⛔️برای بعضی ها
چرا #بعضی ها به سیم آخر زده؟
🔹دکتر ویلیام گلاسر، بنیانگذار «تئوری انتخاب»، می گوید انسان ها 5 نیاز اصلی دارند که عدم ارضای هر یک از آنها می تواند او را دچار نارضایتی کند. او می گوید انسان 5 نیاز اساسی دارد که باید آن نیازها را رفع کند: بقا، قدرت، عشق، آزادی و تفریح.
🔸تمایل به «ادامه داشتن» و «بقا» در همه انسان ها وجود دارد. اینکه انسان دوست دارد همیشه وجود داشته باشد و هر آنچه زندگی و امنیت و منافعش را تهدید کند برایش نامطلوب است. نیاز به بقا فقط در مسئله «زنده بودن» نیست. ثروتمندی که از ترس آینده، خساست به خرج می دهد در واقع بدنبال بقای خود است. بهمین علت یکی از دلایل زادوولد در حیوانات و انسان ها و ادامه نسل ها، همین نیاز به بقاست. انسان دوست دارد ادامه داشته باشد.
🔹در ایام اخیر؛ هرچه که به انتخابات نزدیک می شویم بعضی ها تندتر و رادیکال تر می شود؛ عصبی شده و مواضع شدیدتر می گیرد. اظهارات تند و ساختارشکنانه بعضی ها را باید روانشناسی سیاسی کرد. واقعیت ماجرا چیست؟
🔸بعضی ها می دانند حتی اگر #انتخابات_مجلس آینده، یک مجلس صددرصد انقلابی علیه او تشکیل شود بعضی ها را......... نخواهد کرد. چون مجلس آینده مرداد 99 تشکیل خواهد شد و عملاً تا انتخابات 1400، قریب 7-8 ماه فاصله است و جهت حفظ امنیت و ساختار کشور دست به حذف و یا...... بعضی ها نخواهد زد. پس از چه می ترسد؟
🔹رؤسای جمهور ایران، هاشمی رفسنجانی، سیدمحمد خاتمی و محمود احمدی نژاد، هر سه در سال های پایانی ریاست شان، ترسِ از دست دادن قدرت و منزوی شدن، به شدت آنان را آزرده خاطر می کرد. هر سه تمایل داشتند ادامه داشته باشد.
1️⃣ مثال اول؛ عطاءالله مهاجرانی معاون پارلمانی و حقوقی هاشمی رفسنجانی در سال 73 – 74 مسئله ای را طرح کرد برای تغییر قانون اساسی و تمدید ریاست جمهوری؛ طرحی که نتیجه آن «مادام العمر شدن هاشمی» بود. خیلی از سیاسیونِ راست و چپ هم بدشان نمی آمد اما رهبر انقلاب آن را نقش برآب کرد.
2️⃣ مثال دوم؛ سیدمحمد خاتمی برای ادامه آنچه که «توسعه سیاسی» گفته می شد یا همان ادامه گفتمان اصلاحات، در حمایت از مصطفی معین، نامزد ریاست جمهوری نهم در سال 84 هم بیانیه داد و هم احزاب و تشکل های موسوم به اصلاح طلب را برای معین بسیج کرد اما معین کمتر از 4 میلیون رأی آورد. خاتمی با آنکه رئیس جمهور بود در دور دوم از هاشمی رفسنجانی در مقابل محمود احمدی نژاد هم حمایت کرد اما او هم شکست خورد!
3️⃣ مثال سوم؛ محمود احمدی نژاد برای بقای خود در قدرت و ادامه گفتمان خود، سعی کرد همانند مدل «پوتین - مدودوف» در روسیه، اسفندیار رحیم مشایی را به قدرت برساند. وی در اقدامی خلاف قانون –که مجری انتخابات نباید از هیچ نامزدی حمایت کند- و در اقدام خلاف شأن رئیس جمهور، برای ثبت نام مشایی با وی وارد وزارت کشور شد و دست وی را در برابر دوربین ها بالا گرفت! اما مشایی ردصلاحیت شد.
🔹واقعیت عصبانیت بعضی ها مشخص است. بعضی ها احساس می کنند شکست خورده و دیر یا زود باید صندلی قدرت را رها کند. اما این را از کجا متوجه شده که فکر او امتداد پیدا نمی کند؟ و بچه ای از دولت به مثابه «رحم اجاره ای اصلاحات» متولد نمی شود؟ بعضی ها می دانند مقدمه این شکست از مجلس آغاز خواهد شد. چنانچه مجلس را از دست بدهد جبهه سیاسی او ریاست جمهوری را نیز از دست خواهد داد.
🔸بعضی ها برای اینکه بتواند بعد از 1400 ادامه پیدا کند نباید در #انتخابات_98، مجلس پیش رو را به منتقدین و مخالفینش تقدیم کند! مسئله «بقای بعضی ها » است! او می خواهد شعار «تا 1400 با بعضی ها » را به «از 1400 با بعضی ها» تبدیل کند!
.........................
🌺 دهه مبارک فجر برفجرآفرینان عالم مبارک باد
┈•••✾••┈
*اندیشکده انقلاب کبیر: جامع ترین کانال تحلیلی مرجع ویژه نخبگان و اساتید دانشگاه و اصحاب قلم*
*با ایتا به ما بپیوندید....*
♦✏️*(اندیشکده انقلاب کبیر) در ایتا* 🇮🇷
https://eitaa.com/enghelabekabir
♦ (اندیشکده انقلاب کبیر)در واتس آپ
https://chat.whatsapp.com/LmwHAIdDzfxHSxyKuDU5oB
ماجرای به قدرت رسیدن رضاخان به روایت مقام معظم رهبری
🔴یاد گذشته
▫️سلاطین قاجار با علما و حوزههای علمیّه مخالف بودند و افراد حوزوی را هم لشکر علمای بزرگ قلمداد میکردند. آنها با علما مخالف بودند؛ چون علما در کارهای آنها دخالت میکردند. اگر میخواستند قرارداد رژی امضا کنند و با انگلیسیها رابطه داشته باشند و یا اگر میخواستند با دو خواهر ازدواج کنند، علما نمیگذاشتند و در مقابلشان میایستادند.
🔹بعدها در دوره پهلوی مسأله تفاوت کرد. از زمان رضاخان به این طرف، انگیزههای اساسی وارد کار شد و غرب - خصوصاً انگلیس - قصد داشت که کلّاً ایران را قبضه کند. این تصرّف یا به صورت ایجاد یک حکومت واقعاً انگلیسی بود - که البته نتوانستند این کار را بکنند - و یا این که حکومتی ایرانی تشکیل دهند ولی همهی مقدّراتش به دست آنها باشد. راه دوم انتخاب شد و حکومت پهلوی بر اساس این تصمیم شکل گرفت و رضاخان روی کار آمد.
🔹اگر میبینید #همه_آدمهای_حسابىِ_ایران با رضاخان مخالفند، به خاطر آن است که آدم لاتِ بی سر و پایی بود که اصلاً اسم دین را نشنیده و مزه آن را هم نچشیده بود. او در یک خانواده بی سوادِ لاابالی و دور از معارف دینی تربیت شده بود و وقتی هم که بزرگ شد، در میان قهوهخانهها و میخانهها و الواط پرسه میزد.
🔹اصلاً رضاخان کسی نبود که با دین سر و کاری داشته باشد. مزاجش آماده معارضه با دین - آن هم به قصد براندازی - بود. آدمهای ضعاف النفسِ بددلِ کج سلیقهای هستند که گاهی از کارهای به اصطلاح عمرانی رضاخان تعریف میکنند و مثلاً میگویند او راه آهن کشید و امنیت را برقرار کرد!
🔹باید از اینها پرسید که آیا احداث راهآهن و ایجاد امنیت برای مردم بود یا برای قدرتهای خارجی!؟ چه کسانی از این کارهای به اصطلاح عمرانی سود میبردند؟
▫️در حقیقت رضاخان عاملی بود که انگلیسیها او را وارد صحنه کردند تا نظام دینی را در ایران به هم بریزد. به همین خاطر در سال ۱۳۱۴ شمسی گذاشتن عمامه و حضور روحانیّت در جامعه را ممنوع کرد و نظام حوزه علمیّه را به هم زد و روحانیت را مجبور به خانه نشینی کرد.
🔹 زمانی که او رفت و پسرش - محمدرضا - بر سرِکار آمد و بر امور مسلّط شد، همین نیّت را داشت و همین هدف و راه را - البته به شکلهای مدرنتر و پیشرفته تر - دنبال کرد و تا روزی که انقلاب پیروز شد، در این زمینه جلو رفت.
▫️رژیم پهلوی ساقط شد؛ لیکن فتنه انگیزههای اساسی مخالفت با حوزه همچنان ادامه دارد. رژیم ایالات متّحده امریکا که از کودتای ۲۸ مرداد تا پیروزی انقلاب، پشت سر محمدرضا بود و علیه دین فعّالیت میکرد، امروز به وسیله بعضی از ایادی خود - که شاید خودشان هم ملتفت نیستند - مشغول تخفیف و توهین دین و علمای دین و حوزههای علمیّه است.
▫️در زمان #رضاخان برای این که روحانیت را از چشمها بیندازد، میگفت: روحانیت مفتخور است؛ یعنی مثلاً عملگی و یا کار اداری نمیکند، در عین حال به زندگی خود ادامه میدهد. او با آن عقل ناقص خودش خیال میکرد که اگر کسی در بازار، داد و ستد نکرد و یا مثلاً بیل نزد و به اداره نرفت و شغلی نیافت، نباید نان بخورد و اگر خورد، مفتخوری کرده است! او چون به رسالت دین معقتد نبود، این حرفها را میزد و کار عالِم دین را باور نداشت.
🔹امروز هم #بعضی کسان #همان_حرف را به #زبان_دیگری میزنند. کسانی که مردم را تعلیم میدهند و برایشان زحمت میکشند و آنها را دیندار میکنند و بر هدایتشان میافزایند و زمینه تحقق آیه شریفه «اهدناالصّراط المستقیم» را فراهم میآورند، اینها اهل دین و هدایتند و هُدات این راه محسوب میشوند. اینها کتاب مینویسند، درس میگویند، زحمت میکشند، کار میکنند و نان بخور و نمیری را هم به دست میآورند.
مگر طلّاب حوزه علمیه چقدر از دنیا برخوردارند؟ حقوق یک طلبه فاضل معیل در قم - که بالاترینِ حوزههای علمیّه است - نصف حقوق یک عمله که بیل میزند، نیست. درآمد اینها از حداقل حقوق اداری کمتر است. با این وضعیت آیا میشود گفت که روحانیت ما نان خود را از طریق دین میخورد!؟ آیا این ظلم و حق کشی و بیانصافی نیست؟ حکومت ما اسلامی است و در آن آزادی بیان وجود دارد و این سخنان که از سر بیانصافی بیان شده، با استفاده از همین فضای آزاد مطرح شده است.
🔹البته منظورم این نیست که به حرف یا دعوایی جواب دهیم؛ خیر. منظور این است که شما بدانید انگیزههای مخالفت با حوزه زیاد و گسترده است. بعضی از کسانی که چنین انگیزههایی دارند، خودشان هم نمیفهمند چه کار میکنند. نیّتهای بدی ندارند، ولی ملتفت نیستند که حرف و عملشان چه تبعاتی دارد. در خود حوزههای علمیّه نیز همیشه این طور بوده و اکنون هم برای تضعیف حوزه انگیزههای تضعیف وجود دارد.
(۷۴/۶/۷بیانات در جلسه درس خارج فقه)
﷽
https://eitaa.com/enghelabekabir
https://chat.whatsapp.com/GUrpd7Gh2bdHn3L7x7RYsF