eitaa logo
کانال بستجی♨️
7.8هزار دنبال‌کننده
752 عکس
21 ویدیو
0 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🔱 @POSTCHI1 💠روزی روزگاری درسرزمینی دهقانی و شکارچی باهم همسایه بودند. شکارچی سگی داشت که هر بار از خانه شکارچی فرار میکرد و به مزرعه و آغل دهقان میرفت و خسارتهای زیادی ببار می آورد. هر مرتبه دهقان به منزل شکارچی میرفت و شکایت از خسارت هائی که سگ او به وی وارد آورده میکرد. هر بار نیز شکارچی با عذر خواهی قول میداد که جلوی سگش را بگیرد و نگذارد دیگر به مزرعه وی برود. مرتبه بعد که همین حادثه اتفاق افتاد دهقان دیگه از تکرار حوادث خسته شده بود بجای اینکه سر همسایه اش برود و شکایت کند سر قاضی محل رفت تا از طریق قانون شکایت کند. در محل قاضی هوشمندی داشند. برای قاضی ماجرا را تعریف کرد. قاضی به وی گفت من میتوانم حکم صادر کنم و همسایه را مجبور کنم و با زور تمام خسارت وارد آمده به شما پرداخت کند. ولی این حکم دو نکته منفی دارد. یکی اینکه احتمالی که باز هم این اتفاق بیفتد هست، دیگر اینکه همسایه ات با شما بد شده برای خودت یک دشمن ساخته ای. آیا میخواهی در خانه ای زندکنی که دشمنت در کنار و همسایشما باشد؟ راه دیگری هم هست اگر حرف هائی را که به شما میزنم اجرا کنی احتمال وقوع حادثه جدید خیلی کمتر و در حین حال از همسایه ات بجای دشمن یک دوست و همیار ساخته ای. وی گفت اگر اینطور است حرف شما را قبول میکنم و به مزرعه خویش رفت و دوتا از قشنگترین بره های خودش را از آغلش بر داشت و به خانه شکارچی رفت. دهقان در زد، شکارچی در را باز کرد و با قیافه عبوسی به وی گفت دیگه سگ من چکار کرده؟ دهقان در جواب، به شکارچی گفت من آمدم از شما تشکر کنم که لطف کردید و سعی کردید جلوی سگ تان را بگیرید که به مزرعه من نیاید. بخاطر اینکه من چندین مرتبه مزاحم شما شده ام دوتا بره به عنوان هدیه برای فرزندان شما آوردم. شکارچی قیافه اش باز شد و شروع به خنده کرد و گفت نه شما باید ببخشید که سگ من به مزرعه شما آمده. با هم خداحافظی کردند وقتی داشت به مزرعه اش برمی گشت صدای شادی و خوشحالی فرزندان وی را از گرفتن هدیه ای که به آنها داده بود را می شنید. دهقان روز بعد دید همسایه اش خانه کوچکی برای سگش درست کرده که دیگه نتواند به مزرعه وی برود. چند روز بعد شکارچی به خانه دهقان آمد و دوتا بز کوهی که تازه شکار کرده بود را به عوض هدیه ای که به وی داده بود داد و با صورتی خندان گفت چقدر فرزندانش خوشحالند وچقدر از بازی با آن بره ها میبرند و اگر کاری در مزرعه دارد با کمال میل به وی کمک خواهد کرد. 🔱 @POSTCHI1 ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ ➕پستچی مرجع اصلی داستان های مهیج و خواندنی دنیا
♬♬♬ هروقت گذشته باهات تماس گرفت بزار بره رو پیغام گیر چون حرف جدیدی واس گفتن نداره @POSTCHI1
🔱 @POSTCHI1 ♦️سلطان ابراهیم غزنوی از میدان غزنین عبور می کرد، کارگری را دید سنگی گران بر سر نهاده برای ساختمان می برد، به کارگر دستور داد که سنگ را بر زمین بگذارد. کارگر نیز دستور سلطان را واجب دانسته سنگ را در میدان غزنین بر زمین گذاشت. سنگ همچنان در وسط میدان باقی ماند تا روزی عده ای از محارم که کارگزاران نزدیک او بودند به وی گفتند که آن سنگ بزرگ در وسط میدان مزاحم دولتیان است. اسب آنان با دیدن سنگ رم می کند و یا هنگام سواری پای اسب به سنگ خورده، اسب و سوار سرنگون می شوند، اگر اعلی حضرت قدر قدرت قوی شوکت ما اجازه فرمایند، آن سنگ گران را از میدان بردارند که رفع خطر برای عابران بشود. سلطان گفت: چون فرمان داده ام بگذار بماند. اگر بگویم بردار، مردم آن سخن را به سستی اراده ما حمل خواهند کرد، برای خدشه دار نشدن هیبت سلطنت، آن سنگ همچنان در میدان غزنین بود و فرزندان وی نیز جهت احترام رای ناصواب پدر بر رفع آن حکم نکردند. 🔱 @POSTCHI1 ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ ➕پستچی مرجع اصلی داستان های مهیج و خواندنی
🔱 @POSTCHI1 🔰بچه که بودم فکر میکردم پدرها و مادرها مثل ساعت شنی هستند تمام که بشوند ،برشان میگردانی جلو  ،از نو شروع می شوند بعدها فهمیدم پدرها و مادرها مثل مداد رنگی هستند..دنیایت را رنگ می کنند ،خودشان ولی آب می روند...نقاشی هایت را که کشیدی،  یک روز تمام می شوند.... کاش زودتر کسی راستش را به من گفته بود پدرها و مادرها مثل قند می مانند..چای زندگیت را که شیرین بکنند خودشان تمام می شوند!!!   🔱 @POSTCHI1
🔱 @POSTCHI1 ♦️دختر ده ساله ام، سارا درسی به من آموخت که بر قلبم حک شد. او از زمان تولد نقص عضو داشت و ما مجبور شدیم برای پای او که مادر زادی عضله نداشت، حائل تهیه کنیم. یکی از روزهای زیبای بهاری، او شاد و سرزنده به خانه آمد تا به من بگوید که در مسابقه برنده شده است. چون نقص عضو او آزارم می داد، به دنبال کلماتی گشتم تا بتوانم تشویقش کنم و به او بگویم اجازه ندهد این نقص مادر زادی مانع کارش شود. از همان حرفهایی که مربیان ورزش هنگام شکست بازیکنان شان به آن ها می گویند. ولی پیش از آنکه کلامی به زبان بیاورم، او گفت: «بابا، من دو تا از مسابقه ها را بردم.» باورم نمی شد. او ادامه داد: «یک امتیاز گرفتم.» حدس می زدم چه اتفاقی افتاده است. حتما از روی ترحم توانسته بود امتیازی بگیرد. ولی باز پیش از آنکه حرفی بزنم، به من گفت: «بابا به من همین طوری امتیاز ندادند..... من امتیاز «پر تلاش ترین شرکت کننده» را آوردم.» و این سارای عزیز من بود که این درس را به من آموخت. 🔱 @POSTCHI1 ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ ➕پستچی مرجع اصلی داستان های مهیج و خواندنی دنیا
♬♬♬ به یاد داشته باشید کشتی ها در لنگرگاه ها امنیت بیشتری دارند اما هیچ گاه برای چنین هدفی ساخته نشده اند ! @POSTCHI1
🔱 @POSTCHI1 🎴توی مبل فرو رفته بودم و به یکی از مجلات مُدی که زنم همیشه می خرد نگاه میکردم.  چه مانکن هائی، چقدر زیبا، چقدر شکیل و تمنا برانگیز. زنم داشت به گلدان شمعدانی که همیشه گوشه اتاق است ور می رفت. شاخه های اضافی را می گرفت و برگ های خشک شده را جدا می کرد. از دیدن اندام گرد و قلنبه اش لبخندی گوشه لبم پیدا شد. از مقایسه او با دخترهای توی مجله خنده ام گرفته بود. ... زنم آنچنان سریع برگشت و نگاهم کرد که فرصت نکردم لبخندم را جمع و جور کنم. گلدان شمعدانی را برداشت و روبروی من ایستاد و گفت: نگاه کن! این گل ها هیچ شکل رزهای تازه ای نیستند که دیروز خریده ام. من عاشق عطر و بوی رز هستم. جوان، نورسته، خوشبو و با طراوت. گل های شمعدانی هرگز به زیبائی و شادابی آنها نیستند، اما می دانی تفاوتشان چیست؟ بعد، بدون این که منتظر پاسخم باشد اشاره ای به خاک گلدان کرد و گفت: اینجا! تفاوت اینجاست. در ریشه هائی که توی خاک اند. رزها دو روزی به اتاق صفا می دهند و بعد پژمرده می شوند ولی این شمعدانی ها، ریشه در خاک دارند و به این زودی ها از بین نمی روند. سعی می کنند همیشه صفابخش اتاقمان باشند. چرخی زد و روی یک صندلی راحتی نشست و کتاب مورد علاقه اش را به دست گرفت. کنارش رفتم و گونه اش را بوسیدم. این لذت بخش ترین بوسه ای بود که بر گونه یک گل شمعدانی زدم 🔱 @POSTCHI1 ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ ➕پستچی مرجع اصلی داستان های مهیج و خواندنی دنیا
🔱 @POSTCHI1 ♦️نقل است که بایزید بسطامی در پس امامی نماز می کرد. پس امام گفت: یا شیخ! تو کسبی نمی کنی و چیزی از کسی نمی خواهی. از کجا می خوری؟ شیخ گفت: صبر کن تا نماز قضا کنم. گفت: چرا؟ گفت: نماز از پس کسی که روزی دهنده را نداند، روا نبود که گذارند. 💠تذکرة الاولیاء، عطار نیشابوری💠 🔱 @POSTCHI1
♬♬♬ ریاضیدان باش حساب و کتاب کن خوبیهای زندگیت را جمع کن آدم های بد زندگیت را کم کن همه چیز خوب میشود قول میدهم ✋ خوب میشود @POSTCHI1
🔱 @POSTCHI1 ♦️«آنتونی رابینز» در کتاب «یادداشت‌های یک دوست» می‌نویسد: دوست من «دابلیو میچل» در یک حادثه وحشتناک موتورسیکلت دو سوم بدنش سوخت. هنگامی که در بیمارستان بستری بود تصمیم گرفت به هر قیمتی که شده، راهی برای کمک به اطرافیان خود پیدا کند، صورت او چنان سوخته بود که شناخته نمی‌شد. میچل اعتقاد داشت که لبخندش می‌تواند دنیای دیگران را روشن کند و چنین شد. او معتقد بود که می‌تواند موجب شادمانی دیگران شود، به درد‌ دل مردم گوش کند و به آنان آرامش ببخشد و چنین کرد. چند سال بعد حادثه دیگری برایش اتفاق افتاد. در یک سانحه‌ی هوایی از کمر به پایین فلج شد. آیا امید خود را از دست داد؟ خیر… بلکه توجه او به پرستار زیبایی که در بیمارستان خدمت می‌کرد جلب شد. از خود پرسید: "چگونه می‌توانم دل او را به دست آورم؟" دوستانش او را ابله خواندند. شاید هم در دل خود حرف آنها را تصدیق می‌کرد، با وجود این هرگز از رؤیاهای خود دست برنداشت. دابلیو میچل آینده خود را در کنار این زن بسیار تابناک می‌دید. بنابراین از فنون جلب توجه و هوش و شوخ‌طبعی، روح آزاده، و شخصیت پویای خود برای جلب توجه او کمک گرفت و سرانجام با وی ازدواج کرد. بیشتر مردم اگر در شرایط او باشند برای رسیدن به چنین هدفی کمترین تلاشی هم نمی‌کنند، اما او بخت خود را آزمود و زندگیش برای همیشه تغییر کرد. پس تعلل نکنیم و بدانیم که ما بهترین افراد برای داشتن یک زندگی عالی هستیم. بنابراین نباید خود را محدود کنیم. با خودتان دوست شوید، بابت اتفاق‌هایی که در گذشته رخ داده خود را مجازات نکنید بلکه خود را از مشکلات برگیرید و به راه‌حل‌ها فکر کنید. اهداف و آرزوهای خود را در برگه سفیدی بنویسید و برای آن‌ها زمان معین کنید. باور کنید اگر روزی دوبار در جای آرامی بنشینید و چند دقیقه‌ای به هدفتان فکر کنید حتماً به آنها دست می‌یابید. لذت، غرور، هیجان ناشی از رسیدن به آرزوها را احساس کنید و در صفحه ذهن خود جزئیات شگفت‌انگیز آن موفقیت را به چشم ببینید و به گوش بشنوید. لازم نیست تنها به خودتان فکر کنید، بلکه کسان دیگری را هم که در زندگیتان نقشی دارند در نظر بگیرید. اگر دلیل کافی برای نیل به هدف‌های خود داشته باشید واقعاً می‌توانید هر کاری را در این جهان انجام دهید. پس به امید آرزوهای شاد برای همه شما. 🔱 @POSTCHI1