💢نقش مفتیان در شهادت امام حسین ع💢
#ماندگار_همچوحسین
نقش مفتیان در شهادت امام حسین ع چه بود؟
@Porseman_channel
✅پاسخ:
مفتیان و علماء درباری که در مسیر تحقق اهداف دربار اقدام می کردند. و در واقع ،معاش آنها با تایید و تقویت حکام جور بود وبا تاویل آیات قرآن و روایات پیامبرص ،به نفع حاکمان؛ در پی ایجاد محبوبیت و جمع آراء برای آنها بودند.
در زمان معاویه به اوج خود رسیده بودند. و آن منبرهای زیادی که بر علیه اهل بیت ع در شام و مناطق تحت سیطره معاویه فعال بودند؛با به حکومت رسیدن یزید؛تعطیل نشدند. و بعد از تثبیت پایه های حکومت پدر،نوبت پسر بود که با احادیث جعلی و لعن و ذم امیر مومنان ع و انکار فضائل ایشان؛ برجسته کردن خلفاء و مظلوم جلوه دادن کشته های صفین و جمل؛اقدام به تثبیت حکومت یزید وعملا مشروعیت حکومت یزید را امضاء کنند.
آنها با خوارج خواندن امام حسین ع و یارانش؛در واقع حکم قتل آنها را امضاء کرده وآنها را مهدور الدم اعلام کردند.
هر حرکتی نیاز به بسترسازی دارد و هر کشتاری -در اسلام- به دنبال فتوای فقیهی اتفاق می افتد.
این بود که عوام کالانعام با تقلید از مفتیان درباری و البته به طمع مال و جاه ،درکربلا –و به پشتیبانی فتوای مفتیان درباری-دست به جنایت زدند.
👈👈حدیث نورانی (اذا فسدالعالِم فسد العالَم)
📚شهاب الأخبارص40
همین جا مصداق اکمل خود را یافت.همه فسادهای عالم ؛در پی فساد عالمان اتفاق می افتد.
این همان مست مسلح و دزد با چراغ است که با حربه علم به غارت وچپاول می پردازد. و با تاویل قرآن ؛جنگ نهروان را رقم می زند.
اگر سلمان رشدی آیات شیطانی می نویسد یا کشتار و غارت و تجاوز در عراق و سوریه و...بردگی وجهادنکاحی وسربریدنی اتفاق می افتد؛مصادیق افسادعالمانی هستند که دنیارا فاسد کرده اند.
@Porseman_channel
🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴
🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁
🍂🍂🍂🍂🍂🍂
💢انکار مرجعیت علمی امام حسین ع 💢
#ماندگار_همچوحسین
آیا امام حسین ع مرجعیت علمی داشتند؟
@Porseman_channel
✅پاسخ:
یکی از راههای معرفی شخص صالح؛معرفی او به عنوان عالم و دانشمند ومرجع می باشد.اینکه یک دانشمند و فقیهی مقلدین خود را در مواردی به شخصی ارجاع دهد،یعنی اعلام مرجعیت علمی او و معرفی او به عنوان دانشمند....
رسول الله ص؛ در مواردی،مردم را به فرزندان معصوم خود ارجاع می دادند.و از سائل می خواستند که جواب سوال خود را ازاهل بیتش بپرسد.
📚تفسير القمي / ج2 ص 44
بعد از رسول الله ص؛امیرمومنان ع ؛مرجع دینی و علمی بودند.وتعبیر معنادار خلیفه دوم؛(لولا علی لهلک عمر)
الاستيعاب ج3ص 39، الإصابةج 2ص 509، أسد الغابةج 4ص23.
موید همین کلام است.
لیکن در زمان امام حسین ع ؛این مرجعیت نیز سلب شدو مفتیانی که به تعبیر امام صادق ع یک حرف از قرآن بلد نبودند.
📚مصباح الشريعة ص 17 / الباب السادس في الفتيا
سرکار آمدند و با تقدیم اراذل ؛افاضلی چون امام حسین ع ؛از مرجعیت علمی نیز ساقط شدند.
کاربه جایی رسیدکه؛ در دوران امامت این امام مظلوم؛حتی یک سوال فقهی و شرعی از ایشان نقل نشده است.این یعنی انکار مرجعیت علمی حضرت...
شخصیتی که در کودکی عالم به صدای حیوانات(منطق الطیر) بود.
امامی که به عنوان حجت الهی؛عیش علم و موت جهل ؛
📚الكافي ج8 ص 391
مفاتیح حکمت و معدن علم و موضع رسالت بود.
📚بصائر الدرجات في فضائل آل محمد صلى الله عليهم / ج1 ص 57
علم این چنین امامی؛با تبلیغات و نقشه های دشمن؛در جامعه اسلامی؛مورد غفلت و انکار قرار گرفت...
@Porseman_channel
🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴
🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂
🍁🍁🍁🍁🍁🍁
💢نقش فرزند💢
نقش فرزند در سربلندی و سرافکندگی چیست؟
@Porseman_channel
✅پاسخ:
فرزند صالح؛هدیه الهی است و همیشه مطلوب اهل بیت ع بوده و در روایات معصومین به آن اهمیت داده شده است.
در ادعیه ی طلب فرزند؛تکیه به مبارک و ذکیّ وصالحیت فرزند که مایه انس و آرامش باشد؛شده است.
📚الكافي / ج6 ص 7 / باب الدعاء في طلب الولد
در روایات؛از فرزند ناخلف و ناصالح-که نه تنها مایه آرامش نبوده بلکه مایه گمراهی و لغزش باشد-به خدا پناه برده شده است.
اللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنْ وَلَدٍ يَكُونُ عَلَيَّ رَبّا
📚الجعفريات؛ ص219
رسول الله ص؛به خدا پناه می برداز فرزندی که ادعای ربوبیت به پدر کند و به امر و نهی او پرداخته وسرکش باشد.
با تورق کتب تاریخ می بینیم که در مواردی شقاوت پدر با فرزندش رقم می خورد و مواردی فرزند مایه سعادت والدین خود می شود.
نمونه چنین شقاوتی؛عبدالله پسر زبیر است وقتی پدر از جنگ با امیرمومنان ع ؛منصرف شد؛مذمتش کرد و با ارائه راهکار کفاره شکستن قسم،با آزادی غلامش سرجس؛او را به ادامه جنگ ترغیب کرد.
📚 تاریخ الطبری ج۳، ص۵۲۰.
و حفص پسر عمرسعد نیز جزء کسانی بود که پدر را تشویق به شقاوت کرد.
ونمونه نقش فرزندصالح درسعادت والدینش؛ پسری است که با رفتارخوب خود موجب هدایت و سعادت مادرش گردید.
📚الكافي ج2 ص 160 / باب البر بالوالدين
واقعیت این است که:فرزند بد؛والدین را سرافکنده وخوار می کند.نمونه این سرافکندگی نیزبسیاراست.
ازجمله آن؛بلال فرزند طوعه است که با خبر دادن محل اقامت مسلم ع ،باعث سرافکندگی و شرم مادر شد.
📚تاريخ طبرى، ج5ص 371،
📚 ارشاد شيخ مفيد،ج 2ص54 و 55،
و فرزندانی چون فرزندان حضرت زینب کبری س و فرزندان مسلم بن عقیل و فرزندان امام حسن ع و... در کربلا مایه خرسندی و سربلندی والدین خود شدند.
@Porseman_channel
🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴
🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾
🍂🍂🍂🍂🍂🍂
نام گذاری افراد به محمد یاسین (یس) جایز است؟
@Porseman_channel
در باره نام گذاری "یاسین " در بعضی از روایت مطالبی آمده که حاکی از عدم رضایت ائمه (ع) از استفاده این نام برای افراد است از جمله می توان به این روایت اشاره کرد که امام صادق (ع) فرمود به مردم اجازه داده شده است که نام محمد را بر روی افراد بگذارند اما چه کسی به آنان اجازه داده است که نام "یاسین" را روی افراد بگذارند در حالی که این اسم پیامبر اسلام (ص) است.
این روایت گر چه از نظر سند مرفوعه است و به همین دلیل فقیهان آن را معتبر نمی دانند، اما عقل انسان حکم می کند که در چنین مواردی که محدویت و تنگنایی وجود ندارد با استفاده از اسامی زیبا و با معنای بسیاری که وجود دارد و بکارگیری آنها هم هیچ منعی ندارد، جانب احتیاط را رعایت کرده و از این اسم استفاده نکنیم.
لذا مراجع تقلید نیز در این زمینه میگویند، گذاردن این نوع اسامی بر روی فرزندان به خودی خود اشکال ندارد، ولی بهتر است از اسامی دیگر استفاده شود.
حضرت آیت الله العظمی خامنهای (مد ظله العالی):
فى نفسه اشکال ندارد.
حضرت آیت الله العظمی سیستانی (مد ظله العالی):
اشکال ندارد.
حضرت آیت الله العظمی صافی گلپایگانی (مد ظله العالی):
بدون کلمه موعود مانعی ندارد.
حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (مد ظله العالی):
اشکال ندارد، ولی بهتر است که از اسامی دیگر استفاده کنند.
@Porseman_channel
🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾
🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂
🌴🌴🌴🌴🌴
💢حكم استفاده از پمپ آب 💢
@Porseman_channel
مطابق نظر آيت الله خامنه اي
سازمان آب، نصب پمپ فشار و استفاده از آن را ممنوع اعلام کرده است، ولی در برخی از محلّه ها فشار آب ضعیف است و ساکنان آن مجبورند که برای استفاده از آب در طبقات بالای ساختمانها از پمپ فشار استفاده کنند، با توجه به این مسأله به دو سؤال زیر پاسخ فرمایید؟
الف: آيا نصب پمپ فشار آب جهت استفاده از آب بيشتر از نظر شرعى جايز است؟ ب: در صورت عدم جواز استفاده از پمپ فشار آب، وضو و غسل با آبى که به وسيله پمپ جذب مىشود چه حکمى دارد؟
ج: در فرض سؤال، نصب و استفاده از پمپ فشار جايز نيست، و وضو و غسل با آبى که به وسيله پمپ به دست مى آيد، محل اشکال است.
تبصره: اين حكم در جايي است كه پمپ آب، مستقيم آب را از لوله هاي شهر بكشد، اما اگر مخزني هر چند كوچك وجود داشته باشد و آب ابتدا واردآن مخزن شود و پس از آن توسط پمپ در لوله هاي ساختمان جريان يابد اشكال ندارد.
طبق نظر آيت الله مكارم شيرازي
اصل نصب پمپ به این صورت اشكال داردو تنها به این صورت جایز است که آب بدون فشار وارد مخزنی شود و بعد از آن با فشار پمپ به بالا فرستاده شود و مطابق آنچه نوشته اید این آب حکم آب قلیل پیدا می کند مگر اینکه به محض باز کردن شیر آب در ساختمان ، شیر اتصال مخزن با آب شهر باز شود و به آب لوله کشی شهر اتصال پیدا کند.
اگر به این صورت باشد که بعد از کنتور، منبع آبی قرار دهید تا آب بطور عادی وارد منبع شود و پمپ، آب را از درون آن منبع بکشد مانعی ندارد و غسل صحیح است.
آيت الله شبيري زنجاني:
اگرخلاف قوانین باشد استفاده از آن جايز نيست، و وضو و غسل با آن آب، بنابر احتیاط باطل است.
مطابق نظر آيت الله سيستاني:
اگر مخالف ضابطه های قانونی نباشد هرچند قانون در مورد آن حالت مخصوص باشد استفاده از ان مانعی ندارد ولی شخص استفاده کننده هنگام کمبود آب شهر اجازه ندارد بیشتر از مقدار مناسب آب برداشت کند.
@Porseman_channel
💢اتمام حجت💢
#ماندگار_همچوحسین
امام حسین ع با وجود شناختی که از دشمن داشتند،چرا آب خواستند؟
@Porseman_channel
✅پاسخ:
امام حسین ع ؛به بسیاری از مطالب علم داشتند.ولی در عین حال؛موظف به رعایت ظاهر و اعلام به دیگران بودند.
اگر امام حسین ع ؛برای خود یا علی اصغر ع آب خواستند؛نه به خاطر عدم آگاهی از دشمنی طرف مقابل بلکه به خاطر اتمام حجت برای دشمنان-که فردا نگویند ما نمی دانستیم فرزند پیامبر هستند و نمی دانستیم که تشنه هستند و...
و برای همه جهان علنی کنند که اینها چقدر خبث باطنی داشتند.تا فردا روز توجیه نکرده و خود را بی اطلاع و مظلوم و ناآگاه جلوه ندهند.
تا نسل های آینده بدانند که به طفل شیرخواررحم نکردند؛و با تشنگی و قطع آب ،به جنگ سیدالشهداء رفتند.
در واقع این مطلب،یک پیام تربیتی دارد.کسانی که درصدد تبلیغ دین هستند بدانند که باید اتمام حجت کنند و به اینکه مطلبی آشکار و واضح است،بسنده نکنند.بلکه به غرض اتمام حجت فریاد زده و اقدام به شفاف سازی بکنند.
تا فردای قیامت نگویند که به ما نرسید و بی اطلاع بودیم.
وتاریخ نیز در حافظه خود ثبت کند که مبلغین اقدام کردند و شفاف سازی نمودند.
این نه تنها سیره و روش اختصاصی امام حسین ع بلکه روش تبلیغی خدا نیز هست.
خدا در بحث ابلاغ دین ،با وجود علمی که عدم هدایت سران کفر دارد؛اقدام به ارسال رسل کرده تا حجت تمام شود.
...أَنْ تَقُولُوا يَوْمَ الْقِيامَةِ إِنَّا كُنَّا عَنْ هذا غافِلينَ
📖اعراف/172
تا مبادا روز قيامت بگوييد ما از اين [امر] غافل بوديم.
بلکه غرض خدا از ارسال رسل و انزال کتب همین می باشد.
و همین حجت بالغه ی است که در سوره انعام آیه 149 بیان فرموده است.
@Porseman_channel
🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾
🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂
🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴
💢خمس دیه 💢
@Porseman_channel
آیا دیه خمس دارد؟
به دیه خمس تعلق نمىگیرد.
حضرت آیت الله العظمی خامنه ای (مد ظله العالی):
به دیه خمس تعلق نمىگیرد.
حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی (مد ظله العالی):
دیه خمس ندارد مگر اینکه ترقی قیمت کند یا سودی داشته باشد که در این صورت فقط سود یا ترقی قیمت خمس دارد.
حضرت آیت الله العظمی نوری همدانی(مد ظله العالی):
به دیه خمس تعلق نمیگیرد.
حضرت آیت الله العظمی صافی گلپایگانی (مد ظله العالی):
دیه خمس ندارد.
@Porseman_channel
دیه سه قسم است:
1. دیه نفس
2. دیه اعضاء، مانند دیه دست، پا، چشم و مانند آن
3. دیه منافع اعضاء، مانند دیه قوه سامعه، باصره، ذائقه، لامسه و شامّه
اما دیه اعضاء و منافع آن:
1. همه مراجع عظام (به جز آیة الله بهجت): خمس ندارد.
2. آیة الله بهجت: اگر در بین سال صرف در مؤونه زندگی نشود، به احتیاط واجب، خمس دارد.
اما دیه نفس:
1. همه مراجع عظام (به جز آیة الله وحید): خمس ندارد.
2. آیة الله وحید:دیه نفس، چون ارث غیر مترقّب است، خمس آن واجب است.
@Porseman_channel
ـ برد و قلمرو شناخت ادراك حسي كه از راه حواس ظاهري و در اثر ارتباط با جهان مادي حاصل ميشود، بسيار محدود است و تنها چيزهايي كه با ما در ارتباط پيدا ميكنند، آن هم در حدّ ارتباطش و در زماني كه اين ارتباط برقرار است مورد ادراك حس واقع ميشود. به علت محدوديت برد ادراك حسي نميتوان توقع داشت كه به وسيله آن مسير صحيح زندگي در تمام ابعادش، و جنبه ارزشي اعمال و رفتارمان ـ به ويژه رابطه انسان با نتايج اخروي آن ـ را بشناسيم.
ـ امّا ادراكات عقلي؛ آن چه عقل به تنهايي و صرف نظر از تجربه خارجي درك ميكند يك سلسله مفاهيم كلي است كه اصطلاحاً به آنها بديهيات اوليه ميگويند؛ مانند محال بودن اجتماع نقيضين. اين گونه مفاهيم نيز براي بازشناسي روابط پيش گفته كارايي ندارد؛ زيرا بديهيات اوليه عقل بسيار محدود است و هرگز نميتواند حكم صدها روابط ما با خدا، خودمان با ديگران و محيط زندگي را تعيين كند و جنبه ارزشي آنها را بيان نمايد.
ـ ادراكات تجربي نيز كه از همكاري حس وعقل حاصل ميشود، در حدي است كه در دايره تجربه انسان قرار گيرد، ولي آن چه جنبه ماوراي مادي دارد در دام تجربه و آزمايش نميافتد تا بتوانيم رابطه ماده و غيرماده را هم از راه تجربه اثابت كنيم.بنابراين شناخت پديدههاي اخروي و كشف و درك رابطه اعمال و رفتار آدمي با نتايج اخروي آن و آگاهي از تأثير اعمال آدمي در نيك بختي يا تيرهروزي نه توسط حس و نه عقل و نه حتي از همكاري آن دو حاصل نميشود. و از سوي ديگر توانايي طراحي برنامهاي صحيح و جامع براي زندگي منوط به آگاهي و شناخت اين تأثير و تأثرها است. حال كه شناختهاي عمومي و همگاني براي رسيدن به هدف و غايت خلقت ناكافي و نارسانيد مقتضاي حكمت خداوند اين است كه با ارسال رسول و انزال كتب برنامهاي جامع و كامل فراروي انسان قرار دهد تا آدمي بر اساس آن، راه صحيح زندگي و برنامه سعادت خود را بشناسد.
ب. دليل نقلي
آيات متعددي بر جاودانگي و جهاني بودن قرآن دلالت دارند كه از آنها ميتوان جامعيت دين اسلام را ثبات نمود:
1- جهاني بودن دين خاتم و جامعيت آن
برخي از آيات قرآن، اسلام را دين جهاني معرفي ميكند كه خداوند آن را براي تمام بشريت هديه كرده است، نه براي يك گروه و يا منطقه خاصي، مانند: «قل يا ايها الناس اني رسول الله اليكم جميعاً»ترجمه: بگو اي مردم، من پيامبر خدا به سوي همه شما هستم. ( اعراف، 158) و «و ارسلناك الا رحمه للعالمين»ترجمه: و تو را جز رحمتي براي جهانيان نفرستادهايم.( انبيا، 107 ).لازمه جهاني بودن دين خاتم آن است كه متناسب با جوامع مترقي ديگري غير از جامعه جزيره العرب كه نيازهاي بشري داشته و معارف در سطح بالاتري را ميطلبيد، نيز سخني داشته باشد تا مايه هدايت و راهنمايي آنها نيز باشد، و اين امر شاهدي بر جامعيت دين اسلام باشد.
2- جاودانگي دين خاتم و جامعيت آن
يكي از ويژگيهاي دين خاتم كه آن را از ساير شرايع ديگر ممتاز ميكند «جاودانگي» آن است كه ظهورش توأم با پايان يافتن و مختومه شدن دفتر نبوت بوده است و احكام و تعاليم آن برنامه حيات بخشي را براي تمام انسانها در طول اعصار ارايه ميدهد. «ما كان محمداً با احد من رجالكم و لكن رسول الله و خاتم النبييّن»ترجمه: محمد پدر هيچ يك از مردان شما نيست، ولي فرستاده خدا و خاتم پيامبران است( احزاب، 40) . «تبارك الذي نزل الفرقان علي عبده ليكون للعالمين نذيراً» ترجمه: بزرگ و خجسته است كسي كه بر بنده خود فرقان (= كتاب جدا سازنده حق از باطل) را نازل فرموده، تا براي جهانيان هشدار دهنده باشد( فرقان، 1؛ يوسف، 104 ) .
حال كه قرآن آخرين دين الهي و آورنده آن خاتم پيامبران و تعاليم و احكام آن سند هدايت براي كل آدمي و او مكلف به وفاداري دايمي از آن است، چنين انتظاري پيش ميآيد كه اسلام بايد براي تمام انسانها در اعصار مختلف سخن داشته باشد و زمينه هدايت همه جوامع حتي پيچيدهترين آنها را فراهم و سعادت دنيوي و اخروي آنها را تأمين نمايد. البته آيات ديگري نيز براي جامعيت دين خاتم مورد استناد قرار گرفته مانند آياتي كه تبيان بودن هر چيزي را در قرآن تأكيد ميكند:
💢جامعیت دین اسلام 💢
@Porseman_channel
جامعيت دين از مباحث مهم و اصيل فلسفه دين و كلام جديد است كه ميتواند در مورد هر ديني مطرح باشد، مثلاً درباره دين اسلام بحث جامعيت تحت عناوين مختلف از قديم الايام ميان مفسرين، حكما و متكلمين رايج بوده است. در مورد جامعیت دین دو دیدگاه وجود دارد:
الف: دیدگاه حداكثري نسبت به جامعيت دين
دين جامع همه علوم و معارف بشري است و در همه عرصههاي زندگي مادي و معنوي، همه مسايل نظري و عملي را در سطح كلان و جزيي بيان ميكند و تعاليم آن ما را از هرگونه تلاش فكري در شناخت انسان و جهان و ابعاد مختلف زندگي بينياز ميكند. و لذا دين نظامهاي لازم جهت اداره جامعه را در بر دارد و ميتوان علوم اجتماعي، سياسي و تجربي نظير جامعه شناسي، روان شناسي، اقتصاد، علم سياست، فيزيك و شيمي و حتي علوم كامپيوتري و... را از دين استخراج كرد. در نقد اين رويكرد افراطي به جامعيت دين به طور اختصار ميتوان گفت: دين نميتواند در همه عرصههاي زندگي مادي و معنوي، همه مسايل نظري و عملي را در سطح كلان و جزيي بيان كند و جامع همه علوم و معارف بشري باشد و بتوان علوم انساني و تجربي را از دين استخراج نمود؛ چرا كه لازمه معارف بشري به علّت تأثير محدوديتهاي تاريخي، اجتماعي، زباني و معرفتي انسان، خطاپذيري است در حالي كه دين الهي كه از محدوديتهاي مذكور مصونيت داشته، داراي ويژگي حقانيت و خطاناپذيري است و به این جهت نميتواند با علوم و معارف بشري هم آهنگ و همراه باشد؛ زيرا در صورت بطلان فرضيهها و دادههاي عقلاني بشر يا بايد دين را تأويل برد و يا قايل به بطلان آن شد.
افزون بر آن كه خود معارف و علوم بشري نيز با يكديگر ناسازگاريهاي فراواني دارند. به عنوان نمونه برخي از دينداران ساده انديش براي اين كه به گمان خود از قافله پرشتاب علم عقب نمانند، سعي در تطبيق باورهاي ديني بر دادههاي علوم تجربي ـ كه از سطح فرضيه فراتر نيستند ـ كردهاند. براي مثال مراد از آسمانهاي هفتگانه مورد اشاره قرآن را فلكهاي نه گانه هيئت بطلميوس به شمار آورده، براي تكميل عدد، عرش و كرسي را نيز به آنها افزودهاند! باطل شدن فرضيههايي همچون فرضيه افلاك نه گانه، روشن كرد كه چنين تلاشهاي عجولانهاي براي همآهنگ جلوه دادن دين و علم، بزرگترين ضربه را بر پيكره دين وارد خواهد ساخت. از سوي ديگر اگر قايل شويم دين همه مسايل نظري و عملي را در سطح كلان و جزيي بيان كرده با جاودانگي آن در تضاد است؛ زيرا رمز جاودانگي قرآن آن است كه خود را در قالب مخصوص و برنامهاي محدود محصور نميسازد و جزئيات وبرداشت متناسب به زمان و مكان را به انديشمندان دين ميسپارد كه متناسب با شرايط و دگرگونيها، از آن قالبهاي كلي استخراج كنند.
ب: ديدگاه حداقلي به جامعيت دين
به اعتقاد اين گروه تنها وظيفه دين ارائه رهنمودهايي براي رسيدن به سعادت و كمال اخروي انسان است. و مدعياند دين براي اداره شئون دنيوي نيامده است و اساساً كاري به دنياي انسانها ندارد و جامعيت دين را در اين ميدانند كه آن چه در هدايت به كمال و سعادت اخروي انسان نقش دارد در اختيار بشر قرار دهد و امّا چگونگي شناخت علوم انساني و تجربي، تشكيل حكومت، روش اداره حكومت، چگونگي مبارزه با مشكلات و مفاسد اجتماعي، مهار قدرت سياسي در جامعه ديني، چگونگي ايجاد عدالت اجتماعي و دهها پرسش ديگر از قلمرو دين خارج است و اين آدمي است كه بايد بدون استمداد از آموزههاي ديني خود با ساماندهي مناسبات اقتصادي، سياسي، و... جامعه بپردازد. و دين در اين زمينهها تنها به كليات بسنده كرده و از راهكار معين پرهيز كرده است و در صورتي كه به تدبير امور دنيوي و تنظيم معيشت و تعيين نظام بپردازد خود نيز دنيوي و ايدئولوژيك ميشود و اين با جاودانگي آن در تضاد است.
«و نزلنا عليك الكتاب تبياناً لكلّ شيء و هدي و رحمه و بشري للمسلمين»ترجمه: و اين كتاب را كه روشنگر هر چيزي است و براي مسلمانان رهنمود و رحمت و بشارتگري است، بر تو نازل كرديم(نحل، 89) .يكي از صفات عمومي قرآن اين است كه بيان هر چيزي است و به تعبير خود قرآن «تبيان لكل شيء» است و از آن جا كه قرآن كتاب تربيت و انسان سازي است، و براي تكامل فرد و جامعه، در همه ابعاد معنوي و مادي نازل گشته. منظور از «كل شي» در اين آيه همه اموري است كه براي پيمودن اين راه هدايت لازم است. به بيان ديگر آن چه كه در سعادت و هدايت انسان تا روز قيامت مؤثر است اعم از مسايل ارزشي و اخلاقي، معارف حقيقي مربوط به جهان بيني، حقوقي، اقتصادي، سياسي و يا مسايل مربوط به جهان هستي، در آن بيان شده است. روايات فراواني نيز از معصومين درباره جامعيت دين خاتم نقل شده ازجمله: رسول اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ در سفر حجه الوداع فرمود: اي مردم، هيچ چيزي نيست كه شما را به بهشت نزديك و از آتش جهنم دور كند، مگر آن كه شما را به آن امر نمودهام، و هيچ چيزي نيست كه شما را به آتش جهنم نزديك و از بهشت دور كند، مگر آن كه شما را از آن نهي كردهام(كليني، اصول كافي، ج 1، كتاب فضل العلم، باب 18، حديث 5).
از امام صادق ـ عليه السّلام ـ نيز نقل شده كه فرمود: همانا خداوند تبارك وتعالي قرآن را بيانگر هر چيزي قرار داده است حتي به خدا سوگند كه رها نكرده چيزي را كه بندگان خدا به آن احتياج داشته باشند، تا آن جا كه كسي نميتواند بگويد: اي كاش خداوند آن را در قرآن بيان ميكرده و نكرده است (حويزي، نور الثقلين، ج 3، قم، مطبعه الحكمه، حديث 174، ص 74) .جامعیت دین اسلام آن را پاسخگوی تمام نیازهای فطری، طبیعی انسان ها قرار داده است. توجه به نقش مال و ثروت در زندگی انسان ها و جهت دادن به آنها در راستای چگونگی استفاده بهینه از آن برای دستیابی بهتر و سریع تر به اهداف مهم زندگی و بهره گرفتن از آن برای کمال و تأمین سعادت راستین از برنامه های این آئین مقدس است. بعضی جمادت به خرج می دهند خیال می کنند که چون دین اسلام دین جامعی است پس باید در جزئیات نیز تکلیف معینی را روشن کرده باشد. نه اینطور نیست یک حساب دیگری در اسلام است. اتفاقا جامعیت اسلام ایجاب می کند که اساسا در بسیاری امور دستور نداشته باشد نه اینکه هیچ دستوری نداشته باشد بلکه دستورش این است که مردم آزاد باشند و به اصطلاح تکلیفی در آن امور نداشته باشند. از جمله حدیثی است به این مضمون:« ان لله یحب ان یؤخذ برخصه کما یحب ان یؤخذ بفرائمه »؛ خداوند دوست دارد مردم را در مسائلی که آزاد گذاشته است، مردم هم آزاد باشند.
یعنی مسائل آزاد را آزاد تلقی کنند، از خود چیزی درنیاورند. امیرالمؤمنین می فرماید: «ان الله حدد حدودا فلا تعتدوها و فرض فرائض فلا تترکوها و سکت لکم عن اشیاء و لم یدعها نسیانا فلا تتکلفوها»؛ یعنی خداوند یک چیزهایی را واجب کرده است، آنها را ترک نکنید، یک چیزهایی را هم ممنوع اعلام کرده است به آنها تجاوز نکنید و در مورد بعضی از مسائل سکوت کرده است البته نه از روی فراموشی بلکه خود خواسته که سکوت کند و بندگانش در آن مسائل آزاد و مختار باشند.
( 📚منابع:اسلام و مقتضیات زمان، تفسير نمونه، مقاله جامعیت دین اسلام نوشته سيد مهدي صالحي)
@Porseman_channel
در نقد اين ديدگاه بايد گفت: از ديدگاه اسلام انسان يك موجود مادي محدود به اين دنيا نيست بلكه موجودي فراتر از ماده و داراي زندگي جاويد است كه همه شئون و اعمال او با سرنوشت نهايي او ارتباط دارد. يعني هرگونه تلاشي در اين زندگي در سعادت ابدي و يا شقاوت او تأثير خواهد داشت. «الدنيا مزرعه الاخره»( بحار الانوار، ج 70، ص 225).«اليوم عمل و لاحساب وغداً حساب و لاعمل»( بحار الانوار، ج 32، ص 354). از اين رو نوع رفتار اجتماعي و سياسي كه انسان بر ميگزيند به مانند رفتارهاي فردي او تأثير قطعي در سعادت و خوشبختي و يا شقاوت و بدفرجامي اخروي او دارد، و لذا ديني كه علاوه بر مسايل فردي به مسايل اجتماعي انسان و سعادت و هدايت جامعه ميانديشد نميتواند نسبت به اجراي احكام و چگونگي اداره جامعه، تعيين ساختار حكومت، اصل عدالت و قيام به قسط، ايجاد تعاون و امنيت در جامعه و... طرح و نظري نداشته باشد. ثانياً با نگاهي به آيات و روايات به روشني ثابت ميشود كه احكام، دستورات و رهنمودهاي اجتماعي، سياسي و... بسياري جهت هدايت جامعهي اسلامي در آنها يافت ميشود. كه اگر وجود اين آيات در دين نشانگر گستردگي قلمرو دين در امور اجتماعي نباشد وجود چنين قوانين لغو خواهد بود و شكي نيست كه خداوند فعل عبث انجام نخواهد داد.
ج: دیدگاه معتدل و نظريه مختار
جامعيت دين را بايد در راستاي هدف و رسالت آن ملحوظ داشت و بايد از هرگونه افراط و تفريط در اين زمينه پرهيز كرد. با نگاهي اجمالي به قرآن و روايات در مييابيم كه هدف دين، تأمين سعادت دنيا و آخرت او است و چون امور دنيوي و مناسب اجتماعي تأثير شگرفي در روحيات و كمال انسان و تأمين سعادت واقعي وي دارند، دين خاتم هرگز نميتواند از دخالت در اين امور چشمپوشي كند و بايد براي تمام آنها برنامهاي جامعه ارائه دهد. به بيان ديگر، قرآن برنامه سعادت انسان را بر خداشناسي و اعتقاد به يگانگي خدا بنا نهاده است؛ آن گاه اعتقاد به معاد را از آن نتيجه ميگيرد و سپس پيغمبرشناسي را از اصل معاد اخذ ميكند؛ چرا كه رسيدن به پاداش و جزاي اعمال نيك و بد، كه مهمترين فلسفه معاد است ممكن نيست، مگر آن كه نخست از راه وحي و نبوت از طاعت و معصيت آگاه شويم. پس از اين سه اصل اساسي، و علاوه بر اعتقادات ديگر به بيان اصول اخلاق نيكو و صفات حسنهاي ميپردازد كه مناسب با اصول مزبور باشد، و آن گاه قوانين عملي را كه در واقع حافظ سعادت حقيقي و پرورش دهند. اخلاق نيكو و بالاتر از آن، عامل رشد وترقي اعتقادات درست و اصول اوليه ميباشند، پايهريزي ميكند.
به اين ترتيب قرآن مشتمل بر سه بخش كلي است: 1. اصول عقايد اسلامي، اعم از توحيد، نبوت، معاد و ساير اعتقادات متنوع بر آنها؛ 2. اخلاق پسنديده ونيكو؛ 3. احكام شرعي و قوانين عملي، كه كليات آنها در قرآن آمده و تفاصيل وجزئياتشان به پيغمبر اكرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ واگذار شده است. و آن حضرت نيز بر اساس احاديث متواتري نظير حديث ثقلين، بيان اهل بيت ـ عليهم السّلام ـ را جايگزين بيان خود ساخته است. اين برنامه هم چنان كه با تأمل در محتواي آنها روشن است، مشتمل بر همه ابعاد زندگي انسان، اعم از فردي و اجتماعي و دنيوي و اخروي است. (اسلام) همان طوركه براي وظايف عبادي قانون دارد، براي امور اجتماعي و حكومتي (نيز) قانون و راه و رسم دارد.بنابراين، مقصود از جامعيت دين آن است كه در راستاي هدف و رسالت خود رئوس كلي همه معارف لازم را براي تحقق اين هدف در اختيار بشر قرار دهد، به گونهاي كه بشر با تطبيق آن اصول كلي به صورت نظاممند بتواند هم معارف و راهنمونهاي مورد نياز را براي رسيدن به سعادت خويش به دست آورد. بعد از روشن شدن مفهوم جامعيت، حال سؤال اين است كه از چه روشهايي ميتوان جامعيت دين اسلام را اثبات نمود؟ در پاسخ به سؤال فوق بايد گفت: جامعيت دين خاتم را ميتوان از دو راه اثبات كرد:
الف. دليل عقلي
برای بررسی این دلیل باید به موارد زیر توجه نمود:
1- خداوند حكيم آدمي را براي رسيدن به كمال نهايي و سعادت جاودانه آفريده است.
2- زندگي دنيا مقدمه زندگي آخرت است و سعادت و شقاوت ابدي در گرو چگونه زيستن در اين جهان است. يعني اعمال و رفتار ما در رسيدن به سعادت و يا محروم شدن از آن دخيل و مؤثّرند.
3- شرط لازم براي سعادتمندي در جهان آخرت منوط به شناخت چگونگي رابطه اعمال با نتايج اخروي آن است؛ زيرا تا زماني كه رابطه اعمال و رفتارها با نتايج اخروي آن و رابطه آنها با سعادت و شقاوت آدمي روشن نباشد چگونه ميتوان برنامه صحيح و همه جانبهاي براي زندگي اين جهان پيريزي كرد
4- ابزار عمومي شناخت (حس و عقل) از درك چگونگي روابط اعمال و رفتار دنيوي با نتايج اخروي ناتوان است. ضعف و نارسايي حس و عقل از بررسي ويژگيهاي اين دو نوع ادراك هويدا ميشود:
💢صالح کیست؟💢
@ahkam_pictures
✅صالح كسى است كه انجام دهنده صلاح و ملازم و متمسك به آن باشد. برخى گفتهاند:
صالحان كسانىاند كه در علم و ايمانشان به خدا و آنچه از نزد خدا آمده و نيز در صداقت، شهادت و توبه آنان خللى وارد نشده باشد و تمام عمر خود را در طاعت خدا و اموالشان را در راه رضاى او صرف نمايند.
👈به اين نكته بايد توجه داشت كه صالح بودن و در زمره آنان قرار داشتن غير از انجام دادن عمل صالح است.
در آيه 9 عنكبوت (29) مىخوانيم: والّذين ءامنوا وعملوا الصَّلحت لندخلنّهم فى الصَّلحين.
معلوم مىشود صالحان از مؤمنانِ داراى عمل صالح، مقامى والاتر دارند.
مقام صالحان، چنان ارجمند است كه خداوند در قرآن كريم، پيامبرانى چون ابراهيم، اسحاق، يعقوب (انبيا (21) 72) لوط (انبيا (21) 75)اسماعيل، ادريس و ذوالكفل عليهم السلام (انبيا (21) 85 و 86)
را از صالحان دانسته است.
نيز به اين نكته هم بايد توجه داشت كه صالحان داراى مراتباند؛ به اين معنا كه شامل انبيا و غير ايشان مىشود.
@ahkam_pictures
💢راه تطهیر زمین نجس💢
@Porseman_channel
[ زمینی که آب روی آن جاری نمیشود]
مسأله ۱۷۹ زمینی که آب روی آن جاری نمیشود (۱) اگر نجس شود، با آب قلیل پاک نمیگردد (۲). ولی زمینی که روی آن شن یا ریگ باشد چون آبی که روی آن میریزند از آن جدا شده و در شن و ریگ فرو میرود با آب قلیل پاک میشود (۳)، اما زیر ریگها نجس میماند.
(۱) (گلپایگانی، صافی:) زمینی که آب در آن فرو نمیرود و از محل ّ نجس هم به محل ّ دیگر جاری نمیشود..
(۲) (گلپایگانی، صافی:) مگر آن که غساله آن را با پارچه یا ظرف بگیرند..
(بهجت:) بلکه فقط ظاهر آن پاک میشود.. (اراکی:) با آب قلیل ظاهر آن پاک میشود..
(۳) (گلپایگانی، صافی:) بقیه مسأله ذکر نشده.
(خوئی، تبریزی، سیستانی:) مسأله زمینی که آب در او فرو میرود مثل زمینی که روی آن شن یا ریگ باشد، اگر نجس شود با آب قلیل نیز پاک میشود.
(مکارم:) مسأله هر گاه زمینی را با آب قلیل آب بکشند اگر از شن یا ریگ باشد و غساله یعنی آب باقی مانده در آن فرو رود پاک است، امّا ریگهای زیر آن زمین نجس میشود، هم چنین اگر سراشیبی داشته باشد و آب از آن بگذرد پاک میگردد، امّا اگر غساله روی زمین بماند نجس است، مگر با وسیلهای آن را جمع کنند.
(زنجانی:) مسأله زمینی که آب روی آن جاری نمیشود اگر نجس شود، چنانچه بخواهند با آب قلیل آن را پاک کنند میبایست آب را با دستمال و مانند آن جمع کنند و در غیر این صورت، زمین بنا بر احتیاط با آب قلیل پاک نمیشود. زمینی که آب در آن فرو میرود مثل زمینی که روی آن شن یا ریگ باشد اگر نجس شود با آب قلیل نیز پاک میشود اما زیر شن یا ریگها بنا بر احتیاط نجس میماند.
(فاضل:) مسأله اگر زمینی که نجس شده مثل شن و ماسه باشد که آب در آن فرو میرود با آب قلیل آب بکشند، ظاهر آن پاک میشود ولی زیر آن نجس میشود
.
[زمین سنگ فرش و زمین سختی که آب در آن فرو نمیرود]
مسأله ۱۸۰ زمین سنگ فرش و آجر فرش و زمین سختی که آب در آن فرو نمیرود اگر نجس شود با آب قلیل، پاک میگردد ولی (۱) باید به قدری آب روی آن بریزند که جاری شود (۲) و چنانچه آبی که روی آن ریختهاند از سوراخی بیرون رود همه زمین پاک میشود (۳) و اگر بیرون نرود جایی که آبها جمع میشود نجس میماند (۴). و برای پاک شدن آن جا باید گودالی بکنند که آب در آن جمع شود، بعد آب را بیرون بیاورند و گودال را با خاک پاک پر کنند.
(۱) (بهجت:) ولی برای اخراج غساله..
(۲) (خوئی، تبریزی:) بقیه مسأله ذکر نشده.
(سیستانی:) و اگر آبی که روی آن ریختهاند از سوراخی بیرون نرود و در جایی جمع شود برای پاک شدن آنجا باید آب جمع شده را با پارچه یا ظرفی بیرون آورند. [پایان مسأله]
(زنجانی:) و بنا بر احتیاط آب را با دستمال و مانند آن جمع کنند و گر نه جایی که آب در آن جمع میشود نجس میماند. [پایان مسأله]
(۳) (فاضل:) و اگر آب خود به خود تخلیه نشود چنانچه آن را با وسیلهای مثل پارچه، دستمال یا وسیله مکندهای جمع کنند و بنا بر احتیاط دوباره آب قلیل روی آن بریزند و بصورت سابق جمع کنند، پاک میشود.
(۴) (گلپایگانی، صافی:) اگر بیرون نرود جایی هم که آبها جمع میشود پاک است، مگر آن که غساله بول باشد که نجس میشود. و برای پاک شدن محل ّ غساله کافی است که غساله آن را در هر مرتبه به وسیله ظرف یا پارچه بگیرند.
(مکارم:) هر گاه زمينى را با آب قليل آب بكشند اگر از شن يا ريگ باشد و غساله يعنى آب باقى مانده در آن فرو رود پاك است، امّا ريگهاى زير آن زمين نجس مىشود، هم چنين اگر سراشيبى داشته باشد و آب از آن بگذرد پاك مىگردد، امّا اگر غساله روى زمين بماند نجس است، مگر با وسيلهاى آن را جمع كنند.زنجانى: مسأله زمينى كه آب روى آن جارى نمىشود اگر نجس شود، چنانچه بخواهند با آب قليل آن را پاك كنند مىبايست آب را با دستمال و مانند آن جمع كنند و در غير اين صورت، زمين بنا بر احتياط با آب قليل پاك نمىشود. زمينى كه آب در آن فرو مىرود مثل زمينى كه روى آن شن يا ريگ باشد اگر نجس شود با آب قليل نيز پاك مىشود اما زير شن يا ريگها بنا بر احتياط نجس مىماند..
مطابق نظر آيت الله خامنه اي
س: كيفيت تطهير زمينى را كه محل خروج آب ندارد و ناچار محل رفت و آمد نيز هست بيان فرماييد.
ج) به يكى از دو نحو مىتوان كف اتاق را تطهير نمود:
۱ـ آب لوله را به جاى نجس وصل كند بگونهاى كه همه آن محل را فرا بگيرد، بعد آن غُساله را با پارچه و مانند آن جمع كند.
۲ـ آب قليل را به جاى نجس بريزد كه قهراً آب در گوشهاى جمع مىشود و باقى مىماند، سپس آب غُساله را با پارچه و مانند آن بردارد و دوباره آب بريزد و غُساله را با پارچه و مانند آن بردارد و پاك مىشود. .
@Porseman_channel