#حضرت_اباالفضل_شهادت
#اربعین
وقتش شده در آورد از آستین عمود
تا کار را تمام کند با همین عمود
خم کرد قد چون الفش را ، به این دلیل
یک دال بیشتر ز عمو دارد این عمود
طفلان در انتظار عمو صف کشیده اند
بالا بمان و پشت سرت را ببین عمود
سقا بدون دست هم از پا نمی نشست
محکم فرود آمدی ای آهنین عمود
فرزند فاطمه کمرش عاقبت شکست
تا خورد بر سر یل ام البنین عمود
از اشتیاق بوسه به پیشانی قمر
سر را شکافت تا برسد بر جبین عمود
از شرم قامت خم عباس خم شدند
نخلی نماند بعد عمو بر زمین عمود
از چشم تو کشیده اگر تیر را ، چطور
از خیمه گاه تو بکشد شاه دین عمود
هر سال اربعین به تو اول سلام داد
هر زائری رسید دم آخرین عمود
#علی_مردی_پور
@raziolhossein
#امام_حسین_مناجات
#مشایه #اربعین
من از آن موقع که طفلی بی زبان بودم حسین..
خادم ناقابل این آستان بودم حسین
خرج روضه کردم و زهرا برایم خرج کرد
سود کردم پیش تو گرچه زیان بودم حسین
از جوانی خوبتر پیرِغلامی شماست
شوق پیری داشتم وقتی جوان بودم حسین
راه افتادم برایت پیشوازم آمدی
هرقدم مدیون لطفی بی کران بودم حسین
بین خوبانت من بی آبرو را هم بخر
چون سگی در انتهای کاروان بودم حسین
من که بودم دیرتر راهی مقتل میشدی
کاش یارت میشدم کاش آن زمان بودم حسین
عفو کن هروقت راحت آب خوردم در مسیر
عفو کن هروقت زیر سایبان بودم حسین
تاول پایم فدای پای دخترهای تو
بخدا موکب به موکب یادشان بودم حسین
خواهری بعد چهل روز آمد و فریاد زد..
بی تو بین مجلس نامحرمان بودم حسین
#سیدپوریا_هاشمی
@raziolhossein
#امام_حسین_اربعین
#اربعین
یادم نرفته روز دهم قحط آب بود
باران تیر، العطشت را جواب بود
وقت غروب، در دل نیزارِ قتلگاه
رفتم به جستجوی گُل، اما گلاب بود
در سایهٔ سرت همه رفتیم ناگزیر
روزی که سایبانِ تنت آفتاب بود
هر سوره آیه آیه و هر آیه حرف حرف
بر نوک نیزه فاتحهٔ این کتاب بود
از دستِ آنکه با دم شمشیرت آب داد
منزل به منزل آب گرفتن، عذاب بود
خاکستری کنون به کفِ باد مانده است
«زآن خیمهای که گیسوی حورش طناب بود»
چون خواستم پیاده شوم، آمدم به یاد
روزی مرا ز زانوی اکبر رکاب بود
آه از دمی که لعل تو میسُفت خیزران
وز چشم ما روانه عقیق مذاب بود
در بزم رجس، آیه تطهیر، وای من
این، یک ز صد مصیبت شام خراب بود
یک حرفِ نیمه گویم و نیمی نگفته بِه:
دیدم عیال قاتلت اندر حجاب بود...
بگذار باز یک سخنِ نیمه گویمت:
مامِ مرا ز دیدن کور اجتناب بود...
دست «رحیق» گیر برادر که از الست
او را مقام چاکریات انتخاب بود
#رحیق
@raziolhossein
#امام_حسین_اربعین
#اربعین
عذار نیلی و قدّ خم و چشم تر آوردم
گلاب اشک بهر لالههای پرپر آوردم
ز جا برخیز ایصدپارهتر از گل تماشا کن
که از جسمشهیدانت دلی زخمیتر آوردم
تمام یاس هایت را به شام از کربلا بردم
چو بر گشتم برایت یک چمن نیلوفر آوردم
مسافر از برای یار سوغات آورد اما
من از شام بلا داغ سهساله دختر آوردم
اگر چه سر نداری یک نگه بر سیل اشکم کن
که با چشمان خود آب از برای اصغر آوردم
تو بر من از تن بی سر خبر ده ای عزیز دل
که من بر تو خبرهای فراوان از سر آوردم
چهل منزل سفر کردم به شهر شام و بر گشتم
خبر از چوب و از لعل لب و طشت زر آوردم
ز اشکچشم و سوز سینهٔمجروح و خون دل
همانا مرهمت بر زخمهایپیکر آوردم
قدخم، مویآشفته، تنخسته، رخنیلی
به رسم هدیه میراثی بود کز مادر آوردم
ز سیل اشک دریا کرده ام چشم محبان را
به آهم شعله ها از سینهٔ «میثم» بر آوردم
#غلامرضا_سازگار
@raziolhossein
#اربعین #مشایه
ﺁﻧﺎﻥ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺳﻮﯼ ﺣﺮﻡ ﺩﻭﺳﺖ ﺭﻭﺍﻧﻨﺪ
ﭘﯿﻐﺎﻡ ﺩﻝ ﺧﺴﺘﻪ ﯼ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺑﺮﺳﺎﻧﻨﺪ
ﺁﻏﻮﺵ ﮔﺸﻮﺩﻧﺪ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺭﺍﻩ ﺧﻄﺮ ﺭﺍ
ﺻﺪ ﻣﺮﺣﻠﻪ ﻣﺴﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﻣﯿﺜﻢ ﺻﻔﺘﺎﻧﻨﺪ
ﺗﺎ ﺩﺭ ﺳﺮﺷﺎﻥ ﺷﻮﺭ ﻋﺮﺍﻕ ﺍﺳﺖ ﺑﻪ ﻓﺮﯾﺎﺩ
ﺩﺭ ﻫﺮﻭﻟﻪ ﯼ ﺳﻌﯽ ﺣﺮﻡ ﺟﺎﻣﻪ ﺩﺭﺍﻧﻨﺪ
ﺭﻓﺘﻨﺪ ﻭ ﺳﻼﻣﺖ ﺑﺮﺳﻨﺪ ﺁﻩ ﭼﻪ ﻣﯽﺷﺪ
ﻣﺎ ﺭﺍ ﻋﻘﺐ ﻗﺎﻓﻠﻪ ﯼ ﺧﻮﺩ ﺑﮑﺸﺎﻧﻨﺪ
ﺟﺎ ﺩﺍﺭﺩ ﺍﮔﺮ ﻓﺨﺮ ﻓﺮﻭﺷﻨﺪ ﺑﻪ ﻋﺎﻟﻢ
ﺍﻟﺤﻖ ﮐﻪ ﮔﺪﺍﯾﺎﻥ ﺗﻮ ﺷﺎﻫﺎﻥ ﺟﻬﺎﻧﻨﺪ
ﺑﺎ ﯾﺎﺩ ﺗﻮ ﺍﺯ ﺩﻭﺭ ﮔﺮﻓﺘﯿﻢ ﻗﺪﺡ ﺭﺍ
ﺗﺎ ﺟﺮﻋﻪ ﺍﯼ ﺍز ﻧﻮﺭ ﺑﻪ ﻣﺎ ﻫﻢ ﺑﭽﺸﺎﻧﻨﺪ
ﺩﺭ ﺣﺴﺮﺕ ﺩﯾﺪﺍﺭ ﺑﺴﻮﺯﯾﻢ ﻭ ﺑﺴﺎﺯﯾﻢ
ﺗﺎ ﺁﺗﺶ ﺩﻝ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻧﮕﺎﻫﯽ ﺑﻨﺸﺎﻧﻨﺪ
#ﮐﻤﯿﻞ_ﮐﺎﺷﺎﻧﯽ
@raziolhossein
#امام_حسین_اربعین
#اربعین
من بَلای عشقِ تو، بر جان خَریدم ای حسین
آمدم تا کربلا، امّا خَمیدم ای حسین
ماجرای این سفر را ای برادر جان بخوان
از سیاهیِ تن و موی سِفیدم ای حسین
آن وداعِ آخرت هرگز نرفت از خاطِرَم
از کنارم رفتی، از تو دِل بُریدم ای حسین
داغِ هِجدَه یوسُفِ بی سَر به دل دارم ولی
غیرِ زیبایی که من چیزی نَدیدم ای حسین
کوفه قَصدش بود تا خارم کند اما اَخا
تو زِ نِی دیدی شَهامَت آفَریدم ای حسین
خاطراتِ شام، آتَش می زَنَد بر جان و دل
ناسِزاها بود که، آنجا شِنیدم ای حسین
مَجلِسِ نامَحرَمان، شُد خاکِ عالَم بَر سَرَم
تا که در طَشتِ طَلا رَاسِ تو دیدَم ای حسین
تو به روی من نَیاور، چون خِجالت می کِشَم
بی رُقیّه تا مَزارِ تو رِسیدم ای حسین
#رضا_رسول_زاده
@raziolhossein1
#امام_حسین_اربعین
#اربعین
بردار سر زخاک منم خواهرت حسین
از شهر شام آمده ام با سرت حسین
از گوشه مزار تو ای شاه بی کفن
آید هنوز زمزمه مادرت حسین
یادش به خیر چون که رسیدم به کربلا
دست مرا گرفت علی اکبرت حسین
آغوش باز کن که سکینه رسیده است
او را بگیر بار دگر دربرت حسین
حالا که حرف نیزه و از نبش قبر نیست
برگو کجاست قبر علی اصغرت حسین
می خواستم که آب بریزم به قبر تو
یاد آمدم که تشنه جدا شد سرت حسین
خاک مزار تو به سرم تا که ریختم
یاد آمدم که خاک نشد پیکرت حسین
جسم کبود و زخمی من شاهد من است
خیلی مرا زدند سرِ دخترت حسین
خیلی زدند خنده به اشکم زنان شام
پای سرِ تو و سرِ آب آورت حسین
بزم شراب و پرده نشینان فاطمه
ای کاش مرده بود دگر خواهرت حسین
ای کاش خورده بود به لبهای خواهرت
چوبی که زد عدو به لبِ اطهرت حسین
جانِ سر بریده حلالش نمیکنم
آنکه شراب ریخت کنارِ سرت حسین
@raziolhossein
#اربعین #جامانده
#جامانده_ها
باز هم جامانده ام از قافله، ای وایِ من
می کُشد من را غم این فاصله، ای وایِ من
زائرانت یک به یک راهی شدند و باز هم
از تو دورم کرده آقا مشغله، ای وایِ من
چندسالی می شود که از فراق کربلا
آه حسرت می کشم دارم گله، ای وای من
مثل آن طفل سه ساله که نیامد اربعین
چون رقیه خسته و بی حوصله، ای وای من
با سر بر روی نیزه گفت و گو ها می کند
از دویدن روی خار و آبله، ای وای من
گفت بابا جای من روی سر عباس بود
نه که در بین سنان و حرمله، ای وای من
من النگو از حجاز و از مدینه داشتم
دست من بسته شده با سلسله، ای وای من
بین بازار و میان مجلس خَمّار ها
دختر تو رفت بین هلهله، ای وای من
#علی_میرحیدری
@raziolhossein
#امام_حسین_مناجات
#امام_حسین_علیه_السلام
دل زنده می شود ز ولای تو یا حسین
جان تازه می شود ز ثنای تو یا حسین
مرغ دلم که طایر عرش آشیان بود
پرواز می کند به هوای تو یا حسین
تو خواستی برای خدا هرچه خواستی
حق خواست هرچه خواست برای تو یا حسین
خود گرچه کعبهای و صفایی و مروهای
شد کعبه باصفا ز صفای تو یا حسین
تا فخر بر ملایکه روح الامین کند
روبد به مژّه خاک سرای تو یا حسین
باشد خلاف حق به خلاف رضای تو
باشد رضای حق به رضای تو یاحسین
تو شاه ملک عشقی و بر آسمان قدر
شاهان دهر جمله گدای تو یا حسین
هرچند خضر ز آب بقا یافت زندگی
فانی بود به جنب بقای تو یا حسین
چون ذات حق که راه ندارد فنا در او
هرگز نبود و نیست فنای تو یا حسین
مقصود کردگار ز ایجاد ماسوا
مانا که خود نبود سوای تو یا حسین
بخشی دو کون را به یکی سائل از عطا
آرد چو موج بحر عطای تو یا حسین
هرچند با خدا نَبُود کس شریک لیک
جای خداست در دل و جای تو یا حسین
مانند خضر تشنه لبی هر کجا بود
سیراب گشته ز ابر سخای تو یا حسین
آیینه لقای خداوند روی تست
پیدا بود خدا ز لقای تو یا حسین
از بند بند من چو نی آید نوای عشق
در نینوا به شور و نوای تو یا حسین
غیر تو در ازل که بلی گفت در بلا
کس را نبود تاب بلای تو یا حسین
صد چاک خوشتر است ز شمشیر آبدار
در هر دلی که نیست ولای تو یا حسین
پیغمبران برای شفاعت به رستخیز
سر می نهند بر کف پای تو یا حسین
جز جامه شهادت هر جامه دوختند
کوتاه شد به قد رسای تو یا حسین
جان دادی و به عهد وفا کردی ای شهید
جانها فدای عهد و وفای تو یا حسین
گر خونبهای خون تو خواهند روز حشر
خونخواه و خونبهاست خدای تو یا حسین
هرگز قفا نمی کنی از خصم بدسیر
گر خصم سر برد ز قفای تو یا حسین
از کین جفای ایزد دادار جسته اند
جستند آن کسان که جفای تو یا حسین
باشد دوای خسته دلان خاک کوی تو
دلهاست دردمند دوای تو یا حسین
تو جان و مال جمله نمودی فدای دوست
ای جان دوستان به فدای تو یا حسین
در دامن رسول که برتر ز عرش بود
پیوسته بود نشو و نمای تو یا حسین
باب تو هفت قلعه گرفتی ز ذوالفقار
ای جان فدای باب و نیای تو یا حسین
تو هشت قلعه فتح نمودی ز هشت خلد
قربان دست قلعه گشای تو یا حسین
گویا که می خلید به قلب رسول پاک
هر خار می خلید به پای تو یا حسین
میگفت مصطفی که حسین از من است و من
از وی، فدای عز و علای تو یا حسین
روزی که هر کسی طلب مأمنی کند
باشد طرب به زیر لوای تو یا حسین
#طرب_اصفهانی
@raziolhossein
#امام_حسین_اربعین
#اربعین
مانده ام با غم بیرون ز حسابم چکنم
مانده ام با دل ویران و خرابم چکنم
اربعین من و تو هردو همین امروز است
بسته شد بعد تو چشمان پرآبم چکنم
یار برگشته من، من ز سفر برگشتم
اشک طفلان تو شد عطر و گلابم چکنم
قبر تو کعبه و من با سر زانو به طواف
بهر اعمال نمانده تب و تابم چکنم
از تو ای یوسف من پیرهنی دارم و بس
برده پیراهنت آرامش و خوابم چکنم
می دهد پیرهنت بوی سم اسب هنوز
می دهد جای سم اسب عذابم چکنم
غیرت اللَّه من از بزم شراب آمده ام
وای برگشته من از بزم شرابم چکنم
در تمام سفر هرجا که صدایت کردم
شمر می داد بجای تو جوابم چکنم
خولی و زجر گرفتند رکاب زینب
می کند تا به ابد گریه رکابم چکنم
با که گویم که رباب همسفر حرمله بود
همه شب تا به سحر فکر ربابم چکنم
به عزیزان تو دائم صدقه می دادند
خارجی زاده نمودند خطابم چکنم
همه هستند ولی جای رقیه خالی است
گر بپرسی تو ز من کو در نابم چکنم
دخترت گوشه ویرانه نمی دید مرا
مانده بودم به سوی او نشتابم چکنم
سر بازار به زینب چقدر خندیدند
بخدا خنده اشان کرده کبابم چکنم
#سیدمحسن_حسینی
@raziolhossein
#امام_حسین_اربعین
#اربعین
چندیست در هوای تو سرگشتهام حسین
شکر خدا که پیش تو برگشتهام حسین
چهل روزه خواهر تو چهل سال پیر شد
از بسکه بی تو خون به جگر گشتهام حسین
با آنکه مادرم به سرت میخورم قسم
گر باخبر ز داغ پسر گشتهام حسین
دارم دلی دوپاره شبیه تن و سرت
راضی به این قضا و قدر گشتهام حسین
حق میدهم اگر نشناسی مرا که من
چندان شکسته ام که دگر گشتهام حسین
در زیر بار هجر تو ای کهکشان زخم
چون ماه نو خمیده کمر گشتهام حسین
دنبال کودکان تو از کوفه تا به شام
هر منزلی به دیدهی تر گشتهام حسین
هر جا که تازیانهی دشمن بلند شد
بر جسم کودکانت سپر گشتهام حسین
با این همه ز روی تو دارم خجالتی
من بی رقیه پیش تو برگشتهام حسین
غیر از خرابهها که مرا میهمان گرفت
در شام رانده از همه در گشتهام حسین
مثل "یتیم" در عوض بوی موی تو
هم نالهی نسیم سحر گشتهام حسین
#مرتضی_جام_آبادی #یتیم
@raziolhossein
#امام_حسین_اربعین
#اربعین
آمدم پیش تو دوباره حسین
آمدم تا دوباره گریه کنم
آمدم مثل قبل تا پیشت
با دل پر شراره گریه کنم
این چهل روز حیدری کردم
مرد بودم میان نامردان
خم به ابروی خود نیاوردم
تا بریدم امان نامردان
تو خودت شاهدی که در کوفه
کوچه هارا گذر گذر رفتم
من نه اینکه بخواهم آقاجان
نه..به اجبار من سفر رفتم
قسمتم شد اسارت و دوری
رفتم و با عذاب هم رفتم
گله ای نیست از مصیبت ها
بی تو بزم شراب هم رفتم
اف به دنیا…چه کرد با زینب؟
که من از غصه ی تو لبریزم
کاش می مردم و نمی دیدم
روی قبر تو آب میریزم
خاطرم هست جنگ و دعوارا
خاطرم هست داغ گهواره
پیش چشم رباب غارت شد
ای بمیرم…رباب بیچاره
می نشست و به گوشه ای آرام
دست خود را فقط تکان میداد
روی نیزه کنار راس خودت
علی اش را به من نشان می داد
ظهر روز دهم به یادم هست
من بمیرم چه ها کشیدی تو
علی اکبر که رفت از خیمه
مثل مادر دگر خمیدی تو
خاطرم هست اربابا شد
بدنش مثل یک معما شد
خاطرم هست ماجرایش را
بدنش سخت در عبا جا شد
داد بی داد از غم عباس
آمد و بی وداع با ما رفت
خاطرم هست بچه ها خوشحال
عموعباس سمت دریا رفت
چند لحظه بعد رفتی و
آستین بر نگاه برگشتی
من پریشان و مضطرب بودم
تو ولی غرق آه برگشتی
قبر او میدهد گواهی که
بدنش شد قد علی اصغر
باید این حرف را خلاصه کنم
این اباالفضل،آن نشد دیگر…
من رسیدم ولی برادرجان
پرم از اضطرار و بد حالم
گله ای نیست از مصیبت ها
دلخور از ماجرای گودالم
بی رمق روی خاک ها بودی
نوک سر نیزه بازی ات می داد
پیش تو آب بر زمین میریخت
گیسویت هم به چنگ شمر افتاد
#آرمان_صائمی
@raziolhossein