eitaa logo
راه بهشت
340 دنبال‌کننده
9.2هزار عکس
7.5هزار ویدیو
91 فایل
👤 اگر يك نفر را به او وصل كردي، براي سپاهش تو سردار ياري كانال راه بهشت 🔰آدرس کانال راه بهشت درایتا: http://eitaa.com/joinchat/192937986Cc3d3516fe6🔰 با ذکر صلوات برای سلامتی وظهور صاحب الزمان کپی کردن بلامانع می باشد
مشاهده در ایتا
دانلود
⚠️کربلا بدون دعا برای فرج مقبول نیست!!! مرحوم حاج حسن خیِّر همیشه در سفرها به زواری که می آوردند و یا مخارج سفر عتبات آنها را حساب میکردند تاکید داشتند که حتما برای فرج زیر قبه مبارکه دعا کنید و من راضی نیستم از کسی که با من به کربلا بیاید و برای فرج دعا نکند ایشان داستانی تعریف میکردند و میگفتند: ✨💫✨ حدود ۲۰ سال قبل با یکی از دوستان مشرف شدم به کربلای معلی و با خیلی سختی و پیاده روی چند روزه و خستگی فراوان به حرم رسیدم. چند روزی را در کربلا بودیم و بعد از زیارت عتبات قصد برگشت داشتیم. در راه برگشت خسته شده و چند ساعتی استراحت کردیم و خوابم برد. در عالم رویا امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف را دیدم. رفتم خدمت حضرت دستبوسی. حضرت سوال کردند: کجا بودید و به کجا میروید؟ عرض کردم: آقاجان کربلا بودیم و در راه برگشت به شهرمان هستیم. ✨💫✨ حضرت فرمودند این چه کربلایی بود که مقبول نشد!! رنگ از رخسارم پرید. عرض کردم: چرا آقاجان؟ حضرت فرمودند: "کربلا رفتید ولی برای فرج من دعا نکردید مگر نه اینکه من منتقم خون جدم حسین علیه السلام هستم..." از خواب پریدم و بلافاصله برگشتیم برای زیارت کربلا به نیت فرج آن حضرت ✍لطفا نشر دهید.
🍃🌸🍃 📃 🔴 💢نقل است كه شخصی بسیار دیدار حضرتولیّ‌عصر ارواحنافداه بود‌‌؛ امّا هر ‌چه سعی و تقلاّ كرد‌، موفّق نشد. 💠سرانجام در پی كند ‌‌و‌ كاو‌هایش به این نتیجه رسید كه اگر علم جفر را در حدّ كمال آن بیاموزد‌، با محاسبات جفری خواهد توانست مكان امام زمان ارواحنافداه را بیابد. 💢او قریب به بیست سال برای فرا‌گیری فنون جفر تلاش کرد تا در نهایت به مرحله‌ای رسید كه توانست با محاسبات جفری تشخیص دهد حضرت مهدی ارواحنافداه در فلان تاریخ‌، در فلان مكان خواهند بود و این مكان‌، دکّه‌ای در بازار است.در زمان معیّن‌، خود را به‌ سرعت به آنجا رساند و دید كه این دکّه‌ی كوچك‌، متعلّق به یك پیرمرد قفل‌ساز است و دركنار این حجره‌، سیّدی نورانی و جلیل‌القدر برروی چهار‌پایه‌ای نشسته است. 💠 آن شخص با نگاه اوّل دریافت كه ایشان حضرت ولی ّ‌عصر ارواحنافداه هستند‌؛ امّا بسیار متعجّب شد كه چرا آن حضرت به این صورت در اینجا نشسته‌اند‌. 💢 قفل‌ساز مشغول کار خود بود و حضرت نشسته بودند و با او چاق سلامتی می‌کردند! خواست نزدیک برود و خود را در آغوش حضرت بیندازد؛ امّا امام با تصرّف ولایی خویش جلوی او را گرفتند و به او فهماندند كه جلوتر نیاید و از دور نظاره‌گر باشد. 💠لحظاتی بعد‌، پیرزنی نزد قفل ‌ساز آمد‌؛ در‌حالی ‌كه قفل دست‌ دومی برای فروش آورده بود. قفل ‌ساز نگاهی به قفل کرد و گفت‌: آیا كلید این قفل را هم داری‌؟ پیرزن گفت‌: نه‌، كلیدش گم شده است. قفل ‌ساز گفت‌: این را نُه دینار از تو می‌خرم؛ امّا اگر كلیدش را داشتی‌، ده دینار می‌ارزید. پیرزن با نهایت تعجّب پرسید: چطور ممكن است؟! من از ابتدای بازار‌، این قفل را به هركس نشان دادم‌، آن را بی ‌ارزش خواند و حدّاكثر قیمتی كه بر آن نهاد، نیم ‌دینار بود‌! سرانجام پیرزن با خوشحالی‌، نه دینار را گرفت و رفت. 💢🔺سپس ✨امام زمان ارواحنافداه از دور به همین شخص اشاره فرمودند كه: ✅👈لازم نیست برای دیدن ما بیست سال زحمت بكشید و علم جفر بیاموزید؛ اگر به اندازه‌ی همین پیرمرد قفل‌ساز‌، پاك و خالص و ساده باشید‌، ما خودمان هفته‌ای یك‌بار به سراغ شما می‌آییم و احوالتان را جویا می‌شویم. 📚به نقل از آیت الله صافي اعلی الله مقامه الشریف 🌷أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪ ْألْـفَـرج🌷 🍃🌸🍃
(قسمت اول): 💥چنان وضع مالی بدی داشتم که زیارت مشهد مقدس هم برایم آرزو بود، چه برسد به سفر مکه معظمه، آن شب وقتی در خواب دیدم که سیّدی خوش سیما، خانه و ماشینش را به ما فروخت و من بابت آن تنها مبلغ صدهزارتومان و النگوی همسرم را که سی هزار تومان می شد به او دادم و بعد از ایشان پرسیدم شما که هستید که این همه لطف به من می کنید؟ فرمودند: مگر حاجت شما زیارت امام رضا علیه السلام نبود ، من فرزند ایشان هستم! ✨💫✨ آن شب من از این خواب احساس نشاط می کردم و به تعبیر آن فکر نکرده بودم. فردا صبح در اطاق کارم، در آجودانی نیروی دریایی انزلی مشغول کار بودم که اعلام کردند هر کس می خواهد به مکه معظمه مشرف شود، برای ثبت نام بیاید تا قرعه کشی انجام شود. از آن همه کارمند تنها یک نفر باید معرفی می شد، من روی صندلی نشسته بودم که احساس کردم کسی از پشت مرا بلند کرد و گفت: برو ثبت نام کن. بلند شدم که بروم چند نفر از دوستانم خندیدند و گفتند: تو کجا می روی؟ وارد اطاق ناخدا که شدم گفتم: ناخدا زارع اسم مرا هم بنویس، همه خندیدند، گفتم: اگر پانصد نفر دیگر هم به لیست اضافه شود، باز اسم من در می آید. ✨💫✨ قرعه کشی کردند، ناخدا دستش را داخل کیسه برد، گفت: کاغذی به دستم چسبیده، آن را بیرون آورد، اسم من بود. علی رغم بعضی کارشکنیها نامه را گرفتم و به خانه رفتم. من باید مبلغ ۱۳۰ هزارتومان در تهران واریز می کردم که ریالی از آن را نداشتم. مبلغ۱۰۰ هزارتومان این پول بطور معجزه آسایی تهیه شد و همسرم نیز النگوی خودش را به من هدیه کرد که سی هزارتومان قیمتش بود. ادامه دارد...
(قسمت دوم): سایر تشریفات انجام شد و ما عازم مکه شدیم. وقتی نگاهم به خانهٔ خدا افتاد احساس میکردم الان است که روح از قالبم خارج شود . جمعیت زیادی از زن و مرد با لباس سپید احرام گرد خانهٔ خدا می چرخیدند و همه یک صدا فریاد می زدند : "لبیک، اللهم لبیک"... حال دیگری داشتم، مثل قطره ای که به دریا می پیوندد، در میان جمع گم شده بودم و با آنها هم صدا. ✨💫✨ روز دهم اقامتمان بود ، من تمام آن روزها چشمم به اطراف بود تا شاید آن سید بزرگواری را که در عالم رؤیا دیده بودم ببینم،آن روز گوسفند زیادی از کاروانمان قربانی کردم و خستگی شدیدی بر من غلبه کرده بود که باعث کسالتم شد . همان روز مریض شدم و تب کردم ، دکتر گفت اصلا نباید حرکت کنم و گرنه دچار تشنج می شوم. ✨💫✨ عصر آن روز رئیس کاروان با چندنفر از دوستان آمدند که مرا به بیمارستان ببرند و خودشان برای انحام اعمال رمی جمرات بروند، من یک لحظه به هوش آمدم، صدای آنها را شنیدم که چه تصمیمی دارند، گفتم: آقا چند لحظه به من مهلت بدهید اگر خوب شدم، با شما می آیم ، در غیر این صورت بروید، حالا اگر ممکن است مرا تنها بگذارید. همه بیرون رفتند، برای لحظاتی به خواب رفتم ، آن سید بزرگوار را دیدم که جلو آمد و فرمود: چه شده پسرم؟ چرا اینجا هستی؟ بلندشو با دوستانت برو اعمالت را انجام بده . ادامه دارد...
یکی از اولیاء خدا فرموده اند: من با توجه به این حقیقت که اباالفضل العباس الگوی وفاداری و خوار نمودن نفس و جوانمردی و ایثار است به ساحت مقدس امام زمان ارواحنافداه متوسل شدم و از ایشان تقاضا نمودم همانگونه که حضرت عباس علیه السلام در کنار امام زمانش بودند٬ من هم همیشه در کنار شما باشم . ✨💫✨ در عالم مکاشفه دیدم حضرت ولی عصر علیه السلام در مکانی مثل وسط دنیا ایستاده اند و بر تمام عوالم و حالات مردم احاطه و تسلط کامل دارند ٬ به همان سادگی که انسان به انگشتری که در دست دارد٬ احاطه کامل دارند. ✨💫✨ در آن حال "معنای قطب عالم امکان" برایم روشن شد٬ *ایشان بر تمام مردم و اعمالشان نظارت داشتند* و من خودم را در کنارحضرت دیدم که ایستاده ام دست به دامان ایشان شدم و خواهش کردم که همیشه درکنارشان باشم و به هیچ عنوان ازمن جدا نشوند. ادامه دارد