eitaa logo
کانال کمیل
286 دنبال‌کننده
7.5هزار عکس
5هزار ویدیو
71 فایل
سفیرعشق شهیداست و ارباب عشق حسین‌علیه‌السلام وادی عشاق کربلاجایی که ارباب عشق سربه‌باد می‌دهدتا اسرارعشاق را بازگوکند که‌برای عشاق راهی‌جز ازکربلا گذشتن نیست🌷 کپی باذکرصلوات برمهدی عج eitaa.com/joinchat/2239103046Cd559387bf0
مشاهده در ایتا
دانلود
📢 شرکت در جلسه قرائت قرآن و خواندن کتاب تجوید ✏️ حضرت آیت‌الله خامنه‌ای: قرآن را از دوران کودکی نزد مادر، و سپس از یکی از کسبه که قرائتش خوب بود و جلسات دوره‌ای قرائت را در منازل مدیریّت میکرد، آموختم. پدر، من و برادرم را به این مرد مؤمن که حاج رمضانعلی نام داشت، سپرد. او به ما احترام میگذاشت. با آنکه مردی پنجاه ساله بود، پشت سر ما از در خارج میشد و ما را در دو طرف خود می‌نشانید. من نزد او قرآن میخواندم و او قرائت مرا تصحیح میکرد. ✏️ یک روز به ما گفت: شما دیگر به مرحله‌ای رسیده‌اید که من نمیتوانم به شما درس بدهم و بیشتر از این شما را جلو ببرم. به ما توصیه کرد که پیش استاد او ـ مُلا‌ عبّاس ـ برویم که در سنّ هفتاد‌سالگی در صحن حرم رضوی تدریس میکرد... از ویژگی‌های او این بود که به نسخه‌ی قرآن چاپ هند مقیّد بود و اعتقاد داشت که نسخه‌ی هندی با وجود دشواری رسم‌الخطّش، نسخه‌ای صحیح است... نزد او کتاب تجوید را خواندیم که به فارسی است و تألیف سیّد محمّد عرب زعفرانی. خون دلی که لعل شد، صفحات ۱۴و۱۵ 🔹️ بخش فقه و معارف رسانه KHAMENEI.IR در بهار معنویت -ماه مبارک رمضان- مجموعه خاطرات زندگی حضرت آیت‌الله خامنه‌ای پیرامون آشنایی، انس با قرآن کریم و جلسات تفسیر ایشان را در قالب مجموعه مرور میکند. 📥 تهیه کتاب خون دلی که لعل شد 💻 Farsi.Khamenei.ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 | شرایط دعا کردن ┄══༅•ஜ𖣔🥀𖣔ஜ•༅══┄ @RMartyrs ┄══༅•ஜ𖣔🥀𖣔ஜ•༅══┄
39.23M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 | هر کس ۸ ویژگی داشته باشد با پیامبران و ائمه اطهار وشهدا و صالحین محشور می شود... ┄══༅•ஜ𖣔🥀𖣔ஜ•༅══┄ @RMartyrs ┄══༅•ஜ𖣔🥀𖣔ஜ•༅══┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
امام على عليه السلام : عَلَيكُم في شَهرِ رَمَضانَ بِكَثرَةِ الاِستِغفارِ و الدُّعاءِ ؛ امام على عليه السلام : بر شما باد در ماه رمضان به بسيارىِ استغفار و دعا . . الكافى ، ج 4 ، ص 88 .
📜علی بن ابراهیم بن مهزیار می گوید: 🔷۱۹ سال متوالی به مکه رفتم تا خدمت امام زمان (عجل الله فرجه ) تشرف پیدا کنم.سال آخری که آمدم نا امید و دلگیر بودم با خود گفتم دیگر فایده ندارد چقدر منتظر باشم گویا لیاقت ندارم برای زیارت. 🔷در همین حال بودم که به من الهام شد برای دیدار سال آینده بیا تا حضرت را ببینی...سال بیستم فرا رسید" با دلی پر از امید و عشق کنار کعبه نشستم ونمازمیخواندم ناگهان دستی روی شانه ام گذاشته شد ، به من گفتنداگرمیخواهی حضرت را ببینی دنبال ما بیا... 🔷سوار بر مرکب شدیم و در کوه های اطراف گردشی کردیم شب شد دیدم روی کوهی چادری برپاست و روشنایی از آن پیداست نزدیک شدم بعد از اجازه داخل شدم دیدم صورتی دلربا و قامتی بلند ، ابروان بهم پیوسته ، خوشخو و بخشنده! سلام کردم. 🔷حضرت فرمود: منتظرت بودیم چرا دیر آمدی؟ گفتم سیدی و مولای" من شب و روز منتظر شما بودم. 🔷حضرت فرمود: سه چیز باعث شده امامتان را نبینید: 1⃣بی رحمی به ضعفاء 2⃣قطع رحم 3⃣دنیا طلبی شما اگر رفتارتان را درست کنید ما خودمان می آییم. ┄══༅•ஜ𖣔🥀𖣔ஜ•༅══┄ @RMartyrs ┄══༅•ஜ𖣔🥀𖣔ஜ•༅══┄
سلام امام زمانم✋🌸 اے یوسف تنهاے من، این رمضان حاجتی عظیم، قلب مرا احاطه کرده است: تــــــو... درد نداشتن تــــو... و دویدن مدام براے یافتنت، همه آرزويي است که در لابلاي مناجات سحر، بدنبالش می‌گردم. براے قلب بیمار من، چاره‌اے بينديش. قلب بیمارم، جاے خالی، براے حضور مداوم تو ندارد. به امید علاج آمده‌ام. مرا دست خالی، از گوشه سفره‌ات، رد مکن به امید اجابت آمده‌ام؛ یا مُجیبُ... یا مُجیبُ ... یا مُجیبُ 🌤اللهم عجل لولیک الفرج🌤 ┄══༅•ஜ𖣔🥀𖣔ஜ•༅══┄ @RMartyrs ┄══༅•ஜ𖣔🥀𖣔ஜ•༅══┄
سردار شهید ابوالفضل پاکداد
شهید والامقام ابوالفضل پاکداد دهم شهریور ۱۳۴۰ در خانواده ای مذهبی و متوسط در زنجان به دنیا آمد . مادرش می گوید :پس از تولدش در خواب دیدم که حضرت زهرا(س)و امام حسین(ع) به منزل ما آمدند ، حضرت زهرا (س)کودک مرا در آغوش گرفت و صورتش را بوسید و به من گفت : که نام کودک را ابوالفضل بگذارید. ابوالفضل ، تحصیلات ابتدای را در دبستان خاقانی و دوره راهنمایی را در مدرسه راهنمایی انوری به پایان برد . در دوره راهنمایی بود که عکس شاه و تزییناتی را که برای مراسم جشن روز چهارم آبان (روز تولد شاه) در مدرسه نصب کرده بودند به همراه دوستانش پاره کرد . به همین دلیل پدرش را به شهربانی احضار کردند و خواستار تحویل دادن ابوالفضل به شهربانی شدند که با اصرار او از دستگیری ابوالفضل صرفه نظر و به گرفتن تعهد از پدرش اکتفا کردند . ابوالفضل از مدرسه اخراج شد و او را در آن سال مردود اعلام کردند . وی دوره متوسطه را در دبیرستان (شریعتی فعلی) گذراند . در این دوره که با سالهای آخر حکومت پهلوی مقارن بود با گروه های مذهبی آشنا شد و با شرکت در جلسات مذهبی مختلف در زنجان و تبریز و نیز مطالعه کتب مذهبی به ویژه کتابهای شهید مطهری بر آگاهی های دینی خود افزود . پس از پیروزی انقلاب اسلامی به مدت سه ماه در دوره ای که از طرف شهید محمد علی رجایی در دوران وزارت آموزش و پرورش و تربیت مربیان پرورشی برگزار شده بود ، در تبریز شرکت کرد . وی چنان به امام علاقه داشت که خود را آزاد شده امام خمینی می دانست و به این اعتقادش می بالید . از این رو در پی صدرو امام (ره) مبنی بر تشکیل نهضت سواد آموزی به همکاری با نهضت سواد آموزی پرداخت . قبل از شکل گیری سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ، حفظ امنیت شهر بر عهده گروه های ضربت بود و وی فعالانه با این گروه ها همکاری می کرد . خرابکاری های ضد انقلاب که در کردستان آغاز شد او تصمیم گرفت نهضت سواد آموزی را رها کرده و به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در آید. در مقابل مخالفت دوستانش ساعتها با آنان درباره این موضوع بحث و استدلال می کرد که :اگر تاکنون با قلم و در عرصه فرهنگی مبارزه می کردیم ، امروز تکلیف فرق می کند و باید عملا وارد مبارزه شویم و در کنار آن به امر تعلیم و تربیت نیز ادامه دهیم . پس از عضویت در سپاه و گذراندن دوره آموزش نظامی به مریوان اعزام شد و در آنجا مسئولیت دفاع از یک تپه را به عهده داشت . در این ماموریت از ناحیه پا مجروح شد و به زنجان باز گشت .پس از آن در واحد حراست زندان سپاه زنجان مشغول خدمت شد . در مدت خدمت در زندان ، با زندانیان سیاسی ، دلسوزانه بر خورد می کرد و این رفتار باعث علاقمندی برخی از زندانیان به وی شده بود .
ابوالفضل پاکداد به مطالعه علاقه بسیار داشت و با وجود مشغله زیاد هر گاه فراغتی در منزل یا محل کار می یافت به مطالعه می پرداخت . همچنین یک دستگاه پخش صوت واکمن خریده و در محل کار به سخنرانی های علمی و مذهبی گوش می داد . در این اواخر هم بیشتر به تلاوت قرآن گوش می کرد . در سالهای اوج فعالیت های منافقین در جهت ترور نیروهای متدین و طرفدار انقلاب ، با به تن کردن لباس سپاه در ملا ء عام که خطر ترور شدن را در بر داشت،حضورمی یافت ، با این اعتقاد که لباس پاسداری کفن اوست و همیشه باید آن را بر تن داشته باشد . او با لباس پاسداری در بیرون از منزل ظاهر می شد و این خطر را به جان می خرید . او پیوسته خود را برای شهادت آماده می کرد . وقتی که والدینش از عزیمتش به جبهه اظهار ناراحتی می کردند در پاسخ می گفت :پدرم ،مادرم ،جبهه سفره شهادتی است که به واسطه امام گسترده شده و صاحب احسان خداست ، به بازار خدا می روم ، خریدار خداست ، چرا نروم ؟ ابوالفضل وقتی از ماموریت مریوان بر گشت ، آقای محجوب – فرمانده عملیات و آقای خردمند – فرمانده سپاه زنجان – در صدد بودند تا مسئولیت یکی از واحد ها ی سپاه را به او واگذار کنند ولی او نپذیرفت . همچنین وقتی به او پیشنهاد شد در دوره ای که برای آموزش فرماندهی بود شرکت کند ، چون می دانست این دوران طولانی خواهد بود و مانع شرکت او در جبهه می شود از پذیرش آن خود داری کرد . قبل از عملیات فتح المبین نیز وقتی یک گروهان مستقل از زنجان به جبهه اعزام شد ، زیر بار مسئولیت گروهان نرفت و حتی در مصاحبه ای که با نیروهای اعزامی ، قبل از عملیات ترتیب داده شده بود ، شرکت نکرد . ابوالفضل در دومین اعزامش به جبهه ، به منطقه عملیاتی فتح المبین به شوش رفت . قبل از شروع عملیات فتح المبین فرماندهان رده بالای لشکر نجف در جلسه ای تصمیم گرفتند با طراحی یک عملیات ایذایی ، توجه نیروهای عراقی را از عملیات اصلی منحرف کنند . قرار بر این شد که گردانی به فرماندهی اصغر محمدیان و دو معاون او این ماموریت را در محدوده سایت واقع در جبهه رقابیه انجام دهند . از آنجا که فرماندهان پیش بینی می کردند کسی از نیروهای شرکت کنند ه در این عملیات زنده نماند . شهید اصغر محمدیان و دوستانش تصمیم گرفتند این تعداد را از افراد داوطلب جمع آوری کنند ، ابوالفضل پاکداد ، معاون اول فرمانده گردان مذکور بود . از آنجا که منطقه مذکور ، بسیار هموار و عاری از هر گونه جان پناه بود ، نیروها کاملا در تیر راس آتش شدید دشمن قرار می گرفتند . در جریان عملیات ، اصغر محمدیان فرمانده گردان در اثر اصابت گلوله دوشکا به پا مجروح شد و از ابوالفضل خواست که هدایت حمله را به عهده بگیرد گردان مذکور ماموریت خود را با موفقیت به انجام رساندند اتما ابوالفضل پاکداد در ۵ فروردین ۱۳۶۱ در اثر اصابت ترکش خمپاره به شهادت رسید . به علت درگیری شدید در منطقه اجساد شهدای عملیات حدود سه روز بر زمین ماند . پس از پایان موفقیت آمیز عملیات فتح المبین و عقب نشینی نیروهای عراقی ، پیکر او را در آن سوی میدان مین دشمن یافتند . همیشه می گفت : یک پاسدار بیش از یازده ماه زنده نمی ماند . او هم خود شاهد صدق این سخن شد و دقیقا یازده ماه پس از ورود به سپاه به شهادت رسید . همکاران او در حراست زندانیان سیاسی نقل کرده اند که وقتی خبر شهادت وی به زندانیان رسید ، آنان نیز گریستند . ابوالفضل به هنگام شهادت ۲۱ ساله بود و پیکرش در گلزار شهدای زنجان به خاک سپرده شد . روحش شاد 🤲 ┄══༅•ஜ𖣔🥀𖣔ஜ•༅══┄ @RMartyrs ┄══༅•ஜ𖣔🥀𖣔ஜ•༅══┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وصیت نامه پاسدار شهید ابوالفضل پاکداد ┄══༅•ஜ𖣔🥀𖣔ஜ•༅══┄ @RMartyrs ┄══༅•ஜ𖣔🥀𖣔ஜ•༅══┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💐 نماهنگ | شکوفایی امید 👈 توصیه رهبر انقلاب در روز اول فروردین به جوان‌ها برای جلوتر حرکت کردن از نقشه ناامیدسازی دشمن و تلاش برای ایجاد امید در دل‌ها ✏️ رهبر انقلاب: امروز منافع ملی ما و افق روشن آینده ما وابسته است به امید و ایمان... اگر فروغ امید در دل‌ها خاموش بشود هیچ حرکتی اتفاق نمی‌افتد... عوامل امیدزا هم در کشور بحمدللّه کم نیست. 💻 Farsi.Khamenei.ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 | از این چهار خصلت دوری کن ✏️ شرح حدیث اخلاق توسط حضرت آیت‌الله خامنه‌ای 🌙 💻 Farsi.Khamenei.ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺 آقای مهربون، عزیزم حسن! 🎊 زادروز امام حسن مجتبی علیه السلام مبارک 🥰💚 💚الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِ‌لوَلــیِّڪَ‌اَلْفــَرَجْ‌بحق‌ حضࢪٺ‌زینب‌ڪبرۍ‌سلام‌الله‌علیها‌💚 ┄══༅•ஜ𖣔🥀𖣔ஜ•༅══┄ @RMartyrs ┄══༅•ஜ𖣔🥀𖣔ஜ•༅══┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔷خاطره ای از شهید حاج قاسم سلیمانی 🔸حاج قاسم هر سال ایام ماه مبارک رمضان فرزندان شهید و خانواده ها شهدا رو دعوت میکرد، بیت الزهرا افطاری میداد، میامد صندلی پایین مینشست سخنرانی میکرد، چه صحبتای عمیق و قشنگی، سری اخر،وسط صحبتاش به سردار حسنی گفت دوربین هاش خاموش و جمع کنه، کلا با فیلمبرداری مشکل داشت،خوشش نمیامد، خودش هم پذیرایی میکرد، سفره میچید. کنار بچه ها مینشست، یه جمع باصفا و صمیمی بود،بعد افطاری میریختن سر حاجی گم میشد لابلای بچه ها. به پسرش و یک محافظش که همراهش بود، هم اخم کرده بود ،کاری به بچه های ‌شهید نداشته باشند و بگذارند راحت باشند. 📚راوی فرزند شهید شیخ شعاعی ➺@irani_ghavi | 🇮🇷🇵🇸ایران‌قوی
چه زیباست سیاهی چادر شما، نمی‌دانم این چه حسی بود که چادر شما به من می‌داد اما می‌دانم که با دیدن آن امید، قوت قلب و آبرو می‌گرفتم. باور کنید چادر شما نعمت است، قدر این نعمت را بدانید که به برکت مجاهدت حضرت زهرا (س) بدست آمده است. امیدوارم که هرگز رنگ سیاه چادر شما کم رنگ و پریده نشود و خدا نکند که روزی شما کم رنگ و کم اهمیت شود که اگر خدای ناخواسته این چنین شود اصلا دوست نمی‌دارم به ملاقات من سر مزار بیایید. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌➺@irani_ghavi | 🇮🇷🇵🇸ایران‌قوی
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
رفیقی که بعد از مرگ به فکرش بود... ➺@irani_ghavi | 🇮🇷🇵🇸ایران‌قوی