eitaa logo
🦋🌿 خریدوفروش ھمہ چیزازهمه جا🦋
294 دنبال‌کننده
6.5هزار عکس
3.3هزار ویدیو
286 فایل
خریدو فروش همه چیز از همه جا لوازم نو وکار کرده 🦋🌸 وسایل منزل نو و کارکرده پوشاک و غیره آیدی خادم کانال @bandekhod لطفا لینک کانال را تبلیغ و پخش کنید 💛 با سپاس از حضوࢪتان🍋 @mamad_soltani eitaa.com/joinchat/198705163Cf7ed826126
مشاهده در ایتا
دانلود
زهرایی و مدح تو فراتر ز کلام است عالم همگی خیره بر این شان و مقام است معصوم ز اوصاف تو باید بزند دم اظهار نظر بر من بیچاره حرام است در شادی و در غصه و در شام و سحرگاه یا فاطمه ذکر لب آیات عظام است هر روز درِ خانه ی تو معجزه دیدیم مانند خدا هستی و لطف تو مدام است هر کس که شده مرد شهادت پسر توست هر کس که غلام تو شود مرد قیام است فردای قیامت به تو افتد سر و کارش هر کس که فقط دغدغه اش حفظ امام است از هر که بُوَد در طلب فیض شهادت بر محسن شش ماهه تو عرض سلام است پایان پرستاری زینب شده نزدیک زن ها همه گفتند که کار تو تمام است
دوچشمم گشته دریایی،که جسمت آب گردیده الا ای بیقرارم شوهرت بیتاب گردیده تمنا میکنم کمتر ز جام دیده می افشان که اشک از فرط گریان بودنت خوناب گردیده گرفتی روزوشب ازبسکه رویت رازمن،زهرا که دلتنگ تو حتی مهر با مهتاب گردیده توئي آن ساحل آرامشم کز بحر اندوهت نصیب این دل طوفان زده ،گرداب گردیده اگرچه تشنه یک خنده ات چشمان من باشد ولی از گریه بسیار تو سیراب گردیده غریبی را ببین یارب،که از اندوه بسیارم درون سینه جایی بی محن نایاب گردیده به جای چشم بیدارت که شبها را نیاسوده نصیب بخت من حتی به روزش خواب گردیده ازآن روزیکه باب خانه ام را خصم آتش زد دگر زخم زبان و طعنه بر من باب گردیده
باورم نیست که آب گشته تنت فاطمه جان دردها برده توان از بدنت فاطمه جان تو به هر بار نفس،تر شود از خون لبهات خون خشک مانده به دور دهنت فاطمه جان آه ازآن آه که هر گاه تو جانکاه کشی گل نماید به روی پیرهنت فاطمه جان چه شده با تو که بر لب زده ای مهرسکوت منکه دلتنگ شدم برسخنت فاطمه جان داغ هجران تو را سخت فراموش کند دختر خونجگر و گریه کنت فاطمه جان بین طفلان تو از زینب و کلثوم و حسین بیشترگشته پریشان،حسنت فاطمه جان ای بهارم، چقدر زود خزان از ره بغض شعله انداخت به باغ و چمنت فاطمه جان لااقل حرف که با من نزنی،درد و دلت تو بگو با پسر ناله زنت فاطمه جان
با رفتنت خالی مکن دور و برم را پاشیده تر از این مگردان لشگرم را ای نیمه ی مجروح من ای کاش با تو در خاک بگذارند نیم دیگرم را بعد از تو ای سرو شکسته تا قیامت از خجلتم بالا نمی گیرم سرم را باور نمی كردم كه روزی پيش چشمم از پا بيندازد غلافی همسرم را تو بین آتش رفتی و من گُر گرفتم حالا بیا و جمع کن خاکسترم را هرشب حسن در خواب میگوید مغیره دست از سرش بردار کشتی مادرم را ديروز اگر در پيش طفلانم حرم سوخت فردا بسوزانند با طفلان حرم را از كربلا ديشب صدایی را شنيدم انگار طفلی گفت عمه معجرم را...
فاطمه تو شرف سوره ی کوثر هستی برکت ذریه ی آل پیمبر هستی بی سبب نیست که تو علت خلقت باشی توکه هم شأن علی، فاتح خیبر هستی نه فقط بر حسن و زینب و کلثوم و حسین فاطمه، بر همه ی خلق تو مادر هستی نه فقط مریم و آسیه و حوا، بانو بعدِ احمد، و علی از همه برتر هستی دور از ساحت تو‌ هر چه پلیدی زهرا نور تطهیری و صدیقه ی اطهر هستی چادر خاکی تو حبل متین شیعه است نه فقط شیعه، که تو ملجأ حیدر هستی سوختی تا که نسوزد ثمر دین خدا گل یاس نبی و لاله ی پرپر هستی آرزوی علی این است ببیند یک روز باز هم در زده و تو پسِ این در هستی
غصه،به غصه ی دل من گریه می کند بر این خمیده،سرو چمن گریه می کند از لحضه ای که دید چسان بازویم شکست زینب به جای حرف زدن گریه می کند من گریه می کنم به غم و غربت علی حیدر برای پهلوی من گریه می کند با هر نفس تمام تنم تیر می کشد حتی زمان غسل،کفن گریه می کند مسمار بین سینه ی من بود و سوختم دیدم که میخ هم به بدن گریه می کند حرفی به لب میآورم از کوچه ها ولی با دیدن مغیره، حسن گریه می کند
این روزها شب وسحرت طول می کشد حتی دقیقه در نظرت طول می کشد تا دست ها به هم برسد لحظه قنوت در پیش چشم های ترت طول می کشد از کنج خانه تا دم در غصه می خورم از بس که راه مختصرت طول می کشد اینگونه پیش گر برود ای کبوترم درمان زخم های پرت طول می کشد با هر قدم که تکیه به دیوار می دهی از بین کوچه ها گذرت طول می کشد بگذر از این محله که در وقت حادثه تا مجتبی شود سپرت طول می کشد تنگ غروب می رسی و درک می کنم درد دل تو با پدرت طول می کشد گیرم به گریه دخترت آرام شد ولی آرام کردن پسرت طول می کشد گفتی مجال شرح دل شرحه شرحه نیست افسوس ..قصه جگرت طول می کشد تو می روی و تازه شروع غم من است گفتم به بچه ها سفرت طول می کشد گودال بود و روضه ی تو مادرانه بود مادر چقدر ذبح سرت طول می کشد
جز گُل که می فهمد غم پرپر شدن را در آتشی از کینه خاکستر شدن را زهراست آنکه نوح و ابراهیم و عیسی مدیون او هستند پیغمبر شدن را لحظه به لحظه با تمام عشق آموخت زهرا به فرزندان خود حیدر شدن را نالایقم اما خدا را شکر، چشمم در روضه دارد افتخار تر شدن را در عالم زر هر که چیزی از خدا خواست ما هم طلب کردیم از او نوکر شدن را با شوق خاک پای زهرا می شوم تا پیدا کنم شایستگی زر شدن را وقتی که زهرا در میان کوچه افتاد حس کرد حیدر داغ بی لشکر شدن را با کینه در می زد به خود می گفت باید از او بگیرم لذت مادر شدن را دریا به حال چشم هایت گریه می کرد سجاده هنگام دعایت گریه می کرد آن روز آتش شرمسار چادرت بود آن روز میخ در برایت گریه می کرد وقت قنوتت دست تو بالا نمی رفت افلاک با هر ربنایت گریه می کرد وقتی علی را سوی مسجد می کشاندند جبریل آنجا پا به پایت گریه می کرد جای تو خالی بود در گودال اما زینب غریبانه به جایت گریه می کرد پروانه ای روی مزارت عاشقانه در حسرت صحن و سرایت گریه می کرد
✨ ﴿مَرَجَ الْبَحْرَیْنِ یَلْتَقیانِ﴾ قصّه‌ی این شب‌ها قصّه‌ی دو دریای شور و شیرین است: شوری که مولا از دیدن زهرا به دل دارد و شیرین‌کامیِ زهرا از ذکر یاعلی. کسی چه می‌داند؟! شاید این شب‌ها هنگام لبخندهایشان به تو فکر می‌کنند، تو که آخرین موج دریایشان هستی، مهدی جان! ❤️ ایام ازدواج فرخنده مولا امیرالمومنین و حضرت زهرا سلام الله علیهما مبارک. ‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌ ‎ ‎‌‌ 🌤 ‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌اللّٰهُمَــ ؏َجِـلْ لِوَلیــِــڪَ الـفَـ♡ـرَّجْ 🌤
◾️اسماء، همسر جعفر طیّار نقل می‌کند که : در لحظه‌های پایانی عمر حضرت زهرا علیها السلام ... دیدم آن حضرت دستها را به سوی آسمان برآورده، چنین دعا می‌کند: «اِلهی وَ سَیِّدی اَسْئَلُکَ بِالذَّیِنَ اصْطَفَیْتَهُمْ وَ بِبُکاءِ وَلَدَیَّ فی مُفارَقَتِی اَنْ تَغْفِرَ لِعُصَاةِ شیعَتِی وَ شیعَةِ ذُرِّیَتِی» 🤲 «پروردگارا! بزرگوارا! به حق پیامبرانی که آنها را برگزیدی و به گریه‌های حسن و حسین در فراق من، از تو می‌خواهم گناهکاران از شیعیان من و شیعیان فرزندان من را ببخشائی...» 📚 الموسوعة الکبری، ج۱۵، ص۱۱۷. 📚 (مشابه در عوالم العلوم، ج ۱۱، ص ۸۹۱). ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ▫️عضویت در حدیث گرافی (اِلتجا) @Elteja_Hadith