eitaa logo
کانال کمیل
286 دنبال‌کننده
7.5هزار عکس
5هزار ویدیو
71 فایل
سفیرعشق شهیداست و ارباب عشق حسین‌علیه‌السلام وادی عشاق کربلاجایی که ارباب عشق سربه‌باد می‌دهدتا اسرارعشاق را بازگوکند که‌برای عشاق راهی‌جز ازکربلا گذشتن نیست🌷 کپی باذکرصلوات برمهدی عج eitaa.com/joinchat/2239103046Cd559387bf0
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷هرروز بایک (۸) 🌺شهید علی ◽️تاریخ ولادت: ۱۳۴۹/۴/۱۰ ◽️محل ولادت:روستای روح آباد زرندکرمان ◽️تاریخ شهادت: ۱۳۶۵/۴/۱۰ ◽️محل شهادت: عملیات کربلای(۱)منطقه مهران ◽️مزار شریف:روستای روح آباد زرندکرمان 🔻زندگینامه _شهید 🌷شهید دانش آموز علی عرب متولد دهم تیر ماه ۱۳۴۹ روستای روح آباد زرند کرمان می‌باشد.در دوران هشت سال دفاع مقدس با رها کردن مدرسه، به سنگر جهاد و شهادت شتافت و جانانه در راه وصل گام نهاد. 🌷در تاریخ دهم تیر ماه ۱۳۶۵، در سن شانزده سالگی در عملیات کربلای ۱ در منطقه مهران شعله‌های آتش تمام وجودش را فرا گرفته بود. بسیجی ۱۶ ساله لشکر 41 ثارالله، آرام‌ آرام سوخت و به شهادت رسید. 🔻آخرین _دیدار(روایتی از همرزم شهید) 🥀یک دست لباس نو از توی بسته ای که همراهش بود درآورد و پوشید. قرار بود تا چند ساعت دیگر عملیات شروع شود، گفتم: چه خبره؟ لباس نو پوشیدی؟ چرخید به طرفم و گفت: این لباس شهادت من است. گفت: چون آب نیست، تیمم کن باید نماز شهادت بخوانیم .قبل از اینکه برود توی معبر و حرکت کند، نمازش را خواند. 🔻شهیدی که ققنوس وار سوخت وجاودانه شد... 🍂کوله پشتیاش سنگین بود. آرپیجی، نارنجک،... محکم به خود بسته بود، نزدیک کانال رسیدیم در حال رفتن به جلو بودیم، اطرافمان میدان مین بود، آهسته، آهسته جلو میرفتیم، دشمن در فاصله 200 متری ما بود با کوچکترین صدایی ممکن بود متوجه ما شود،... ناگهان گلولهای به کوله پشتی علی خورد، تمام نگاهها چرخید طرف علی... اما کسی نمیتوانست به او کمک کند... خرجیها آرپیجی آتش گرفتند، فقط فرصت کرد نارنجکها را از خودش جدا کند. تا انفجار آنها به کسی آسی
🌷هرروز بایک (۸) 🌺شهید علی ◽️تاریخ ولادت: ۱۳۴۹/۴/۱۰ ◽️محل ولادت:روستای روح آباد زرندکرمان ◽️تاریخ شهادت: ۱۳۶۵/۴/۱۰ ◽️محل شهادت: عملیات کربلای(۱)منطقه مهران ◽️مزار شریف:روستای روح آباد زرندکرمان 🔻زندگینامه _شهید 🌷شهید دانش آموز علی عرب متولد دهم تیر ماه ۱۳۴۹ روستای روح آباد زرند کرمان می‌باشد.در دوران هشت سال دفاع مقدس با رها کردن مدرسه، به سنگر جهاد و شهادت شتافت و جانانه در راه وصل گام نهاد. 🌷در تاریخ دهم تیر ماه ۱۳۶۵، در سن شانزده سالگی در عملیات کربلای ۱ در منطقه مهران شعله‌های آتش تمام وجودش را فرا گرفته بود. بسیجی ۱۶ ساله لشکر 41 ثارالله، آرام‌ آرام سوخت و به شهادت رسید. 🔻آخرین _دیدار(روایتی از همرزم شهید) 🥀یک دست لباس نو از توی بسته ای که همراهش بود درآورد و پوشید. قرار بود تا چند ساعت دیگر عملیات شروع شود، گفتم: چه خبره؟ لباس نو پوشیدی؟ چرخید به طرفم و گفت: این لباس شهادت من است. گفت: چون آب نیست، تیمم کن باید نماز شهادت بخوانیم .قبل از اینکه برود توی معبر و حرکت کند، نمازش را خواند. 🔻شهیدی که ققنوس وار سوخت وجاودانه شد... 🍂کوله پشتیاش سنگین بود. آرپیجی، نارنجک،... محکم به خود بسته بود، نزدیک کانال رسیدیم در حال رفتن به جلو بودیم، اطرافمان میدان مین بود، آهسته، آهسته جلو میرفتیم، دشمن در فاصله 200 متری ما بود با کوچکترین صدایی ممکن بود متوجه ما شود،... ناگهان گلولهای به کوله پشتی علی خورد، تمام نگاهها چرخید طرف علی... اما کسی نمیتوانست به او کمک کند... خرجیها آرپیجی آتش گرفتند، فقط فرصت کرد نارنجکها را از خودش جدا کند. تا انفجار آنها به کسی آسیب نرساند، اما نمیتوانست کوله پشتیاش که با طناب محکم بسته بود را باز کند. 🌷هیچ کس نمی توانست کمکش کند. خودم را به علی رساندم. لباس علی و کوله پشتیاش سوخته و به پشت کمرش چسبیده بود. به سینه روی زمین دراز کشید. دستش جلوی دهانش گذاشته بود نکند صدایش بلند شود و عملیات لو رود. اشاره کرد آب بهم بده، من چفیهام را با قمقمهاش که در اثر گرمای آتش داغ شده بود خیس کردم و گذاشتم روی لبهایش، علی با دست آن را گرفت و به دهانش فشار داد و اشاره کرد صدایم در نیاید و کسی متوجه نشود. دیگر هیچ حرفی نزد وفقط صدای "یا حسین" و "یا مهدی" ازش شنیده میشد. اینقدر بی حرکت بود که دشمن خیال میکرد بوته ای در حال سوختن است. در همان حالت به دیدار معبود شتافت. تمام این اتفاق در چند دقیقه بود اما به وسعت زمان درسها به ما می آموزد... که اگر انسان عشق واقعی به خدا را داشته باشد همه چیز، حتی سوختن را فراموش و فقط وصال معبود نهایت آرزویش است... 🥀مروری بر احوالات شهید «علی عرب» که ققنوس وار سوخت تا بخشی از عملیات لو نرود...👇👇👇 🥀"گفت معبودا آنچه را که تو فرمان می‌دهی لبیک می‌گویم و در مقابل ظلم آنچه را تو امرم دهی انجام میدهم، رضای تو، رضایت من است، وقتی شعله‌های آتش زبانه کشید، گفت: لبیک… و معشوق سوختن و گرمای آتش را فراموش کرد و فقط وصال و رضایت معبود را تمنا می‌کرد. ✍چکیده‌ای_ از_ وصیت_ نامه _شهید 🍂با درود و سلام به مولایمان امام مهدی(عج) و نایب برحقش رهبر عظیم الشان انقلاب اسلامی. تمامی دوستان را سفارش می کنم به تقوای الهی و پیروی از رهبر عظیم الشان انقلاب اسلامی، که خداوند به ما منت نهاده که در این روزگار چنین رهبری عطافرموده است و حتما نمازهایتان را اول وقت بخوانیدونمازجمعه را فراموش نکنید که ما هرچه داریم از ارتباط با خداوند است و بدانید که دنیا و زرق و برق دنیا همه‌اش فناپذیر است، آنچه باقی می‌ماند خداست. در پیشگاه خداوند رفتن ترس نیست اما ظلمت‌هایی که در این دنیا برای خودمان درست کرده‌ایم ترس دارد، علاقه به دنیا و مظاهر دنیوی دل را می‌میراند اما یاد خدا دلها را زنده می‌کند. 🌷نسال الله منازل الشهدا 🌷هدیه به ارواح طیبه شهدا وامام شهدا 🌷سلام بر شهدا و همه شهیدان راه حق 🌷روحشان شادوراهشان پررهرو 🥀شهدارا یاد کنیم باذکر 🥀