.•●♥بسْمِ اللَّهِ الرّحْمَنِ الرَّحِیمِ•●♥
تبلیغ شماره :591
مورخ:28/مهر/1403
پست آزاد:😍❤️
قیمت :کایی
من با دو تا بچه طلاق گرفتم چون شوهرم قایمکی زن صیغه کرده بود ،
یروز زن عموم اومد خونمون کارت عروسی دخترشو بیاره
، تو روم گفت : شیدا تو اگه زن بودی و زنیت داشتی نمیزاشتی مردت بره سمت یه زن دیگه!!😏
خیلی دلمو شکست مامانم جوابشو داد و گفت عمرا پامونو بزاریم تو عروسی!
ولی من شب عروسی کلی به خودم رسیدمو دست بچه هامو گرفتم رفتم تالار یه گوشه نشستم وقتی عروسو داماد وارد شدن عرق سرد نشست رو تنم..😱🥶
عصبی چاقوی میوه خوری رو از روی میز برداشتمو.. 🔪😡😫😭
https://eitaa.com/joinchat/2402419479C537eee0e8e
باورم نمیشد زن صیغه ای شوهرم همونکه زندگیمو نابود کرد..🥺💔😭
.•●♥بسْمِ اللَّهِ الرّحْمَنِ الرَّحِیمِ•●♥
تبلیغ شماره :592
مورخ:28/مهر/1403
پست آزاد:😍❤️
قیمت :کایی
#حسادت_وجودمو_گرفته_بود...
چرا خواهرم باید با مردی ازدواج میکرد ک همه چی #تموم و #پولدار بود و من باید تو خونه با #مادرم میموندم😔
❌نمیدونم عشق بود یا طمع❌
یروز که #خواهرم خونه نبود رفتم #خونه_اشون وقتی تنها شدیم همه #عشقم رو ابراز کردم با صدا #شکستن چیزی ب خودم اومدم برگشتم یهو دیدم #خواهرم با چشمای #به_خون_نشسته زل زده ب من و یهو.....
https://eitaa.com/joinchat/904921429Cd28fff2656
#سرگذشت_دو_خواهر
تازه عروس بودم❤️🩹🥺
با کلی دعوا مرافعه من و مهدی تونستیم بالاخره باهم ازدواج کنیم،اما نزاشتن!
درست شب عروسی تو آرایشگاه منتظر بودم که خبر آوردن یه از خدا بی خبر مهدی رو بخاطر چک برگشتی گرفت و انداختتش تو زندان⛓
ترسیدم تنهایی بدو رفتم سراغش و به دست و پاش افتادم تا مهلت بده جورش میکنیم ولی اون با لبخند چندشی گفت بجای بدهی باید..😱🔥
https://eitaa.com/joinchat/2402419479C537eee0e8e
💥بخاطر عفت و آبروم مجبور شدمو گلدون برداشتم و کوبیدم تو سرش❤️🔥
روایت کاملاً واقعی از زندان زنان⛓⚖
.•●♥بسْمِ اللَّهِ الرّحْمَنِ الرَّحِیمِ•●♥
تبلیغ شماره :593
مورخ:29/مهر/1403
پست آزاد:😍❤️
قیمت :کایی
سرباز بودم که رفتم دهات رفیقم ممد برای گشت وگذار و خوش گذرونی، همینجور که تو دشت نشسته بودیم و نهار میخوردیم یدفعه با صدای جیغ یه دختر سر بلند کردم
جوری که استخون گردنم صدا داد!!🤧
رفتیم سمت صدا که رفیقم شناخت و گفت ها این دلبره فرار کرده، داداش هاشم گرفتنش دارن با کتک برش میگردونن ده!!
داداش سبیل کلفت ش داد زد : همین امشب به عقد مش صفدر درمیای تا جونت بالا بیاد بی حیا
گفتم ممد مش صفدر کیه؟
گفت کد خدای ده 80 سالشه😳
بلند گفتم : صبر کنین خودم عقدش میکنم ، یکیشون با حرص اومد سمتم ولی یهو دلبر😱🔥
https://eitaa.com/joinchat/3279356058Cfda33c0c35
از سر جوونمردی رو زندگی جفتمون قمار کردم!🔥
.•●♥بسْمِ اللَّهِ الرّحْمَنِ الرَّحِیمِ•●♥
تبلیغ شماره :594
مورخ:29/مهر/1403
پست آزاد:😍❤️
قیمت :کایی
یه شب شوهرم رفت مادرشو برسونه تالار، عروسی دعوت بود بعد چون تالار دور بود گفت دیگه نمیام
خونه میمونم همونجا دیگه تا ساعت ۱۱ برمیگردم، گفتم باشه یه کاسه تخمه برداشتمو جلوی تلویزیون لم دادمو همونجا تو حال خوابم برد🥱
دقیقا ساعت ۱۱ صدای چرخیدن کلید درو شنیدم بیدار شدم بعد همسرمو دیدم از پشت شیشه در نگام میکنه و یه لبخندی میزد که همه دندوناش معلوم بود،
بعد منم پا نشدم گفتم الان میاد تو دوباره گرفتم خوابیدم، بعدش که داشت چشمام گرم میشد یادم افتاد که...😱🥶🔥🔥
https://eitaa.com/joinchat/2402419479C537eee0e8e
اتفاق وحشتناکی که زندگیمو خراب کرد😭🔥
# روایت کاملاً واقعی از زندان زنان⛓⚖
.•●♥بسْمِ اللَّهِ الرّحْمَنِ الرَّحِیمِ•●♥
تبلیغ شماره :595
مورخ:30/مهر/1403
پست آزاد:😍❤️
قیمت :کایی
اسمم پریچهره هست .
۱۴ سالم بود یک روز با خواهرم شیرین
برای شستن ظرف ها به چشمه رفتیم
اونور چشمه یوسف منو دید ومحو تماشای همدیگر شدیم ولی غافل از این که،
برادرم خان روستا مون کشت 🥶
این وسط منو با کتک به عقد زن دوم پسر ارشد خان در آوردن.
زن خان منو با زور کتک برد تو یکی از اتاق های عمارت و تا شب توی اون اتاق تنها موندم داشتم میخابیدم که یهو یکی کنارم داشت و....😱🔥🔥
https://eitaa.com/joinchat/2238644862C21d298c044
نه خدایا من کاش میمردم اون بلا سرم نمیومد👆👆
.•●♥بسْمِ اللَّهِ الرّحْمَنِ الرَّحِیمِ•●♥
تبلیغ شماره :596
مورخ:30/مهر/1403
پست آزاد:😍❤️
قیمت :کایی