#داستانک
گـناه جبـران ناپذیـر #غیبـت_و_تهمــت...
✨ فردی از دوستـش بابت غيبـت
و تهمتـی که بـه او زده بود، حلاليـت طلبيــد.
او گفت: بـه یک شرط قـبول مـیکنم که
يک بالش پَر را کنار جاده روسـتا روی
دسـتت بگيری و هنگامـی که باد مـی وزد
آن را بـا خنجـر پاره کنی و در معـرض باد
بايستـی تا تـمام پرهـا را باد بـبرد.
آن شخـص آمد و گفـت اين کار را انجام
دادم... دوستـش گفـت حالا بـرو پرها را
جمـع کن.
وی رفت و بعـد از مدتـی آمد و گفت:
هرچـه گشـتم و از ديگـران هم کمک گرفتـم
نيمـی از پـرها را نيـافتم.
دوسـت حکیم و دانايـش گفـت:
👈🏻غيبــت و تهمــت ماننـد اين پـرها
پخـش مـیشود و هرگـز قابـل جـبران
نيسـت!!!
✗ آبرویـی که بـه واسطـه غیبـت و تهمـت
از بیـن برود هـم هـرگز قابـل جبـران
نیســـت ✗