اگر هر کس دروغ میگفت در همان آنی که دروغ میگفت یک تومان از جیبش کم میشد... ⬇️💯
مَثَل معروف عامیانهای میگوید: «اگر هر کس دروغ میگفت در همان آنی که دروغ میگفت یک تومان از جیبش کم میشد هیچ کس دروغ نمیگفت»؛ بله، هیچ کس دروغ نمیگفت اما اجبارا، نه اینکه کسی که دروغ نمیگفت میشد یک انسان راستگو. خدای متعال به انسانها این مقدار آزادی را داده چون کمال انسان جز در پرتو اختیار و آزادی امکانپذیر نیست، اما این به معنی این نیست که خدا و حقیقت و عدالت در کمین بندگان نباشد. از باب تشبیه، [خدا] مثل کسی است که کمین میکند و خودش را مخفی میکند و میخواهد کسی را توقیف کند. بعد در حالی که او بیخبر است ناگهان از مخفیگاه بیرون میآید و یقه او را میگیرد. خدا و پروردگار تو، یعنی آن عدل الهی و آن انتقام الهی، همیشه در کمین است؛ پس، از این مهلتها و فرصتها سوء استفاده نکنید.
#استاد_مطهری، آشنایی با قرآن، ج13، ص75 ❇️📗
یقولُ یا لَیتَنی قَدَّمْتُ لِحَیاتی
انسان میگوید: ای کاش برای زندگیام چیزی پیش فرستاده بودم! ♨️💯⬇️
انسان وقتی وارد صحرای قیامت و عالم آخرت میشود تازه میفهمد که زندگیاش آن است و این که در دنیا بوده اصلا زندگی نبوده، بلکه جلسه امتحان بوده. درست مثل یک دانشجو که ساعتی در جلسه امتحان است و آن امتحان سرنوشتش را در همه عمر و برای دهها سال تعیین میکند. در اینجا تعبیر قرآن تعبیر عجیبی است، کأنه میخواهد بگوید قبل از اینجا اصلا زندگی نبود. یقولُ یا لَیتَنی قَدَّمْتُ لِحَیاتی ای کاش من برای زندگیام چیزی پیش فرستاده بودم.
#استاد_مطهری، آشنایی با قرآن، ج13، ص89 ❇️📗
استاد مطهری :
#عالی
تعبیر قرآن برای گناه و کار خیر 🔷⬇️
قرآن در مورد گناهان تعبیراتی دارد که معنایش این است که گناه بار انسان را سنگین میکند، یعنی هر گناهی به منزله باری است که روی دوش انسان گذاشته میشود به طوری که انسان در آخر احساس میکند کأنـّه زیر کوهی قرار گرفته، بر خلاف مردم اهل خیر که هر چه بیشتر کار خیر انجام میدهند احساس میکنند کأنـّه در حال بال درآوردناند. لهذا به گناه گفته میشود «ذَنْب». «ذنب» یعنی دُم. انسان هرچه گناه میکند مثل این است که برایش دم میروید و روز به روز این دم بزرگتر میشود و حرکت را برایش دشوار میکند.
#استاد_مطهری، آشنایی با قرآن، ج13، ص104 📗❇️
این اشتباه است که انسان خیال کند باید از میان دو خوشی و دو ناخوشی یکی را انتخاب کند 💯👌
این اشتباه است که انسان خیال کند«1» باید از میان دو خوشی و دو ناخوشی یکی را انتخاب کند، یا در دنیا راحت و خوش و بیزحمت و پرلذت و با سعادت زندگی کند و از آخرت محروم باشد و یا برعکس. نه، این گونه نیست که گناهان خوشی محض باشند. علت اینکه انسان گناه را خوشی و طاعت را رنج میبیند این است که اولِ قضیه را میبیند. انسان میگوید: «اگر نماز بخوانم بیشتر به من خوش میگذرد یا مشروب بخورم و غرق در عالم کیف و مستی شوم؟!». بله، این، خوشی است و آن، رنج و زحمت، اما این خوشی به دنبال خود چه چیزی میآورد و آن زحمت به دنبال خود چه چیزی میآورد؟ هیچ کدام بیزحمت نیست.
لَقَدْ خَلَقْنَا الاْنْسانَ فی کبَدٍ. باور نکن که انسان از رنج خالی باشد؛ یک جا رنج در اول است و یک جا در آخر، یک جا رنج جسمانی است و یک جا روحی و معنوی. شما در میان مردمی که از ایمان بهرهای دارند و روحی سالم دارند ولو فقیر و در حد یک کارگرِ دست به دهان باشند، آدمی پیدا نمیکنید که در همه عمر یک شب نیاز پیدا کند با قرص خوابآور بخوابد، ولی شاید در میان کسانی که غرق در نعمت هستند کمتر کسی باشد که بتواند بدون قرص خوابآور بخوابد؛ اعصاب چنین افرادی دائما در تهیج و هیجان است. پس آن خوشیها این ناراحتیها را به دنبال دارد.
#استاد_مطهری، آشنایی با قرآن، ج13، ص105 ❇️📗
تزکیه نفس 🔷💯
بدن های کوچک با روحای بزرگ و بالعکس 💯⬇️
قرآن آنچه را که مربوط به پاکیزه کردن نفس و دور کردن انواع آلودگیها از نفس باشد «تزکیه نفس» مینامد. بدیهی است وقتی که هویت نفس و روح غیر از هویت بدن شد نوع پاکیزگیاش هم غیر از این نوع پاکیزگی است؛ یعنی وسایلی که با آنها میشود روح را پاکیزه کرد غیر از وسایلی است که با آنها میشود جسم را پاکیزه کرد، اموری که روح را آلوده میکند غیر از اموری است که جسم را آلوده میکند و اصلا دنیایش دنیای جداگانهای است. بدن را با صابون و حمام میشود پاکیزه کرد، ولی آیا روح را هم با صابون و حمام میشود پاکیزه کرد؟ بدن با حمام نرفتن و داخل گرد و غبار رفتن و تماس با اشیای آلوده، آلوده میشود، ولی آیا روح هم با اینها آلوده میشود؟ روح با چیزهای دیگری آلوده میشود. به تعبیر قرآن روح با اِثمها (گناهان) آلوده میشود و این یک آلودگی واقعی برای روح است.
،
همچنین است رشد و نمو«1». انسانهایی هستند از نظر بدن خیلی قوی، قویاندام، رشید و پهلوان، ولی از نظر روح کوچک و حقیر؛ یک روح بسیار کوچک در یک بدن بسیار متعادل و بسیار قوی و ورزیده قرار گرفته. و چه بسا افرادی که اندامهای کوچک و حقیری دارند، ولی همراه این بدنهای کوچک روحهای بزرگ، همتهای عالی، ارادههای قوی، عقلهای روشن، صفا و معنویت فوقالعاده وجود دارد. مسئله تزکیه نفس آنقدر مهم است که در اینجا یازده سوگند متوالی برای آن یاد شده است.
#استاد_مطهری، آشنایی با قرآن، ج13، ص118،117 ❇️📗
ترسم بروم...💠
ترسم بروم عالم جان نادیده بیرون روم از جهان، جهان نادیده
در عالم جان چون روم از عالم تن در عالم تن عالم جان نادیده
فخر رازی
#استاد_مطهری، آشنایی با قرآن ❇️📗
خطبه امیرالمؤمنین در نهجالبلاغه 💯
سنت الهی چنین نیست. ما خودمان با پیغمبر بیعت کرده و ایمان آورده بودیم ولی خدا به آسانی به ما پیروزی نداد...♨️⬇️
آن خطبه امیرالمؤمنین در نهجالبلاغه را که اصحاب خودش را ملامت میکند، مکرر خواندهایم. کم کم این روحیه در مردم پیدا شد که ما چون اصحاب و یاران علی هستیم و علی داماد و وصی پیغمبر و خلیفه بحق است پس باید بر لشکر معاویه پیروز شویم. علی (ع) میگفت: این طور نیست، سنت الهی چنین نیست. ما خودمان با پیغمبر بیعت کرده و ایمان آورده بودیم ولی خدا به آسانی به ما پیروزی نداد: وَ لَقْدَ کنّا مَعَ رَسولِ اللهِ نَقْتُلُ آباءَنا وَ أبْناءَنا وَ أعْمامَنا...«1»؛ یعنی ما با پیغمبر بودیم و در راه خدا پدران خودمان را اگر ایستادگی میکردند میکشتیم، پسران خودمان و عموها و برادرهای خودمان را هم میکشتیم. ما چقدر سختیها متحمل شدیم! در میدانهای جنگ که با دشمن روبرو میشدیم مثل دو شتر نر به یکدیگر میپیچیدیم، گاهی ما از آنها میخوردیم و گاهی آنها از ما میخوردند. اینچنین نبود که چون ما در رکاب پیغمبر بودیم با اشاره شمشیرمان سر دشمنان بپرد. بعد که از کوره امتحان بیرون آمدیم و صداقت نیت ما، در عمل ظاهر و آشکار شد (یعنی نه صرف گفتنِ شهادتین) آنوقت خدا نصرت خودش را نازل کرد. یعنی همین آیه فَإنَّ مَعَ الْعُسْرِ یسْرآ. إنَّ مَعَ الْعُسْرِ یسْرآ. پیغمبر! تو خیلی سختیها کشیدی، اینها ثمرههای آن سختیهاست.
حال دستور بعدش عجیب است. حالا که فارغ شدی و بار از دوشت برداشته شد چکار کن؟ حالا برو راحت بخواب؟ اگر راحت بخوابی که باز اول بدبختی است، چون همه بدبختیها از عادت کردن به استراحت و راحتی و رفاه است؛ هیچ چیزی برای انسان دشمنتر از رفاه نیست.
فَإذا فَرَغْتَ فَانْصَبْ از اینها که فارغ شدی باز هم خودت را به نَصَب«2» و تعب بینداز، برای خودت شداید بیافرین؛ یعنی خودت را به راحت عادت نده. مرد خدا اگر فرضا در مسائل اجتماعیاش شداید نداشته باشد شدایدِ عبادت را که از او نگرفتهاند. پیغمبر وقتی که شداید اجتماعی نداشت آیا میرفت و شب تا به صبح راحت میخوابید؟ نه، او آرام نداشت. فَإذا فَرَغْتَ فَانْصَبْ از اینها هم که فارغ شدی باز هم خودت را
در تعب بینداز، منتها نه تعب بیهوده، بلکه لااقل عبادت. راحتطلبی پیشه نکن که دشمن انسان راحتطلبی است. وَ إلی رَبِّک فَارْغَبْ. وصلّی الله علی محمد و آله الطاهرین.
#استاد_مطهری، آشنایی با قرآن، ج13، ص 217،218،219 ❇️📗
در وجود این جز صداقت و امانت چیز دیگری نیست...(پیغمبر اکرم) 🌹💯👌
دوران چهل سالهای که پیغمبر اکرم در میان مردم زندگی کرد آنچنان سابقه نورانی بود که خود به خود به عنوان «صادق امین» در میان همه مردم شناخته شده بود. میگفتند در وجود این جز صداقت و امانت چیز دیگری نیست. شاید یک فلسفه اینکه خدای متعال پیغمبر را در چهل سالگی مبعوث کرد این بود که در این مدت مردم از نزدیک، او و خلق و خوی او را بشناسند. تاریخ مینویسد: بعد از اینکه پیغمبر اکرم رسالت خودش را اظهار کرد و فرمود من به رسالت مبعوث شدم، عده زیادی میآمدند و میگفتند : «یا محمد! اگر تو خودت بگویی من پیغمبرم و اگر واقعا خودت باور داری پیغمبر هستی، ما قبول داریم.
#استاد_مطهری، آشنایی با قرآن، ج14، ص104 ❇️📗
ایمان یعنی اعتقاد و تسلیم نسبت به یک حقیقت آرمانی 🔷⬇️
این کلمه «ایمان» کلمه عجیبی است. اولا یک سؤال هست و آن این است که آیا ایمان از نوع علم و اعتقاد است؟ معنی ایمان به خدا اعتقاد به خداست؟ صرف اعتقاد به خدا، ایمان است؟ ما اغلب این طور میگوییم که ایمان به خدا یعنی اعتقاد به خدا، در صورتی که این درست نیست و اعتقاد به خدا، به تنهایی ایمان به خدا نیست. دلیلش خیلی واضح است. من از شما میپرسم: آیا شیطان به خدا اعتقاد داشت و دارد یا نه؟ شیطان از ما خیلی بیشتر خدا را میشناسد و به او اعتقاد دارد، او با خدا محاجّه کرده و به عزت خدا قسم خورده: فَبِعِزَّتِک لاَُغْوِینَّهُمْ اَجْمَعینَ«2». پس چرا در عین حال خدا شیطان را کافر مینامد؟ برای اینکه شیطان اعتقاد داشت، ولی به آنچه اعتقاد داشت گرایش نداشت و تسلیم نبود. ایمان این است که انسان به چیزی اعتقاد داشته باشد و علاوه بر این، نسبت به آن تسلیم باشد و به سوی آن گرایش داشته باشد، و الّا ممکن است انسان چیزی را بشناسد و در عین اینکه میشناسد گرایش به سوی آن نداشته باشد و نسبت به آن تسلیم نباشد. آن ایمان نیست.
نکته دیگر در باب ایمان این است که به هر اعتقادی [ایمان گفته نمیشود؛[«1» ایمان در موردی گفته میشود که انسان به حقیقتی تسلیم بشود که ـ به اصطلاح امروز ـ آرمان خودش را در آن حقیقت پیدا کند. عمده این مطلب است. یعنی ایمان، صرف اعتقاد نیست و حتی صرف [اعتقاد و [تسلیم هم نیست، بلکه بالاتر است. در جایی ایمان گفته میشود که وقتی انسان اعتقاد پیدا کرد و تسلیم شد، آن کمال آرزو و ـ به اصطلاح امروز ـ آن ایده و آرمان خودش را در آنجا پیدا میکند.
#استاد_مطهری، آشنایی با قرآن، ج14، ص165،164 ص 🖇🇮🇷
اما انسان خیلی وقتها عوضی میگیرد، افزونی در یک چیز دیگر را با افزونی در خودش اشتباه میکند. 💯
#عالی
اما انسان خیلی وقتها عوضی میگیرد، افزونی در یک چیز دیگر را با افزونی در خودش اشتباه میکند. خیال میکند اگر مال و ثروتش افزون شد و او هم یک رابطه قراردادی مالکیت داشت، اگر یک صندوقْ سند مالکیت را در کنار دست خودش داشت، املاک فراوان داشت، حسابهای بانکی زیادی داشت، اوست که رشد کرده و بزرگ و گُنده شده؛ نمیداند که خودش حقیر مانده به قدر موش، از موش هم حقیرتر. ولی مالْ زیاد است؛ بسیار خوب، به تو چه مربوط! افتخار میکند که منم که این ثروت اینقدر زیاد است! منِ حقیرِ بدبختی که ثروت خیلی زیاد است. بسیار خوب گوسفند خیلی زیاد است، تو چه؟ تو چقدر زیادی؟ هیچ. شتر خیلی زیاد است، تو چه؟ اتومبیل خیلی زیاد است؟ تو چه؟ خانه خیلی زیاد است، تو چه؟ یعنی ثروت را با خودش اشتباه میکند. افزایشِ در امری جدا و بیرون و بیگانه با خودش را با افزایش واقعی خودش اشتباه میکند. ثروت که جزء واقعیت انسان نیست. ثروت با انسان فقط یک رابطه و اضافهای پیدا میکند، تازه اضافهاش هم قراردادی است. معنایش نوشتن یک محضر«1» است که در یک دفتر ثبت شود و یک امضائی هم شده باشد، یعنی یک امر قراردادی؛ به دلیل اینکه انسان وقتی که [از این دنیا [رفت آیا یک ذره از آن ثروت با او میرود؟ هرگز.
#استاد_مطهری، آشنایی با قرآن، ج14، ص151 🇮🇷🖇
چه حالتی به انسانی دست میدهد که وقتی او را به نمایشگاه عمل میبرند ... 💯👌
#عمل_انسان
در آنجا تمام اعمالی که انسانها در این دنیا از اول تا آخر عمر انجام دادهاند، چه کوچک و چه بزرگ، خود عمل و نفس عمل (نه چیز دیگری) «تجسم یافته» حضور دارد. افراد را به نمایشگاه عملشان میبرند و میگویند عملهای خودت را مشاهده کن.
حال ببینید اینجا چه حالتهایی به انسانها دست میدهد! چه حالتی به انسانی دست میدهد که وقتی او را به نمایشگاه عمل میبرند جز اعمال تاریک و سیاه و موذی و چیزهایی که به صورت آتشها و مارها و عقربها وجود دارد چیزی نمیبیند، و بر عکس چه حالتی به کسی دست میدهد که وقتی او را به نمایشگاه عمل میبرند در آنجا لااقل یک اکثریت قابل توجهی اعمال حسنه و کارهای زیبا میبیند. میگویند اگر در عالم قیامت مرگ امکان میداشت اهل سعادت از خوشحالی میمردند و اهل شقاوت از غصه؛ یعنی اگر آن مقدار خوشحالی که در آنجا به انسان دست میدهد، در دنیا به کسی دست بدهد آنآ سنگ کوب میکند و اگر آن ناراحتی که در آنجا به انسان دست میدهد، در دنیا به انسان دست بدهد آنآ سکته میکند و میمیرد.
بعد قرآن همین «لِیرَوْا اَعْمالَهُمْ» را توضیح میدهد: فَمَنْ یعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَیرآ یرَهُ. وَ مَنْ یعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرّآ یرَهُ. پس هر کس به وزن یک ذره [کار خوب کرده باشد آن را میبیند و هر کس به وزن یک ذره کار بد کرده باشد آن را میبیند
معنی «ذره»
«ذره» در زبان عربی نام کوچکترین واحد جسم است، یعنی آن جسمی که دیگر از آن کوچکتر چیزی نیست. در عرف وقتی که میگفتند «ذره» مقصودشان کوچکترین واحد جسم بود که انسانها سراغ داشتند و میتوانستند با چشم غیر مسلح ببینند؛ یعنی همان ذرات ریز غبار که اگر انسان در آفتاب یا سایه باشد آنها را نمیبیند، ولی اگر در سایه باشد و یک ستون نور از سایه عبور کند (مثل اینکه نور از پنجرهای به داخل اتاق بتابد) میبیند که در میان این ستون نور ذرات کوچکی حرکت میکنند. عدهای از علما و فلاسفه هم در آن مسئله معروف که «جسم از چه چیزی ترکیب شده؟» معتقد بودند که جسم از جسمهای بسیار بسیار ریز که به چشم هم نمیآید، ترکیب شده و به آنها میگفتند ذرات صغار صلبه«1»؛ یعنی ذرههای بسیار کوچک بسیار سخت. آنها معتقد بودند این
ذرات، قابل شکافتن نیست. این «غیر قابل شکافتن» ترجمه همین کلمه «اتم» است، یا کلمه «اتم» ترجمه آن است.
به هر حال قرآن میگوید هر کس [به وزن یک ذره کار خوبی کرده باشد آن را میبیند و هرکس به وزن یک[ ذره کار بدی کرده باشد آن را هم میبیند
#استاد_مطهری، آشنایی با قرآن، ج14، ص 118،119،120 🇮🇷🖇
❤️وَ لَقَدْ یسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّکرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّکرٍ ❤️
ما قرآن را سهل و ساده و آسان کردهایم و در اختیار همه قرار دادهایم برای یادآوری و تذکر، آیا متذکری هست؟ آیا کسی هست که از غفلت خارج شود؟
#استاد_مطهری، آشنایی با قرآن، ج14، ص239
من همان دم که وضو ساختم از چشمه عشق چار تکبیر زدم یکسره بر هر چه که هست(حافظ)🧡⬇️
توحید را میگوید. میگوید من همان وقت که عشق خدا را پیدا کردم و سر تسلیم به آستان الهی نهادم، چهار تکبیر گفتم بر هر چه که هست؛ یعنی هر چه هست را با چهار تکبیر یعنی با چهار [بار دستها را به آن شکل خاص بالا بردن[ پشت سر انداختم. بعضی میگویند: چه مناسبتی هست میان تکبیر [و «هر چه که هست»[ که من «چار تکبیر زدم یکسره بر هر چه که هست»؟ تکبیر زدم یعنی چه؟ چون هر تکبیری [توأم با دستها را به آن شکل خاص بالا بردن [است «تکبیر زدم» یعنی پشت سر انداختم.
#استاد_مطهری، آشنایی با قرآن، ج14، ص230 🇮🇷🖇
احساس غبن ♨️♨️💯
در قیامت همه مردم مگر افراد بسیار نادری که یک لحظه را هم از دست ندادهاند احساس غبن میکنند
#استاد_مطهری، آشنایی با قرآن، ج 7، ص173 🇮🇷🖇
خود باختگی حالتی است روحی در انسان که واقعا انسان حالتی پیدا میکند که خودش خودش را میبازد... 💯♨️
#خود_باختگی
تعبیری است که همه با آن آشنا هستیم: خودباختگی، که اصل خودباختگی یک تعبیر قرآنی است: خسران نفس، خود را باختن. خود باختگی حالتی است روحی در انسان که واقعا انسان حالتی پیدا میکند که خودش خودش را میبازد یعنی تمام قوا و نیروها و استعدادهایی که دارد وضعی پیدا میکند که گویی چیزی ندارد. اگر یک بیمار در بیماری خود خودش را ببازد، معتقد شود که مرضش خیلی خطرناک است و دیگر معالجات برای او سودی ندارد، ولو آن بیماری بیماری مهلکی نباشد،
این بیمار بعید است خوب شود، چون خودش معتقد شده که من خوب نمیشوم، من میمیرم. اگر این فکر در یک بیمار پیدا شود که من میمیرم، من خوب شدنی نیستم، این دواها را بیخود به من میدهید، این آمپولها را بیخود به من میزنید، این رژیمها را بیخود عمل میکنید، من مردنی هستم؛ به هر نسبت که معتقد باشد که میمیرد احتمال شفا در او ضعیفتر است. بر عکس اگر بیماری معتقد شود که بیماری من چیزی نیست، و واقعا معتقد باشد و ایمان داشته باشد که من خوب میشوم، این یک مدد فوقالعاده به خوب شدن اوست. معالجات روانی در دنیای امروز هم معمول است، یعنی حتی در بیماریهای جسمی از راه روانی معالجه میکنند، از راه تلقین و القاء، از راه معتقد کردن و مؤمن کردن بیمار به این که تو خوب میشوی. یک طبیب اگر ناشیگری کند و در مقابل بیمار اظهار نگرانی کند که مرضت خیلی خطرناک است (برای این که میخواهد شأن خودش را بالا ببرد که اگر تو را معالجه کردم هنر بزرگی کردهام) بزرگترین خیانتها را به این بیمار کرده است.
اختصاص به بیماری ندارد. یک پهلوان وقتی که با رقیب خودش روبرو میشود اگر از اول خودش را ببازد، بگوید من در مقابل این کارهای نیستم، من کجا و این کجا، او دیگر از نیروی خودش نمیتواند استفاده کند زیرا نیمی یا دو ثلث از نیروی خودش را از دست میدهد. چه جمله عالیای دارد امیرالمؤمنین! میفرماید:
من در میدان جنگ با هر کسی که روبرو شدم خودش در مغلوب شدن خودش به من کمک کرد، یعنی نیرویش را از دست داد؛ چون علی را همه شناخته بودند که علی هیچ وقت با هیچ کس روبرو نشده است که شکست بخورد، خلاصه از زیرِ دست علی کسی سالم بیرون نمیآید. اگر حریف نمیشناخت که این علی است میتوانست یک کرّ و فرّی بکند، ولی اگر میفهمید علی است خودش را میباخت.
میفرمود با هر که روبرو شدم خودش من را کمک داد، برای این که خودش را میباخت، اعتماد و ایمان به خودش را از دست میداد.
و در هر موردی چنین است. یک دانشآموز یا دانشجو اگر معتقد باشد من چیزی نمیشوم (ما که چیزی نخواهیم شد) او دیگر چیزی نخواهد شد. اما اگر معتقد باشد که من چیزی خواهم شد، من چنین و چنان خواهم شد، هر چه که اعتمادش به خودش بیشتر باشد احتمال ترقی در او بیشتر است.
#استاد_مطهری، آینده انقلاب اسلامی ایران، ص135،134 🇮🇷🖇
#ادامه_دارد♨️