eitaa logo
❁قـ📖ـرآن کریـم(تفسیر نور)❁
9.7هزار دنبال‌کننده
7.4هزار عکس
5.7هزار ویدیو
50 فایل
روزانه #تفسیری کوتاه از آیات کلام‌الله مجید رو باهم مرور میکنیم (به ترتیب از اول قرآن😍) ‌ ‌🟢 مجموعه تبلیغات بعثت👇 eitaa.com/joinchat/304153330C2ebf875a87 تبلیغات ارزان و پربازده👆👆 ‌
مشاهده در ایتا
دانلود
💟با سحرخیزی و بیداری در سحر علاوه بر اینکه زندگی‌مان بابرکت می‌شود همچنین مشکلات زندگی بعدازمدتی حل و برطرف‌ می‌شود❗️ 🌹استاد شیخ جعفر ناصری: ✍خیلی باعث و تأثر است که تا ساعت دوازده یا یکِ شب و گاهی هم بیشتر، راحت می‌نشینیم؛ اما هنگام که می‌شود، می‌برد. این، 🔺 شدیدی است. 💠بیداری در آن وقت (سحر) و خود را در معرض قرار دادن، در انسان می‌آورد؛ حتی برای انسان! ❇️خانه‌ای که در آن، وجود دارد، که در آن در ، گفته می‌شود، خانه‌ای که در آن نافله شب خوانده می‌شود، است. ⭕️گاهی برای یک که در پیش آمده، مدت‌های باید انسان بخورد، تا برطرف شود؛ اما با ، قضیه‌اش می‌شود. اگر این کار را می‌کردیم، هم بود. 📚منبع: نشریه خُلُق ۴۸ ┄┅┅═✧❅💞❅✧═┅┅┄ 👉 @QURAN_SOUND114 👈
‍ 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 ‌ 🔴🔔 شنیدنِ صدایِ و نخوندن یعنی کسے یا چیزی رو به ترجیح می دی.😔 ❌دقت کردی❗️ وقتے دوستت آنلاینه ولی جوابِ پیامت رو نمی ده چقدر ناراحت می شے ...😔 ◀اذان یعنے خدایِ همیشه آنلاین بهت پیام داده... نکنه آنلاین باشے و به جایِ چت با خدا چت با یکی دیگه رو انتخاب کنی.⛔️ ┄┅┅═✧❅💞❅✧═┅┅┄ 👉 @QURAN_SOUND114 👈
💥 ✍رسم خوبی داشتیم، ماه رمضون ها بعضی شبها چند تا از مربی ها جمع می شدیم، افطاری می رفتیم خونه دانش آموزا . یه بار تو یکی از شبا تو ترافیک گیر کردیم... 📣 گفتند. علی گفت: وحید بریم بخونیم؟ وقت نمازه. من گفتم پنج دقیقه بیشتر نمونده علی جان، بذار بریم اونجا می خونیم. ⌚️نشون به اون نشون که یک ساعت و نیم بعد رسیدیم به خونه بنده خدا! 🚘 از ماشین که پیاده شدیم، زد رو شونم و گفت: کاری که موقع نماز اول وقت انجام بشه، ابتر می مونه! 🌹 🌹 ‌ ‌ ‌🔰🔰🇯‌🇴‌🇮‌🇳🔰🔰 ♥️ @QURAN_SOUND114 ♥️
🌸🍃﷽🌸🍃 ✍ از رابطه و دوستى با كسانى كه وشعارهای دينى رو مى‌كنند، بپرهيزيد.📛 🔸چون قرآن میگه؛ 🔚کسانی که شعارهای دینی رو مسخره میکنند هستند.👌 📣📣 براى ، بايد ندا سر داد تا همه جمع بشن. 👇👇👇 🕋 وَ إِذا نادَيْتُمْ إِلَى الصَّلاةِ اتَّخَذُوها هُزُواً وَ لَعِباً ذلِكَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لا يَعْقِلُونَ (مائده،۵۸) ✨و هرگاه كه شما (به وسيله‌ى اذان، مردم را) به نماز فرا مى‌خوانيد آن را به مسخره و بازى مى‌گيرند. ✨اين به خاطر آن است كه آنان گروهى هستند كه نمى‌انديشند. ‌ ‌ ‌🔰🔰🇯‌🇴‌🇮‌🇳🔰🔰 ♥️ @QURAN_SOUND114 ♥️
شمردن نماز 👈 های شمردن نماز: ❌بعضی آن را نیستند؛ ❌بعضی بودن آن را نمی ¬دانند؛ ❌بعضی شدن نماز را نمی ¬دانند؛ ❌بعضی نماز را در #وقت نمی ‌خوانند؛ ❌بعضی نسبت به توصیه ‌ای ندارند؛ ❌بعضی نسبت به #اذان بی ‌اعتنا هستند؛ ❌بعضی با می ¬خوانند که سجدة آنان در روایات به نوک زدن کلاغ تشبیه شده است (الكافي (ط ـ الإسلامية)، ج3، ص268) 🚫بعضی هر چیز دیگر را بر نماز می ¬دهند (ورزش، فیلم، غذا خوردن، گفتگو، عروسی و...)؛ 📚شیوه های دعوت به نماز؛ استاد قرائتی؛ ص 106 ‌ ‌ ‌🔰🔰🇯‌🇴‌🇮‌🇳🔰🔰 ♥️ @QURAN_SOUND114 ♥️
❁قـ📖ـرآن کریـم(تفسیر نور)❁
☘ #سلام_بر_ابراهیم ۱ ☘ 💥قسمت بیست و ششم : معلم نمونه ✔️ راوی : عباس هادی 🔸ابراهيم ميگفت: اگر قرار
۱ ☘ 💥قسمت بیست و هفتم : دبیر ورزش ✔️ راوی : خاطرات شهید رضا هوشیار 🔸ارديبهشت سال 1359 بود. ورزش دبيرستان بودم. در كنار مدرسه ما دبيرستان ابوريحان بود. ابراهيم هم آنجا معلم ورزش بود. رفته بودم به ديدنش. كلي با هم صحبت كرديم. شيفته و اخلاق ابراهيم شدم. 🔸آخر وقت بود. گفت: تك به تك واليبال بزنيم!؟ خنده ام گرفت. من با تيم ملي واليبال به مسابقات جهاني رفته بودم. خودم را صاحب سبك ميدانستم. حالا اين آقا ميخواد...! گفتم باشه. توي دلم گفتم: ضعيف بازي ميكنم تا ضايع نشه! سرويس اول را زد. آنقدر بود كه نتوانستم بگيرم! دومي، سومي و... 🔸رنگ چهره ام پريده بود. جلوي دانش آموزان كم آوردم! ضرب دست عجيبي داشت. گرفتن سرويسها واقعاً مشكل بود. دورتا دور زمين را بچه ها گرفته بودند. نگاهي به من كرد. اين بار آهسته زد. امتياز اول را گرفتم. امتياز بعدي و بعدي و... . ميخواست نشم. عمداً توپها را خراب ميكرد! 🔸رسيدم به ابراهيم. بازي به دو شد و آبروی من حفظ شد! توپ را انداختم كه سرويس بزند. توپ را در دستش گرفت. آمد بزند که صدائي آمد. الله اكبر... ندای ظهر بود. توپ را روي زمين گذاشت. رو به قبله ايستاد و بلندبلند اذان گفت. در فضاي دبيرستان صدايش پيچيد. 🔸بچه ها رفتند. عده اي براي وضو، عده اي هم براي خانه. او مشغول نماز شد. همانجا داخل حياط. بچه ها پشت سرش ايستادند. جماعتي شد داخل حياط. همه به او اقتدا كرديم. نماز كه تمام شد برگشت به سمت من. دست داد و گفت: آقا رضا رقابت وقتي زيباست كه با باشد. 📚 منبع : کتاب سلام بر ابراهیم
۱ ☘ 💥قسمت سی و دوم: دومین حضور ✔️ راوی : امیر منجر 🔸هشتمين روز مهرماه با بچه هاي معاونت عمليات $سپاه راهي منطقه شديم. در راه در مقر سپاه همدان توقف كوتاهي کرديم. موقع اذان ظهر بود. برادر بروجردي،كه به همراه نيروهاي سپاه راهي منطقه بود را در همان مكان ملاقات كرديم. 🔸ابراهيم مشغول گفتن اذان بود. بچه ها براي نماز آماده ميشدند. حالت معنوي عجيبي در بچه ها ايجاد شد. محمد بروجردي گفت: اميرآقا، اين بچه كجاست؟! گفتم: بچه محل خودمونه، سمت هفده شهريور و ميدان خراسان. برادر بروجردي ادامه داد: عجب صدايي داره. يكي دو بار تو منطقه ديدمش، جوان پر دل وجرأتيه. بعد ادامه داد: اگه تونستي بيارش پيش خودمون . 🔸نماز جماعت برگزار شد و حركت كرديم. بار دوم بود كه به سرپل ذهاب مي آمديم. اصغر وصالي نيروها را آرايش داده بود. بعد از آن منطقه به يك ثبات و پايداري رسيد. اصغر از فرماندهان بسيار و دلاور بود. ابراهيم بسيار به او علاقه داشت. او هميشه ميگفت: چريكي به شجاعت و ومديريت اصغر نديده ام. اصغر حتي همسرش را به جبهه آورده و با اتومبيل پيكان خودش كه شبيه انبار مهماته، به همه جبهه ها سر ميزنه. اصغر هم، چنين حالتي نسبت به ابراهيم داشت. 🔸يكبار كه قصد شناسايي و انجام عمليات داشت به ابراهيم گفت: آماده باش برويم شناسايي. اصغر وقتي از شناسايي برگشت. گفت: من قبل از انقلاب در جنگيده ام. 🔸كل درگير يهاي سال 58 كردستان را در منطقه بودم، اما اين جوان با اينكه هيچكدام از دوره هاي نظامي را نديده، هم بسيار ورزيده است هم مسائل نظامي را خيلي خوب ميفهمد. براي همين در طراحي عملياتها از ابراهيم كمك ميگرفت. 🔸آنها در يكي از حملات، بدون دادن تلفات هشت دستگاه دشمن را منهدم كردند و تعدادي از نيروهاي دشمن را اسير گرفتند. اصغر وصالي يكي از ساختمانهاي پادگان ابوذر را براي نيروهاي داوطلب و رزمنده آماده كرد و با ثبت نام و مشخصات افراد و تقسيم آنها، نظم خاصي در شهر ايجاد كرد. وقتي شهر كمي آرامش پيدا كرد، ابراهيم به همراه ديگر رزمنده ها باستاني را بر پا كرد. 🔸هر روز صبح ابراهيم با يك قابلمه ضرب ميگرفت و با صداي گرمِ خودش ميخواند. اصغر هم مياندار ورزش شده بود، اسلحه ژ 3 هم شده بود ميل! با پوكه توپ وتعدادي ديگر از سلاحها ، وسايل ورزشي را درست كرده بودند. يكي از فرماندهان ميگفت: آن روزها خيلي از مردم كه در شهر مانده بودند و پرستاران و بچه هاي رزمنده، صبحها به محل ورزش باستاني مي آمدند. ابراهيم با آن صداي رسا ميخواند و اصغر هم مياندار ورزش بود. به اين ترتيب آنها روح زندگي و را ايجاد ميكردند. راستي كه ابراهيم انسان عجيبي بود. ٭٭٭ 🔸امام صادق ميفرمايد: هركار نيكي كه بنده اي انجام ميدهد در ثوابي براي آن مشخص است؛ مگر نماز شب! زيرا آنقدر پر اهميت است كه خداوند ثواب آن را معلوم نكرده و فرموده: «پهلويشان از بسترها جدا ميشود و هيچكس نميداند به پاداش آنچه كرده اند چه چيزي براي آنها ذخيره كرده ام » همان دوران كوتاه سرپل ذهاب، ابراهيم معمولاً يكي دو ساعت مانده به صبح بيدار ميشد و به قصد سر زدن به بچه ها از محل استراحت دور ميشد. اما من شك نداشتم كه از بيداري سحر لذت ميبرد و مشغول نماز شب ميشود. يكبار ابراهيم را ديدم. يك ساعت مانده به اذان صبح، به سختي ظرف آب تهيه كرد و براي غسل و نماز شب از آن استفاده نمود. 📚 منبع : کتاب سلام بر ابراهیم