مادرم...............😭😭🖤 #فاطمیه 💐"اللّهُمَ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج"💐
🦋🦋🦋🦋🦋
@𝑳𝒐𝒗𝒆 𝑪𝒂𝒇𝒆
🦋🦋🦋🦋🦋
May 11
54.mp3
2.63M
🔶دو شاه کلید در زندگی
#استاد_عالی
1️⃣ نماز اول وقت
2️⃣ توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها
#فاطمیه
#حضرت_فاطمه سلام الله علیها 💐"اللّهُمَ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج"💐
🦋🦋🦋🦋🦋
@𝑳𝒐𝒗𝒆 𝑪𝒂𝒇𝒆
🦋🦋🦋🦋🦋
مادرم...............😭😭🖤 #فاطمیه 💐"اللّهُمَ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج"💐
🦋🦋🦋🦋🦋
@𝑳𝒐𝒗𝒆 𝑪𝒂𝒇𝒆
🦋🦋🦋🦋🦋
May 11
🌸امشب گمان کنم نرود سمت کربلا
🌸حالش بد است مادرمان رو به قبله است
🍃🌸صلی الله علیک یا اباعبدالله الحسین..
#شب_جمعه
#اللهُم_َّعَجِّل_ْلِوَلِیِّک_َالْفَرج
#فاطمیه
🦋🦋🦋🦋🦋
@𝑳𝒐𝒗𝒆 𝑪𝒂𝒇𝒆
🦋🦋🦋🦋🦋
1_916746311.mp3
21.59M
صوت قرائت #دعای_عهد
قرار صبحگاهی منتظران ظهور
سرعت مناسب برای قرائت روزانه
قائـم'🌿|🇮🇷 𝐐𝐀𝐄𝐌 🇵🇸
✍️ #دمشق_شهرِ_عشق #قسمت_سوم 💠 دلم میلرزید و نباید اجازه میدادم این لرزش را حس کند که با نگاهم در
✍️ #دمشق_شهرِ_عشق
#قسمت_چهارم
💠 انگار گناه #ایرانی و رافضی بودن با هیچ آبی از دامنم پاک نمیشد که خودش را عقب کشید و خواست در را ببندد که سعد با دستش در را گرفت و گله کرد :«من قبلاً با ولید حرف زدم!» و او با لحنی چندشآور پرخاش کرد :«هر وقت این #رافضی رو طلاق دادی، برگرد!»
در را طوری به هم کوبید که حس کردم اگر میشد سر این ایرانی را با همین ضرب به زمین میکوبید. نگاهم به در بسته ماند و در همین اولین قدم، از #مبارزه پشیمان شده بودم که لبم لرزید و اشکم تا روی زمین چکید.
💠 سعد زیر لب به ولید ناسزا میگفت و من نمیدانستم چرا در ایام #نوروز آواره اینجا شدهایم که سرم را بالا گرفتم و با گریه اعتراض کردم :«این ولید کیه که تو به امیدش اومدی اینجا؟ چرا منو نمیبری خونه خودتون؟ این چرا از من بدش اومد؟»
صورت سفید سعد در آفتاب بعد از ظهر گل انداخته و بیشتر از عصبانیت سرخ شده بود و انگار او هم مرا مقصر میدانست که بهجای دلداری با صدایی خفه توبیخم کرد :«چون ولید بهش گفته بود زن من ایرانیه، فهمید #شیعه هستی! اینام وهابی هستن و شیعه رو #کافر میدونن!»
💠 از روز نخست میدانستم سعد #سُنی است، او هم از #تشیّع من باخبر بود و برای هیچکدام این تفاوت مطرح نبود که اصلاً پابند #مذهبمان نبودیم و تنها برای آزادی و انسانیت مبارزه میکردیم.
حالا باور نمیکردم وقتی برای آزادی #سوریه به این کشور آمدهام به جرم مذهبی که خودم هم قبولش ندارم، تحریم شوم که حیرتزده پرسیدم :«تو چرا با همچین آدمهای احمقی کار میکنی؟» و جواب سوالم در آستینش بود که با پوزخندی سادگیام را به تمسخر گرفت :«ما با اینا همکاری نمیکنیم! ما فقط از این احمقها استفاده میکنیم!»
💠 همهمه جمعیت از خیابان اصلی به گوشم میرسید و همین هیاهو شاهد ادعای سعد بود که باز #مستانه خندید و گفت :«همین احمقها چند روز پیش کاخ دادگستری و کلی ماشین دولتی رو آتیش زدن تا استاندار عوض بشه!»
سپس به چشمانم دقیق شد و با همان رنگ نیرنگی که در نگاهش پیدا بود، خبر داد :«فقط سه روز بعد استاندار عوض شد! این یعنی ما با همین احمقهای وحشی میتونیم حکومت #بشار_اسد رو به زانو دربیاریم!»
💠 او میگفت و من تازه میفهمیدم تمام شبهایی که خانه نوعروسانهام را با دنیایی از سلیقه برای عید مهیا میکردم و او فقط در شبکههای #العریبه و #الجزیره میچرخید، چه خوابی برای نوروزمان میدیده که دیگر این #جنگ بود، نه مبارزه!
ترسیده بودم، از نگاه مرد #وهابی که تشنه به خونم بود، از بوی دود، از فریاد اعتراض مردم و شهری که دیگر شبیه جهنم شده بود و مقابل چشمانش به التماس افتادم :«بیا برگردیم سعد! من میترسم!»
در گرمای هوا و در برابر اشک مظلومانهام صورتش از عرق پُر شده و نمیخواست به رخم بکشد با پای خودم به این معرکه آمدم که با درماندگی نگاهم کرد و شاید اگر آن تماس برقرار نمیشد به هوای #عشقش هم که شده برمیگشت.
از پشت تلفن نسخه جدیدی برایش پیچیدند که چمدان را از روی زمین بلند کرد و دیگر گریههایم فراموشش شد که به سمت خیابان به راه افتاد.
💠 قدمهایم را دنبالش میکشیدم و هنوز سوالم بیپاسخ مانده بود که #معصومانه پرسیدم :«چرا نمیریم خونه خودتون؟» به سمتم چرخید و در شلوغی شهر عربده کشید تا دروغش را بهتر بشنوم :«خونواده من #حلب زندگی میکنن! من بهت دروغ گفتم چون باید میاومدیم #درعا!»
باورم نمیشد مردی که #عاشقش بودم فریبم دهد و او نمیفهمید چه بلایی سر دلم آورده که برایم خط و نشان کشید :«امشب میریم مسجد #العُمَری میمونیم تا صبح!» دیگر در نگاهش ردّی از #محبت نمیدیدم که قلبم یخ زد و لحنم هم مثل دلم لرزید :«من میخوام برگردم!»
💠 چند قدم بینمان فاصله نبود و همین فاصله را به سمتم دوید تا با تمام قدرت به صورتم سیلی بزند که تعادلم به هم خورد، با پهلو به زمین افتادم و ظاهراً سیلی زمین محکمتر بود که لبم از تیزی دندانم پاره شد.
طعم گرم #خون را در دهانم حس میکردم و سردی نگاه سعد سختتر بود که از هر دو چشم پشیمانم اشک فواره زد. صدای #تیراندازی را میشنیدم، در خیابان اصلی آتش از ساختمانی شعله میکشید و از پشت شیشه گریه میدیدم جمعیت به داخل کوچه میدوند و مثل کودکی از ترس به زمین چسبیده بودم.
💠 سعد دستم را کشید تا بلندم کند و هنوز از زمین جدا نشده، شانهام آتش گرفت و با صورت به زمین خوردم. حجم خون از بدنم روی زمین میرفت و #گلوله طوری شانهام را شکافته بود که از شدت درد ضجه میزدم...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
🌹#با_شهدا|شهید سید مجتبی هاشمی
✍️ صحنه دیدنی
▫️اوایـل ازدواجمـون بـود. بـرا خریـد بـا سـید مجتبـی رفتیم بازارچـه. بیـن راه بـا پدر و مادر آقا سـید برخورد کردیم سـید مجتبـی بـه محـض اینکـه پـدر و مـادرش رو دیـد، در نهایـت تواضـع و فروتنی خم شـد؛ روی زمیـن زانـو زد و پاهای والدینشو بوسـید. ایـن صحنـه برا من بسیار دیدنی بـود. آقـا سـید بـا اون هیکل تنومنـد و قامـت رشـید، در مقابـل والدینـش اینطـور فروتن بـود و احتـرام آنهـا را تـا حـد بالایـی نگـه مـیداشـت...
📚 سالنامه یاران ناب ۱۳۹۳ به نقل از همسر شهید
#شهید_سیدمجتبی_هاشمی
📌 #طرح_مهدوی ؛ #عاشقانه_مهدوی
مرا امید وصال تو زنده میدارد
🔅 اللهم عجل لولیک الفرج
☘ #امام_زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)
مهندسی آرزوها-28.mp3
3.42M
#مهندسی_آرزوها ۲۸
نگاه اشتباه به حقایق،
باعث میشه؛
تموم انتخابها،ارتباطها، افکار ورفتارهات، اشتباه میشن!
اونوقت بدنبال آرزوهایی راه میفتی
که؛
به بن بست منتهی میشن.
✍ خادم افتخاری امام رضا علیهالسلام با هواپیمای اختصاصی
1⃣ در زمستان ۱۳۸۲ که در تهران ساکن بودم، یکی از دوستان تماس گرفت و اظهار کرد که آمادگی دارید فردا به زیارت حرم مطهر امام رضا بروید؟ من نیز که تا آن سال هنوز افتخار زیارت نداشتم از خدا خواسته پاسخ مثبت دادم. گفت پس خبرت میدهم.
🔹مجددا تماس گرفت و گفت با لباس مرتب برو و سعی کن کتوشلوار بپوشی و در ضمن اظهار کرد به صورت مجردی باید بروی، بدون همراهی خانواده و ۲۴ ساعته هم هست.
🔸فردا که به فرودگاه رفتم یک هواپیمای جت فالکن (اگر اشتباه نکنم) را سوار شدم که دیدم حدود ۵ تا ۶ نفر همانند من را صدا زدهاند و سوار هواپیما شدهاند. یعنی عملا بخش قابل توجه آن خالی بود. بعد از نیم ساعت از سوار شدن، تیم حفاظتِ شخصیت موردنظر وارد هواپیمای اختصاصی شدند و اندکی بعد نیز دختر و عروس و پسران و همسر و شخصیت موردنظر وارد هواپیما شدند.
🔹هنوز هم نمیدانستم اصلا قصه این سفر چیست و چرا من را دارند با این هواپیمای اختصاصی این مسئول و همراه ایشان میبرند.
🔸پس از رسیدن به مشهد در یکی از هتلهای نزدیک حرم ما را مستقر کردند و شخصیت موردنظر نیز که با هواپیمای اختصاصی آمده بود، به همراه تیم حفاظت خود در یکی از طبقات هتل ساکن شدند.
🔹فردا که به زیارت رفته بودم از یکی از دوستان پرسیدم اصلا قصه آوردن ما به مشهد در معیت آقای فلانی چیست؟ ایشان گفتند ایشان خادم افتخاری امام رضا هستند که هر ماهی یک بار ۲۴ ساعت شیفت خادمی ایشان است لذا به این خاطر تعداد محدودی از افراد را هم همراه میآورند که خیلی هم هواپیما خالی نباشد و …
🔸تازه دو ریالی کج من افتاد که چیه قصه!! البته ساعاتی بعد ایشان را در لباس خادمی افتخاری دیدم که چندین نفر هم از دور و نزدیک در حال حفاظت از ایشان بودند.
🔹بعد از ۲۴ ساعت هم با هواپیمای اختصاصی خادم افتخاری امام رضا برگشتم. ولی تا مدتها این امر ذهنم را مشغول کرده بود که این خادمی افتخاری مدیران و مسئولین سیاسی عالیرتبه چه صیغهای است؟
🔸هواپیمای اختصاصی جمهوری اسلامی و همراه با خانواده محترم و هتل و تیم حفاظت و… برای آنکه ایشان خادم افتخاری امام رضا لقب بگیرد؟ این کجاش افتخاریه؟ چقدر هزینه مادی فقط به پای این انقلاب مظلوم باید بنشیند تا امثال این آقا پز خادمی دهند؟ نوکری با هواپیمای اختصاصی و هتل بیتالمال!!!!
🔹کدام نوکر اینقدر برای نوکری ارباب و آقای خود، ریخت و پاش میکند؟ این کار به نظرم به هر چی میخورد به جز نوکری… . آیا این اقدامات خلاف مشی علوی و رضوی نیست و نبود؟
2⃣ خادمان افتخاری ماهی یک بار در حرم حضور پیدا میکنند و ۲۴ ساعت در صحن حرم خادم هستند. به این ترتیب که آنها به مدت ۲ ساعت صحن را غبارروبی و در خدمت زائرین خواهند بود و بعد ۶ ساعت استراحت میکنند. در طول ۲۴ ساعت این اتفاق سه بار تکرار میشود و به این ترتیب، یک خادم افتخاری به وظایف خود در حرم امام رضا علیهالسلام عمل کرده است.
3⃣ در ماههای اخیر (سال ۱۳۹۳) نیز دیدم که مقامات و مدیرانی مانند وزیر خارجه جناب آقای ظریف، حسین فریدون مشاور و برادر رئیس جمهور، وزیر بهداشت و… حکم خادمی افتخاری امام را از دست مدیر آستان قدس رضوی دریافت کردهاند. در آنجا هم آیتالله واعظ طبسی در ضمن اعطای حکم آقای ظریف اظهار داشتهاند:
🔻«تشرف آقای ظریف به خادمی حضرت رضا علیهالسلام تصادفی نیست. شما فکر میکنید هرکسی میتواند خادم شود؟ فکر میکنید تا شایستگی برای قبول نوکری نباشد، حضرت میپذیرند و اگر زمینهای برای دریافت این افتخار نباشد، چنین اتفاقی صورت میگیرد؟»
💢 فارغ از تمامی این حرف و حدیثها، امیدوارم این افراد مثل آن شخصیت خادم افتخاری که در بند اول عرض کردم، هزینهتراشی برای جمهوری اسلامی نکنند. هواپیمای اختصاصی و هتل و محافظ و دنگ و فنگ و تعطیلی کار خود و مردم کجایش به خادمی میخورد؟
✍️حسین قاسمی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 این فیلم را احتمالا ندیدهاید
🔺برشی از عملیات "نبل و الزهرا"
▪️صدها کیلومتر دورتر از خانه! در چند قدمی خونخوارترین مخلوقات خدا! پیکر شهید سعید علیزاده (کمیل) در حال انتقال به عقب است...
▪️کسی که دست شهید را گرفته، شهید نوید صفری است...
▪️کسی که صورتش را میبوسد، شهید رضا عادلی است...
▪️فیلم را شهید عارف کایدخورده گرفته...
▪️شهید حبیب رحیمیمنش در فیلم دیده میشود!
🔰خانههایمان را در شبهای سرد پاییزی با یاد شهدا گرم کنیم.
🌹 #مدافعان_حرم
🏴 #شهید_سعید_علیزاده #کمیل
🌹 #شهید_نوید_صفری
🏴 #شهید_رضا_عادلی
🌹 #شهید_عارف_کایدخورده
🏴 #شهید_حبیب_رحیمی_منش