#جملات_عرفانی
#نکات_,آموزنده_عرفانی
روزی مجنون از روی سجاده شخصی در حال نماز عبور کرد.مرد نماز را شکست و گفت: مردک من در حال راز و نیاز با خدا بودم تو چگونه این رشته را بریدی؟
مجنون لبخندی زد و گفت: من که عاشق دختری هستم تو را ندیدم تو چگونه عاشق خدایی و مرا دیدی؟
#نشر_جملات_ناب
#کانال_ذوالفقار_حیدریون
#پویش_مذهبی
#نشر_مطالب_مذهبی
#نشر_جملات_ناب_عرفانی
#نشر_مطالب_ناب
#نشر_مذهبی
#رسانه_موکب_ذوالفقار_حیدریون
#رسانه_حیدریون
@RESANEH_zolfaghar