از سر کار که آمد، کارتن بسته تلویزیون رنگی وسط اتاق بود و بچهها لحظهشماری میکردند
که پدر بازش کند. اهدایی یکی از مقامات بود.
رسیده نرسیده نشست با بچهها به بازی.
گرماگرم بازی که بودند بهشان گفت:
بچهها! الان بچههایی هستند که نه پدر دارند نه تلویزیون رنگی. شما که پدر دارید بگذارید تلویزیون را بدهیم به آنها.🤍
ساعتی بعد صدای خنده و بازی بچهها با پدر و تلویزیون سیاهسفیدشان در هم آمیخته بود.
از کتاب "آسمان"
#شهید_عباس_بابایی
#روابط_عمومی_پلیس_نجف_آباد
https://eitaa.com/ravabetomominajafabad
💛👨🌾💛
🧡
🌷#شهید_عباس_بابایی
همسر شهید بابایی: عباس علاقه زیاد به اولاد داشت. به شوخی میگفت: «ما باید به تعداد چهارده معصوم، چهارده تا بچه داشته باشیم.» میگفت: «باید زودتر بچهدار شیم تا از چهل سالگی به بعد، صاحب عروس و داماد بشیم و از عمرمون استفاده کنیم»
به بچهها که میرسید، کاملاً بچه میشد. گاهی انقدر زیادهروی میکرد که من اعتراض میکردم و میگفتم: «ناسلامتی تو فرمانده عملیات نیروی هوایی هستی! اگه یکی، این ادا و اطوار تو رو ببینه، خوشآیند نیست.»
عباس جواب میداد: «برای من خوشحالی بچهها و تو مهمّه. بذار مردم هرچی دوست دارن بگن.»
#فرزند_آوری
#روابط_عمومی_پلیس_نجف_آباد
https://eitaa.com/ravabetomominajafabad
🌹کلام شهید🌹
آمریکا که بودیم هیچ وقت پپسی نمیخورد
چند بار بهش گفتم برام نوشابه پپسی بخر اما نخرید یه بار بهش اعتراض کردم و گفتم : این نوشابه ها تفاوت قیمت ندارند ، پس چرا نوشابه پپسی نمیخری ؟ گفت :چون کارخونه پپسی متعلق به اسرائیلی هاست "
#شهید_عباس_بابایی
شبتون بخیر ✨
باماهمراه باشید👇
پليس_نجفآباد
🇮🇷@RPnajafabad
🌹باشهدا🌹
با اصرار میخواست از طبقهی دومِ آسایشگاه به طبقهی اول منتقل شود.
با تعجب گفتم: «به خاطر همین من رو از دزفول کشوندی تهران!» گفت: «طبقهی دوم مشرف به خوابگاه دخترانه است. دوست ندارم در معرض گناه باشم».
وقتی خواستهاش را با مسئول آسایشگاه در میان گذاشتم نیش خندی زد و با لحن خاصی گفت: «آسایشگاه بالا کُلی سرقفلی داره، ولی به روی چشم منتقلش میکنم پایین».
#شهید_عباس_بابایی
#پلیس_نجف_آباد
🇮🇷@RPnajafabad