Sooreh_Noor1.mp3
35.09M
🔈 #قرآن
📢 #سوره_نور
💠 #تفسیر
🔊 جلسه اول
🔻 کتاب ...
🔻 علم الکتاب ...
🔹 تلاوت آیات ...
🔹 تعلیم آیات ...
🔹 تزکیه ...
📅۱۳۹۴
🔸 آشنایی با سوره مبارکه نور
#قمhttp://eitaa.com/Quran_etrat_saripnu
noor(2).mp3
21.65M
🔈 #قرآن
📢 #سوره_نور
💠 #تفسیر
🔊 جلسه دوم
🔻 سوره ...
🔻 فریضه...
🔹 حریم ...
🔸 بینات ...
🔴 حکم زنا ...
📅۱۳۹۴
🔸 سوره مبارکه نورhttp://eitaa.com/Quran_etrat_saripnu
بسم الله الرحمن الرحیم
📗 #روزی_یک_صفحه_قرآن
#صفحه_182
4_5902074677261502273.mp3
874.5K
🔸ترتیل صفحه ۱۸۲ قرآن کریم با صدای استاد حامد ولی زاده
🔸مقام : بیات
#تلاوتروزانهیکصفحهقرآن🕊
noor(3).mp3
31.48M
🔈 #قرآن
📢 #سوره_نور
💠 #تفسیر_آیه_به_آیه
🔊 جلسه سوم
* بررسی آیه چهارم سوره مبارکه نور
* پاسخ امام محمد باقر علیه السلام ده سوال جابر مبنی بر شناخت انبیاء و اوصیاء
* توضیح ارواح خمس از کتاب شریف بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد صلی الله علیه و آله
* دیدگاه قرآن و احادیث در مورد حقیقت روح و ویژگی های آن
* سر فضیلت وضوی قبل از خواب
* تعدد روح در پیکر انسان، واگذاری تعدد ارواح بر چه مبنایی است
* روح الایمان، روحی خاص مختص به اهل ایمان
* چرا انسانها باید مطیع انبیاء باشند؟
* خصلت هایی که روح الایمان را زائل می کند
* فسق چیست؟ فاسق کیست؟ احکام شهادت فاسق
⏰ مدت زمان: ۵۸:۵۰
🟡 پیشنهاد ویژه دانلود 🟡
#مشهد
#تابستان94
✨ سوره مبارکه نورhttp://eitaa.com/Quran_etrat_saripnu
بسم الله الرحمن الرحیم
📗 #روزی_یک_صفحه_قرآن
#صفحه_183
4_5904600573298083083.mp3
890.9K
🔸ترتیل صفحه ۱۸۳ قرآن کریم با صدای استاد حامد ولی زاده
🔸مقام : بیات
#تلاوتروزانهیکصفحهقرآن🕊
noor(4).mp3
23.87M
🔈 #قرآن
📢 #سوره_نور
💠 #تفسیر_آیه_به_آیه
🔊 جلسه چهارم
* تفسیر و تدبر در آیات 4 تا 10 سوره مبارکه نور
* چیزی را که صد در صد به آن اطمینان نداری، با صراحت بر زبان نیاور
* به چه دلیل پروردگار برخی گناهان و مجازات مرتبط با آن را با ستر ذکر می کند
* حجیت قیاس در احکام شرعی
* نکوهش افترای ناموسی، تهمت زدن، نسبت ناروا دادن و حکم مجازات متاسب با آن
* مجازات تهمت زدن به همسر، لعان و شرایط نفی و اثبات و احکام فقهی مرتبط با آن
⏰ مدت زمان: ۴۴:۲۴
#مشهد
#تابستان94http://eitaa.com/Quran_etrat_saripnu
☀️ مصیبتی لطیف و جانسوز از عطش حضرت سکینه سلاماللهعلیها در شهر شام...
👇 درنقلی آمده است:
🥀 در شهر شام هنگامی که نگاه حضرت زینب سلاماللهعلیها به حضرت سکینه سلاماللهعلیها افتاد که از شدت تشنگی و حزن نزدیک بود که روحش از بدنش جدا شود، به سمت زنان شامی رفت و فرمود: از شما کسی هست که این یتیم را سیراب کند؟ همانا او از شدت عطش نزدیک است جان بدهد!
📋 فَإذًا بإمرَأةٍ فی یَدِها کأسٌ مَملوٌّ مِنَ الماءِ فَقالَتْ:
▪️ناگهان زنی آمد و در دستان خود کاسهای پر از آب آورد و گفت:
📋خُذ هذا فاسقیهِ لَعَلَّ اللهَ تعالی لایَیتمُ أولادیَ و أن لایَجعَلَهم أسیرًا و لاغریباً
▪️بگیر این را و او را آب دِه؛ امید است که خداوند اولاد من را یتیم نکند و ایشان را اسیر و غریب قرار ندهد!
وقتی حضرت سکینه سلاماللهعلیها این صحنه را دید، خاطرات گذشته و عزت و جلالی را که داشت، به یاد آورد و چنان فریادی کشید که نزدیک بود زمین و زمان بهم بریزد تا اینکه زینب کبری سلاماللّهعلیها آمدند و او را تسلی خاطر دادند.💔😭
📚 بحرالمصائب،ج۸ ص۳۲
http://eitaa.com/Quran_etrat_saripnu
☀️ وقتیکه نازدانهٔ سیدالشهداء علیهالسلام از قافله جا میماند و صدیقه کبری سلاماللهعلیها، سر او را به دامن میگیرد...
در نقلها آمده است:
🥀 شبی از شبهایی که قافله در راه شام بود، حضرت سکینه سلاماللهعلیها (در برخی نقل، حضرت رقیه سلاماللهعلیها آمده) به یاد پدر و درد اسارت و غم های دلش، گریه زیادی کرد و صدای او به گریه بلند شد.
🥀 شتربان او وقتی که دید گریهاش تمامی ندارد، گفت:
📋 اُسكُتي يا جارِيَة! فقد أذَّيتِني بِبُكائِكِ
▪️ای کنیزک! ساکت شو! مرا با گریهات آزار میدهی!
🥀 اما آن نازدانه، گریهاش تمام نشد، بلکه چنان نالهای کشید که نزدیک بود روح از بدنش جدا شود. آن شتربان ملعون گفت: ای دختر خارجی! ساکت شو دیگر!
🥀 آن دختر مظلومه با شنیدن این جمله حالش دگرگون شد و با ناله گفت: ای وای من! آه ای پدرم! تو را از روی ظلم و جور کشتند و حالا تو را خارجی هم میخوانند!؟
📋 فَغَضَبَ اللَّعينُ مِن قَولِها، و أخَذَ بِيَدِها، و جَذَبَها و رَمَىٰ بِها عَلىٰ الْأرضِ فَلَمَّا سَقَطَتْ غُشِيَ عَلَيْها.
▪️آن شتربان دیگر به غضب آمد و دست آن مخدّره را گرفت و از روی شتر کشید و آن بانوی مظلومه را محکم به زمین زد و حضرت سکینه عليها السّلام بيهوش شد.
🥀 وقتی که به هوش آمد، همه رفته بودند و اثری از قافله نبود. با پای برهنه در تاریکی شب راه افتاد. گاهی مینشست و گاهی بلند میشد و گاهی پدر و گاهی عمهاش را صدا میزد. ساعتی از شب را همینگونه سپری کرد و باز اثری از قافله ندید و بيهوش روی زمین افتاد.
🥀 در همين ساعت بود که ديدند نیزهای که سر مطهر سیدالشهدا علیهالسلام بر آن بود، در زمین فرو رفت و هرچه حامل آن نیزه و لشکریان دیگر تلاش کردند تا آن رابیرون بیاورند، نتوانستند.
🥀 خبر به عمر سعد لعين رسيد و او گفت: از علي بن الحسین علیهماالسلام سؤال کنید؛ آنان سراغ امام سجاد علیه السلام رفتند و قضیه را بازگو کردند.
🥀 حضرت فرمودند: بروید به عمه جانم زينب کبری عليهاالسلام بگویید دنبال بچهها بگردد؛ شاید کودکی در دل شب گمشده باشد.
🥀 خبر به زینب کبری سلاماللّهعلیها دادند و آن بانو تک تک اطفال را صدا زد اما تا آن نازدانه را صدا زد، جوابی نشنید.
📋 فَرَمَتْ زينبُ بِنَفسِها مِن ظَهرِ النَّاقَةِ، و جَعَلَتْ تُنادِي: وا غُربَتاهُ! واضَيعَتاهُ... في أيِّ أرضٍ طَرَحوكِ، و في أيِّ وادٍ ضَيَعوكِ!
▪️پس از همان بالای نافه، خودش را بر زمین انداخت و ناله سر میداد: وا غربتاه!! … دخترم! در کدام وادی و بیابان تو را انداخته و رها کرده اند؟!
📋 فَرَجَعَتْ إلىٰ وَراءِ الْقافِلَةِ، و هِيَ تَعدو في الْبَراري حافِيَةً و الشَّوكُ تَدخُلُ في رِجلَيْها، و تَصرُخُ، و تُنادِي
▪️آن بانو با پای برهنه به عقب قافله رفت و خارهای بیابان در پای او میرفت و آن حضرت ناله سر میداد و سکینه خاتون را صدا میزد.
🥀 همین گونه در عقب قافله رفت تا اینکه یک سیاهی نمایان شد. زینب کبری عليهاالسلام جلو آمدند و دیدند که یک بانویی روی ریگ و رمل بیابان نشسته و سر آن نازدانه را به دامن گرفته است و گریه میکند.
🥀 زينب کبری عليهاالسلام جلو آمدند و فرمودند: شما کیستید که بر یتیمان ما ترحم میکنید؟ آن بانو ، رو به زينب کبری عليهاالسلام کردند و فرمودند:
📋 بُنيَّةَ زينبُ! أنا اُمُّكِ فاطمةُ الزَّهراءِ أظَنَنتِ إنِّي أغفُلُ عَن أيتامِ وَلَدِي!
▪️دخترم زينب! منم مادرت فاطمه زهرا «سلاماللهعلیها»؛ تو گمان میکنی من از حال یتیمان پسرم غافل میشوم!؟
💔😭
📚معالي السّبطين، ج۲ ص۱۳۶
#/eitaa.com/Quran_etrat_saripnu