eitaa logo
روابط عمومی پلیس شیروان
1هزار دنبال‌کننده
3.9هزار عکس
3.9هزار ویدیو
63 فایل
💠﷽💠 🇮🇷كونوا قَوّامينَ لِلَّهِ شُهَداءَ بِالقِسطِ🇮🇷 . 👈کانال روابط عمومی پلیس شیروان . 👈مرجع رسمی اخبار انتظامی، پلیسی و اجتماعی . 👈باما اخبار را بروز، سریع و دقیق دریافت کنید! . 👈وبسايت خبری فراجا: news.police.ir
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از روابط عمومی پلیس
شهید سیدعلی نیاستی شرح علت شهادت : بعد از دستگيری2 نفر متجاوز مرزی و دلالت آنان به ستاد هنگ مرزی، خودروی آنان واژگون و نامبرده بعلت شدت جراحات به لقاءالله پيوست. تاریخ شهادت : 1395/05/10
هدایت شده از روابط عمومی پلیس
شهید سیدایمان موسوی گورابی شهید مدافع وطن سیدایمان موسوی گورابی اهل خوزستان و نیروی کادر مرزبانی هرمزگان مورخ 1398/9/18 هنگام عملیات پایش مرزی به شهادت رسید. تاریخ شهادت : 1398/09/16
هدایت شده از روابط عمومی پلیس
شهید سیدایمان موسوی گورابی شهید مدافع وطن سیدایمان موسوی گورابی اهل خوزستان و نیروی کادر مرزبانی هرمزگان مورخ 1398/9/18 هنگام عملیات پایش مرزی به شهادت رسید. تاریخ شهادت : 1398/09/16
مادرش پرسید:مگه قرار نبود دو روز دیگه هم بمونی؟ سید مجتبی سر تکان دادگفت: مرخصی بقیه پونزده روزه ست من نمی‌تونم بیشتر بمونم حق الناسه،باید برم. خبر آورده بودند سه روز طول می‌کشد تا پسرم را از زاهدان برگردانند. مردمِ آنجا که خبر و نحوة شهادت مجتبی را شنیده بودند،دلشان آتش گرفت. می‌خواستند از همان‌جا تشییع‌ کنند. در آن سه روز به اندازه سی سال موهای سرم سپید شد😔 درد کشیدم و برای دوباره دیدن مجتبی دندان بر سر جگر پاره‌پاره‌ام گذاشتم. نمی‌توانستم به چهره دختر کوچکش نگاه کنم. سینه‌ام تنگ می‌شد. حس می‌کردم سال‌هاست پسرم را ندیده‌ام. دلتنگی بیچاره‌ام کرده بود. پیکرش را که به شهرمان آوردند، هرچه اصرار کردم نگذاشتند تابوت را کنار بزنم گفتند:باید فردا بیایید بیمارستان. اونجا اجازه می‌دیم ببینیدش. تا صبح بشود، هزار بار از تصور دیدار سیدمجتبی قلبم پر و خالی شد. به بیمارستان رفتم دستانم می‌لرزید.پلیسی آمد جلو و گفت: «باید اول به ما یک قول بدید. قبل از دیدن پسرتون آیت الکرسی بخونید.» حاضر بودم برای دیدن پسرم هرکاری انجام بدهم. گفتم: «چشم. چشم.» به هیچ چیز دیگر نمی‌توانستم فکر کنم. دستم را گذاشتم روی قلبم و «آیه الکرسی» خواندم. زمزمه‌ام که تمام شد، کسی آمد جلو و یک ساک مسافرتی به دستم داد. ناباورانه نگاهشان کردم. گفتم: «این چیه؟ پسرمو بیارید ببینم. دیگه طاقت ندارم.» صدای گریه‌ای بلند شد. گفتند: «مادر، این پسرته...» و گوشه‌ای از ساک را باز کردند. موهای مشکی سیدمجتبی پیدا شد.باور نمی‌کردم از پیکر مجتبای رشید وقدبلندم،فقط به اندازة یک ساک‌مسافرتی باقی مانده باشد 🛃@shirvan313
ای شهدا برای ما حمدی بخوانید که شما زنده اید و ما مرده روابط عمومی انتظامی شهرستان شیروان ⬇️ به ما بپیوندید👇 🛃➡️@shirvan313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این صدای شهید سلیمانی است! هشدار حاج قاسم به مردم برای فراموش نکردن وظیفه کمک به فلسطین و لبنان روابط عمومی پلیس شهرستان شیروان ◀️ به ما بپیوندید 👇 🛃➡️@Pr_policeshirvan