دوستان فقط جز ۱۱ مونده از سومین ختم قرآن هدیه ب امام حسین علیه السلام 👆👆👆
هدایت شده از مدح و متن اهل بیت
4_5958606836402752556.mp3
15.84M
هدایت شده از مدح و متن اهل بیت
babolharam Taheri.mp3
3.09M
|⇦•خوشا به پنجۀ راهب..
#روضه و توسل به سر مبارکِ حضرت سیدالشهدا (ع) و دیر راهب نصرانی به نفس حاج محمد رضا طاهری•✾•
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
حُبُّ الحُسَین اَجَنَّنِی!
میگویند که عشقِ مَحبوبش
او را به جُــنون کِـشانده بود
به او گفتند:
ای عابس!
آیا دیوانه شدهای؟
عابس گفت: آری!
عشقِ حُسین دیوانهام کرده است!
هدایت شده از مدح و متن اهل بیت
babolharam Salahshur.mp3
3.43M
♠️🌴♠️اسامی شرکت کنندگان در ختم صلوات هر روز هدیه ب امام حسین علیه السلام و یاران باوفایش این ختم تا اخر ماه محرم ادامه داره♠️
عزیزان میتوانید هر روز ب تعداد دلخواه اعلام و صلوات را تا اخر شب بگید
ویا کسانی ک میتوانن هر روز در ختم صلوات هدیه ب امام حسین علیه السلام ودیگر شهدای کربلا شرکت کنن ی تعداد دلخواه را مشخص و همراه با اسم شون اعلام کنن تا ب نام شون تا اخر ماه ثبت بش ♠️🌴♠️🌴♠️🌴♠️
نفر اول
صدیقه خانم ۱۰ هزار صلوات
نفر دوم
خانم رسولی هر روز ۱۴ هزار
نفر سوم
خانم رمضانی هر روز ۵۰۰
نفر چهارم
خانم رسولی هر روز ۲۰۰
نفر پنجم
خانم محمدی ۵ هزار
نفر ششم
خانم بر بری ۵ هزار
نفر هفتم
خانم صفدری ۵ هزار
نفر هشتم
خانم محمدی ۱۰ هزار
نفر نهم
نرگس خانم ۵ هزار
نفر دهم
یلدا خانم ۲ هزار
نفر یازدهم
۷ هزار خانم حسینی
نفر دوازدهم
خانم احمدی ۵ هزار
نفر سیزدهم
خاتم رضایی ۳ هزار
نفر چهاردهم
خانم رضوی
نفر پانزدهم
خانم صالحی ۱۰ هزار
نفر شانزدهم
زهرا خانم هر روز تا اخر ماه محرم روزی ۱۰۰۰ تا صلوات
نفر هفدهم تا اخر ماه ۱۰ هزار
نفر هجدهم
یا زهرا تا آخر محرم روز ۱۰۰۰ تا صلوات
نفر نوزدهم
تا آخر محرم روزی ۱۵۰۰ صلوات
نفربیستم
خانم حقیقی امروز ۱۰۰۰ صلوات
https://chat.whatsapp.com/EeGlG3zefME3nXvJaBR2c2
✴️ جمعه 👈21 شهریور 1399
👈22 محرم الحرام 1442👈11 سپتامبر 2020
🏛مناسبت های دینی و اسلامی .
🏴وفات شیخ طوسی "۴۶۰ ه.ق".
🐪 رسیدن لشکر امیرالمومنین علیه السلام به صفین "۳۷ ه.ق".
🌙⭐️امور دینی و اسلامی .
❇️روز خوب و خوش یمنی است برای :
✅ خرید و فروش .
✅شکار و صید .
✅ و طلب حوائج نیک است .
✈️مسافرت خوب است و بعد از ظهر اغاز شود.
👶برای زایمان خوب و نوزادش خوش قدم و محبوب مردم خواهد شد.ان شاءالله
🔭 احکام و اختیارات نجومی.
🌗این روز از نظر نجومی روز مناسبی برای امور زیر است .
✳️ مبادله سند و قباله نوشتن .
✳️ ارسال کالاهای تجاری .
✳️و تاسیس شرکت نیک است.
💑 انعقاد نطفه و مباشرت
👩❤️👩امروز....
#مباشرت پس از وقت نماز عصر مستحب و فرزند چنین ساعتی دانشمندی مشهور با شهرت جهانی گردد .ان شاءالله.
💑امشب...
برای #مباشرت در جمعه شب (شب شنبه ) دلیل خاصی مبنی بر استحباب و کراهت مباشرت وارد نشده است .
💇💇♂ اصلاح سر و صورت طبق روایات، #اصلاح_مو (سر و صورت) سبب فقر و بی پولی است.
💉حجامت خون دادن فصد و زالو انداختن....
#خون_دادن یا #حجامت، زالو انداختن موجب قوت دل است.
✂️ ناخن گرفتن
جمعه برای #گرفتن_ناخن، روز بسیار خوبیست و مستحب نیز هست. روزی را زیاد ، فقر را برطرف ، عمر را زیاد و سلامتی آورد.
👕👚 دوخت و دوز.
جمعه برای بریدن و دوختن، #لباس_نو روز بسیار مبارکیست و باعث برکت در زندگی و طول عمر میشود..
✴️️ وقت استخاره
در روز جمعه از اذان صبح تا طلوع آفتاب و بعد از زوال ظهر تا ساعت ۱۶ عصر خوب است
😴 تعبیر خواب...
خواب و رویایی که امشب (شبِ شنبه)دیده شود تعبیرش در ایه ۲۳ سوره مبارکه "مومنون" است.
و لقد ارسلنا نوحا الی قومه فقال یا قوم ....
و از مفهوم و معنای ان استفاده می شود که خواب بیننده را خیر و خوبی از جانب بزرگی برسد که باور نکند یا نصیحتی به کسی کند و او باور نکند .چیزی همانند ان قیاس گردد...
❇️️ ذکر روز جمعه
اللّهم صلّ علی محمّد وآل محمّد وعجّل فرجهم ۱۰۰ مرتبه
✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۲۵۶ مرتبه #یانور موجب عزیز شدن در چشم خلایق میگردد .
💠 ️روز جمعه طبق روایات متعلق است به #حجة_ابن_الحسن_عسکری_عج . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد
🌸زندگیتون مهدوی 🌸
|⇦•سلام خورشیدم ..
#سینه_زنی تقدیم به ساحت مقدس حضرت سیدالشهدا علیه السلام به امید رفع موانع پیاده روی اربعین به نفس کربلایی حسین سیب سرخی •✾•
دوباره به دادِ قلبِ من رسیده حسین
برای دلایِ نا امید ، امیدِ حسین ..
یه ساله که چشمامم بارونه
یه ساله که اشکام پنهونه
یه ساله من با فاصله همدردم
یه ساله که روزام تاریکه
دلم خوشه بازم وقتی که
خود حسین راهم داده برگردم
سلام خورشیدم .. سلام مهتابم ..
سلام امیدم .. سلام اربابم ..
« حسین .. جان آقا .. »
دوباره رسیده عطرِ کربلایِ حسین
نفس میکشم دوباره تو هوایِ حسین
کتیبه ها ، انگار شور دارن
سیاهیا ، انقدر نور دارن
که باز دلا ، تا عرش خدا میره
برا حسین ، عالم بی تابه
محرمه ، ماه اربابه
منم دلم تا کربُبَلا میره
سلام برگریه .. سلام بر ماتم ..
سلام بر گنبد .. سلام بر پرچم ..
سلام خورشیدم .. سلام مهتابم ..
سلام امیدم .. سلام اربابم ..
« حسین .. جان آقا .. »
دوباره به دادِ قلبِ من رسیده حسین
برای دلایِ نا امید ، امیدِ حسین ..
یه ساله که چشمامم بارونه
یه ساله که اشکام پنهونه
یه ساله من با فاصله همدردم
یه ساله که روزام تاریکه
دلم خوشه بازم وقتی که
خود حسین راهم داده برگردم
سلام خورشیدم .. سلام مهتابم ..
سلام امیدم .. سلام اربابم ..
« حسین .. جان آقا .. »
❤️💞❣💛❤️💞❣💛❤️💞❣💛
❤ #عاشقانہ_دو_مدافع❤
#قسمت_دهم
رسیدیم خانم محمدے...
_نزدیک قطعه ے شهدا نگہ داشت
از ماشیـݧ پیاده شد اومد سمت مـݧ و در ماشیـݧ و باز کرد مـݧ انقد غرق در افکار خودم بودم کہ متوجہ نشدم
_صدام کرد
بخودم اومدم و پیاده شدم
خم شد داخل ماشیـݧ و گوشے و برداشت
گرفت سمت مـݧ و گفت:
بفرمایید ایـݧ هم از گوشیتوݧ
دستم پر بود با یہ دستم کیف و چادرم و نگہ داشتہ بودم با یہ دستمم گلارو
_گوشے تو دستش زنگ خورد
تا اومد بده بہ من قطع شد و عکس نصفہ ای ک ازپلاک گرفتہ بودم اومد رو صفحہ
از خجالت نمیدونستم چیکار کنم
سرمو انداختم پاییـݧ و ب سمت مزار شهدا حرکت کردم
_سجادے هم همونطور ک گوشے دستش بود اومد دنبالم و هیچ چیزے نگفت
همینطورے داشتم میرفتم قصد داشتم برم سر قبر شهید گمنامم
اونم شونہ ب شونہ من میومد انگار راه و بلد بود و میدونست کجا دارم میرم
_رسیدیم من نشستم گلهارو گذاشتم رو قبر
سجادے هم رفت کہ آب بیاره گوشیم هنوز دستش بود
_از فرصت استفاده کردم تا رفت شروع کردم ب حرف زدݧ باشهیدم
سلام شهید جاݧ میبینے ایـݧ همون تحفہ ایہ ک سرے پیش بهت گفتم
کلا زندگے مارو ریختہ بهم خیلے هم عجیب غریبہ
عادت داشتم باهاش بلند حرف بزنم
یہ نفر از پشت اومد سمتم و گفت:
مـݧ عجیب و غریبم❓❓❓
سجادے بود
واااااااے دوباره گند زدے اسماء
از جام تکوݧ نخوردم
اصلا انگار اتفاقے نیوفتاده روی قبرو با آب شست و فاتحہ خوند
سرمو انداختہ بودم پاییـݧ
خانم محمدے ایرادے نداره
بهتره امروز دیگہ حرفامونو بزنیم
تا نظر شما یکم راجب مـݧ عوض بشہ
حرفشو تایید کردم
_خوب علے سجادے هستم دانشجوے رشتہ ے برق تو یہ شرکت مخابراطے مشغول کار هستم و الحمدوللہ حقوقم هم خوبہ فکر میکنم بتونم....
_حرفشو قطع کردم
ببخشید اما مـݧ منتظرم چیزهاے دیگہ اے بشنوم
با تعجب سرشو آورد بالا و نگام کرد
بلہ کاملا درست میفرمایید
دفہ ے اول تو دانشگاه دیدمتو....
صبور باشيد😉داستان ادامه دارد.....
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
❤️💞❣💛❤️💞❣💛❤️💞❣💛
❤ #عاشقانہ_دو_مدافع❤
#قسمت_یازدهم
_دفہ ے اول تو دانشگاه دیدمتو...
حدودا یہ سال پیش اوݧ موقع همراه دوستتوݧ خانم شایستہ بودید(مریم و میگفت)
همینطور کہ میبینید کمتر دخترے پیدا میشہ ک مثل شما تو دانشگاه چادر سرش کنہ حتے صمیمے تریـݧ دوستتوݧ هم چادرے نیست البتہ سوتفاهم نشہ مـݧ خداے نکرده نمیخـوام ایشـونو ببرم زیر سوال
_خلاصہ ک اولیـݧ مسئلہ اے ک توجہ مـݧ رو نسبت ب شما جلب کرد ایـݧ بود
اما اوݧ زماݧ فقط شما رو بخاطر انتخابتوݧ تحسیـݧ میکردم
بعد از یہ مدت متوجہ شدن یہ سرے از کلاساموݧ مشترکہ
_با گذشت زماݧ توجہ مـ نسبت ب شما بیشتر جلب میشد سعے میکردم خودمو کنترل کنم و براے همیـݧ هر وقت شمارو میدیم راهمو عوض میکردم و همیشہ سعے میکردم از شما دور باشم تا دچار گناه نشم
_اما هرکارے میکردم نمیشد با دیدݧرفتاراتوݧ وحیایے ک موقع صحبت کردݧ با استاد ها داشتید و یا سکوتتوݧ در برابر تیکہ هایے ک بچہ هاے دانشگاه مینداختن
_نمیتونستم نسبت بهتوݧ بی اهمیت باشم دستم و گذاشتہ بودم زیر چونم با دقت ب حرفاش گوش میدادم و یہ لبخند کمرنگ روے لبام بود
ب یاد سہ سال پیش افتادم مـݧ وروزهاے ۱۷-۱۸سالگیم و اتفاقے ک باعث شده بود مـݧ اینے ک الاݧ هستم بشم
اتفاقے ک مسیر زندگیمو عوض کرد
_اما سجادے اینارو نمیدونست برگشتم ب سہ سال پیش و خاطرات مثل برق از جلوے چشمام عبور کرد
یہ دختر دبیرستانے پرشر و شوروساده و در عیـݧ حال شاگرد اول مدرسہ
_واسہ زندگیم برنامہ ریزے خاصے داشتم
در طے هفتہ درس میخوندم و آخر هفتہ ها با دوستام میرفتیم بیروݧ
از همـــوݧ اول خوانواده ے مذهبے داشتیم اما مـݧ خلاف اونا بودم
_اوݧ زماݧ چادرے نبودم و در عوض با مد پیش میرفتم از هموݧ اول علاقہ ے خاصے بہ نقاشے داشتم و استعدادمم خوب بود همیشہ آخر هفتہ ها ک میرفتیم بیروݧ بچه ها کاغذو مداد میوردݧ تا مـݧ چهرشونو بکشم
_یہ روز ک با بچہ ها رفتہ بودیم بیروݧ
مینا(یکے از بچه ها مدرسہ )اومد
همراهش یہ پسر جوون بود
همہ ما جا خوردیم اومد سمت مـݧ و گفت سلام اسماء جاݧ
بعد اشاره کرد ب اوݧ پسر جووݧ و گفت ایشوݧ برادرم هستن رامیـݧ
رامیـݧ اومد سمت مـݧ دستشو آورد جلو و گفت خوشبختم
با تعجب بہ دستش نگاه کردم و چند قدم رفتم عقب
مینا دست رامیـݧ و عقب کشید و در گوشش چیزے گفت
ک باعث شد رامیـݧ ازم معذرت خواهی کنہ
گفتم خواهش میکنم و رفتم سمت بچه ها
مینا اومد کنارمو گفت اسماء جوݧ میشہ چهره ے برادر مـݧ و هم بکشے❓❓❓
_خیلے مشتاقہ
لبخندے زدم و گفتم
ن عزیرم اولا ک مـݧ الاݧ خستم دوما مـݧ تا حالا چهره ے یه پسرو نکشیدم ببخشید
رامیـݧ ک پشت سرما داشت میومد وسط حرفم پریدو گفت ایرادے نداره یه زماݧ دیگہ مزاحم میشیم بالاخره باید از یہ جایے شروع کنے مـݧ باعث افتخارمہ ک اولیـݧ پسرے باشم ک شما چهرشو میکشید
_دست مینارو گرفت و گفت پس فعلا و ازم دور شدݧ اوݧ شب خیلے ذهنم مشغول اتفاقاتے ک افتاده بود....
_اوݧ هفتہ بہ سرعت گذشت
آخر هفتہ با دوستام رفتیم بیروݧ
مشغول حرف زدݧ بودیم ک دوباره مینا ورامیـݧ اومد.....
رامیـݧ پشتش چیزے قایم کرده بود...
صبور باشيد😉داستان ادامه دارد.....😊
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
❤️💞❣💛❤️💞❣💛❤️💞❣💛