@Porseman_channel
💢رفع قلم💢
آيا حديث رفع قلم در مورد نهم ربيع صحت دارد❓؟
@Porseman_channel
✅پاسخ
1️⃣اولا:
مستند اين مطلب روايتي در كتاب بحارالانوار ج31 ص125 مي باشد.
از نظر سندي ضعيف بوده و در كتب منابع حديثي متقدم وجود ندارد و كتاب بحارالانواركه كتاب متاخر و از جوامع روايي است نه منابع روايي؛ ذكر كرده است.
پس از نظر سندي صحيح السند نمي باشد و در كتب معتبر و منابع اوليه ذكر نشده است...
2️⃣ثانيا:
اينكه بگوييم روز نهم ربيع روز آزادي است و قلم نوشتن گناه برداشته شده ..هيچ محققي از اين حديث چنين برداشتي نكرده است.
چرا كه مخالف نص صريح قرآن و روايات مي باشد...
ضمنا در همان روايت اين روز به عنوان روز تزكيه و دوري از گناه و توبه و انابه و عبادت ذكر شده است.كه با رفع قلم به آن معنا منافات دارد...
🔆🔆🔆🔆🔆🔆🔆🔆🔆
اگر ما بخواهيم اين روايت را حمل بر صحت كنيم و دنبال معنا و تفسير درست باشيم بايد بگوييم طبق روايات در ايام ديگر كه مهلت نوشته شدن گناهان براي مومنان هفت ساعت است و بعد از هفت ساعت گناه نوشته ميشود و هفت ساعت مهلتي براي توبه است تا در نامه عمل گناه نوشته نشود.
📕الكافي ج2 ص437
در نهم ربيع الاول كه آغار امامت قطب عالم امكان است.و روز عيد است و مبارك و با عظمت است؛ اين مدت به سه روز افزايش مي يابدو مهلت زيادي داده ميشود...تا شخص در صورت گناه مهلت و فرصت بيشتر براي توبه بيابد.و نامه عملش گناه نوشته نشود...
پس حديث مذكور برفرض صحت سندي هيچ دلالت و بلكه اشاره اي به آزادي گناه وفحاشي و ناسزاگويي و...ندارد و به نظر مراجع تقليد اين اعمال جايز نمي باشند....
@Porseman_channel
🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂
🍁🍁🍁🍁🍁🍁
🍁🍁
💢قبر فیروز در کاشان💢
❔شنیدم که فردی به نام #ابولؤلؤ که در کاشان دفن است قاتل عمربن خطاب بوده و بعد از قتل او نزد امیرالمومنین رفته و ایشان به ابولؤلؤ میگویند به #کاشان برو که دوستاران من آنجایند ❗️❗️
@Porseman_channel
💠#پاسخ💠
👌نام قاتل عمر بن خطاب در میان پارسی زبانان به پیروز #نهاوندی و یا « بابا شجاع الدین » می باشد لکن در میان عرب زبانان به فیروز ایرانی مشهور بوده و به سبب داشتن دختری به نام « #لولوه » با کنیه « ابو لولو » شهرت یافته است .
❕او ابتدا در جنگ میان ایرانیان و رومیان به اسارت رومیان و بعد ها در جنگ رومیان با مسلمانان به اسارت مسلمانان در آمده و در سال 21 هجری به عنوان سهم غنیمت جنگی به غلامی #مغیره بن شعبه در آمده است .
📚تاریخ طبری ج2 ص529
📚الکامل فی التاریخ ج2 ص419
👌او پس از آشنایی با اسلام ، به اسلام گروید و مسلمان شد چنان که بدر الدین #عینی می نویسد ؛
« عمر بن خطاب را شخص قوی و زور مندی فیروز نام با کنیه ابو لولو که غلام مغیره بن شعبه بود و ادعای اسلام داشت به قتل رساند »
📚عمده القاری ج8 ص229
👌کیفیت کشتن عمر توسط #ابولولو را چنین نوشته اند ؛
❕ روزى ابو لولو عمر را در بازار دید و از مغیره شکایت کرد و گفت به فریاد من برس مغیره بر من سخت مى گیرد و در هر روز دو درهم از من باج مى خواهد.
❔عمر پرسید: چه کارهایى مى دانى؟ ابو لولو گفت: نجارى، آهنگرى و نقاشى. عمر گفت: این مقدار در مقابل هنر های تو زیاد نیست، شنیده ام که تو آسیاب هم می توانی بسازی که با باد بچرخد. ابو لولو گفت: آری.
عمر گفت: براى من آسیابى بادى بساز.
👌ابو لولو چون دید عمر به مشکلاتش توجهی نکرد، گفت: باشد، آسیابى برایت خواهم ساخت که مردم مشرق و مغرب از آن سخن گویند، و از نزد وی برفت.
عمر گفت: این برده مرا تهدید کرد، کاش او را مى کشتم.
آن گاه بامداد روز بعد ابولولو به مسجد رفت. چون صف ها بسته شد، و مردم تکبیره الاحرام نمازرا بستند ابو لولو از صف خارج شد و با خنجرى که داشت عمر را شش ضربه زد و آخرین آنها در زیر ناف او بزد و فرار کرد.
❕عمر بر زمین افتاد. مردم دورش جمع شدند و نزدیک بود که نمازقضا شود تا این که گوینده اى گفت: بندگان خدا، نمازرا دریابید، خورشید بر آمد. آن گاه عبد الرحمان بن عوف به جاى عمر به نمازایستاد و عمر را به خانه اش بردند.
📚مصنف عبد الرزاق ، ج 5 ص754
📚مسند ابی یعلی ج5 ص116
📚صحیح ابن حبان ج15 ص332
👌علمای اهل سنت نوشته اند که مردم مدینه ابو لولو را #محاصره کردند و او وقتی دید که راهی برای فرار ندارد خود کشی کرد .
📚الاستیعاب ج3 ص1153
❕عبید الله فرزند عمر به #تقاص خون پدرش دختر خردسال ابو لولو و هرمز ایرانی و جفینه از نزدیکان ابولولو را کشت .
📚مصنف عبد الرزاق ج5 ص479
👌شیخ عباس #قمی به عنوان یک نقل و احتمال می نویسد ؛
« ابولولو فرار کرد از راه و بیراه و خود را به #کاشان ایران رساند و آنجا بود تا از دنیا رفت ، در بیرون کاشان قبری را به او نسبت می دهند و او را بابا شجاع الدین گویند »
📚وقائع الایام ص206
👌در نقل علمای شیعه آمده است که ابولولو ، از #مومنین به اهل بیت بوده است که از ایمان بالایی نیز برخوردار بوده است .
❕در کتاب مستدرک سفینه البحار چنین آمده است ؛
« فیروز ابو لولو که به بابا شجاع الدین لقب گرفته ، اصالتا اهل شهر #نهاوند ایران است و او قاتل عمر بن خطاب است ، او از شخصیت های بزرگ و مجاهدان در راه اسلام و بلکه از یاران #مخلص امیر مومنان است ، برادری داشته به نام ذکوان و برادر زاده ای به نام عبدالله که در علم حساب ، نحو ، شعر ، حدیث ، فقه سر آمد زمان بوده است »
📚مستدرک سفینه البحار ج9 ص214
❕اما این که علی علیه السلام ، ابو لولو را برای فرار به کاشان ، یاری داده است ، بر این مطلب #مستندی نیافتیم.
@Porseman_channel
💢ابو لؤلو شیعه بوده؟ غرضش از کشتن خلیفه دوم چه بود؟💢
@Porseman_channel
درباره قتل خلیفه آنچه به صراحت در تاریخ گزارش شده حکایت از آن دارد که این مسئله صرفا مربوط به عمر و ابو لؤلؤ - فیروز - بوده و انگیزه آن این احساس قاتل بوده که در حق او سختگیری شده و پول زیادی از وی دریافت می شده است او در این باره به عمر شکایت کرد, اما خلیفه گفت : در قیاس با توان و مهارت او و طبعا درآمد او مقدار پولی که از او گرفته می شود زیاد نیست , چندی بعد از آن حادثه ترور رخ داد.
مسعودی کیفیت واقعه را چنین گزارش می کند:
عمر اجازه ورود عجمان را به مدینه نمی داد. مغیره به او نوشت : من غلامی دارم که نقاش , آهنگر و نجار بوده و به کار مردم مدینه می آید اگر اجازه دهی او را نزد تو بفرستم و به وی اجازه داد و ابو لؤلؤ به مدینه آمد. مغیره برای هر روز دو درهم از او می گرفت. زمانی ابو لؤلؤ نزد عمر آمد و از زیادی خراج خود شکایت کرد. عمر گفت: چه کاری انجام می دهی؟ ابو لؤلؤ کارهای نقاشی و نجاری و آهنگری خود را شرح داد. عمر گفت: با توجه به کارهایی که انجام می دهی خراج تو زیاد نیست. پس از چندی عمر از وی خواست تا یک آسیاب بادی بسازد. او گفت: برای وی آسیابی خواهد ساخت که همه از آن سخن بگویند. عمر از این سخن بوی تهدید شنید اما به چیزی نگفت . پس از آن بود که عمر را صبح گاهان در یکی از زوایای مسجد به قتل رساند. او دوازده نفر دیگر را نیز مجروح کرد که شش تن آنها مردند بعد از آن خود را با خنجر به قتل رساند. عمر در روزهای پایانی عمر که مجروح افتاده بود, گویا از زندگی دنیای خود چندان رضایتی نداشت . او مرتب می گفت : ((یا لیتنی لم ائک شیئا لیت لم تلدنی امی , لیت کنت نسیا منسیا یا لیتنی کنت حائکا اعیش من عمل یدی ; ای کاش من هیچ بودم ای کاش مادرم مرا نزاییده بود, ای کاش من به فراموشی سپرده شده بودم ای کاش بافنده بودم و از دست رنج خود زندگی می کردم )), (تاریخ خلفا, تاریخ سیاسی اسلام , ج 2, ص 102 و 103, جعفریان , نشر الهادی ).
ابولؤلؤ اهل نهاوند بود که به اسارت رومیان در آمد و مسلمانان در نبرد با روم او را اسیر کردند. (تاریخ طبری (8جلدی) ج3 ص221)البته شاید خراسانی بودن او همانند کاشانی بودنش به دلیل بنای یادبودی است که در یکی از شهرهای خراسان وجود داشته است و یکی از سفرنامه نویسان به آن اشاره می کند.(سفرنامه خانلر خان اعتصام الملک ص135، حماسه کویر ج2 ص794(نشر خرم قم))
اینکه گفته شده خرده حساب شخصی با خلیفه دوم داشته درست است. مورخان گویند: خلیفه دوم از ورود غیر عرب ها به مدینه جلوگیری می کرد. اما وقتی مغیره بن شعبه که ابولؤلؤ را به غلامی گرفته بود از هنر و مهارت ابولؤلؤ نزد خلیفه سخن گفت عمر با آوردن این غلام به مدینه موافقت کرد. اما چون مالیات سنگین مغیره بر دوش ابولؤلؤ سنگینی کرد نزد خلیفه آمده شکایت کرد. عمر گفت با مهارت هائی که تو داری چنین مالیاتی زیاد نیست. سپس از ابولؤلؤ خواست برایش آسیابی بسازد. فیروز ایرانی که از بی توجهی خلیفه به شکایتش ناراحت بود گفت آسیابی بسازم که همه از آن تعریف کنند. چند روز بعد با خنجری دو سر عمر را مجروح کرد و پس از آنکه فرار کرد و افرادی را کشته و مجروح نمود بر روی او گلیمی انداختند و فیروز ابولؤلؤ که راه را بسته دید خودکشی کرد.(انساب الاشراف (13 جلدی) ج10 صفحات 414 و423، مروج الذهب ج2/320)
ابولؤلؤ ارتباطی با حضرت علی ع نداشته و اساسا مسلمان بودن او منتفی است چه رسد به آنکه او را شیعه بدانیم. البته درباره ارتباط او با علی علیه السلام یا احتمال تشیع وی مطالبی گفته شده(ر.ک: ارشاد القلوب دیلمی ج2 ص285، مشارق الانوار ص79، مدینه المعاجز بحرانی چ2 ص44، کامل شیخ بهائی ج2 ص105 و 111) که صحیح نیست.
اینکه می گویند آن حضرت در کنار خانه نشسته بود و ابولؤلؤ را دید و او را با اسب و دلدل فراری داد و با طی الارض به کاشان فرستاد ساخته قرن هفتم به بعد است چون در متون اولیه از آن خبری نیست. دلایل دیگر مانند اینکه برخی او را با استغفار و ترحم نام برده اند(برخی می گوید دعای حضرت زهرا مستجاب شد و عمر به دست قاتل رحمت الله علیه کشته شد ،این مطلب مستند علمی ندارد و هیچ دلیل بر تشیع شخص نمی شود. همچنین ر.ک: ریاض العلماء (چاپ کتابخانه آیت الله نجفی ج4 ص378 و الهدایه الکبری (موسسه البلاغ بیروت) ص162){دلیل تشیع یا ارتباطش با اهل بیت نمی شود و چه بسا مستند آن حدیث مجعول رفع القلم است. علاوه بر اینها اگر امیرالمؤمنین قصد حذف رقیب را داشت وقتی درباره رفتن به عراق و جبهه جنگ با امام مشورت کرد نمی فرمود بهتر است در مدینه بمانی و از دور رزمندگان را هدایت کنی.(نهج البلاغه)بنابر این می توان گفت کشتن خلیفه روش مورد تایید امام علی نبوده و هیچ گونه همکاری و دستوری در این باره نداشته است. چنان که درباره قتل عثمان نیز روش امام علی این چنین بوده است.
@Porseman_cha