قول معروف | علیرضا رنجبر
🔹غلام جوانی در خانهٔ عباس عموی پیامبر مشغول خدمت بود که او را ابورافع صدا میزدند. مدتی گذشت و عباس
🔸 ابورافع میگوید: روزی وارد اتاق پیامبر شدم و آن حضرت را در حالت وحی یا خواب دیدم. گوشه خانه هم ماری بود که اگر میخواستم آن را بکشم، ممکن بود پیامبر بیدار شود. پس میان پیامبر و مار خوابیدم تا اگر آزاری داشته باشد، تنها به من برسد.
کمی بعد پیامبر برخاست و این آیه را تلاوت فرمود:
«إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ»[۱]
و سپس فرمود: «خدا را سپاس که آنچه برای علی مقدّر کرده بود تکمیل نمود و آنچه او را بر دیگران برتری داد گوارایش باد».
بعد که پیامبر متوجه حضور من شد فرمود: ابورافع! اینجا خوابیدهای!
من ماجرای مار را تعریف کردم.
فرمود: برخیز آن را بکش.
بعد از اینکه مار را کشتم، پیامبر دستم را گرفت و فرمود:
ای ابورافع! آنگاه که گروهی با علی بجنگند در حالی که او بر حق و آن گروه بر باطلند و جنگیدن با آنان سزاوار و مورد رضایت خداست، تو چه میکنی؟
گفتم: ای رسول خدا، برایم دعا کن اگر چنین موقعیتی را درک کردم خدا کمکم کند و مرا در جنگ با آنان نیرومند سازد.
پیامبر دعایم کرد و فرمود: خدایا، اگر ابورافع آن گروه را درک کرد برای جنگیدن با آنان او را قدرت بده و یاور او باش.
بعد با هم از خانه بیرون آمدیم و پیامبر به مردم فرمود:
ای مردم، کسی که دوست دارد به امینِ جان من و اهل بیت من نگاه کند، به ابورافع نگاه کند که امینِ من است.
🔹 سالها بعد از این ماجرا، هنگامی که مردم با امام علی(ع) بیعت کردند و طلحه و زبیر به بصره رفتند، ابورافع گفت: «این است آنچه پیامبر فرمود که به زودی جمعیتی با علی میجنگند و جنگیدن با آنان جهاد در راه خداست»؛ پس خانه و زمینی را که در خیبر داشت، فروخت و با آنکه پیر بود با مولا علی(ع) برای جنگ جمل حرکت کرد.
[۱] ولیّ و سرپرست شما تنها خدا و رسول اوست و کسانی که ایمان آوردهاند؛ همانها که نماز را برپا میدارند و در حال رکوع زکات میدهند. (سوره مائده: ۵۵)
منابع: فضائل أمیرالمؤمنین(ع)، ص۱۸۷؛ سعد السعود، ص۹۶؛ وسائل الشیعة، ج۱۱، ص۵۳۶؛ کشف الیقین، ص۲۳۵.
#یک_ماه_سی_ستاره ۱
🌱 دوستان خود را با اشتراکگذاری نوشتهها، مهمان #یک_ماه_سی_ستاره کنید 🌙💫
🔸
💬 قول معروف | علیرضا رنجبر
@Qmar71
🔸
🔸 جوانمردی آزاده بود و فطرت پاکی داشت. همین بود که تا خبر فرستادهٔ خدا به گوشش رسید، شوق دیدار در دلش شعله کشید و همراه عدهای از افراد قبیلهاش به محضر رسول خدا(ص) آمد و مسلمان شد.
🔹 چنان شیفتهٔ پیامبر شد که دیگر دلش به بازگشت نبود؛ در کنار حضرت ماند و ذرهذره روحش را با ایمان و معرفتی که از ایشان میگرفت پرورش داد.
🔸 او جندب بن زهیر ازدی است که علاوه بر ایمان راسخ و پرهیزکاری، همیشه با قدرت و شجاعت، در راه اسلام وارد میدانهای نبرد میشد و جانانه میجنگید.
🔹 به قول امروزیها انقلابی هم بود؛ همراه دوستانش مثل مالک، چنان به فسادها و بیعدالتیهای دوران خلافت عثمان و والیان حکومتش اعتراض میکرد که ابتدا به شام تبعید شد.
🔸 در شام هم مشغول جهاد تبیین بود؛ معارف اسلام ناب را که از محضر رسول خدا(ص) آموخته بود، به مردم عرضه میداشت. همین کار جندب، باعث ترس معاویه (والی شام) شد و به عثمان نامه نوشت که او و دوستانش را به کوفه برگرداند تا مردم کمتر آگاه شوند!
منابع: طبقات، ج۱، ص۲۷۹؛ اعیان الشیعه، ج۴، ص۲۴۴؛ مروج الذهب، ج۲، ص۳۳۵؛ الغدیر، ج۹، ص۳۵.
ادامه دارد...
#یک_ماه_سی_ستاره ۲
🌱 دوستان خود را با اشتراکگذاری نوشتهها، در #ماه_رمضان مهمان #یک_ماه_سی_ستاره کنید 🌙💫
🌱 در روز عید فطر در آزمون شرکت کنید و جایزه بگیرید 🎁
🔸
💬 قول معروف | علیرضا رنجبر
@Qmar71
🔸
قول معروف | علیرضا رنجبر
🔸 جوانمردی آزاده بود و فطرت پاکی داشت. همین بود که تا خبر فرستادهٔ خدا به گوشش رسید، شوق دیدار در دل
🔸 جندب بن زهیر و همراهانش هنوز از تبعید شام به کوفه برنگشته بودند که دوباره انتقاد و اعتراض به ستمگری و فساد دستگاه حکومتی خلیفه را شروع کردند؛ این بار هم عثمان دستور داد آنها را به حمص تبعید کنند.
🔹 مدتی گذشت و اعتراضِ مخالفانِ خلیفه و والیانش، سبب قتل عثمان شد. جندب که در همان روزها در مدینه حاضر بود و آرزوی حکومتی همچون حکومت رسول خدا(ص) در دل داشت، در زمره اولین کسانی بود که با امیرالمؤمنین علی(ع) بیعت کرد.
🔸 او چنان بر عهدی که با مولا علی(ع) بسته بود ثابتقدم ماند که در جنگ جمل به فرماندهی بخشی از سوارهنظام سپاه امیرالمؤمنین منصوب شد و از خود رشادت و شجاعتی بینظیر نشان داد.
🔹 جندب که راه حق با علی(ع) بودن را دریافته بود، در نبرد صفین هم در لشکر امام حضور داشت و هیبت و قدرت او در جنگ جمل، باعث شده بود نامش همچون مالک اشتر لرزه بر پیکر لشکریان معاویه بیندازد.
همین بود که یکی از یاران امام خطاب به سپاه معاویه فریاد زد که از مالک اشتر و جندب بن زهیر بترسید! که اشتر دامن زره خود را بالا زده و جندب از خشم و رشادت زره میدرد تا شمشیر را بزند.
🔸 در صفین دلیرانه میجنگید و رجز میخواند و میگفت: این است علی که به راستی هدایت با اوست؛ بارالها او را حفظ کن و تباهش مدار؛ پروردگارا او فقط از تو میترسد، پس مقامش را بلند دار؛ و ما در پیکاری که او میکند، وی را یارى میدهیم؛ او داماد پیامبر است که سر به فرمان او نهاد و نخستین کسى است که با او بیعت و از او پیروى کرد.
🔹 جندب پس از نبردی طوفانی و با وجود جراحتی که بر اثر نیزه دشمن بر او وارد شده بود، به جنگیدن و شمشیر زدن ادامه داد تا سرانجام در رکاب مولایش علی(ع) و بر هدایت او، به آرزوی همیشگیاش که شهادت در راه خدا بود، رسید.
منابع: الغدیر، ج۹، ص۳۵؛ جمل (شیخ مفید)، ص۱۷۱ و۱۹۴؛ وقعة صفین، ص۲۰۵ و۲۶۲؛ اعیان الشیعه، ج۴، ص۲۴۴.
.#یک_ماه_سی_ستاره ۲
🌱 دوستان خود را با اشتراکگذاری نوشتهها، در #ماه_رمضان مهمان #یک_ماه_سی_ستاره کنید 🌙💫
🌱 در روز عید فطر در آزمون شرکت کنید و جایزه بگیرید 🎁
🔸
💬 قول معروف | علیرضا رنجبر
@Qmar71
🔸
🔸 روزی جوان مسلمانی، پیامبر خدا(ص) را با آب یا شیر سیراب کرد و حضرت در حق او اینگونه دعا فرمود که: «خدایا او را از جوانیاش برخوردار گردان!»
او عمرو بن حمق خزاعی بود که تا هشتاد سالگیاش حتی یک تار موی سفید بر صورتش دیده نشد.
🔹 بعد از شهادت رسول خدا(ص)، از مدافعان حق ولایت امیرالمؤمنین(ع) بود و هرگز خلافت را شایسته دیگران ندانست. زبانش همیشه گویای فضایل و حقانیت مولایش علی(ع) حتی پس از شهادت ایشان بود؛ همین زبانِ سرخ او سبب شد تا دشمنان سر او را از تن جدا کنند، و این اولین سری بود که در اسلام بر نیزه زدند و شهربهشهر گرداندند تا نزد معاویه ببرند!
🔸 جایگاه عمرو بن حمق نزد مولایش علی(ع)، همچون سلمان برای رسول خدا(ص) بود.
🔹 از امام کاظم(ع) نقل شده که فرمود:
«روز قیامت منادی ندا میدهد که حواریون علی بن ابیطالب - وصیّ رسول خدا محمد بن عبدالله - کجایند؟
عمرو بن حمق خزاعی، محمد بن ابی بکر، میثم تمار و اویس قرنی از جای برمیخیزند»؛
و اینها از جمله اولین پیروان و مقربان پیامبر و اهل بیت هستند که در قیامت پاداش میگیرند.
منابع: اسدالغابه، ج۴، ص۱۰۰؛ تهذیب التهذیب، ج۶، ص۱۳۶؛ الإختصاص، ص۶۱؛ إختیار معرفة الرجال، ص۹.
ادامه دارد...
#یک_ماه_سی_ستاره ۳
🌱 دوستان خود را با اشتراکگذاری نوشتهها، در #ماه_رمضان مهمان #یک_ماه_سی_ستاره کنید 🌙💫
🌱 در روز عید فطر در آزمون شرکت کنید و جایزه بگیرید 🎁
🔸
💬 قول معروف | علیرضا رنجبر
@Qmar71
🔸
قول معروف | علیرضا رنجبر
🔸 روزی جوان مسلمانی، پیامبر خدا(ص) را با آب یا شیر سیراب کرد و حضرت در حق او اینگونه دعا فرمود که:
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
زمانی که سپاه امیرالمؤمنین در صفین آماده رویارویی با سپاه معاویه بود، عمرو بن حمق خزاعی در بیان اطاعت و فرمانبرداری خود، به مولایش علی(ع) چنین گفت:
ای امیرمؤمنان، به خدا سوگند، با تو بیعت کردم و دوستت دارم، نه بخاطر آنکه میان من و تو نزدیکی است، یا خواسته باشم مالی از تو به من برسد، یا قدرتی کسب کنم که موجب آوازه و شهرت من شود؛ بلکه شما را دوست دارم برای پنج ویژگی که در شما یافتهام که برای دیگران نیست:
اینکه تو پسرعمو و وصیّ رسول خدایی؛
نخستین کسی هستی که به آن حضرت ایمان آوردی و از همه در اسلام آوردن پیشگامتری؛
همسر بهترین زنان امت یعنی فاطمه دخت پیامبری؛
پدرِ ذریه و فرزندزادگان رسول خدایی؛
و دیگر اینکه سهم تو در جهاد با دشمنان خدا، از همه بیشتر است.
سپس در تکمیل ارادت خود عرضه داشت:
یا علی، حتی اگر کوهها را جابهجا کنم و آب دریاها را بکشم، تا آنکه روزی دوست تو را تقویت و دشمن تو را خوار و زبون سازم، گمان میکنم هنوز نتوانستهام تمام حقوق شما را که به گردن من است، ادا کرده باشم.
امیرالمؤمنین(ع) چون سخنان گرم او را در دفاع از حریم ولایت شنید، در حقش دعا کرد و چنین فرمود: «پروردگارا، دل او را به نور تقوا روشن ساز، و او را همواره به راه راستت هدایت کن».
آنگاه فرمود: «کاش در سپاهیانم صد نفر مثل تو داشتم».
منابع: وقعة صفین، ص۱۰۳؛ شرح ابن أبی الحدید، ج۳، ص۱۸۲.
.#یک_ماه_سی_ستاره ۳
🌱 دوستان خود را با اشتراکگذاری نوشتهها، در #ماه_رمضان مهمان #یک_ماه_سی_ستاره کنید 🌙💫
🌱 در روز عید فطر در آزمون شرکت کنید و جایزه بگیرید 🎁
🔸
💬 قول معروف | علیرضا رنجبر
@Qmar71
🔸
🔸 مگر میشود زنی را به جای شوهرش دو سال زندانی کرد؟! آن هم به جرم عشق علی(ع)!
این کاریست که معاویه و مزدورانش انجام دادند! وقتی نتوانستند بر عمرو بن حمق دست یابند، همسرش آمنه را که شیرزنی با فصاحت و بلاغت و شیعهٔ مولا علی(ع) بود، در کوفه دستگیر کرده و به شام بردند و زندانی کردند.
🔹 وقتی سر بریدهٔ عمرو بن حمق به دربار معاویه رسید، دستور داد تا آن سر مبارک را بر دامان همسرش آمنه بنت شرید بیندازند تا او را آزرده و امتحان کند.
آمنه از دیدن سر بریده همسر خود بیتاب شد و از هوش رفت. وقتی به هوش آمد با نالهای جانسوز گفت: «وا مصیبتا! از خواری دنیا و ظلم سلطان...».
بعد به زندانبان گفت برو به معاویه بگو: «خدا فرزندانت را یتیم و خانهات را ویران کند، خانوادهات را به وحشت اندازد و هرگز تو را نیامرزد».
🔸 معاویه که از نفرین آمنه باخبر شد او را احضار کرد و به او گفت: ای دشمن خدا، تو در حق ما چنین نفرین کردهای؟
آمنه گفت: بله، من این کار را کردم، نه انکار و عذرخواهی میکنم، و نه دست برمیدارم؛ به جان خودم قسم، آنقدر تو را نفرین کردهام تا در تو اثر کند؛ بدان که حق در پی مردان خداست و خداوند همیشه در کمین توست تا تو را کیفری سخت دهد.
🔹 سخنان شجاعانهٔ آمنه، چنان معاویه را برآشفته کرد که گفت: از شام خارج شو تا دیگر تو را نبینم و صدایت را نشنوم!
منبع: اعیان الشیعه، ج۲، ص۹۵.
ادامه دارد...
#یک_ماه_سی_ستاره ۴
🌱 دوستان خود را با اشتراکگذاری نوشتهها، در #ماه_رمضان مهمان #یک_ماه_سی_ستاره کنید 🌙💫
🌱 در روز عید فطر در آزمون شرکت کنید و جایزه بگیرید 🎁
🔸
💬 قول معروف | علیرضا رنجبر
@Qmar71
🔸
قول معروف | علیرضا رنجبر
🔸 مگر میشود زنی را به جای شوهرش دو سال زندانی کرد؟! آن هم به جرم عشق علی(ع)! این کاریست که معاویه
🔸 آمنه بنت شرید پس از آنکه معاویه او را از شام بیرون کرد، بلافاصله گفت: ای معاویه، به زودی خواهم رفت، چون به ماندن در شام علاقهای ندارم و در اینجا روز خوش ندیدم و خبر خوشی نشنیدم و جز رنج چیزی نصیبم نشده؛ شام وطن من نیست و در آن فامیل و عشیرهای ندارم، در این شام ویران، بدهیهایم سنگین شده و دیدگانم به هیچ امری روشن نشده است.
ای معاویه، مطمئن باش از اینجا میروم و هرگز برنمیگردم و هرجا که باشم از تو به بدی یاد میکنم.
🔹 آمنه که خواست خارج شود، معاویه با دست اشاره کرد که برو! آمنه گفت: آری، معاویه با دست اشاره میکند که بروم، ولی از ترسِ پاسخ تند من، زبانش را حرکت نمیدهد!
ای معاویه، بدان اگر من هم سکوت کنم، فردای قیامت شوهرم [عمرو بن حمق] با زبانی که از شمشیر برندهتر و از افعی گزندهتر است با تو جدال خواهد کرد.
🔸 آمنه با دلی پر از آه و درد از معاویه، از شام بیرون رفت ولی در بین راه بود که فرستادهای به دستور معاویه، هدیهای برای آمنه آورد تا زبان او را از بدگویی به معاویه باز دارد! اما وقتی هدیه را به آمنه داد، او گفت: تعجب از معاویه است که شوهر مرا میکشد اما برای من جایزه میفرستد!
او هدیه معاویه را نپذیرفت و رفت تا به شهر حمص رسید؛ ولی در آنجا به مرض طاعون مبتلا شد و همانجا با آن بیماری از دنیا رفت و به شوهر شهید خویش ملحق شد.
🔹 معاویه پس از شنیدن خبر وفات آمنه بنت شرید، خوشحال شد که او دیگر زنده نیست تا معاویه را نفرین و از او نزد مردم بدگویی کند.
منابع: اعیان الشیعه، ج۲، ص۹۵؛ تراجم اعلام النساء، ج۱، ص۱۹۸.
.#یک_ماه_سی_ستاره ۴
🌱 دوستان خود را با اشتراکگذاری نوشتهها، در #ماه_رمضان مهمان #یک_ماه_سی_ستاره کنید 🌙💫
🌱 در روز عید فطر در آزمون شرکت کنید و جایزه بگیرید 🎁
🔸
💬 قول معروف | علیرضا رنجبر
@Qmar71
🔸
🔸در یکی از روزهای جنگ صفین، پرچمداران سپاه امیرالمؤمنین علی(ع) یکی پس از دیگری به سمت لشکر شامیان حمله میکردند و در نبردی سخت به شهادت میرسیدند؛ تا آنکه پرچم به دست عبدالله بن کعب مرادی افتاد و به سمت دشمن حملهور شد و شجاعانه جنگید تا بهشدت مجروح شده و بر زمین افتاد.
🔹بعد از نبرد، یکی از یاران امام به نام اسود، در میان کشتهها جستجو میکرد تا به عبدالله بن کعب رسید که آخرین نفسهای خود را میکشید. به او گفت: به خدا قسم، شهادت تو برایم ناگوار است، کاش موقع مبارزه کنار تو و مدافعت بودم و جانم را فدایت میکردم. سپس بالای سر عبدالله نشست و گفت: مرا وصیت کن.
🔸عبدالله گفت: تو را به تقوای الهی وصیت میکنم و اینکه خیرخواه امیرالمؤمنین باشی و با پیمانشکنان بجنگی تا حق ظاهر شود یا به خدا ملحق گردی.
سلام مرا به مولایم علی(ع) برسان و بگو بجنگ و در میدان پیشروی کن تا معرکه نبرد را پشت سر قرار دهی؛ زیرا هر کس بجنگد و معرکه پشت سرش باشد، پیروزی برای اوست.
عبدالله، پس از این سخنان جان به جانآفرین تسلیم کرد و بر ولایت و محبت علی(ع) به شهادت رسید.
🔹اسود به محضر امام(ع) آمد و سفارش عبدالله بن کعب را به عرض رسانید، حضرت فرمود: «رحمت خدا بر او، که در حال حیات همراه ما جنگید و هنگام وفات ناصح و خیرخواه ما بود».
منابع: وقعة صفین، ص۴۵۷؛ اسدالغابه، ج۳، ص۲۴۹؛ تاریخ طبری، ج۵، ص۴۶.
.#یک_ماه_سی_ستاره ۵
🌱 دوستان خود را با اشتراکگذاری نوشتهها، در #ماه_رمضان مهمان #یک_ماه_سی_ستاره کنید 🌙💫
🌱 در روز عید فطر در آزمون شرکت کنید و جایزه بگیرید 🎁
🔸
💬 قول معروف | علیرضا رنجبر
@Qmar71
🔸
ما آدمها مسافر زمانیم
که امروز به ایستگاه نوروز رسیدیم
تا چند صباحی توقف کنیم
و به نقشه زندگی نگاهی دوباره بیندازیم
ببینیم مسیر ۱۴۰۲ که طی کردیم
چه فراز و نشیب و منظرههایی را پشت سر گذاشتیم
خوشیها و ناخوشیها را بسنجیم
که چگونه شکرگزار یا صبور بودیم
در این چند روز سکون و آرامش نوروز
به مسیر پیش روی خودمان در سال ۱۴۰۳ بیندیشیم و برنامهریزی کنیم
نفسی تازه کنیم و
با همت و ارادهای محکمتر از سالی که گذشت
گامهای آتی را استوارتر برداریم.
سلام نماز و روزههاتون قبول باشه ☺️
☀️ فرا رسیدن عید نوروز و آغاز سال ۱۴۰۳ بر شما همراهان عزیز مبارک باشه 🌸
امیدوارم سالی سرشار از سلامتی و برکت داشته باشین و به لطف خدا و دعای امام زمان، حال دلتون خوبِ خوب باشه 🤲🏻☺️
با آرزوی بهترینها برای شما خوبان
التماس دعا
نمایه #قول_معروف هم مثل بهار، تغییر کرد...
همچنان از همراهی و پیگیری شما ممنونم ☺️
🔸
💬 قول معروف | علیرضا رنجبر
@Qmar71
🔸
🔸 زمانی که امیرالمؤمنین(ع) برای جنگ جمل آماده میشد، از بزرگان کوفه خواست تا سپاهی برای نبرد بفرستند؛ ولی حاکم کوفه و برخی دیگر، دعوت حضرت را اجابت نکردند. در آن هنگام شریح بن هانی حارثی گفت: «ای کوفیان! از دعوت علی سرپیچی نکنید که بخدا قسم اگر از ما کمک نمیخواست باز با عشق و علاقه یاریاش میکردیم». با سخنان گرم شریح، ۱۲هزار نیرو آماده شده و به سپاه حضرت پیوستند.
🔹 شریح در نبرد صفین هم فرماندهی بخشی از سپاه امام(ع) را برعهده داشت. پس از جریان حکمیت که عمروعاص با فریب دادنِ ابوموسی اشعری، معاویه را به خلافت بر مسلمین اعلام کرد، شریح با شلاق به عمروعاص که پیرمرد بود حمله کرد و او را کتک زد تا مردم به فریاد عمروعاص رسیدند و از دست شریح نجاتش دادند.
پس از آن ماجرا شریح همیشه میگفت: «کاش به جای تازیانه با شمشیر به عمروعاص میزدم و هر چه میخواست بشود، میشد؛ افسوس که این کار را نکردم و برای هیچ چیزی اینقدر افسوس نخوردهام».
🔸 شریح بعد از شهادت مولایش علی(ع) همچنان بر محبت و ولایت ایشان بود و همیشه از یاران و شیعیان حضرت دفاع میکرد. او کسی بود که با شجاعت، در دفاع از حجر بن عدی به معاویه نامه نوشت و با وجود احتمال خطر و تهدید از سوی معاویه، به ایمان حجر شهادت داد و تلاش کرد تا او را از مرگ تبرئه کند.
منابع: الامامة والسیاسه، ج۱، ص۶۳؛ وقعة صفین، ص۵۴۴؛ کامل ابناثیر، ج۲، ص۴۹۷.
.#یک_ماه_سی_ستاره ۶
🌱 دوستان خود را با اشتراکگذاری نوشتهها، در #ماه_رمضان مهمان #یک_ماه_سی_ستاره کنید 🌙💫
🌱 در روز عید فطر در آزمون شرکت کنید و جایزه بگیرید 🎁
🔸
💬 قول معروف | علیرضا رنجبر
@Qmar71
🔸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خدیجه!
و کیست خدیجه که فقط محمد(ص) او را درک کرد؟!
خدیجه زنی است که در دوران سیاهِ بیبند و باری، پاکدامنی برگزید تا بسترِ پاکِ کوثر باشد و خیرِ کثیرش در نسلِ امامت جاری شود.
خدیجه درس آزادگی و رسمِ بذلِ جان و مال در راه خدا را به امت اسلام آموخت.
خدیجه از برترین زنان بهشت است که در زمان حیاتش خدا و جبرئیل بر او سلام و درود فرستادند و رسول خدا(ص)، سلامالله را به او ابلاغ فرمود.
خدیجه، زینتِ مادرانِ امت اسلام است.
او گوهری است که هرچه دشمنانش تلاش کردند از ارزش او کم کنند، خدا و رسولش بر قیمتش افزودند.
هم در زمان حیات او را به زبانِ تلخ آزرده کردند، هم بعد از وفاتش پیامبر را با حسادت نسبت به خدیجه زخم زبان زدند.
بعدتر هم به خیالِ خام خود تلاش کردند تا دیگری را به او برتری دهند و زینتِ دلِ محمد(ص) را کمارزش جلوه دهند و نسلِ امامت را زیر سؤال برند؛ ولی حق و حقیقت هرگز پنهان نخواهد ماند.
اما آن راز چه بود که از پرده برون افتاد؟!
آن راز، سن حضرت خدیجه بود که تا همین چند سال قبل، حتی در ذهن شیعیان علی(ع) و زهرا(س)، مشهور بود که خدیجه در سن ۴۰ سالگی با پیامبر(ص) ازدواج کرد!!
اما حقیقت آن است که سن حضرت خدیجه(س) بیش از ۲۵ یا ۲۸ سال نبود که خود را به ازدواج با رسول خدا(ص) مفتخر کرد و چنین فضیلتِ باعظمتی را بر فضایلِ پاکی و طهارت و سخاوتِ خویش افزود.
سلام و درود خدا بر خدیجه، که امروز هم مانند چراغی فروزان، راهِ زن بودن و زندگی و آزادی را برایمان روشن کرده است تا در تاریکی و سیاهی جاهلیتِ دورانِ معاصر گم نشویم.
#حضرت_خدیجه
#زن_زندگی_آزادی
🔸
💬 قول معروف | علیرضا رنجبر
@Qmar71
🔸
🔸زمانی که معاویه برای سفر حج وارد مکه شد، سراغ زنی از شیعیان امیرالمؤمنین(ع) فرستاد که به محبت و ولایت علی(ع) و اهل بیت و به فصاحت و صراحت گفتار شناخته میشد و نامش دارِمیّه حَجونى بود که در منطقه حَجُون مکه زندگی میکرد.
🔹وقتی دارمیه را نزد معاویه آوردند، معاویه از او پرسید: «چرا علی را دوست داشتی و مرا بد میداشتی؟ و از او پیروی میکردی و با من دشمنی میورزیدی؟»
🔸دارمیه گفت: من علی (ع) را دوست دارم چون با مردم به عدالت رفتار میکرد و بیتالمال را به مساوات تقسیم مینمود؛
و تو را دشمن میدارم چون با کسی جنگیدی که در ولایت و حکومتداری از هر جهت از تو سزاوارتر بود! و به چیزی که حقت نبود، دستدرازی کردی!
و دوستی و تولّای من نسبت به علی(ع) بخاطر این است که رسول خدا(ص) او را به طور رسمی ولیّ و پیشوای مؤمنان قرار داد؛ و نیز او فقرا را دوست میداشت و اهل دین را بزرگ میشمرد؛
اما کینۀ من با تو بدین جهت است که خونریزی پیشۀ توست و در قضاوت ستم میکنی و از روی هوا و هوس حکم میرانی!
🔹معاویه از سخنان قاطع و شجاعانهٔ دارمیه برآشفته شد و به او توهین کرد؛ اما دارمیه باز هم بیپروا به او جواب داد و گفت: «ای معاویه! به خدا قسم، درباره اینها که به من نسبت دادی، در میان مردم به مادرت هند (جگرخوار) مَثَل میزنند!!».
سخنان دارمیه نشانهٔ ایمان و شجاعت بینظیر اوست.
منبع: عقد الفرید، ج۲، ص۱۱۳.
.#یک_ماه_سی_ستاره ۷
🌱 دوستان خود را با اشتراکگذاری نوشتهها، در #ماه_رمضان مهمان #یک_ماه_سی_ستاره کنید 🌙💫
🌱 در روز عید فطر در آزمون شرکت کنید و جایزه بگیرید 🎁
🔸
💬 قول معروف | علیرضا رنجبر
@Qmar71
🔸
🔸زمانی که سپاه امیرالمؤمنین(ع) در بصره مقابل اصحاب جمل قرار گرفت، حضرت علی(ع) برای اتمام حجت با آنان، به یاران خود فرمود: «کیست که این قرآن را برداشته و این قوم (اصحاب جمل) را به آنچه در آن است فراخواند؟ و در مقابل بهشت برای او خواهد بود».
تازهجوانی به نام مسلم بن عبدالله مُجاشِعی برخاست. حضرت به او فرمود: «اگر این قرآن را مقابل آنها ببری، نخست دست راستت را قطع میکنند، باید آن را به دست چپ بدهی و آن هم قطع میشود، و سپس چندان شمشیر بر تو میزنند تا کشته شوی».
مسلم گفت: «آنچه شما فرمودی، در راه خدا اندک است».
سپس قرآن به دست مقابل دشمن آمد و فریاد زد: «ای مردم، این کتاب خدا میان ما و شما حَکَم و داور باشد».
مردی بر او ضربهای زد و دست راست او قطع شد. مسلم قرآن را با دست چپ برداشت و آنان را به پیروی از آن فراخواند؛ بلافاصله دست چپ او را هم قطع کردند. مسلم مقاومت کرد و با باقیمانده دستهای قطعشده، قرآن را از روی زمین برداشت و به سینه چسباند و آنها را به اطاعت از آن دعوت کرد؛ ولی اصحاب جمل از هر طرف بر مسلم هجوم آوردند و همانطوری که امام(ع) به او خبر داده بود، مسلم را شهید و با شمشیر بدنش را قطعه قطعه کردند.
🔹مسلم بن عبدالله را اولین شهید جمل برشمردهاند که در راه دعوت به قرآن شهید شد و بنا بر وعدهٔ مولایش علی(ع) بهشت جایگاه اوست.
منابع: تاریخ طبری، ج۴، ص۵۱۱؛ الجمل، ص۳۳۹.
.#یک_ماه_سی_ستاره ۸
🌱 دوستان خود را با اشتراکگذاری نوشتهها، در #ماه_رمضان مهمان #یک_ماه_سی_ستاره کنید 🌙💫
🌱 در روز عید فطر در آزمون شرکت کنید و جایزه بگیرید 🎁
🔸
💬 قول معروف | علیرضا رنجبر
@qmar71
🔸
🔸یکی از فرماندهان شجاع و یاران باوفای امیرالمؤمنین(ع) و از پیشقراولان سپاه حضرت در جنگ صفین، زیاد بن نضر حارثی بود.
🔹زمانی که امام(ع)، زیاد را با توصیههایی به شام اعزام فرمود، او ارادتش به مولا را چنین ابراز کرد: «ای امیرمؤمنان، مرا توصیهای کامل فرمودی، من حافظ و عامل به سفارشهای شما و متخلق به اخلاق شما خواهم بود. رشد و کمال بستگی به اجرای فرمانهای شما دارد و تخلف از عهد و پیمان شما، تباهی و گمراهی را در پی خواهد داشت».
زیاد در جنگ صفین شجاعانه به میدان میرفت و در رکاب مولای خود با سپاه معاویه و لشکر شام میجنگید.
🔸زیاد که در جنگ نهروان هم حضور فعال و چشمگیری داشت، در پی اهانتِ خوارج نسبت به امیرالمؤمنین(ع) و یارانش، به آنها چنین پاسخ داد:
«به خدا قسم، علی دست خود را برای بیعت نگشوده و ما هم با او بیعت نکردیم جز برای عمل به قرآن و سنت پیامبر؛ این اشتباه شماست که ما را به یاران معاویه قیاس میکنید.
اما اکنون که شما به مخالفت با علی برخاستهاید، شیعیان او دورش جمع شده و میگویند: ما دوستِ دوستانِ تو و دشمنِ دشمنانِ توایم، و ما نیز چنین هستیم؛ زیرا او بر حق و راهش راه هدایت و صراط مستقیم است و هر کسی با او مخالفت کند گمراه است و موجب گمراهی دیگران نیز میشود».
سخنان زیاد گویای معرفت، ایمان و عشق او به مولا علی(ع) است.
منابع: وقعة صفین، ص۱۲۱؛ کامل ابن اثیر، ج۲، ص۳۹۳.
.#یک_ماه_سی_ستاره ۹
🌱 دوستان خود را با اشتراکگذاری نوشتهها، در #ماه_رمضان مهمان #یک_ماه_سی_ستاره کنید 🌙💫
🌱 در روز عید فطر در آزمون شرکت کنید و جایزه بگیرید 🎁
🔸
💬 قول معروف | علیرضا رنجبر
@qmar71
🔸
🔸بعد از پیامبر(ص)، تنها عده کمی بر ولایت امیرالمؤمنین(ع) باقی ماندند؛ یکی از آنها سهل بن حنیف انصاری بود که خلافت ابوبکر را انکار کرد و خطاب به او گفت: شهادت میدهم که رسول خدا(ص) بر منبر فرمود: «امام شما پس از من، علی بن ابیطالب است و او برای امتم خیرخواهترین مردم است».
🔹سهل که در بَدر و اُحُد و دیگر نبردهای اسلام، همراه با رسول خدا(ص) و حضرت علی(ع) جنگیده بود، همیشه مورد احترام و علاقهٔ امام قرار داشت.
🔸او از یاران ویژهٔ امام بود که در زمان جنگ جمل، جانشینی امام در مدینه و فرمانداری آنجا را بر عهده داشت؛ در جنگ صفین نیز همراه امام(ع) بود و بخشی از سپاه حضرت را فرماندهی میکرد.
سهل در صفین خطاب به امام عرضه داشت: «یا امیر المؤمنین! نَحنُ سِلمٌ لِمَن سالَمتَ وَ حَربٌ لِمَن حارَبتَ»؛ ما در صلح و سازشیم با کسی که با شما در صلح است و در جنگیم با کسی که با شما بجنگد.
🔹زمانی که سهل بن حنیف از دنیا رفت، امیرالمؤمنین علی(ع) که سهل را بسیار دوست میداشت، در مرگ او بسیار بیتابی میکرد. حضرت با هر گروه که برای تشییع سهل میآمدند، یک مرتبه بر او نماز خواند تا پنج نوبت بر جنازه سهل نماز گزاردند. همچنین امام(ع) با دستان مبارکش عهدهدار کفن و دفن سهل گردید تا یار باوفای خود را راهی دیار ابدیت سازد.
منابع: الخصال، ج۲، ص۴۶۱؛ تاریخ طبری، ج۴، ص۴۵۲؛ اعیان الشیعه، ج۷، ص۳۲۱؛ وقعه صفین، ص۹۳.
.#یک_ماه_سی_ستاره ۱۰
🌱 دوستان خود را با اشتراکگذاری نوشتهها، در #ماه_رمضان مهمان #یک_ماه_سی_ستاره کنید 🌙💫
🌱 در روز عید فطر در آزمون شرکت کنید و جایزه بگیرید 🎁
🔸
💬 قول معروف | علیرضا رنجبر
@qmar71
🔸
🔸زمانی که طلحه و زبیر و عایشه و اصحاب جمل که بنای بیعتشکنی داشتند به بصره رسیدند، ابتدا با استاندار بصره قرارداد صلح امضا کردند تا قبل از رسیدن امیرالمؤمنین علی(ع) به آنجا، امور بصره را به عثمان بن حنیف (استاندار و کارگزار حضرت در بصره) واگذارند.
🔹اما در غفلت عثمان بن حنیف، بر او حمله کرده و اسیرش کردند و شکنجهوار موهای صورت و مژه و ابروی او را کندند!!! و به چشمانش آسیب زدند!
همچنین به بیتالمال و انبار ارزاق بصره حمله کردند و تعداد زیادی از نگهبانان را به شهادت رساندند.
🔸وقتی خبر این جنایت هولناک به حکیم بن جبله عبدی -از بزرگان بصره و از شیعیان مولا علی(ع)- رسید، همراه با جمعی از صالحان برای دستیابی به بیتالمال و ارزاق مسلمانان و آزادسازی عثمان بن حنیف از چنگال طلحه و زبیر و عایشه، قیام کرد و با دلاوری و شجاعت در مقابل اصحاب جمل جنگید و به شهادت رسید.
🔹هنگامی که امیرالمؤمنین(ع) از شهادت حکیم بن جبله و همراهانش باخبر شد، با حالتی بسیار اندوهگین در مدح دلاوری و شجاعت او و یارانش فرمود: «حکیم با دعوتی شنیدنی یاران را فراخواند و به مقام و منزلت والایی نایل شد».
🔸در برخی منابع تاریخی، قیام و جنگِ حکیم بن جبله را به نام جملِ اصغر روایت کردهاند.
منابع: اعیان الشیعه، ج۶، ص۲۱۳؛ الغدیر، ج۹، ص۱۸۶؛ الاستیعاب، ج۱، ص۳۶۸.
پ.ن: کلیپ بعدی را هم تماشا کنید.
.#یک_ماه_سی_ستاره ۱۱
🌱 دوستان خود را با اشتراکگذاری نوشتهها، در #ماه_رمضان مهمان #یک_ماه_سی_ستاره کنید 🌙💫
🌱 در روز عید فطر در آزمون شرکت کنید و جایزه بگیرید 🎁
🔸
💬 قول معروف | علیرضا رنجبر
@qmar71
🔸
قول معروف | علیرضا رنجبر
🔸زمانی که طلحه و زبیر و عایشه و اصحاب جمل که بنای بیعتشکنی داشتند به بصره رسیدند، ابتدا با استاندار
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸حکیم بن جبله عبدی از قبیله عبدالقیس در بصره و رئیس آنان، مردی روشنضمیر و تیزبین بود.
🔹او از اصحاب رسول خدا(ص) و از خواص یاران امیرمؤمنان علی(ع) و مردی دیندار و شجاع بود.
🔸او از طرفداران جدی امیرمؤمنان بود و جانش را نیز در راه آن حضرت فدا کرد و به فرمودهٔ مولا علی(ع) دارای مقام بسیار ارجمندی است.
.#یک_ماه_سی_ستاره ۱۱
🌱 دوستان خود را با اشتراکگذاری نوشتهها، در #ماه_رمضان مهمان #یک_ماه_سی_ستاره کنید 🌙💫
🌱 در روز عید فطر در آزمون شرکت کنید و جایزه بگیرید 🎁
🔸
💬 قول معروف | علیرضا رنجبر
@qmar71
🔸
🔸شیعهٔ علی(ع) و شاعر و حقخواه که باشی، مثل عبدالرحمان بن حنبل جُمَحی در مقابل بیعدالتیهای عثمان (خلیفه سوم) زبان به شعر میگشایی و به خلیفه اعتراض میکنی.
🔹عبدالرحمان در هجو عثمان شعری سرود و چنین گفت: «با ستمکاری در حق بندگان، خمس و خراج و مالیات مردم را به نزدیکانت بخشیدی». عثمان که شعر عبدالرحمان به گوشش رسید، او را احضار کرد و صد تازیانه به او زد و بر شتر سوارش کرد و در شهر گرداند و بعد هم او را به خیبر تبعید و در آنجا غل و زنجیرش کرد.
🔸عبدالرحمان که شیعه و مرید مولایش علی(ع) بود، به ایشان نامه نوشت و مظلومیت خود را شرح داد. حضرت نزد عثمان وساطت کرد تا سرانجام عثمان کمی بر او آسان گرفت و عبدالرحمان از غل و زنجیر رهایی یافت.
وقتی از زندان آزاد شد، در شعری چنین سرود: «جانم فدای علی، که مرا از چنگال کافری نجات داد!».
🔹عبدالرحمان از یاران مجاهد رسول خدا(ص) و امیرالمؤمنین(ع) بود که از اصحاب بدر محسوب میشود. او در جنگ جمل و صفین هم در رکاب امام علی(ع) شجاعانه جنگید تا آنکه در صفین بر ولایت مولا علی(ع) به شهادت رسید.
🔸وقتی خبر شهادت عبدالرحمان به حضرت داده شد، امام در مدح او فرمود: «به خدا سوگند، او راست گفت»؛ که تأییدی بر راستگفتاری و کردار شایستهٔ عبدالرحمان در عدالتخواهی و حمایت از ولیّ خداست.
منابع: الاستیعاب، ج۲، ص۸۲۸؛ تاریخ طبری، ج۵، ص۴۶؛ دیوان عبدالرحمن بن حنبل.
.#یک_ماه_سی_ستاره ۱۲
🌱 دوستان خود را با اشتراکگذاری نوشتهها، در #ماه_رمضان مهمان #یک_ماه_سی_ستاره کنید 🌙💫
🌱 در روز عید فطر در آزمون شرکت کنید و جایزه بگیرید 🎁
🔸
💬 قول معروف | علیرضا رنجبر
@qmar71
🔸
🔸شیرزن باشی و در معرکه جنگ، در جبههٔ حق بایستی، خطبه بخوانی و مردان را به نبرد فراخوانی تا عدالت به دستان مولایت علی(ع) برقرار شود، نشانه شجاعت و افتخاری بزرگ است که نصیب زرقاء بنت عدی بن غالب شد.
🔹زرقاء در صفین خطاب به گمراهان چنین میگفت: «ای مردم، سخن مرا بشنوید و از راه باطل برگردید؛ شما در فتنهای هستید که تاریکیاش دید شما را گرفته و شما را از راه درست باز داشته است.
ای وای که فتنه نمیگذارد به صدای ناصح و مشفق گوش فرا دهید و از پیشوایان به حق اطاعت کنید.
ای مردم، با وجود خورشید دیگر چراغ روشنی ندارد و ستاره در برابر ماه نورافشانی نکند؛ بدانید که آهن را جز با آهن نتوان برید.
آگاه باشید که هر کس طالب هدایت باشد، او را هدایت میکنیم و هرکس از ما آگاهی بخواهد، او را آگاه میسازیم».
🔸آری، همین خطبههای آتشین زرقاء و حقگویی او بود که معاویه را واداشت تا او را احضار کند بلکه در مجلس خود، زرقاء و پیشوای او علی(ع) را تحقیر کند.
معاویه به زرقاء گفت: «تو با حرفهایت در تمام خونهایی که علی ریخت با او شریک هستی!»
زرقاء گفت: «چه بشارت خوبی به من دادی و مرا خوشحال کردی؛ چه سعادتی که در کارهای مولا و مقتدایم علی(ع) شریک باشم».
معاویه حیرتزده گفت: «وفاداری شما پیروان علی، پس از مرگ او، از دوستی شما در زمان حیاتش عجیبتر است».
منابع: عقد الفرید، ج۲، ص۱۰۶؛ اعیان الشیعه، ج۷، ص۶۰.
.#یک_ماه_سی_ستاره ۱۳
🌱 دوستان خود را با اشتراکگذاری نوشتهها، در #ماه_رمضان مهمان #یک_ماه_سی_ستاره کنید 🌙💫
🌱 در روز عید فطر در آزمون شرکت کنید و جایزه بگیرید 🎁
🔸
💬 قول معروف | علیرضا رنجبر
@qmar71
🔸
🔸چشمانت را ببند و تصور کن نابینا باشی و نتوانستی خودت را به کربلای حسین(ع) برسانی تا او را یاری کنی؛ حالا خبر رسیده که سیدالشهدا(ع) و یارانش را مظلومانه به شهادت رساندهاند.
این حالی بود که عبدالله بن عفیف ازدی تجربه کرد و آتش خشم و اندوه در دلش شعلهور شد.
🔹عبدالله بن عفیف از یاران امیرالمؤمنین علی(ع) بود که در رکاب حضرت در جنگ جمل شرکت کرد و در آنجا چشم چپ خود را از دست داد؛ ولی باز هم در صفین به یاری امام خود شتافت و بر اثر ضربت شمشیری که در نبرد به سر و صورتش خورد، چشم راست خود را هم از دست داد و کاملا نابینا شد.
بعد از نابینا شدن بیشتر وقت خود را در مسجد کوفه مشغول نماز و عبادت بود.
🔸عبدالله روز یازدهم محرم در مسجد کوفه حاضر بود که ابنزیاد ملعون بر منبر رفت و با وقاحت و بیشرمی چنین گفت: «خدا را سپاس که حق و اهلش را ظاهر کرد و امیرالمؤمنین یزید بن معاویه و حزبش را یاری کرد و دروغگو پسر دروغگو حسین بن علی و شیعیانش را هلاک کرد!».
🔹عبدالله هرچه صبر کرد کسی به ابنزیاد اعتراض نکرد؛ پس زبان حق گشود و فریاد زد:
«ای پسر مرجانه! دروغگو و پسر دروغگو تویی و پدرت، و آنکه تو را به حکومت کوفه منصوب کرد و پدر او دروغگوست! - نه حسین بن علی و پدرش-؛
ای پسر مرجانه! آیا فرزندان پیامبر را میکُشی و در جایگاه صدیقین و خوبان قرار گرفته و سخن میگویی؟!».
ابنزیاد عصبانی شد و گفت: گوینده چه کسی بود؟
عبدالله گفت: من بودم ای دشمن خدا!
ادامه دارد...
.#یک_ماه_سی_ستاره ۱۴
🔸
💬 قول معروف | علیرضا رنجبر
@qmar71
🔸
قول معروف | علیرضا رنجبر
🔸چشمانت را ببند و تصور کن نابینا باشی و نتوانستی خودت را به کربلای حسین(ع) برسانی تا او را یاری کنی؛
🔸ابنزیاد که انتظار نداشت بعد از پیروزی در کربلا کسی جرأت انتقاد و اعتراض به او را داشته باشد، خیلی عصبانی شد و گفت: این مرد را بیاورید.
مأموران عبدالله بن عفیف را گرفتند تا پیش ابنزیاد ببرند اما عبدالله با فریاد زدن از افراد قبیلهاش کمک خواست و آنها که تعدادشان در آن روز در مسجد کوفه به هفتصد نفر میرسید، برخاستند و او را از دست مأموران نجات دادند و همراه دخترش به خانه فرستادند.
🔹اما ابنزیاد ملعون، کینهٔ شتری داشت و نمیتوانست چنین رسوایی در میان مردم را تحمل کند. پس فرمان داد: بروید این کورِ ازدی را بیاورید.
مأموران ابنزیاد به خانه عبدالله رسیدند؛ درب خانه را شکستند و وارد شدند.
دختر عبدالله فریاد زد: پدر، دشمن به تو نزدیک شده، مواظب باش!
عبدالله گفت: نترس، شمشیرم را بده.
دخترش شمشیر را به وی داد و او به دفاع از خود پرداخت در حالی که رجز میخواند و از پاکی اصل و نسب خود و شجاعتهای بینظیرش در رکاب مولا علی(ع) بر زبان میآورد.
دختر عبدالله هم میگفت: ای پدر، کاش من مرد بودم و در کنار تو با این مردم زشتکار که قاتلان عترت پیامبرند میجنگیدم.
دشمنان پس از جنگیدن با عبدالله، او را دستگیر کردند و نزد ابنزیاد بردند.
🔸ابنزیاد که سرمست به شهادت رساندن امام حسین(ع) در کربلا بود، دستور داد عبدالله را گردن زدند و بدنش را به دار آویختند.
🔹عبدالله بن عفیف ازدی اولین شیعهای بود که پس از واقعه کربلا در اعتراض به عبیدالله بن زیاد، به شهادت رسید.
🔸ای عبدالله! خدا تو را در جنگهای جمل و صفین زنده نگه داشت تا بعد از کربلا هم یکی از یاران علی(ع)، در مقابل ظالمانی چون ابنزیاد و یزید، زبان گویای حق باشد و خفقان و سکوت در برابر چنین ظلم و جنایت غمباری را بشکند. شهادت گوارای تو باد!
منابع: کامل ابن اثیر، ج۲، ص۵۷۵؛ تاریخ طبری، ج۵، ص۴۵۸؛ انساب الاشراف، ج۳، ص۴۱۳؛ الملهوف، ص۲۰۳.
.#یک_ماه_سی_ستاره ۱۴
🌱 دوستان خود را با اشتراکگذاری نوشتهها، در #ماه_رمضان مهمان #یک_ماه_سی_ستاره کنید 🌙💫
🌱 در روز عید فطر در آزمون شرکت کنید و جایزه بگیرید 🎁
🔸
💬 قول معروف | علیرضا رنجبر
@qmar71
🔸
سال ۲۴۲۴ میلادی است؛
🪐 دانشمندان توانستهاند شرایط زندگی پایدار در مریخ را فراهم کنند و حالا قرار است اولین فضاپیما که هزار نفر ظرفیت دارد به مریخ برود تا نخستین انسانها پا روی مریخ بگذارند و در آنجا زندگی کنند.
💵 ولی بلیط این سفر فضایی به قدری گران است که هر کسی توان خریدن آن را ندارد؛ به هر حال این هزار بلیط با قیمت گزافی فروخته شده و تو و من هم یکی از این بلیطها را به دست آوردهایم.
🛸 روز سفر فرا رسیده و همهٔ دنیا پای تصویر نشستهاند تا شاهد پرواز این فضاپیما باشند و حسرت میخورند که چرا جزو این انسانهای خوشبخت نیستند تا اولین کسانی باشند که در مریخ زندگی میکنند.
📨 تو و من هم در خانه نشستهایم و افتخار میکنیم که بلیط گرانقیمت این فضاپیما در دستمان است!
ولی چه نشستهایم که باید رفت و سوار فضاپیما شد تا آن افتخار بزرگ رسیدن به مریخ و چنان زندگیای را به دست آوریم.
وگرنه بلیط داشتن به خودیِ خود، فایدهای که ندارد، هیچ!
یک دقیقه بعد از پرواز فضاپیما هم هرکه از راه برسد به ما میگوید پس چرا نرفتی تا به مقصد برسی؟!
تو که بلیط هم داشتی پس چرا سوار نشدی تا برسی؟!
✨ راستش امروز این داستان تخیلی است؛
فردا را نمیدانم...
شاید به مریخ هم رفتیم!!
اما...
اما...
اما...
من و تو بلیط گرانقیمت دیگری هم در دستمان است که گمان میکنیم ارزان به دست آوردهایم!
بلیط بزرگترین و ارزشمندترین سفر دنیا در دست ماست.
سفری که از عالمِ خاک به افلاک است.
سفر از خود به خدا رسیدن...
بلیط مسلمان و شیعه بودن را داریم و همچون آن سفر فضایی در خانه نشستهایم و تماشا میکنیم و هی میگوییم من بلیط مسلمانی و شیعهٔ علی(ع) بودن دارم!
اما غافل از آنیم که باید حرکت کرد... پیروی کرد... سوار این کشتی نجات شد تا به مقصد حقیقی رسید.
باید به باور و آداب و اخلاق اسلام عمل کرد و رهروِ نبیّ و وصیّ و ولیّ و امامِ زمان باشیم تا به مقصد اسلام و تشیع واقعی رسید.
که جای تعجب است از کسی که بلیط مسلمانی و شیعه بودن دارد و به همین اکتفا کند...
وای از کسی که اگر دری به تخته بخورد میخواهد از زیر بار نماز و روزه و خمس و زکات و صدقه و جهاد و امر به معروف و نهی از منکر و رحمت نبوی و عدل علوی و حیای فاطمی و سخاوت حسنی و ایثار حسینی و حجاب زینبی و... فرار کند؛ در حالی که بلیط مسلمانی و تشیع را هم قاب کرده و به دیوار زندگیاش کوبیده باشد!
لکن امشب که #شب_قدر است، راه رسیدن ما را آسانتر میکند... باید کنار مسافران دیگر نشست و در میان جمع، خلوتِ فکر یافت و اندیشه کرد...
به راهی که آمدهایم...
به جایگاهی که در آنیم...
و به مقصدی که پیش روی ماست، بیندیشیم.
🌱جوانهٔ اسلام خودمان را با اشک پرورش دهیم و مراقبت کنیم که ثمر نشستن ما همان رسیدن به مقصود و منزلی است که بلیط آن را در زندگی کسب کردهایم و مفتخر شدهایم به شیعهٔ علی و اولاد علی بودن -که سلام و درود خدا و فرشتگان بر آنان و پیروانشان باد-.
در این شبهای عزیز و پربرکت طلب حلالیت و التماس دعای خیر دارم 🤲🏻
🔸
💬 قول معروف | علیرضا رنجبر
@qmar71
🔸
🔸این سخن راستین که «عَلِيٌّ مَعَ الْحَقِّ وَ الْحَقُّ مَعَ عَلِيّ» یک نشانه برای شناخت آدمهاست؛ معنایش این است که هر کس با علی(ع) ماند، عاقبتبخیر شد و هر که در مسیر حق، ناخالصی داشته باشد قطعاً از علی(ع) دور و عاقبت به شر خواهد شد.
هرکه صیقل ولایت و عدالت مولا بر جان و دلش خورد، پاک و منزه و در زمره بهشتیان شد.
درست مثل سعد بن حارث خزاعی که مسیر حق را با علی(ع) شناخت و در مسیر حق بود تا آنکه در کربلا با شهادت خویش به عاقبتبخیری رسید.
🔹سعد از یاران نزدیک امیرالمؤمنین(ع) بود و فرمانهای ایشان را اطاعت میکرد و چون شجاعت و زیرکی خاصی هم داشت، برخی مسئولیتها از سوی امام برعهدهاش قرار میگرفت.
🔸سعد صدای بلندی داشت و منادی حضرت در کوفه بود؛ پیامهای امیرالمؤمنین(ع) به مردم را با صدایی رسا ابلاغ میکرد. او زمانی که امیرالمؤمنین(ع) کسالت داشت، خطبهای از ایشان را در حضور آن حضرت، حسنین و سایر مردم در مسجد خواند و مردم را تشویق به جهاد کرد.
🔹سعد از طرف امام به عنوان بازرس برای پیگیری برخی گزارشات به بصره اعزام شده و همچنین وظیفه مراقبت از زندانی تا زمان رسیدگی به تخلفش هم بر عهده داشته است.
🔸بعد از شهادت امیرالمؤمنین(ع)، در رکاب امام حسن(ع) و پس از آن ملازم سیدالشهدا(ع) بود تا سرانجام در روز عاشورا به فیض شهادت رسید.
منابع: الغارات، ج۲، ص۵۲۶؛ اعیان الشیعه، ج۷، ص۲۲۱.
.#یک_ماه_سی_ستاره ۱۵
🌱 دوستان خود را با اشتراکگذاری نوشتهها، در #ماه_رمضان مهمان #یک_ماه_سی_ستاره کنید 🌙💫
🌱 در روز عید فطر در آزمون شرکت کنید و جایزه بگیرید 🎁
🔸
💬 قول معروف | علیرضا رنجبر
@qmar71
🔸
🔸آقازاده هم آقازادههای قدیم! یکی مثل عامر بن مسلم عبدی آقازاده و شیعهٔ واقعیست. او و پدرش مسلم از شیعیان مخلص و وفادار امیرالمؤمنین علی(ع) بودند که در رکاب حضرت به نبرد با دشمنان ولایت میپرداختند.
🔹عامر در صفین همراه پدرش مسلم، با معاویه و لشکریان شام جنگیدند. در همین نبرد هم پدرش به شهادت رسید؛ عامر پس از آن از بزرگان شیعه در بصره بود که آقازادگی و فرزند شهید بودن را خرج ولایت امیرالمؤمنین(ع) و اهلبیت کرد.
🔸عامر بن مسلم سالها بعد هنگامی که خبر حرکت امام حسین(ع) از مکه به سمت کوفه را شنید، همراه غلام خود و یزید بن ثبیط -که او هم از شیعیان بصره بود- حرکت کردند و در یکی از منزلگاهها به سیدالشهدا(ع) رسیدند و با ایشان بیعت کردند و همراه کاروان به سمت کوفه عازم شدند.
🔹عامر در روز عاشورا همراه با غلام خود به دفاع از امام حسین(ع) وارد میدان شد و تا پای جان جنگید و سرانجام پاداش ولایتمداری خویش را با شهادت در رکاب سید و سالار شهیدان دریافت کرد.
🔸در زیارت ناحیه مقدسه بر عامر و غلامش چنین سلام و درود فرستاده شده است: «السَّلَامُ عَلَى عَامِرِ بْنِ مُسْلِمٍ ... السَّلَامُ عَلَى سَالِمٍ مَوْلَى عَامِرِ بْنِ مُسْلِمٍ».
منابع: تنقیح المقال، ج۲، ص۱۱۷؛ ابصارالعین، ص۱۶۶؛ المزار الکبیر، ص۴۹۴.
.#یک_ماه_سی_ستاره ۱۶
🌱 دوستان خود را با اشتراکگذاری نوشتهها، در #ماه_رمضان مهمان #یک_ماه_سی_ستاره کنید 🌙💫
🌱 در روز عید فطر در آزمون شرکت کنید و جایزه بگیرید 🎁
🔸
💬 قول معروف | علیرضا رنجبر
@qmar71
🔸
🔸وقتی خبر شهادت امیرالمؤمنین علی(ع) به جاریة بن قدامه سعدی -که در مکه بود- رسید، بسیار ناراحت و افسرده شد؛ اما چون در اخلاص و ایمان به ولایت مولا علی(ع) و اهلبیت ذوب شده بود، رو به مردم کرد و گفت: «برخیزید و بیعت کنید»؛
گفتند با چه کسی؟
جاریه گفت: «با امام حسن؛ انتظار دارید مردم کوفه با شخصی جز امام حسن بیعت کرده باشند؟ برخیزید و توسط من با امام حسن بیعت کنید».
مردم برخاستند و با امام حسن(ع) بیعت کردند.
🔹پس از آن جاریه به مدینه آمد و به مسجد پیامبر(ص) رفت و در خطابهای، به مردم گفت: «ای مردم! از روزی که علی به دنیا آمد تا روزی که از دنیا رفت، و تا روزی که برانگیخته شود، بندهای از بندگان صالح خدا بود. به اندازه مقدر زندگی کرد و به اجل مقرر درگذشت. شهادت پسرعموی پیامبر و بهترین مهاجران و بزرگ مسلمانان نباید سرزنشگر باشد؛ اگر بدانم که یکی از شما به علی(ع) دشنام دهد و بدگویی کند، خونش را میریزم و زودتر روانه دوزخش میکنم. اینک برخیزید و با امام مجتبی بیعت کنید».
مردم برخاستند و با امام حسن(ع) بیعت کردند.
🔸جاریه روز بعد به سمت کوفه بازگشت و خدمت امام حسن(ع) رسید و عرضه داشت: «خداوند شما را رحمت کند، هماینک به سوی دشمن حرکت کنید که درنگ، جایز نیست؛ اگر دیر کنید، این دشمن است که به سوی شما سرازیر خواهد شد».
امام حسن(ع) در پاسخ او فرمود: «اگر همهٔ مردم مثل تو بودند، من حتما به مصاف دشمن میرفتم».
منابع: تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۹۹؛ الغارات، ج۲، ص۶۲۴؛ قاموس الرجال، ج۲، ص۵۵۸.
ادامه دارد...
.#یک_ماه_سی_ستاره ۱۷
🔸
💬 قول معروف | علیرضا رنجبر
@qmar71
🔸