☘ #سلام_بر_ابراهیم ۱ ☘
💥قسمت چهلم : چم امام حسن
✔️ راوی : حسین الله کرم
🔸براي اولين عملياتهاي نفوذي در عمق مواضع دشمن آماده شديم. ابراهيم، جواد افراسيابي، رضا دستواره و رضا چراغي و چهار نفر ديگر انتخاب شدند.
بعد دو نفر از كردهاي محلي كه راه ها را خوب ميشناختند به ما اضافه شدند. به اندازه يک هفته آذوقه كه بيشتر نان و خرما بود برداشتيم. سلاح و مواد منفجره و مين ضد خودرو به تعداد كافي در كوله پشتيها بسته بندي كرديم و راه افتاديم.
از ارتفاعات و بعد هم از رودخانه اما محسن عبور كرديم. به منطقه چم امام حسن وارد شديم. آنجا محل استقرار يك تيپ ارتش #عراق بود. ميان شيارها و لا به لاي تپ هها مخفي شديم.دشمن فكر نميكرد كه نيروهاي ايراني بتوانند از اين ارتفاعات عبور كنند.
🔸براي همين به راحتي مشغول تهيه نقشه شديم.سه روز در آن منطقه بوديم. هرچند بارندگيهاي شديد كمي جلوي كار ما را گرفت، اما با تلاش بچه ها نقشه هاي خوبي از منطقه تهيه گرديد.
پس از اتمام كارِ شناسايي و تهيه نقشه، به سراغ جاده نظامي رفتيم. چندين مين ضد خودرو در آن كار گذاشتيم. بعد هم سريع به سمت مواضع نيروهاي خودي برگشتيم.
🔸هنوز زياد دور نشده بوديم که صداي چندين انفجارآمد. خودروها و نفربرهاي دشمن را ديديم كه در آتش ميسوخت.
ما هم سريع از منطقه خطر دور شديم. پس ازچند دقيقه متوجه شديم تانكهاي #دشمن به همراه نيروهاي پياده، مشغول تعقيب ما هستند. ما با عبور از داخل شيارها و لا به لاي تپه ها خودمان را به رودخانه امام حسن رسانديم.
با عبور از رودخانه، تانكها نتوانستند ما را تعقيب كنند.
🔸محل مناسبي را در پشت رودخانه پيدا كرديم و مشغول استراحت شديم.
دقايقي بعد، از دور صداي هليكوپتر شنيده شد!
فكر اين يكي را نكرده بوديم. ابراهيم بلافاصله نقشه ها را داخل يك كوله پشتي ريخت و تحويل رضا داد و گفت: من و جواد ميمانيم شما سريع حركت كنيد.
كاري نميشد كرد، خشابهاي اضافه و چند نارنجك به آنها داديم و با ناراحتي از آ نها جدا شديم و حركت كرديم.
🔸اصلاً همه اين مأموريت براي به دست آوردن اين نقش هها بود. اين موضوع به #پيروزي در عملياتهاي بعدي بسيار كمك ميكرد.از دور ديديم كه ابراهيم و جواد مرتب جاي خودشان را عوض م يكنند و با ژ 3 به سمت هل يكوپتر تيراندازي ميكردند. #هليكوپتر عراقي هم مرتب با دور زدن به سمت آنها شليك ميكرد.
🔸دو ساعت بعد به ارتفاعات رسيديم. ديگر صدايي نمي آمد. يكي از بچه ها كه خيلي ابراهيم را دوست داشت گريه ميكرد، ما هيچ خبري از آنها نداشتيم. نميدانستيم زنده هستند يا نه.
يادم آمد ديروز كه بيكار داخل شيارها مخفي بوديم، ابراهيم با آرامش خاصي مسابقه راه انداخت و بازي ميكرد.
🔸بعد هم لغتهاي فارسي را به كرد هاي گروه آموزش ميداد. آنقدر آرامش داشت كه اصلاً فكر نميكرديم در ميان مواضع #دشمن قرار گرفتهايم.
وقتي هم موقع نماز شد ميخواست با صداي بلند اذان بگويد! اما با اصرار بچه ها خيلي آرام اذان گفت و بعد با حالت معنوي خاصي مشغول #نماز شد. ابراهيم در اين مدت شجاعتي داشت كه ترس را از دل همه بچه ها خارج ميكرد. حالا ديگر شب شده بود. از آخرين باري كه ابراهيم را ديديم ساعتها ميگذشت.
🔸به محل قرار رسيديم، با ابراهيم و جواد قرار گذاشته بوديم كه خودشان را تا قبل از روشن شدن هوا به اين محل برسانند.
چند ساعت استراحت كرديم ولي هيچ خبري از آنها نشد. هوا كمكم در حال روشن شدن بود. ما بايد از اين مكان خارج ميشديم. بچه ها مرتب ذكر ميگفتند و دعا ميخواندند. آماده حركت شديم که از دور صدايي آمد.
🔸اسلحه ها را مسلح كرديم و نشستيم.
چند لحظه بعد، از صداها متوجه شديم كه ابراهيم و جواد هستند. خوشحالي در چهره همه موج ميزد. با كمك بچه هاي تازه نفس به كمكشان رفتيم.
سريع هم از آن منطقه خارج شديم.نقشه هاي به دست آمده از اين عمليات نفوذي در حمله هاي بعدي بسيار كارساز بود. اين جز با حماسه بچه هاي #شجاع گروه از جمله ابراهيم و جواد به دست نمي آمد. فردا ظهر ابراهيم و جواد مثل هميشه آماده و پرتوان پيش بچه ها بودند.
🔸با رضا رفتيم پيش #ابراهيم. گفتم: داش ابرام، ديروز وقتي هليكوپتر رسيد چه كار كرديد؟
با #آرامش خاص و هميشگي خودش گفت: خدا كمك كرد. من و جواد از هم فاصله گرفتيم و مرتب جاي خودمان را عوض ميكرديم و به سمت هليكوپتر تيراندازي ميكرديم.
او هم مرتب دور ميزد و به سمت ما شليك ميكرد. وقتي هم گلوله هايش تمام شد برگشت. ما هم سريع و قبل از رسيدن نيروهاي پياده به سمت ارتفاع حركت كرديم. البته چند #تركش ريز به ما خورد تا يادگاري بمونه!
📚 منبع : کتاب سلام بر ابراهیم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ازم تو روتو برنگردونی
دلم گرفته تو که میدونی...
-
یامهدی- 💔 #غروب_جمعه 🌷 #اللهم_عجل_لولیک_الفرج 🔰🔰🇯🇴🇮🇳🔰🔰 ♥️ @QURAN_SOUND114 ♥️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شب و روزمو جمعه کردی
غروباش چقدر دل میگیره
یه فکری به حال دلم کن
یه روزی همین دل میمیره
💔 #غروب_جمعه
🌷 #اللهم_عجل_لولیک_الفرج
🔰🔰🇯🇴🇮🇳🔰🔰
♥️ @QURAN_SOUND114 ♥️
مداحی_آنلاین_جمعه_ها_فرصت_خوبی_برا_چشمای_منه_جواد_مقدم.mp3
11.25M
⏯ واحد ویژه #امام_زمان(عج)
🍃جمعهها فرصت خوبی برا چشمای منه
🍃انتظار مرحم و تسکین برا غمهای منه
🎙 جواد مقدم
👌بسیار دلنشین
💔 #غروب_جمعه
🌷 #اللهم_عجل_لولیک_الفرج
🔰🔰🇯🇴🇮🇳🔰🔰
♥️ @QURAN_SOUND114 ♥️
#سلام_امام_زمانم💞
گرچه یک عمر من از دلبر خود بیخبرم..
لحظهای نیست که یادش برود از نظرم..
نه که امروز بود دیده من بر راهش
از همان روز ازل منتظر منتظرم..
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
🔰🔰🇯🇴🇮🇳🔰🔰
♥️ @QURAN_SOUND114 ♥️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مجموعه #فقط_برای_تو
※ قسمت دوم: جهان حیرت آور «عروس دریایی»
چه خدای باسلیقهای!
عمق دریا را هم که جلوی چشم انسانها نیست به زیباترین شکل ممکن آراسته ؛ فقط برای تو !
🔰🔰🇯🇴🇮🇳🔰🔰
♥️ @QURAN_SOUND114 ♥️
4_5776375699065539735.mp3
13.49M
#خانواده_آسمانی ۵۲
#استاد_شجاعی
#آیتالله_دارستانی
#استاد_فرحزاد
✿ روند تولد سالم انسان به حیات ابدی، دقیقا شبیه روند تولد سالم یک جنین، به دنیاست!
حتما یک رحم امن، سالم، پاک در بطن یک مادر لازم است، که نطفه را به جنینی سالم تبدیل کرده و او را به دنیا تحویل دهد!
◇ بهترین رحم ، برای اینکه انسان در مدت زندگی دنیا، روح خود را در آن جایگزین نموده و در آن خوب و موفق رشد کرده، و بسلامت به ابدیت متولد شود، چیست؟
🔰🔰🇯🇴🇮🇳🔰🔰
♥️ @QURAN_SOUND114 ♥️
#درمحضرقرآن
✅ سوره #فلق
محتواى سوره فلق ، تعليماتى است كه خداوند به پيغمبر اكرم (به طور خاص) و به ساير مسلمانان (به طور عام)، در زمينه پناه بردن به ذات پاك او از شر همۀ اشرار مى دهد و ...
🔰🔰🇯🇴🇮🇳🔰🔰
♥️ @QURAN_SOUND114 ♥️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⏳ قبل از اینکه خدا گوشتون رو بپیچونه #گناه رو ترک کنید ❌
🔸 حکایت زیبای شیخ حسنعلی نخودکی و مردی که گناه را ترک کرد و دوباره آن را انجام داد .
🎙 آیت الله فاطمی نیا
#تلنگر
🔰🔰🇯🇴🇮🇳🔰🔰
♥️ @QURAN_SOUND114 ♥️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ازآیت الله العظمی بهجت پرسیدند:
مردی که باموانع زیادی برخورد میکندو ازدواجش تاخیرمیافتد،چه ذکری بگوید⁉️
#کلام_بزرگان
🔰🔰🇯🇴🇮🇳🔰🔰
♥️ @QURAN_SOUND114 ♥️
❁قـ📖ـرآن کریـم(تفسیر نور)❁
💢 مروری کوتاه بر #نکات_تفسیری آیات سوره انبیاء ( آیات 23 . 24 ) 🌺🍃✨🌸✨🌺🍃 🕋 لا يُسْئَلُ عَمَّا يَفْعَ
💢 مروری کوتاه بر #نکات_تفسیری آیات سوره انبیاء ( آیات 25 . 26 . 27 )
🌺🍃✨🌸✨🌺🍃
🕋وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ إِلَّا نُوحِي إِلَيْهِ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدُونِ «25»
🦋🦋و پيش از تو هيچ پيامبرى را نفرستاديم مگر آنكه به او وحى كرديم كه معبودى جز من نيست، پس (تنها) مرا بپرستيد.
📚جلد 5 - صفحه 440
📝نکته ها👇
🔷اگر چه خداوند در آيهى 40 سوره احزاب بطور صريح مسألهى خاتميّت پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله را مطرح فرموده كه «ما كانَ مُحَمَّدٌ أَبا أَحَدٍ مِنْ رِجالِكُمْ وَ لكِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَ خاتَمَ النَّبِيِّينَ» ولى باز به طرق مختلف بر آن اشاره كرده است. از آن جمله اينكه بيش از 30 مرتبه در عبارتهاى مختلف، كلمهى «مِنْ قَبْلِكَ» ذكر شده ولى حتّى براى يكبار هم كلمهى «مِنْ بَعْدِكَ» نيامده است.
📝پیام ها🔰
🔶1- رسالت، همراه با دريافت وحى است. ما أَرْسَلْنا ... مِنْ رَسُولٍ إِلَّا نُوحِي إِلَيْهِ
🔶2- توحيد در رأس برنامه همهى انبياى الهى بوده است. ما أَرْسَلْنا ... إِلَّا نُوحِي إِلَيْهِ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلَّا أَنَا
🔶3- عمل بايد بر مبناى اعتقاد باشد، اوّل مَبنا، دوّم بِنا. (ابتدا توحيد در الوهيّت، سپس توحيد در عبادت) «لا إِلهَ إِلَّا أَنَا، فَاعْبُدُونِ»
🔶4- انحصار طلبى حقّ در قبال باطل، شعارى الهى است. «لا إِلهَ إِلَّا أَنَا»
💟💟💟💟💟💟💟💟💟💟💟
🕋 وَ قالُوا اتَّخَذَ الرَّحْمنُ وَلَداً سُبْحانَهُ بَلْ عِبادٌ مُكْرَمُونَ «26»
🦋🦋و (كفّار) گفتند: خداوند رحمان (فرشتگان را براى خود) فرزند گرفته است! منزّه است او، بلكه (فرشتگان) بندگانى گرامى هستند.
🕋 لا يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُمْ بِأَمْرِهِ يَعْمَلُونَ «27»
🦋🦋(فرشتگان) در كلام بر او سبقت نمىگيرند و (تنها) به فرمان او عمل مىكنند.
📝نکته ها👇
🔷اين تفكّر كه فرشتگان، فرزندان خدا هستند، علاوه بر مشركين، در ميان يهود و نصارى نيز شايع بوده است. «1»
📚جلد 5 - صفحه 441
اطلاق كلمه «مُكْرَمُونَ» بر فرشتگان از اين جهت است كه آنان اوّلًا بندگان خدا هستند و ثانياً اين بندگى همراه با اخلاص است.
🔷كلمه «رحمن» نزد مشركان نامى شناخته شده براى خداوند بوده است. «قالُوا اتَّخَذَ الرَّحْمنُ» شرايط حاكم بر انسان، در باورها و قضاوتهاى او اثر مىگذارد. چون افراد بشر داراى جسم هستند و خودشان را نيازمند به فرزند مىبينند، دربارهى خداوند مبراى از جسمانيّت و نيازمندى نيز اينگونه فكر مىكنند.
📝پیام ها🔰
🔶1- به هنگام نقل سخن كفرآميز ديگران، خداوند را تنزيه كنيم. «وَلَداً سُبْحانَهُ»
🔶2- هرگاه به نقل انحرافات ديگران مىپردازيم، راه حقّ را نيز بيان كنيم. «وَ قالُوا- بَلْ»
🔶3- تسليم فرمان خدا بودن، رمز كرامت بنده است. «مُكْرَمُونَ- لا يَسْبِقُونَهُ»
(آرى كسانى مورد كرامت واقع مىشوند كه نه در قول و نه در عمل، از دستور خدا پيشى نگيرند.) «مُكْرَمُونَ- لا يَسْبِقُونَهُ»
🔶 4- فرشتگان، مأموران الهىاند كه تنها به فرمان او عمل مىكنند و هيچگاه بر اوامر او پيشى نمىگيرند. «لا يَسْبِقُونَهُ- بِأَمْرِهِ يَعْمَلُونَ»
📚«1». تفسير فرقان.
-------------------------------------------------
📚 برگرفته از تفسیرنور
#تفسیر
#سوره_انبیاء
❤️🍃
🆔 @QURAN_SOUND114
📎 با ما همراه باشید👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💌 فوق العاده ، روحبخش
✳ استاد محمد صدیق #منشاوی
💢قاف
#رست
#تلاوت
🔰🔰🇯🇴🇮🇳🔰🔰
♥️ @QURAN_SOUND114 ♥️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📱 #استوری
«من اومدم بگم فقط که...»
#امام_زمان
#حاج_مهدی_رسولی
🔰🔰🇯🇴🇮🇳🔰🔰
♥️ @QURAN_SOUND114 ♥️
❁قـ📖ـرآن کریـم(تفسیر نور)❁
☘ #سلام_بر_ابراهیم ۱ ☘ 💥قسمت چهلم : چم امام حسن ✔️ راوی : حسین الله کرم 🔸براي اولين عملياتهاي نف
☘ #سلام_بر_ابراهیم ۱ ☘
💥قسمت چهل و یکم : اسیر
✔️ راوی : مهدی فریدوند ، مرتضی پارسائیان
🔸از ويژگيهاي ابراهيم، احترام به ديگران، حتي به اسيران جنگي بود. هميشه اين حرف را از ابراهيم ميشنيديم كه: اكثر اين دشمنان ما انسانهاي #جاهل و ناآگاه هستند. بايد #اسلام واقعي را از ما ببيند. آن وقت خواهيد ديد كه آنها هم مخالف حزب بعث خواهند شد.لذا در بسياري از عملياتها قبل از شليك به سمت دشمن در فكر به اسارت درآوردن نيروهاي آنها بود. با اسير هم رفتار بسيار صحيحي داشت.
🔸سه #اسير عراقي را داخل شهر آوردند. هنوز محلي براي نگهداري آنها نبود.
مسئوليت حفاظت آ نها را به ابراهيم سپرديم. هر چيزي كه از طرف تداركات براي ما مي آمد و يا هر چيزي كه ما ميخورديم. ابراهيم همان را بين اسرا توزيع ميكرد. همين باعث ميشد كه همه، حتي اسرا مجذوب رفتار او شوند.كمي هم عربي بلد بود. در اوقات بيكاري مينشست و با اسرا صحبت ميكرد.
🔸دو روز ابراهيم با آنها بود، تا اينكه خودرو حمل اسرا آمد. آنها از ابراهيم سؤال كردند: شما هم با ما مي آيي؟ وقتي جواب منفي شنيدند خيلي ناراحت شدند. آنها با گريه #التماس ميكردند و ميگفتند: ما را اينجا نگه دار، هر كاري بخواهي انجام ميدهيم. حتي حاضريم با بعثيها بجنگيم!
٭٭٭
🔸عمليات بر روي ارتفاعات آغاز شد. ما دو نفر كمي به سمت بالای ارتفاعات رفتيم. از بچه هاي خودي دور شديم. به سنگري رسيديم که تعدادي عراقي در آن بودند. با اسلحه اشاره كردم که به سمت بيرون حركت كنيد.
فكر نميكردم اينقدر زياد باشند! ما دو نفر و آنها پانزده نفر بودند.
گفتم:حركت كنيد. اما آ نها هيچ حركتي نميكردند!
🔸طوري بين ما قرار گرفتند كه هر لحظه ممكن بود به هر دوي ما حمله كنند.
شايد هم فكر نميكردند ما فقط دو نفر باشيم!
دوباره داد زدم: حركت كنيد و با دست اشاره كردم ولي همه عراقيها به افسر درجه داري كه پشت سرشان بود نگاه ميكردند!
🔸افسر بعثي ابروهايش را بالا مي انداخت. يعني نرويد! خيلي ترسيدم، تا حالا در چنين موقعيتي قرار نگرفته بودم. دهانم از ترس تلخ شد. يك لحظه با خودم گفتم: همه را ببندم به رگبار، اما كار درستي نبود.
هر لحظه ممكن بود اتفاق بدي رخ دهد. از ترس اسلحه را محكم گرفتم. از خدا خواستم كمكم كند. يكدفعه از پشت #سنگر ابراهيم را ديديم. به سمت ما مي آمد. آرامش عجيبي پيدا كردم. تا رسيد، در حالي كه به اسرا نگاه ميكردم
گفتم: آقا ابرام، كمك! پرسيد: چي شده؟!
گفتم: مشكل اون افسر عراقيه. نميخواد اينها حركت كنند! بعد با دست، افسر را نشان دادم. لباس و درج هاش با بقيه فرق داشت و كاملاً مشخص بود.
🔸ابراهيم اسلحه اش را روي دوشش انداخت و جلو رفت. با يك دست يقه #افسر بعثي و با دست ديگر كمربند او را گرفت و در يك لحظه او را از جا بلند كرد! چند متر جلوتر او را جلوي پرتگاه آورد.
تمامي عراقيها از ترس روي زمين نشستند و دستشان را بالا گرفتند. افسر بعثي مرتب به ابراهيم التماس ميكرد و ميگفت: الدخيل الدخيل، ارحم ارحم و همينطور ناله ميكرد. ذوق زده شده بودم، در پوست خودم نميگنجيدم، تمام ترس لحظات پيش من برطرف شده بود. #ابراهيم افسر عراقي را به ميان اسرا برگرداند. آن روز خدا ابراهيم را به كمك ما فرستاد.
بعد با هم، اسرا و افسر #بعثي را به پايين ارتفاع انتقال داديم.
📚 منبع : کتاب سلام بر ابراهیم
☘ #سلام_بر_ابراهیم ۱ ☘
💥قسمت چهل و دوم : نیمه شعبان
✔️ راوی : جمعی از دوستان شهید
🔸عصر روز نيمه شعبان ابراهيم وارد مقر شد. از نيمه شب خبري از او نبود. حالا هم كه آمده يك اسير عراقي را با خودش آورده!
پرسيدم: آقا ابرام كجايي، اين اسيركيه!؟
گفت: نيمه شب رفته بودم سمت دشمن، كنار جاده مخفي شدم. به تردد خودروهاي عراقي دقت كردم. وقتي جاده خلوت شد يك جيپ عراقي را ديدم، با يك سرنشين به سمت من مي آمد. سريع رفتم وسط جاده، افسر عراقي را اسير گرفتم و برگشتم.بين راه با خودم گفتم: اين هم هدي ه ما براي امام زمان ولي بعد، از حرف خودم پشيمان شدم. گفتم: ما كجا و هديه براي امام زمان همان روز بچه ها دور هم جمع شديم.
🔸از هر موضوعی صحبتي به ميان آمد تا اينكه يكي از ابراهيم پرسيد:
بهترين فرمانده هان در جبهه را چه كساني ميداني و چرا؟!
ابراهيم كمي فكر كرد و گفت: تو بچه هاي سپاه هيچكس را مثل محمد بروجردي نميدانم. محمد كاري كرد كه تقريباً هيچكس فكرش را نميكرد.
در كردستان با وجود آن همه مشكلات توانست گرو ههاي پي شمرگ كرد مسلمان را راه اندازي كند و از اين طريق كردستان را آرام كند. در فرمانده هان ارتش هم هيچكس مثل سرگرد علي صياد شيرازي نيست.ايشان از بچه هاي داوطلب ساده تر است. آقاي صياد قبل از نظامي بودن يك جوان حزب اللهي و مومن است.
از نيروهاي هوانيروز، هر چه بگردي بهتر از سروان شيرودي پيدا نميكني، شيرودي در سرپل ذهاب با هل يكوپتر خودش جلوي چندين پاتك عراق را گرفت.
با اينكه فرمانده پايگاه هوايي شده آنقدر ساده زندگي ميكند كه تعجب ميكنيد! وقتي هم از طرف سازمان تربيت بدني چند جفت كفش ورزشي آوردند يكي را دادم به شيرودي، با اينكه فرمانده بود اما كفش مناسبي نداشت.
🔸همان روز صحبت به اينجا رسيد كه آرزوي خودمان را بگوئيم. هر كسي چيزي گفت. بيشتر بچه ها آرزويشان شهادت بود.
بعضيها مثل شهيد سيد ابوالفضل كاظمي به شوخي ميگفتند: خدا بنده هاي خوب و پاك را سوا ميكند. براي همين ما مرتب گناه ميكنيم كه ملائكه سراغ ما را نگيرند! ما ميخواهيم حالا حالاها زنده باشم. بچه ها خنديدند و بعد هم نوبت ابراهيم شد.همه منتظر آرزوي ابراهيم بودند. ابراهيم مكثي كرد وگفت: آرزوي من
شهادت هست ولي حالا نه! من دوست دارم در نبرد با اسرائيل شهيد شوم!
٭٭٭
🔸صبح زود بود. از سنگرهاي كمين به سمت گيلانغرب برگشتم. وارد مقر سپاه شدم. برخلاف هميشه هيچكس آنجا نبود. كمي گشتم ولي بيفايده بود. خيلي ترسيدم.نكند عراقيها شهر را تصرف كرده اند!
داخل حياط فرياد زدم: كسي اينجا نيست؟! درب يكي از اطاقها باز شد. يكي از بچه ها اشاره كرد، بيا اينجا!
🔸وارد اتاق شدم. همه ساكت رو به قبله نشسته بودند!
ابراهيم تنها، در اتاق مجاور نشسته بود و با صداي سوزناک مداحي ميكرد.
براي دل خودش ميخواند. با اما مزمان نجوا ميكرد. آنقدر سوز عجيبي در صدايش بود كه همه اشك ميريختند.
📚 منبع : کتاب سلام بر ابراهیم
گاهےدَرنَبودیِڪنَفر،
اِنگارجَہانبہکلےخالےست..!"💔
"یاحمیدُبحقِّمحمّدعجّللولیكالفرج..."
السَّلامُعَلَيْكَيَاحُجَّةَاللَّهِفـٖےأَرْضِهِ..
#امام_زمان
🔰🔰🇯🇴🇮🇳🔰🔰
♥️ @QURAN_SOUND114 ♥️
#سلام_امام_زمانم💞
هِجراטּبَساَستاِیپســـــرفآطِمہ؛بیآ شآیَدڪهمَرگجِسمِمَراسَهمِگورڪرد:) ♥️¦⇠#السݪامعلیڪیابقیةاللہ 🔰🔰🇯🇴🇮🇳🔰🔰 ♥️ @QURAN_SOUND114 ♥️
❁قـ📖ـرآن کریـم(تفسیر نور)❁
♨️ گناه با ما چه کرده است؟ 🔴 ما با گناه ، روح و قلب خود را خراب کرده ایم ، به حدی که دیگر عجائب عا
💖 محبت های ماندگار
📛 شدیدترین محبت ها به هر چیزی پس از دستیابی به آن کاهش
پیدا می کند !! یادمان باشد که همه محبت ها به پایان خواهند رسید...
🔆 و تنها خاطره ای از دوران کودکانه ، "دوست داشتن" آنها برای ما باقی خواهد ماند .
💖 تنها محبتی که هر قدر به آن برسی ، شدیدتر می شود ؛ محبت به خدا و اولیاء خداست .
💌 #پیام_معنوی
🍃 #استاد_پناهیان
شماره ۷۳۳
🔰🔰🇯🇴🇮🇳🔰🔰
♥️ @QURAN_SOUND114 ♥️
4_5785067488806964219.mp3
13.39M
#خانواده_آسمانی ۵۳
#استاد_شجاعی
💫 مسیر *من* تا *خدا* ، را پیاده نمیشود رفت !
نیاز به وسیله دارد ... این را قرآن میگوید؛ وابتغوا إلیه الوسیله!
✧ مسیر *من* تا *خدا* را فقط کسانی میتوانند شروع کنند و تا به آخر برسند که ؛ بزرگتر داشته باشند. اینجا بیریشهها و بیاصل و نسبها راه ندارند!
بیریشهها یعنی چه کسانی؟
بزرگتر داشتن یعنی چه؟
🔰🔰🇯🇴🇮🇳🔰🔰
♥️ @QURAN_SOUND114 ♥️