eitaa logo
قائـم'🌿|🇮🇷 𝐐𝐀𝐄𝐌 🇵🇸
992 دنبال‌کننده
6.8هزار عکس
2.1هزار ویدیو
83 فایل
❏بِسـم‌ِرَب‌ِّنآمَــت‌ْڪِھ‌اِعجٰآزمیڪُنَد•• ❍چِہ‌میشَۅدبـٰاآمَدَنت‌این‌ پـٰآییزرابَھـٰارکُنۍآقـٰاۍقَلبَم +شرط؟! _اگربرای‌خداست‌چراشرط...؟:)🔗🌿 @alaahasan_na !.....آیدی‌جهت‌تبادلات
مشاهده در ایتا
دانلود
#فرازی_از_وصیتنامه_شهید #مهدی_باکری 🌸☘🌺 ♦️ آه چقدر لذّت بخش است انسان آماده باشد برای دیدار #ربّش! ولی چه کنم که تهیدستم. خدایا! تو قبولم کن 😔🤲🏻 ♦️ اگر شبانه روز شکرگزار #خدا باشیم که نعمت اسلام و امام را به ما عنایت فرموده باز کم است. آگاه باشیم که سرباز #راستین و #صادق این نعمت شویم. 🌼 ♦️ خطر وسوسه های #درونی و #دنیا فریبی را شناخته و بر حذر باشیم که #صدق_نیت و #خلوص در عمل، تنها چاره ساز ماست.🦋 ♦️ ای عاشقان اباعبدالله!❤️ بایستی #شهادت 🕊 را در آغوش گرفت، گونه ها بایستی از حرارت و شوقش سرخ شود و ضربان قلب تندتر بزند؛ ♦️ بایستی محتوای فرامین #امام را درک و عمل نماییم تا بلکه قدری از تکلیف خود را #شکرگزاری به جا آورده باشیم.🌹 ♦️ بدانید اسلام تنها راه #نجات و #سعادت ماست، همیشه به یاد #خدا باشید 📿 و فرامین #خدا را عمل کنید. 🌷 ♦️ پشتیبان و از ته قلب، مقلّد #امام باشید، اهمیت زیاد به دعاها و مجالس یاد #اباعبدالله و #شهدا بدهید که راه #سعادت و توشه #آخرت است.🏵 ♦️ همواره تربیت #حسینی و #زینبی بیابید و رسالت آنها را رسالت خود بدانید و فرزندان خود را نیز همانگونه تربیت دهید که سربازانی با #ایمان و عاشق #شهادت و علمدارانی #صالح، وارث حضرت #ابوالفضل (ع) برای اسلام به بار آیند. 💮 خدایا! مرا پاکیزه بپذیر. اللهــــم عجـــل لولیک الفــــرج ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌ 🌹 به شهید بی سر بپیوندید🌹 •┄═•🕊🌹🕊•═┄• @shahidesarboland •┄═•🌹🕊🌹•═┄•۰
🕋🌙 ⚜️ بايد از كم شروع شود؛ با حذف آن، مى‏ شود همه آن را در دقيقه خواند؛ 🌿 ولى اگر حال خوشى دست داد، كردن آن به اندازه كشش حال، اشكالى ندارد. ⚜️ سعى كنيد بدون كوك كردن ساعت بيدار شويد. 🌿 عادت به و ، ممكن است حداقل سال طول بكشد؛ بنابراين از افت و خيزها، بيدار شدن‏ ها و بيدار نشدن ‏ها، سستى و سردى به خود راه ندهيد. ⚜️ ناگفته نماند پيدايش گوهر در صدف و استحصال طلا از معدن، نياز به تلاش‏ هاى فراوان و سوز و گدازها دارد. در مسايل نيز قابليت را بايد فراهم آورد و اين راه براى گشوده است. 🌿 اگرچه قابليت از جهت شرايط محيطى و عوامل ژنتيكى براى برخى بيشتر فراهم است، اما آنچه نقش اساسى دارد، و خود انسان است ⚜️ «والذين جاهدوا فينا لنهدينهم سبلنا ؛ و كسانى كه در راه ما كوشيده‏ اند به يقين راه‏ هاى خود را بر آنان مى ‏نماييم». 🌿 در خصوص توصيه شده است آيه آخر سوره را هنگام خوابيدن بخوانيد و ساعت مقرر را در دل بگذرانيد. ⚜️ بهتر است هنگام و با باشيد تا قابليت قلب فزون تر و رفع حجاب و دفع موانع سريع ‏تر به انجام رسد. 😊🤲🏻
🔺چرا خانــم ها نمیشن⁉️ چون به شهادت احتیاج ندارن✅💯 🔻این آقایونن که باید شهید بشن تا به برسن😌✅💯 | اینجاازسخن‌ازدل‌‌دخترایی‌میگن ‌که‌آرزوشهادت‌دارن"🌘🌙👇🏻"| [ @shohaadaa80 ] [ @shohaadaa80 ] [ @shohaadaa80 ] 😍❣🕊...!
قائـم'🌿|🇮🇷 𝐐𝐀𝐄𝐌 🇵🇸
#ماجرای_آشنایی_شهیدحججی_باهمسرش😍💝 💢از زبان همسر شهید💢 #قسمت_سوم … تا اینکه یک روز به سرم زد و زنگ ز
💟جلسه و شهید حججی💟 💢از زبان همسر شهید💢 توی جلسه خواستگاری یک لحظه نگاهم کرد و معنادار گفت: "ببینید من توی زندگیم دارم مسیری رو طی می کنم که همه تو این دنیاست.😌 می‌خواهم ببینم شما میتونید تو این مسیر کمکم کنید؟"🤔 گفتم: "چه مسیری? "😯 گفت: "اول بعد هم ."😇😌 جا خوردم. چند لحظه کردم. زبانم برای چند لحظه بند آمد. ادامه داد: "نگفتید. می تونید کمکم کنید؟" سرم را انداختم پایین و آرام گفتم: "بله."😌 گفت: "پس مبارکه ان شاءلله."😊 💢 💢 اینها حرف‌های ما بود حرفهای شب خواستگاری مان! ••••••• سر سفره عقد هم که نشستیم مدام توی گوشم میگفت: "زهرا خانوم، الان هر دعایی بکنیم که خدا اجابت میکنه. 😌 یادت نره یادت نره برای شهادتم دعا کنی. "😊 آخر سر بهش گفتم: "چی میگی محسن? امشب بهترین شب زندگیمه. دارم به تو میرسم. بیام دعا کنم که شهید بشی?! مگه میتونم?! "😯 اما او دست بردار نبود. 😔 آن شب آنقدر بهم گفت تا بلاخره دلم رضا داد. همان شب سر سفره عقد دعا کردم خدا نصیبش بکند! 🌹🌷 •••••• روز مان بود. بهش گفتم: "آقا محسن، حالا واسه چی امروز روزه گرفتی؟" . گفت: "می خواستم مشکلی تو کارمون پیش نیاد می خواستم راحت به هم برسیم. "😍 چقدر این حرفش و این کارش آرامم کرد از هزار هم پیشم بهتر بود. 🤩👌🏻😌 ••••• یک روز پس از عقد مان من را برد نجف‌آباد،و بعد هم گلزار شهدای اصفهان. . سر قبر شهدایی که باهاشان بود من را به آنها معرفی می کرد و می گفت: "ایشان زهرا خانم هستند. خانوم‌من. ما تازه عقد کرده ایم و... " شروع می‌کرد با آنها حرف زدن. انگار که آنها باشند و روبه رویش نشسته باشند و به حرف هایش گوش بدهد. 😌 ••••••• روز ام بود. از آرایشگاه که بیرون آمدم، نشستم توی ماشین محسن. اقوام و آشناها هم با ماشینهایشان آمده بودند عروس کشان. 😍 ما راه افتادیم و آنها هم پشت سرمان آمده اند. عصر بود. وسط راه محسن لبخندی زد و به من گفت: "زهرا، میای همه شون رو قال بزاریم؟" گفتم: "گناه دارن محسن. "😅 گفت: "بابا بیخیال. " یکدفعه پیچید توی یک فرعی. چندتا از ماشین‌ها دستمان را خواندند. 😁 آمدن دنبالمان😃 توی شلوغی خیابان ها و ترافیک، راه باریکی پیدا کرد و از آنجا رفت. همانها را هم قال گذاشت. 😁👌🏻 قاه داشت میخندید. 🤩 دیگر نزدیکی‌های غروب بود داشتن می گفتند.😇 ✍🌼🍃🌼🍃🌼 🍃ادامه دارد... ✍لطفا فقط با ذکر کپی شود ↘ ┅°•°•°•°═📚═°•°•°•°┅↙ 🖋https://eitaa.com/joinchat/2166358030Cf45cc55346 ↗ ┅ °•°•°•°═📚═°•°•°•°┅↖