#حضرت_ام_البنین_س_مصائب
یکدم دل او تهی ز آداب نشد
جز بهر حسین زار و بیتاب نشد
میسوخت از اینکه پسرش سقا بود
اما پسر فاطمه سیراب نشد
::
مثال کوه، ایثار و وفا داشت
از اول انس با آل عبا داشت
وجودش بس که سرشار از ادب بود
ز نام فاطمه شرم و حیا داشت
::
اگر چه جز غم دلبر ندارد
اگر چه جز دو چشم تر ندارد
به زیر لب نوایش این چنین است
حسین بن علی مادر ندارد
@RESANEH_zolfaghar
#حضرت_ام_البنین_س_مصائب
#محاوره
یه مادر داره از احساس میگه
داره از روضهی حساس میگه
گمونم روضهخون ام البنیه
داره از قامت عباس میگه:
قد و بالای عباسم نظر خورد
به چشم شیر من تیر سه پر خورد
خودِ من از بشیر اینو شنیدم
عمود آهن دشمن به سر خورد
شنیدم کوفیا دورش رسیدن
شنیدم دست عباس و بریدن
شنیدم بچمو شرمنده کردن
شنیدم مشکشو تیرا دریدن
تا وقتی روضه خون ام البنینه
ربابم گوشهی مجلس میشینه
تا وقتی حرف مشک پاره میشه
رو لب گل میکنه داغ سکینه:
همین قد میگم از داغ زیادم
نگاهِ مهربونش مونده یادم
الا ام البنین! شرمندهام من
خودم دستِ عموجون مشک دادم
شدیم آواره با زخم و تب و درد
سر ما نعره میزد شمر نامرد
پایینِ نی رد خونو میدیدم
عمو بالای نی خون گریه میکرد
میگه ام البنین، غم بی حسابه
جلو چشمام یه مشکِ پاره قابه
میسوزه قلبمو آروم نمیشم
دلیل شرم من اشکِ ربابه
خدایا پُر اگه پیمونه میشد
علیِ اصغرم گریون نمیشد
حسینِ من با طفل شیرخوارش
میون هلهله حیرون نمیشد
همین که روضه میره سمت گودال
رباب و زینبان که میرن از حال
امون از تیغ و تیر و سنگ و نیزه
امون از غارت پیراهن و شال
چرا تشنه تو رو کشتن حسینم
سرت رو روی نی بردن حسینم
همه رفتن... یه گوشه دم گرفته:
حسینِ من، حسینِ من، حسینم...
@RESANEH_zolfaghar
#بازگشت_کاروان_اهل_بیت_ع_به_مدینه
#حضرت_ام_البنین_س_مصائب
بشیر از کربلا تازه رسیده
با گریه ماجرا رو شرح میده
شنیدم روضهشو از هوش رفتم
بمیرم واسهی زینب که دیده!
غم زینب یه عالم گریه داره
اسیری با قد خم گریه داره
نپرسیدم ازش «حالت چطوره؟»
آخه دیدم سؤالم گریهداره!
یه چشمم اشکه و یک چشم خونه
نگام هر شب به ماه آسمونه
که داره با زبون بی زبونی
برا عباس من روضه میخونه
نپرس از من برا چی بیقرارم
چرا گریه شده هر روز کارم
الا ای آسمونِ پرستاره!
قمر داری تو اما من ندارم
خزون اومد، درختم بیثمر شد
دیگه اُم پسرها بی پسر شد
الهی من بمیرم واسهت عباس
بنی هاشم پس از تو بی قمر شد
کبوتر دیگه بال و پر نداره
به من گفتن حسینم سر نداره
به جای فاطمه، هی گریه کردم
آخه مردم! حسین مادر نداره
فدای تو همه دار و ندارم
تو را تا عمر دارم شرمسارم
حسین جانم فقط غصهم همینه
که من چار تا پسر بیشتر ندارم!
بنا شد روز و شب دورت بگردن
خدا را شکر بدعهدی نکردن
به عباس و برادرهاش سپردم
بدون تو مدینه برنگردن
به اون چیزی که میخواستم رسیدم
پیش زهرا و زینب روسفیدم
زیاده مادر اما من خوشم که
حالا که مادرم، مادر شهیدم
::
دعا کن خالی از ایمان نباشیم
کویر خشک بیباران نباشیم
به غمهای تو مروان گریه کرده
دعا کن کمتر از مروان نباشیم
@RESANEH_zolfaghar