#نماز_شب
💟با سحرخیزی و بیداری در سحر علاوه بر اینکه زندگیمان بابرکت میشود همچنین مشکلات زندگی بعدازمدتی حل و برطرف میشود❗️
🌹استاد شیخ جعفر ناصری:
✍خیلی باعث #تأسف و تأثر است که تا ساعت دوازده یا یکِ شب و گاهی هم بیشتر، راحت مینشینیم؛ اما هنگام #سحرخیزی که میشود، #خوابمان میبرد. این،
🔺#بیماری شدیدی است.
💠بیداری در آن وقت (سحر) و خود را در معرض #رحمت_الهی قرار دادن، در #زندگی انسان #خیرات میآورد؛ حتی برای #فرزندان انسان!
❇️خانهای که در آن، #بیداری_سحر وجود دارد، #خانهای که در آن در #اول_وقت، #اذان گفته میشود، خانهای که در آن نافله شب خوانده میشود، #برکاتش #زیاد است.
⭕️گاهی برای یک #بنبستی که در #زندگی پیش آمده، مدتهای #طولانی باید انسان #صدمه بخورد، تا برطرف شود؛ اما با #یک_سحر، قضیهاش #حل میشود. اگر این کار را میکردیم، #مشکلاتمان هم #کمتر بود.
📚منبع: نشریه خُلُق ۴۸
┄┅┅═✧❅💞❅✧═┅┅┄
👉 @QURAN_SOUND114 👈
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
🔴#تلنگر🔔
شنیدنِ صدایِ #اذان و #نماز نخوندن یعنی کسے یا چیزی رو به #خدا ترجیح می دی.😔
❌دقت کردی❗️
وقتے دوستت آنلاینه ولی جوابِ پیامت رو نمی ده چقدر ناراحت می شے ...😔
◀اذان یعنے خدایِ همیشه آنلاین بهت پیام داده...
نکنه آنلاین باشے و به جایِ چت با خدا چت با یکی دیگه رو انتخاب کنی.⛔️
┄┅┅═✧❅💞❅✧═┅┅┄
👉 @QURAN_SOUND114 👈
#تلنگری💥
✍رسم خوبی داشتیم، ماه رمضون ها بعضی شبها چند تا از مربی ها جمع می شدیم، افطاری
می رفتیم خونه دانش آموزا .
یه بار تو یکی از شبا تو ترافیک گیر کردیم...
📣#اذان گفتند. علی گفت: وحید بریم #نماز بخونیم؟ وقت نمازه.
من گفتم پنج دقیقه بیشتر نمونده علی جان، بذار بریم اونجا می خونیم.
⌚️نشون به اون نشون که یک ساعت و نیم بعد رسیدیم به خونه بنده خدا!
🚘 از ماشین که پیاده شدیم، زد رو شونم
و گفت: کاری که موقع نماز اول وقت انجام بشه، ابتر می مونه!
🌹 #شهید_علی_خلیلی🌹
🔰🔰🇯🇴🇮🇳🔰🔰
♥️ @QURAN_SOUND114 ♥️
🌸🍃﷽🌸🍃
✍ از رابطه و دوستى با كسانى كه #اذان وشعارهای دينى رو #مسخره مىكنند، بپرهيزيد.📛
🔸چون قرآن میگه؛
🔚کسانی که شعارهای دینی رو مسخره میکنند #بی_عقل هستند.👌
📣📣 براى #نماز، بايد ندا سر داد تا همه جمع بشن.
👇👇👇
🕋 وَ إِذا نادَيْتُمْ إِلَى الصَّلاةِ اتَّخَذُوها هُزُواً وَ لَعِباً ذلِكَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لا يَعْقِلُونَ (مائده،۵۸)
✨و هرگاه كه شما (به وسيلهى اذان، مردم را) به نماز فرا مىخوانيد آن را به مسخره و بازى مىگيرند.
✨اين به خاطر آن است كه آنان گروهى هستند كه نمىانديشند.
#درمحضرقرآن
🔰🔰🇯🇴🇮🇳🔰🔰
♥️ @QURAN_SOUND114 ♥️
✍ #سبک شمردن نماز
👈#نمونه های #سبک شمردن نماز:
❌بعضی آن را #بلد نیستند؛
❌بعضی #شرایط_صحیح بودن آن را نمی ¬دانند؛
❌بعضی #شرایط_قبول شدن نماز را نمی ¬دانند؛
❌بعضی نماز را در #اول#وقت نمی خوانند؛
❌بعضی نسبت به #نماز_فرزندانشان توصیه ای ندارند؛
❌بعضی نسبت به #صدای#اذان بی اعتنا هستند؛
❌بعضی با #عجله می ¬خوانند که سجدة آنان در روایات به نوک زدن کلاغ تشبیه شده است
(الكافي (ط ـ الإسلامية)، ج3، ص268)
🚫بعضی هر چیز دیگر را بر نماز #ترجیح می ¬دهند (ورزش، فیلم، غذا خوردن، گفتگو، عروسی و...)؛
📚شیوه های دعوت به نماز؛ استاد قرائتی؛ ص 106
🔰🔰🇯🇴🇮🇳🔰🔰
♥️ @QURAN_SOUND114 ♥️
❁قـ📖ـرآن کریـم(تفسیر نور)❁
☘ #سلام_بر_ابراهیم ۱ ☘ 💥قسمت بیست و ششم : معلم نمونه ✔️ راوی : عباس هادی 🔸ابراهيم ميگفت: اگر قرار
☘ #سلام_بر_ابراهیم ۱ ☘
💥قسمت بیست و هفتم : دبیر ورزش
✔️ راوی : خاطرات شهید رضا هوشیار
🔸ارديبهشت سال 1359 بود. #دبير ورزش دبيرستان #شهدا بودم. در كنار مدرسه ما دبيرستان ابوريحان بود. ابراهيم هم آنجا معلم ورزش بود.
رفته بودم به ديدنش. كلي با هم صحبت كرديم. شيفته #مرام و اخلاق ابراهيم شدم.
🔸آخر وقت بود. گفت: تك به تك واليبال بزنيم!؟
خنده ام گرفت. من با تيم ملي واليبال به مسابقات جهاني رفته بودم. خودم را صاحب سبك ميدانستم.
حالا اين آقا ميخواد...! گفتم باشه. توي دلم گفتم: ضعيف بازي ميكنم تا ضايع نشه! سرويس اول را زد. آنقدر #محكم بود كه نتوانستم بگيرم! دومي، سومي و...
🔸رنگ چهره ام پريده بود. جلوي دانش آموزان كم آوردم!
ضرب دست عجيبي داشت. گرفتن سرويسها واقعاً مشكل بود. دورتا دور زمين را بچه ها گرفته بودند.
نگاهي به من كرد. اين بار آهسته زد. امتياز اول را گرفتم. امتياز بعدي و بعدي و... .
ميخواست #ضايع نشم. عمداً توپها را خراب ميكرد!
🔸رسيدم به ابراهيم. بازي به دو شد و آبروی من حفظ شد! توپ را انداختم كه سرويس بزند.
توپ را در دستش گرفت. آمد بزند که صدائي آمد. الله اكبر... ندای #اذان ظهر بود.
توپ را روي زمين گذاشت. رو به قبله ايستاد و بلندبلند اذان گفت. در فضاي دبيرستان صدايش پيچيد.
🔸بچه ها رفتند. عده اي براي وضو، عده اي هم براي خانه.
او مشغول نماز شد. همانجا داخل حياط. بچه ها پشت سرش ايستادند.
جماعتي شد داخل حياط. همه به او اقتدا كرديم.
نماز كه تمام شد برگشت به سمت من. دست داد و گفت: آقا رضا رقابت وقتي زيباست كه با #رفاقت باشد.
📚 منبع : کتاب سلام بر ابراهیم
☘ #سلام_بر_ابراهیم ۱ ☘
💥قسمت سی و دوم: دومین حضور
✔️ راوی : امیر منجر
🔸هشتمين روز مهرماه با بچه هاي معاونت عمليات $سپاه راهي منطقه شديم. در راه در مقر سپاه همدان توقف كوتاهي کرديم.
موقع اذان ظهر بود. برادر بروجردي،كه به همراه نيروهاي سپاه راهي منطقه بود را در همان مكان ملاقات كرديم.
🔸ابراهيم مشغول گفتن اذان بود. بچه ها براي نماز آماده ميشدند. حالت معنوي عجيبي در بچه ها ايجاد شد. محمد بروجردي گفت: اميرآقا، اين #ابراهيم بچه كجاست؟!
گفتم: بچه محل خودمونه، سمت هفده شهريور و ميدان خراسان.
برادر بروجردي ادامه داد: عجب صدايي داره. يكي دو بار تو منطقه ديدمش، جوان پر دل وجرأتيه.
بعد ادامه داد: اگه تونستي بيارش پيش خودمون #كرمانشاه.
🔸نماز جماعت برگزار شد و حركت كرديم. بار دوم بود كه به سرپل ذهاب مي آمديم.
اصغر وصالي نيروها را آرايش داده بود. بعد از آن منطقه به يك ثبات و پايداري رسيد.
اصغر از فرماندهان بسيار #شجاع و دلاور بود. ابراهيم بسيار به او علاقه داشت.
او هميشه ميگفت: چريكي به شجاعت و #دلاوري ومديريت اصغر نديده ام. اصغر حتي همسرش را به جبهه آورده و با اتومبيل پيكان خودش كه شبيه انبار مهماته، به همه جبهه ها سر ميزنه.
اصغر هم، چنين حالتي نسبت به ابراهيم داشت.
🔸يكبار كه قصد شناسايي و انجام عمليات داشت به ابراهيم گفت: آماده باش برويم شناسايي.
اصغر وقتي از شناسايي برگشت. گفت: من قبل از انقلاب در #لبنان جنگيده ام.
🔸كل درگير يهاي سال 58 كردستان را در منطقه بودم، اما اين جوان با اينكه هيچكدام از دوره هاي نظامي را نديده، هم بسيار ورزيده است هم مسائل نظامي را خيلي خوب ميفهمد.
براي همين در طراحي عملياتها از ابراهيم كمك ميگرفت.
🔸آنها در يكي از حملات، بدون دادن تلفات هشت دستگاه #تانك دشمن را منهدم كردند و تعدادي از نيروهاي دشمن را اسير گرفتند. اصغر وصالي يكي از ساختمانهاي پادگان ابوذر را براي نيروهاي داوطلب و رزمنده آماده كرد و با ثبت نام و مشخصات افراد و تقسيم آنها، نظم خاصي در شهر ايجاد كرد.
وقتي شهر كمي آرامش پيدا كرد، ابراهيم به همراه ديگر رزمنده ها #ورزش باستاني را بر پا كرد.
🔸هر روز صبح ابراهيم با يك قابلمه ضرب ميگرفت و با صداي گرمِ خودش ميخواند.
اصغر هم مياندار ورزش شده بود، اسلحه ژ 3 هم شده بود ميل! با پوكه توپ وتعدادي ديگر از سلاحها ، وسايل ورزشي را درست كرده بودند.
يكي از فرماندهان ميگفت: آن روزها خيلي از مردم كه در شهر مانده بودند و پرستاران #بيمارستان و بچه هاي رزمنده، صبحها به محل ورزش باستاني مي آمدند.
ابراهيم با آن صداي رسا ميخواند و اصغر هم مياندار ورزش بود.
به اين ترتيب آنها روح زندگي و #اميد را ايجاد ميكردند. راستي كه ابراهيم انسان عجيبي بود.
٭٭٭
🔸امام صادق ميفرمايد: هركار نيكي كه بنده اي انجام ميدهد در #قرآن ثوابي براي آن مشخص است؛ مگر نماز شب!
زيرا آنقدر پر اهميت است كه خداوند ثواب آن را معلوم نكرده و فرموده:
«پهلويشان از بسترها جدا ميشود و هيچكس نميداند به پاداش آنچه كرده اند چه چيزي براي آنها ذخيره كرده ام »
همان دوران كوتاه سرپل ذهاب، ابراهيم معمولاً يكي دو ساعت مانده به #اذان صبح بيدار ميشد و به قصد سر زدن به بچه ها از محل استراحت دور ميشد.
اما من شك نداشتم كه از بيداري سحر لذت ميبرد و مشغول نماز شب ميشود.
يكبار ابراهيم را ديدم. يك ساعت مانده به اذان صبح، به سختي ظرف آب تهيه كرد و براي غسل و نماز شب از آن استفاده نمود.
📚 منبع : کتاب سلام بر ابراهیم