eitaa logo
قرآن و امام حسین ع
840 دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
726 ویدیو
366 فایل
مطالب کانال: ارتباط امام حسین ع با قران در موارد مختلف عاشوراء آیات الولایه : آیاتی که در قرآن درباره ی 14 معصوم آمده است. علوم قرانی برای تحکیم ایمان و اعتقاد تلگرام https://t.me/qoranvamamhoosein ایتا http://eitaa.com/Qoranwamamhoosin
مشاهده در ایتا
دانلود
آیات پایانی ✳️ يا ايتها النفس المطمئنه نفس مطمئنه، نفسى است كه با علاقمندى و ياد پروردگارش سكونت يافته بدانچه او راضى است رضايت مى دهد و در نتيجه خود را بنده اى مى بيند كه مالك هيچ خير و شرى و نفع و ضررى براى خود نيست و نيز دنيا را يك زندگى مجازى و داشتن و نداشتن و نفع و ضرر آن را امتحانى الهى مى داند و در نتيجه اگر غرق در نعمت دنيايى شود، به طغيان و گسترش دادن به فساد و به علو و استكبار، وادار نمى شود، و اگر دچار فقر و فقدان گردد اين تهى دستى و ناملايمات او را به كفر و ترك شكر وا نمى دارد، بلكه همچنان در عبوديت پاى برجا است و از صراط مستقيم منحرف نمى شود، نه به افراط و نه به تفريط.  ✳️ ارجعى الى ربك راضيه مرضيه بعضى پنداشته اند كه اين خطاب بعد از حسابرسى نفوس مطمئنه به ايشان مى شود. و ليكن به نظر ما ظرف اين خطاب از اول تا به آخر روز قيامت است، يعنى از همان لحظه اى كه نفوس مطمئنه زنده مى شوند، تا لحظه اى كه داخل بهشت مى شوند بلكه از لحظه اى كه مرگشان مى رسد مورد اين خطاب هستند تا وقتى كه به جنت الخلد در مى آيند. ❇️ و اگر نفوس مطمئنه را به وصف (راضيه ) و (مرضيه ) توصيف كرده ، براى آن است كه اطمينان و سكونت يافتن دل به پروردگار مستلزم آن است كه از او راضى هم باشد، و هر قضا و قدرى كه او برايش پيش مى آورد كمترين چون و چرايى نكند، حال چه آن قضا و قدر تكوينى باشد، و چه حكمى باشد كه او تشريع كرده باشد، پس هيچ سانحه به خشم آورنده اى او را به خشم نمى آورد، و هيچ معصيتى دل او را منحرف نمى كند، و وقتى بنده خدا از خدا راضى باشد، قهرا خداى تعالى هم از او راضى خواهد بود، چون هيچ عاملى به جز خروج بنده از زى بندگى خدا را به خشم نمى آورد، و بنده خدا وقتى ملازم طريق عبوديت باشد مستوجب رضاى خدا خواهد بود، و به همين جهت دنبال جمله راضيه جمله مرضيه را آورد.   ✳️ فادخلى فى عبادى و ادخلى جنتى اين آيه به دليل اينكه حرف (فاء) در اولش در آمده نتيجه گيرى از جمله (ارجعى الى ربك ) است، مى فرمايد: چون راضى و مرضى به سوى پروردگارت بر مى گردى پس در زمره بندگانم در آى و در بهشتم داخل شو، و اين فرمان دلالت دارد بر اينكه صاحب نفس مطمئنه در زمره بندگان خدا است، و حائز مقام عبوديت است. و بايد هم همينطور باشد، چون وقتى كسى مطمئن به پروردگار خود شد، و از ادعاى استقلال منقطع گرديد، و بدانچه از ناحيه پروردگارش مى رسد به دليل اينكه حق است راضى شد، قهرا ذات و صفات و افعال خود را ملك طلق پروردگارش مى داند، پس در آنچه او مقدر مى كند و قضايى كه او مى راند و امر و نهيى كه او مى كند هيچ خواستى از خود نشان نمى دهد، مگر آنچه را كه پروردگارش خواسته باشد، و اين همان ظهور عبوديت تامه در بنده است، پس اينكه فرمود: (فادخلى فى عبادى ) در حقيقت امضاى عبوديت وى است و جمله (و ادخلى جنتى ) منزلگاه او را معين مى كند، و منظور از اينكه كلمه (جنت ) را بر ضمير تكلم اضافه كرد و فرمود: داخل جنت من شو اين بوده است كه او را به تشريف خاصى مشرف كند، و در كلام خداى تعالى هيچ جا غير اين آيه جنت را به خود نسبت نداده است. کانال قرآن و امام حسین علیه السلام http://eitaa.com/Qoranwamamhoosin
*⃣ نگاه قرآن به حادثه عاشورا در سوره فجر "يا أَيتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِي إِلَى رَبِّكِ رَاضِيةً مَّرْضِيةً فَادْخُلِي فِي عِبَادِي وَادْخُلِي جَنَّتِي" یک قدم قبل از این آیات داستان عظیمی را بیان می‌فرماید، قصه تمدن‌های بزرگی که خدا ویرانشان کرده است ؛ تمدنی که شکل میگیرد و این سنت الهی را نمی‌فهمد که داده های دنیا صحنه‌های ابتلاء هستند و باید اینها را طوری بچینید که در مسیر رشد قرار بگیرد، تمدنهایی که این را نفهمیدند، خدای متعال بکلی اینها را ویران کرد؛ سه تمدن بزرگ را که از تمدن‌های کم‌نظیر تاریخ گذشته هستند یاد میکند: ۱. قوم عاد ۲. ثمود ۳. فرعون؛ می‌فرماید نگاه نمی‌کند اینها را که خدای متعال چه بر سر اینها آورد. "أَلَمْ تَرَ كَيفَ فَعَلَ رَبُّكَ بِعَادٍ" نمی بینی خداوند با قوم عاد چه کرد؟ "إِرَمَ ذَاتِ الْعِمَادِ" آنهایی که صاحب آن شهر عظیم بودند تمدنی که در شهر ارم، که البته چیز زیادی از آن نمانده است، و اطلاعات زیادی از آن در دست نیست، آنهایی که برای خودشان شهر عظیمی بنیان کرده‌ بودند با محورهای عظیمی که این شهر داشت "إِرَمَ ذَاتِ الْعِمَادِ" تمدنی برای خودشان داشتند. هزار سال این قوم بوده‌اند و آمده‌اند و رفته‌اند؛ قرآن‌ می خواهد انسان را بالا ببرد، پرده‌ها را کنار می‌زند و غیب را به انسان نشان می‌دهد، این هزار سال تمدن چه شد؟ "الَّتِي لَمْ يُخْلَقْ مِثْلُهَا فِي الْبِلاَدِ" مثلش در شهرها خلق نشده بود. "وَثَمُودَ الَّذِينَ جَابُوا الصَّخْرَ بِالْوَادِ" قوم ثمود را می‌گفتند از کوه‌ها برای خودشان کاخ می‌ساختند دنبال کنید، "وَفِرْعَوْنَ ذِي الأوْتَادِ" فرعونی که صاحب اوتاد بود. اوتاد را روایات گاهی به کیفیت تأدیب و زندان عظیمی که فرعون داشت و تهدیدهایی که میکرد ، تعبیر می‌کنند. گاهی هم از روایات میتوان اینگونه استفاده کرد، اصطلاح قرآنی "اوتاد و الجباله" ما کوه‌ها را برای زمین میخ قرار داده بودیم، ولی خودشان کوه ساخته بودند. امروز آنها را ببینید. "الَّذِينَ طَغَوْا فِي الْبِلاَدِ فَأَكْثَرُوا فِيهَا الْفَسَادَ فَصَبَّ عَلَيهِمْ رَبُّكَ سَوْطَ عَذَابٍ" خدای متعال تازیانه های عذاب را بر سر آنها فرو ریخت. بعد می‌فرماید "إِنَّ رَبَّكَ لَبِالْمِرْصَادِ" این قاعده کلی است پروردگار تو در کمین‌گاه است. هم برای مومنان هم غیرمومنان. تمدن مادی غرب امروز نیز، فلسفه و دانش درست کرده‌، تکنولوژی درست کرده‌، کانونی به نام آمریکا برایش درست کرده‌اند، جمعیتی ارباب رعیتی هم دور خودشان جمع کرده‌اند؛ کشورهای اروپایی و چهار کشور دیگر، دنیا را تحقیر می‌کنند و بقیه دنباله‌رو هستند و نمی‌دانند چه می‌گذرد. تحقیرشان می‌کنند. پوکشان می‌کنند و وقتی آدم سبک و پوک شد آدم سبک با یک نسیم براحتی به حرکت درمی آید. مؤمنی که ریشه دارد، کوه ها و طوفان ها هم نمی‌توانند حرکتش بدهند. فقط گرد و غبارش را می‌گیرند. مثل کوه می‌ماند. کسانی که به مرحله نفس مطمئنه رسیده اند، در این دنیا هم در بهشت هستند زیرا حضور حضرت حق را لمس می‌کنند. *⃣ سوره فجر، تسلیت به نبی اکرم صلوات‌الله علیه و آله و مؤمنین در حادثه عاشورا است. سوره فجر، توضیح می‌دهد که عاشورا پیش می‌آید، این بلای عظیم. می گوید این امت، مسیر را گم می‌کنند، می‌روند دنبال مسیر فراعنه؛ کار به جایی می‌رسد که در ماجرای عاشورا آن صحنه‌ها را رقم می‌زنند. ⬅️ "والفجر" اشاره به وجود مقدس امام زمان(عج) است. یکی از مهمترین نصرت‌های سید‌الشهدا علیه‌السلام از طریق امام زمان عج است که ولی دم ایشان است. "والفجر و لیال العشر" این لیال عشر در روایات دیگر فرمود از امام حسن مجتبی تا امام حسن عسکری علیهم‌السلام هستند و این امکاناتی که ما به تو داده‌ایم ما امام زمان را به تو داده‌ایم؛ این ده امام را به تو داده‌ایم که اینها پرچمداران عالم هستند، اینها عالم را به مقصد می‌رسانند شما نگران نباشید "والفجر ولیال عشر" قسم به صبح روشن ظهور حضرت بقیه الله به خود حضرت که فجر عالم است. "الشفع"، حضرت زهرا و حضرت علی علیهما‌السلام و "الوتر" نبی اکرم صلوات الله علیه و آله هستند."لیلة‌القدر" هم حضرت زهرا سلام الله علیهاست. ✳️صبح ظهور خیلی نزدیک است؛ولی اهل باطل فکر می کنند خیلی طولانی است. "والیل اذا یسر"، این یک معنای دیگری دارد؛ دولت باطل است که در حال رفتن است گرچه تا برود و بساطش را جمع کند و صبح ظهور بیاید طول می‌کشد. این شب تا برود به صبح برسد از نظر بعضی طولانی است، ولی این شب در حال رفتن است و صبح در انتظار است. این است که در دعای عهد می‌گوییم "انهم یرونه بعیدا و نراه قریبا"، "الیس الصبح بقریب"، این صبح خیلی نزدیک است. کانال قرآن و امام حسین علیه السلام http://eitaa.com/Qoranwamamhoosin
آیت الله العظمی بهجت می‌فرمود : لازم نیست حوائج خود را در محضر امام بشمرید . حضرت می‌دانند ، مبالغه در دعاها نکنید ! زیارت قلبی باشد . 1- زیارت شما قلبی باشد. در موقع ورود اذن دخول بخواهید، اگر حال داشتید به حرم بروید. هنگامی که از حضرت رضا علیه‌السلام اذن دخول می‌طلبید و می‌گویید: «أأدخل یا حجة الله: ای حجت خدا، آیا وارد شوم؟» زیارت امام رضا علیه‌السلام از زیارت امام حسین علیه‌السلام بالاتر است، چرا که بسیاری از مسلمانان به زیارت امام حسین علیه‌السلام می‌روند. ولی فقط شیعیان اثنی عشری به زیارت حضرت امام رضا علیه‌السلام می‌آیند. 2- به قلبتان مراجعه کنید و ببینید آیا تحولی در آن به وجود آمده و تغییر یافته است یا نه؟ اگر تغییر حال در شما بود، حضرت علیه‌السلام به شما اجازه داده است. اذن دخول حضرت سیدالشهداء علیه‌السلام گریه است، اگر اشک آمد امام حسین علیه‌السلام اذن دخول داده‌اند و وارد شوید. 3- اگر حال داشتید به حرم وارد شوید. اگر هیچ تغییری در دل شما به وجود نیامد و دیدید حالتان مساعد نیست، بهتر است به کار مستحبی دیگری بپردازید. سه روز روزه بگیرید و غسل کنید و بعد به حرم بروید و دوباره از حضرت اجازه ورود بخواهید. 4- بسیاری از حضرت رضا علیه‌السلام سؤال کردند و خواستند و جواب شنیدند، در نجف، در کربلا، در مشهد مقدس،- هم همین طور – کسی مادرش را به کول می‌گرفت و به حرم می‌برد. چیزهای عجیبی را می‌دید. 5- ملتفت باشید! معتقد باشید! شفا دادن الی ماشاءالله به تحقق پیوسته. یکی از معاودین عراقی غده‌ای داشت و می‌بایستی مورد عمل جراحی قرار می‌گرفت. خطرناک بود، از آقا امام رضا(ع) خواست او را شفا بدهد، شب، حضرت معصومه علیهاالسلام را در خواب دید که به وی فرمود: «غده خوب می‌شود. احتیاج به عمل ندارد!» ارتباط خواهر و برادر را ببینید که از برادر خواسته، خواهر جوابش را داده است. 6- همه زیارتنامه‌ها مورد تأیید هستند. زیارت جامعه کبیره را بخوانید. زیارت امین الله مهم است. -قلب شما- این زیارات را بخواند. با زبان قلب خود بخوانید. لازم نیست حوائج خود را در محضر امام علیه‌السلام بشمرید. حضرت علیه‌السلام می‌دانند! مبالغه در دعاها نکنید! زیارت قلبی باشد. امام رضا علیه‌السلام به کسی فرمودند: «از بعضی گریه‌ها ناراحت هستم!» 7- یکی از بزرگان می‌گوید، من به دو چیز امیدوارم؛ نخست آنکه قرآن را با کسالت نخوانده‌ام. بر خلاف بعضی که قرآن را آنچنان می‌خوانند که گویی شاهنامه می‌خوانند. قرآن کریم موجودی است شبیه عترت. دوم، در مجلس عزاداری حضرت سیدالشهداء گریه کرده‌ام. حضرت آیت‌الله العظمی بروجردی رحمة‌الله علیه مبتلا به درد چشم شدند، فرمودند: «در روز عاشورا مقداری از گِلِ عزاداری امام حسین علیه‌السلام را بر چشمان خود مالیدم، دیگر در عمرم مبتلا به درد چشم نشدم و از عینک هم استفاده نکردم!» پس از حادثه بمب گذاری در حرم مطهر حضرت رضا علیه‌السلام حضرت به خواب کسی آمدند، سؤال شد. «در آن زمان شما کجا بودید؟ فرمودند: کربلا بودم.» این جمله دو معنی دارد: معنی اول این که حضرت رضا علیه‌السلام آن روز به کربلا رفته بودند. معنی دوم یعنی این حادثه در کربلا هم تکرار شده است. دشمنان به صحن امام حسین علیه‌السلام ریختند و ضریح را خراب کردند و در آنجا آتش روشن کردند! 8- کسی وارد حرم حضرت رضا علیه‌السلام شد، متوجه شد سیدی نورانی در جلوی او مشغول خواندن زیارتنامه می‌باشد، نزدیک او شد و متوجه شد که ایشان اسامی معصومین – سلام الله علیهم – را یک یک با سلام ذکر می‌فرمایند. هنگامی که به نام مبارک امام زمان ـ عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ رسیدند سکوت کردند! آن کس متوجه شد که آن سید بزرگوار خود مولایمان امام زمان سلام الله علیه و ارواحنا له الفداء است. 9- در همین حرم حضرت رضا علیه‌السلام چه کراماتی مشاهده شده است. کسی در رؤیا دید که به حرم حضرت رضا علیه‌السلام مشرف شده و متوجه شد که گنبد حرم شکافته شد و حضرت عیسی و حضرت مریم علیهماالسلام از آنجا وارد حرم شدند. تختی گذاشتند و آن دو بر آن نشستند و حضرت رضا علیه‌السلام را زیارت کردند. روز بعد آن کس در بیداری به حرم مشرف شد. ناگهان متوجه شد حرم کاملاً خلوت است! حضرت عیسی و حضرت مریم علیهماالسلام از گنبد وارد حرم شدند و بر تختی نشستند و حضرت رضا علیه‌السلام را زیارت کردند. زیارت‌نامه می‌خواندند. همین زیارت‌نامه معمولی را می‌خواندند! پس از خواندن زیارت‌نامه از همان بالای گنبد برگشتند. دوباره وضع عادی شد و قیل و قال شروع شد حال آیا حضرت رضا علیه‌السلام وفات کرده است؟ 10- حرف آخر این که: عمل کنیم به هر آنچه که می‌دانیم. احتیاط کنیم در آنچه خوب نمی‌دانیم. با عصای احتیاط حرکت کنیم. منبع:«کتاب، برگی از دفتر آفتاب» آیت الله بهجت (ره)زیارت امام رضا(ع)رسانه گفتگوی رضوی
✳️ قدرت روحی أبا عبد اللّه علیه السلام أباعبدالله كه به میدان آمد در چه وقتی آمد؟ فكر كنید، عصر روز عاشوراست، چون تا ظهر شد هنوز عده ای از اصحاب بودند كه نماز هم خواندند. از صبح تا عصر تلاش كرده است، چه تلاشهایی! بدن هر یك از اصحابش را غالباً خودش آورده در خیمه ی شهدا گذاشته است. بدن یارانش را خودش آورده است، به بالین یارانش خودش آمده است، اهل بیتش را خودش تسلّی داده است. این قدر تلاش كرده كه خدا می داند! گذشته از آن داغهایی كه دیده است. آخرین كسی كه به میدان می آید خودش است. خیال كردند كه دیگر در یك چنین شرایطی می توانند با حسین مبارزه كنند. هر كسی كه جلو آمد لحظه ای مهلتش نداد كه فریاد عمر سعد بلند شد، گفت خدا مرگتان بدهد، مادرهایتان به عزایتان بنشینند، به مبارزه ی چه كسی رفته اید؟ این، پسر كشنده ی عرب است، پسر علی بن ابی طالب است.به خدا روح پدرش علی در كالبد این است، به جنگ این نروید. این علامت شكست بود یا نه؟ سی هزار نفر از جنگ تن به تن كردن با یك مردِ تنهای غریبِ آن همه مصیبت دیده، آن همه زحمت كشیده و آن همه تلاش كرده ی تشنه ی گرسنه عقب نشینی می كنند. نه تنها در مقابل شمشیر ابا عبد الله شكست خوردند، در مقابل منطقش هم شكست خوردند. ابا عبد الله در روز عاشورا قبل از شروع جنگ دو سه بار خطابه انشاء كرد. وقتی آن خطبه های أبا عبد اللّه را می بینیم، مخصوصاً مفصل ترین خطبه اش، همان كه در روز عاشورا آمد از اسب پیاده شد، سوار شتر شد. فرمود: «تَبّاً لَكُمْ اَیَّتُهَا الْجَماعَةُ وَ تَرَحاً حینَ اسْتَصْرَخْتُمونا والهِینَ فَاَصْرَخْناكُمْ موجِفینَ. » یك بار و دو بار و سه بار صحبت كرد، عمر سعد بر لشكریان خودش ترسید كه مبادا نطق حسین اینها را تحت تأثیر قرار بدهد. نوبت دیگر كه أبا عبد اللّه آمد صحبت كند دستور داد سروصدا كنید، دستتان را به دهانتان بزنید كه كسی صدای حسین را نشنود. آیا این علامت شكست نیست؟ آیا این علامت پیروزی حسین نیست؟ آیا این نباید برای ما درس باشد كه یك بشر اگر با ایمان باشد، اگر موحد باشد، اگر به خدا پیوند داشته باشد، اگر به آن دنیا ایمان داشته باشد، اگر نفس مطمئنه باشد، یكتنه سی هزار نفر را از نظر روحی شكست می دهد؛ آیا این طور نیست؟ اینها درس است. گفته اند این عزا را احیا كنید و زنده نگهدارید كه این نكته ها را بفهمید و دریابید، برای اینكه عظمت حسین را درك كنید، برای اینكه اشكی اگر می ریزید، از روی معرفت باشد. ⬅️ معرفت حسین شما را بالا می برد، شما را انسان می كند، شما را آزاد مرد می كند، شما را اهل حق و حقیقت می كند، اهل عدالت می كند، یك مسلمان واقعی می كند. ⬅️ مكتب حسین، مكتب انسانسازی است نه مكتب گنهكارسازی. حسین سنگر عمل صالح است نه سنگر گناهكاری. پس این است فلسفه ی این كه گفته اند عزای حسین بن علی را زنده نگه دارید. ببینید چه مصیبتی برای حسین بن علی پیش نیامد، چه سختی پیش نیامد، چه بلا و گرفتاری پیش نیامد؟ ببینید در مقابل همه ی اینها آیا حسین بن علی سرفراز بیرون آمد یا نه؟ در صبح روز عاشورا جمله ای گفت كه در آن وقت شاید انسان باور نكند كه این جمله چقدر از روی حقیقت گفته شده است. 📝نوشته اند همین كه نماز صبح را با اصحاب خودش خواند، رو به اصحاب خودش كرد و فرمود: اصحاب من! آماده باشید. مردن جز یك پلی نیست كه شما را از دنیایی به دنیای دیگر عبور می دهد، از یك دنیای بسیار سخت به یك دنیای بسیار عالی و شریف و لطیف. این سخنش بود، اما عملش را ببینید. این را كه حسین بن علی نگفته است، دیگران گفته اند، حضار گفته اند، كسانی كه وقایع نگار بوده اند گفته اند. حتی حمید بن مسلم كه وقایع نگار عمر سعد است این قضیه را گفته است. می گوید من تعجب می كنم از حسین بن علی كه هر چه شهادتش نزدیكتر و كار بر او سخت تر می شد چهره اش برافروخته تر می شد. مثل آدمی كه به وصل دارد نزدیك می شود. كأنه خوش حالتر می شود. حتی یك جمله ای دارد، می گوید آن لحظات آخر كه من به سراغ حسین بن علی علیه السلام رفتم، وقتی رسیدم كه آن لعین ازل و ابد سر مقدسش را از بدن جدا كرده بود. چشمم كه افتاد، آن بشاشت و روشنی چهره اش آنچنان مرا گرفت كه كشته شدنش را فراموش كردم. آیا شما برای این نمونه پیدا می كنید؟ اگر نمونه پیدا كردید، بعد به جای عزای حسینی عزای او را می گیریم، به جای یاد حسین از او یاد می كنیم. 📚 حماسه حسینی شهید مطهری کانال قرآن و امام حسین علیه السلام http://eitaa.com/Qoranwamamhoosin
۱ امام حسین علیه السلام درباره معارف قرآن کریم سخنی بیان می کنند که بصورت روشن، فهم قرآن را دسته بندی فرموده اند: وَ قَالَ حسین کِتَابُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَى أَرْبَعَهِ أَشْیَاءَ عَلَى الْعِبَارَهِ وَ الْإِشَارَهِ وَ اللَّطَائِفِ وَ الْحَقَائِقِ فَالْعِبَارَهُ لِلْعَوَامِ وَ الْإِشَارَهُ لِلْخَوَاصِّ وَ اللَّطَائِفُ لِلْأَوْلِیَاءِ وَ الْحَقَائِقُ لِلْأَنْبِیَاءِ. ⬅️ کتاب خدا بر چهار چیز استوار است: عبارات، رمزها(اشاره ها) و لطایف و حقایق. عبارات آن برای توده مردم است، اشاره و رموزات از آن خواص و بندگان ویژه است. لطایف آن برای اولیا و حقایق آن نیز برای انبیاء و پیامبران است. ⬅️ قرآن برای معرفی شخصیت‌های الهی از سه راه وارد می شود و در هر مورد بنابر مصالحی از شیوه خاصی پیروی می کند: ۱. معرفی با اسم: پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله در انجیل به وسیله ی اسم به آیندگان معرفی شده و یا در قرآن به صراحت از حضرت داوود به عنوان خلیفه یاد شده است «یَا دَاوُودُ إِنَّا جَعَلْنَاکَ خَلِیفَهً فِی الْأَرْضِ» ۲. معرفی با اعداد: نقبای بنی اسرائیل و گروهی که طبق گزینش حضرت موسی علیه السلام قرار شد به کوه بروند در قرآن با اعداد معرفی شده اند. ۳. معرفی با صفت: در قرآن گاهی معرفی با صفت و ذکر نام نیز همراه است و گاهی نیز به ذکر صفت اکتفا میکند. دربارۀ امامت خاصه(چه کسی امام باشد) قرآن از راه سوم وارد شده در برخی از آیات به طور مستقیم موضوع امامت را مطرح میکند مانند آیات تبلیغ، ولایت، اولی الامر، صادقین و قربی، و در برخی از آیات نیز غیر مستقیم از این موضوع بحث میکند مانند: آیات مباهله و تطهیر. از سوی دیگر امام از نظر شیعه باید دو خصوصیت عصمت و علم لدنٌی را دارا باشد که به این دو صفت در قرآن اشاره شده است و به اتفاق شیعه و سنی، پس از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله جز امیرالمؤمنین و فرزندان وی کسی واجد این صفات نبوده است. ✳️ آیات فراوانی در قرآن درباره امام حسین (ع) وجود دارد. برخی رقم آیات را ۱۲۸ و برخی دیگر تا ۲۵۰ آیه ذکر کرده اند. برخی از آیات یاد شده، آشکارا درباره امام حسین علیه السلام نازل شده است و برخی با تفسیر و تاویل مفسران _ البته به کمک روایات _ برایشان تطبیق شده است. ما در این بحث تعدادی از آیات که بر اساس منابع تفسیری و روایتی مربوط به امام حسین است و آیاتی که بر امام حسین تطبیق شده است را مورد بررسی قرار می دهیم: آیاتی که بر اساس منابع تفسیری و روایی مربوط به امام حسین (ع) و ائمه در تفسیر آن فرمودند که آیه اشاره به سیدالشهدا دارد: ❇️ سوره ی اسراء آیه ۳۳: وَلَا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِی حَرَّمَ اللَّـهُ إِلَّا بِالْحَقِّ ۗ وَمَن قُتِلَ مَظْلُومًا فَقَدْ جَعَلْنَا لِوَلِیِّهِ سُلْطَانًا فَلَا یُسْرِف فِّی الْقَتْلِ ۖ إِنَّهُ کَانَ مَنصُورًا. ترجمه: و هرگز نفس محترمی که خدا قتلش را حرام کرده مکشید مگر آنکه به حکم حق مستحق قتل شود و کسیکه خون مظلومی را به نا حق بریزد ما به ولی او حکومت و تسلط بر قاتل داریم پس در مقام انتقام آن ولی در قتل و خونریزی اسراف نکند که او از جانب ما موید و منصور است. ⬅️ تفسیر: این آیه به احترام خون انسانها و حرمت شدید کشتن آنان اشاره کرده می فرماید: در صورت روی دادن چنین عملی، حق قصاص برای اولیای مقتول مظلوم ثابت است. مظلوم یکی از لقب های امام حسین علیه السلام است که بیشتر با نام او همراه است. در بسیاری از زیارت نامه ها، دعاها و احادیث بر این لقب امام تاکید شده است، چنانکه در زیارت اربعین امام حسین علیه السلام می خوانیم: «السلام علی الحسین المظلوم الشهید...». در جلد دوم تفسیر عیاشی، ذیل همین آیه از امام محمد باقر(ع) آمده که در تفسیر این آیه می فرمایند: منظور از این آیه امام حسین می باشد زیرا آن بزرگوار مظلومانه شهید شد و ما امامان، خونخواه آن حضرت هستیم. هنگامی که قائم ما قیام کند خون امام حسین را طلب خواهد کرد. او بقدری از قتله ی امام حسین می کشد که خواهند گفت در قتل اسراف می کند. ادامه دارد..... کانال قرآن و امام حسین علیه السلام http://eitaa.com/Qoranwamamhoosin
۲ ❇️ سوره مریم آیه ۱: کهیعص ترجمه: این حرف از رموز و اسراری است در میان خدا و رسول صلی الله علیه و اله و سلم ⬅️ تفسیر: در کتاب احتجاج از سعدبن عبدالله روایت می کند که گفت: به حضرت قائم آل محمد گفتم: تاویل کهیعص چیست؟ فرمود: این حروف از اخبار غیبی می باشند که خدای علیم بنده خود حضرت زکریا را از آن ها آگاه نمود و سپس داستان آن را برای حضرت محمد(ص) شرح داد. جریان این قضیه بدین شرح است که حضرت زکریا علیه السلام از خدا خواست که نام های مبارک پنج تن آل عبا را به او یاد دهد. جبرئیل به زمین هبوط کرد و آن ها را به حضرت زکریا (ع) تعلیم داد. هر وقت حضرت زکریا نام های مبارک: محمّد، علی، زهراء و حسن را می برد غم و اندوه وی بر طرف می شد، ولی هرگاه نام مبارک حسین را می برد گریه راه گلوی او را می گرفت و نفس وی به شماره می افتاد. تا اینکه یک روز حضرت زکریا گفت: بار خدایا! برای چیست که هر وقت من نام آن چهار نفر را می برم غم و اندوه من برطرف می شود ولی موقعی که نام حسین را می برم چشمانم اشکبار و نفسم به شماره می افتد. خدای علیم داستان شهادت امام حسین را برای زکریا شرح داد و فرمود: کهیعص(ک) اشاره به کربلای امام حسین(ع) است. (ه) اشاره به هلاکت عترت پاک می باشد.(ی) اشاره به نام یزید است که در حق حسین (ع) ظلم کرده، (ع) اشاره به عطش حسین و (ص) اشاره به صبر آن بزرگوار است. پس خداوند مصیبت شهادت امام حسین (ع) را به جای مصیبتی که بنا بود حضرت ابراهیم (ع) متحمل شود، قرار داد به این معنا که حضرت ابراهیم (ع) برای بالا بردن درجات خویش می‌تواند بر مصیبت امام حسین(ع) بگرید. هنگامی که حضرت زکریا این جریان را شنید مدت سه روز از مسجد خویشتن خارج نشد و در آن مدت اجازه ورود به احدی نداد. آنگاه مشغول گریه و زاری شد، وی از برای امام حسین علیه السلام مرثیه می خواند و می گفت: پروردگارا! آیا بهترین خلق خود را (یعنی حضرت محمد را) دچار مصیبت فرزندش می کنی؟ بار خدایا! آیا این چنین بلایی را بر در خانه آن حضرت پیاده خواهی کرد؟ پروردگارا! آیا لباس یک چنین مصیبتی را به علی و زهراء می پوشانی! بار خدایا! آیا چنین مصیبتی را نصیب آنان خواهی کرد؟ سپس حضرت زکریا دعا کردو گفت: پروردگارا! یک پسری به من عطا کن که در این زمان پیری چشم من به وی روشن شود، موقعی که این پسر را به من عطا کردی مرا شیفته ی محبت وی گردان، سپس مرا دچار مصیبت او بکن همچنان که حضرت محمد حبیب خود را دچار مصیبت فرزند خواهی کرد! آنگاه خدا حضرت یحیی علیه السلام را به زکریا عطا کرد و او را دچار مصیبت وی نمود. ادامه دارد... کانال قرآن و امام حسین علیه السلام http://eitaa.com/Qoranwamamhoosin
۳ ❇️ سوره احقاف آیه ۱۵: وَوَصَّیْنَا الْإِنسَانَ بِوَالِدَیْهِ إِحْسَانًا ۖ حَمَلَتْهُ أُمُّهُ کُرْهًا وَوَضَعَتْهُ کُرْهًا ۖ وَحَمْلُهُ وَفِصَالُهُ ثَلَاثُونَ شَهْرًا ۚ حَتَّىٰ إِذَا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَبَلَغَ أَرْبَعِینَ سَنَهً قَالَ رَبِّ أَوْزِعْنِی أَنْ أَشْکُرَ نِعْمَتَکَ الَّتِی أَنْعَمْتَ عَلَیَّ وَعَلَىٰ وَالِدَیَّ وَأَنْ أَعْمَلَ صَالِحًا تَرْضَاهُ وَأَصْلِحْ لِی فِی ذُرِّیَّتِی ۖ إِنِّی تُبْتُ إِلَیْکَ وَإِنِّی مِنَ الْمُسْلِمِینَ ترجمه: و ما انسان را به احسان در حق پدر و مادر خود سفارش کردیم، که مادر با رنج و زحمت بار حمل او کشید و باز با درد و مشقت وضع حمل نمود و سی ماه تمام مدت حمل و شیرخواری او بود تا وقتی که طفل به حد رشد رسید و آدمی چهل ساله گشت (و عقل و کمال یافت آن گاه سزد که) عرض کند: بار خدایا مرا بر نعمتی که به من و پدر و مادر من عطا فرمودی شکر بیاموز و به کار شایسته ای که رضا و خوشنودی تو در آن است موفق دار و فرزندان مرا صالح گردان، من به درگاه تو باز آمدم و از تسلیمان فرمان تو شدم. ⬅️ تفسیر: در کافی از حضرت صادق علیه السلام ذیل آیه فوق روایت کرده فرمود جبرئیل بر پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله نازل شد گفت: ای محمدصلی الله علیه و آله پروردگار سلام می رساند و بشارت می دهد شما را به فرزندی که از فاطمه متولد می شود و امتت بعد از تو او را به قتل می رسانند و فرمود: ای جبرئیل به پروردگارم سلام برسان، عرض کن حاجت بر فرزندی ندارم که امت بعد از من او را به قتل برسانند جبرئیل عروج کرد مرتبه دوم فرود آمد همان پیغام را رسانید. آن حضرت پاسخ اول را فرمود. عروج کرد مرتبه سوم نازل شد عرض کرد ای محمدصلی الله علیه و آله پروردگار سلام می رساند و بشارت می دهد و می فرماید ما در عوض شهادت آن فرزند امامت و وصایت را در ذریه او قرار دادیم. پیغمبر راضی شد فرستاد دخترش فاطمه را حاضر کردند مژده فرزند را به او داد عرض کرد: ای پدر بزرگوار حاجت به چنین فرزندی ندارم که امت او را شهید کنند. پیغمبر بشارت امامت و وصایت و ولایت را در ذریه حضرتش داد حضرت فاطمه نیز راضی شد و با کراهت و مشقت بار حمل کشید و وضع حمل نمود و مدت حمل و شیرخوارگی سی ماه تمام بود (چون رضاع کامل دو سال است چنانچه فرماید: وَ الوالِداتُ یرضِعنَ اَولادَ هُنَّ حولَینِ کامِلَین. پس مدت حمل ۶ ماه بوده است) و فرزندی بجز امام حسین و یحیی شش ماهه متولد نشد و این حدیث را ابن بابویه ابن قولویه نیز روایت کرده اند. ادامه دارد.... کانال قرآن و امام حسین علیه السلام http://eitaa.com/Qoranwamamhoosin
۴ ✳️ در قرآن کریم آیاتی وجود دارد که در ذیل آن، روایات و عبارات دیگری به کار رفته است. این آیات درظاهر ارتباط مستقیمی با امام حسین (ع) ندارند، ولی با تفسیر و به کمک روایات بر امام حسین (ع) تطبیق شده است: ❇️ سوره صافات آیه ۱۰۷: وَفَدَیْنَاهُ بِذِبْحٍ عَظِیمٍ ترجمه: و بر او رنج بزرگی فدا ساختیم. ⬅️ از جمله تفسیرهای آیه، این است که گفته اند:منظور از«ذبح عظیم» حضرت سید الشهدا (ع) است. با توجه به این که ظاهر معنای آیه در اینصورت اینگونه می‌شود: «امام حسین (ع) را فدای اسماعیل کردیم!»؛ این سؤال پیش می‌آید که با وجود افضلیت سیدالشهداء (ع)، چگونه ایشان فدا شده‌اند؟ باید گفت که تنها تعداد انگشت شماری از مفسران، به تفسیر یاد شده اشاره کرده اند مانند تفسیر کنز الدقائق (ج۱۱، ص۱۷۱-۱۷۲). منشاء این تفسیر، روایتی است که مرحوم صدوق رضی الله عنه در کتاب خصال نقل می‌کند که نخست، آن را بیان می‌کنیم: «هنگامی که خداوند، گوسفندی را به جای ذبح اسماعیل، برای حضرت ابراهیم (ع) فرستاد، حضرت درخواست کرد که فرزندش را ذبح کند تا با تحمل غم و اندوه دلِ پدری که به دست خویشتن، فرزندش را ذبح کرده است، درجاتش بالاتر رود. خداوند از او پرسید: محبوب ترین مخلوقاتم نزد تو کیست؟ پاسخ داد: محبوب تر از حبیبت، محمدصلی الله علیه و آله نیافریدی. فرمود: نزد تو، او محبوب تر است یا خودت؟ گفت: او. فرمود: فرزند او نزد تو محبوب‌تر است یا فرزند خودت؟ گفت: فرزند او. فرمود: این که فرزند او را دشمنانش از روی ستم، ذبح کردند، تو را بیشتر اندوهگین می‌سازد یا این که فرزندت را به دست خودت ذبح کنی؟ گفت: پروردگارا! ذبح او به دست دشمنانش دلم را اندوهگین کرد. فرمود: ای ابراهیم! شخصی از امّت محمدصلی الله علیه و آله فرزندش حسین را بعد از او از روی ظلم، هم چون گوسفند ذبح می‌کند و با این کار، گرفتار غضب من می‌شود. دل ابراهیم، اندوهگین شد و ناله و گریه سر داد. وحی آمد که ای ابراهیم! ناله ات را پذیرفتم و آن را جایگزین ناله و زاری برای فرزندت قرار دادم و برایت درجات اهل ثواب بر مصیبت ها را واجب کردم و این همان قول خداوند است که فرمود:«وَ فَدَیناهُ بِذِبح عَظیم» پس خداوند مصیبت شهادت امام حسین (ع) را به جای مصیبتی که بنا بود حضرت ابراهیم (ع) متحمل شود، قرار داد به این معنا که حضرت ابراهیم (ع) برای بالا بردن درجات خویش می‌تواند بر مصیبت امام حسین(ع) بگرید. امام باقر (ع): هر کس متذکر ما شود یا دیگری را متذکر سازد و اشک چشمانش جاری شود به مقداری که بال مگسی تر شود خداوند گناه او را بیامرزد اگر چه به مقدار کف دریا باشد. ❇️ سوره دخان آیه ۲۹: فَمَا بَکَتْ عَلَیْهِمُ السَّمَاءُ وَالْأَرْضُ وَمَا کَانُوا مُنظَرِینَ ترجمه: و بر مرگ گذشتگان هیچ چشم آسمان و زمین نگریست و بر هلاکشان مهلت نداد. ⬅️ تفسیر: ابن قولویه ذیل آیه فوق از کثیر بن شهاب حارثی روایت کرده گفت: در رحبه حضور امیرالمومنین (ع) شرفیاب شده بودم حضرت امام حسین (ع) وارد شد، پدر بزرگوارش تبسمی نمود و فرمود خداوند قومی را از راه سرزنش یاد نموده است وفرموده آسمان و زمین بر آنها گریه ننماید و پس از آن فرمود به خدایی که دانه ها را از زمین شکافته و بیرون می‌آورد و موجودات را خلق می‌نماید همانا این قوم ،فرزندم حسین (ع) را به قتل می‌رسانند و آسمانها و زمین بر او گریه می‌کنند. حضرت صادق (ع) فرمود: قاتل حضرت امام حسین (ع) و یحیی پیغمبر، ولد زنا و حرامزاده بودند و آسمان تا شش ماه بر حضرت امام حسین (ع) گریه نمود و قرمز بود و قرمزی زمین و آسمان همان گریه آنهاست. ظاهر روایت این است که این تعبیرها کنایه نیست و تنها آسمان سرخ نشده بود بلکه واقعاً از آسمان خون بارید و زمین پر از خون شد ولی به نظر می‌رسد که این از حوادث ملکوتی باشد که در آن روز رخ داد و خون همه جا را فرا گرفت اما برای همه افراد قابل مشاهده نبود بلکه افراد خاص آن را می‌دیدند. و حضرت باقر (ع) روایت کرده که: پدرم می‌فرمود: اگر اشک چشمان کسی برای کشتن حضرت امام حسین(ع) جاری شود به مقداری که صورتش از اشک، تر شود خداوند به سبب آن گریه غرفه ای در بهشت به او عطا کند و هر کس گونه هایش تر شود برای خاطر اذیتی که از دشمنان به ما رسیده خداوند او را جای دهد در بهشت و برگرداند از او اذیت و آزار را و ایمن باشد روز قیامت از آتش جهنم و هر کس متذکر ما شود یا دیگری را متذکر سازد و اشک چشمانش جاری شود به مقداری که بال مگسی تر شود خداوند گناه او را بیامرزد اگر چه به مقدار کف دریا باشد. ادامه دارد..... کانال قرآن و امام حسین علیه السلام http://eitaa.com/Qoranwamamhoosin
۵ ❇️ سوره بقره آیه ۱۹۳ وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّىٰ لَا تَکُونَ فِتْنَهٌ وَیَکُونَ الدِّینُ لِلَّـهِ فَإِنِ انتَهَوْا فَلَا عُدْوَانَ إِلَّا عَلَى الظَّالِمِینَ. ترجمه: و با کفار مهار کنید تا فتنه و فساد از روی زمین بر طرف شود و دین خدا حاکم باشد و بس، و اگر(از فتنه) دست کشند(با آنها عدالت کنید که) تجاوز جز بر ستمکاران روا نیست. ⬅️ تفسیر: عیاشی از حضرت صادق (ع) در معنای «فلا عدوان الا علی الظالمین» روایت کرده که آن حضرت فرمود: خداوند تعدی به کسی نمی کند مگر بر نسل قاتلین امام حسین (ع)، رضامندی به کاری که مانند انجام دادن آن باشد. ابن بابویه به سند خود از عبد السلام بن صالح هروی روایت کرده که گفت حضور امام رضا (ع)عرض کردم ای پسر رسول خدا چه می‌فرمائید در این حدیثی که از حضرت صادق (ع) روایت می‌کنند که آن حضرت فرموده زمانی که قائم آل محمدصلی الله علیه و آله ظهور نماید آنچه از نسل قاتلین حضرت امام حسین (ع) باشد به واسطه کارهای پدرانشان خواهد کشت ، فرمود این حدیث صحیح و درست است. حضورش عرض کردم خداوند می‌فرماید: «و لا تزر وازره وزر اخری» خداوند گناه کسی را بر دیگری بار نمی کند، پس مقصود و مراد این آیه چیست؟ فرمود خداوند در تمام گفتارش راست فرموده لکن دودمان قتله امام حسین (ع) از کارهای پدرانشان راضی و خشنود بوده و آنها افتخار می‌کنند و هر که به کار دیگری راضی باشد مانند همان کسی است که آن کار را انجام داده است اگر مردی را در مشرق زمین به قتل رسانند و شخصی در مغرب زمین به آن قتل راضی باشد این شخص شریک با قاتل محسوب می‌شود، و حضرت قائم (ع) آنها را از آن جهت می‌کشد که راضی به قتل امام حسین (ع) بودند. سخن آخر: آیاتی که در این بحث بیان شد تمام آیاتی که در این زمینه می‌گنجد را در بر نمی گیرد زیرا آیاتی که بر امام حسن(ع) و حسین (ع) در شان یا تطبیق نازل شده یا آیاتی که مربوط به پنج تن آل عبا است که یکی از آنان امام حسین (ع) است یا آیاتی که مربوط به چهارده معصوم است، بسیار زیاد است، لذا ما به بیان آیاتی پرداختیم که صراحتاً در ذیل آیه و تفسیر آن نام امام حسین (ع) آمده است و یا بر امام حسین (ع) تطبیق شده است. «یا رب الحسین بحق الحسین اشف صدر الحسین بظهور الحجه» کانال قرآن و امام حسین علیه السلام http://eitaa.com/Qoranwamamhoosin
۱ مقدمه *⃣ یکی از روشهایی که مادران سرزمین ما در جهت پر کردن اوقات فراغت و پرورش و تربیت غیر مستقیم فرزندان خود همواره از آن بهره جسته اند قصه گویی برای کودکان است. ⬅️ تاثیر قصه ها و شخصیتهای آنان بر شخصیت، اخلاق و فکر کودکان به مقتضای روحیات آنان تاثیری ژرف و عمیق است، همچنان که فرموده اند : "العلم فی الصغر کالنقش فی الحجر." قصه گویی راهی برای انتقال فرهنگ و اخلاق و آداب و رسوم زندگی از نسلی به نسل دیگر است. یکی از وظایف والدین انتقال فرهنگ غنی خودی به فرزندان و مصونیت بخشی آنان در مقابل فرهنگهای بیگانه، منحط و مهاجمی است که به کودکان تحمیل میگردد. ✳️ کتاب آسمانی ما با عباراتی دلنشین، ساده و همه فهم به بیان سرگذشت پیشینیان و علت سعادت یا شقاوت آنان پرداخته و از داستان بعنوان ابزاری برای تبشیر و انذار بهره می برد و هدفی که از بیان قصه ها دنبال می کند عبرت آموزیست‌. شخصیت‌ها و الگوهای داستان‌های قرآن، بر خلاف اساطیر و افسانه ها، انسانهای واقعی هستند. ❇️ پدران و مادران دلسوز و متعهد اگر فرزندان شایسته و وارسته می‌خواهند، لازم است برای رشد و تعالی آنها سرمایه‌گذاری کنند و هیچ سرمایه‌ای بهتر و سودمندتر از انتقال مفاهیم صحیح تربیتی ، اخلاقی و فکری از طریق قصه‌های خوب و آموزنده قرآن کریم و سیره معصومین علیهم السلام نخواهد بود. کانال قرآن و امام حسین علیه السلام http://eitaa.com/Qoranwamamhoosin
۶_و_۷ ۱ اهْدِنَا الصرَط الْمُستَقِيمَ(۶) صِرَط الَّذِينَ أَنْعَمْت عَلَيْهِمْ غَيرِ الْمَغْضوبِ عَلَيْهِمْ وَ لا الضالِّينَ(۷) ما را بسوى صراط مستقيم هدايت فرما(۶) صراط آنانكه برايشان انعام فرمودى . نه آنانكه برايشان غضب كردى . و نه گمراهان (۷) ✳️ مفهوم صراط در لغت و اصطلاح قرآن کریم معنای اين كلمه در لغت به طريق و سبيل نزديك است، و اما از نظر عرف و اصطلاح قرآن كريم ، بايد بدانيم كه خدای تعالى صراط را وصف استقامت توصيف كرده (صراط المستقیم) ، و آنگاه بيان كرده كه اين صراط مستقيم را كسانى مى پيمايند كه خدا بر آنان انعام فرموده . بعبارت ديگر، بنده ی عبادتكار از خدايش درخواست مى كند كه عبادت خالصش در چنين صراطى قرار گيرد. آياتى از قرآن بوضوح دلالت دارند بر اينكه تمامى موجودات راهى براى خود دارند، و همه راههایشان بسوى او منتهى می شود. ⬅️ راه بسوى خدا دو تا است ، يكى دور، و يكى نزديك ، راه نزديك راه مؤمنين ، و راه دور راه غير ايشان است ، و هر دو راه هم بحكم آيه (۶ سوره انشقاق ) راه خدا است . غايت و هدف نهائى كسانيكه ايمان به خدا ندارند، و مسير و سبيل ايمان را نمى پيمايند، غایتی است دور. ⬅️ تقسيم ديگرى وجود دارد كه يك راه را بسوى بلندى ، و راهى ديگر را بسوى پستى منتهى ميداند. دسته سومى هستند كه نه راهشان بسوى بالا است ، و نه بسوى سقوط، بلكه اصلا راه را گم كرده و دچار حيرت شده اند، آنها كه راهشان بسوى بالا است ، كسانى هستند كه ايمان به آيات خدا دارند، و از عبادت او استكبار نمى كنند، و بعضى ديگر راهشان بسوى پستى منتهى می شود، و آنها كسانى هستند كه به ايشان غضب شده ، و بعضى ديگر اصلا راه را از دست داده و گمراه شده اند، و آنان (ضالين )اند، و اى بسا كه آيه مورد بحث باين سه طائفه اشاره كند، «الذين انعمت عليهم » طائفه اول ، و «مغضوب عليهم » طائفه دوم ، و (ضالين ) طائفه سوم باشند. و پر واضح است كه صراط مستقيم آن دو طريق ديگر، يعنى طريق «مغضوب عليهم »، و طريق (ضالين ) نيست ، پس قهرا طریق همان طائفه اول ، يعنى مؤمنين خواهد بود كه از آيات خدا استكبار نمى ورزند. ⬅️ كسيكه با ايمان بخدا براه اول يعنى سبيل مؤمنين افتاده ، چنان نيست كه ديگر ظرفيت تكاملش پر شده باشد، بلكه هنوز براى تكامل ظرفيت دارد، كه اگر آن بقيه را هم بدست آورد آنوقت از اصحاب صراط مستقيم مى شود. ⬅️ قرآن کریم شرك را ظلم ، و ظلم را شرك ميداند. ظلم را شرك و نقطه مقابل ايمان شمرده است ، چون اهتداء و ايمنى از ضلالت و يا عذاب را كه اثر ضلالت است مترتب بر داشتن صفت ايمان و زايل گشتن صفت ظلم كرده است . و كوتاه سخن آنكه ضلالت و شرك و ظلم در خارج يك مصداق دارند، و وقتی گفته می شود، هر يك از اين سه معرف ديگرى است ، و يا بوسيله ديگرى معرفى مى شود، منظور از نظر مصداق است ، نه مفهوم، چون واضح است كه مفهوم ضلالت غير از ظلم و شرك است و مفهوم ظلم غير از آن دوى ديگر، و مفهوم شرك هم باز غير آن دو تاى ديگر است . ⬅️ صراط مستقيم صراطى است كه هيچ يك از ضلالت ، شرك و ظلم در آن راه ندارد. صراط مستقيم كه صراط غير گمراهان است ، صراطى است كه بهيچ وجه شرك و ظلم در آن راه ندارد، همچنانكه ضلالتى در آن راه نمى يابد، نه ضلالت در باطن ، و قلب ، و نه در ظاهر و اعضا. ضلالت در باطن: از قبيل كفر و خاطرات ناشايست ، كه خدا از آن راضى نيست ، و ضلالت در ظاهر: در اعضاء و اركان بدن ، مانند معصيت و يا قصور در اطاعت. كه هيچيك از اينها در آن صراط يافت نمى شود، و اين همانا حق توحيد علمى و عملى است ، و توحيد هم همين دو مرحله را دارد، ديگر شق سومى برايش نيست ، و بفرموده قرآن ، بعد از حق غير از ضلالت چه مى تواند باشد؟ آيه : (۸۲ - سوره انعام ). ✳️ اصحاب صراط مستقيم ثابت قدم بتمام معنا هستند. اصحاب صراط مستقيم در صورت عبوديت خدا، داراى ثبات قدم بتمام معنا هستند، هم در فعل ، و هم در قول ، هم در ظاهر، و هم در باطن ، و ممكن نيست كه نام بردگان بر غير اين صفت ديده شوند، و در همه احوال خدا و رسول را اطاعت مى كنند. ⬅️ اصحاب صراط مستقيم مقامى عالى تر از مؤمنين دارند. مؤمنينى را كه چنين ثبات قدمى دارند، پائين تر از اصحاب صراط مستقيم دانسته ، وصف آنان را با آنهمه فضيلت، مادون صف اصحاب صراط مستقيم دانسته ، چون در آيه (۶۸ سوره نساء) فرموده : اين مؤمنين با كسانى محشور و رفيقند كه خدا بر آنان انعام كرده ، (يعنى اصحاب صراط مستقيم )، و نفرموده : از ايشانند، و نيز فرموده : با آنان رفيقند، و نفرموده يكى از ايشانند، پس معلوم مى شود اصحاب صراط مستقيم ، يعنى «الذين انعم اللّه عليهم » مقامى عالى تر از مؤمنين دارند. ادامه دارد...... کانال قرآن و امام حسین علیه السلام http://eitaa.com/Qoranwamamhoosin
۶_و_۷ ۲ ⬅️ در قسمت اول تفسیر آیه معلوم شد اصحاب صراط مستقيم ، قدر و منزلت و درجه بلندترى از درجه مؤمنين خالص دارند، حتى مؤمنينى كه دلها و اعمالشان از ضلالت و شرك و ظلم بكلى خالص است. پس تدبر و دقت در اين آيات براى آدمى يقين مى آورد به اينكه مؤمنين با اينكه چنين فضائلى را دارا هستند، مع ذلك در فضيلت كامل نيستند، و هنوز ظرفيت آنرا دارند كه خود را به (الذين انعم اللّه عليهم) برسانند، و با پر كردن بقيه ظرفيت خود، همنشين با آنان شوند، و به درجه آنان برسند، و بعيد نيست كه اين بقيه ، نوعى علم و ايمان خاصى به خدا باشد، چون در آيه «يرفع اللّه الذين آمنوا منكم و الذين اوتوا العلم درجات »، خداوند آنهائى را كه از شما ايمان آورده اند، و آنانكه علم به ايشان داده شده ، به درجاتى بالا مى برد) دارندگان علم را از مؤمنين بالاتر دانسته ، معلوم مى شود: برترى «الذين انعم اللّه عليهم » از مؤمنين ، به داشتن همان علمى است كه خدا به آنان داده ، نه علمى كه خود از مسير عادى كسب كنند، پس اصحاب صراط مستقيم كه «انعم اللّه عليهم » بخاطر داشتن نعمتى كه خدا به ايشان داده ، (يعنى نعمت علمى مخصوص )، قدر و منزلت بالاترى دارند، و حتى از دارندگان نعمت ايمان كامل نيز بالاترند، اين هم يك صفت و امتياز در اصحاب صراط مستقيم . ⬅️ سبيل غير از صراط مستقيم است ، چون سبيل متعدد است ، و به اختلاف احوال رهروان راه عبادت مختلف می شود، بخلاف صراط مستقيم ، كه يكى است ، كه در مثل بزرگراهى است كه همه راههاى فرعى بدان منتهى می شود. سبيل را متعدد و بسيار قلمداد نموده ، صراط را واحد دانسته است ، حال يا اين است كه صراط مستقيم همه آن سبيل ها است ، و يا اين است كه آن سبيل ها، راه هاى فرعى است ، كه بعد از اتصالشان به يكديگر بصورت صراط مستقيم و شاهراه در مى آيند. ⬅️ فرق ديگرى ميان سبيل و صراط است ، كه سبيل با شرك جمع ميشود، ولى صراط مستقيم با ضلالت و شرك جمع نمی شود. هر يك از سبيل ها با مقدارى نقص ، و يا حداقل با امتيازى جمع می شود، بخلاف صراط مستقيم ، كه نه نقص در آن راه دارد و نه صراط مستقيم افراد مختلف با هم‌ متفاوت است. خلاصه صراط مستقيم با هر يك از سبيل ها متحد است . مثل صراط مستقيم نسبت به سبيل هاى خدا مثل روح است نسبت به بدن. چون هم عبادت را صراط مستقيم خوانده ، و هم دين را، با اينكه اين دو عنوان بين همه سبيل ها مشترك هستند، پس ميتوان گفت مثل صراط مستقيم نسبت به سبيل هاى خدا، مثل روح است نسبت به بدن. ايمان كه يكى از سبيل ها است ، گاهى با شرك هم جمع می شود همچنانكه گاهى با ضلالت جمع می شود، اما هيچ يك از شرك و ضلالت با صراط مستقيم جمع نمى گردد، پس معلوم شد كه براى سبيل مرتبه هاى بسيارى است ، بعضى از آنها خالص ، و بعضى ديگر آميخته با شرك و ضلالت است ، بعضى راهى كوتاه تر، و بعضى ديگر دورتراست ، اما هر چه هست بسوى صراط مستقيم مى رود و به معنائى ديگر همان صراط مستقيم است. ⬅️ كلمه (مستقيم ) هم به معناى هر چيزى است كه بخواهد روى پاى خود بايستد، و بتواند بدون اينكه به چيزى تكيه كند بر كنترل و تعادل خود و متعلقات خود مسلط باشد، مانند انسان ايستاده اى كه بر امور خود مسلط است ، در نتيجه برگشت معناى مستقيم به چيزى است كه وضعش تغيير و تخلف پذير نباشد، حال كه معناى صراط آن شد، و معناى مستقيم اين ، پس صراط مستقيم عبارت می شود از صراطى كه در هدايت مردم و رساندنشان بسوى غايت و مقصدشان ، تخلف نكند، و صد در صد اين اثر خود را ببخشد. آن راهى را كه هرگز در هدايت رهرو خود تخلف ننموده ، و دائما بر حال خود باقى است ، صراط مستقيم ناميده . خداوند سنت و طريقه مستقيم خود را دائمى و غيرقابل تخلف و تغيير معرفى مى كند. ادامه دارد..... کانال قرآن و امام حسین علیه السلام http://eitaa.com/Qoranwamamhoosin
۶_و_۷ ۳ ✳️ چند نكته درباره صراط مستقيم نكته اول - اينكه طرقى كه بسوى خدای تعالى منتهى مى شود از نظر كمال ، و نقص ، و نايابى و رواجى ، و دورى و نزديكيش از منبع حقيقت ، و از صراط مستقيم ، مختلف است ، مانند طريقه اسلام و ايمان ، و عبادت ، و اخلاص. همچنانكه در مقابل اين نامبرده ها، كفر، و شرك ، و جحود، و طغيان ، و معصيت ، نيز مراتب مختلفى از گمراهى را دارا هستند، همچنانكه قرآن كريم درباره هر دو صنف فرموده : «و لكل درجات مما عملوا، و ليوفيهم اعمالهم ، و هم لا يظلمون »، (براى هر دسته اى درجاتى است از آنچه مى كنند، تا خدا سزاى عملشان را بكمال و تمام بدهد، و ايشان مورد ستم قرار نمی گیرند). و اين معنا نظير معارف الهيه است ، كه عقول در تلقى و درك آن مختلف است ، چون استعدادها مختلف ، و بالوان قابليت ها متلون است ، همچنانكه آيه شريفه (رعد - ۱۷) نيز به اين اختلاف گواهى می دهد. نكته دوم - اينكه همانطور كه صراط مستقيم مهيمن و مافوق همه سبيل ها است ، همچنين اصحاب صراط مستقيم كه خدا آنانرا در آن صراط جاى داده ، مهيمن و مافوق ساير مردمند، چون خدای تعالى امور آنان را خودش بعهده گرفته ، و امور مردم را بعهده آنان نهاده ، و امر هدايت ايشانرا به آنان واگذار نموده ، و فرموده : «و حسن اولئك رفيقا»، (اينان بهترين رفيقند)، و نيز فرموده : «انما وليكم اللّه و رسوله ، و الذين آمنوا، الذين يقيمون الصلوة ، و يؤتون الزكوة ، و هم راكعون »، (تنها ولى و سرپرست شما خداست ، و رسول او، و آنانكه ايمان آورده اند، يعنى آنانكه نماز م گذارند، و در حال ركوع صدقه می دهند)، كه بحكم آيه اول صراط مستقيم و يا «صراط الذين انعم اللّه عليهم »، را صراط انبياء و صديقين و شهداء و صالحين دانسته بحكم آيه دوم با در نظر گرفتن روايات متواتره صراط، اميرالمؤمنين على بن ابيطالب عليهما السلام شمرده شده است ، و آنجناب را اولين فاتح اين صراط دانسته است. ⬅️ تحقيق درباره معنى هدايت در «اهدنا الصراط المستقيم » نكته سوم - اينكه وقتى مى گوئيم : (ما را بسوى صراط مستقيم هدايت فرما) هدايت بسوى صراط مستقيم وقتى معنايش مشخص مى شود، كه معناى صراط مستقيم معين گردد، لذا ما نخست به بحث لغوى آن پرداخته ، مى گوئيم در صحاح گفته هدايت بمعناى دلالت است ، ساير علماى اهل لغت به وى اشكال كرده اند، كه اين كلمه همه جا بمعناى دلالت نيست ،بلكه وقتى بمعناى دلالت است ، كه مفعول دومش را بوسيله كلمه (الى ) بگيرد، و اما در جائيكه خودش و بدون كلمه نامبرده هر دو مفعول خود را گرفته باشد، نظير آيه (اهدنا الصراط)، كه هم ضمير (نا) و هم (صراط) را مفعول گرفته ، بمعناى ايصال و رساندن مطلوب است ، مثل كسى كه در مقابل شخصى كه مى پرسد منزل زيد كجا است ؟ دست او را گرفته بدون دادن آدرس ، و دلالت زبانى ، او را به در خانه زيد برساند. و استدلال كرده اند به امثال آيه : «انك لا تهدى من احببت ، و لكن الله يهدى من يشاء»، (تو هر كس را كه دوست بدارى هدايت نمى كنى ، و لكن خداست كه هر كه را بخواهد هدايت مى كند)، كه چون كلمه هدايت در آن هر دو مفعول را بدون حرف (الى ) گرفته ، به معناى رساندن به مطلوبست ، نه راهنمائى ، چون دلالت و راهنمائى چيزى نيست كه از پيغمبر (ص ) نفى شود، زيرا او همواره دلالت می كرد، پس معنا ندارد آيه نامبرده بفرمايد: تو هر كس را بخواهى دلالت نمى كنى ، بخلاف اينكه كلمه نامبرده به معناى رساندن به هدف باشد، كه در اينصورت صحيح است بفرمايد تو نمى توانى هر كه را بخواهى به هدف برسانى. کانال قرآن و امام حسین علیه السلام http://eitaa.com/Qoranwamamhoosin
⬅️ مفهوم گناه : گناه در اصطلاح انجام کاریست که خداوند متعال از انجام آن نهی فرموده و ارتکاب آنرا ممنوع یا حرام شمرده باشد. و یا ترک کاریست که خداوند انجام آنرا واجب شمرده است‌. ❗️ واژه گناه در قرآن : بیش از ده واژه در قرآن برای گناه بکار رفته که هر واژه به گونه ای بر عواقب و آثار منفی گناه دلالت دارد. برخی از این واژه ها عبارتند از : ذنب؛ فجور؛ جرم؛ وزر؛ اثم؛ معصیت؛ خطیئه؛ سیئه؛ زَلّه؛ حوب؛ جُناح برای پی بردن به بار منفی گناه کافیست به مفهوم این واژه ها در زبان عربی توجه نمود. ⬅️ ذنب که جمع آن ذنوب میباشد، به معنای دنباله ست، یعنی گناه دنباله و پیامد دارد. ⬅️ فجور از ریشه فجر به معنای دریدن و شکافتن است، یعنی گناه پرده ها را می درد و موجب شکسته شدن حرمتها می شود. ⬅️ جرم در عربی یعنی جدا شدن، یعنی گناه انسان را از ایمان ، تقوا و بهشت جدا می کند. ⬅️ وزر یعنی سنگینی، گناه برای انسان ثقل و سنگینی آورده و مانع عروج و رشد و سبکباری انسان میشود. ⬅️ اثم به معنی سستی است. یعنی گناه انسان را در برابر اطاعت خداوند سست می کند. ⬅️ معصیت سرپیچی از انجام فرمان است یعنی نافرمانی حق را نمودن. ⬅️ خطیئه از ریشه خطا و در مقابل صواب است. ⬅️ سیئه از ریشه سوء گرفته شده و جمع آن سیئات است. و به هر چیزی گفته می شود که بدی در آن ثابت و متصف به آن است. ⬅️ زله: لغزش ⬅️ حوب: بی حرمتی ⬅️ جناح گاهی بر غیر گناه نیز اطلاق می شود. مثلا وقتی گفته می شود " لا جناح" یعنی ایرادی ندارد. این کلمات گرچه مترادف هستند و همه به معنای گناه بکار می روند ولی تفاوتهایی با هم دارند. که بیان آن در این مختصر نمی گنجد. ادامه دارد..... کانال قرآن و امام حسین علیه السلام http://eitaa.com/Qoranwamamhoosin
*⃣ تعیین اینکه چه چیزی گناه است و چه چیزی ثواب از راه قرآن و روایات مقدور است، زیرا خداوند به اقتضای علم و حکمت خود، از طریق وحی و دین، آنها را برای سلامت و سعادت انسان بیان کرده است. ⬅️ در یک تقسیم بندی گناهان به دو قسم بدنی و قلبی تقسیم می شوند. گناهان بدنی مانند روزه‌خواری که با اعضاء و جوارح بدن انجام می شوند. و گناه قلبی مانند شرک که در قلب و باطن حادث می شود. ⬅️ در تقسیم بندی دیگری که بر اساس آیات قرآن صورت گرفته گناهان به دو قسم صغیره و کبیره تقسیم می شوند. برخی آیاتی که اشاره به صغیره و کبیره بودن گناهان دارند مانند: مردم وارد صحرای محشر می شوند می گویند: (ما لهذا الکتاب لا یغادر صغیره و لا کبیره) معلوم می شود که گناه دو گونه است :صغیره و کبیره. و در آیه دیگری با اشاره به گناهان کبیره می فرماید: (الذین یجتنبون کبائر الاثم) *⃣ عالمان اخلاق هر گناه (کبیره یا صغیره) را از آن جهت که مخالفت با فرمان خداوند است به خودی خود گناهی بزرگ و کبیره می‌دانند. تقسیم به صغیره و کبیره نظر به سنجش یک دسته از گناهان نسبت به دسته دیگر است. ⬅️ ملاک تشخیص گناهان کبیره : 👈هر گناهی که در قرآن و حدیث بر کبیره بودن آن تصریح شده باشد. 👈هر معصیتی که در قرآن یا روایات وعده آتش بر ارتکاب آن رسیده باشد. 👈هر گناهی که در قرآن یا حدیث از گناهی که کبیره بودنش مسلم است بزرگتر شمرده شود. 👈هر گناهی که نزد متدینین بزرگ شمرده شود به گونه‌ای که یقین حاصل شود در زمان معصومان نیز مؤمنان این گناه را کبیره می‌دانستند. 👈تکرار گناهان صغیره. 👈برخی فقها تعزیر را نشانه کبیره بودن گناه می‌دانند. البته گناهان کبیره نیز همه در یک سطح نیستند. بعضی بدون توبه بخشیده نمی‌شوند، مانند «شرک» و برخی بدون توبه و تحت شرایطی و در اثر انجام کارهای نیک ممکن است مشمول مغفرت گردند. برخی روایات به ۷، برخی به ۱۹ و برخی به ۳۱ گناه کبیره اشاره کرده‌اند. برخی عالمان اخلاق گناهان کبیره را ۷ و برخی ۱۰ و برخی ۲۰ و بعضی ۳۴ و بعضی ۴۰ و برخی بیشتر ذکر کرده‌اند. از مجموع این کلمات برداشت می‌شود آنچه ذکر شده، به عنوان نمونه‌ها و مصادیقی از گناهان کبیره است: از این میان، شرک به خدا و انکار آنچه را که خداوند دستور داده، و دشمنی با اولیاء خدا، از بزرگترین گناهان کبیره هستند. کسی که گناه کبیره از او سر زده، اگر توبه نکند، فاسق است و بنابر فقه اسلامی اقتدا به او در نماز جائز نیست، شهادت او در دادگاه‌ها پذیرفته نمی‌شود و پس از مرگ مستحق عذاب است، مگر اینکه فضل الهی شامل حالش شود که از آن جمله شفاعت پیامبر(ص) و آل او است. ادامه دارد.... کانال قرآن و امام حسین علیه السلام http://eitaa.com/Qoranwamamhoosin
*⃣ تبدیل شدن گناه صغیره به کبیره از آیات و روایات استفاده می‌شود که در چند مورد، گناه صغیره تبدیل به گناه کبیره می‌شود: ۱- اصرار بر صغیره: تکرار گناه صغیره، آن را تبدیل به گناه کبیره می‌کند. قرآن دربارۀ پرهیزکاران می‌فرماید: آنان آگاهانه بر گناهانشان، اصرار نورزند. امام باقر علیه‌السلام در شرح این آیه فرمود: اصرار، عبارت از این است که کسی گناهی کند و از خدا آمرزش نخواهد و در فکر توبه نباشد. ۲- کوچک شمردن گناه: امام حسن عسکری(ع) فرمود: از گناهان نابخشودنی این است که انسان بگوید کاش مرا به غیر از این گناه مجازات نکنند؛ یعنی آن گناهِ مورد اشاره را کوچک بشمرد. امیرمؤمنان علی(علیه‌السلام) می‌فرماید: بدترین گناهان، آن است که صاحبش آن را کوچک بشمرد. ۳- اظهار خوشحالی هنگام گناه: لذت بردن از گناه و شادمانی هنگام انجام گناه، از اموری است که گناه را بزرگ می‌کند و موجب کیفر بیشتر می‌شود. امام علی(ع) فرمود: کسی که از انجام گناه، لذت ببرد خداوند ذلّت را به جای آن لذّت به او می‌چشاند. و امام سجاد(ع) فرمود: از شاد شدن هنگام گناه بپرهیز، که این شادی بزرگتر از انجام خود گناه است. ۴- مغرور شدن به مُهلت الهی: از اموری که گناه کوچک را به گناه بزرگ تبدیل می‌کند، آن است که گنهکار مهلت خدا و مجازات نشدن سریع را دلیل رضایت خدا بداند و یا خود را محبوب او بداند. ۵- انجام علنی گناه: آشکار نمودن گناه نیز، گناه صغیره را تبدیل به گناه کبیره می‌کند. ۶- گناه شخصیت‌ها: گناه آنان که در جامعه، دارای موقعیت خاص هستند با گناه دیگران یکسان نیست و چه بسا گناه صغیره آنها، حکم گناه کبیره را داشته باشد، زیرا گناه آنها دارای دو بُعد است: بعد فردی و بعد اجتماعی. گناه شخصیت‌ها و بزرگان از نظر بعد اجتماعی می‌تواند زمینۀ انحراف جامعه و سستی دین مردم شود. امام صادق(ع) در ضمن گفتاری فرمود: هفتاد گناه از جاهل، بخشیده می‌شود قبل از آنکه یک گناه از عالم، بخشیده گردد. رسول اکرم(ص) نیز فرمود: عوام امت من اصلاح نمی‌شوند مگر با اصلاح خواص امت من. شخصی پرسید: خواص امت چه کسانی هستند؟ فرمود: خواص امت من چهار دسته‌اند: ۱-زمامداران ۲-دانشمندان ۳-عابدان ۴-تاجران. کانال قرآن و امام حسین علیه السلام http://eitaa.com/Qoranwamamhoosin
✳️ فلسفه مثالهای قرآنی در قرآن مسائل عقلی بسیاری وجود دارد که اکثر مردم قابلیت فهم و جذب آن را پیدا نمی‌کنند و از سوی دیگر مردم به محسوسات و عینیات عادت کرده‌اند بدین خاطر، خداوند متعال برخی از مفاهیم بلند عقلی را در قالب مثلها بیان فرموده است تا عموم مردم آنها را به تناسب ادراک خود دریابند، بنابراین فلسفه مثالهای قرآن، بیان مسائل بلند و عمیق در افق فکر و فهم مردم است. مانند: «اللَّهُ نُورُالسَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکَوةٍ فِیهَا مِصْبَاحٌ الْمِصْبَاحُ فیِ زُجَاجَةٍ... وَاللَّهُ بِکلّ شیَ‌ْءٍ عَلِیمٌ»؛ خداوند نور آسمانها و زمین است مثل نور خداوند همانند چراغدانی است که در آن چراغی (پرفروغ) باشد، آن چراغ در حبابی قرار گیرد، حبابی شفاف و درخشنده همچون یک ستاره فروزان، این چراغ با روغنی افروخته می‌شود که از درخت پربرکت زیتونی گرفته شده که نه شرقی است و نه غربی (روغنش آنچنان صاف و خالص است که) نزدیک است بدون تماس با آتش شعله‌ور شود نوری است بر فراز نوری و خدا هر کس را بخواهد به نور خود هدایت می‌کند، و خداوند به هر چیزی داناست. قرآن با ذکر یک مثال زیبا و دقیق چگونگی نور الهی را در این آیه برای عموم مردم بیان کرده است. انسانها باید مَثَل را پلی برای رسیدن به اوج ممثل قرار دهند زیرا ماندن در محدوده مثل، مانند زندگی کردن بر روی پل است و چون مثل در حقیقت همانند ریسمانی است برای برآمدن بر قله معرفتِ ممثّل، توقف در حد مثل مانند این است که کوهنوردی، طناب آویخته از قله کوه را در دست بگیرد ولی بالا نرود. کانال قرآن و امام حسین علیه السلام http://eitaa.com/Qoranwamamhoosin
✳️ هدف از تمثیل در زبان قرآن در آیاتی از قرآن، هدف از مثالهای قرآنی بیان شده است: ۱. تذکر: «...وَ یَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ یَتَذَکَّرُون»‌؛ ...و خداوند برای مردم مثلها می‌زند، شاید متذکر شوند. (و پند گیرند.) ۲. تفکر: «...وَ تِلْکَ الْأَمْثَالُ نَضْرِبُها لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُون‌»؛ اینها مثالهایی است که برای مردم می‌زنیم، شاید در آن بیندیشید. ۳. ادراک: «وَ تِلْکَ الْأَمْثَلُ نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ وَ مَا یَعْقِلُهَا إِلَّا الْعَالِمُون»‌؛ اینها مثالهایی است که ما برای مردم می‌زنیم و جز دانایان آن را درک نمی‌کنند. از آیات یاد شده نتیجه گرفته می شود که سه مرحله را در تأثیرگذاری مثلها بر انسان می توان شناخت: اول؛ مرحله تذکر و یادآوری است که حقیقت پیام الهی در خاطر مرور می شود. دوم؛ مرحله اندیشه و تفکر است که به موضوع مثل و حکمت آن اندیشیده می شود. سوم؛ مرحله ادراک است که با تفکر، حقایق شناخته و درک می شود. ✳️ آیات در مورد مثل در قرآن ⬅️ «ولقد ضربنا للناس في هذا القرآن من كل مثل لعلهم يتذكرون»؛ (سوره زمر: ۲۷) و در اين قرآن از هر گونه مثلى براى مردم آورديم باشد كه آنان پند گيرند. ⬅️ «و تلك الأمثال نضربها للناس و ما يعقلها إلا العالمون»؛ (سوره عنكبوت: ۴۳) و ما اين همه مثل ها را براى مردم مى زنيم (تا حقايق براى آنها روشن شود) وليكن به جز مردم دانشمند كسى تعقل در آنها نخواهد كرد. ⬅️ «وَلَقَدْ صَرَّفْنا لِلنَّاسِ في هذَا الْقُرْآنِ مِنْ كُلِّ مَثَلٍ فَأَبى أَكْثَرُ النَّاسِ إِلاَّ كُفُوراً»؛ (سوره اسراء: ۸۹) و همانا ما در اين قرآن براى مردم هر گونه مثال آورديم (تا مگر هدايت شوند) ليكن اكثر مردم به جز از كفر و عناد از هر چيز امتناع كردند. کانال قرآن و امام حسین علیه السلام http://eitaa.com/Qoranwamamhoosin
⬅️ «مَثَلُهُمْ كَمَثَلِ الَّذِى اسْتَوْقَدَ نَارًا فَلَمَّا أَضَاءَتْ مَا حَوْلَهُ ذَهَبَ اللَّهُ بِنُورِهِمْ وَ تَرَكَهُمْ فىِ ظُلُمَاتٍ لَّايُبْصِرُونَ»؛ (سوره بقره: ۱۷) مثل ايشان مانند كسى است كه آتشى بيفروزد، و همين كه روشن كند پيرامون او را خدا روشنى آنان را ببرد و رها كند ايشان را در تاريكي ای كه هيچ نبينند. ⬅️ «أَوْ كَصَيِّبٍ مِّنَ السَّمَاء فِيهِ ظُلُمَاتٌ وَرَعْدٌ وَبَرْقٌ يَجْعَلُونَ أَصْابِعَهُمْ فِي آذَانِهِم مِّنَ الصَّوَاعِقِ حَذَرَ الْمَوْتِ واللّهُ مُحِيطٌ بِالْكافِرِينَ»؛ (سوره بقره: ۱۹) یا همچون بارانی از آسمان كه در شب تاریك همراه با رعد و برق و صاعقه (بر سر رهگذران) ببارد، آن ها از ترس مرگ، انگشتانشان را در گوش های خود می‌گذارند تا صدای صاعقه را نشوند و خداوند به كافران احاطه دارد (و در قبضه قدرت او هستند). کانال قرآن و امام حسین علیه السلام http://eitaa.com/Qoranwamamhoosin
۱ قسمت اول الم ✳️ حروف مقطعه در قرآن کریم قسمت اول در آغاز بيست و نه سوره از سوره هاى قرآن با حروف مقطعه برخورد مى كنيم و چنانكه از نامش پيدا است اين حروف حروفى بريده از هم به نظر مى رسد، و كلمه مفهومى را ظاهرا نمى سازد. حروف مقطعه قرآن همیشه جزء كلمات اسرار آميز قرآن محسوب مى شده ، و مفسران براى آن تفسيرهاى متعددى ذكر كرده اند، و با گذشت زمان و تحقيقات جديد دانشمندان، تفسيرهاى تازه اى براى آن پيدا مى شود. جالب اينكه در هيچيك از تواريخ نديده ايم كه عرب جاهلى و مشركان وجود حروف مقطعه را در آغاز بسيارى از سوره هاى قرآن بر پيغمبر (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) خرده بگيرند، و آن را وسيله اى براى استهزاء و سخريه قرار دهند، و اين خود مى رساند كه گويا آنها نيز از اسرار وجود حروف مقطعه كاملا بيخبر نبوده اند. چند تفسير برای این حروف وجود دارد كه مهمترین و معتبرترین آنها تفسیریست که هماهنگ با آخرين تحقيقاتى است كه در اين زمينه به عمل آمده ، در اینجا به بیان این تفسیر می پردازیم : ✳️ اين حروف اشاره به اين است كه اين كتاب آسمانى با آن عظمت و اهميتى كه تمام سخنوران عرب و غير عرب را متحير ساخته و دانشمندان را از معارضه با آن عاجز نموده است ، از نمونه همين حروفى است كه در اختيار همگان قرار دارد در عين اينكه قرآن از همان حروف الف باء و كلمات معمولى تركيب يافته ، به قدرى كلمات آن موزون است و معانى بزرگى در بر دارد، كه در اعماق دل و جان انسان نفوذ مى كند، روح را مملو از اعجاب و تحسين مى سازد، و افكار و عقول را در برابر خود وادار به تعظيم مى نمايد، جمله بنديهاى مرتب و كلمات آن در بلندترين پايه قرار گرفته و معانى بلند را در قالب زيباترين الفاظ مى ريزد كه همانند و نظير ندارد. فصاحت و بلاغت قرآن بر كسى پوشيده نيست ، اين گفته صرف ادعا نمى باشد زيرا آفريدگار جهان همان كسى كه اين كتاب را بر پيامبر نازل كرده همه انسانها را دعوت به مقابله به مثل نموده است و از آنها خواسته كه همانند آن ، يا لااقل يك سوره مثل آنرا بياورند، او دعوت نموده است كه عموم جهانيان (جن و انس ) با همكارى و هم فكرى اگر مى توانند مانند آنرا بياورند اما همه عاجز و ناتوان ماندند، و اين نشان مى دهد كه مولود فكر آدمى نيست . درست همانطور كه خداوند بزرگ از خاك ، موجوداتى همچون انسان با آن ساختمان شگفت انگيز، و انواع پرندگان زيبا، و جانداران متنوع ، و گياهان و گلهاى رنگارنگ ، مى آفريند و ما از آن كاسه و كوزه و مانند آن مى سازيم ، همچنين خداوند از حروف الفبا و كلمات معمولى ، مطالب و معانى بلند را در قالب الفاظ زيبا و كلمات موزون ريخته و اسلوب خاصى در آن بكار برده كه همه انگشت حيرت به دندان گرفته اند، آرى همين حروف در اختيار انسانها نيز هست ولى توانائى ندارند كه تركيبها و جمله بنديهائى بسان قرآن ابداع كنند. *⃣ عصر طلائى ادبيات عرب جالب توجه اينكه : عصر جاهليت يك عصر طلائى از نظر ادبيات بود همان اعراب باديه نشين ، همان پا برهنه ها و نيمه وحشيها با تمام محروميتهاى اقتصادى و اجتماعى دلهائى سرشار از ذوق ادبى و سخن سنجى داشتند، به طورى كه امروز، اشعارى كه يادگار آن دوران طلائى است ، از اصيلترين و پرمايه ترين اشعار عرب محسوب مى شود، و ذخائر گرانبهائى براى علاقمندان ادبيات عربى اصيل است ، اين خود بهترين دليل براى نبوغ ادبى و ذوق سخن پرورى اعراب در آن دوران مى باشد. عربها در زمان جاهليت يك بازار بزرگ سال به نام (بازار عكاظ) داشتند كه در عين حال يك مجمع مهم ادبى و كنگره سياسى و قضائى نيز محسوب مى باشد. در اين بازار علاوه بر فعاليتهاى اقتصادى عاليترين نمونه هاى نظم و نثر عربى از طرف شعراء و سخنسرايان توانا، در اين كنگره بزرگ عرضه مى گرديد، و بهترين آنها به عنوان (شعر سال ) انتخاب مى شد كه هفت قطعه (يا ده قطعه ) آن به نام (سبعه ) يا (عشره معلقه ) معروف است ، و البته موفقيت در اين مسابقه بزرگ ادبى افتخار بزرگى براى سراينده آن شعر و قبيله اش بود. در چنان عصرى قرآن آنها را دعوت به مقابله به مثل كرد و همه از آوردن مانند آن اظهار عجز كردند، و در برابر آن زانو زدند. ادامه دارد.... کانال قرآن و امام حسین علیه السلام http://eitaa.com/Qoranwamamhoosin
۱ قسمت دوم الم ✳️ حروف مقطعه در قرآن کریم قسمت دوم *⃣ شاهد گويا گواه زنده تفسير بیان شده در قسمت اول ، براى حروف مقطعه حديثى است كه از على بن الحسين (عليهماالسلام ) امام سجاد (عليه السلام ) رسيده است آنجا كه مى فرمايد: ⬅️ كذب قريش واليهود بالقرآن و قالوا هذا سحر مبين ، تقوله فقال الله :(الم ذلك الكتاب ...): اى يا محمد هذا الكتاب الذى انزلته اليك هوالحروف المقطعة التى منها الف و لام و م و هو بلغتكم و حروف هجائكم فاتوا بمثله ان كنتم صادقين ...: (قريش و يهود به قرآن نسبت ناروا دادند گفتند: قرآن سحر است ، آن را خودش ساخته و به خدا نسبت داده است ، خداوند به آنها اعلام فرمود:(الم ذلك الكتاب ) يعنى اى محمد كتابى كه بر تو فرو فرستاديم از همين حروف مقطعة (الف لام م ) و مانند آن است كه همان حروف الفباى شما است . شاهد ديگر: حديثى است كه از امام على ابن موسى الرضا (عليهماالسلام ) رسيده است آنجا كه مى فرمايد: ⬅️ (...ثم قال ان الله تبارك و تعالى انزل هذاالقرآن بهذه الحروف التى يتداولها جميع العرب ثم قال : قل لئن اجتمعت الانس و الجن على ان ياتوا بمثل هذا القرآن ...)... خداوند بزرگ قرآن را نازل فرمود با همين حروفى كه جميع عرب با آن تكلم مى كنند، سپس فرمود: بگو اگر انس و جن با هم همكارى كنند كه مثل قرآن را بياورند توانائى بر آن را ندارند ....) *⃣ نكته ديگرى كه اين نظريه را درباره معنى حروف مقطعه قرآن تائيد مى كند اين است كه در ۲۴ مورد از آغاز سوره هائى كه با اين حروف شروع شده است ، بلافاصله سخن از قرآن و عظمت آن به ميان آمده ، اين خود نشان مى دهد كه ارتباطى ميان اين دو، (حروف مقطعه و عظمت قرآن ) موجود است . اينك چند نمونه از آنها را در اينجا مى آوريم : ۱- الر كتاب احكمت آياته ثم فصلت من لدن حكيم خبير(هود: ۱ ۲) ۲- طس تلك آيات القرآن و كتاب مبين (نمل ۱ ۲). ۳- الم تلك آيات الكتاب الحكيم (لقمان ۱ ۲). ۴- المص كتاب انزل اليك (اعراف ۱ ۲). در تمام اين موارد و موارد بسيار ديگر از آغاز سوره هاى قرآن پس از ذكر حروف مقطعه سخن از قرآن به آمده ، و از عظمت آن بحث شده است . بعد از بيان حروف مقطعه قرآن اشاره به عظمت اين كتاب آسمانى كرده مى گويد:(اين همان كتاب با عظمت است كه هيچگونه ترديد در آن وجود ندارد) (ذلك الكتاب لا ريب فيه ). اين تعبير ممكن است اشاره به آن باشد كه خداوند به پيامبر خويش وعده داده كتابى براى راهنمائى انسانها بر او نازل كند كه براى همه حق طلبان مايه هدايت و براى حقيقت جويان جاى ترديد در آن نباشد، و اكنون به وعده خود وفا كرده است . اما اينكه مى گويد هيچگونه شك و ترديد در آن وجود ندارد اين يك ادعا نيست بلكه منظور اين است كه محتواى قرآن آنچنان است كه خود شهادت بر حقانيت خويش مى دهد، و همچون طبله عطار است خاموش و هنرنماى و به تعبير ديگر: آنچنان آثار صدق و عظمت و انسجام و استحكام و عمق معانى و شيرينى و فصاحت لغات و تعبيرات در آن نمايان است كه هر گونه وسوسه و شك را از خود دور مى كند، و مصداق آنجا كه عيان است چه حاجت به بيان است مى باشد. جالب اينكه گذشت زمان نه تنها طراوت آن را نمى كاهد، بلكه با پيشرفت علوم و برداشته شدن پرده از روى اسرار كائنات حقائق قرآن روشنتر مى گردد، و هر قدر علم به سوى تكامل پيش مى رود درخشش اين آيات بيشتر مى شود. کانال قرآن و امام حسین علیه السلام http://eitaa.com/Qoranwamamhoosin