فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پارسال #ترشی_فلفل درست کردم توش گوجه زدم جاریم قه قه بهم خندید 😐
ولی اونقدر خوشمزه بود و یه کاسه خوردو جیکشم درنیومد 😐😂
حالا امسال زنگ زده آبجی آبجی تورو خدا دستور ترشی فلفل پارسالتو بده فرشاد دیوونم کرده میگه درست کن!😕
الکی میگه ها خودش دلش میخواد
فرشاد بهونس منم یه #دستور الکی دادم بهش 🤣😏🌶🍅
https://eitaa.com/joinchat/3587900109Cc9878381b0
ولی به شما میگم قایمکی بیاد اینجا👆🏻
.
من با دو تا بچه طلاق گرفتم🥺💔
چون شوهرم قایمکی زن صیغه کرده بود،
یروز زن عموم اومد خونمون کارت عروسی دخترشو بیاره 💌
تو روم گفت : شیدا تو اگه زن بودی و زنیت داشتی نمیزاشتی مردت بره سمت یه زن دیگه!!
خیلی دلمو شکست مامانم جوابشو داد و گفت عمرا پامونو بزاریم تو عروسی!
ولی من شب عروسی کلی به خودم رسیدمو دست بچه هامو گرفتم رفتم تالار یه گوشه نشستم
وقتی عروسو داماد وارد شدن عرق سرد نشست رو تنم چاقوی میوه خوری رو از روی میز برداشتمو..
https://eitaa.com/joinchat/2402419479C537eee0e8e
باورم نمیشد زن صیغه ای شوهرم همونکه زندگیمو نابود کرد..🔪🥺💔😭
.•●♥بسْمِ اللَّهِ الرّحْمَنِ الرَّحِیمِ•●♥
تبلیغ شماره :551
مورخ:16/مهر/1403
پست آزاد:😍❤️
قیمت :کایی
✨سلام من عاطفم✨
یه عروس بدبخت ایرونی اهل قزوین
با یه پدر خیلی بددهن و یه مادر بیچاره و افسرده که برای فرار از خونم از چاله درومدم افتادم تو چاه🤦🏻♀😫
با گوشی مامانم با یه پسره تو دیوار دوس شدمو اومد خواستگاریم اما وقتی دیدمش رنگم پرید چون عکس یکی دیگرو برام فرستاده بود،!
بابامم چون جهاز نخواستن منو مفت مفت داد بهشون ،شب عروسی با لباس عروس وارد اتاق مادر شوهرم شدم و نشستم یه گوشه ، یساعت بعد در که باز شدم دیدم بجای وحید ...😱🥶❤️🔥
https://eitaa.com/joinchat/3447193688C2571e4be0f
تازه فهمیدم خونه بابام بهشت بود😫
.•●♥بسْمِ اللَّهِ الرّحْمَنِ الرَّحِیمِ•●♥
تبلیغ شماره :552
مورخ:16/مهر/1403
پست آزاد:😍❤️
قیمت :کایی
مامان آخر سر هم راضی نشد که بریم خاستگاری#شیما من به هر نحوی که شده باید بابا رو راضی میکردم ، وارد شرکت شدم و همین که خواستم برم #سمت_اتاق بابا با شنیدن صدای پدرم که داشت با دختر #مورد_علاقم حرف میزد پشت در خشکم زد 😰😱
شیما : ببین اگه زنت و راضی نکنی امشب بیاید خاستگاریه-من برای #پسرت بی #آبروت میکنم ، فکر نکنم خیلی دوست داشته باشی پسرت بفهمه چه #گذشته_ای با من داشتی مگه نه؟
https://eitaa.com/joinchat/1104478341C2fcacc1495
#واسه یک لحظه #احساس کردم که دنیا روی سرم آوار شد ، نمیتونستم باور کنم که عاشق دختری شدم که #پدرم...😔....
اسمم لیلاست نافمو با بدبختی بریده اند
نه از خانواده شانس آوردم نه از شوهر
بعد سه ماه زندگی مشترک طلاق گرفتم و برگشتم خونه پدریم ،چقدر سرکوفت شنیدمو دم نزدم!
تا اینکه مجازی با یه پسر عرب آشنا شدم اوایل رو ابرا بودم خیلی بهم محبت میکرد و کمبود محبتمو جبران میکرد، تا اینکه یه روز گفت دارم میام ببینمت و تو هم باید بیای جایی که آدرس بهت میدم،اول ترسیدم ولی بعدش گفتم چیزی نمیشه و به اون آدرسی که داد رفتم و...😱🔥👇
https://eitaa.com/joinchat/1990983694Cd2a81adfa4
باورم نمیشد خام حرفاش شدم😭❤️🔥
.•●♥بسْمِ اللَّهِ الرّحْمَنِ الرَّحِیمِ•●♥
تبلیغ شماره :553
مورخ:16/مهر/1403
پست آزاد:😍❤️
قیمت :کایی
این داستان نیست بلکه زندگی واقعی♨️
اسمم منتیا هست به معنای نور چشم یکی از خوشگل ترین دخترهای روستامون اما تا سن ۱۸ سالگی هیچ خواستگاری نداشتم چون مادرم زن دوم یه پیرمرد بود و قبل اینکه من چشم باز کنم مرده بود!
دو سه سال بعدش هم پدرم مرد و من شدم زیر دست نامادری و هفت هشت تا خواهر برادر ناتنی که اسم و آوازه خوبی نداشتن ‼️🔥
برای اینکه بهم اجازه نفس کشیدن توی خونه رو بدن باید صبح تا شب سر زمینهای کشاورزی کار میکردم و شبها برای برادرام کثیف ترین کارو انجام میدادم یعنی بجای اونا...😰🥶😭👇
https://eitaa.com/joinchat/3447193688C2571e4be0f
🔥رفتم وسط آتیش جهنم🔥👆
.•●♥بسْمِ اللَّهِ الرّحْمَنِ الرَّحِیمِ•●♥
تبلیغ شماره :554
مورخ:17/مهر/1403
پست آزاد:😍❤️
قیمت :کایی
اسمم ترانه هست
ده سالم که بود بابام مرد و از آوارگی رفتیم خونه خالم شدیم مستاجر ، مادر بیچارم روزی دو شیفت کار میکرد تا بتونه اجاره خونه و خرج خونه رو بده ،برای همین من میرفتم طبقه پایین خونه خالم که بچشو نگه دارم،
یروز که با دامن گل گلیم داشتم بازی میکردم، دیدم هوشنگ شوهر خالم زل زده بمن و چشاش برق میزنه!
یجوری شدم رفتم تو اتاق کنار امیرعلی خودمو به خواب زدم ولی یخرده که گذشت حس کردم یکی کنارم دراز کشید و ...😱😭🔥🔥
https://eitaa.com/joinchat/1681130232C7de61dbbae
👆🏻🔥👆🏻
.•●♥بسْمِ اللَّهِ الرّحْمَنِ الرَّحِیمِ•●♥
تبلیغ شماره :555
مورخ:17/مهر/1403
پست آزاد:😍❤️
قیمت :کایی