eitaa logo
کانال پرسمان دینی
847 دنبال‌کننده
45 عکس
13 ویدیو
81 فایل
بحول و قوه الهی؛پاسخگوی شبهات وسوالات دینی در« گروه »و «کانالهای پرسمان» می باشیم. http://eitaa.com/joinchat/2121924619Ce5ff3b4f6e @ebadi_porseman
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💢فقه تقیه💢 @Porseman_channel تقیه تمامی احکام پنجگانه را در موارد گوناگون به خود اختصاص داده است که عبارتند از: 1. حرام: در آن جایی که ضرورتی برای تقیه نباشد و حقوقی هم ضایع بشود؛ یعنی مفسده ای اعظم از قتل نفس و هدم مال و ناموس به وجود بیاید، مثلا موجب نابودی دین اسلام و مخفی ماندن حقیقت برای نسل های آینده و نیز تسلط دشمنان دین بر امور مسلمین و مانند آن باشد، چنین تقیه ای حرام خواهد بود. همچنین با آشکار شدن بدعت ها و تحقق و تمکن ستمگران، سکوت و کتمان؛ سبب از بین رفتن حق و حکم می شود در این جا تکلیف، اظهار حقیقت است که « اذا ظهرت البدع فعلی العالم ان یظهر علمه» ؛ و یا گاهی ضرورتی باشد برای تقیه نمودن اما در رابطه با قتل نفس و ریختن خون محترمی مجاز به تقیه نیستیم. امام صادق ع می فرمایند: انما جعلت التقیه لیحقن بها الدم، فاذا بلغت التقیه الدم فلا تقیه» ؛ «تقیه در حقیقت برای جلوگیری از ریختن خون ها قرار داده شده است. پس هرگاه تقیه منجر به ریخته شدن خون شود، دیگر تقیه نباشد.» 2- مستحب: باعث جذب و دلجویی دشمن می شود، در حالی که با ترک تقیه ضروری ایجاد نمی شود و گرفتاری و مشکلی به وجود نمی آید. 3- مباح: در این جا انسان مخیر است به ترک و عدم ترک تقیه؛ یعنی با ترک تقیه شهادت و بهشت نصیب و روزی مومن می شود و یا با عدم ترک تقیه، به کار های تأثیر گذارتر بتوان رو آورد. 4- مکروه: مثل آن جایی که به سبب حفظ مال اندک و ناچیز اقدام به تقیه می گردد . 5- واجب: در صورتی که با ترک تقیه موجبات ضایع شدن حقوق دیگران و خود انسان ، فراهم می شود، در حالی که با تقیه نمودن استمرار حیات و فعالیت انسان می شد مفید تر و موثرتر ادامه یابد. برای مطالعه بیشتر در رابطه با تقیه منابع ذیل پیشنهاد می شود: 1- تقیه سپری برای مبارزه ی عمیق تر؛ آیت الله ناصر مکارم شیرازی 2- تفسیر جامع آیات الاحکام: امر به معروف و نهی از منکر و تقیه؛ زین العابدین قربانی لاهیجی 3- درسهایی از انقلاب؛ علی صفایی حائری 4- تقیه، امر به معروف و نهی از منکر؛ احمد طیبی شبستری ⭕️نتیجه گیری: بی شک اتحاد و عزت مسلمانان در برابر دشمن مشترک از ضرورت های اجتناب ناپذیر در عصر کنونی به شمارمی رود. از سویی تقیه در سیره اهل بیت «علیهم السلام» جایگاه بس والایی داشته و مورد اهتمام و توجه آن حضرات بوده، بنابراین لازم است به طور جدی روایات تقیه بار دیگر مورد تحقیق و بررسی اجتهادی قرار گیرد، تا این استراتژی ظریف و دقیق شیعه هرچه بهتر تبیین و تحلیل گردد تا جلوی تهمت ها، افتراها و شبهات گوناگون از این ناحیه گرفته شود. @Porseman_channel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💢ترس و اولياء خدا 💢 آيا اولياء خدا ؛ مي ترسند؟ @Porseman_channel ابتدا بايد بيان نمود كه ما سه نوع خوف و ترس داريم. 1- خوف طبيعى. 2- خوف مذموم. 3- خوف ممدوح. 🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂 خوف طبيعي ازحالات نفس است و اين حالت براى حفظ جان از حوادثى چون بيمارى، تصادف، دور شدن از منطقه خطر، چگونگى مواجهه با حيوانات درنده، زلزله، رعد و برق، سيل، بادهاى خطرناك، به كار گرفته مىشود. نمونه اين ترس درقرآن در مورد پيامبراني چون ابراهيم ع 📗سوره هود/70 📘ذاريات/28 حضرت داود ع 📒ص/22 حضرت موسي ع 📚سوره طه/21/68 📙نمل/10 📕قصص/25/31 درقرآن ذكر شده است. ⭕️اما تفصيل مطلب درمورد موسي ع: همه ترس ها، مثل هم نيستند و بايد بين آنها تفكيك قائل شويم. بعضى از ترس ها بد هستند و در شأن اولياء اللَّه نمى باشند ولى بعضى ترس ها طبيعى بوده، بد نيستند. ترس از عصاى اژدها شده، مذموم نيست. شما تصور كنيد بدون هيچ آمادگى قبلى، در مقابل شما، عصا تبديل به يك موجود خطرناك شود. هر انسانى بنا بر طبيعت اوليه اش، مى ترسد و جا مى خورد. اين ترس، نشانه ضعف ايمان نيست مثل اين كه كسى يك باره جلوى انسان بپرد. حال اگر اين انسان از اولياى خدا باشد و بترسد، آيا براى او كسر شأن و نقص است؟ بالاخره بشر است و مقتضاى بشر بودن او هم اين است كه از چيزهايى بترسد چه به خاطر سيستم عصبى باشد و چه به جهت خلقيات انسان. این اثر طبیعت و سرشت آدمی است که وقتی به منظره‌ای ترسناک آن هم بی‌سابقه برمی‌خورد که هیچ راهی به نظرش نمی‌رسد، مگر فرار کردن و قهراً پا به فرار می‌گذارد. مخصوصاً کسی که هیچ سلاحی برای دفاع ندارد، عصایی که هم تنها سلاح او بود، خود به آن صورت هول‌انگیز درآمده، قبلاً هم از ناحیه خدا دستوری نگرفته بود، که اگر عصایت اژدها شد، ‌فرار مکن، و در جای خود بایست؛ بلکه تنها این دستور رسیده بود که «الق عصاک»؛ عصایت را بینداز و او هم امتثال کرد و معلوم است که فرار از خطرهای بزرگ آن هم از کسی که دافع و چاره‌ای جز فرار ندارد، جزو ترس‌های مذموم و ناپسند نیست تا کسی موسی را به داشتن آن مذمت کند. ⭕️اما آيه 62 سوره يونس به نظر برخي ، اين آيه «أَلا إِنَّ أَوْلِياءَ اللَّهِ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ»، مربوط به قيامت و آخرت است. تفسير ديگر اينكه: آيه شريفه «لا خوف عليهم» را عام بگيريم و مقيد به آخرت نكنيم به اين معنى كه اولياى الهى از آن ترس و خوفى كه پيروان شيطان هميشه و همواره با آن درگير مى باشند، در امان هستند مؤيد اين تفسير، آيه 175 سوره آل عمران مى باشد «إِنَّما ذلِكُمُ الشَّيْطانُ يُخَوِّفُ أَوْلِياءَهُ فَلا تَخافُوهُمْ وَ خافُونِ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنينَ» «در واقع، اين شيطان است كه دوستانش را مى ترساند پس اگر مؤمنيد، از آنان مترسيد و از من بترسيد». 👇👇👇👇 در اين آيه، به خوبى معلوم مى شود كه يك ترس پوشالى است كه پيروان شيطان به انواع و اقسام آن گرفتارند ترس از سختى و گرفتارى ها ترس از دست دادن مقام ترس از انتقاد مردم ترس از فقر و... ولى خداى متعال مى فرمايد: از من بترسيد زيرا همه چيز در قدرت من است و خدا اين ترس ها را از دوستانش برداشته است و مى فرمايد: كسانى كه تحت ولايت الهى قرار گرفتند، ترسى بر ايشان نيست و اين منافاتى ندارد با اين كه اولياى خدا در لحظاتى، به خاطر طبيعت بشرى، دچار ترس شوند و لحظه اى كه موسى از ديدن اژدها ترسيد، تحت ولايت الهى نيز قرار داشت و به همين دليل به آرامش و اطمينان رسيد. 👌در نتيجه، ترس اولياى الهى از عوامل طبيعى و مزاحمت هاى دنيايى، مقطعى و زودگذر است و آرامش و اطمينان آنها، به لطف و امداد الهى، هميشگى و پايدار است. طبق اين توضيح، آيه «أَلا إِنَّ أَوْلِياءَ اللَّهِ لا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ» مربوط به دنيا نيز مى شود ولى مراد از خوف و حزن، خوف و حزنى است كه منشأ شيطانى دارد نه منشأ طبيعى يا الهى. @Porseman_channel 🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂 🍁🍁🍁🍁
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💢غدیر خم به چه معناست؟💢 @Porseman_channel غدیر به معنای آبگیری است که آب باران و سیل در آن جمع شودو بماند. «الغَدِيرُ: القطعة من الماء»؛ 📚الصحاح جوهری ج 2، ص 766، «الغَدير: مُستنقَع ماء المطر»؛ 📒معجم مقائیس اللغة ج 4، ص 413 غدیر خم ؛ اسم موضعی و مکانی در منطقه جحفه بین مکه و مدینه است. ابن اثیر گوید: غدیر خم موضعی میان مکه و مدینه است که چشمه ای در آن میریزد و میان آن دو مسجد رسول اﷲ (ص ) قرار دارد. یا اینکه خم ، نام بیشه ای در آنجا است ، غدیر آب مسمومی دارد و مولودی در آنجا تولد نمی یابد مگر اینکه وقتی به حد احتلام رسید آنجا را ترک می گوید و شاید آن به جهت بدی آب و هوا باشد. (📖تاج العروس ذیل خم ). 📙 ابن قتیبة نیز در عیون الاخبار (ج 1 ص 219) به نقل از اصمعی داستان ترک گفتن مردم غدیر خم را ذکر کرده است 📚لغتنامه دهخدا واژه غدیر غدیر در لغت به معنای برکه و آبگیر است و به گودالی که در آن سیل یا آب باران جمع می‌شود، غدیر می‌گویند. خُم نام بیابان و صحرایی است که در نزدیکی جُحفه در منطقه ای به نام رابغ قرار دارد که آب غدیر در این صحرا جمع می‌شد. نام گذاری این حادثه مهم به غدیر خم، به دلیل واقع شدن آن در این محل است. اکنون در محل غدیر خم، مسجدی بنا شده که به مسجد غدیر معروف است. @Porseman_channel 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 🌷🌷🌷🌷🌷🌷 🌷🌷🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شصت وپنجم 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇 📅4,تیر1403 ⭕️کدام گزینه یا گزینه ها؛صحیح می باشد؟ گزینه 1️⃣: در روایات، برای غیر معصوم نمازی به عنوان نماز زیارت بیان نشده و خواندن چنین نمازی درست نیست ولی می‌توان پس از خواندن زیارت، نماز مستحبی خوانده و ثواب آن را به صاحب قبر هدیه کرد. گزینه 2️⃣: میتوان از مرغ یا خروس یا بوقلمون،برای عقیقه استفاده کرد گزینه 3️⃣: استفاده از دفترچه بیمه دیگران جایز نیست و ضمان دارد گزینه 4️⃣:اینکه ده کیلو برنج هندی به برنج فروش بدهیم ودرازاء آن، 5کیلو برنج ایرانی ازاو؛بگیریم،اشکال ندارد گزینه 5️⃣:طبق فرمایش اهل بیت ع ،روز غدیر،عیدالسادات است 📩 لطفا فقط شماره گزینه یا گزینه های صحیح را به آیدی @ebadi_porseman 🆔 ارسال کنید 📩 ⏲مهلت ⏳ارسال گزینه ✅صحیح ✅؛ازالان تا 1ظهر فردا ⌛️ می باشد.⏰ 🌹 به چند⃣ نفر که پاسخ صحیح ارسال کنند به قید قرعه ؛ شارژ مستقیم گوشی📱 ؛هدیه داده میشود 🌹 ➖➖➖➖➖ ✅✅ @Porseman_channel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
با سلام وتشکر از مشارکت دوستان همراه🌷 فقط گزینه های 1⃣و3⃣؛ درست می باشد و بقیه گزینه ها صحیح نمی باشند. 👇👇👇👇 به دوستانی که پاسخ صحیح داده بودند؛و برنده این مسابقه شدند،،هدیه شارژ مستقیم تقدیم میگردد🌷 کاربر برنده این مسابقه؛ 5⃣ نفرند srposhiy اصفهانی فقط خدا کاربر..... شمسایی 👇👇👇👇 باتوجه به سفر زیارتی که در آن هستیم ان شاء الله بعد از رسیدن به ایران و استقرار هدیه برنده ها تقدیم میشود. 🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂 موفق باشید🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💢عیدسادات💢 @Porseman_channel چرا عید غدیر را عید سادات می گویند؟ سادات، جزو خانواده پیامبر و از نسل پاک او به شمار می روند. همان گونه که اهل بیت پیامبر جایگاه والایی نزد پروردگار دارند، مقام و شأن فرزندان آنان نیز در نگاه مردم با احترام و تکریم همراه است. بزرگداشت و احترام سادات از سوی مردم در همه زمان ها صورت می گیرد، ولی این امر در روز غدیر که زمان به ولایت و امامت رسیدن حضرت علی علیه السلام است، به فرهنگ خاصی در میان مردم تبدیل شده است. آنان با رفتن به خانه سادات و تبریک گفتن چنین روزی، احترام و اکرام خود را به ایشان آشکار می سازند. رسول خدا صلی الله علیه و آله در روایت های گوناگون، مردم را به گرامی داشت مقام سادات سفارش می کرد و ایشان می فرمود: «دوست داشتن اهل بیت من و فرزندانم، کمال دین است» البته در منابع دینی؛از پیامبر اکرم (ص) و یا ائمه معصومین(ع) و علمای دین چیزی یافت نگردیده که گفته باشد عید غدیر خم، صرفا عید سادات است. اما در همه آن منابع نظیر اقبال الاعمال، ابن طاووس، البلدالامین، کفعمی، مصباح کفعمی، زادالمعاد علامه مجلسی و مانند آن این تعبیرات درباره روز غدیر خم، آمده: (عید اهل بیت محمد ـ صلی الله علیه و آله ـ ) (عیدالله الاکبر)، (عیدالاکبر)، (عید آل محمد ـ صلی الله علیه و آله ـ ) اما تعبیر عید السادات در جایی دیده نشده است. گرچه این روز بزرگ اختصاص به سادات ندارد. اما به نظر می‌رسد اینکه شیعیان ایرانی در عید غدیر از سادات محترم تجلیل می‌کند و به منازل آنان سر می‌زنند و از آنها عیدی می‌گیرند و احیاناً به فقرای سادات تحت عنوان عیدی کمک‌هایی می‌کنند، سنت حسنه و به طور یقین مثبت است و نکته‌ای منفی هرگز در آن وجود ندارد. چون در برخی روایات احترام و دل جویی و کمک و صله دادن به سادات به خصوص سادات فقیر و نیازمند سفارش شده است. @Porseman_channel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💢شرکت در انتخابات💢 @Porseman_channel آيةالله العظمي امام خميني (ره ): همه ما؛ زن و مرد؛ هر مکلف؛ همان طور که باید نماز بخواند؛ همان طور باید سرنوشت خودش را تعیین کند. آيةالله العظمي امام خأمنه اي (مدظله ): شرکت در انتخابات جمهوری اسلامی ایران واجب عینی است... و اگر رأی سفید دادن موجب تضعیف نظام اسلامی باشد، حرام است. آيةالله العظمي سبحاني (مدظله ): امیدوارم مردم ایران... در انتخابات شرکت و بدون توجه به هیاهوها، دقت کنند و افراد واجد شرایط و کسانی را که به هیچ شکل از اسلام و قانون تجاوز نمی‌کنند، برگزینند. آیةالله العضمي نوري همداني (مدظله ): مشارکت در انتخابات همانند نماز و روزه واجب است چون مربوط به عظمت نظام اسلامی است. آيةالله العظمي جوادي آملي (مدظله ): همه مردم باید در انتخابات شرکت کنند و افرادی را به مجلس خبرگان رهبری و مجلس شورای اسلامی بفرستند که از هرلحاظ پاک باشند و بتوانند پرچم این انقلاب را به دست صاحب اصلی اش برسانند. آيةالله العظمى مكارم شيرازي (مدظله): شرکت در انتخابات شرعا و اخلاقا لازم است... شرکت مردم در انتخابات میزان علاقه مندی آنها را به نظام و کشور نشان خواهد داد. آيةالله العظمي علوي گرگانی (مدظله ): همانطور که رأی دادن، وظیفه ملی و دینی است، انتخاب افراد مومن و متقی و دلسوز برای اسلام و کشور وظیفه‌ای بس بزرگتر است. آيةالله العظمي سيستاني (مدظله ): شرکت در انتخابات واجب شرعي و عدم شرکت در آن امري نابخشودني است. اگر کسي نتواند نماز بخواند يا روزه بگيرد ميتواند قضاي آن را ادا کند اما شرکت نکردن در انتخابات امري است که قضاي آن ادا نمي شود. آیةالله العظمی صافی (مدظله ): باید برای حفظ دین و انقلاب در انتخابات شرکت و بدین وسیله هر چه بیشتر به ساحت دین و حجت بن الحسن(عج) خدمت کرد. آیةالله العظمی فاضل لنكرانی (ره ) به نقل از فرزند بزرگوارش آیةالله زاده حاج آقا جواد: شرکت در انتخابات يک واجب شرعي، و گامي بزرگ در راه خدمت به اسلام و يک عبادت بزرگ است. آیةالله العظمی بهجت (ره ) به نقل از فرزند بزرگوارش آیةالله زاده حاج آقا علی: شرکت نکردن در انتخابات حرام است - کسانی که در انتخاب متحیرند، ببینند کدامیک، با ولایت علی(علیه السلام) موافق با موافق تر است... @Porseman_channel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💢راهكارهايى براى مبارزه با قساوت قلب وایجاد رقّت قلب 💢 @Porseman_channel 1- توبه: امام صادق عليه السلام مى فرمايد براى قلوب زنگار است مانند زنگارى كه بر مس است پس آن را با استغفار جلا دهيد. توبه سه ركن دارد 1- پشيمانى از انجام گناه 2- تصميم بر ترك گناه 3- جبران گذشته 2- كم كردن آرزوهاى دنيايى 3- عبادت خداوند: در زندگى جايى براى عبادت باز كنيم. 4- صدقه دادن و با فقرا رفت و آمد كردن و ديدن محيط زندگى آنان نيز در رفع قساوت و زنگار دل مفيد است. 5- معاشرت با انسان هاى مؤمن و با ايمان 6- ترك مخاصمه و جدل و دعوا 7- ترك جدى گناهان كه از همه مهم تر است. 8- شنيدن موعظه ها، خصوصاً سخنان حكمت آميز ائمه معصومين عليهم السلام (مانند نهج البلاغه خصوصاً بخش حكمت ها و مباحث دنيا 9- پيامبر فرمود: اين قلوب را زنگار مى گيرد هم چنان كه آهن را زنگار مى گيرد وقتى آب به آن رسد. گفته شد جلاء آن چيست؟ حضرت فرمود: زيادى ياد مرگ و تلاوت قرآن. 10- رفتن به مجالس علم. زيرا خداوند قلب ها را با نور حكمت زنده مى گرداند هم چنان كه زمين مرده را به باران زنده مى كند. 11- اطعام به مساكين و رسيدگى به يتيمان، قلب انسان را نرم مى كند. 12- امام على عليه السلام مى فرمايد: قلبت را با موعظه زنده كن... و او را با ياد مرگ ذليل گردان [و خاشع كن]..... و اخبار گذشتگان را بر او عرضه نما. 13- براى قلب جلائى غير قرآن نيست. 14- تفكر، حيات و زندگى قلب است. 15- روزه گرفتن نيز انسان را به خود آورده و در رفع زنگار قلب مفيد است. 16- خواندن ادعيه اى كه از معصومين عليهم السلام رسيده و توجه به معانى بلند آنها بسيار مؤثر است. مناجات خمسه عشر كه در مفاتيح الجنان آمده، بسيار زيباست. (اين مناجات مشتمل بر پانزده دعاست با نام هاى مناجات التائبين، مناجات الشاكرين، مناجات الخائفين، مناجات المفتقرين و... كه مناسب حال هر انسانى در اين دعاها، مضامين زيادى آمده است.) 17- عبادت با توجه: به عنوان مثال وقتى مى خواهيم نماز بخوانيم فكر كنيم آخرين نمازمان است. @Porseman_channel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💢راهکار افزایش امیدواری💢 @Porseman_channel آدمى موجودى شگفت است؛ هنگام راحتى و آسایش، سرمست و مغرور مى‏شود و به‏گاه سختى و مشکل، ناامید و زمین‌گیر، نه این درست است و نه آن. تنبلى، عافیت‏طلبى و سختى‏گریزى، عوامل پیدایش چنین وضعیتى‏اند و البته وضعیتى است طبیعى که باید آن را اصلاح کرد. طبع مادى بشر به چنین حالتى گرایش دارد؛ ولى باید آن را تربیت کرد و به وضعیت مطلوب رساند و این کارى است شدنى. «هنر زندگى» در این مواقع است که آشکار مى ‏شود. حضرت ایوب‌(ع)، شخصى توانگر و ثروتمند بود؛ ولى یکباره همه دارایى‏اش را از دست داد و به فقر و بیمارى مبتلا شد و حتى جایگاه اجتماعى‏اش را نیز از دست داد؛ اما وى نه به هنگام سلامتى و دارایى، مغرور بود و نه به وقت سختى و تنگدستى، ناامید و ناتوان. حضرت نوح(ع) در مدت ۹۵۰ سال که مردم را دعوت مى‏کرد، فقط تعداد‌اندکی به او گرویدند و بقیه به‌شدت وى را اذیت کردند؛ اما هرگز ناامید و ناتوان نشد. حضرت موسى(ع) با آن همه آزار و اذیتى که از فرعون و حتى از قوم خود دید، لحظه‏اى ناامید و زمینگیر نشد و برتر از همه، پیامبر اسلام (صلی‌الله علیه و‌آله ) که بیشترین سختى را در طول تاریخ نبوت و رسالت کشید، هرگز ناامید نشد و دست از تلاش برنداشت تا اینکه سرانجام پیروز شد. راه‌های زیر می‌تواند ما را در امیدوار شدن و امیدوار ماندن کمک کند. دنیا را بهتر بشناسیم بهتر است نظر خود را نسبت به دنیا بازنگرى کنیم. دنیا را آن‏گونه که هست باید شناخت. ما چه تصور و چه انتظارى از دنیا داریم؟ آیا تصورات و انتظارات ما از دنیا مطابق واقع است؟ دنیا دو روز است، روزى در سختى و رنج و دیگر روز، در راحتى و آسایش. اگر دنیا روى خوش به ما نشان داد، سرمست و مغرور نشویم و اگر به سختى دنیا دچار شدیم، تحمل کنیم و ناامیدى به خود راه ندهیم. گمان نکنیم دنیا براى راحتى است، دنیا آمیخته با رنج و سختى است‏ و چه بسا براى اهل ایمان همانند زندان باشد؛ این واقعیت دنیاست. حال اگر تصور و انتظار ما از دنیا چیز دیگرى باشد، قطعاً در رنج و عذاب خواهیم بود. بهتر است دنیا را بهتر بشناسیم و آن را آن‏گونه که هست بپذیریم. اگر کسى حقیقت دنیا را دریابد، به خاطر سختى‏هاى آن محزون و غمگین نمى‏شود. در این صورت، جایى براى ناامیدى باقى نمى‏ماند.  روزى کسى با حالى زار و غمگین خدمت امام‌صادق(ع) رسید و از تنگناى زندگى خود شکایت کرد. حضرت، زندان کوفه را به‏ یاد وى آورد و سپس فرمودند دنیا زندان مؤمن است. حضرت با ترسیم چهره دنیا براى وى، بار غم وى را کاستند و بن‏بست ناامیدى وى را شکستند. به آینده بیندیشیم هرگز تصور نکنیم مشکلى که هم اکنون‌گریبان‌گیر ماست، تا ابد همراهمان خواهد ماند. بدانیم سختى، پایدار نبوده و پایان‏پذیر است. بدانیم سختى‏ها هرگز در خانه زندگى ما «ساکن» نخواهد شد. اگر سختى و گرفتارى وارد زندگى ما شود، به دنبال آن و از همان راه، راحتى وارد شده و آن را خارج مى‏کند. خداوند متعال، خود به حضرت موسى(ع) فرموده است: «من رحمانم؛ رحمان همه زمان‏ها که... پس از شدت و سختى، راحتى و آسایش مى‏آورم». به همین جهت رسول خدا(ص) به «فضل‌‌بن‌عباس» که هدیه‏اى براى ایشان آورده بود، فرمودند: «بدان که یارى خداوند، همراه صبر است و گشایش در کارها، همراه گرفتارى است و راحتى، همراه سختى». پس مطمئن باشید سختىِ دنیا پایان‏پذیر است. فکر سختى دنیا را به‏خاطر راحتى آینده از ذهن خود خارج کنید. چشم انتظار لحظه‏هاى روشن و سبز باشید. داشتن تصویر روشنى از آینده و برخوردارى از روحیه انتظار، چراغ امیدتان را روشن نگه داشته و نخواهد گذاشت ناامیدى، شما را تهدید کند. داشتن حالت انتظار، خود، گشایش و فرج است. کسى که حالت انتظار نداشته باشد، آینده را تاریک و همه راه‏ها را بسته مى‏بیند و این خود، رنج وى را چند برابر مى‏کند؛ اما اگر کسى به حالت انتظار دست یابد، بن‏بست یأس را شکسته و به آینده امیدوار خواهد بود. پس سعى کنیم به آینده بیندیشیم و حالت انتظار را در خود تقویت‌نماییم. هرگاه سختى‏ها افزایش یافتند، شما بیش از همیشه امیدوار باشید؛ زیرا وقتى شدت سختى‏ها به نهایت برسد و حلقه‏هاى بلا و گرفتارى تنگ‏تر شود، گشایش و راحتى فرا مى‏رسد. سختها سیر صعودى دارند؛ آرام شروع مى‏شوند و سپس شدت مى‏یابند و پس از آن به پایان رسیده و دوران فرج فرامى‏رسد. آن‌گاه که همه راه‏ها بسته شوند، نشانه‏هاى فرج آشکار مى‏شود. بدانید هر چه فشارها افزایش یابند، در حقیقت شما به پایان دوره سختى نزدیک شده‏اید. پس نه‏ تنها سختى مایه امید است، افزایش آن نیز مایه امید بیشتر است. به همین جهت است که هرگاه فشارها بر رسول خدا(ص) بیشتر مى‏شد، ایشان امیدوارتر مى‏شدند. سخت‏ترین دوران براى آن‏ حضرت، جنگ احزاب بود؛ اما در همین جنگ، ایشان نوید پیروزى مسلمانان بر امپراتورى‏هاى فارس و روم رادادند
و جالب این‌جاست که برخى منافقین مى‏گفتند: «او ما را مسخره کرده است. ما جرأت نداریم چند قدم از سپاه فاصله بگیریم، آن‌گاه او وعده فتح ایران و روم را مى‏دهد!» این سخنان، ناشى از ناآگاهى و بى‏ایمانى است. شدت گرفتن سختى‏ها نشانه نزدیک شدن شما به پایان دوران محنت است. روزگارى خانمى خدمت امام صادق(ع) رسید و با ناراحتى گفت: «فرزندم به سفر رفته و علاقه شدیدى به وى دارم و تاکنون برنگشته است». حضرت، وى را به صبر فراخواندند. مادر نیز کمى آرام گرفت و رفت. چندى بعد، دوباره بازگشت و بار دیگر، حضرت وى را به صبر فراخواندند. بار سوم که بازگشت، به‌شدت اظهار ناراحتى کرد و گفت: «مرا به صبر فرامى‏خوانید؛ در حالى‏که طاقتم طاق شده است!» حضرت به وى فرمودند: «به منزل برو! فرزندت آمده است». وى پس از اینکه به خانه رفت و فرزند خود را دید، خدمت حضرت بازگشت و پرسید: «از کجا دانستید فرزندم بازگشته است؟» حضرت به وى فرمودند: «وقتى گفتى صبرم تمام شده است، فهمیدم فرزندت آمده است؛ زیرا وقتى صبر انسان تمام شود، فرج فرارسیده است». شدت گرفتن سختى‏ها به معناى پایان یافتن رنج و دشوارى است. پس باید بیش از همیشه امیدوار بود. اعتقاد به معاد و زندگی پس از مرگ یکی از راه‌های درمان ناامیدی، اعتقاد به جهانی ماندگار، نامحدود و حالات و منازل پس از مرگ است. انسان غرایز و خواسته‌هایی دارد که رسیدن به همه آنها در دنیا مقدور نیست،‌ برای مثال، به دنبال آسایش مطلق، امنیت مطلق و آرامش مطلق است و دستیابی به اینها در دنیا به طور مطلق امکان ندارد و این باعث احساس محرومیت و یأس در انسان می‌شود. از سوی دیگر، زندگی با مشکلات و مصیبت‌ها و گرفتاری‌هایی رو‌به‌روست که رهایی از آنها ممکن نیست و یادآوری ظلم و ستم برای انسان، دردناک و فشارزاست، زیرا قدرتی برای مبارزه با آنها ندارد. همچنین مواجهه با فقدان عزیزان مانند پدر و مادر و فرزند و دیگرانی که به نوعی با شخص ارتباط دارند، می‌تواند بهداشت روانی افراد را به مخاطره افکند، همین‌طور یادآوری مرگ و ترس از مرگ نیز خود عاملی برای تنیدگی و فشار است. اگر انسان برای مشکلات فوق راه‌حل مناسب نداشته باشد، در زندگی دچار سرخوردگی می‌شود که گاه دست به خودکشی می‌زند، به همین جهت یکی از مشکلات کاهش معنویت، آمار بالای خودکشی و بیماری‌های روانی است. یکی از اعتقاداتی که می‌تواند مشکلات فوق را حل کند، اعتقاد به معاد است. شخص معتقد به معاد عقیده دارد زندگی به این جهان ماده خلاصه نمی‌شود بلکه انسان، پس از مرگ، زندگی دیگری در پیش دارد و در آن‌جا به بسیاری از خواسته‌ها و آرزوهای خود دست می‌یابد.  قرآن می‌فرماید: «در آخرت، زندگانی جاوید و سعادت ابدی است.» در آن‌جا آسایش، ‌آرامش و امنیت مطلق وجود دارد. در آن‌جا افراد دیگر احساس کمبود و محرومیت نمی‌کنند: «در آن بهشت، آنچه دل‌ها می‌خواهد و چشم‌ها از آن لذت می‌برد، موجود است.» در آن‌جا هیچ‌گونه کمبودی احساس نمی‌شود و اگر انسان در این دنیا احساس محرومیتی دارد، با یادآوری نعمت‌های عالم آخرت برطرف می‌شود و شخص مؤمن امیدوار است در آن جهان از نعمت‌های الهی برخوردار شود. نقش معاد در برطرف کردن فشارهای روانی شخص مسلمان باور دارد عالم آخرت روز حساب و جزاست؛ در آن روز به اعمال افراد رسیدگی می‌شود و به تعبیر روایات، روز «نقاش الحساب» است، هر کس حق او پایمال شده است و هرگونه ستمی که به او شده و در دنیا نتوانسته با آن مقابله کند، در روز قیامت حق خود را بازستاند و این خود می‌تواند آرامش خاطر شخص را فراهم کند، زیرا این حق از دست رفته او در روز قیامت که بیشتر به آن احتیاج دارد، به او داده می‌شود و حق خود را از ظالم پس می‌گیرد، برای مثال؛ بچه یتیمی که اموال او را کسی ظالمانه غصب کرد و آن را خورد، وقتی بزرگ شد و متوجه شد، ولی دلیلی ندارد و نمی‌تواند مال خود را پس بگیرد، این شخص می‌تواند دو گونه برخورد داشته باشد: ۱ـ همیشه حقوق خود را به یاد آورد و ناراحت شود که نمی‌تواند مال را پس بگیرد، از این‌رو خشمگین گردد و در نتیجه دچار افسردگی و یأس از زندگی و احتمالاً بیمار شود. ۲ـ بعد از اینکه تمام تلاش خود را کرد ولی به نتیجه نرسید، به جای نگرانی و بیمار شدن، با خود بیندیشد که این مال و اموال‌، امانتی است از طرف خداوند که نزد ماست و اگر این شخص مال مرا تصرف کرده است، گرچه من چند روزی در این دنیا سختی می‌کشم، ولی در روز قیامت خداوند حق مرا از ظالم بازمی‌ستاند و در آن‌جا بهتر از این مال را به من می‌دهد و این شخص ظالم را به سزای اعمال خود می‌رساند، چنان که خداوند می‌فرماید: « کسانى که اموال یتیمان را به ظلم و ستم مى‏خورند، (در حقیقت) تنها آتش مى‏خورند و به زودى در شعله‏هاى آتش (دوزخ) مى‏سوزند.»
قرآن می‌فرماید: آنهایی که مال یتیم را می‌خورند، گرچه چهره ظاهری عملشان بهره‌گیری از غذا‌های لذیذ و رنگین است، اما چهره واقعی این غذاها آتش ‌سوزان است و همین چهره است که در قیامت آشکار می‌شود. شخصی که به او ظلم شد و برای مثال، یتیمی که مال او خورده شده است، وقتی به آیات و روایات مربوط می‌اندیشد و درمی‌یابد در روز قیامت حق او استیفا می‌شود و ظالم به سزای خود می‌رسد به زندگی امیدوار شده و آرامش خاطر پیدا می‌کند. الگوبرداری از پیامبران و ائمه و اولیای خدا اسلام از طریق ارائه اُسوه‌هایی مناسب، به راهنمایی افراد در برخورد با مسائل زندگی می‌پردازد. افراد الگوگیر از پیامبران و امامان، در مقابله با فشارهای روانی‌، موفق‌تر خواهند بود. الگوهایی که اسلام معرفی می‌کند، هر کدام در شرایط خاصی قرار داشتند و مشکلات و سختی‌های فراوانی را متحمل شده‌اند که هر کدام از آنها به تنهایی می‌توانست شخص را بیمار کند، ولی با برخورد صحیح با مشکلات، با کمال آرامش با مشکلات دست و پنجه نرم کرده‌اند، بدون اینکه گرفتار هرگونه نابهنجاری رفتاری یا اختلال روانی و ناامیدی و افسردگی شوند. الف) درس‌هایی از زندگی حضرت ایوب(ع) در امیدوار زیستن « ایّوب را (به یادآور) هنگامى که پروردگارش را خواند (و عرضه داشت) «بدحالى و مشکلات به من روى آورده و تو مهربان‌ترین مهربانانى.» حضرت ایوب(ع) اُسوه صبر و استقامت است و به افراد، مقاومت در برابر مشکلات و ناراحتی‌های زندگی را می‌آموزد و به پایمردی و دوری از ناامیدی دعوت می‌کند. در سوره انبیا گوشه‌ای از زندگی ایوب پیامبر مطرح و از پیامبر خاتم خواسته شده سرگذشت او را به یاد آورد و برای مسلمانان بازگو کند تا از مشکلات طاقت‌فرسا نهراسند و از لطف و رحمت خداوند مأیوس نشوند. امام صادق(ع) درباره علت ابتلائات ایوب فرموده‌اند: به خاطر کفران نعمت‌ها گرفتار آن مصیبت‌های بزرگ نشد، بلکه به خاطر شکر نعمت بود، زیرا شیطان به پیشگاه خدا عرضه داشت اگر ایوب را شاکر می‌بینی به خاطر نعمت فراوانی است که به او داده‌ای، بی‌تردید اگر این نعمت‌ها از او گرفته شود، او هرگز بنده شکرگزاری نخواهد بود. خداوند برای اینکه اخلاص ایوب را بر همگان روشن سازد و او را الگویی برای جهانیان قرار دهد که به هنگام رنج شاکر و صابر باشند، به شیطان اجازه داد بر دنیای او مسلط شود. شیطان از خدا خواست اموال سرشار ایوب، زراعت و گوسفندان و همچنین فرزندان او از میان بروند. پس آفت‌ها و بلا‌ها در مدت کوتاهی آنها را از میان برد، ولی نه تنها از مقام شکر ایوب کاسته نشد، بلکه برآن افزوده گشت! شیطان از خدا خواست این بار بر بدن ایوب مسلط گردد و آنچنان بیمار شود که از شدت درد و رنجوری به خود پیچیده و اسیر و زندانی بستر شود. ‌این ابتلا نیز از مقام شکر او چیزی نکاست. ایوب در مشکلات، از سرزنش دوستان بیش از هر مصیبت دیگری ناراحت شد، ولی باز رشته صبر را از کف نداد و آب زلال شکر را به کفران‌،آلوده نساخت، تنها رو به درگاه خدا آورد و چون از عهده امتحانات الهی به خوبی برآمد، خداوند درهای رحمتش را بار دیگر به روی این بنده شکیبا گشود و نعمت‌های از دست رفته را یکی پس از دیگری و حتی بیش از آن را به او ارزانی داشت تا همگان سرانجام نیکِ صبر و شکیبایی را دریابند. اگر انسان اولیای دین را الگوی خود قرار دهد، با ‌اندک مشکلی احساس یأس و ناامیدی نمی‌کند. ب) حضرت ابراهیم(ع) و پیروانش؛ الگویی نیکو  قرآن می‌فرماید:«براى شما سرمشق خوبى در زندگى ابراهیم و کسانى که با او بودند وجود داشت، در آن هنگامى که به قوم (مشرک) خود گفتند: «ما از شما و آنچه غیر از خدا مى‏پرستید بیزاریم. ما نسبت به شما کافریم و میان ما و شما عداوت و دشمنى همیشگى آشکار شده است تا آن زمان که به خداى یگانه ایمان بیاورید! ـ جز آن سخن ابراهیم که به پدرش [عمویش آزر] گفت (و وعده داد) براى تو آمرزش طلب مى‏کنم و در عین حال در برابر خداوند براى تو مالک چیزى نیستم(و اختیارى ندارم)! ـ پروردگارا! ما بر تو توکل کردیم و به سوى تو بازگشتیم و همه فرجام‌ها به سوى تُست‏.» «(آرى!) براى شما در زندگى آنها اسوه حسنه(و سرمشق نیکویى) بود، براى کسانى که امید به خدا و روز قیامت دارند و هر کس سرپیچى کند به خویشتن ضرر زده است، زیرا خداوند بى‏نیاز و شایسته ستایش است!» ج) حضرت یوسف(ع)؛ الگوی امیدواری و صبر و گذشت در داستان حضرت یوسف(ع) امیدواری نسبت به زندگی و رستگاری موج می‌زند، حضرت یوسف به دلیل صبر در مقابل آزار برادران، افتادن در چاه،‌ زندانی شدن و عفو و گذشت نسبت به برادران خود هنگامی که به قدرت رسید، می‌تواند الگوی مناسبی باشد.
کانال پرسمان دینی: و جالب این‌جاست که برخى منافقین مى‏گفتند: «او ما را مسخره کرده است. ما جرأت نداریم چند قدم از سپاه فاصله بگیریم، آن‌گاه او وعده فتح ایران و روم را مى‏دهد!» این سخنان، ناشى از ناآگاهى و بى‏ایمانى است. شدت گرفتن سختى‏ها نشانه نزدیک شدن شما به پایان دوران محنت است. روزگارى خانمى خدمت امام صادق(ع) رسید و با ناراحتى گفت: «فرزندم به سفر رفته و علاقه شدیدى به وى دارم و تاکنون برنگشته است». حضرت، وى را به صبر فراخواندند. مادر نیز کمى آرام گرفت و رفت. چندى بعد، دوباره بازگشت و بار دیگر، حضرت وى را به صبر فراخواندند. بار سوم که بازگشت، به‌شدت اظهار ناراحتى کرد و گفت: «مرا به صبر فرامى‏خوانید؛ در حالى‏که طاقتم طاق شده است!» حضرت به وى فرمودند: «به منزل برو! فرزندت آمده است». وى پس از اینکه به خانه رفت و فرزند خود را دید، خدمت حضرت بازگشت و پرسید: «از کجا دانستید فرزندم بازگشته است؟» حضرت به وى فرمودند: «وقتى گفتى صبرم تمام شده است، فهمیدم فرزندت آمده است؛ زیرا وقتى صبر انسان تمام شود، فرج فرارسیده است». شدت گرفتن سختى‏ها به معناى پایان یافتن رنج و دشوارى است. پس باید بیش از همیشه امیدوار بود. اعتقاد به معاد و زندگی پس از مرگ یکی از راه‌های درمان ناامیدی، اعتقاد به جهانی ماندگار، نامحدود و حالات و منازل پس از مرگ است. انسان غرایز و خواسته‌هایی دارد که رسیدن به همه آنها در دنیا مقدور نیست،‌ برای مثال، به دنبال آسایش مطلق، امنیت مطلق و آرامش مطلق است و دستیابی به اینها در دنیا به طور مطلق امکان ندارد و این باعث احساس محرومیت و یأس در انسان می‌شود. از سوی دیگر، زندگی با مشکلات و مصیبت‌ها و گرفتاری‌هایی رو‌به‌روست که رهایی از آنها ممکن نیست و یادآوری ظلم و ستم برای انسان، دردناک و فشارزاست، زیرا قدرتی برای مبارزه با آنها ندارد. همچنین مواجهه با فقدان عزیزان مانند پدر و مادر و فرزند و دیگرانی که به نوعی با شخص ارتباط دارند، می‌تواند بهداشت روانی افراد را به مخاطره افکند، همین‌طور یادآوری مرگ و ترس از مرگ نیز خود عاملی برای تنیدگی و فشار است. اگر انسان برای مشکلات فوق راه‌حل مناسب نداشته باشد، در زندگی دچار سرخوردگی می‌شود که گاه دست به خودکشی می‌زند، به همین جهت یکی از مشکلات کاهش معنویت، آمار بالای خودکشی و بیماری‌های روانی است. یکی از اعتقاداتی که می‌تواند مشکلات فوق را حل کند، اعتقاد به معاد است. شخص معتقد به معاد عقیده دارد زندگی به این جهان ماده خلاصه نمی‌شود بلکه انسان، پس از مرگ، زندگی دیگری در پیش دارد و در آن‌جا به بسیاری از خواسته‌ها و آرزوهای خود دست می‌یابد.  قرآن می‌فرماید: «در آخرت، زندگانی جاوید و سعادت ابدی است.» در آن‌جا آسایش، ‌آرامش و امنیت مطلق وجود دارد. در آن‌جا افراد دیگر احساس کمبود و محرومیت نمی‌کنند: «در آن بهشت، آنچه دل‌ها می‌خواهد و چشم‌ها از آن لذت می‌برد، موجود است.» در آن‌جا هیچ‌گونه کمبودی احساس نمی‌شود و اگر انسان در این دنیا احساس محرومیتی دارد، با یادآوری نعمت‌های عالم آخرت برطرف می‌شود و شخص مؤمن امیدوار است در آن جهان از نعمت‌های الهی برخوردار شود. نقش معاد در برطرف کردن فشارهای روانی شخص مسلمان باور دارد عالم آخرت روز حساب و جزاست؛ در آن روز به اعمال افراد رسیدگی می‌شود و به تعبیر روایات، روز «نقاش الحساب» است، هر کس حق او پایمال شده است و هرگونه ستمی که به او شده و در دنیا نتوانسته با آن مقابله کند، در روز قیامت حق خود را بازستاند و این خود می‌تواند آرامش خاطر شخص را فراهم کند، زیرا این حق از دست رفته او در روز قیامت که بیشتر به آن احتیاج دارد، به او داده می‌شود و حق خود را از ظالم پس می‌گیرد، برای مثال؛ بچه یتیمی که اموال او را کسی ظالمانه غصب کرد و آن را خورد، وقتی بزرگ شد و متوجه شد، ولی دلیلی ندارد و نمی‌تواند مال خود را پس بگیرد، این شخص می‌تواند دو گونه برخورد داشته باشد: ۱ـ همیشه حقوق خود را به یاد آورد و ناراحت شود که نمی‌تواند مال را پس بگیرد، از این‌رو خشمگین گردد و در نتیجه دچار افسردگی و یأس از زندگی و احتمالاً بیمار شود. ۲ـ بعد از اینکه تمام تلاش خود را کرد ولی به نتیجه نرسید، به جای نگرانی و بیمار شدن، با خود بیندیشد که این مال و اموال‌، امانتی است از طرف خداوند که نزد ماست و اگر این شخص مال مرا تصرف کرده است، گرچه من چند روزی در این دنیا سختی می‌کشم، ولی در روز قیامت خداوند حق مرا از ظالم بازمی‌ستاند و در آن‌جا بهتر از این مال را به من می‌دهد و این شخص ظالم را به سزای اعمال خود می‌رساند، چنان که خداوند می‌فرماید: « کسانى که اموال یتیمان را به ظلم و ستم مى‏خورند، (در حقیقت) تنها آتش مى‏خورند و به زودى در شعله‏هاى آتش (دوزخ) مى‏سوزند.»
کانال پرسمان دینی: و جالب این‌جاست که برخى منافقین مى‏گفتند: «او ما را مسخره کرده است. ما جرأت نداریم چند قدم از سپاه فاصله بگیریم، آن‌گاه او وعده فتح ایران و روم را مى‏دهد!» این سخنان، ناشى از ناآگاهى و بى‏ایمانى است. شدت گرفتن سختى‏ها نشانه نزدیک شدن شما به پایان دوران محنت است. روزگارى خانمى خدمت امام صادق(ع) رسید و با ناراحتى گفت: «فرزندم به سفر رفته و علاقه شدیدى به وى دارم و تاکنون برنگشته است». حضرت، وى را به صبر فراخواندند. مادر نیز کمى آرام گرفت و رفت. چندى بعد، دوباره بازگشت و بار دیگر، حضرت وى را به صبر فراخواندند. بار سوم که بازگشت، به‌شدت اظهار ناراحتى کرد و گفت: «مرا به صبر فرامى‏خوانید؛ در حالى‏که طاقتم طاق شده است!» حضرت به وى فرمودند: «به منزل برو! فرزندت آمده است». وى پس از اینکه به خانه رفت و فرزند خود را دید، خدمت حضرت بازگشت و پرسید: «از کجا دانستید فرزندم بازگشته است؟» حضرت به وى فرمودند: «وقتى گفتى صبرم تمام شده است، فهمیدم فرزندت آمده است؛ زیرا وقتى صبر انسان تمام شود، فرج فرارسیده است». شدت گرفتن سختى‏ها به معناى پایان یافتن رنج و دشوارى است. پس باید بیش از همیشه امیدوار بود. اعتقاد به معاد و زندگی پس از مرگ یکی از راه‌های درمان ناامیدی، اعتقاد به جهانی ماندگار، نامحدود و حالات و منازل پس از مرگ است. انسان غرایز و خواسته‌هایی دارد که رسیدن به همه آنها در دنیا مقدور نیست،‌ برای مثال، به دنبال آسایش مطلق، امنیت مطلق و آرامش مطلق است و دستیابی به اینها در دنیا به طور مطلق امکان ندارد و این باعث احساس محرومیت و یأس در انسان می‌شود. از سوی دیگر، زندگی با مشکلات و مصیبت‌ها و گرفتاری‌هایی رو‌به‌روست که رهایی از آنها ممکن نیست و یادآوری ظلم و ستم برای انسان، دردناک و فشارزاست، زیرا قدرتی برای مبارزه با آنها ندارد. همچنین مواجهه با فقدان عزیزان مانند پدر و مادر و فرزند و دیگرانی که به نوعی با شخص ارتباط دارند، می‌تواند بهداشت روانی افراد را به مخاطره افکند، همین‌طور یادآوری مرگ و ترس از مرگ نیز خود عاملی برای تنیدگی و فشار است. اگر انسان برای مشکلات فوق راه‌حل مناسب نداشته باشد، در زندگی دچار سرخوردگی می‌شود که گاه دست به خودکشی می‌زند، به همین جهت یکی از مشکلات کاهش معنویت، آمار بالای خودکشی و بیماری‌های روانی است. یکی از اعتقاداتی که می‌تواند مشکلات فوق را حل کند، اعتقاد به معاد است. شخص معتقد به معاد عقیده دارد زندگی به این جهان ماده خلاصه نمی‌شود بلکه انسان، پس از مرگ، زندگی دیگری در پیش دارد و در آن‌جا به بسیاری از خواسته‌ها و آرزوهای خود دست می‌یابد.  قرآن می‌فرماید: «در آخرت، زندگانی جاوید و سعادت ابدی است.» در آن‌جا آسایش، ‌آرامش و امنیت مطلق وجود دارد. در آن‌جا افراد دیگر احساس کمبود و محرومیت نمی‌کنند: «در آن بهشت، آنچه دل‌ها می‌خواهد و چشم‌ها از آن لذت می‌برد، موجود است.» در آن‌جا هیچ‌گونه کمبودی احساس نمی‌شود و اگر انسان در این دنیا احساس محرومیتی دارد، با یادآوری نعمت‌های عالم آخرت برطرف می‌شود و شخص مؤمن امیدوار است در آن جهان از نعمت‌های الهی برخوردار شود. نقش معاد در برطرف کردن فشارهای روانی شخص مسلمان باور دارد عالم آخرت روز حساب و جزاست؛ در آن روز به اعمال افراد رسیدگی می‌شود و به تعبیر روایات، روز «نقاش الحساب» است، هر کس حق او پایمال شده است و هرگونه ستمی که به او شده و در دنیا نتوانسته با آن مقابله کند، در روز قیامت حق خود را بازستاند و این خود می‌تواند آرامش خاطر شخص را فراهم کند، زیرا این حق از دست رفته او در روز قیامت که بیشتر به آن احتیاج دارد، به او داده می‌شود و حق خود را از ظالم پس می‌گیرد، برای مثال؛ بچه یتیمی که اموال او را کسی ظالمانه غصب کرد و آن را خورد، وقتی بزرگ شد و متوجه شد، ولی دلیلی ندارد و نمی‌تواند مال خود را پس بگیرد، این شخص می‌تواند دو گونه برخورد داشته باشد: ۱ـ همیشه حقوق خود را به یاد آورد و ناراحت شود که نمی‌تواند مال را پس بگیرد، از این‌رو خشمگین گردد و در نتیجه دچار افسردگی و یأس از زندگی و احتمالاً بیمار شود. ۲ـ بعد از اینکه تمام تلاش خود را کرد ولی به نتیجه نرسید، به جای نگرانی و بیمار شدن، با خود بیندیشد که این مال و اموال‌، امانتی است از طرف خداوند که نزد ماست و اگر این شخص مال مرا تصرف کرده است، گرچه من چند روزی در این دنیا سختی می‌کشم، ولی در روز قیامت خداوند حق مرا از ظالم بازمی‌ستاند و در آن‌جا بهتر از این مال را به من می‌دهد و این شخص ظالم را به سزای اعمال خود می‌رساند، چنان که خداوند می‌فرماید: « کسانى که اموال یتیمان را به ظلم و ستم مى‏خورند، (در حقیقت) تنها آتش مى‏خورند و به زودى در شعله‏هاى آتش (دوزخ) مى‏سوزند.» @Porseman_channel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مُباهَلَة چیست؟ @Porseman_channel ✅مباهله از باب مفاعله است از بهل به معنى لعن، يكدگر را لعنت و نفرين كردن و آن چنين است كه چون اختلافى ميان دو نفر يا دو گروه روى دهد گرد هم آيند و گويند: «لعنة الله على الظالم منا»: لعنت خدا بر ستمكار از ميان ما دو نفر يا دو فرقه. و بعداً در دعائى كه بسيار در آن الحاح و ابرام شود نيز استعمال شده گرچه لعنى در آن نباشد. (مجمع البحرين) روز بيست و چهارم ذيحجه سال دهم هجرت مباهله پيغمبر اسلام با نصاراى نجران اتفاق افتاد و داستان از اين قرار بود كه: هيئتى از نصاراى نجران به رياست ايهم يا اهتم و عاقب و سيد بر حضرت رسول (ص) وارد شدند، در آن حال وقت عبادت روزانه آنها فرا رسيد و آنان به نواختن ناقوس پرداختند و سپس مراسم عبادت خويش را برگزار نمودند، اصحاب عرض كردند: يا رسول الله در مسجد شما و اين مراسم؟! فرمود: بگذاريدشان در كار خود آزاد باشند. پس از انجام مراسم رو به حضرت كردند و گفتند: مردم را به چه چيز دعوت مى كنى؟ فرمود: به اعتقاد به يكتائىخدا و نبوت من و اينكه عيسى (ع) بنده اى بوده آفريده خدا، مى خورده و مى نوشيده و ادرار و مدفوع از او دفع مى شده. گفتند: پس پدرش كه بود؟ در اين حال اين آيه نازل شد (انّ مثل عيسى عندالله كمثل آدم) پيغمبر آيه را بر آنها تلاوت نمود و سرانجام چون آنها تسليم منطق حق نگشتند آن حضرت به امر خدا پيشنهاد مباهله با آنها نمود كه هر كدام به حق بوديم از خدا بخواهيم ديگرى را مورد لعن و خشم خود سازد. آنها رضا دادند و وقتى معين كردند كه به اتفاق به پيشگاه خداوند مباهله كنند، در وقت مقرر پيغمبر (ص) على و فاطمه و حسنين را به كنار خويش نشاند و خود به دو زانو نشست كه به لعن بپردازد علماى نصارى چون از اجتماع اين افراد خبردار شدند فوراً به حضرت پيام دادند كه ما از مباهله منصرف گشتيم، و به قوم خود گفتند اگر وى به دروغ دعوى نبوت كردى اهلبيت خاص خود را نه بلكه ياران خويش را جهت مباهله گرد آوردى. و سرانجام به جزيه رضا دادند و بازگشتند. (بحار: 21/340) روزى مأمون به حضرت رضا (ع) گفت: بزرگترين فضيلتى كه قرآن در باره على (ع) گفته بفرمائيد چه بوده؟ فرمود: آن آيه مباهله است كه خداوند على (ع) را نفس پيغمبر (ص) خوانده زيرا مسلم است كه «ابناء» (فرزندان) كه با پيغمبر (ص) بودند حسن و حسين (ع) بوده و «نساء» فاطمه (ع) است، و كسى ديگر كه «انفسنا» بر آن صدق كند جز خود پيغمبر و على نبوده. مأمون گفت: لفظ جمع در اين آيه به دو نفر (ابناء) و يك نفر (نساء) اطلاق شده است پس ممكن بود كه مراد از انفس يك نفر و آن شخص پيغمبر (ص) باشد. حضرت فرمود: اين نشايد زيرا آيه مى گويد: «ندع» (مى خوانيم) و اين صحيح نيست كه دعوت شونده عين دعوت كننده باشد و چنانكه آمر نتواند كه با مأمور يكى باشد داعى نيز با مدعو يكى نتواند بود، و چون مى بينيم پيغمبر (ص) كسى را جز على (ع) دعوت ننموده پس مدعو همان على باشد. ابومسروق گويد: به امام صادق (ع) عرض كردم: ما با كسانى به بحث مى نشينيم و به آيه (اطيعوالله و اطيعوالرسول و اولوالامر) برخلافت اميرالمؤمنين (ع) استدلال مى كنيم آنها مى گويند: اين آيه در باره فرماندهان سپاه نازل شده، به آيه (انما وليّكم) دليل مى آوريم مى گويد: اين آيه در باره مؤمنين نازل شده و به آيه (قل لا اسئلكم عليه...) استدلال مى كنيم مى گويند: اين آيه در باره خويشانمسلمانانست و هر چه كه از اين قبيل به ياد داريم و مى گوئيم جوابهائى اينگونه به ما مى دهند! حضرت فرمود: چون چنين پيش آيد آنها را به مباهله (نفرين به يكديگر) دعوت كن. عرض كردم: به چه كيفيّت؟ فرمود: سه روز خود را بساز ـ و چنين فكر مى كنم كه فرمود: روزه بگير و غسل كن ـ آنگاه به اتّفاق او به بيرون شهر برويد و انگشتان راست خود را در انگشتان او فرو بر و از خود آغاز كن و بگو: پروردگارا اى خداوند هفت آسمان و هفت زمين، داناى پنهان و آشكار، رحمن، رحيم اگر (من) ابومسروق منكر حقّى يا مدّعى باطلى شده صاعقه اى يا عذاب سختى از آسمان بر او فرود آور. آنگاه در باره او نفرين كن و بگو: اگر فلان حقى را منكر شده يا باطلى را ادعا كرده صاعقه اى يا عذاب سختى از آسمان بر او فرود آور كه طولى نكشد اثر اين نفرين را در او خواهى ديد... (بحار: 10 و 95) @Porseman_channel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا