پرسمان #احکام
💢خمس پول واریزی برای ثبتنام حج و عمره و سود آنها💢
@Porseman_channel
نظر مراجع عظام تقلید در اینباره به شرح ذیل است:
1. اصل پول و سود آن خمس ندارد.
آیات عظام بهجت، مکارم شیرازی، صافی گلپایگانی و نوری همدانی؛ آیت اللّٰه مکارم: (مگر اینکه مبلغ ثبتنام، پس انداز سالهای گذشته بوده و خمس آن پرداخت نشده باشد)؛ آیت اللّٰه نورى: (ولی اگر در حج واجب، در سالهاى قبل مستطیع بوده و ثبتنام را تأخیر انداخته است، باید خمس آن را بدهد)؛ آیت الله صافی گلپایگانی: (احتیاط مستحب در پرداخت خمس اصل پول است، ولی سود آن مانند سایر درآمدهاست که در صورت عدم استفاده تا آخر سال خمسی باید خمسش پرداخت شود)؛ ر.ک: محمودى، محمد رضا، مناسک حج (محشّٰى)، ص 620، نشر مشعر، تهران، ویرایشجدید، 1429 ه ق.
2. اصل پول و سود آن خمس دارد؛ البته در حج واجب، اگر اقدام برای ثبتنام، پس از حصول استطاعت بوده و راه دیگرى (بدون زحمت) براى رفتن به حج غیر ثبتنامهای معمول ندارد، اصل پول خمس نخواهد داشت.
آیات عظام سیستانى، فاضل لنکرانی و امام خمینی؛ ر.ک: همان؛ امام خمینی، استفتائات، ج 1، ص 358، احکام خمس، سؤال 43، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، 1422ق.
3. اگر نوبت حج یا عمره، پس از گذشت سال خمسى است، اصل پول خمس دارد، و سود آن جزو درآمد سال محسوب میشود، که اگر در همان سال استفاده شود، خمس ندارد و الا خمس سود نیز باید پرداخت شود.
آیات عظام تبریزی، خامنهای؛ (اگر سود پول پیش از سال عزیمت، قابل وصول باشد، در هر حال به آن خمس تعلق میگیرد)؛ ر.ک: محمودى، محمد رضا، مناسک حج (محشّٰى)، ص 620.
تبصره:
الف. همه مراجع: اگر با پولی ثبت نام کند که قبلا به آن خمس تعلق گرفته و نپرداخته است، پرداخت خمس اصل و سود پول واجب است.
ب. افرادى که سال خمسى ندارند و از درآمد جدید خود براى حج یا عمره ثبت نام کردهاند و فتواى مرجع تقلید آنها این است که فیش حج وعمره خمس ندارد، لازم نیست خمس کل مبلغ ثبتنام را بپردازند، بلکه میتوانند با مراجعه به نماینده رسمی مرجع تقلید خویش، به مبلغ کمترى مصالحه مى نمایند.
@Porseman_channel
پرسمان #روایی
💢رابطه گناه و حوادث طبیعی💢
آیا رابطه علت و معلولی بین زلزله وحوادث طبیعی و گناه وجوددارد؟؟
✅پاسخ
@Porseman_channel
در روایات به رابطه گناه با انواع بلایای طبیعی اشاره شده است.
بخصوص در مورد زلزله؛
در روایت است که با زیادشدن زنا مرگهای ناگهانی زیاد میشود...
📚بحارالانوارج۷۰ ص۳۶۸
وبا علنی شدن فراگیری آن ؛ زلزله ها ظاهرمیشود.
📚بحارالانوارج۷۶ص۲۰
دقت به چند نکته ضروری می باشد.
1⃣همه میدانیم که زلزله و حوادث طبیعی یک عامل و سبب مادی و زمین شناسی دارد.مثل روی گسل بودن منطقه...
لذا مناطقی که روی گسل بوده وشرائط مستعد زلزله دارند؛تجربه زلزله را میتوانندداشته باشند...
این عامل زمین شناسی استکه با حرکت مواد مذاب درزیر زمین تکانهایی روی زمین ایجاد و احساس میشود...
🍁🍁🍁🍁🍁
2⃣در شدت و ضعف و وقوع آن؛ طبق روایات؛ عوامل معنوی و ملکوتی نیز موثر هستند از جمله آن عوامل گناه است.
گناه یکی از زمینه سازهای زلزله میتواند باشد نه تنهاترین علت...
به اصطلاح فلسفی؛ گناه یکی از جزء العله های زلزله است نه تمام العله...
پس نمیتوان خدای ناکرده با تحقق زلزله در منطقه ای آن منطقه را گنهکار دانست و زلزله را مجازات قطعی آن...
میتواند گناه عامل معنوی زلزله باشد؛ولی اینکه همه زلزله ها بخاطر گناه است؛ پذیرفتنی نیست...
تکان خوردن زمین در مسیر گسل ؛ امری عادی است و مناطقی از زمین بیشتردرگیر است مثل ژاپن ...
⭕️لیکن در مواردی زلزله شدیدومتوالی شده و آسایش و آرامش را سلب کرده و موجب تخریب و کشتار وضایعاتی میشود.که میتواند آثارگناه؛ آثار نهی نکردن از گناه و کفاره گناهان و ارتقاء درجه مردم ؛ وسیله امتحان و آزمون آنها وتوجه دادن مردم به خدا و زدودن غفلت و بیداری از خواب غفلت باشد....
👇👇👇👇👇
بهرحال توصیه شده وقت زلزله و حوادث طبیعی رو بخدا بیاوریم او را یاد کرده و متوجه نعمت آرامشی که داشتیم ؛ شویم...
🔴نماز آیات یعنی نماز برای دیدن نشانه های خدا؛ زلزله نشانه خداست و با تکان جزئی ما را بیدار و متوجه خدامیکند و متذکر زلزله عظیم قیامت...
البته همانطور که عرض شد یکی از زمینه سازان حوادث طبیعی گناه است که با توبه و آشتی با خدا و وجود افرادصالح درزمین خیلی وقتها منع شده و به اذن خدا دفع میگردد....
همانطور که با وجود زکریا بن آدم از قم بلایا دفع میشده
📙بحارالانوارج۴۹ص۲۷۷
وطبق روایات؛وجود پیران کمر خمیده و کودکان شیرخوار و حتی حیوانات بی زبان ...موجبات دفع و رد حوادث مهلک الهی میشود....
📗وسائل الشیعه ج۱۵ ص۳۰۶
ما نمیدانیم چقدر حوادث و خطرات با صدقات و نیکی ها و خیرات و صله رحم و دعا میتواند دفع شود و دفع میشود وما غافلیم...
📚وسائل الشیعه ج۹ ص۴۰۱وص۳۸۷
وج۱۰ص۳۰۸
همچنین بخاطر وجود امام زمان ع.
📙بحارالانوار ج۵۲ ص۲۹
وحتی بواسطه وجود قبر شریف اهل بیت ع
📚وسائل الشیعه ج۱۴ ص۵۴۱
بلا و حوادث ؛ درمواردی دفع میگردد.
👌در نتیجه
روایات مذکور رابطه قطعی و علت تامه بودن را بیان نکرده اند.بلکه مقتضی بودن را بیان میکند و میدانیم که تاثیر مقتضی منوط به عدم مانع و جمع وجود اقتضاءات دیگر است...
پس
در مورد زلزله ؛ ابتدا باید توجه به خدا و غفلت زدایی مد نظر باشد.
ودرعین حال از سوء ظن به مناطق و افراد زلزله زده پرهیز شود...
وبدانیم که رابطه گناه با زلزله و دیگر حوادث طبیعی؛ طبق روایات؛ جزء العله و مقتضی بودن است.نه اینکه هر زلزله ای ناشی از گناه اهل آن منطقه باشد.....
@Porseman_channel
🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂
🍁🍁🍁
سوال
خیلیا میگن دین اسلام دین خشونت هستش
خدا تو قران بارها گفته برید بجنگید بکشید کافران و یهودی هارو و...
@Porseman_channel
✅پاسخ:
جهاد در اسلام برای چند هدف مجاز شمرده شده است
1⃣جهاد برای خاموش کردن فتنه ها :
می دانیم خدا دستورات وبرنامه هایی برای سعادت وازادی وتکامل وسعادت انسان ها طرح کرده است وپیامبران خودرا موظف کرده است که این دستورات را به مردم ابلاغ کند حال اگر فرد یا جمعیتی ابلاغ این فرمانها را مزاحم منافع پست خود ببینند وسر راه دعوت انبیا موانعی ایجاد نماید انها حق دارند نخست از طریق مسالمت امیز واگر ممکن نشد با توسل به زور این موانع را از سر راه دعوت خود بردارند وازادی تبلیغ را برای خود کسب کنند. مردم درهمه اجتماعات حق دارند که ندای منادیان حق را بشنوند ودر قبول دعوت آنان آزاد باشند حال اگر کسانی بخواهند آنها را از حق مشروعشان محروم سازند واجازه ندهند صدای منادیان حق به گوش آنان برسند واز قید اسارت وبردگی فکری واجتماعی آزاد گردند طرفداران این برنامه حق دارند برای فراهم ساختن این آزادی از هر وسیله ای استفاده کنند واز اینجا ضرورت جهاد ابتدایی دراسلام روشن میگردد
2⃣جهاد دفاعی:
آیا صحیح است کسی به انسان حمله کند واو از خود دفاع نکند؟ یا ملتی متجاوز وسلطه گر هجوم بر ملت دیگر ببرند وانها دست روی دست گذاشته نابودی کشور وملت خویش را تماشا کنند؟
دراینجا تمام قوانین آسمانی وبشری به شخص یا جمعیتی که مورد هجوم واقع شده حق میدهد برای دفاع از خویشتن به پا خیزد وانچه در قدرت دارد به کار برد واز هرگونه اقدام منطقی برای حفظ موجودیت خویش فرو گذار نکند.این نوع جهاد را جهاد دفاعی می نامند، جنگهایی مانند جنگ احزاب واحد وموته وتبوک وحنین وبعضی دیگر از غزاوات اسلامی جزو این بخش از جهاد بوده وجنبه دفاعی داشته است
3⃣جهاد برای حمایت از مظلومان:
در آیه 75 نسائ به این نوع جهاد اشاره شده است.
حمایت از مظلومان در برابر ظالمان در اسلام یک اصل است که باید مراعات شود حتی اگر به جهاد منتهی نگردد اسلام اجازه نمیدهد مسلمانان در برابر فشارهایی که به مظلومان جهان وارد می شود بی تفاوت باشند
4⃣جهاد برای محو شرک وبت پرستی:
اسلام در عین اینکه آزادی عقیده را محترم می شمرد وهیچ کس را با اجبار دعوت به سوی این آیین نمی کند به همین دلیل به اقوامی که دارای کتاب آسمانی هستند فرصت کافی میدهد که با مطالعه وتفکر آیین اسلام را بپذیرند واگر نپذیرفتند با آنها به صورت یک اقلیت هم پیمان معامله می کند وبا آنان همزیستی مسالمت امیز برقرار می نماید در عین حال نسبت به شرک وبت پرستی سختگیر است زیرا شرک وبت پرستی نه دین است ونه ایین ونه محترم شمرده میشود بلکه یک نوع خرافه وانحراف وحماقت ودر واقع یک نوع بیماری فکری واخلاقی است که باید به هر قیمت که ممکن است آن را ریشه کن ساخت.
❗️از آنچه در بالا آمد روشن شد که اسلام جهاد را با اصول صحیح ومنطق عقل هماهنگ ساخته وهرگز آن را وسیله سلطه جویی وکشور گشایی وغصب حقوق دیگران وتحمیل عقیده واستعمار واستثمار قرار نداده است
📚تفسیر نمونه،ایت الله العظمی مکارم، ج2 ص27 به بعد
@Porseman_channel
💢عذاب سادات در زمهریر💢
@Porseman_channel
كلمه زمهریر فقط یك بار در قرآن به كار رفته است . در سوره دهر درباره پاداش ابرار و نیكان فرموده :
در این آیه كلمه زمهریر به معنای سرما آمده است . در لغت نیز زمهریر به معنای سرمای شدید یا شدّت غضب یا سرخ شدن چشم بر اثر خشم است .
از این آیه استفاده نمی شود كه زمهریر جایگاهی برای عذاب باشد، ولی در روایات زمهریر را یكی ازجایگاههای عذاب مطرح كرده كه بر خلاف جهنم , از
شدت سرمای شدید در عذابند.
در حدیثی آمده است كه در جهنم نقطه ای وجود دارد كه از شدّت سرما اعضای بدن از هم متلاشی می شود.
تفسیر نمونه , ج 25 ص 363 به نقل از درّ المنثور, ج 6 ص 300
از رسول خدا(صلی الله علیه و آله)نقل شده : آتش ، شكایت به پروردگار بُرد. خداوند اجازه دو نفس كشیدن به جهنم داد. یك نفس در زمستان و یك نفس در
تابستان می كشد. گرمی تابستان از گرمای جهنم سرچشمه می گیرد و سرمای زمستان از زمهریر جهنم سرچشمه می گیرد.
تفسیر نمونه , ج 25 ص 363 به نقل از درّ المنثور, ج 8 ص 283
در روایات مطلبی یافت نمی شود كه زمهریر مخصوص سادات گناهكار باشد و اطلاق آیات عذاب شامل سادات و غیر سادات می شود.
دهخدا در لغت نامه گفته است : عوام گمان برند كه گناهكاران از سادات (اولاد رسول) را به جایی كه سرد است ونامش زمهریر است می برند.
@Porseman_channel
پرسمان #قرآنی
💢کورش و ذوالقرنین💢
@Porseman_channel
قرآن، داستان ذوالقرنين را در سوره كهف، آيات 83 تا 98 بيان كرده و براى او ويژگىهايى را بر شمرده است.
مفسران در اين كه ذوالقرنين كيست؟ اختلافنظر دارند برخى او را اسكندر مقدونى و عدهاى او را شين هوانك تى و... دانستهاند و هر يك كوشيدهاند تا اين ويژگىهاى قرآنى را به آنها تطبيق دهند
امّا نظرى را كه علامه طباطبايى محتمل مىدانند، اين است كه ذوالقرنين همان كورش كبير، پادشاه هخامنشى است.
قرينههايى كه ايشان براى تأييد نظر خود مىآورند از اين قرار است:
1 ذوالقرنين شخصيتى است كه خداوند به او تمكن در روى زمين و قدرت و اختيار داده است و اين با شخصيت كورش كه بر بخش عظيمى از آسيا و اروپا دست يافته و نخستين امپراتورى بزرگ تاريخ را تأسيس كرده است، توافق دارد.
2 ذوالقرنين مطرح شده در قرآن خداشناس و موحد است و كورش هم خداشناس و يكتاپرست بوده است و معقولترين تاريخى كه براى ظهور زرتشت ياد مىشود، بين قرن ششم پيش از ميلاد با تاريخ حيات كورش توافق دارد.
3 ذوالقرنين سفر يا لشكركشى به غرب يا مغرب خورشيد داشته است و اين با لشكركشى كورش به سيرى در آسياى صغير و تسخير آن سرزمين انطباق دارد.
4 ذوالقرنين سفر يا لشكركشى به شرق يا مشرق خورشيد داشته است و اين با لشكركشى كورش به جنوب شرقى و (مكران و سيستان) و شمالشرقى (حدود بلخ) انطباق دارد.
5 ذوالقرنين با قومى وحشى مواجه شده است و اين با رفتن كورش به سمت شمال و نبرد با اقوام وحشى سكا كه به عبارتى همان يأجوج و مأجوج هستند، انطباق دارد. در اين جا كورش اقوام وحشى را عقب مىراند و در معبر داريال سدّى با آهن و مس مىسازد كه هنوز بقاياى اين سد برپاست. (ر. ك: داستانهاى قرآن و تاريخ انبيا در الميزان، حسين فعال عراقى، ج 1، ص 447، نشر سبحان، و نيز: مجله بينات، ش 14، ص. 105)
(براى آگاهى بيشتر ر. ك: تفسير الميزان، علامه طباطبايى، ج 13، ص 355 364، مؤسسه اعلمى بيروت/ تفسير نمونه، ج 12، ص 150 532، دارالكتب الاسلاميه.)
@Porseman_channel
پرسمان #احکام
💢کفاره نذر💢
@Porseman_channel
همه مراجع (به جز تبريزى، خامنهاى، سيستانى و وحيد): كفاره آن آزاد كردنيك بنده، يا اطعام شصت فقير و يا گرفتن دو ماه روزه پىدرپى به طور تخيير است.
آيات عظام تبريزى، خامنهاى، سيستانى و وحيد: كفّاره آن آزاد كردن يك بنده يا اطعام ده فقير يا پوشاندن آنان است و اگر اينها را نتوانست، بايد سه روز پى در پى روزه بگيرد.
@Porseman_channel
لقب امیرالمومنین ع ؛غضنفر است؟
@Porseman_channel
غضنفر به معنای غلظت، ضخامت و درشتی است. به شیر به دلیل هیکل درشت و شجاعتش غضنفر می گویند و مجازاً به انسان هایی که شجاع و دارای بدن و جثه ای قوی و نیرومند باشند غضنفر گفته می شود. در بسیاری از عبارات و اشعار، لغاتی چون "لیث"، "زبر" و "غضنفر" که تمامشان به معنای شیر شجاع می باشد، جهت توصیف وجود مبارک امام علی (ع) به کار گرفته شده، اما این نام، از اسامی آن حضرت نیست.
غضنفر به معنای غلظت، ضخامت و درشتی است. شیر را به دلیل هیکل درشت و شجاعتش غضنفر می گویند و مجازاً به انسان هایی که شجاع و دارای بدن و جثه ای قوی و نیرومند باشند، غضنفر گفته می شود.
لسان العرب، ج 5، ص25؛ الصحاح فی اللغة، ج2، ص20؛ تهذیب اللغة، ج3، ص111.
در کتاب نصاب الصبیان درباره نام های متعدد شیر می گوید:
غضنفر و اسد و لیث و حارث و دلهاث
هزبر و قسوره و حیدر است و ضیغم شیر.
القاب متعدد برای یک فرد و یا یک موجود، نشانگر اهمیت و ارزش خاص و بیانگر زوایای وجودی و شخصیتی او است. یکی از شخصیت هایی که دارای لقب هایی متعدد است، امام علی (ع) است. این القاب به خاطر وجود با عظمت و صفات فراوانشان به آن حضرت نسبت داده شده است.
از جمله توصیفاتی که برای آن حضرت بیان شده است، غضنفر است که این لقب هم از نظر جسمی و هم از نظر روحی با آن حضرت کاملا سازگار است. از نظر روحی کاملا مشخص است که آن حضرت بسیار شجاع و قدرتمند و نترس بودند و هرگز به دشمنان پشت نکرده بوده اند. در عرف معمولاً شیر را موجودی شجاع می دانند و انسان شجاع را هم شیر می خوانند. از این نظر، غضنفر که از نام شیر عاریت گرفته شده، برای حضرت علی (ع) لقب مناسبی است، همان طوری که یکی از لقب های دیگر حضرت اسدالله است که آن هم به همین مناسبت است.
اما از نظر جسمی هم در تاریخ بیان شده است که آن حضرت دارای بدنی قوی و هیکلی درشت بوده است، که از این جهت هم وجه تسمیه خوبی بوده و اسم با مسما مناسبت دارد.
ولی نکته قابل توجه این است که تا آن جایی که ما تحقیق کردیم در میان روایات معصومین(ع) کلمه غضنفر در میان القاب آن حضرت ذکر نشده است.
البته در تاریخ آمده است که وقتی اشعار حسان بن ثابت انصاری درباره کشته شدن عمروبن عبدود به قبیله بنی عامر رسید، جوانی از آنان در جواب گفت: شما مردم مدینه نباید کشتن عمرو را به خود نسبت دهید و آن را هنر خودتان بدانید؛ زیرا او را شیری کشته است.
فلم تقتلوا عمرو بباسکم
ولکنه الکفوء الهزبر الغضنفر
مناقب آل ابیطالب، ج1، ص297،ج 2، ص323،
خطیبان و شاعران نسل های بعد نیز واژه غضنفر را در توصیف امام علی(ع) به کار گرفته اند، از جمله:1. در مصباح کفعمی هم خطبه ای از یکی از دانشمندان نقل کرده و در آن از امام علی (ع) با لقب الشجاع الغضنفر (شیرشجاع) نام برده است.
2. در مناقب ابن شهرآشوب از ابن طوطی چند بیت شعر درباره لیلة المبیت و فضیلت و شجاعت حضرت علی (ع) نقل کرده و در آن از لقب لیث غضنفر برای آن حضرت استفاده کرده است:
فصال علی بالحسام علیهم کما صال فی العریس لیث غضنفر
فولوا سراعا نافرین کأنما هم حمر من قسور الغالب تنفر
مناقب آل ابیطالب، ج1، ص394.
به این مضمون که وقتی علی (ع) در آن شب به جای پیامبر (ص) خوابید و مشرکان خانه را محاصره کرده بودند علی (ع) با شمشیر به آنها حمله کرده، همان طوری که شیری شجاع بپرد و آنها به سرعت از او فرار کردند همان گونه که گورخران از شیر فرار می کنند.
در نهایت می توان نتیجه گرفت که "غضنفر" همچون "ابوتراب"، "ابو الحسن" و ... در شمار نام های شناخته شده امیرالمؤمنین (ع) نیست و به همین دلیل شما نمی توانید با جست و جوی این کلمه در نرم افزارها و پایگاه های اسلامی پاسخ های فراوانی را مشاهده کنید، ولی با این وجود، باید به این نکته اشاره کرد که شاعران و سخنورانی چه در زمان حیات و چه بعد از شهادت مولای متقیان، حضرتش را با این عبارت توصیف کرده و بدین وسیله، ایشان را به شیر شجاعی تشبیه کرده اند.
@Porseman_channel
💢ازدواج با کنیزان شوهردار💢
@Porseman_channel
درپاسخ به مطالب ذیل توجه كنید:
1- برداشت شما از آیه مورد پرسش مطابق با واقع و درست نمى باشد زیرا تصور شما بر این است كه در مورد زنان غیرمسلمانى كه در جنگ اسیر مسلمین مى شوند هنوز شوهر دارند و در عین حال مى توان با آنها رابطه جنسى داشت در حالى كه رابطه آنها به مجرد اسارت با شوهرانشان قطع خواهد شد و به منزله زنان بى شوهر خواهند بود.
2- براى آگاهى بیشتر از محتواى آیه وتفسیر و توضیح درست آن به بیان ذیل توجه كنید:
وَالْمُحْصَناتُ مِنَ النِّساءِ إِلاَّ ما مَلَكَتْ أَیْمانُكُمْ كِتابَ اللَّهِ عَلَیْكُمْ وَ أُحِلَّ لَكُمْ ما وَراءَ ذلِكُمْ أَنْ تَبْتَغُوا بِأَمْوالِكُمْ مُحْصِنِینَ غَیْرَ مُسافِحِینَ فَمَا اسْتَمْتَعْتُمْ بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِیضَهً وَ لا جُناحَ عَلَیْكُمْ فِیما تَراضَیْتُمْ بِهِ مِنْ بَعْدِ الْفَرِیضَهِ إِنَّ اللَّهَ كانَ عَلِیماً حَكِیماً (نساء- 24)
24- و زنان شوهردار (بر شما حرام است) مگر آنها را كه مالك شدهاید، اینها احكامى است كه خداوند بر شما مقرر داشته و زنان دیگر غیر از اینها (كه گفته شد) براى شما حلال است، كه با اموال خود آنها را اختیار كنید در حالى كه پاكدامن باشید و از زنا خوددارى نمائید، و زنانى را كه متعه مىكنید مهر آنها را، واجب است بپردازید و گناهى بر شما نیست نسبت به آنچه با یكدیگر توافق كردهاید بعد از تعیین مهر، خداوند دانا و حكیم است.
تفسیر:
وَ الْمُحْصَناتُ مِنَ النِّساءِ این آیه، بحث آیه گذشته را در باره زنانى كه ازدواج با آنها حرام است دنبال مىكند و اضافه مىنماید كه: ازدواج و آمیزش جنسى با زنان شوهردار نیز حرام است.
محصنات جمع محصنه از ماده حصن به معنى قلعه و دژ است، و به همین مناسبت به زنان شوهردار و همچنین زنان عفیف و پاكدامن كه از آمیزش جنسى با دیگران خود را حفظ مىكنند و یا در تحت حمایت و سرپرستى مردان قرار دارند گفته مىشود. گاهى به زنان آزاد در مقابل كنیزان نیز گفته شده، زیرا آزادى آنها در حقیقت به منزله حریمى است كه به دور آنها كشیده شده است و دیگرى حق نفوذ در حریم آنان بدون اجازه آنها ندارد، ولى روشن است كه منظور از آن در آیه فوق همان زنان شوهردار است.
این حكم اختصاصى به زنان مسلمان ندارد بلكه زنان شوهردار از هر مذهب و ملتى همین حكم را دارند یعنى ازدواج با آنها ممنوع است.
تنها استثنایى كه به این حكم خورده است در مورد زنان غیر مسلمانى است كه به اسارت مسلمانان در جنگها درمىآیند، اسلام اسارت آنها را بمنزله طلاق از شوهران سابق تلقى كرده، و اجازه مىدهد بعد از تمام شدن عده آنها با آنان ازدواج كنند و یا همچون یك كنیز با آنان رفتار شود (إِلَّا ما مَلَكَتْ أَیْمانُكُمْ).
ولى این استثناء، به اصطلاح، استثناى منقطع است، یعنى چنین زنان شوهردارى كه در اسارت مسلمانان قرار مىگیرند رابطه آنها به مجرد اسارت با شوهرانشان قطع خواهد شد، درست همانند زن غیر مسلمانى كه با اسلام آوردن رابطه او با شوهر سابقش (در صورت ادامه كفر) قطع مىگردد، و در ردیف زنان بدون شوهر قرار خواهد گرفت.
از اینجا روشن مىشود كه اسلام به هیچوجه اجازه نداده است كه مسلمانان با زنان شوهردار حتى از ملل و مذاهب دیگر ازدواج كنند، و به همین جهت، عده براى آنها مقرر ساخته و در دوران عده از ارتباط زناشویى با آنها جلوگیرى نموده است.
فلسفه این حكم در حقیقت این است كه این گونه زنان یا باید به محیط كفر بازگشت داده شوند، و یا بدون شوهر هم چنان در میان مسلمانان بمانند و یا رابطه آنها با شوهران سابق قطع شود و از نو ازدواج دیگرى نمایند، صورت اول بر خلاف اصول تربیتى اسلام و صورت دوم ظالمانه است، بنا بر این تنها راه همان راه سوم است.
از پارهاى از روایات كه سند آن به ابو سعید خدرى صحابى معروف مىرسد برمىآید كه آیه فوق در باره اسراى غزوه اوطاس نازل گردیده و پیامبر ص بعد از اطمینان به اینكه زنان اسیر باردار نیستند به آنها اجازه داد كه با مسلمانان ازدواج كنند و یا همچون یك كنیز در اختیار آنها قرار گیرند- این حدیث تفسیر بالا را نیز تایید مىكند.
كِتابَ اللَّهِ عَلَیْكُمْ در این جمله براى تاكید احكام گذشته كه در مورد محارم و مانند آن وارد شده مىفرماید: اینها امورى است كه خداوند براى شما مقرر داشته و نوشته است بنا بر این به هیچوجه قابل تغییر و عدول نیست.
وَ أُحِلَّ لَكُمْ ما وَراءَ ذلِكُمْ أَنْ تَبْتَغُوا بِأَمْوالِكُمْ مُحْصِنِینَ غَیْرَ مُسافِحِینَ سپس مىگوید: غیر از این چند طایفه كه در این آیه و آیات پیش گفته شد مىتوانید با سایر زنان، ازدواج كنید مشروط بر این كه طبق قوانین اسلام باشد و توأم با عفت و پاكدامنى و دور از بى عفتى و ناپاكى صورت گیرد.
بنا بر این محصنین در آیه فوق كه اشاره به حال مردان است به معنى عفیفان و غَیْرَ مُسافِحِینَ تاكید آن است زیرا ماده سفاح (بر وزن كتاب) به معنى زنا مىباشد و در اصل از سفح به معنى ریزش آب و یا اعمال بیهوده و بىرویه گرفته شده است و چون قرآن، در این گونه امور همیشه از الفاظ كنایى استفاده مىكند آن را كنایه از آمیزش نامشروع گرفته است.
جمله أَنْ تَبْتَغُوا بِأَمْوالِكُمْ اشاره به این است كه رابطه زناشویى یا باید به- شكل ازدواج با پرداخت مهر باشد و یا به شكل مالك شدن كنیز با پرداخت قیمت.
ضمنا تعبیر غَیْرَ مُسافِحِینَ در آیه فوق، شاید اشاره به این حقیقت نیز باشد كه نباید هدف شما در مسئله ازدواج، تنها هوسرانى و ارضاى غریزه جنسى باشد بلكه این امر حیاتى براى هدف عالیترى مىباشد كه غریزه نیز در خدمت آن قرار گرفته، و آن بقاى نسل انسان و نیز حفظ او از آلودگى ها است.
@Porseman_channel
پرسمان #احکام
گریه برای امام حسین(ع) در حال نماز چه وجهی دارد؟
@Porseman_channel
جایز است. (آیات عظام فاضل، تبریزی، بهجت)
بنابر احتیاط واجب ترک شود. (حضرت امام و آیات عظام مکارم، نوری)
اگر برگشت به آخرت داشته باشد، جایز است. (آیات عظام خوئی، سیستانی، وحید)
@Porseman_channel
پرسمان #تاریخی
💢پر کردن چاه در جنگ بدر💢
@Porseman_channel
در بعضي از كتاب هاي تاريخي، روايتي نقل شده كه مضمونش اين است: يكي از اصحاب پيامبرـ صلّي الله عليه و آله ـ به نام «حباب بن منذر» به وي پيشنهاد كرد كه لشكر اسلام را در كنار يكي از چاههاي بدر فرود آورد و بقيه چاهها را پر كرد تا لشكر كفار قريش آبي براي مصرف نداشته باشند. پيامبرـ صلّي الله عليه و آله ـ رأي او را پذيرفت و عملي كرد.(1)
در همين كتاب در جاي ديگر پيرامون جنگ بدر ميگويد: كفار قريش خواستند از چاههاي بدر آب بردارند كه مسلمين مانع شدند، در اين هنگام پيامبرـ صلّي الله عليه و آله ـ به مسلمين خطاب كرد و فرمود: مانع آب خوردن كفار نشويد و آنها را رها كنيد.(2)
اين دو نقل تاريخي با هم سازگاري ندارد. زيرا اگر پيامبرـ صلّي الله عليه و آله ـ راضي به پُر كردن چاههاي بدر بود، معني نداشت كه از مسلمين بخواهد، مانع آب خوردن كفّار قريش نشوند. بنابر اين اولا: به لحاظ نقل تاريخي دو روايت مختلف در مسأله وجود دارد.
ثانيا: تعدادي از مورخين معاصر اصل قضيه را نپذيرفته اند، علامه سيد جعفر مرتضي عاملي(3) دليل بر ردّ اصل ماجرا اقامه ميكند و در آخر نتيجه گيري ميكند كه اساساً چاههاي بدر در اختيار مسلمين نبوده است.(4)
يكي ديگر از محققان معاصر نيز همين مطلب را تأييد مي كند و مي گويد:
«اين قضيه با آيات قرآن منافات دارد چرا كه آيات الهي خبر ميدهند از اينكه آبي در دسترس مسلمين نبوده است لذا از خداوند طلب آب كردند و خداوند به عنوان امداد غيبي براي آنها باراني فرستاد كه از چند جهت نافع به حال مسلمين بود»(5)
مفسران قرآن كريم نيز همين امر را با استفاده از آيات قرآن كريم تأييد كرده اند، به عنوان نمونه طبرسي و علامه طباطبايي معتقدند كه چاههاي بدر در اختيار مشركان قريش بوده است. در آيه 11: انفال ميخوانيم:
«ياد آريد هنگامي را كه خواب سبكي كه مايه آرامش از سوي خدا بود، شما را فرا گرفت. و آبي از آسمان براي تان فرستاد، تا شما را رحمت خود با آن پاك كند. و پليدي شيطان را از شما دور سازد. و دلهاي شما را محكم و گام ها را با آن استوار دارد.»
اين دو بزرگوار در ذيل همين آيه شريفه ميگويند:
مشركان قبل از مسلمانان بر آب تسلط پيدا كردند، و مسلمانان گرفتار تشنگي شدند و شيطان وسوسهشان كرد كه شما خود را از اولياي خدا ميدانيد، در حالي كه مشركان بر آب مسلطاند. پس از آن باران به حد كافي آمد و علاوه بر تطهير آنان از حدث و حبث، زمين رملي و شن زار زير پايشان نيز مستحكم شد.(6)
ثالثا: سيره امام علي در جنگ صفين مبني بر عدم منع لشكريان معاويه از استفاده از آب، شاهد بر آن است كه پيامبر بر فرض در اختيار داشتن چاه بدر كفار را از برداشتن آب منع نكرده است، زيرا امام علي در سيره خود به شدت رعايت سيره پيامبر را رعايت مي كرد.
بر فرض پذيرش هر دو نقل از مجموع اين دو نقل استفاده مي شود، هدف پيامبر اين بوده كه فقط چاهها در اختيار آنها باشد نه اين كه مانع آب خوردن كفار هم شوند، واگر كفار آبي خواستند، با اجازه مسلمين آب بخورند.
با توجه به آن چه گفته شد، نتيجه ميگيريم كه. اولاً، در اصل قضيه ترديد وجود دارد. چون از ديدگاه تاريخي، مطلب مسلم نيست، ثانيا: بر فرض و نقل ديگري نيز وجود دارد كه دلالت ميكند بر اينكه سيرة نبوي در جنگ بدر بر اين بوده است كه مانع از آب خوردن كفار نشوند. ثانياً، بنا به نظر مورخان و مفسّران و با توجه آنها به آيات قرآن كريم چاههاي بدر در اختيار كفار قريش بوده است. مسلمين اگر آبي در دست داشتهاند به واسطه همان باراني بوده كه خداوند براي آنها فرستاده است.
1. ر.ك واقدي، محمد بن عمر،المغازي، بيروت، مؤسسة للاعلمي للمطبوعات، سوم، 1409، ج1، ص 53 ـ 54. و ر.ك. سيرة ابن هشام، دارالكتاب العربي، 1418، ج2، ص263.
2. ر.ك. واقدي، المغازي، ج1، ص 61.
3. نهجالبلاغه، ترجمه محمد دشتي، قم، المهدي، چاپ سوم، 1379، ص 708، حكمت 330.
4. ر.ك. مرتضي عاملي، سيد جعفر، الصحيح من سيره النبي الاعظم، دارالهادي، دارالسيره ، چاپ چهارم، 1415، ج5، ص 29 ـ 30.
5. ر.ك. جعفريان، رسول، تاريخ سياسي اسلام، سيرة رسول خدا، انتشارات دليل، چاپ اول،1380، ج1، ص 493 ـ 494.
6. ر.ك. طبرسي، فضل بن حسن، مجمع البيان، دارالاحياء التراث العربي، مؤسسه التاريخ العربي، 1412، ج4، ص 250. و ر.ك. طباطبايي، سيد محمد حسين، تفسير الميزان، مؤسسه اسماعيليان، ج9، ص 22.
@Porseman_channel
آیا شریح قاضی فتوا به قتل امام حسین ع داد؟
@Porseman_channel
اینکه در السنه مردم معروف و مشهور شده که ابن زیاد از شریح قاضی خواست و او فتوا به مهدور الدم بودن حضرت صادر کرد؛ هیچ سند معتبری ندارد و در هیچیک از کتب ومقاتل معتبر ذکری از ان نشده است.
و اگر کتابی ذکر کرده عمری بیش از پنجاه سال ندارد و معلوم نیست کتابی که معاصرین بدون استناد به کتب قدماء بنویسند ارزش علمی نداشته و قابل دفاع نبوده و چیزی را ثابت نمیکند.
مثل اینکه بنده امروز در کتابم چیزی را بنویسم و بعد پنجاه سال مستمسک اثبات واقعه تاریخی گردد!!!!!!!
پس این مطلب سندی ندارد و چه بسا در راستای تخریب چهره علم و دانش و دانشمندان جعل شده باشد که توسط افراد ساده جاهل یا مغرض،با پیاز داغ بیشتر و صد کلاغ کردن ؛ منتشر شده و صورت موجهی بین مردم یافته است....
از جمله این پیاز داغ ها، این است که مختار را با ساطورقصابی قطعه قطعه کرد...
👌بزرگان محقق و پژوهش نیزبه این حقیقت تلخ تصریح کرده اند
📙تحقیق درباره اولین اربعین؛ قاضی طباطبایی ص61-64
📕ماهیت قیام مختار ص314
@Porseman_channel
🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴
🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴
🔴🔴🔴🔴
ماجرای طفلان مسلم واقعیت دارد؟
@Porseman_channel
اصل ماجرای طفلان مسلم؛ در کتب معتبر تاریخی ذکر شده و جای انکار ندارد.
از جمله کتبی که به ماجرای اسارت و شهادت این دو گل وشکفته باغ مسلم ع که پر پر شدند؛ تصریح کرده اند، لذا از تحریفات عاشورا نبوده و واقعه ای مورد انکاری نمی باشد.
شیخ صدوق ره در کتاب 📚امالی خود مجلس19 ص83-88ذکر نموده است .
و حتی متقدم تر از شیخ صدوق ره ؛ محمدبن سعددر 📙طبقات کبیرص77 اصل ماجرا را ؛ذکر نموده است.
همچنین📘 انساب الاشراف ص266
📙مقتل الخوارزمی ج2ص49-52
@Porseman_channel
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
🌷🌷🌷🌷🌷🌷