خب بزارید یه بیوگرافی مفصل تر بهتون بدم
اسمش آرورا عه و خب اوسی اصلیمه
یه isfjعه و نسبتا درون‌گراست اما پیش آدمای مورد علاقش خیلی پر انرژی-
17 سالشه و یه برادر بزرگتر 21 ساله به اسم نیک(نیکلاس) داره که خب اونم بعدا معرفی میکنم
و ماجرای زخم رو گونش؟ ماجرا از این قراره که چندین سال پیش وقتی آرورا خیلی بچه بوده یه جنگ بین دو نژاد پریان و خون آشاما شکل می‌گیره، سر چی؟ سر اینکه خون آشاما می‌گفتن ما نژادهای برتریم و به بقیه نژادا قلدری می‌کردن اما پریا جلوشون ایستادن و از خودشون دفاع کردن. توی این جنگ مادر آرورا و نیک جلوی چشمشون کشته شد و پدرشون هم گم و گور شد. به احتمال زیادی خون آشام ها بردنش تا خونشو تا آخرین قطره بیرون بکش- (بیاین وارد جزئیاتش نشیم)
بقیه ی نژادها مثل نیمه حیوون ها، گرگینه ها و... هم خودشونو تو اون نبرد دخالتی ندادن چون نمیخواستن آسیبی ببینن(اه اه بزدلا)
توی اون نبرد هیچکس پیروز نشد چون هر دو طرف کلی کشته دادن و هردوشون عقب نشینی کردن
بعد نبرد آرورا با برادرش توی یه جور روستا به زندگی ادامه داد و نیک با کلی بدبختی و شغلای مختف و پاره وقت خودشونو سرپا نگه داشت
البته وقتی آرورا بزرگتر شد اونم مهارت‌هایی مثل نجاری و مجسمه سازی یاد گرفت و به برادرش تو گردوندن زندگیشون کمک کرد.
شاید بعدا اطلاعات بیشتری روهم در اختیارتون بزار-
#Biography
