eitaa logo
📡 سیمای حرم عشق📡
71 دنبال‌کننده
3هزار عکس
926 ویدیو
17 فایل
📡 رسانه خبری مذهبی حرم عشق✨ 👌کانال برای بهره مندی دوستانی که امکان حضورِ فیزیکی درزیارت حرمین شریف و یا شرکت در مجالس مذهبی و هئیت را ندارند تاسیس و راه اندازی شده است 🎬 تصاویر مستقیم جدید روز اماکن مقدسه و حرمین شریف 🆔@RESANEH_zolfaghar
مشاهده در ایتا
دانلود
می‌آیم از رهی که خطرها در او گم است از هفت‌منزلی که سفرها در او گم است از لا‌به‌لای آتش و خون جمع کرده‌ام اوراق مقتلی که خبرها در او گم است دردی کشیده‌ام که دلم داغدار اوست داغی چشیده‌ام که جگرها در او گم است با تشنگان چشمۀ اَحلی مِن العسل نوشم ز شربتی که شکرها در او گم است این سرخی غروب که همرنگ آتش است توفان کربلاست که سرها در او گم است یاقوت و دُرّ صیرفیان را رها کنید اشک است جوهری که گهرها در او گم است هفتاد و دو ستاره غریبانه سوختند این است آن شبی که سحرها در او گم است باران نیزه بود و سر شهسوارها جز تشنگی نکرد علاج خمارها جوشید خونم از دل و شد دیده باز، تر نشنید کس مصیبت از این جانگدازتر صبحی دمید از شب عاصی سیاه‌تر وز پی شبی ز روز قیامت درازتر بر نیزه‌ها تلاوت خورشید، دیدنی‌ست قرآن کسی شنیده از این دلنوازتر؟ قرآن منم چه غم که شود نیزه، رحل من امشب مرا در اوج ببین سرفرازتر عشق توام کشاند بدین‌جا، نه کوفیان من بی‌نیازم از همه، تو بی‌نیازتر قنداق اصغر است مرا تیر آخرین در عاشقی نبوده ز من پاکبازتر با کاروان نیزه شبی را سحر کنید باران شوید و با همه تن گریه سر کنید فرصت دهید گریه کند بی‌صدا، فرات با تشنگان بگوید از آن ماجرا، فرات گیرم فرات بگذرد از خاک کربلا باور مکن که بگذرد از کربلا، فرات با چشم اهل راز نگاهی اگر کنید در بر گرفته مویه‌کنان مشک را فرات چشم فرات در ره او اشک بود و اشک زآن گونه اشک‌ها که مرا هست با فرات حالی به داغ تازۀ خود گریه می‌کنی تا می‌رسی به مرقد عباس، یا فرات از بس که تیر بود و سنان بود و نیزه بود هفتاد حجله بسته شد از خیمه تا فرات از طفل آب، خجلت بسیار می‌کشم آن یوسفم که ناز خریدار می‌کشم بعد از شما به سایۀ ما تیر می‌زدند زخم زبان به بغض گلوگیر می‌زدند پیشانی تمامی‌شان داغ سجده داشت آنان که خیمه‌گاه مرا تیر می‌زدند این مردمان غریبه نبودند، ای پدر دیروز در رکاب تو شمشیر می‌زدند غوغای فتنه بود که با تیغ آبدار آتش به جان کودک بی‌شیر می‌زدند ماندند در بطالت اعمال حجشان محرم نگشته تیغ به تقصیر می‌زدند در پنج نوبتی که هبا شد نمازشان بر عشق، چار مرتبه تکبیر می‌زدند هم روز و شب به گرد تو بودند سینه‌زن هم ماه و سال، بعد تو زنجیر می‌زدند از حلق‌های تشنه، صدای اذان رسید در آن غروب، تا که سرت بر سنان رسید... ای زلف خون فشان توام لیلة البرات وقت نماز شب شده، حی علی الصلات از منظر بلند، ببین صف کشیده‌اند پشت سرت تمامی ذرات کائنات خود، جاری وضوست، ولی در نماز عشق از مشک‌های تشنه وضو می‌کند، فرات توفان خون وزیده، سر کیست در تنور؟ خاک تو نوح حادثه را می‌دهد نجات! بین دو نهر، خضر شهادت به جستجوست تا آب نوشد از لبت، ای چشمۀ حیات ما را حیات لم یزلی، جز رخ تو نیست ما بی‌تو چشم بسته و ماتیم و در ممات عشقت نشاند، باز به دریای خون، مرا وقت است تیغت آورد از خود، برون، مرا... خون می‌رود هنوز ز چشم تر شما خرمن زده‌ست ماه، به گرد سر شما آن زخم‌های شعله‌فشان، هفت اخترند یا زخم‌های نعش علی اکبر شما؟ آن کهکشان شعله‌ور راه شیری است یا روشنانِ خون علی اصغر شما؟ دیوان کوفه از پی تاراج آمدند گم شد نگین آبی انگشتر شما از مکه و مدینه، نشان داشت کربلا گل داد «نور» و «واقعه» در حنجر شما با زخم خویش، بوسه به محراب می‌زدید زان پیشتر که نیزه شود منبر شما گاهی به غمزه، یاد ز اصحاب می‌کنی بر نیزه، شرح سورۀ احزاب می‌کنی... قربان آن نی‌ای که دمندش سحر، مدام قربان آن می‌ای که دهندش علی الدوام قربان آن پری که رساند تو را به عرش قربان آن سری که سجودش شود قیام هنگامۀ برون شدن از خویش، چون حسین راهی برو که بگذرد از مسجدالحرام این خطی از حکایت مستان کربلاست: ساقی فتاد، باده نگون شد، شکست جام! تسبیح گریه بود و مصیبت، دو چشم ما یک الامان ز کوفه و صد الامان ز شام اشکم تمام گشت و نشد گریه‌ام خموش مجلس به سر رسید و نشد روضه‌ام تمام با کاروان نیزه به دنبال، می‌رویم در منزل نخست تو از حال می‌رویم 🔸پویش مردمی هئیت های مذهبی ⚫موکب آذری های مقیم مشهد الرضا ⚫پویش مردمی و هئیتی خادمان حسینی ⚫موکب بانوان سادات حضرت ام البنین س کربلایی های مقیم شهر مقدس مشهد موکب محفل سفره ام البنین س @RESANEH_zolfaghar
مثل بغض از وسط حنجره برخاسته ايم همچو اشك از غم يك خاطره برخاسته ايم با دو صد حاجت و درد و گره برخاسته ايم به هواى حرم سامره برخاسته ايم روضه غربت تو حال عجيبى دارد هركه نامش حسن است ارث غريبى دارد جان به قربان دلت جان به فداى سر او فرق ها داشت نگاه تو و چشم تر او كه تفاوت بكند ، همسرتو ... همسر او طعنه بسيار شنيده دل غم پرور او حسن سامره صحن حرمت محترم است حسنى بين بقيع است كه او بى حرم است ياحسن،  آه تو پرداختنى ميخواهد ياحسن ، داغ تو بر سرزدنى ميخواهد ياحسن، نام تو دور از وطنى ميخواهد ياحسن ، روضه تو سوختنى ميخواهد دل تو تنگ مدينه است كه دلگير شدى مادرى هستى عزيزم تو اگر پير شدى خانه ی كوچك تو هيچ كم از زندان نيست خالى از آمدن و رفتن زندانبان نيست بين يك مشت نگهبان كه بوى ايمان نيست زندگى با زن و بچه بخدا آسان نيست خانه ات امنيت از دست نگهبانان داشت؟ واقعا ايمنى از حمله نااهلان داشت؟ اصلا اين غصه به پيمانه ی تو ريخته اند؟ اصلا آقا سر پروانه ی تو ريخته اند؟ شعله بر دامن كاشانه ی تو ريخته اند؟ چل نفر در وسط خانه ی تو ريخته اند ؟ راه ناموس تو را بسته كسى در كوچه؟ همسرت را زده پيوسته كسى در كوچه؟ كوچه اى بود مدينه ، كه زنى خورد زمين... ناگهان مادرتان با زدنى خورد زمين ... فاطمه با لگد بد دهنى خورد زمين ... حسن عسكرى ، آنجا حسنى خورد زمين ... قسمت اين بود كه او دردو محن جمع كند... گوشوار از وسط كوچه حسن جمع كند قسمت اين بود از اين داغ تو را هم دادند به تو هم موى سپيدى و قدى خم دادند در جوانى پسر فاطمه را سَم دادند به لب خشك تو از جام محرم دادند عطش پيكر مسموم تو ميگفت حسين... نفس تشنه ی حلقوم تو ميگفت حسين ... پسرى داشتى و آب به لبهاى تو ريخت لحظه تشنگى ات گريه به غمهاى تو ريخت اشك بالاى سر پيكر تنهاى تو ريخت خاكها بر سرش از ماتم عظماى تو ريخت روى زانوى پسر بودى و عطشان نشدى حسن فاطمه صد شكر كه عريان نشدى پسرى داشتى و زود كفن كرد تو را كفن فاخر و شايسته به تن كرد تو را درخور شان تو تشييع بدن كرد تو را تيرباران چه كسى مثل حسن كرد تو را؟ نيتم بود حسين و ز كفن ميگفتم ناخودآگاه همش ياد حسن مي افتم ... خواهرى داشتى و حرمت او حفظ شده احترام دل بى طاقت او حفظ شده بعد تو روسرىِ عصمت او حفظ شده دست بسته نشده عزت او حفظ شده خواهرت بزم شراب و سر بازار نرفت به اسيرى وسط مجلس اغيار نرفت ⚫محفل سوگواری ایام شهادت خورشید سامرا تسلیت باد ⚫محفل ه‍ئیت محبان بیت الهادی(ع) ⚫ نشر اشعار آئینی ⚫ 🔴شهادت امام حسن عسگری ع تسلیت نشر_تراکت_پوستر_مذهبي 🎙نشر_روضه_صوت 🎬نشر کلیپ مذهبي ⚫محفل روضه هفتگی مجازی 🖊️نشر_مرثیه_خوانی @RESANEH_zolfaghar
از همان آغاز،‌ چشم آسمان‌ها و زمین تا ابد دیگر نمی‌بیند زنی را این‌چنین بهترین‌های دوعالم در پی پیغمبرند شد خدیجه در میان بهترین‌ها بهترین در همان عصری که اهل‌شهر با شک کافرند او به آیین محمد رومی‌آرد با یقین هم‌ردیف هاجر و آسیه و مریم شده‌ست هر زنی از توشه‌ی اخلاق‌او شد خوشه‌چین گوهری مانند او شد زینت بیت‌ُالنَّبی غبطه‌ی این‌خانه‌را خورده اگر عرش برین تکیه‌گاهش شد خدیجه، ذوالفقارش شد علی سرنخواهد داد پیغمبر دم: «هَل مِن مُعین» میوه‌ی خوب از درخت خوب حاصل می‌شود پس فقط دامان پاک اوست زهراآفرین «چون لباس کعبه بر اندام بت زیبنده نیست» غیر او بر دیگران عنوان؛ «اُم‌ُالمُومِنین» از تمام خواستگارانت اگر رد می‌شوی دلخوشی که عاقبت سهم محمد می‌شوی پس خدا بخشید در عالم پیمبر را به تو بهترین بودی و بخشید از تو بهتر را به تو شد همه دارایی تو خرج راه دین حق در عوض داده خدا چندین برابر را به تو دخترت زهرای مرضیه‌ست، دامادت علی‌ست لایقش بودی که داده این دو گوهر را به تو تو همان سرچشمه‌ی خیر کثیر عالمی داد ازاین‌رو چشمه‌ی جوشان کوثر را به تو تا ابد ذریّه‌ی سادات از نسل تواند چون عطا کرده خدایت قوم برتر را به تو از ارادت‌مند‌های توست جبریل امین می‌رساند تا سلام حیّ داور را به تو از همه سبقت گرفتی در صراط مستقیم هدیه داده ربِّ اعلی اوج باور را به تو در قیامت چون‌که کار خلق دست فاطمه‌ست می‌سپارد اختیار روز محشر را به تو شک ندارم در قیامت هم قیامت می‌کنی دوستان اهل‌بیتت را شفاعت می‌کنی شد خدیجه مادر اسلام و دختر فاطمه جان زهرا شد نبی، جان پیمبر فاطمه نام زهرا می‌درخشد در میان اهل‌بیت سیزده معصوم ما دُرّند، گوهر فاطمه چون کلام حق که با «هُم فاطِمَه» آغاز شد در میان پنج‌تن هم بوده محور فاطمه در بهای آفرینش از نبی و از علی با «حدیث قدسی لولاک» شد سر فاطمه هردو یک‌روح‌اند اما در دوتن، با این‌حساب فاطمه شد حیدر کرّار و حیدر فاطمه سیب در معراج با دست پیمبر شد دونیم نیم آن با مرتضی و نیم دیگر فاطمه مرتضی با ذوالفقار انگار جولان می‌دهد خطبه‌خوانی می‌کند تا روی منبر فاطمه هرکه در راه خدیجه یک‌قدم برداشته‌ست پاسخش را می‌دهد چندین برابر فاطمه مادر زهرا شدن کار کسی غیر از تو نیست خیر، معنایی ندارد هرکجا خیر از تو نیست شان تو یک‌روز در عالم هویدا می‌شود آن زمان که دخترت ام‌ابیها می‌شود در جهان جاهلی‌ها زندگانی رسول با حضور گرم تو بسیار زیبا می‌شود شمّه‌ای از شان تو این است که در نشر دین ثروت تو هم‌ردیف تیغ مولا می‌شود مریم عذرا اگر آورده دنیا یک‌مسیح هرکدام از خاندانت یک مسیحا می‌شود با تو حتی می‌شود شعب ابی‌طالب بهشت بی‌تو عام‌الحزن ما، هر سال دنیا می‌شود دوست‌داران تو جزء برترین زن‌ها شدند هرکه با تو دشمنی دارد «حمیرا» می‌شود ای پناه و تکیه‌گاه خستگی‌های نبی می‌روی و دخترت بعد از تو تنها می‌شود بی‌کفن بودن فقط سهم حسین فاطمه‌ست پس کفن سهمیه‌ات از عرش‌اعلی می‌شود سهم زهرا از جهان بعد از تو تنها آه شد عمر یاس پرپرت بی‌باغبان کوتاه شد... ⚫هئیت محبان بیت الهادی (ع)مشهد ⚫محفل روضه هفتگی و خانگی مجازی 🔴جشن ولادت حضرت رسول مبارک باد 🖋️ نشر اشعار آئینی 👌نشر تراکت پوستر مذهبی استیکر مذهبی انقلابی 🎙نشر_روضه_صوتی 🎬نشر کلیپ مذهبي ⚫کانال محفل حیدریون 🖊️نشر مطالب مذهبی @RESANEH_zolfaghar
کاش ما را گدا حساب کنی فارغ از بند نان و آب کنی هیچ کس هیچ کس نخواهد دید سائل از خانه ات جواب کنی جای دوری نمی رود مادر نوکرت را پسر خطاب کنی آمدی زن مقام دیگر یافت آمدی باز انقلاب کنی آمدی جهل را به هم بزنی عاشقی را دوباره باب کنی آمدی عکسِ حیدرِ خود را در دلِ هر چه شیعه قاب کنی آمدی تا تمام عالم را خاکِ پایِ ابوتراب کنی صف به صف پشت خانه مسکین است سفره ی مادر است ،رنگین است فاطمه فاطمه ست روی لبم نام مادر چقدر شیرین است چه نیازی به اسم و رسم مرا نوکری بهترین عناوین است یک دعایش بسنده خواهد کرد محشر کل خلق تضمین است روز محشر سوارِ بر ناقه ست جلوه ی شوکت خدا این است آه ،وقتِ تشرفِ زهرا سرِ جبریل نیز پایین است در دل شعله ها به ما فهماند عشق حیدر اصول هر دین است خانه ی وحی سوخت در آتش این مرامِ کدام آیین است کوچه ها یا خرابه...فرقی نیست دست دشمن همیشه سنگین است
جشن_میلاد_امام_جواد_ع ما دهِ ویرانیم و خانه‌ی آباد عشق هرچه بادا باد یار و هرچه بادا باد عشق شعله و پروانه و خاکسترِ بر باد عشق دادِ عشق و یادِ عشق و هرچه در فریاد عشق عشق لبخندِ رضا و وان یکاد فاطمه است عشق یعنی یا علی یعنی جواد فاطمه است عاشقان بی‌چتر در شرشر باران خوش‌اند با وجودت با گرفتاری گرفتاران خوش‌اند تو کریمی و کریمان با بدهکاران خوش‌اند با خیالِ جمع با تو آبرو داران خوش‌اند کعبه می‌بوسد همیشه خاک این درگاه را جبرئیل امشب بخوان مدح جوادالله را اخم اگر دارد فلک ابرو گشادِ ما که هست گیرم، اما عاشقی‌ها بر مراد ما که هست ما به یاد او اگر نه او به یاد ما که هست بی کسم گرچه ولی باب‌الجواد ما که هست بعد از این دنیای ما دنیاتر از این حرف‌هاست آنکه امشب آمده آقاتر از این حرفاست نذر کردم نذر چشمش کارِ دنیامان گرفت تا که گفتم یا علی دنیا به من آسان گرفت ظرف آبی خواستم دیدم ولی باران گرفت آنقدر بخشید ما را آنقدر... طوفان گرفت با حسن یک روح اما در دو تن، می‌خوانمش می‌نویسم یا جواد و یا حسن می‌خوانمش یک سحر بین حرم پرواز در پرواز شد پنجره‌فولاد رفتم درد و دل‌ آغاز شد صد گره در هر گره بودم ولی اعجاز شد تا که گفتم جان تو جان جوادت باز شد من که تا عمر است در پیش تو مهمانم چه غم با علیِ اکبرِ شاه خراسانم چه غم تا شدم با نام تو مأنوس رفتم کاظمین من کبوتر بچه‌ام از طوس رفتم کاظمین شکر از پیش رضا پابوس رفتم کاظمین از غمِ دنیا ی پُرکابوس رفتم کاظمین شکر هی محو دو گلدسته دو گنبد می‌شویم از نجف تا کاظمین از کربلا رد می‌شویم تو تجلیِ علی تو انعکاس فاطمه بوی سیب کربلا و عطر یاس فاطمه ای به تو مشغول هر لحظه حواس فاطمه از همان اول پُر از حسِ تقاص فاطمه در کنار قائم زهرا قیامت دیدنی است ای جوانِ آل حیدر انتقامت دیدنی است ,رضا 🆔@RESANEH_zolfaghar
عشق تو با فن اول به زمینم زده است تیر چشمان تو این بار، به دینم زده است مُهر نام تو که خورده به سجلّ دل من سندی بر سخن آینه بینم زده است حسرتی داشت نگاهم که بیفتد به رهت حیف، مژگان سیاهت به کمینم زده است قنبر از شوق غلامی غلامان درت بوسه ای بر قدم خاک نشینم زده است من گرفتار علی، عشق گرفتار من است از همان کودکی ام دست علی یار من است در می آید به خدا بهر علی جان نجف فخر دارد به جنان پرده ی ایوان نجف بنویسید به موسی که پس از عمری هجر مرشدت خضر شده واله و حیران نجف بی جهت نیست شده از ازلِ بودن خویش هرچه جبریل امین، دست به دامان نجف چشم من واشد و با کعبه طوافم دادند ... دور تا دور سر حضرت سلطان نجف علی آمد که قدم تا به فلک بردارد او که پیش قدمش کعبه ترک بردارد آمده آنکه خودش دلبر و دلدار شده یار سلمان، نفس میثم تمار شده آمده آنکه به شال کمرش با یاقوت نام زهرا و نبی، نام خدا کارشده آمده آنکه ز اعجاز نگاهش فی الفور ملک الموت سراسیمه و احضار شده اول راهم و محکوم شدم من به شکست ترس دارم که بگویند علی اللهی است وصله ی کفش علی مُلک سلیمان ساز است نفس نوکر این خانه مسلمان ساز است آمده یوسف سرگشته در این بیت عتیق کرم شاه زیاد است و نگهبان ساز است حکمت نقطه ی با، در کنف بسم الله کرده روشن که علی عالم قرآن ساز است هل اتی جای خودش، ناطق قرآن خداست به خدا چشم علی محشر و میزان ساز است او کرم کرده به ما و همه کوتاهی ها بیخودی نیست جنون علی اللهی ها @shia_poem
سلام ای جوابِ سلامِ خدا ظُهورت طلوعِ تمامِ خدا تویی آفتابِ بلندِ زمین تویی سایه‌یِ مُستدامِ خدا تویی که به تعظیمِ تو امر کرد تویی صاحبِ احترام خدا تو نهج‌البلاغه تو قرآن تو وَحی کلامی بگو هم کلامِ خدا صدایت صدایش به معراج بود حدیثَت حدیثِ مُدامِ خدا برایِ تو کعبه جگر چاک زد بیا مَردِ بیتُ‌الحَرام خدا مرا کعبه‌ی سینه چاکم کنید فقط پایِ حیدر هلاکم کنید علی ابتدا و علی انتهاست علی مصطفیٰ و علی مرتضیٰ ست علی اول است و علی آخر است علی در ظهور و علی در خَفاست علی ظاهر است و علی باطن است علی لااِلهَ علی لافَتاست علی در مَعارج علی در بُراق علی اِنَما و علی وَالضُحیٰ ست علی با حق است و علی بر حق است علی کعبه است و علی در حَراست علی نیست آن و علی نیست این علی نه جدا و علی نه خداست علی را بگو هرچه گویی کم است که زهرا علی و علی فاطمه ست اگر تیغِ تو سایه گُستر شود همان ابتدا کارِ یکسر شود غلط گفتم آقا ندارد نیاز که تیغِ شما خرجِ لشگر شود نیازی ندارد که میدان چو خاک به یک ضربه‌یِ مالک‌اشتر شود محال است جمعِ تمامِ سپاه که با قنبرِ تو برابر شود زمانِ شروعِ رجز خوانی‌ات زمین کَر شود آسمان کَر شود خدا دوست دارد تماشا کند کمی ذوالفقارِ علی تَر شود بِبَندَد اگر دستمالِ نَبَرد نباشد کسی را خیالِ نَبَرد به کعبه بکو رازِ تنزیل را بگو بِشکَنَد قلبِ قندیل را تو و مادر و مصطفی و خدا ببین دورِ خود جمعِ فامیل را بخوان با فِصاهَت زِ با تا به سین زبورانه تورات و اِنجیل را کمی گَردِ نعلینِ خود را بریز تَفَقُد نما بالِ جبریل را برای یتیمان کمی کار کُن بِکَن چاهِ آب و بزن بیل را بکش طعنه‌های زن پیر را بِبر روزها بارِ زنبیل را تویی صاحبِ پینه‌های قدیم تویی مَرکبِ کودکان یتیم نگهدار ما را برای خودت فقط بینِ مِهمانسَرای خودت مرا آیِنه کُن به دردی خورَم در آغوشِ ایوان طلای خودت برای پدر مادرم کافی است نخی ، ریشه‌ای از عبایِ خودت اگر پا گذارم به جا پایِ تو مرا می‌بری تا خدایِ خودت مرا می‌برد گوشه ای از بقیع فقط ردِ پا ردِ پایِ خودت سَرَت مانده بر شانه‌یِ نخل‌ها بگو با من از ماجرایِ خودت چرا استخوان در گلو مانده‌ای که با روضه‌هایی مَگو مانده‌ای @shia_poem
موجیم تا به سینه‌ی ما جز و مد که هست ما عاشقیم ، عشق نفس می‌زند که هست آری خدا ندیده‌ام اما مقابلم آیینه‌ای برای خدای اَحد که هست دنبال قبله بودم و گفتند  کعبه نه... ایوان طلایِ شاهِ نجف تا ابد که هست شیر‌زنی که شیر خدا آورد کجاست؟  فرمود مکه فاطمه بنت‌اسد که هست دین من است دین ابو طالب ای جهان این اعتقاد ماست قسم بر صمد که هست گفتند عرش لایق تو نیست گفته‌ایم قلبی میان سینه‌ی ما می‌تپد که هست سنگ تو می‌زنیم بر این سینه تا ابد حتی اگر به پات بمیرم لحد که هست ما هیچ ، با رسولِ‌خدا وقتِ سختِ جنگ می‌گفت جبرئیل  علی‌جان مدد  که هست خاکیم اگر ، حرارت طوفان گرفته‌ایم گفتیم یا‌علی مدد و جان گرفته‌ایم تا هست عشق و رایحه‌ی بی کرانی‌ات ما را نوشته‌اند اویسِ یمانی‌ات تو صاحبِ تمامِ جهانی ، عجیب نیست موسی نموده وقت جوانی شبانی‌ات تیغی زدی و آنهمه لشگر  دونیمه شد جانم فدای سر زدنِ امتحانی‌ات می‌خواستی که ذوالفقار کمی گرمتر شود دید آسمان  شروع شده میدان تکانی‌ات تو تازه سرد بودی و لشکر به جوش بود کارش نمی‌کشید به آتش فشانی‌ات خیبر کجا و آن طرف کهکشان کجا در را بگیر با رجز پهلوانی‌ات جمع‌اند جبرئیل و خدا و پیمبرش تا حَظ برند موقع قلعه پرانی‌ات نشناخت جز خدا و پیمبر تو را کسی ره بسته است هیمنه‌ی لَن‌تَرانی‌ات عالم کجا و نفس پیمبر شناختن باید روند در پی قنبر شناختن کعبه نَه  رویِ توست دلیل  طواف‌ها ایوان طلاست معبدِ این اعتکاف‌ها ما از شرابّ تاک ضریحت چشیده‌ایم مائیم و عمر و سرخوشی و این خلاف‌ها با انبیا مقایسه‌ات هم نمی کنیم از عرش تا به فرش بود اختلاف‌ها تقصیرشان نبود به تو سجده کرده‌اند عمری نموده‌اند از این اعتراف‌ها تا نُطق می‌کند دو دمِ ذوالفقارِ تو لالند لالِ لال ، اهالی لاف‌ها وقتی که می رسی و زمین لرزه می‌شود راهی نمانده است به غیر از قلاف‌ها آرامتر بزن ملک‌الموت هم رسد گم کرده است ردِ تو را در مصاف‌ها با عَمرو وَد  رسید تمامی کفر و شرک با عَمرو وَد پرید سر اختلاف‌ها دست خدا نوشت امیرِ همه علی است با مرتضاست فاطمه با فاطمه علی است ما را ببر به چشمه‌ی شعر و شراب‌ها ما را ببر به  خاطره‌ای از کتاب‌ها هرشب هزار رکعتِ فیضِ تو شاهد است پهلو تُهی نموده‌ای  از رخت خواب‌ها هرگز ندید دیده‌ی لیل و نهار‌ها چون لیلت‌المبیتِ علی در حساب‌ها یک شب فقط نگاه تو مهمانِ خواب بود شامی که بود دور و برت التهاب‌ها در بستر برادر خود تا سحر بخواب ای خوابِ تو عبادتِ اُمُ‌الکتاب‌ها تو گرمِ خواب بودی و گردنکشانِ کفر نیزه به دست  گِردِ تو همچون سراب‌ها مکه شنید ناله‌ی واویلتایشان این حیدر است حضرت عالی جناب‌ها تنها امیر ، نقش تو را تیشه می‌زند وقتی که بُت تراش کند انتخاب‌ها ما را ببر نجف به دَمِ ما دوا بریز امشب بیا به کاسه‌ی ما کربلا بریز @shia_poem
قدمتی که شاه دارد را گداهم داشته حکمتی که فقر دارد را غنی هم داشته تازمین خوردیم با نام تو سرپا میشدیم دردهامان از طفولیت دوا هم داشته سجده بر پای تو کردن منشا توحید ماست یاعلی در باطنش یا ربنا هم داشته باز شد آغوش کعبه تا تورا دیده علی پس بگو کعبه در اینجا اشنا هم داشته رد شدی از کوچه و قومی مسلمانت شدند کیمیای اصل را این خاک پا هم داشته پیچش عمامه ات تا کهکشانها میرسد یاعلی تنها به داد ناتوانها میرسد یاعلی و یاعلی و یاعلی و یاعلی مرتضی یعسوب دین کرار علی مولا علی هرچه خوبی هست را دادست او یکجا به ما هرچه خوبی هست را داریم یکجا با علی انبیا را دیده هرکس که علی را دیده است نوح ابراهیم یوسف یونس و عیسی علی اسم اعظم را که میگویند بر لبهای ماست السلام ای حق مطلق عالی اعلی علی هرچه میبینم تفاوت نیست بین این دوتا هم علی زهرا شده هم میشود زهرا علی وصله ی روی عبایت آبروی خلقت است به تماشای عباداتت عبادت دعوت است برق چشمان تو گه جبراست گاهی اختیار با سرانگشت تو میگردد مدار روزگار وقت رد الشمس آمد تو فقط یک اخم کن دست و پا گم میکند از هیبتت لیل و نهار در نجف خاکی شدن یعنی که معراجی شدن جلوه ی نورخدا دارند ذرات غبار بی همای رحمتش آوازه ای دیگر نداشت ای تمام آبروی شعرهای شهریار لا کریم الا علی لا فیض الا نوکری لا فتی الا علی لاسیف الا ذوالفقار نور پیشانیت نوری داد بر آفاق ما دست خالی آمدیم ای حضرت رزاق ما پشت تو هرکس که راه افتاد سلمان میشود سائل خورشید هم یکروز تابان میشود من نمیخواهم عقیقت را!فقط راهم بده آنکه آمد زیر سقف تو سلیمان میشود آخر معراج احمد هم تو پیدا میشوی آخر معراج هم پیش تو مهمان میشود من نمیگویم خدایی تو ولی آخر چرا باصدای تو خدا حتی نمایان میشود لطف اگر لطف تو باشد دست اگر که دست تو قنبر بی خانمان یکروزه سطان میشود از همان اول فقط دل برشما دادیم بس تا که در بند توایم آزاد آزادیم و بس ازهمین حالا هجوم غصه ها سر میرسد روز شادی میرود روز  عزا سر میرسد هر سلامی میکنی بی اعتنا رد میشوند طعنه مردم جدا غربت جدا سر میرسد همسرت را پیش چشمت تازیانه میزنند لحظه ی افتادن خیرالنسا سرمیرسد آتش در میرود تا خیمه ها روز دهم بعد بلوای مدینه کربلا سر میرسد آنزمانیکه ته گودال می افتد حسین یک نفر با کهنه خنجر بی هوا سر میرسد شهر تو با دخترت افسوس بد تا میکند آل عصمت را به چه وضعی تماشا میکند @shia_poem
شکر خدا غیر از علی دلبر نداریم ما جز نجف میخانه ای دیگر نداریم شد رو سیه هر کس که رو بر جز علی زد پس خوش به حال ما که جز حیدر نداریم دست زمانه هر چه آرد بر سر ما دست از علی و بچه هایش بر نداریم ای اهل عالم تا که جان در پیکر ماست جانان به غیر از جان پیغمبر نداریم کوری چشم نحس ها بین عددها از سیزده اصلا مبارک تر نداریم شکر خدا که های و هوی ماست حیدر مانند کعبه آبروی ماست حیدر باید که باشد در دو عالم بی برابر پیغمبری که چون علی دارد برادر اینها که در مدح علی گفتند و گفتیم حتی نباشد ذره ای از مدح قنبر مدح علی مرتضی دارد شنیدن یا از خدا یا فاطمه یا که پیمبر هر کس که در این چند روز عمر دارد مولا به جز حیدر ، حرامش شیر مادر لعنت به هر دین و مرام و مسلکی که دارد امیرالمومنینی غیر حیدر شاهی که نامش زینت عرش اله است با انبیا حتی قیاسش اشتباه است از قبل این خلقت فقط حق با علی بود مثل خدا پیدای نا پیدا علی بود در آن زمانی که نه دنیا بود و نه دین دنیا و دین حضرت زهرا علی بود با خط زهرا سر در ِ جنت نوشتند اینجاست تنها جای هر کس با علی بود در هر نفس ذکر همه صاحب نفس ها هو یا علی ، هو یا علی هو یا علی بود ای کاش در دنیا به جای مولوی ها گوش همه بر امر مولانا علی بود مولای قنبر ممکن ِ لا ممکنات است تنها علی تنها علی راه نجات است بر منکران حیدر کرار لعنت بر هر که با مولا ندارد کار لعنت بر هر کسی که با فلانی و فلانی در طول این تاریخ گشته یار لعنت بر هر که با قتل و دروغ و زور و تزویر شد جانشین احمد مختار لعنت بر آن مسلمان که نباشد با دل و جان از دشمنان مرتضی بیزار لعنت تا که خدا باشد خدا بر هر که دارد با شیعه حیدر سر ِ آزار لعنت ما بچه های حضرت دلدل سواریم چشم انتظار انتقام دوالفقاریم ما زیر دین رحمت نهج البلاغه جان ها فدای نعمت نهج البلاغه ای شیعه در دنیا به دنبال چه هستی وقتی که داری ثروت نهج البلاغه داریم دریا باز دنبال سرابیم عالم بُوَد در حسرت نهج البلاغه جز دین فروشی چاره ای دیگر ندارد هر کس نداند قیمت نهج البلاغه جان علی هر چه در این عالم کشیدیم باشد فقط از غربت نهج البلاغه شرمنده ایم از این که روی منبر ما خالی است جای صحبت نهج البلاغه آن قدر گل پرپر شده در خاک ایران گردیم تا ما ملت نهج البلاغه راه رهایی نهضت نهج البلاغه است رمز فرج خط به خط نهج البلاغه است https://eitaa.com/joinchat/199622657C5f32f5bfcc