هدایت شده از آسمان
ناگهان یک صبح زیبا آسمان گل کرده بود
خاک تا هفت آسمان، بغض تغزل کرده بود
حتم دارم در شب میلادت، ای غوغاترین!
حضرت حق نیز در کارش تأمل کرده بود
هر فرشته، تا بیایی، ای معمایی ترین!
بال های خویش را دست توسل کرده بود
✨🌹میلاد حضرت نور مبارک🌹✨
4_6017177279648498276.mp3
1.37M
ترتیل استاد محمود خلیل الحصری
صفحه 211
قَالُوا۟ ( گفتند) یَـٰمُوسَىٰۤ ( ای موسی) إِنَّا ( همانا ما) لَن نَّدۡخُلَهَاۤ ( هرگز داخل آن نمیشویم) أَبَدࣰا ( هرگز، هیچگاه) مَّا دَامُوا۟ ( تا زمانی که باشند) فِیهَا ( در آن) فَٱذۡهَبۡ ( پس برو) أَنتَ ( تو) وَرَبُّكَ ( و پروردگارت) فَقَـٰتِلَاۤ ( پس بجنگید) إِنَّا ( همانا ما) هَـٰهُنَا ( همینجا) قَـٰعِدُونَ ( نشسته ایم،نشستگانیم) *24* قَالَ ( گفت « موسی») رَبِّ ( پروردگارم) إِنِّی ( همانا من) لَاۤ أَمۡلِكُ ( مالک نیستم، در اختیار ندارم) إِلَّا ( مگر، جز) نَفۡسِی ( خودم) وَأَخِیۖ ( و برادرم را) فَٱفۡرُقۡ ( پس جدایی اندازند) بَیۡنَنَا ( میان ما) وَبَیۡنَ ( و میان) ٱلۡقَوۡمِ ( گروه) ٱلۡفَـٰسِقِینَ (نافرمانان، تبهکاران) *25* قَالَ ( گفت « خداوند») فَإِنَّهَا ( پس همانا آن« سرزمین») مُحَرَّمَةٌ ( حرام شده است) عَلَیۡهِمۡۛ ( بر آنها) أَرۡبَعِینَ ( چهل) سَنَةࣰۛ ( سال) یَتِیهُونَ ( سرگردان میشوند) فِی ( در) ٱلۡأَرۡضِۚ ( زمین) فَلَا تَأۡسَ ( پس اندوه مخور، پس غمگین مباش) عَلَى ( بر) ٱلۡقَوۡمِ ( گروه) ٱلۡفَـٰسِقِینَ ( نافرمانان، تبهکاران) *26* وَٱتۡلُ ( و بخوان) عَلَیۡهِمۡ ( بر آنها) نَبَأَ ( خبر) ٱبۡنَیۡ ( دو پسر« هابیل و قابیل») ءَادَمَ ( آدم) بِٱلۡحَقِّ ( به حق) إِذۡ ( هنگامی که، زمانی که) قَرَّبَا ( پیش آوردند) قُرۡبَانࣰا ( قربانی را) فَتُقُبِّلَ ( پس پذیرفته شد) مِنۡ ( از) أَحَدِهِمَا (یکی از آنها « هابیل») وَلَمۡ یُتَقَبَّلۡ ( و پذیرفته نشد) مِنَ ( از) ٱلۡـَٔاخَرِ ( دیگری« قابیل) قَالَ ( گفت « قابیل») لَأَقۡتُلَنَّكَۖ ( البته خواهم کشت تو را) قَالَ ( گفت« هابیل») إِنَّمَا ( جز این نیست که) یَتَقَبَّلُ ( میپذیرد، قبول میکند) ٱللَّهُ ( خداوند) مِنَ ( از) ٱلۡمُتَّقِینَ ( پرهیزکاران)*27* لَىِٕنۢ ( اگر، یقیناً اگر) بَسَطتَ ( بگشایی، بازکردی) إِلَیَّ ( یه سوی من) یَدَكَ ( دستت را) لِتَقۡتُلَنِی ( تا بکشی مرا) مَاۤ أَنَا۠ ( نیستم من) بِبَاسِطࣲ ( گشاینده) یَدِیَ ( دستم) إِلَیۡكَ ( به سوی تو) لِأَقۡتُلَكَۖ ( تا بکشم تو را) إِنِّیۤ ( همانا من) أَخَافُ ( میترسم) ٱللَّهَ (« از» خداوند) رَبَّ ( پروردگار) ٱلۡعَـٰلَمِینَ ( جهانیان) *28* إِنِّیۤ ( همانا من) أُرِیدُ ( میخواهم) أَن ( که، اینکه) تَبُوۤأَ ( باز گردی، برعهده گیری) بِإِثۡمِی ( به بار گناه من، با گناه من) وَإِثۡمِكَ ( و گناه خودت) فَتَكُونَ ( پس باشی) مِنۡ ( از) أَصۡحَـٰبِ ( یاران، همدمان) ٱلنَّارِۚ ( آتش) وَذَ ٰلِكَ ( و این) جَزَ ٰۤؤُا۟ ( سزای) ٱلظَّـٰلِمِینَ ( ستمکاران) *29* فَطَوَّعَتۡ ( پس آراست، پس رام کرد ) لَهُۥ ( برای او) نَفۡسُهُۥ ( نفسش) قَتۡلَ ( کشتن) أَخِیهِ ( برادرش را) فَقَتَلَهُۥ ( پس کشت او را) فَأَصۡبَحَ ( پس شد، پس گردید) مِنَ ( از) ٱلۡخَـٰسِرِینَ ( زیانکاران) *30* فَبَعَثَ ( پس برانگیخت) ٱللَّهُ ( خداوند) غُرَابࣰا ( زاغی را ، کلاغی را ) یَبۡحَثُ ( که کاوش میکرد، جستجو میکرد) فِی ( در) ٱلۡأَرۡضِ( زمین) لِیُرِیَهُۥ ( تا بنمایاند به او،تا نشانش دهد) كَیۡفَ ( چگونه) یُوَ ٰرِی ( پنهان کند، میپوشاند) سَوۡءَةَ ( جسد) أَخِیهِۚ ( برادرش « هابیل» را) قَالَ ( گفت) یَـٰوَیۡلَتَىٰۤ ( ای وای بر من) أَعَجَزۡتُ ( آیا ناتوان شدم) أَنۡ ( که، اینکه) أَكُونَ ( باشم) مِثۡلَ ( مانند) هَـٰذَا ( این) ٱلۡغُرَابِ ( کلاغ، زاغ) فَأُوَ ٰرِیَ ( تا پنهان کنم) سَوۡءَةَ ( جسد) أَخِیۖ ( برادرم را) فَأَصۡبَحَ ( پس گردید) مِنَ ( از) ٱلنَّـٰدِمِینَ ( پشیمانان)*31*
« سوره المائدة آیات ۲۴ تا ۳۱ صفحه ۱۱۲»