🔷 نقل مطلب از پسر آیت الله جوادی آملی..
یکی از عوامل موفقیت حضرت استاد در این مسیر والده بزرگوار ما بود که این مناسبتها را با حاج آقا داشت و اگر حاج آقا آن گریه را داشت برای همین بود. الان هم همچنان حاج آقا متأثر هستند و عکس ایشان را میبوسند و نگاه میکنند و دست میکشند و میگویند من هرکاری میکنم برای ایشان است و با ایشان شریک هستیم..
حاج آقا آن شبی که در آمل ازدواج کردند که حاج آقا حدود ۲۰ سالشان بود، فردای آن روز خانمشان را گذاشتند پهلوی پدر و مادر و به قم آمدند. ۶ ماه بعد که درس حوزه تعطیل شد، برگشتند و این قضیه ۴ سال ادامه پیدا کرد؛ یعنی ۴ سال حاج آقا میرفتند قم و البته تابستانها با هم بودند. مادر ما یک بار حتی به صورت گلایه به حاج آقا نگفت که تو داری میروی و ما را تنها میگذاری!
مادرم براساس مشی پدرم زندگی میکرد
وی ادامه داد: حاج آقا میگویند مادر ما کمترین ایراد حتی به عنوان گله نکرد و یا بگوید شما دارید میروید پس ما چه و از این حرفها. وقتی حاج آقا در قم بودند، از صفاییه تا حرم راهی نبود. گفت یک بار ایشان از ما تقاضا نکرد که ایشان را تا حرم ببریم یا مثلاً لباسی بخر یا مهمانی بریم. اصلاً والده ما خدا غریق رحمتشان کند، براساس مشی آقا مشی میکرد. اگر آقا غذایی را دوست داشت، آن غذا را درست میکرد؛ خودش اصلاً فانی شده بود؛ انصافاً هر طور که ایشان میخواست انجام میداد. یک بار نشد که کاری بکند که خلاف سلیقه حاج آقا باشد و این مسائل کم کم برای حاج آقا روشن شد. حاج آقا میفرماید که در آن اوایل ما خیلی درک نمیکردیم این یعنی چه
#عاشقانه