ضریحخاک،
حرمخاک،
پرچمتهمخاک،
به یادِ چادر مادر چه خاک آلودی...🖤
#شهادت_امام_حسن "علیهالسلام"
🔰🔰🇯🇴🇮🇳🔰🔰
♥️ @QURAN_SOUND114 ♥️
#سلام_امام_زمانم💞
یا رب چه شود زان گلنرگس خبرآید
آن یار سفر کردهٔ ما از سفر آید
شام سیه غیبت کبری به سر آید
امید همه منتظران منتظر آید
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#جمعه
🔰🔰🇯🇴🇮🇳🔰🔰
♥️ @QURAN_SOUND114 ♥️
خانواده آسمانی 37.mp3
12.57M
#خانواده_آسمانی ۳۷
#استاد_شجاعی 🎤
#استاد_پناهیان
⚜️ انسان کمالگرا است و به همین دلیل هیچ محدودیتی در روی زمین روح بزرگ او را اغنا نمیکند.
💥منظور از این جمله چیست؟
💥 چرا در تمام طول تاریخ انسانها هیچگاه نه دست از ثروتاندوزی برداشتهاند،
نه از آموختن علم و کشف حقایق و ناشناخته ها
نه از عشق ورزیدن و عاشق شدن؟
🔰🔰🇯🇴🇮🇳🔰🔰
♥️ @QURAN_SOUND114 ♥️
💢 علت انحراف زبیر
💠 امام علی علیه السلام فرمودند:
🍃 ما زَالَ الزُّبَيْرُ رَجُلًا مِنَّا أَهْلَ الْبَيْتِ، حَتَّى نَشَأَ ابْنُهُ الْمَشْئُومُ -عَبْدُ اللَّه-.
🔹 زبير همواره از ما اهل بيت (و از ياران خاص ما) بود تا آن كه فرزند شومش عبدالله نشو و نما كرد (و پدر را گمراه ساخت).
📚 حکمت 453 #نهج_البلاغه
🔰🔰🇯🇴🇮🇳🔰🔰
♥️ @QURAN_SOUND114 ♥️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰 داستان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و جوان خمره به دوش
🌸تو فقط خدا را داری !
#سخنرانی
#درمحضراهل_بیت
🔰🔰🇯🇴🇮🇳🔰🔰
♥️ @QURAN_SOUND114 ♥️
❁قـ📖ـرآن کریـم(تفسیر نور)❁
💢 مروری کوتاه بر #نکات_تفسیری آیات سوره طه ( آیات 126 . 127 ) 🌺🍃✨🌸✨🌺🍃 🕋 قالَ كَذلِكَ أَتَتْكَ آياتُ
💢 مروری کوتاه بر #نکات_تفسیری آیات سوره طه ( آیات 128 . 129 )
🌺🍃✨🌸✨🌺🍃
🕋 أَ فَلَمْ يَهْدِ لَهُمْ كَمْ أَهْلَكْنا قَبْلَهُمْ مِنَ الْقُرُونِ يَمْشُونَ فِي مَساكِنِهِمْ إِنَّ فِي ذلِكَ لَآياتٍ لِأُولِي النُّهى «128»
🦋🦋پس آيا مردمانى كه پيش از اين مورد قهر و هلاكت ما قرار گرفتند و (اينان امروز) در خانههاى آنان رفت و آمد مىكنند، براى هوشيارى و هدايتشان كافى نيست؟! همانا در آن (حوادث) براى صاحبان عقل و انديشه نشانهها و عبرتهاست.
🕋وَ لَوْ لا كَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِنْ رَبِّكَ لَكانَ لِزاماً وَ أَجَلٌ مُسَمًّى «129»
🦋🦋و اگر سنّت و تقدير پروردگارت و (ملاحظهى) زمان مقرّر نبود، هر آينه عذاب الهى لازم مىآمد (و دامان آنان را نيز مىگرفت).
📝نکته ها👇
🔷كلمه «نُهى» جمع «نُهيه» به معناى چيزى است كه انسان را از زشتىها نهى مىكند و از اين روى به عقل، «نهيه» گفته مىشود، زيرا انسان را از هوسها بازمىدارد. بنابراين عقل واقعى، علاوه بر انديشيدن و فهميدن، سبب دور شدن از خطرها و بدىها مىشود.
🔷«قَرن» به معناى قوم و مردمى است كه در يك زمان زندگى مىكنند و گاهى به خود زمان نيز گفته مىشود. «لزام» به معناى امر ملازم و حتمى است.
🔷مراد از «كَلِمَةٌ سَبَقَتْ» همان جملهاى است كه خداوند هنگام هبوط به حضرت آدم فرمود: «1» «وَ لَكُمْ فِي الْأَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَ مَتاعٌ إِلى حِينٍ» «2»*
🔷اهل مكّه در سفرهاى خود از مكانهاى قوم عاد و ثمود مىگذشتند و آثار باقيمانده و خرابههاى آنها را مىديدند. خداوند در اين آيات به آنان هشدار مىدهد كه سرنوشت آنان رافراموش نكنيد وبا تفكّر وانديشه در آثار آنان، درس عبرت بگيريد. «1»
📚«1». تفسير الميزان.
📖«2». بقره، 36.
📚جلد 5 - صفحه 408
📝پیام ها🔰
🔶1- تاريخ، بهترين معلّم و صادقترين واعظ است، هر كس از آن عبرت نگيرد، سزاوار توبيخ است. أَ فَلَمْ يَهْدِ ...
🔶2- تهديدات الهى را جدّى بگيريم. كَمْ أَهْلَكْنا ...
🔶3- تحوّلات تاريخى به دست خداوند است. أَهْلَكْنا ...
🔶4- علم به تنهايى كافى نيست، عبرت لازم است. آنان با رفت و آمد خود ماجرا را مىبينند، ولى غافلند. «يَمْشُونَ فِي مَساكِنِهِمْ»
🔶5- مناطق مخروبه و مقهوره، براى هر صاحب عقلى مايه تأمل و انديشه است. «لَآياتٍ لِأُولِي النُّهى»
🔶6- در بازديد از آثار باستانى، تنها به جنبه تفريحى آن اكتفا نشود. «لَآياتٍ لِأُولِي النُّهى» هركس عبرت نگيرد بىخرد است.
🔶7- هركسى چشم عبرت بين ندارد، عبرت گرفتن مخصوص كسانى است كه نفس خود را از آلودگىها باز دارند. «لَآياتٍ لِأُولِي النُّهى»
🔶8- تاريخ داراى فلسفه وبراساس قانون علّت و معلول است. «كَمْ أَهْلَكْنا- لَآياتٍ لِأُولِي النُّهى» آرى هلاكت اقوام پيشين براساس دلايلى بود كه اگر امروز نيز آن امور باشد، همان هلاكتها خواهد بود.
🔶9- سنّت الهى بر مبناى برنامه وزمانبندى و مهلت دادن است وگرنه مجرمان فوراً به هلاكت مىرسيدند. وَ لَوْ لا كَلِمَةٌ ... (هر امّتى زمانى خاص دارد)
🔶10- ستمكاران بىايمان از تأخير عذاب الهى مغرور نشوند. «كَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِنْ رَبِّكَ»
🔶11- خداوند، مجرمان را پس از اتمام حجّت عذاب مىكند. «لَوْ لا كَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِنْ رَبِّكَ»
🔶 12- عمر انسانها براساس برنامه و زمانبندى است. «أَجَلٌ مُسَمًّى»
📚«1». تفاسير الميزان وتبيان.
📚تفسير نور(10جلدى)، ج5، ص: 409
-------------------------------------------------
📚 برگرفته از تفسیرنور
#تفسیر
#سوره_طه
❤️🍃
🆔 @QURAN_SOUND114
📎 با ما همراه باشید👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#تلاوت
🕋وَ لَا تَجْعَلْ يَدَكَ مَغْلُولَةً إِلَىٰ عُنُقِكَ وَ لَا تَبْسُطْهَا كُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُومًا مَحْسُوراً
💠✨ و دستت را بخیلانه بسته مدار [که از انفاق در راه خدا باز مانی] و به طور کامل هم [در انفاق] دست و دل باز مباش [که چیزی برای معاش خودت باقی نماند] که در نهایت [نزد شایستگان] نکوهیده [و در زندگی خود] درمانده گردی.
📖 سوره مبارکه اسراء، آیه۲۹
🔰🔰🇯🇴🇮🇳🔰🔰
♥️ @QURAN_SOUND114 ♥️
35.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
این روسری که میپوشید..
↵ اصلا روســ ✖️ـــری نیست‼️
🌹 #شهید_احمـدِ_مشلب🌹
#حجاب
#کلام_شهدا
🔰🔰🇯🇴🇮🇳🔰🔰
♥️ @QURAN_SOUND114 ♥️
تو طبیب دل غم دیدهی مایی آقا!
ما که مردیم بیا پس تو کجایی آقا؟
آقا مگر اینکه تو بیایی و حیاتم بدهی!
مگر اینکه تو از این وضع نجاتم بدهی!
#السلام_علیک_یا_بقیه_الله
#امام_زمان
#جمعه
🔰🔰🇯🇴🇮🇳🔰🔰
♥️ @QURAN_SOUND114 ♥️
❁قـ📖ـرآن کریـم(تفسیر نور)❁
☘ #سلام_بر_ابراهیم ۱ ☘ 💥قسمت دوازدهم: پورياي ولي ✔️راوی : ايرج گرائي 🔸مسابقات #قهرماني باشگاهها د
☘ #سلام_بر_ابراهیم ۱ ☘
💥قسمت سیزدهم : شکستن نفس
✔️راوی : جمعي از دوستان شهيد
🔸باران شديدي در #تهران باريده بود. خيابان 17 شهريور را آب گرفته بود. چند پيرمرد ميخواستند به سمت ديگر خيابان بروند مانده بودند چه کنند. همان موقع ابراهيم از راه رسيد. پاچه شلوار را بالا زد. با کول کردن پيرمردها، آنها را به طرف ديگر خيابان برد.
🔸ابراهيم از اين کارها زياد انجام ميداد. هدفي هم جز شکستن #نفس خودش نداشت. مخصوصاً زماني که خيلي بين بچه ها مطرح بود!
٭٭٭
🔸همراه ابراهيم راه ميرفتيم. عصر يک روز تابستان بود. رسيديم جلوي يک کوچه. بچه ها مشغول #فوتبال بودند به محض عبور ما، پسر بچه اي محکم توپ را شوت کرد. توپ مستقيم به صورت ابراهيم خورد. به طوري که #ابراهيم لحظه روي زمين نشست. صورت ابراهيم سرخ سرخ شده بود.
🔸خيلي عصباني شدم. به سمت بچه ها نگاه كردم. همه در حال فرار بودند تا از ما کتک نخورند. ابراهيم همينطور که نشسته بود دست کرد توي ساك خودش. پلاستيک #گردو را برداشت. داد زد: بچه ها کجا رفتيد؟! بياييد گردوها رو برداريد!
🔸بعد هم پلاستيک را گذاشت کنار دروازه فوتبال و حرکت كرديم. توي راه با تعجب گفتم: داش ابرام اين چه کاري بود!؟
گفت: بنده هاي خدا ترسيده بودند. از قصد که نزدند. بعد به بحث قبلي برگشت و موضوع را عوض کرد! اما من ميدانستم انسانهاي بزرگ در زندگيشان اينگونه عمل ميکنند.
٭٭٭
🔸در باشگاه #كشتي بوديم. آماده م يشديم براي تمرين. ابراهيم هم وارد شد. چند دقيقه بعد يکي ديگر از دوستان آمد. تا وارد شد بي مقدمه گفت: ابرام جون، تيپ وهيکلت خيلي جالب شده! تو راه كه مي اومدي دو تا دختر پشت سرت بودند. مرتب داشتند از تو حرف ميزدند!
🔸بعد ادامه داد: شلوار و پيراهن #شيك كه پوشيدي، ساک ورزشي هم که دست گرفتي. کاملاً مشخصه ورزشکاري!
به ابراهيم نگاه كردم. رفته بود تو فكر. #ناراحت شد! انگار توقع چنين حرفي را نداشت.
🔸جلسه بعد رفتم برای ورزش. تا ابراهيم را ديدم خنده ام گرفت! پيراهن بلند پوشيده بود و شلوار گشاد!
به جاي ساك ورزشي لباسها را داخل کيسه پلاستيكي ريخته بود! از آن روز به بعد اينگونه به باشگاه مي آمد!
بچه ها ميگفتند: بابا تو ديگه چه جور آدمي هستي؟!
ما #باشگاه مييايم تا #هيکل ورزشکاري پيدا کنيم. بعد هم لباس تنگ بپوشيم. اما تو با اين هيکل قشنگ و رو فُرم، آخه اين چه لباسهائيه که ميپوشي؟!
🔸ابراهيم به حرفهاي آنها اهميت نميداد. به دوستانش هم توصيه ميکرد که: اگر ورزش براي خدا باشد، ميشه #عبادت. اما اگه به هر نيت ديگ هاي باشه ضرر ميکنين.
٭٭٭
🔸توي زمين چمن بودم. مشغول فوتبال. يکدفعه ديدم ابراهيم در كنار سكو ايستاده. سريع رفتم به سراغش. سلام کردم و با #خوشحالي گفتم: چه عجب، اين طرفها اومدي؟!
مجله اي دستش بود. آورد بالا و گفت: عکست رو چاپ کردن!
🔸از خوشحالي داشتم بال در مي آوردم، جلوتر رفتم و خواستم مجله را ازدستش بگيرم.
دستش را كشيد عقب و گفت: يه شرط داره!
گفتم: هر چي باشه قبول
دوباره گفت: هر چي بگم قبول ميکني؟
گفتم: آره بابا قبول. مجله را به من داد. داخل صفحه وسط، عکس قدي و بزرگي از من چاپ شده بود. در كنارآن نوشته بود: «پديده جديد فوتبال جوانان » و کلي از من تعريف کرده بود.
کنار سكو نشستم.
🔸دوباره متن صفحه را خواندم. حسابي مجله را ورق زدم. بعد سرم را بلند کردم و گفتم: دمت گرم ابرام جون، خيلي خوشحالم کردي، راستي شرطت چي بود!؟
آهسته گفت: هر چي باشه قبول ديگه؟
گفتم: آره بابا بگو، کمي مکث کرد و گفت: ديگه دنبال فوتبال نرو!!
خوشکم زد. با چشماني گرد شده و با تعجب گفتم: ديگه فوتبال بازي نکنم؟! يعني چي، من تازه دارم مطرح ميشم!!
گفت: نه اينکه بازي نکني، اما اينطوري دنبال فوتبال حرف هاي نرو. گفتم: چرا؟!
جلو آمد و #مجله را از دستم گرفت. عکسم را به خودم نشان داد و گفت:
🔸اين عکس رنگي رو ببين، اينجا عکس تو با لباس و شورت ورزشيه. اين مجله فقط دست من و تو نيست. دست همه مردم هست. خيلي از دخترها ممکنه اين رو ديده باشن يا ببينن.بعد ادامه داد: چون بچه مسجدي هستي دارم اين حرفهارو ميزنم. وگرنه کاري باهات نداشتم. تو برو اعتقادات رو قوي کن، بعد دنبال #ورزش حرف هاي برو تا برات مشکلي پيش نياد.بعد گفت: کار دارم، خداحافظي کرد و رفت.
🔸من خيلي جاخوردم. نشستم و کلي به حرف هاي ابراهيم فکر کردم. از آدمي که هميشه شوخي ميکرد و حرف هاي عوامانه ميزد اين حرفها بعيد بود.هر چند بعدها به سخن او رسيدم. زماني که ميديدم بعضي از بچه هاي #مسجدي و نمازخوان که #اعتقادات محکمي نداشتند به دنبال ورزش حرفه اي رفتند و به مرور به خاطر جوزدگي و... حتي نمازشان را هم ترک کردند!
📚 منبع : کتاب سلام بر ابراهیم