گسترده تبلیغاتی رادین
😳☝️ این آقا رو میشناسی؟ مُخترع ابردوا آقای اصغری هستن همون ابردوا که هزاران بیمار رو درمان کرده 😳
•●♥بسْمِ اللَّهِ الرّحْمَنِ الرَّحِیمِ•●♥
تبلیغ شماره :492
مورخ:28/شهریور/1403
پست آزاد:😍❤️
قیمت :کایی
شوهرم و دوستش شغل دومشون این بود تو حموم عمومی کار میکردن...
به گفته خودشون از پس مخارج زندگی بر نمیومدن برای همین مجبور بودن بیشتر کار کنن...
آنقدر ساده بودم که شک نکردم و پیگیر قضیه نشده بودم...
هر روز بعد ظهر شوهرم و دوستش میرفتن و شب میومدن...
یه روز که از نونوایی برمیگشتم یهو دیدم شوهرم اطراف و می پایید و با احتیاط وارد حمومی شد که تعطیل بود...😳😱❤️🔥
https://eitaa.com/joinchat/2792555401C0ca8eebfd1
زندگیم بخاطر اعتماد بیجام متلاشی شد😔❤️🔥
گسترده تبلیغاتی رادین
شوهرم و دوستش شغل دومشون این بود تو حموم عمومی کار میکردن... به گفته خودشون از پس مخارج زندگی بر نمی
•●♥بسْمِ اللَّهِ الرّحْمَنِ الرَّحِیمِ•●♥
تبلیغ شماره :493
مورخ:28/شهریور/1403
پست آزاد:😍❤️
قیمت :کایی
معدن #پارچه های جذٰاب ایتا 😍
پارچه لی سنگشور کیلو کیلو بخر قیمت مناسب
هرچی بخای ، اینجا میفروشن👇👇
https://eitaa.com/joinchat/3066036517C587473d33e
کلی پارچه #کیلویی مخمل پاییزی🌱
پارچه #سوزندوزی خوشگل🙂
تـــــو لایــــــق بهترینـــــایی کنـــــارم بـــاش🌺
پارچه با قیمت آتیش کُشِ تابستانی😱🔥
💠 فروش پارچه به صورت کیلویی 😍
📍معدن انوع پارچه های ؛
سوزندوزی هندی، خرجکار ، مانتویی ، شومیزی ، کرپ ، نخی ، کتان ، تنسل و ... 😍👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/3066036517C587473d33e
با ده سال سابقه درخشان🤩👆
•●♥بسْمِ اللَّهِ الرّحْمَنِ الرَّحِیمِ•●♥
تبلیغ شماره :494
مورخ:28/شهریور/1403
پست آزاد:😍❤️
قیمت :کایی
به محض این که مهشید خانوم همسایه طبقه بالاییمون بهم زنگ زد و موضوع رو بهم گفت بلافاصله به سمت خونه دویدم😔🥺
نفس نفس زنان وارد خونه شدم 😳😭
صدایش بلندبود، ناباورانه به در اتاق مشترکمون نگاه کردم❌
وای خدای من باورم نمیشه 😱🥺
احساس میکردم رگ گردنم داره از تَورم میترکه که بی هوا در اتاق و باز کردم و ...
👇💔🤬🔞👇
https://eitaa.com/joinchat/2032927639Cae4f10dba8
❤️🔥خدایا باورم نمیشه که این کارو شوهرم باهام بکنه بگین که خوابم 😭👆❤️🔥
•●♥بسْمِ اللَّهِ الرّحْمَنِ الرَّحِیمِ•●♥
تبلیغ شماره :495
مورخ:28/شهریور/1403
پست آزاد:😍❤️
قیمت :کایی
اسمم ترانه هست
ده سالم که بود بابام مرد و از آوارگی رفتیم خونه خالم شدیم مستاجر ، مادر بیچارم روزی دو شیفت کار میکرد تا بتونه اجاره خونه و خرج خونه رو بده ،برای همین من میرفتم طبقه پایین خونه خالم که بچشو نگه دارم،
یروز که با دامن گل گلیم داشتم بازی میکردم، دیدم هوشنگ شوهر خالم زل زده بمن و چشاش برق میزنه
یجوری شدمو رفتم تو اتاق کنار امیرعلی خودمو به خواب زدم ولی یخرده که گذشت حس کردم یکی کنارم دراز کشید و ...😱🔥🔥
https://eitaa.com/joinchat/1681130232C7de61dbbae
👆🏻👆🏻
:
دختری پرورشگاهی بودم
سرشناس ترین فرد شهر من رو به فرزندی قبول کرد
پسرشون هرشب میومد بالای سرم و نگاهم میکرد
تا زمانی که شدم 15ساله و هرروز با بدن درد بدی از خواب بیدار میشدم...
یه شب تصمیم گرفتم به پدرش بگم نیمه ای شب بهم سر بزنه چون میترسم....
تا اینکه راز بزرگی برملا شد....
https://eitaa.com/joinchat/1844904645C57201642e2
•●♥بسْمِ اللَّهِ الرّحْمَنِ الرَّحِیمِ•●♥
تبلیغ شماره :496
مورخ:28/شهریور/1403
پست آزاد:😍❤️
قیمت :کایی